نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2168
1- دعوت خداوند به وام دادن به نیازمندان 2- وام به نیازمند، وام به خداوند 3- وام از مال حلال و سالم 4- وام برای کارهای ضروری نه تشریفاتی 5- دوری از منت و آزار در قرض الحسنه 6- آثار و برکات قرض الحسنه در جامعه 7- نظارت اسلام شناسان بر کارهای اقتصادی جامعه
موضوع: قرض الحسنه در قرآن
تاريخ پخش: 09/08/92
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
خدمت برادران و خواهراني هستيم كه در قرضالحسنه تلاش ميكنند. من راجع به قرضالحسنه يك بحثي دارم، ديشب هم تقريباً يك چند ساعتي فكر كردم. بحث و نكاتي قشنگي هست. ما ميگوييم: قرضالحسنه، اصلاً كلمهي قرض يعني چه؟ حسنه يعني چه؟ قرضالحسنه يعني چه؟ نقش قرضالحسنه چيست؟ بلكه «إِنْ شاءَ اللَّه» هركس اين بحث مرا ميشنود يك تكاني بخورد.
حالا هركس كه كارمند بانك هست، صندوق قرضالحسنه و هركجا، ميتواند يك پلاكاردي درست كند با اين بنرها و در بانك و صندوقش بزند. كه آنهايي كه پاي تلويزيون هستند با يك نگاه اهميت اين كار را بدانند. موضوع بحث: قرضالحسنه.
قرآن ميفرمايد: (مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَنا فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ)(بقره/245) دربارهي قرضالحسنه هفت آيه داريم. اين خودش نكته اول است، معلوم ميشود چيز مهمي است كه خدا روي اين تكيه كرده است. هفت بار گفته است. حالا بگذريم كه عدد هفت هم گاهي براي كثير است. كلمهي هفت و هفتاد، و حالا راز اين هفت چيه؟ چند عدد است كه معلوم نيست رازشان چيست. يكي عدد هفت است. مثلاً هفت آسمان، هفت دور طواف، عدد ايام هفت تا، سورهِ حمد هفت تا. در سجده هفت جاي ما بايد روي خاك بچسبد. اين خودش، در هفت راز است. هفت بار به قرضالحسنه سفارش شده است.
1- دعوت خداوند به وام دادن به نیازمندان
مسألهاي كه هست اين است كه اول كه چرا نگفته: «اقرضوا» قرض بدهيد. ميگويد: (مَنْ ذَاالَّذي) چه كسي است كه قرض بدهد. خدا ميخواهد با اين لحن بگويد كه مجبور نيستي. مثل اينكه بگويم: شما بيا با من برويم. خوب شما در فشار قرار ميگيري. ممكن است نخواسته باشي بيايي. ميگويم: من دارم ميروم. كيست كه همراهي كند؟ كي با من ميآيد، فرق ميكند با اينكه بگويم: شما بلند شو برويم. نگفته: شما قرض بدهيد. گفته: (مَنْ) يعني كيه كه قرض بدهد. لحن، لحني است كه ميخواهد آزادي در آن باشد. الزام و اكراه ندارد. (مَن)
در فارسي ميگوييم: مقراض. مقراض يعني آنچه پارچه را قيچي ميكند. قرض يعني قيچي شو. يعني از پولت يك خرده قيچي كن. چقدر پول داري؟ هرچه پول داري، دو درصد، سه درصد، ده درصد، بيست درصد، يك مقدارش را قيچي كن بگذار در يك صندوق براي وام. چه رسمي و چه غير رسمي، آدم ميتواند يك صندوق فاميلي درست كند. ما داريم خانوادههايي را كه بچههاي فاميل مثلاً هفتهاي، ماهي يك مبلغي را ميدهند، يك صندوقي را در فاميل درست ميكنند. به كسي كه مورد اطمينان بيشتري است، او قرض ميدهد. لازم نيست همه قرضها در كامپيوتر و بانك و صندوقها برود. در فاميل هم ميشود صندوق زد. بعد هم نگفته: (مَنْ ذَا الَّذي قرض الله) ميگويد: (يُقْرِضُ). فرق بين قَرَضَ و يُقرِض چيه؟ قَرَضَ يعني يكبار در عمرش قرض داد و تمام شد رفت. يُقرض يعني اين كاره باشد. يكوقت ميگوييم: كشت، يك وقت ميگوييم: آدم كش است. كشت يعني حالا از دستش در رفت يك كسي را كشت. اما وقتي ميگوييم: آدم كش است، يعني فعل مضارع در ادبيات عرب براي استمرار است. (يُقْرِضُ اللَّهَ) يعني كارش اين باشد. يعني قرض دادن يك جرقه نباشد. يك جريان باشد در زندگي. پس ببيند چقدر نكته در اين آيه است.
نكات در يك آيه: كلمهي (مَن) يك نكته دارد. آمار هفت بار، اين يك نكته است. كلمهي (مَن) براي چيه؟ تا احساس اجبار نشود. (مَنْ ذَا الَّذي)
«يُقْرِضُ» يعني وام دادن كار او باشد. اصلاً كلمهي قرض كه گفته است يعني كمي از سرمايهي خود قيچي كن. مقراض، يُقرض از مقراض، قيچي كن. مگر صد ميليون ندادي، ده ميليونش براي فاميلها، دوستها، همكارها، قيچي كن.
