نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2108
موضوع: فرزند-9
تاريخ پخش: 73/10/01
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
1- بركات فراگيري در كودكي
بحث ما درباره فرزند است. آدم از بچگي چيزي را كه ياد ميگيرد در ذهنش ميماند. بنابراين پدر و مادرها احساس نكنند كه اين بچه است و چيزي نميفهمد. وقتي بچه بدنيا ميآيد، ميگويند: در گوش او اذان بخوانيد. آهنگ اين اذان در گوش بچه امواجي را ايجاد ميكند كه وقتي اين بچه بعداً صداي اذان را شنيد ميگويد: اين صدا صداي آشنايي است. مثل جايي كه موكت شده است، راحت قالي پهن ميكنند. ولي جايي كه گچ است و سيمان است، سخت است. هرچه ميخواهيم ياد بدهيم، در كوچكي ياد بدهيم. امام علي(ع) فرمود: «من لم يتعلم في الصغر لم يتقدم في الكبر» (غررالحكم،ص43) اگر كسي از بچگي چيزي ياد نگيرد، بزرگ بشود مورد احترام نيست. تا كوچك هستيد درس بخوانيد. بزرگ كه ميشويد آقا ميشويد. بازيگوشي باعث ميشود كه وقتي بزرگ شديد ذليل شويد.
2- سخن معلم (حكايت)
معاويه بخشنامه كرده بود كه همه امام جمعهها به علي(ع) ناسزا بگويند. عمر بن عبدالعزيز بچه بود. در كوچه يك حرف زشتي به اميرالمؤمنين زد. معلماش از علاقمندان حضرت علي(ع) بود. تا اين بچه ناسزا گفت: استاد عبوس شد. اين بچه هم گفت: چرا عبوس كردي؟ گفت: به بهترين فرد روي كره زمين بعد از پيغمبر توهين كردي. بعد يك خرده راجع به علي صحبت كرد. او هم گفت: پس چرا پدرم به او فحش ميدهد؟ براي چه امام جمعهها فحش ميدهند؟ بعد بچه گفت: از اين به بعد ناسزا نميگويم. بعد گفت: اگر يكوقت دري به تخته خورد و حكومت دست من افتاد، ناسزا تعطيل ميشود. بعداً كه اين رييس حكومت اسلامي شد، دستور داد هركس جسارت كند مجازات ميشود اين اثر معلم در بچه است.
3- ارزش علم (حكايت)
ميرزاي شيرازي از مراجع تقليد بود در حال احتزار بود. هر چه گفتند: فلان رييس جمهور از فلان كشور كسي را براي عيادت فرستاده است. چشمش را باز نكرد. هرچه گفتند: از طرف شاه ايران كسي براي عيادت آمده است، چشمش را باز نكرد. يك نفر گفت: اگر ميخواهيد بدانيد كه ايشان چقدر معلم خوبي است يك سوال علمي از او بپرسيد. تا سوال كردند چشمايش را باز كرد و در همان حال احتزار جواب داد. در همه شاگردها اثر گذاشت كه رييس جمهور و شاه پيش او بزرگ نيستند. اما علم پيش او بزرگ است.
4- قدم اول خداشناسي را ياد بدهيد
چه بياموزيم؟ اسلام راجع به چند چيز سفارش كرده است. عقايد، حديث داريم بچه را سه سال آزد بگذار. اولين كلمهاي را كه به او ياد ميدهي(لا اله الا الله) باشد. معبود من فقط اوست. هفت ماه ديگر او را آزاد بگذاريد. دومين كلمهاي را كه به او ياد ميدهيد(محمد رسول الله) باشد. همينطور كه دارد بزرگ ميشود استدلال ساده و نيمه عميق و عميق به او ياد بدهيد. امام علي(ع) به بچهاش ميگويد: خدا يكي است. «لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيك» (بحارالانوار،ج3،ص234) اگر يك خداي ديگري هم بود او هم بايد كارهايي را از خودش نشان ميداد. اگر خداي ديگري هم بود او هم بايد پيغمبران ديگري را بفرستد. هر پيغمبري ميآيد، ميگويد: من از طرف خداي يگانه هستم.
امام علي(ع) براي بزرگترها دليل ديگري ميآورد. ميگويد: اگر ميخواهيد بدانيد كه خدا يكي است يا نه؟ دليل يگانگي او اين است كه اين هستي هماهنگ است. شما اگر به يك نقاش از شهري گفتيد: سر خروس را بكش. به ديگري گفتي: شكم خروس را بكش. به ديگري گفتي: پاي خروس را بكش. آيا اينها به هم ميخورند؟ نه به هم نميخورند. اگر ديديم كه سر و پا و شكم خروس يكي است پيداست كه نقاش آن هم يكي است. ما ميبينيم كه اين هستي سر و شكم و پاي آن يكي است. يعني خورشيد آن با ماه و حركات كرات آن همه با هم هماهنگ است. پيداست خالق همه اينها يكي است. خالق گوش و خالق امواج يكي است. اگر نور يك خالق داشت و چشم من هم يك خالق ديگر داشت پيداست كه اينها با هم نميخورد. بنده اكسيژن ميگيرم كربن ميدهم. در عوض درختها كربن ميگيرند و اكسيژن ميدهند. بنابراين دليل اينكه خدا يكي است چون آفريدهها همه با هم هماهنگ هستند.
