نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2279
موضوع: ماموریتهای رسول خدا در قرآن کریم
تاريخ پخش: 24/07/99
1- نجات مردم از تاریکیهای جهل و ظلم و شرک
2- دعوت همگانی به بندگی خدا
3- جلوگیری از سوء استفاده نزدیکان و خانواده
4- تواضع در برابر اهل ایمان، به ویژه نیازمندان
5- تکریم سیاهپوستان توسط مراجع دینی
6- مشورت پیامبر اکرم با مردم در امور اجتماعی
7- دلسوزی و غمخواری پیامبر برای مشکلات امّت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
عزیزان بحث را در آستانهی رحلت پیغمبر و شهادت امام حسن مجتبی و یکی دو روز بعدش شهادت امام رضا(ع) میبینند. سالهای قبل حرفهایی زده شده، در این جلسه حدوداً نیم ساعت میخواهیم مأموریتهای پیغمبر اسلام را بگوییم از قرآن، هم تفسیر قرآن باشد و هم به مناسبت رحلت پیغمبر. جاهایی که خداوند به پیغمبر دستور داده باید این کارها را بکنیم. بنابراین بحث ما در این جلسه این است، [پای تخته] مأموریتهای پیغمبر، موضوع: مأموریتهای پیامبر اکرم(ص). (صلوات حضار) 1- نجات مردم از تاریکیهای جهل و ظلم و شرک 1- نجات از ظلمات؛ خدا به پیغمبرش میفرماید: تو (لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ) (ابراهیم /1) تو باید مردم را از ظلمات خارج کنی. چه ظلماتی؟ ظلمات شرک، ظلمات جهل، ظلمات تفرقه، اینها همه ظلمات است. 2- [پای تخته] تأمین زندگی فقرا؛ این هم به پیغمبر میگوید: «خُذ» یعنی برو بگیر، چه؟ (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِم) (توبه /103) زکات را برو بگیر. خوب زکات را گرفتم چه کنم؟ (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ) (توبه /60) از پردرآمدها بگیر و به کم درآمدها بده. آیهاش را هم بنویسم اگر کسی خواست پای تلویزیون بنویسد…[پای تخته] نجات از ظلمات«لِتُخْرِجَ النَّاسَ» خارج کن مردم را «مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ». «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِم» زکات را بگیر،«إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ» تأمین زندگی مردم. 3- بندگی خالص، عبادت خالصانه؛ (قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي) (زمر /14) آیهاش این است. «أعبد» من بنده خدا هستم، «مُخلصاً» با اخلاص. حالا دیگر باقیاش را هرکس میخواهد بنویسد… استغفار برای امت، قرآن به پیغمبر میگوید: در حق مردم دعا کن خدا اینها را ببخشد. آیهاش این است (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ) (آلعمران /159) از اینها عفو کن و اینها را ببخش و در حقشان استغفار کن. درست است برای پیغمبر است ولی کار امامها هم هست و کار همه هست. یعنی کسی که رهبر مردم است، کسی که مدیر است و مسئول یکجایی است باید این کار را بکند. استقامت، قرآن به پیغمبر میگوید: «فَاسْتَقِمْ» استقامت کن، (كَما أُمِرْتَ) (هود /112) استقامت، «کما أمرت» مهم است. استقامت مهم نیست چون ما الآن تودهای هم داشتیم که زمان شاه سی سال زندان بود برای مبارزه با شاه ولی گاهی وقتها بین استقامت و لجاجت فرق هست. استقامت یعنی پافشاری کن، لجاجت هم یعنی پافشاری کن، استقامت یعنی پافشاری کن، آنطور که خدا گفته است. یعنی بخاطر فرمان خدا استقامت کن، لجاجت یعنی نه، چون من این را دوست دارم، روی حرفم میایستم. اگر روی حرف خدا ایستادی، استقامت است. «كَما أُمِرْتَ» است، اگر روی سلیقه خودت است، این لجاجت است و اینها باید فرقش معین باشد. اقامه قسط و عدل، (فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ) (مائده /42) اینها کلماتی است در قرآن که صریحاً به شخص پیغمبر میگوید. در آستانهی رحلت پیغمبر هستیم ببینیم پیغمبر چه مأموریتهایی داشته، خدا به پیغمبر میگوید: باید، «فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ» به عدالت رفتار کن.