2- وام به نیازمند، وام به خداوند
«مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ» چرا گفته: (يقرض الله) بايد بگويد: (يقرض الناس)؟ ما به مردم وام ميدهيم. خدا گفته: چه كسي است كه به خدا قرض بدهد. اين براي تشويق است. ميخواهد بگويد: اگر به مردم قرض دادي، انگار به خدا قرض داديد. يكي هم ميخواهد بگويد، اين كسي را كه قرض ميگيرد تحقير نكن. فكر كن من پشت ميز نشستم و پولدار هستم و او هم فقير مضطر است. يك موقع فقير احساس ناراحتي نكند. به ما گفتند: پول كه به فقير ميدهي، دستت را ببوس. چون قبل از آنكه اين پول به دست فقير برسد، به دست خدا رسيده است. (وَ يَأْخُذُ الصَّدَقات) (توبه/104) خدا صدقه را ميگيرد. ميخواهد بگويد: به خدا قرض ميدهي. يكوقت قرض گيرنده تحقير نشود. بعد هم ميگويد:(قَرْضاً حَسَنا) اين حسن يعني چه؟ راجع به قرض حسن يك نكاتي را خدمت شما بگويم. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
3- وام از مال حلال و سالم
قرض حسن 1- از مال حلال باشد. وگرنه آدم دزدي كند قرض بدهد، كم فروشي كند. اختلاس كند. رشوه بگيرد قرض بدهد، قرض از مال حلال باشد. بعضي از عبادتهاي ما خود عبادتش جنايت است. مثل كسي كه لجن از درون جوي بردارد، به ديوار سفيد بنويسند: نظافت را مراعات كنيد. اين نوشتن خودش كثافتكاري است. چون با لجن نوشته است. آدم مثلاً با شراب براي نماز وضو بگيرد. از مال حلال باشد. مال حلال هم مالي است كه خمساش را داده باشد. آقاياني كه پول در صندوقها ميسپارند، در بانكها براي قرض الحسنه سال به سال بايد خمساش را بدهند. فرض كنيد من مبلغي را ميگذارم براي اينكه قرض بدهيد. سال كه به من خورد، اين پول جز سرمايهي من است در بانك است. ميگويد: من دستم كه نيست. خوب مگر همه تاجرها پولهايشان را كول ميكنند راه ميروند؟ هيچ تاجري پولش را دوش نميگيرد. بالاخره اگر به شما بگويند: چه داري؟ ميگويي: ده تومان در فلان بانك دارم. در صندوق دارم. سال به آن خورد بايد خمس بدهي. كم ميشود. قرآن ميگويد: (فَيُضاعِفَهُ) جبران ميكنم.
از مال سالم باشد. قرآن يك آيه دارد ميفرمايد: هروقت ميخواهي چيزي به كسي بدهي، اصلاً، به فكر چيز بد هم نباشيد. حالا جشن عاطفهها، عيد، بياييد شاديهاي خود را تقسيم كنيم. هر نوع كمكي كه ميكنيد چيز پست ندهيد. چون از اين لباس خوشم نميآيد. چون اين غذاها را دوست ندارم به فقير بدهم. (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون) (آلعمران/92) اگر يك چيزي را كه دوست داري، دادي هنر است. يك چيزي را ميخواهي دور بياندازي كه…
يك سبزي فروش بود، آخر شب بود مقداري اسفناج و اينها روي دستش مانده بود كسي نخريده بود. يك نفر آمد برود گفت: آقا، بيا اين سبزيها را شبي بردار برو! نخري بايد بدهم به خرها بخورند. خوب اين… خدا بيامرزد هم خريدار مرد و هم آن سبزي فروش. يادم است در محلهي ما بود ميگفت: يا بيا بخر، يا بايد آخر شب بدهم به الاغها. يك چيزي نباشد كه ميخواهي دور بياندازي. 1- حلال باشد. 2- مال مرغوب و سالم باشد.