5- قدم دوم آداب و ادب ياد بدهيد
دومين چيزي كه ياد بچه ميدهيم آداب باشد. هر چيزي كه ميخريم يك دفترچه دارد كه سازندهاش گفته از اين وسيله چطور استفاده كن. هركس هر چيزي ميسازد قانون آنرا هم بايد بنويسد. ما هم سازنده داريم. ما كه از بخاري كمتر نيستيم. دفترچه ما هم قرآن است. همينطور كه ميگوييم: سازندهي تمام محصولات بايد دستور را در دفترچهاش بنويسد. انسان را هم سازندهاش بايد دستورش را بنويسد. نبوت يعني اينكه من را خدا ساخته است و قانون من را هم بايد خدا بدهد. شرق و غرب غلط ميكند كه براي ما قانون ميسازد. اگر قانون شرق و غرب درست بود كه اين همه تبصره به آن نميزدند. صبح ميگويد: خيابان يكطرفه باشد. ظهر ميگويد: دو طرفه باشد. دومين چيزي كه ياد بچه ميدهيم آداب باشد. پيغمبر فرمود: از آداب غذا خوردن اين است كه هرچه نزديك خودت است بخور. يعني از جلوي دست خودت بخور. موقع خوردن بسم الله بگو. با دست راست غذا بخور. همه آداب مستحبي را هم نگوييد. روزي يكي دو تا بس است. نگو: آقا بيا بنشين. غذا خوردن چهل تا آداب دارد.
6- قدم سوم خواندن و نوشتن را ياد بدهيد
خواندن و نوشتن را ياد بده. البته خواندن و نوشتن را ديگر ايرانيها بلد هستند. تعليم قرآن خيلي مهم است. حق فرزند به پدر و مادر اين است كه قرآن ياد او بدهند. آموزش روايات، امام صادق(ع) فرمود: به بچه هايتان حديث ياد بدهيد.
«الْحَسُودُ لَا يَسُودُ» (مستدرك،ج12،ص21) آدم حسود بزرگوار نيست. حديثهاي كوچك را ياد بدهيم. داريم: حديث ياد بچهها بدهيد كه آنها را نربايند. امام علي(ع) فرمود: علم ما را ياد بچهها بدهيد تا گروهكهاي منحرف نيايند فكر بچههاي شما را بدزدند.
مادر موسي وقتي موسي را بدنيا آورد گيج شد كه بچه را كجا بگذارد كه مامورهاي فرعون او را نكشند. قرآن ميفرمايد: (وَأَوْحَيْنَا إِلَىام مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ) (قصص /7) به مادر موسي وحي كرديم كه به بچهات شير بده و آنرا در رودخانه بينداز. وقتي مامورهاي فرعون او را از آب گرفتند دايهها آمدند به او شير بدهند. او شير هيچ زني را دهان نگرفت. كسي كه شير مادر خورد ديگر شير زن غريبه را نميخورد. كسي كه مزه اسلام را چشيد مكتبهاي ديگر پيش او مزه ندارند. اگر ما از علوم حق سيراب بشويم، ديگر هيچ علومي نزد ما لطف ندارد. كسي كه در خانه از پدر و مادرش محبت ديد. ديگر در خانه با يك بستني گول نميخورد. تمام دختر و پسرهايي كه گول ميخورند كساني هستند كه در خانه محبت پدر و مادر را نديدهاند. در خانه محبت نميبيند. بيرون با يك بستني گول ميخورد.
7- قدم چهارم حلال و حرام ياد بدهيد
امام صادق(ع) فرمود: هفت سال با بچهتان بازي كنيد. بعد از هفت سال حرام و حلال ياد بچهتان بدهيد و اين را هم بدانيد كه هرچه اسلام حرام كرده است براي بدن ضرر دارد. منتهي گاهي ممكن است ضررش را امروز بفهميم و ممكن است كه در آينده بفهميم. اسلام گفته بود كه بزرگ و كوچك بنشينند و ادرار كنند. نميفهميدند چرا؟ حالا فهميدهاند كه انسان وقتي مينشيند راه خارج شدن بول باز است. يعني بازتر از وقتي است كه انسان سرپا ادرار ميكند. اسلام ميگويد: چوب خلال شما از چوب انار نباشد. حالا فهميدهاند كه گرد چوب انار براي لثه ضرر دارد. حساسيت دارد.
