responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2233

موضوع: گردنه‌هاي دنيا در سوره بلد(2)

تاريخ پخش: 16/07/86

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

رمضان هشتاد و شش در خدمت برادران و خواهران استان يزد سوره‌هاي کوچک را تفسير مي‌کرديم تا به سوره بلد رسيديم. بخشي از آن را گفتيم، مقداري از تفسير ماند که انشاءالله در اين جلسه ادامه مي‌دهيم.

مقداري از سوره را که در جلسه قبل معنا کرديم، اين بود که؛ به مکه قسم، به وجود تو قسم، انسان را طوري آفريديم که در ميان سختي‌ها باشد. چون رشد انسان در سايه سختي‌ها است. انسان در زمين صاف رشد نمي‌کند. در قديم جاده‌ها را صاف مي‌کشيدند. اخيراً مي‌گويند جاده‌ها پيچ داشته باشد، بهتر است. چون در جاده صاف راننده خوابش مي‌برد. زندگي مرفه انسان را تن پرور مي‌کند. («لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ») (بلد/4) («كَبَدٍ») يعني در تعب و سختي. سپس مقداري به بيان نعمت‌ها مي‌پردازد. مي‌فرمايد: آيا به تو يک جفت چشم نداديم؟ تو با چشم مي‌بيني، اما خالق چشم را نمي‌بيني؟ («أَيَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ») (بلد/7) آيا فکر مي‌کني کسي تو را نمي‌بيند؟ تو همه را مي‌بيني، اما خالق تو را نمي‌بيند؟ آيا به تو يک جفت لب نداديم؟ آيا به تو زبان نداديم؟ امکاناتي به تو داديم، ولي انسان به بيراهه مي‌رود.

1 نقش هدايت الهي در زندگي انسان

 راه حق را به تو نشان داديم. («هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ») (بلد/10) دو راه برجسته را به تو نشان داديم. حق روشن، باطل روشن. راه حق را فهميدي، راه باطل را هم فهميدي، امکانات هم داشتي. انسان براي حرکت به چه نياز دارد؟ 1- راه مي‌خواهد. 2- چشم مي‌خواهد که راه را ببيند. 3- نور مي‌خواهد 4- رهبر مي‌خواهد. 5- مرکب يا وسيله مي‌خواهد. 6- راهنما مي‌خواهد. راه را به تو نشان داديم. آيه‌اي ديگر در سوره بلد مي‌فرمايد: («وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ») (بلد/10) («نَّجْد») به معناي زمين بلند است. دو راه بلند يعني حق روشن و باطل روشن. («قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنْ الغَيِّ») (بقره/256) کسي نيست که بگويد نفهميدم حق با چه کسي بود؟ راه را مشخص کرديم. اگر انسان لحظه‌اي بيانديشد، مي‌فهمد حق با کيست؟ به تو چشم هم داديم. آيه چشم چيست؟ («أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ») (بلد/8) آيا به تو يک جفت چشم نداديم؟ به تو نور هم داديم. نور چيست؟ نور انواع مختلف دارد. نور علم، نور عقل، نور وحي. وسيله هم که به تو داديم. اعضاي سالم وسيله رشد است. مال و سرمايه به تو داديم. («أَهْلَكْتُ مَالًا لُبَدًا») (بلد/6) عمربن عبدود گفت: خيلي پول خرج کردم تا اسلام را در خندق شکست دهم، اما نتوانستم. آمريکا خيلي دلار تصويب کرد تا جمهوري اسلامي را بر کنار کند. بيست و هشت سال است که دلار تصويب مي‌کند، اما روز به روز جمهوري اسلامي قوي تر مي‌شود. مال به تو داديم. امکانات دروني: چشم، گوش، زبان، قلم، بيان، سواد. امکانات بيروني: سرمايه، نفت و گاز. امکانات هم به تو داديم. راهنما هم براي تو تعيين کرديم، اما هدر دادي.