4- وام برای کارهای ضروری نه تشریفاتی
براي مصرف ضروري، آخر بعضيها وام ميگيرند خانهشان را رنگ كنند. تلويزيونشان را رنگي كنند. مثلاً وام ميگيرد كه تالار بگيرد. داشتي تالار بگير، نداشتي مهم نيست كه حالا شوهرت را وادار ميكني، داماد و فاميل داماد و فاميل عروس، خودشان را به آتش ميزنند كه حتماً…
هفتهي گذشته خدمت يكي از اساتيد دانشگاه بوديم كه از آن استادهاي برجسته بود. آخر دانشگاه هم استادانش درجه بندي دارد. از آن اساتيد درجه يك دانشگاه است و شش سالي هم وزير بود. ايشان ميگفت: در زماني كه من وزير بودم، سه تا بچههايم را، سه فرزند هم بيشتر نداشت. هر سه را عروس و داماد كردم. هيچ كدام از اين بچههاي من بيش از دو و نيم، و سه و نيم ميليون خرجشان نشد. به هيچ كدام از مسؤولين مملكتي هم نگفتم بيايند. با اينكه من وزير بودم، اگر ميگفتم شايد رئيس جمهور هم ميآمد. وزرا هم ميآمدند. گفتيم: بابا اينها ميآيند خرج دارد. هر كدام از اينها ماشين دارند. جاي پارك ميخواهد. پاسدار دارند، دنگ و فنگ و فلان و بعد خودشان كه هستند، خانمهايشان هم هستند. ميگفت: يك جلسهي مهماني گرفتيم، الآن هم اين آقا نمايندهي مجلس است. استاد درجه يك، سالها وزير، سالها نمايندهي مردم تهران، سه تا بچههايش را دوره وزارت… بعضيها هم كه فقير هستند بيشتر ادا درميآورند. يعني دلش ميخواهد حتي از آهنگش هم نميگذرد. پول ميدهد براي فلان … بابا بنشينيد، بگوييد، بخنديد، حالا…
من دخترم ميخواست عقد بكند، رفتيم به اين كساني كه در جلسهها ميخوانند، يك پولي گفت، گفتم: اوه… من خودم ميخوانم! (خنده حضار) در عروسي دخترم بلند شدم و گفتم: سخنراني عروسي… حالا اين را هم اگر طلبه نشسته ياد بگيرد كه اگر در جلسهي عروسي گفتند: يك دقيقه صحبت كن، سخنراني يك دقيقهاي. حالا اين بين پرانتز باشد. گفتم: سه تا رابطه در قرآن است. رابطهي پيامبر با ما، رابطهي ما با پيامبر، رابطهي عروس و داماد.
رابطهي پيغمبر با ما رحمت است. چون قرآن ميفرمايد: (وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَة)(انبياء/107) تو نقشت رحمت است. رابطهي ما با پيغمبر مودت است. گفتند: مزد رسالت مودت اهل بيت است. رابطهي عروس و داماد، قرآن ميگويد: (وَ جَعَلَ بَيْنَهُما)(فرقان/53)، (مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً) (روم/21) هم مودت است، هم رحمت. گرفتيد؟ رابطهي پيغمبر با ما، رابطهي ما با پيغمبر، رابطهي عروس و داماد، هم مودت هم رحمت. والسلام عليكم و رحمة الله! هم يك تكهي قرآني گفتم. بعد هم صلوات فرستادند و آن پول سنگين را هم نداديم. والله به خدا ميشود ساده زندگي كرد.
باز يكي از وزرا كه سالها وزير بود، و استاندار ميگفت: من به عروس گفتم: عروس خانم من دانشجو هستم تو را گرفتم. حالا فعلاً پول ندارم، بعداً وضعم خوب ميشود. اجازه بده به جاي قالب پنير، خرده پنير بخرم. چون خرده پنير خيلي ارزانتر است. ولي حالا پنير فروش فكر ميكند من به خاطر مرغها ميخواهم. ميگويم: آره براي مرغها ميخواهم. ميگفت: ميرفتيم يك سير دو سير خرده پنير ميخريديم، زندگي كرديم. چون همان پنير قالبي كه ميخريم با نوك ناخن، يا نوك چاقو، يعني پول ميدهيم قالبي ميخريم، بعد خرد ميكنيم ميخوريم. خيلي از اين كارها را ما ميكنيم. آب شيرين را با چاي تلخ ميكنيم، بعد ميبينيم تلخ شد با قند قاطي ميكنيم. ماست را در كيسه ميريزيم. آب ماست ميرود، ميشود مثل پنير سفت. ميبينيم نميشود خورد، دوباره آب در آن ميكنيم. آب خودش را خارج ميكنيم، سفت ميشود نميشود بخوريم، دوباره آب قاطياش ميكنيم. مسجدها هم همينطور است. اگر مردم با «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» بدوند در مسجد، اصلاً ما نياز به كميته امداد نداريم. بهزيستي و بنياد 15 خرداد و تمام مؤسسات، تا ميگويند: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» همه در مسجد جمع ميشوند. آدم در مسجد كه جمع شد همديگر را ميشناسد. چه كسي فقير است. چه كسي وضعش خوب است. ميگويد: آقا فلاني مثلاً يك مشكلي دارد، بياييد با هم حل كنيم. خودش اتوماتيك جمع ميشود و دفتر و دستك هم نميخواهد. چون الآن اين كارهايي كه ميكنند يك بخشي هم خرج خودشان ميشود. يعني الآن اوقاف كه خيريه ميدهد، يك ده درصدي، بيست درصدي هم بايد خودش بخورد. چون بايد بخورد كه جان داشته باشد مديريت كند.