8- در گام بعدي هنر ياد بدهيد
به بچه هايتان هنر ياد بدهيد. به خصوص دختر! پيغمبر ميفرمايد: به دخترهاي در خانه بافندگي ياد بدهيد. دختر بايد يك هنر دستي داشته باشد. حديث داريم بهترين درآمدها شغل بازويي است. برخلاف فكر ما كه همه مردم دنبال كار اداري ميگردند. تيراندازي و شنا را حتماً ياد بچهها بدهيد. اسلام ميگويد: «علم اولادكم» و اين شامل دختر و پسر ميشود. بچهها بايد مسائل حفاظتي را ياد بگيرند. ممكن است كسي زنگ بزند خانه شما و از بچه شما سوالاتي بپرسد. بچه بايد بفهمد.
9- در گام بعدي رازدار بودن را ياد بدهيد
مادر موسي به خواهر موسي گفت: عقب اين صندوق برو و ببين سرنوشت او چه ميشود؟ اين دختر هم آمد و ديد فرعون جعبه را گرفت. دايهها جمع شدند. موسي پستان زنها را در دهان نگرفت. خواهر موسي(ع) نگفت: مادرش چه كسي است؟ چون اگر ميفهميدند پسر چه كسي است او را ميكشتند. دختر كار اطلاعاتي كرد. آمد و گفت: (هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ) (قصص /12) بروم سراغ اهل بيتي كه اين پسر را تكفل كنند. نگفت: شما را راهنمايي كنم. چون لو ميرفت. گفت: بروم سراغ خانوادهاي كه تكفل او را به عهده بگيرند. قرآن ميگويد: به بچه هايتان كارهاي اطلاعاتي ياد بدهيد. وقتي يوسف(ع) خواب ميبيند. پدرش ميگويد: (قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا) (يوسف /5) خوابت را براي برادرهايت نگو. برايت نقشه ميكشند. به بچهها ياد بدهيد كه قفل و بند داشته باشد. زود هركس هر چيزي را پرسيد نگويند. مسلمان بايد اطلاعات ديگران را كسب كند. اما خودمان به ديگران اطلاعات ندهيم. دو نفر جاسوس را گرفتند. پيغمبر فرمود: شما چند نفر هستيد؟ چيزي نگفتند. بعد از مدتي پرسيد: غذاي شما چيست؟ گفتند: شتر است. گفت: چند تا شتر ميكشيد؟ گفتند: ده تا! اينرا كه گفتند، حضرت فرمود: جمعيت آنها اينقدر است. يعني اول جواب ندادند اما بعداً از غذاي آنها متوجه شد كه جمعيت آنها چقدر است.
10- اوقاتشان را تقسيم كنيد
بچهها خودشان هم به فكر خودشان باشند. استفاده از فرصت هم اين نيست كه آدم ميخ كوب درس بخواند. تعطيلي، تعطيلي است. امام رضا(ع) فرمود: ساعاتتان را تقسيم كنيد. يك ساعتي را براي لذت بگذاريد. يك ساعتي را براي تفريح بگذاريد. در حوزه هم آنهايي كه پشت سر هم درس ميخوانند، ميبُرند. خسته ميشوند. قرآن به كساني كه ايام تعطيل كار ميكنند، متجاوز ميگويد. (وَلَقَدْ عَلِمْتُمْ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ) (بقره /65) به يهوديها گفتيم: شنبه را تعطيل كنيد. آنها كار كردند. آنها متجاوز هستند. تفريح بايد مجموعهاي باشد.
چندين هفته است كه نماز جمعه نرفته است. اين خسارت است. روز جمعه بايد آدم به مجموعهاي از كارها برسد. نظارت، خانواده، نماز جمعه، و مثل اينها بايد در ايام تعطيل باشد. امام رضا(ع) فرمود: وقتتان را چهار قسمت كنيد. يك قسمت براي لذت و تفريح باشد. سه قسمت ديگر هم براي كارهاي جدي باشد. به همه كارها يك طور برسيد. حديث داريم آدم مؤمن بايد درآمدش را هم تقسيم كند. ذره ذره پول جمع كنيد. براي حج يك مرتبه كه نميشود آدم پول جمع كند. بايد ذره ذره باشد. محبتها را هم بايد تقسم كرد. يك نفر را يك روز قربانش ميرويم. يك مرتبه هم چنان قهر ميكنيم كه چهار سال سلامش نميكنيم. شخصي به پيغمبر(ص) رسيد و گفت: سلام عليكم و رحمة الله و بركاته! حضرت فرمود: شورش را در آوردهاي! ما گاهي وقتها شورش را در ميآوريم. بايد يك طوري باشد كه ميزان باشد و متاسفانه ما هنوز ميزان نيستيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2108