2- دعوت همگانی به بندگی خدا
توجه به خانواده؛ خدا به پیغمبر میگوید: (وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها) (طه /132) پیغمبر اهلت را به نماز دعوت کن و امر کن و دستور بده نماز بخوانند، بعد هم ممکن است گوش نکنند، «وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها» حوصله کن. تکرار کن، پافشاری کن. نگو من یکبار گفتم دیگر خواست بخواند و نخواست نخواند، من وظیفهام را انجام دادم. آخر بعضیها میگویند، افرادی هستند به من زنگ میزنند که آقای قرائتی ببین من این را در تلفن گفتم، تو خودت در تلویزیون بگو، دیگر من روز قیامت مسئولیتی ندارم. خوشا به حالت، همینطور راحت میگویی چون یک تلفن به فلانی کردم، دیگر در قیامت مسئولیتی ندارم. این حرفها نیست. یکبار گفتم گوش نداد و دیگر من مسئول نیستم، نخیر این کارها وظیفه دولت است و وظیفه من نیست، این برای قوه قضائیه است. مدیر مدرسه باید بچهها را خوب تربیت کند. مدیر مدرسه میگوید: پدر و مادرها باید در خانه بچهها را خوب تربیت کنند. یعنی هی گردن همدیگر میاندازیم. استقامت،«وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها» امر به معروف و نهی از منکر؛ قرآن میفرماید: (يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ) (اعراف /157) در مورد پیغمبر میگوید: پیغمبر به خوبیها دعوت میکرد و از منکرات جلوگیری میکرد و این هم وظیفه پیغمبر است. به خانواده و بستگان برسید؛ یکوقت یک مسألهای پیدا نشود به نام آقازادهها، کار را به هرکس سپردی باز هم کنترل کن. نگو این پسرم است، دامادم است، برادر خانم من است، شوهرخواهر من است، پسرعموی من است، همشاگردی من است. یک چیزی برای شما بگویم شاید نشنیده باشید. دقت کنید. در دعای کمیل حضرت امیر میگوید: خدایا، اگر به فرشتهها هم کار سپردید، باید مواظب فرشتهها هم باشی. با اینکه فرشتهها معصوم هستند. فرشته که گناه نمیکند. میگوید: اگر به معصوم هم کار سپردی احتیاطاً دقت کن. جمله دعای کمیل این است که «و کنتَ أنت الرقیب علیهم من ورائهم» این جملات برای دعای کمیل است. یعنی با اینکه کار را به فرشته سپردی اما باز هم از پشت سر، رقیب، رقبه، گردن، مثل آدمی که گردنش را دراز میکند ببیند که بود و چه بود؟ میگوید: با اینکه کار را به فرشته سپردی، باز هم رقیب باش. «من ورائهم» از بالای سرشان، «و الشاهد لما خفی عنهم» تو شاهد باش آنجا که مخفی است. ممکن است یک چیزی از دستشان در برود. فرشته عمداً گناه نمیکند. عالم ربانی و متقی عمداً گناه نمیکند اما ممکن است از چیزی غافل شود. میگوید: کار را به فرشتهها سپردی اما خودت هم که خدا هستی مواظب فرشتهها هستی. نمیشود گفت: ایشان برادرزن من است پس حتماً خوب است. شوهرخواهر من است پس آدم خوبی است. داداش من است، پسرم است، دامادم است، اینها دلیل نیست. انسان در یک لحظه غافل میشود. خوبیها را باید ساعت زد، تا این ساعت خوب بود، فردا نمیدانم چطور میشود. یک بنده خدایی برای اینکه کم سیگار بکشد، سیگار روی دستش میگذاشت و با تیغ این سیگار را سه قسم میکرد. که مثلاً یک پوک بزند، این سیگار تمام شود. میخواست مصرف خودش را کنترل کند. من دیدم این سیگار را که تیغ میزند، گفتم: آقای فلان، دستت نبرد این تیغ است. گفت: تا حالا که نبریدم. تا گفت نبریدم، خون ریخت. نمیشود گفت من تا الآن خوب هستم. من ده دقیقه بعد را نمیدانم چطور است. به امیرالمؤمنین گفتند: راه تو که مستقیم است، چرا اینقدر میگویی: «اهدنا الصراط المستقیم» خدایا مرا به راه حق وادار. راه تو که حق است، من نمیدانم یک دقیقه دیگر چه میشود؟ ده دقیقه دیگر چه میشود؟ در جنگ وقتی زبیر کشته شد، حضرت علی گریه کرد و گفت: زبیر تو خیلی شمشیر زن خوبی بودی. از اصحاب پیغمبر بودی. در جبههها شمشیر میزدی. ولی خوب یک مرتبه سلیقه عوض میشود. به هر حال اینکه هی «اهدنا الصراط المستقیم» میگوییم، چون آدم زود کج میشود. هیچ دعایی را مأمور نیستیم اینقدر بگوییم. هرکسی مسلمانی نماز به او واجب است. نماز هفده رکعت در شبانهروز است. هفت رکعت که«سبحان الله و الحمدلله» میگوییم و ده رکعت حمد میخوانیم، در هر حمدی باید «اهدنا الصراط المستقیم» بگوییم. امیرالمؤمنین فرمود: من تا الآن مستقیم هستم و ده روز دیگر نمیدانم چه میشود؟ لذا وقتی پیغمبر خبر داد که تو را شهید میکنند، فرمود: «أ فی سلامة من دینی» آن لحظهای که شهید میشوم دین دارم یا ندارم؟ یک کسانی اختلاس میکنند که آدم برق از سرش میپرد. یک کسانی را میگیرند که آدم برق از سرش میپرد که ایشان این کار را کرد؟ باور نمیکردند. مسئولینشان هم بی دین نبودند باور کردند آدم خوبی است. لذا حدیث داریم به نماز و روزه کسی نگاه نکنید، «لا تَنْظُرُوا إِلَي طُولِ رُكُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ» نگاه نکنید رکوع و سجودش طولانی شد. اگر میخواهید با او رفیق شوید نگاه کنید حرف میزند، راست میگوید یا دروغ؟ امانت دادی، برمیگرداند. چکاش برمیگردد یا نه؟ به هر حال خدا به پیغمبر میگوید: «يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ» 3- جلوگیری از سوء استفاده نزدیکان و خانواده رسیدن به خویش و قوم؛ (وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ) (شعرا /214) این هم به خود پیغمبر است. خدا به پیبغمبر میگوید: مواظب فامیلت باش. فامیل مسئولین هم فرق میکند با باقی افراد. زن رهبر و زن رئیس جمهور، زن وکیل و وزیر، زن امام جمعه، آدمهایی که چهره هستند، خانوادههایشان فرق میکند با باقی خانوادهها، قرآن میگوید: «يا نِساءَ النَّبِيِّ» خانمهای پیغمبر، (لَسْتُنَ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ) (احزاب /32) شما با باقی زنها فرق میکنید. (مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ) (احزاب /30) عربیهایی که میخوانم قرآن است. اگر زن پیغمبر خلاف کند، عذابش دو برابر است. امام صادق به یکی از اصحابش فرمود: هرکار خوبی از هرکس خوب است ولی از تو خوبتر است چون تو فامیل ما هستی. هرکار بدی از هرکس بد است اما از تو بدتر است چون تو فامیل ما هستی. حساب کارهای تو پای من حساب میشود. ما چهرهی دینی، چهرهی سیاسی، چهرهی اجتماعی،«وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» اول فامیلهایت را، لذا قرآن در آیات دیگر میگوید: (ّقُلْ لِأَزْواجِكَ) (احزاب /59) به خانمت بگو، «وَ بَناتِكَ » بعد به دخترهایت بگو. «وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ» بعد به باقی زنها بگو. اول «ازواجک» بعد «بناتک» و بعد «و نساء المؤمنین» حلال و حرام را برای مردم بیان کن؛ (يُحِلُ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ) (اعراف /157) این هم وظیفه پیغمبر است. پیغمبر به مردم بگو: چه بخورند و چه نخورند. «کلوا» چه بخورید، «لا تأکلوا» چه نخورید؟ «قولوا» چه بگویید، «لا تقولوا» چه نگویید. سبک زندگی را از قرآن و روایات و فتاوی مراجع بگیریم. حلال و حرام. یکی دیگر از وظایف پیغمبر این است که میگوید: نعمتهای خدا را به زبان بیاور و تسبیح او را بکن. (فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السّاجِدِينَ) (حجر /98) پیغمبر وظیفهی عبادیاش بیش از ما هست، نماز شب بر پیغمبر واجب بود. در آستانه رحلت پیغمبر است. کتابهای پیشینیان را بپذیر، در قرآن آیاتی دارد میگوید: «مصدقاً» من تورات را قبول دارم. من انجیل را قبول دارم. بله تحریفاتی شده است. اما اصل تورات و انجیل زیر سؤال نرود. هرجا تحریف شده حسابش جداست. ولی (وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ) (صافات /37) جای دیگر داریم که انبیای قبل را قبول میکنند… یعنی نباید یک حکومتی که جلو آمد، تمام حکومتهای قبلی را همه را… ممکن است هر حکومتی، هر دولتی، هر کابینهای یک نقاط قوتی داشته باشد، یک نقاط ضعفی داشته باشد. اما اینکه هر دولت بعدی بیاید همه رژیم قبل را انگار کلشان جنایتکار هستند. اینطور نباشد. (مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ) (بقره /91)، (وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ) (صافات /37) مکرر هم آمده است، «مصدقاً»
4- تواضع در برابر اهل ایمان، به ویژه نیازمندان
دیگر چه؟ نسبت به مؤمنین تواضع داشته باش. قرآن به پیغمبر میگوید: یکی از وظایف تو این است (وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ) (حجر /88) یا (لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ) (شعرا /215) تو بالت را باز کن، یعنی مؤمنین را تحویل بدهی. یکوقت کار به پول و فقرش نداشته باشی، یک عده نزد پیغمبر آمدند، هم پیغمبر ما و هم پیغمبرهای دیگر، در قرآن برای پیغمبرهای دیگر هم هست. میگفتند: بابا این فقرا را رد کن، ما یک پولدار با شخصیت هستیم، میآییم میبینیم دور تو یک عده گدا نشستند. در شأن ما نیست کنار آنها بنشینیم، آنها را رد کن ما بیاییم. (وَ ما أَنَا بِطارِد) (هود /29) من اینها را طرد نمیکنم. حتی یک آیه دیگر دارد میگوید: «فَتَطْرُدَهُمْ» اگر اینها را طرد کنی، قهر خدا را دنبال دارد. نکند بگویی اینها فقیر هستند، نیایند. متأسفانه ما این کار هستیم. گاهی وقتها آقا تحصیل کرده هست، چهار مهمان خانهاش میآید، به مادرش میگوید: مادرجان شما آن اتاق نیا، اینها رفیقهای من هستند، شما لهجه روستایی داری، لهجه فلان شهر را داری. بلد نیستی با آداب اینها صحبت کنی. یعنی به پدر و مادرش میگوید: نیا، بخاطر اینکه من میخواهم رفیقهایم… اینها مهم است. یکی از مسئولین با پدرش آمد خدمت امام، نقل شد که آمد به مسئول گفت: ایشان ابوی بنده است، این پدرم است. امام فرمود: پدر شما هست پس شما، چرا شما جلوی پدرت راه رفتی؟ میخواستی در اتاق بیایی اول باید پدرت بیاید. تو میگویی ایشان پدر من است ولی خودت اول داخل شدی. احترام پدر مسأله مهمی است. من مجتهدی را سراغ دارم که شاگردانش مجتهد بودند، خودش خیلی ملا بود. من دیدم این مجتهد را که پدرش را دید، پدرش هم یک آدم عادی بود. این دست پدرش را بوسید. گاهی هم میگوییم: آقا جان، اینها عوام هستند، فرهنگ امروز را نمیدانند، دنیا، دنیای پیشرفت علم است، تکنولوژی است، دنیای اینترنت است، این حرفها چیه؟ او نان مفت به تو دادی خوردی. یک قصه بگویم. بنده خدایی دست بچهاش را گرفته بود و میرفت. به میدانی رسیدند، دیدند معرکهای گرفتند و جمعیت جمع شده است. جلو رفت گفت: چیه؟ گفتند: این آقا دارد معرکه میگیرد و اینها تماشاچی هستند. ایستاد نگاه کند، این بچه که دستش در دست پدرش بود، گفت: باباجان من هم میخواهم ببینم. نمیتوانم ببینم! بچه را بغل کرد، گفت: بابا من خوب نمیبینم. گفت: پایت را روی دوش من بگذار. گفت: بابا حالا میبینم. گفت: الحمدلله! آنوقت شروع کرد لگد زدن، بابا بهتر از تو میبینم. هی لگد زد و گفت: بابا، گفت: بله… گفت: من بهتر از تو میبینم. آخر این بابا دید هی لگد میخورد و میگوید: من بهتر هستم. گفت: آقاجون من نردبان تو شدم تو آنجا را میبینی. حالا این آقا فوق لیسانس است یا آیت الله هست یا هر پست و مقامی دارد، پدر و مادرت نان مفت به ما داد خوردیم و حجت الاسلام شدیم. حالا نباید به مادرم بگویم: تو نمیفهمی! او نان مفت به من داد خوردم تا باسواد شدم. او نردبان شد تا این بچه بالا رفت، حالا هی لگد میزند من بهتر هستم. ما گاهی وقتها یادمان میرود. بنده که اینجا نشستم به روستاییهای کشور بدهکار هستم. چون عمامه من از پنبه است. پنبه برای کیه؟ تولید روستایی است. کفش من از چرم است، چرم از کیه؟ گاو، پوست گاو است و آن هم دامداری برای روستایی است. شکم ما غذا درونش است. گندمی که خوردیم برای روستایی است. یعنی مخ من پنبه است و وسط بدن من گندم است در معده، پایم هم کفش است، شبرو چرم… یعنی من حجت الاسلام از مخ تا پا به این روستایی بدهکار هستم. نباید بگویم اینها دهاتی هستند و اینها شهری هستند. مسألهی… دیگر چه؟ نسبت به مؤمنین تواضع کن و نسبت به پدر و مادر بیشتر تواضع کن. من خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی بودم یک جمله میخواست از پدرش نقل کند، شروع کرد گریه کردن، من دیدم ایشان اشک میریزد. حساب کردم ایشان هشتاد سال پیش پدرش مرده، حالا یاد پدرش میکند گریه میکند. ما الآن به آمریکا و اروپا میگویند: مادرت مرد یک دقیقه سکوت میکند به احترام مرگ مادرش. ببینید مادر بمیرد آدم یک دقیقه سکوت کند، یک فرهنگ است، یک فرهنگ هم این است که هشتاد سال…
5- تکریم سیاهپوستان توسط مراجع دینی
ما اخلاق نابی داریم. یک عکسی از این ایامی که سیاه پوستها بعضیهایشان خفه شدند زیر زانوی آمریکاییها، من در آن جلسه بودم در جامعه المصطفی قم، جامعه المصطفی از حدود صد کشور دنیا طلبه دارد. دهها هزار طلبه از بیش از صد کشور، دانه درشتهای اینها گاهی یک مراسمی میگیرند و عمامه گذاری است، یک مرجعی میآید. در یکی از جلساتی که رفته بودم آیت الله العظمی صافی آنجا بودند، آمدند طلبههای خارجی را ببینند. من بودم و دیدم که این طلبه سیاه پوست که آمد، آیت الله صافی دست این سیاه پوست را بوسید. بعد از این ماجرا دیدم همین عکس را پیدا کردند و تکثیر کردند. حقوق بشر در قم، در اسلام… حقوق بشر در اسلام یک مرجع تقلید صد ساله، آیت الله صافی حدود صد سال دارد، یک مرجع صد ساله دست یک سیاه پوست طلبه جوان را میبوسد. با این عکس آمریکا مقایسه کردند. ما قرآن قول داده، سه بار قول داده، نه یکبار دو بار، سه بار این کلمه با این عبارت آمده است. (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ) (توبه /33) این آیه قرآن سه بار تکرار شده و ترجمه اش این است. (وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون) (صف /9) گرچه ناراحت شوند کفار و مشرکین، هرکس میخواهد باسمه تعالی به درک، ناراحت شود. خدا قول داده، «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا» خدا وعده داده که اهل ایمان و عمل صالح، (لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم) (نور /55) حکومت به دست بگیرند. خدا قول داده حکومت برای مؤمنین است. حکومت برای مؤمنین است. گاهی هم میبینیم چطور تمام کره زمین، بله، حدیث داریم حضرت مهدی که ظهور کند، روستایی روی کره زمین نیست، جز اینکه صدای اذان بلند میشود. اسلام کره زمین را خواهد گرفت. خیلی هم راحت کره زمین را میگیرد. یعنی با یک حادثه ممکن است یک قاره عوض شود. چطور شما با یک پیدا شدن یک ویروس منفی، دنیا به گل نشست. همه دنیا در این ماندند، همه رقم کشورها! در کارهای خیر هم همینطور است. یک امام خمینی پیدا میشود یک کشور جاویدشاه تبدیل به مرگ بر شاه میشود. کاری ندارد. ما باید دلمان گرم باشد. در دعوت به توحید، در راه جهاد، (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ) (توبه /73) جهاد وظیفه هست. دیگر چه؟ گریه و تضرع؛ (وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً) (اعراف /205) پیغمبر با تضرع در خانه خدا بیا، یعنی اشک، هم اشک و هم شمشیر، اسلام خوبیاش همین است. حاجیها که مکه میروند، شب عید قربان که روز عرفه هست، همه دعا میخوانند. اشک اشک اشک، هرجا را نگاه میکنی همه دعا و گریه هست. فردا صبح عید قربان که میشود میگوید: یک چاقو دست بگیر و گوسفند بکش، شتر بکش. بعد هم میگوید: اگر قصاب نیستی، مستحب است دستت را روی دست قصاب بگذاری. قصاب چاقو میبرد گردن گوسفند را ذبح میکند، تو اگر نمیتوانی چاقو بکشی دستت را در دست قصاب بگذار که… یعنی یک دست به مفاتیح، یک دست به چاقو. این اسلام ما هست. «تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً» هم جاهد و هم تضرع! مرحوم کوثری میگفت: بعضی ایام عاشورا که میروم حسینیهی جماران برای امام روضه بخوانم، امام میگوید: به کوثری بگویید بیاید یک روضه خصوصی برای من بخواند. من از گریه سیر نشدم، آقای کوثری به من میگفت: وقتی رفتم روضه بخوانم، حالا امام گریه کرد. یعنی همان حلقومی که میگوید: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند به شاهپور بختیار میگوید: من در دهان این دولت میزنم. به تضرع که میرسید. بعضی روشنفکرهای ما اهل تضرع نیستند و بعضی تضرعهای ما اهل تضرع آن مسائل اجتماعی را کمرنگ بلد هستند یا بلد نیستند. تضرع دستور خدا و پیغمبر است. چی چی؟ تضرع، توجه به خانواده، تواضع نسبت به مؤمنین، توکل بر خدا، جهاد با کفار، اینها مأموریتهایی که هست.
6- مشورت پیامبر اکرم با مردم در امور اجتماعی
مشورت با مردم؛ (وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ) (آلعمران /159) خدا به پیغمبر میگوید: مشورت کن. مگر خدا نمیداند… خودش میتواند وحی کند. پیغمبر وظیفهات این است که این کار را بکن، این کار را نکن. مگر جبرئیل نازل نمیشد؟ باقی کارها هم جبرئیل بگوید این کار را بکن و این کار را نکن. میگوید: نه، ببین رأی مردم چیه؟ خدا به عقل کل، به کسی که مستقیماً (قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى) (نجم /9) به کسی که ( ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى) (نجم /8) نزدیکترین حالات پیغمبر با خدا دارد در عین حال میگوید: ببین مردم چه میگویند؟«وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» جالب این است که «شاورهم» بعد از شکست است یعنی یکبار حمله کردند به مدینه، پیغمبر مشورت کرد که مشرکین مکه دارند مدینه میآیند کودتا کنند. چه کنیم؟ دو نظریه بود، یکی در کوچههای مدینه سنگر بگیریم. بگذاریم در کوچه بیایند اینها را گیر بیاندازیم که زنها هم از پشت بام بتوانند سنگ پرتاب کنند. بچهها هم بتوانند کمک کنند. یا استقبالشان برویم. در رأی گفتند استقبال برویم. مثل اینکه بیشتر رأی آورد. خود پیغمبر هم نظرش سنگر در کوچهها بود. ولی دید اصحاب میگویند: بیرون برویم، بیرون برویم. رفتند و در احد هم شکست خوردند. وقتی شکست خوردند هرکس باشد میگوید… ما در فارسی میگوییم: دستم را سوزاندم که دیگر این کار را نکنم. ای دست بی نمک! ای کاش پای من میشکست نمیرفتم. کاش زبانم لال میشد این حرف را نمیزدم. اینجا پیغمبر میگوید: نگو کاش مشورت نمیکردم. مشورت کردی شکست خوردی باز هم مشورت کن. یعنی ارزش مشورت بیش از این است که یکبار شکست خوردی. شکستهای لحظهای و موضعی نباید مانع مشورت دائمی شود. گاهی وقتها یک پسری دست به کاری میزند شکست میخورد. من خودم سراغ دارم یک جوان را، سالها در خانه نشست. گفتیم: چرا نشستی؟ گفتند: یکبار رفته دست به کاری زده شکست خورده است. هرکس یکبار شکست خورد و یعنی یکبار تصادف کردی دیگر تا آخر عمر نباید سوار ماشین شوی؟ این چه تفکری است؟ اتفاقاً حدیث داریم اگر در راهی شکست خوردی، شغلت را عوض کن ممکن است در راه دیگر موفق باشی. اشکال ندارد انسان در یک راه شکست بخورد و در راه دیگر موفق باشد. حدیث داریم این کار را بکنید، اگر در یک راهی شکست خوردید، شغلتان را عوض کنید. نگویید من آدم بدبختی هستم. «و شاورهم» خدا به پیغمبر میگوید: مشورت کن با اینکه در احد شکست خوردی.