براي مصرف ضروري باشد. خيليوقتها پولهايي كه وام ميگيرند، حضرت عباسي مثلاً وام ميگيرد براي اينكه پشت ديوار خانهاش را سنگ مرمر كند. حالا فعلاً برو بنشين، وقتي پولدار شدي، سنگ كن. بيمنت باشد. بيريا باشد. مخفيانه باشد. با عشق باشد. سريع باشد. قرض دهنده خدا را بگوييم: توفيق بده. بگو: «الْحَمْدُ لِلَّه»! آبروي وام گيرنده حفظ شود. اين حسن است. يكبار ديگر، (مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً)حسن يعني چه؟ حسن يعني نيكو. (قَرْضاً حَسَناً) يعني قرض نيكو. قرض نيكو مال حلال، 2- مال سالم، 3- مصرف ضروري، 4- بيمنت، 5- بيريا، 6- مخفيانه، 7- با علاقه اين كار را بكنيم. 8- سريع انجام بدهيم. و آبروي طرف را هم نريزيم. بعضي وقتها اينقدر ميروند و ميآيند، كه پير آدم در ميآيد. من نميدانم اين خاطره را از من شنيدهايد يا نشنيدهايد. هركس شنيده است كه دو بار بشنود. هركس هم نشنيده دفعهي اولش باشد.
5- دوری از منت و آزار در قرض الحسنه
يك بنده خدايي وقتي پول به كسي ميداد، پيرش را درميآورد. ميگفت: خوب فقير هستي؟ ميگفت: خوب بله حالا. ميگفت: نماز ميخواني؟ بخوان ببينم نمازت را. اصول دين چند تا است؟ هركس هم هر شغلي داشت، راجع به شغلش از او سؤال ميكرد. يك مرده شويي آمد گفت: آقا مدتي است كسي نمرده است. ما وضعمان خوب نيست. گفت: بگو ببينم احكام مرده شستن چيه؟ چطور مرده را ميشويي؟ چند تا غسل داري؟ چي و چي و چي… يك نيم ساعتي از او سؤال كرد با كم و زيادش. گفت: آقا ما يك چيزي هم وقتي از قبر بيرون ميآييم در گوش مرده ميگوييم. گفت: ديگر چه ميگويي؟ تلقين را كه گفتي، ديگر چه ميگويي؟ گفت: وقتي ميخواهم از قبر بيرون بيايم، تنگ گوش مرده ميگويم: خوشا به حالت مردي، نيازت به اين حاج آقا نيفتاد. (خنده حضار) كه براي يك وام اينقدر لفت بدهي. بعضيها يك كارهاي ساده را هم لفتش ميدهند. حالا گاهي ذاتش پيچيده است و بعضي مواقع پيچيده هم نيست.
من تلفن كردم به يكي از اين، حالا كار ندارم كه بود. ميترسم بشناسيد بد شود. در تلفن اينطور گفت: من به تدريج انجام ميدهم. (با حالت كشيده) گفتم: چرا اينقدر كلمهي تدريج را كش دادي؟ گفت: من خود كلمهي به تدريج را هم به تدريج ميگويم. خود كلمهي به تدريج هم يكبار نميگويم: به تدريج.
بعضيها حضرت عباسي، بنده كه حالا خيلي داوري نميكنم، ولي فكر ميكنم كه اگر مردم بخواهند يك كار يك ماهه را يك روز انجام بدهند، ميتوانند. قرض الحسنه را هم فهميديد يعني چه.
6- آثار و برکات قرض الحسنه در جامعه
بركات قرض الحسنه چيه؟ بركات قرض الحسنه را خدمت شما بگويم. اين ديگر قابل تابلو است. آن اولي هم قابل تابلو بود. قرض الحسنه قرضي است كه بيمنت، بيريا، سريع، مال سالم، مال حلال، اين را ميشود يك پلاكاردي بزنيم. لااقل كارمندان دولت خودشان كه ميآيند يا كارمندان صندوق خودشان كه ميآيند نگاه كنند، صبح به صبح يك تذكري به خودشان داده ميشود كه ميتواند انجام بده، انجام بدهد. فايدهي قرض… بركات قرض الحسنه، عنوانش عوض شد. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
بركات قرض الحسنه: 1- درمان بخل، بخل يك بيماري است. حديث داريم حضرت، امام معصوم از سر شب تا صبح گفت: خدايا پناه ميبرم به تو از بخل، از بخل، از بخل. تا صبح بخل، بخل كرد. يك نفر گفت: آقا از سر شب تا صبح يك دعا كردي. چند هزار بار با كم و زياد گفتي: بخل، بخل. گفت: نميداني بخل چه مريضي است؟! درمان بخل، اصلاً بعضيها در سلام بخل ميكنند. ميگويد: من! به عروسم سلام كنم؟ او بايد به من سلام كند. خوب برو بگو: سلام عليكم! نه، من پايين ميآييم. حاجيه خانم گير كرده است. در سلام گير كرده است. اين بخل است. او بايد ديدن من بيايد. او بايد از من عذرخواهي كند. او بايد دست مرا ببوسد. اول او بايد بيايد. اول اين، دوم اين، نميدانم كي به كي سلام كند. پيغمبر فرمود: تا آخر عمر سلام را ترك نميكنم حتي به بچهها. حديث داريم هرچه ميخواستند سبقت بگيرند كه زودتر سلام كنند، آخرش پيغمبر برنده ميشد. او سلام ميكرد. تلفن ميكند ميگويد: خوبي؟ خوب اول بگو: سلام عليكم، بعد بگو: خوبي؟ ميگويد: نه. من ميگويم: خوبي؟ او ميگويد: سلام عليكم! درمان بخل.