 راهنما مهمترين اين موارد است. اگر رهبر باشد، وسايل درست به کار مي‌رود، راه درست را تشخيص مي‌دهيم. خدا در بخشي از سوره بلد قصد گفتن اين را دارد که‌اي بشر! من در خدايي کم نگذاشتم ولي تو در بندگي کم گذاشتي. چه چيزي نياز داشتي که من به تو ندادم؟ اولين چيزي که به فکر هيچ کس نمي‌رسيد، به تو دادم. مکيدن را به تو آموختم. يک نوزاد که متولد مي‌شود، اولين چيزي که نياز دارد، مکيدن است و لذا نوزاد مکيدن را بلد است ولي فوت کردن را نمي‌داند. حالا اگر بر عکس مي‌شد. بعد از تولد بچه به جاي مکيدن سينه مادر آن را فوت کند! هر چه مادر مي‌گويد: عزيزم بمک. اما بچه فوت مي‌کند! تمام مراجع تقليد و پروفسورهاي کره زمين را با هواپيما حاضر کنيد، يک کنفرانس با حضور پروفسورها و علما تشکيل دهيد و بگوييد بچه من متولد شده است اما به جاي مکيدن، فوت مي‌کند! با چه وسيله‌اي مکيدن را به او بياموزم؟ با کدام وسيله کمک آموزشي، ماهواره يا اينترنت مي‌توان اين کار را کرد؟ هر چه نياز داشتي من به تو دادم. حتي آن زماني هم که به تو چيزي ندادم، نعمت بود. نداده‌هاي خدا هم نعمت است. مثلاً نوزاد عقل ندارد. اين خيلي خوب است. اگر نوزاد عقل مي‌داشت هر گاه لباس خود را خيس مي‌کرد، مي‌بايست کلي از مادر خود خجالت مي‌کشيد. همه چيز را خراب کرده است اما لبخند مي‌زند. مادر به او مي‌گويد: قربانت بروم. زماني که خدا چيزي داد مثل مکيدن، نعمت است. اما زماني هم که نداد مثل عقل داشتن، نعمت است. داده‌ها و نداده‌هاي خدا هر دو نعمت است. نگوييد چرا خدا به ما نداد؟ گاهي اوقات انسان چيزي را ندارد اما راحت است.

2عذاب متجاوزان با بخشيدن ثروت

 خدا در قرآن مي‌فرمايد: بعضي‌ها را که مي‌خواهيم بسوزانيم، به آنها پول مي‌دهيم. زندگي راحتي دارد. پول به او مي‌دهيم، خواب را از او مي‌گيريم. («لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا») (توبه/55) آيه قرآن است. يعني ثروت به او مي‌دهيم تا با همين ثروت او را عذاب بدهيم. زيرا ثروت پنج نوع استرس و اضطراب دارد. 1- بايد براي رسيدن به پول طراحي کند. 2- بايد جلوي حسود‌ها را بگيرد. 3- بايد پول خود را از سرقت و دزد حفظ کند. 4- جان خود را حفظ کند. کسي او را ترور نکند يا با چاقو به او حمله نکند. کسي به فقير حمله نمي‌کند. سرمايه دار است که هميشه استرس دارد. علاوه بر فشارهايي که روي قلب او وارد مي‌شود مانند سکته و مشکلات رگ قلب و غيره. يعني اگر اين شخص پول نداشت، هيچ کدام از اين مرض‌ها را هم نداشت. اصلاً به او پول مي‌دهيم که او را بسوزانيم. آيه قرآن است که مي‌فرمايد گاهي به افراد ثروت مي‌دهيم تا آنها را بسوزانيم. او دو اتاق دارد هيچ کس هم به او فحش نمي‌دهد اما به محض اينکه ساختمان بلند مي‌سازد، مي‌گويند‌اي نامرد! به او فحش مي‌دهند. البته بعضي فحش‌ها هم بي جا است. مردم به سرمايه دار بي دين فحش مي‌دهند. چون او دارد و از مال خود به نفع جامعه استفاده نمي‌کند. وگرنه سرمايه دار‌هايي که متدين هستند و خدمات انجام مي‌دهند، مردم آنها را دعا هم مي‌کنند. مي‌گويند خدا چند برابر به او بدهد، چون هم مي‌خورد، هم به مردم کمک مي‌کند.