7- دلسوزی و غمخواری پیامبر برای مشکلات امّت
با اسرا مهربان باش. با محرومین مدارا کن. پاسی از شب را به نیایش بگذار. اینها مأموریتهایی است… حالا پیغمبر نسبت به ما چه حالاتی دارد. این را هم یادداشت کردم برای شما بگویم. قرآن میفرماید که… رحلت پیغمبر است. «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ» ای مردم پیغمبر برای شما آمد، «مِنْ أَنْفُسِكُمْ» از خودتان است، «عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ» عنت یعنی سختی، سختیهایی که به شما میرسد، پیغمبر غصه میخورد. حدیث داریم اگر کسی یک مؤمنی را شاد کن، رسول الله را شاد کرده است. یک کسی گرفتار است، شما بگو خیلی خوب حالا ایشان که گرفتار است، حدیث هم داریم هرکس گرفتاری یک مسلمان حل کند، رسول خدا، من بلند شوم رسول خدا را شاد کنم. تمام کسانی که پای تلویزیون نشستند، هرکس هرچه میتواند یک کاری کند یک مؤمن را شاد کند. رسول خدا را شاد کرده است. قرآن میگوید: رسول شما برای شما غصه میخورد. «عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ» عَنت یعنی سختی، «عنتُّم» یعنی به دردسر میافتید. آنجایی که شما به دردسر میافتید، پیغمبر هم غصه میخورد. من از امام خمینی شنیدم، جوان بودم سال 42 بود. فرمود: دیشب تا صبح یک ساعت خوابیدم. آن زمان این تشکیلات و فضای مجازی و اینترنت… دانه دانه امامها به آیت الله اصفهان، به آیت الله شیراز، با دست خودش دانه دانه نامه به تک تک علما مینوشت. من شنیدم از ایشان گفت: من دیشب یک ساعت بیشتر نخوابیدم. «عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ» آیاتی در قرآن هست که پیغمبر خودکشی میکنی. (فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ) (کهف /6) گاهی داری خودکشی میکنی، من قرآن را نفرستادم که تو خودکشی کنی. «عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ» پیغمبر برای شما سخت است. (حریصٌ علیکم) (توبه /128) پیغمبر برای شما حرص میزند. «ْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» نسبت به مؤمنین رئوف و رحیم است. این کلمه رئوف و رحیم با هم یکبار برای خدا آمده و یکبار برای پیغمبر آمده است. یعنی این خیلی مهم است، یعنی همان لقبی که به خدا میدهند، به پیغمبر میدهند. رئوفٌ رحیم! پیغمبر ما خیلی نگرانی داشت. من این را در یکجا گفتم در سالهای گذشته، سخنرانی برای من خیلی مشکل شده است. باید چیزی بگویم که تکراری نباشد و مفید باشد و همه مردم از کوچک و بزرگ متوجه شوند و مورد نیاز هم باشد. من این را یکسال گفتم در یکی دو دقیقه آخر هم اشاره کنم. پیغمبر از چیزهایی نگران بود. «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ» از همه بیشتر من دلم برای شما میسوزد. نگران هستم از این … میترسم از این… یکی از اینها هوسها بود. من میخواهم حکومت بدست بگیرم، من میخواهم خلیفه پیغمبر شوم. لحظهی آخر عمر پیغمبر فرمود: یک کلم و کاغذ بیاورید یک چیزی میگویم: بنویسید که نجات شما در این نوشته است. رندها فهمیدند که میخواهد بنویسد، «کتاب الله و عترتی» قرآن و اهلبیت. رندها فهمیدند میخواهد غدیر خم را بنویسد. گفتند: استغفرالله استغفرالله… «ان الرجل لیهجر» پیغمبر