شكوفا شدن سخاوت، آدم وقتي بخشي از مالش را مقراض كرد، قرض، قرض و مقراض. قيچي كرد براي وام گذاشت، سخاوتش شكوفا ميشود.
به شرطي كه كارمزد نگيرند. راستش را بخواهيد من تا حالا نفهميدم كار مزد يعني چه؟ چون كارمزد چه بگويم: يك ميليون، چه بگويم: صد ميليون، يك ميليون و صد ميليون كارمزدش فرق نميكند. مگر اينكه بگوييم: اين لفظ دروغ است. مثل اينكه ميگويند: مدارس غير انتفاعي، همه انتفاع است. ما چند تا كلمه داريم بر ضدش عمل ميشود. مثلاً ميگويند: قهوه خانه، ميروي داخلش قهوه نيست، چاي است. ميگويند: پيچ گوشتي، با اينكه آهني است. ميگوييم: پيچ گوشتي. حالا كارمزد، مدرسهي غير انتفاعي، چرا ميگويي: غير انتفاعي؟ بگو: مدرسهي… اسمش را يك چيز ديگر بگذاريد.
بنده امروز ميخواهم يك پيشنهادي بكنم به همه بانكها و شهرداريها و قرض الحسنهها. پيشنهاد هم كسي به من نگفته بگوييد. از خودم است. ببين آقا شهرداريهاي كشور، قرضالحسنهها، بانكها! بهشت ميرويد يا جهنم؟ راه سوم ندارد. يا بهشت ميرويد يا جهنم. اگر «إِنْ شاءَ اللَّه» بهشت ميرويد، يك اسلام شناس هم بغلت باشد. يعني شهرداري ميخواهد يك پولي خرج كند، بگويد: آقا من ميخواهم اين پول را خرج كنم. درست است شوراي شهر مرا انتخاب كرده و اختياراتي به من داده و نظارت دارد. اما حالا احتياطاً بگو: به يك اسلام شناس، به يك مُلا، نه هر آخوندي، اسلام شناس باشد. بيست سالي درس خوانده باشد. آخر بعضيها مثلاً يكي از فاميلهايشان را ميگويند: تو بيا به اسم اسلام شناس اينجا بنشين. نه! اسلام شناس واقعي. بگويد: آقا اين پول واقعاً اينجا اسراف است، حق است، باطل است. اولويتش را، يك امضاء بگير. ما دربارهي زكات هم همين كار را كرديم. مجري زكات كميتهي امداد است. منتهي خدمت آقا صحيت كرديم كه امام جمعه امضاء كند. كه آيا اين پول زكاتي كه 120 ميليارد تومان امسال جمع شده، «الْحَمْدُ لِلَّه» اين را كميتهي امداد مجري باشد. اما يك اسلام شناس اجازه بده كه آقا اين پول به جاست. تا امضاي امام جمعه نباشد خرج نكنيم. اگر كميتهي امداد بهشت ميرود، خوب امام جمعه را هم ببرد. اگر خداي نكرده، خداي نكرده زبانم لال، كميتهي امداد جهنم ميرود، روز قيامت اگر گفتند:پول را بيجا خرج كردي، بگويد: اين بود. اين بود، اين امضاء كرد. حالا من قرآن و حديثش را نميدانم. اين چرا امضاء كرد؟ بانكها هم همينطور است. شهرداريها هم همينطور است. آقا پول آتش ميگيرد گاهي وقتها. يعني واقعاً در يك مصارفي خرج ميشود كه نه واجب است. نه مستحب است. نه نياز فرد است. همينطور يك كسي دلش ميخواهد يك كاري كند.