3 تلاش براي بالارفتن از گردنه‌هاي دنيا

 سپس خدا مي‌فرمايد: («فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ») (بلد/11) («اقْتَحَامَ ») يعني بالا رفتن. («عَقَبَةَ» )يعني گردنه. مي‌فرمايد: از گردنه بالا نرفت. چرا مي‌گويد گردنه؟ زيرا در کار خوب شيطان انسان را به پايين مي‌کشد. بالا رفتن از گردنه نيازمند نيرو است. انرژي مي‌خواهد، انسان بايد حواس خود را جمع کند. شيطان مي‌گويد مي‌خواهي به مکه بروي؟! تو هنوز پسرت را داماد نکرده اي! دخترت را عروس نکرده اي. براي چه مي‌خواهي به مکه بروي؟! چرا به فقرا کمک مي‌کني؟! چراغي که به خانه رواست، به مسجد حرام است. وسوسه‌ها او را هل مي‌دهند. به اين دليل مي‌گويد بايد از گردنه بالا بروي مثل نماز شب. براي نماز شب، لحاف، گرمي رختخواب، خواب شيرين و سحر او را پايين مي‌کشند. آن وقت است که شما بايد از همه آنها دل بکني براي نماز خواندن. خدا مي‌فرمايد: («تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنْ الْمَضَاجِعِ») (سجده/16) کسي که پهلوي خود را از رختخواب جدا کرد، («فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ») (سجده/17) نمي‌داني خدا چه چيزي به تو مي‌دهد. مسئله اين است که کسي نمي‌داند نماز شب ده يا هزار يا يک ميليارد يا يک ميليون ثواب دارد. («فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ») (سجده/17) يعني هيچ کس نمي‌داند چه ثوابي مي‌دهيم براي کسي که با همه جاذبه‌ها مخالفت مي‌کند. ارزش عبادت با جاذبه‌ها است. اگر يک آدم لالي غيبت نمي‌کند، ايشان بسيار آدم خوبي است زيرا در عمرش غيبت نکرده است! راست مي‌گويي؟ چطور ممکن است؟! به دليل اين که ايشان لال هستند. اگر لال غيبت نکند که هنر نيست. مي‌فرمايد: («فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ») (بلد/11) ما به او داديم اما از گردنه بالا نرفت. با جاذبه‌ها نتوانست کشتي بگيرد. (« فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ») (بلد/11) از گردنه بالا نرفت. گردنه چيست؟ سپس مي‌فرمايد: («وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ») (بلد/12) نمي‌داني گردنه چيست! مثل («وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ») (قدر/2) («وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ») (انفطار/17) («َمَا أَدْرَاكَ» )يعني نمي‌داني؟ مي‌فرمايد گردنه به معناي («فَكُّ رَقَبَةٍ») (بلد/13) است. (« فَكُّ رَقَبَةٍ») (بلد/13) يعني يک نفر را آزاد کن.

4 شيوه‌هاي برخورد با اسيران جنگي

 در زمان‌هاي قديم در جنگ کساني که اسير مي‌شدند، برده به حساب مي‌آمدند. برده را آزاد کن. چگونه برده را آزاد کنيم؟ اسلام با برده داري موافق است؟ من يک مثالي براي شما مي‌زنم هر طور شما گفتيد، رأي شما را تصويب مي‌کنيم.

در تاريخ دنيا هميشه با حق يا با باطل يعني يا از راه درست يا از راه غلط هميشه جنگ بوده است. کسي نيست که بگويد نه خير، جنگ نبوده است. اين يک واقعيت خارجي است که هميشه جنگ بوده است. در جنگ هم يکي پيروز مي‌شود و ديگري شکست مي‌خورد. در شکست خورده‌ها افرادي دستگير مي‌شوند. با دستگير شدگان چه کنيم؟

1- همه را بکشيم.

2- همه را آزاد کنيم.

3- آنها را در اردوگاه‌ها نگاه داريم.

4- موارد بالا رأي مي‌آرود يا خير؟

خوب است اسلام بگويد هر کس در جبهه پيروز شد همه اسرا را بکشد. چه کسي به اين رأي مي‌دهد؟ پس هيچ کس به اين رأي نداد. بگوييم هر کس اسير گرفت، همان لحظه او را آزاد کند. چه کسي به اين مورد رأي مي‌دهد؟ به کسي که با شمشير آمده تا من را بکشد، من شمشير را از دست او گرفتم و او را اسير کردم، اگر او را آزاد کنم دوباره شمشير به دست مي‌گيرد و اقدام به کشتن من مي‌کند. اين هم غلط است. در اردوگاه‌ها نگاه داريم. يعني بنده که مسلمان هستم، خرج قاتل خودم را بدهم. من صبح تا شب کارگري کنم، زحمت بکشم، پول به دست بياورم، سپس اين پول را به عنوان ماليات به دولت بدهم و دولت هم به قاتل من خرجي بدهد. کدام عاقلي مي‌گويد که مظلوم براي خرجي ظالم کار کند؟ اين هم درست نيست. طرح اسلام چيست؟ اسلام مي‌گويد اين دستگير شدگان برده هستند.