مرضش شدید شده و دیگر هذیان میگوید و حرفهایش ارزش ندارد. یک کسی 23 سال زحمت بکشد و افراد را از بت پرستی به خداپرستی از جاهلیت به علم، از جنایت به تقوا، از کدورت آب آشامیدنی به بهداشت کامل، همه را دعوت کند، دندانش بشکند و لبش پاره شود و شبانه روز اینقدر بسوزد، آخر دم مرگ بگویند، «ان الرجل لیهجر» این مظلومیت پیغمبر است. من یک دقیقه دیگر یک چیزی بگویم زیاد گوش بدهید. قلم و کاغذ نیاوردند ولی علامه سید شرف الدین جبل العاملی از علمای درجه یک لبنان کتابهای بسیار خوبی نوشته است. من اسم کتابهایش را کتابهای بلعیدنی گذاشتم. چون کتاب سه رقم است، مکیدنی، جویدنی، بلعیدنی، یعنی بعضی کتابها را باید بلعید. کتابهای ایشان از آن بلعیدنیهاست. بسیار کتاب خوبی دارد. ایشان میگوید: من میدانم چه چیزی میخواست بنویسد. میگوییم: آخر پیغمبر ننوشت و قلم و کاغذ نیاوردند. ننوشت، میگوید: باشد من خط ننوشته را هم میخوانم. میگویند: از کجا میخوانی؟ گفت: ببین. ایشان گفت: یک چیزی میخواهم بنویسم که «لن تضلوا» هرگز گمراه نشوید. الآن کامپیوتر است. کلمهی «لن تضلوا» را در کامپیوتر بیاور. هرجا پیغمبر گفت: هرگز گمراه نمیشوید، آنجا گفته اگر دست شما به قرآن و اهلبیت باشد هرگز گمراه نمیشوید. اینجا هم گفت: قلم و کاغذ بیاورید یک چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید. چون باقی جاهایی که می گوید: هرگز گمراه نشوید… یعنی رجوع به قرآن و اهلبیت کنید، اینجا هم میخواهد بگوید: رجوع به قرآن و امیرالمؤمنین کنید تا هرگز گمراه نشوید. یک مثال ساده بزنم. یک جوانی هروقت به مادرش میگوید: بیرون میروم، کتابخانه میرود. هروقت این جوان از خانه بیرون میرود، کتابخانه میرود. یکبار بیرون میرود نمیگوید کجا میروم. رفیق جوان در میزند، مادر آقازاده شما کجاست، من کارش دارم. میگویند: کتابخانه رفته است. میگوید: خوب به شما گفت کتابخانه میروم. گفت: نه به من نگفته کتابخانه میروم. اما چون هروقت بیرون میرود کتابخانه میرود، حالا که بیرون رفته باید کتابخانه سراغ او برویم. پیغمبر هرجا گفت: «لن تضلوا» یعنی هرگز گمراه نمیشوید. یعنی «کتاب الله و عترتی» این «لن تضلوا» در نماز ما هم آمده است؟ بله، «والضالین» ضالین همان «لن تضلوا» در قالب ضالین است. خدایا ما را ضالین قرار نده یعنی «لن تضلوا» باشم. چه کنم که ضالین نباشم؟ «کتاب الله و عترتی»
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 156 آلعمران به کدام جلوه رحمت رسول خدا اشاره دارد؟ 1) گذشت از خطای مردم 2) استغفار برای گنهکاران 3) هر دو مورد 2- اولین مخاطب دستورات پیامبر اکرم در قرآن چه کسانی بودند؟ 1) خانواده 2) خویشاوندان 3) مردم
3- بر اساس روایات، معیار درست مسلمانی چیست؟
1) رکوع طولانی 2) سجده طولانی 3) امانتداری 4- آیه 88 سوره حِجر، به چه امری فرمان میدهد؟ 1) تواضع مردم در برابر پیامبر 2) تواضع پیامبر در برابر مردم 3) تواضع مردم و پیامبر در برابر یکدیگر 5- در آیه 55 سوره نور، خداوند چه وعدهای به مؤمنان میدهد؟ 1) حکومت مؤمنان بر جهان 2) پیروزی مؤمنان بر دشمنان 3) انواع نعمتهای الهی در بهشت
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2279