عرض كنم به حضور جنابعالي كه گاهي هم براي اينكه كلاه سر آدم بگذارند اسمش را هنر ميگذارند. ما يك زماني در يكي از استانها شهردار نزد من آمد و گفت: آقاي قرائتي، كولاك كردم. گفتم: چه كردي؟ گفت: براي تبليغ نماز. گفتيم: دست شما درد نكند. حالا ميشود به ما بگويي كجا مسجد ساختي و چه ساختيد؟ حالا نميتوانم اسم اينها را ببرم وگرنه آبروريزي ميشود. گفت: زير فلان پل يك هنرمندي آمده بودجهي سنگيني از ما گرفته يك طرحي براي نماز ريخته است. گفتم: «إِنْ شاءَ اللَّه» حالا اگر ما رد شديم، ميبينيم. مدتها گذشت يكبار از زير پل رد ميشدم. زنگ زدم به شهردار كه آقا من الآن زير پل هستم. آن عكس كو؟ گفت: كجايي؟ گفتم: همان زير پل كه تو گفتي. گفت: يك ماهي نميبيني؟ به راننده گفتم: برو جلو. برو عقب! يك ماهي مثلاً شصت متري! گفتم: چرا، فهميدم ماهي است. گفتم: خوب كجاي اين براي نماز است. گفت: برو سمت گردن ماهي، گفتم: جلوتر برو. رفتيم راست گردن ماهي. گفتم: خوب راست گردن ماهي هستم. كجا؟ گفت: در گردن ماهي يك چيز سياه نيست؟ گفتم: چرا يك چيز سياه است. گفت: آن حضرت يونس است. در شكم ماهي گفته: (سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ) (انبياء /87) ما هم در نماز ميگوييم: سبحان ربي الاعلي و بحمده! ما شنيده بوديم يك درغگو بايد يك دروغ پرداز هم كنارش باشد. گفتم: خودت بيا اينجا بنشين، بازنشستهها كه كاري ندارند. فراغت دارند، چهارپايه برايشان بگذار، يك چوب هم دست بگير پاي اين ماهي تعزيه خواني كن. آخر اين چيه… اسمش را هم هنر ميگذارند. اي بابا، ديدم عجب كلاهي سر اين گذاشته است. به اسم يك كار هنري…
مثلاً «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»! «من كنت مولاه و هذا علي مولاه» اين من را چنين مينويسد. مثل امضاء. مثلاً ميخواهد بنويسد محسن قرائتي، اينطور ميكند. (خنده حضار) هيچ جني نميتواند بخواند. اسمش را ميگويند نه تو حاليت نيست اين فني است! (خنده حضار) به اسم هنر كلاه سر شما نگذارند.
شعائر مذهبي، الآن علت اينكه ما چند هزار مسجد كم داريم، علتش اين است كه بعضيها مسجد ميلياردي ساختند. حالا باز اسم نميبرم كجا. يك جايي هست دو تا منار ساختند فاصلهي اين دو منار شش متر و نيم است. آخر يكوقت يك منار اين طرف است و يك منار آن طرف است. آدم تحمل ميكند. آخر شش… مثل آدمي كه، يك كسي نان و هندوانه ميخورد، وسط هندوانه هم آب ميخورد. گفتم: بابا خود اين هندوانه آب است. تو وسط نان و هندوانه هم آب ميخوري؟
7- نظارت اسلام شناسان بر کارهای اقتصادی جامعه
بايد مواظب باشيم كارهايمان را زير نظر يك اسلام شناس ببريم. چون خداي نكرده، خداي نكرده، ممكن است روز قيامت به يك آيهاي برسيد. قرآن ميگويد: روز قيامت مجرمين ميگويند: خدايا ما را دنيا برگردان. (نَعْمَلْ صالِحاً) (فاطر /37) ميخواهيم برگرديم به دنيا عمل صالح انجام دهيم. بعد ميگويد: (غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَل) (فاطر /37) اين يعني چه؟ روز قيامت ميگويند: خدايا ما را به دنيا برگردان، عملي انجام دهم غير از آنكه عمل ميكردم. الجامع ميگويد: اين «غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَل» يعني چه؟ يعني خدايا من در دنيا خيال ميكردم كارم درست است. حالا پرده كنار رفته ميبينم نه، وظيفهي من چيز ديگري بوده. مرا برگردان عمل انجام ميدهم غير از آن عملهاي دنيايي. اينكه ميگويم يك اسلام شناس كنار شهردارها، كنار… و كنار خيلي از مؤسسات مالي، چه مذهبي، چه نيمه مذهبي، چه صد در صد مذهبي، هرچه باشد. هركس از بيتالمال ميخواهد خرج كند از يك اسلامشناس اجازه بگيرد. اين كار هست يا نيست؟ حديث داريم در تمام كارهايتان راهنما داشته باشيد. عقايد ما… يك كسي ميگويد: من عقيدهام اين است. ببخشيد جنابعالي شما، عقيدهات اين است به كسي عرضه كردهاي؟ حضرت عبدالعظيم حسني نزد امام دهم، امام هادي رفت. گفت: من يك عقايدي دارم به شما عرضه ميكنم. اين عقيدهي من درست است يا نه؟ نه من اين را، اين عقيدهي خودم است. خوب بيخود! مگر هركس هر عقيدهاي دارد درست است؟ عقيدهمان را بايد عرضه كنيم. استدلال دارد، برهان دارد. دليل دارد، من از اين بدم ميآيد، نميدانم چرا بدم ميآيد. خواستگار براي دخترش ميآيد، حالا باشد بعد. ميگوييم: اگر عيبي دارد به او بگو: نه! نه حالا ببينيم بعداً چه ميشود. حديث داريم اولين خواستگاري كه براي دخترتان ميآيد رد نكنيد. جز اينكه بدانيد يك عيبي دارد. معتاد است، اهل مشروبات است. تاركالصلاة است. ضد انقلاب است. يا يك مثلاً يك دليلي دارد. حالا من و من ميكني، آنوقت دخترت بزرگ ميشود، يا خودش دور از چشم پدر و مادر شوهر پيدا ميكند، يا ازدواجش عقب ميافتد و يا و يا و يا… من نامه دارم، چون پيشنماز دانشگاه تهران هستم. غير از جمعهها، شنبه و يك شنبه من ميروم. يك دختر نوشته بود: خدا پدر و مادرم را لعنت كند! خواستگارهاي خوبي داشتم، پيش دانشگاهي و سال اول و دوم دانشگاه خواستگار زياد داشتم. هي مادرم گفت: باشد بعد، باشد بعد!ديگر خواستگارها كم شدند. ليسانس گرفتيم، خواستگار كم شد. گفت: برو فوق ليسانس بگير. حالا فوق ليسانس گرفتم و چند سال است در خانه نشستم ديگر خواستگار نميآيد. خدا لعنت كند پدر و مادر مرا. چرا ما بايد يك طوري تصميم بگيريم. براي اينكه اينها زير نظر اسلامشناس…
حتي وصيت، حالا باز نميتوانم اسم ببرم. وصيت كردند مرا در روستايي كه مادرم زاييده است، خاك كنيد. آقا در برف اين آقا مرد، روستا دو متر برف است. فكر بودند چطور اين جنازه را ببرند. بابا زنده بودي مزاحم بودي، مرگت هم مزاحمت است. (خنده حضار) بگذار هرجا راحت است خاك كن. در وصيت ما، خلاف شرع است. به اين بدهيد، به اين ندهيد.
يك زماني دو خط سياسي، خيلي با هم بد بودند. حالا باز نميتوانم بگويم: كدام شهر و كي. يك بسيجي جبهه رفت، گفت: اگر من در جبهه شهيد شدم، به شرطي جنازهي مرا اينجا بياوريد و خاك كنيد كه دو جناح با هم بيايند. من كه نتوانستم با زبان اين دو جناح را با هم رفيق كنم. بلكه با خونم اينها با هم بيايند. اين را ديديد! يكي ديگر داشتيم گفت: من اگر جبهه رفتم شهيد شدم، راضي نيستم آن يكي جناح در تشييع جنازهي من بيايند. يعني يكي با وصيتش تفرقه را وحدت ميكند. يكي با وصيتش تفرقه را جر ميدهد. بيشتر تفرقه ميكند. ما به اسلامشناس نياز داريم. تصميماتي كه ميگيريم، يك وقت ممكن است پرده كنار برود بگوييم: ما اين را نميخواستيم.
خود بنده هم همينطور است. من بارها اين را گفتم. آيا من الآن واقعاً وظيفهام اين است كه در تلويزيون صحبت كنم. شما احتمال نميدهيد من بايد يك زبان خارجي ياد بگيرم و خارج بروم. اين سي سال كه در ايران بودم، در كشور ديگر بودم شايد مفيدتر بودم. هركسي سرش را پايين انداخته و خيال ميكند كارش درست است. عرضه كنيم، عقايدمان را… از عبدالعظيم حسني ياد بگيريم. آنوقت امام هادي فرمود: «انت ولينا حقا» حقا تو ولي ما هستي. آنوقت ثواب زيارت حضرت عبدالعظيم ثواب زيارت كربلا دارد.
خداي نكرده، خداي نكرده يك وقت ممكن است اسمش را بگذاريم. اگر واقعاً درونش بهره باشد، اسمش را كارمزد بگذاريم با تغيير اسم عوض ميشود.
به يك جوان گفتم: آقا حلقهي طلا براي مرد حرام است. گفت: نامزدي است. گفتم: حالا اگر به طلا گفتي: نامزدي است، حرام خدا حلال ميشود. بارها اين مثل را در تلويزيون زدم.
يك كسي جگر را روي منقل گذاشت، شروع به باد زدن كرد. گربهها جمع شدند. به گربهها گفت: بلال است بلال! (خنده حضار) فكر كرد مثلاً اگر به جگر بگويد: بلال، گربهها ميروند. واقعاً اين كارمزد حلال است يا حرام؟ از مراجع بپرسيد. فتواي مراجع را هم قاب كنيد بزنيد. كاري كه ميكنيد (لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَي) (انفال /42) قرآن ميگويد: كارتان روي بينه باشد. دليل روشن باشد. يا ميرويد بهشت يك اسلام شناس با خودتان بيريد. يا خداي نكرده كارتان غلط است، روز قيامت بياندازيد گردن اين كه امضاء كرد. ما يك كارمند بوديم اين آقا گفت: حلال است. اگر حرام است يقهي اين را بگيريد.
قرضالحسنه را كار كنيد. همه شما قدر بدانيد. گاهي ممكن است كسي پول ندارد ولي يك ديگ بزرگ دارد. خوب بدهد بقيه آش بپزند. نردبان دارد. پتو دارد. اتاق بزرگ دارد. آقا نميخواهد تالار برويد، اتاق بزرگ است، بياييد اتاقها را فرش كنيد، مثلاً كارتان را انجام بدهيد. ما ميتوانيم با… (وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ) (ماعون /7) ماعون يعني يك چيزهايي كه در بعضي خانهها هست و در بعضي خانهها نيست. به همديگر قرض بدهيم. اگر تعاون باشد، خيلي جوان هست يك وام به آنها بدهي كارش راه ميافتد. مثل ماشيني كه راه افتاده، يك خرده روغن بزني، پيچ و مهرهاش راه بيفتد، راه ميافتد. خيلي قرض الحسنه ثواب دارد. خيلي خيلي ثواب دارد. اگر اين كار زير نظر يك اسلام شناس باشد، از بهترين كارها است. ثواب قرض الحسنه بيش از صدقه است. اگر به كسي ببخشي، ده تا ثواب دارد. اما اگر قرض الحسنه بدهي هجده ثواب دارد.