با دستگير شدگان چه کنيم؟ همه را بکشيم؟ درست نيست. همه را آزاد کنيم؟ شمشير دست مي‌گيرند، و اقدام به کشتن ما مي‌کنند. در اردوگاه خرج آنها را بدهيم؟ من بي گناه کار کنم و به عنوان ماليات پول به دولت بدهم و دولت هم خرج آنها را بدهد.

5 برخورد اسلام با بردگان

 اسلام چه مي‌گويد؟ اسلام مي‌گويد: اين نيروها را در خانه‌ها پخش کنيد. مثلاً اگر دويست نفر را دستگير کرديم دويست نفر برده را در دويست خانه ببريم. يکي را من به خانه خود مي‌برم، ديگري را شما به خانه خودت ببر. نيرو پخش مي‌شود. سپس مي‌گويد همين لباسي را که خودت مي‌پوشي به او هم بپوشان. يعني نوکر و کلفت نباشد. از همان غذايي که خودت مي‌خوري به او بده. او را نوکر صدا نکن بلکه او را جوان بخوان. مثل اوايل انقلاب که همه به هم برادر مي‌گفتند. يک ماجرايي راجع به برادر برايتان تعريف کنم. اوايل انقلاب شخصي موتور مي‌خواست. نزد مدير کل بازرگاني رفت. گفت برادر مدير کل بازرگاني من يک موتور مي‌خواهم. او مي‌گفت برادر روابط عمومي، ديگري مي‌گفت برادر انبار دار، برادر ذيحساب، بردار جمع بندي. به هم نامه اداري مي‌دادند و مرتب برادر برادر مي‌گفتند. سرانجام گفتند موتور نداريم. گفت: ان شاء الله خدا مرا بي برادر کند! يک دور من را تاب دادي! حق نداريد به برده، نوکر بگويي. بايد او را جوان «فتي» صدا بزني. لباس او مثل خودت باشد. حتي اگر برده جوان داري لباس شيک تر را به او بپوشان. روزي اميرالمؤمنين لباس شيک خريد و به قنبر داد و خود لباس ساده را پوشيد. قنبر گفت: من برده تو هستم. حضرت فرمودند: جوان دلش مي‌خواهد شيک پوش باشد. چون غريزه است. تو دوست داري شيک پوش باشي، لباس شيک را تو بپوش. کار را با برده تقسيم کن. فاطمه زهرا (س) کار را با کنيزش تقسيم کرده بود. مي‌فرمود: يک روز تو کار خانه را انجام بده و يک روز من انجام مي‌دهم. به اين دليل که تحقير نشود. به مناسبات مختلف او را آزاد کن. روزه خوردي، او را آزاد کن. پول داري او را آزاد کن. اين نيروها پخش مي‌شود، زندگي مسلمانان را در خانه آنها مي‌بينند، مورد تکريم قرار مي‌گيرند و به ندرت مسلمان مي‌شوند. وقتي مسلمان شدند، هم نيرو پخش شده، هم به ندرت با اسلام آشنا شدند، به تدريج هم آزاد شدند. اين طرح اسلام است. («فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ») (بلد/11) از گردنه بالا نرفت.

 گاهي اوقات انسان بايد از گردنه بالا برود. نفس خود را بکشد. بگويد اينجا من اشتباه کردم. گردنه استاد اين است که حرف خود را بگويد. خيلي از مراجع ما هستند که فتواي خود را عوض مي‌کنند. خدا آيت الله العظمي گلپايگاني را رحمت کند. در کلاس درس ايشان بوديم. يک روز آمدند و گفتند آنچه ديروز گفته ام، امروز چيز ديگر مي‌خواهم بگويم. شب پيش به حرف هايم فکر کردم و از نظر ديروز خود برگشته ام. اين مردانگي است. من نگفتم حرف مرد يکي است. اين حرفها چيست؟ حرف مرد حق است. اگر سي و نه حرف زدي و به اين نتيجه رسيدي که باطل است، از سي و نه حرف صرف نظر کن، حرف چهلم را بگو. از کلمات دروغ و غلط اين است که بگوييم حرف مرد يکي است. حرف مرد آن است که حق باشد ولو حرف صدم. نود و نه حرف زدي، همه را باطل کن و بگو حرف مرد حق است نه يکي.