كتاب قرضي بدهيد. دانشجو است پول ندارد كتاب بخرد. بگو: آقا من كتابهايم را به شما ميدهم. يك كشوري كه كاغذ به دنيا ميفروشد، كتابهاي آموزش و پرورشاش را چند دوره ميخوانند. يعني اين كلاس ميخواند، به كلاس بعدي ميدهد. ميگفت: چند سال چند نفر اين كتاب را با هم ميخوانند. ما ميگوييم: نه از نظر روانشناسي كتاب كهنه در روح بچه تأثير دارد. از نظر جامعهشناسي، از نظر بهداشت كتابها دستمالي شده است. بد هم نيست شايد هم همينطور باشد. من حالا اينها را رد نميكنم. ولي به اسم اينها خوب، آنوقت نتيجهاش چه ميشود؟ نتيجهاش اين ميشود كه ما هزاران معلم بيخانه داريم. اگر يك سال آموزش و پرورش ما كتابهايش را تميز نگه دارد با يك جلد نايلوني، اگر ما دو سال كتابهايمان را تميز نگه داريم، معلم بيخانه در ايران نيست. الآن معلمان ما بايد كرايه بدهند، خانه ندارند شغل دوم، به جاي مطالعه كه كلاسش پر بار شود ميرود شغل دوم و سوم ميگيرد، براي اينكه شاگردش ميخواهد از نظر رواني عكسش شيك باشد. اگر اين منارها و كاشيها حذف شود ما روستاهايمان خيلي مسجد دار ميشود. نه! جزء شعائر مذهبي است. مسجد كه بيمنار نميشود. يك سري چيزها را در دنياي خيال هستيم، آنوقت نتيجهاش اين است كه بعد از 34 سال روستاهاي ما بيمسجد است. معلم ما هم كلاس ندارد. ما هم نشستيم از نظر روانشناسي و جامعه شناسي اين حرفها را ميزنيم. ميشود بهتر از اين زندگي كرد. كشوري كه كاغذ به دنيا ميفروشد، كتابهايش را چند بار ميخواند. ما كاغذ ميخريم، يكبار ميخوانيم. بايد ببينيم چطور ميشود كم خرج كرد و بهرهي زيادي برد؟ حالا يك طرحي هم داريم براي اينكه ازدواج را آسان كنيم، «إِنْ شاءَ اللَّه» در برنامه سمت خدا خواهم گفت. گذاشتم آنجا بگويم. 20 راه براي اينكه بشود ازدواج را آسان كرد. به چند رئيس جمهور هم داديم، قبلاً خواندند گفتند: درست است. منتهي همت نداريم. تصميم گرفتيد با صدام بجنگيد. شد! تصميم گرفتيم شاه را بيرون كنيد. ما هنوز تصميم نگرفتيم كار همديگر را راه بياندازيم. با ازدواج آسان، با كمك تحصيلي، با ساختن مسجد در مناطق… تصميم نگرفتيم. تصميم بگيريم هر كاري را بخواهيم ميتوانيم انجام بدهيم. همه شما قرض الحسنه بدهيد، ولو مقدار كم. ولو جمع كنيم با هم يك مقداري شود. ميگويند: عيد قربان شد، پول نداريد گوسفند بخريد. چند نفر جمع شويد با هم پول بگذاريد يك گوسفند بخريد. ميشود شريكي هم قرض الحسنه داد.
خدايا لحظه به لحظه دست ما را بگير، درست فكر كنيم. درست عمل كنيم، كارهاي ما صحيح و ذخيرهي قيامت و مبارك باشد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- قرآن در آيه قرض چه كسي را گيرنده وام معرفي كرده است؟
1) نيازمندان
2) يتيمان
3) خداوند
2- آيه 92 سوره آل عمران به چه انفاقي سفارش ميكند؟
1) انفاق از اموالي كه اضافه است
2) انفاق از آنچه دوست داريد
3) انفاق از آنچه نياز نداريد
3- وام دادن به ديگران در چه صورت نيكو و پسنديده است؟
1) بدون منت و آزار
2) دور از ريا و خودنمايي
3) بي منت و بيريا
4- آيه 42 سوره انفال به چه امري تأكيد دارد؟
1) كارها بر اساس بينه و دليل
2) انفاق به ميزان توان
3) وام دادن به جاي صدقه
5- مهمترين اثر اخلاقي قرض الحسنه در افراد جامعه چيست؟
1) درمان بيماري بخل
2) شكوفا شدن روحيه سخاوت
3) هر دو مورد
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2168