 «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» (بلد/11) از گردنه بايد بالا رفت. گردنه چيست؟ («فَكُّ رَقَبَةٍ») (بلد/13) يک برده را آزاد کن. يک اسير را آزاد کن. جواني دارد کار مي‌کند، مي‌بيني اين جوان مي‌تواند رشد بيشتري داشته باشد، به شرط آنکه کسي خرج دانشگاه او را چند سال بدهد. برو و خرج او را بده. («فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ») (بلد/11) به خاطر مبلغي زنداني است، برو پول بده و او را آزاد کن. هم «عتق رقبه» داريم و هم (« فَكُّ رَقَبَةٍ») (بلد/13) «عتق رقبه» يعني اين که يک جا پول بدهيم. («فَكُّ رَقَبَةٍ») (بلد/13) يعني شريک بشويم. گاهي اوقات کسي مي‌گويد: عيد قربان من پول ندارم گوسفند بخرم و بکشم. خدا مي‌فرمايد: چند نفر شريک شويد و يک گوسفند را بخريد و بکشيد. يعني کار خير را شريکي انجام دهيد. «عتق رقبه» يا يک مرتبه، («فَكُّ رَقَبَةٍ») (بلد/13) يا شريکي.

6 اطعام گرسنگان، مايه آمرزش گناهان

 «اطعام» يعني گرسنه‌ها را سير کن. يک روايت داريم براي شما مي‌گويم. امام صادق(ع) فرمود: «مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً حَتَّى يُشْبِعَهُ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِي الْآخِرَةِ» اگر کسي يک مومن گرسنه را سير کند، «حَتَّى يُشْبِعَهُ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ» هيچ کس نميداند چقدر ثواب دارد. حتي فرشته‌ها هم نمي‌دانند چقدر ثواب دارد. اين باافطاري متفاوت است. افطاري خيلي بيشتر از اين ثواب دارد. حتي يک گرسنه را سير کني. بعد فرمود: «مِنْ مُوجِبَاتِ الْمَغْفِرَةِ» اگر مي‌خواهي خدا گناهان تو را ببخشد. «إِطْعَامُ الْمُسْلِمِ السَّغْبَانِ» (الكافي/ج2/ص201) يعني گرسنه را در روز قحطي سير کن. سپس اين آيه را فرمود: («أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ») (بلد/14) امام صادق(ع) اين آيه را خواند. يعني گرسنه را سير کني. حالا ما نداريم. اگر نداري، ديگران را تحريک کن. گاهي اوقات انسان خودش ندارد اما مي‌تواند پول از ديگران بگيرد. زناني در محله‌ها هستند، اين زن خودش پول ندارد اما به خاطر اينکه سابقه خوبي دارد و به عنوان يک انسان خوب معرفي شده، از باقي زن‌ها پول مي‌گيرد و جهيزيه درست مي‌کند. قرآن مي‌فرمايد:(«وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ») (حاقه/34) يک آيه داريم («وَلَا يَحُضُّ») يعني اگر هم پول نداري، ديگران را تشويق کن.

 دانشجويان، بچه‌هاي دبيرستاني ما، خيلي از دخترها و پسرهاي دبيرستاني و دانشجو، وضع مالي پدرشان خوب است و مي‌داند همشاگردي که کنار او نشسته واقعاً از کفش و لباس او پيداست که چه قدر فقير است. به پدرش مي‌گويد: شما وضع مالي خوبي داري. اگر امکان دارد يک چک به من بده به مبلغ صد تومان، دويست تومان، يک ميليون، ده ميليون يا پنجاه هزار تومان باشد. پدر مي‌گويد: براي چه کاري مي‌خواهي. مي‌گويد: در دبيرستان ما، در خوابگاه دانشجويي ما، يک دانشجو وضع مالي خوبي ندارد. شما يک چک صد توماني يا دويست توماني به من بده، من مي‌دهم به رياست دانشگاه يا نهاد رهبري و مي‌گويم که اين را به يک نحوي به آن شخص برسانند يا به او وام مي‌دهيم و مي‌گوييم اين پول را ده سال ديگر زماني که وضع مالي خوبي پيدا کردي به ما برگردان. بايد دلالي کنيم. اگر دانشجو الان اين هنر را ندارد که صد هزار تومان از پدرش بگيرد. اگر مهندس هم بشود، مهندس بي خاصيت خواهد شد. زيرا الان که يک سمت او پدر پولدار و سمت ديگرش يک همشاگردي فقير است و الان بين پدر پولدار و همشاگردي فقير خود خاصيت صد هزار تومان را ندارد، اگر فردا مهندس هم بشود، يک مهندس مدرکي خواهد بود. اگر هنر داريد هنر خود را در جواني نشان بدهيد. هر کسي هر کاري که مي‌تواند بکند. («فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ») (بلد/11) از گردنه بالا برويد. بالاي گردنه چيست؟ نمي‌داني گردنه چيست؟ تو بگو چيست؟ («فَكُّ رَقَبَةٍ») (بلد/13) يک نفر را آزاد کن. («أَوْ إِطْعَامٌ ») شکم را سير کن («فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ») (بلد/14) روزي که گرسنگي فراوان است. («ذَا مَقْرَبَةٍ») (بلد/15) («مَقْرَبَةٍ») يعني قريب. يتيم فاميل تو است. به فاميل خودت رسيدگي کن. («مِسْكِينً») از مسکن است. مسکن به معناي خانه است. («مِسْكِينً») کسي است که از بي پولي در خانه مي‌نشيند. مسکين در خانه نشسته مي‌گويد: اگر بيرون بروم بچه‌ام موز مي‌خواهد، ميوه مي‌خواهد پول ندارم. اگر بروم و بخورم بايد پس بدهم، ندارم. مسکين يعني کسي که به خاطر فقر در مسکن نشسته است. مسکين و مسکن يکي است مسکن يعني خانه مسکين يعني کسي که از بي پولي در خانه اش مي‌نشيند («ذَا مَتْرَبَةٍ») (بلد/16) بر روي خاک نشسته است. يعني پلاس هم ندارد. اينها گردنه‌ها است. بايد بالا رفت.

7 ايمان، شرط پذيرش کارهاي نيک

(ثُمَّ كَانَ مِنْ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا) (بلد/17)قرآن مي‌فرمايد: وقتي پول داري («مِنْ الَّذِينَ آمَنُوا») بايد ايمان هم داشته باشي. يعني اگر کسي ايمان نداشته باشد کار خوب او هم قبول نمي‌شود. تشنه آب مي‌خواهد اما اين آب را در ظرف تميز مي‌خواهد اگر نه به يک تشنه در آفتابه آب بدهي. اصلاً شما در آفتابه چايي دم کن. هر کسي هم هر چقدر چاي خور باشد، چاي در آفتابه را نمي‌خورد. چاي بايد در ظرف خود باشد و آب هم بايد در ظرف خودش باشد. کمک به فقير بايد برخاسته از ايمان باشد. ممکن است تو به من غذا بدهي که من را بله قربان گوي خودت در آوري و روز انتخابات از من رأي بگيري، اطعام تو بر اساس ايمان نيست بر اساس اهداف نفسي يا شخصي است نه («آمَنُوا»). بعد از ايمان («تَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ») (بلد/17) يعني غير از اينکه خودت مي‌دهي به ديگران بگويي تو هم بده. گاهي اوقات انسان يک پولي خرج مي‌کند. خير مدرسه مي‌آيد و يک مدرسه ديگر مي‌سازد. خدا پدر او را بيامرزد. کار خوبي است اما خير بهتر کسي است که بگويد من اين مقدار پول مي‌دهم، شما چقدر پول مي‌گذاري؟ يعني همين طور که از خود خرج مي‌کند از بقيه انسان‌ها هم پول جمع کند. («تَوَاصَوْا») يعني همديگر را سفارش کنيد که آنها هم کمک کنند. گاهي اوقات يک قاشق ماست را بايد به يک ديگ شير بزني تا ماست بشود. بگويد اين يک ميليون من، شما چقدر مي‌دهيد؟ همه نفري صد هزار تومان يا همه پنجاه هزار تومان بدهيد اگر کار شريکي باشد بيشتر رونق پيدا مي‌کند.

خدايا! از چه گردنه‌هايي بايد برويم بالا؟ از آن راه‌هايي که بايد برويم خودت کمک کن. از عقبه‌هايي که مي‌گويي چرا اين‌ها از عقبه بالا نرفتند، خودت در حرکت به سوي خودت ما را کمک بفرما. گرسنگان ما را سير کن. باران رحمتت را بر ما نازل کن. خدايا! هرچه در ماه رمضان براي خوب‌ها مقدر کردي و مي‌کني براي ما هم مقدر بفرما. ما را ببخش. حديث داريم اگر ماه رمضان تمام شود، انسان بخشيده نشود، علامت اين است که انسان بدبخت است. بد بخت است که کنار دريا بود و تميز نشد. خدايا! ما را از بدبخت‌هاي ماه رمضان و از خاسرين قرار نده.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2233
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست