responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2287


1- ریز و درشت کارها در میزان قیامت
2- چهار رقم حساب و کتاب در قیامت
3- حساب مردم، با خداوند رحمان
4- خاطره‌ای از تواضع آیت الله العظمی بروجردی
5- خطر تحقیر و تمسخر دیگران
6- رابطه حلال و حرام در امور دنیوی
7- خاطره‌ای از لطف امام رضا(علیه‌السلام) به زوج جوان

موضوع: محاسبه اعمال در قیامت
تاريخ پخش: 14/02/96

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در فکر بودم که چه بحثی مطرح کنم، به ذهنم آمد چون آخر سال مردم خیلی‌ها، حساب و کتاب‌هایشان را تسویه می‌کنند، چه خریده‌اند، چه فروخته‌اند، کم آورده‌‌اند زیاد آورده‌اند، آن‌هایی که اهل خمس هستند، می‌خواهند حساب سالشان را ببندند، آن‌هایی هم که اهل خمس نیستند باز می‌خواهند ببینند که چه کرده‌اند. بحث امشب من بحث حساب و کتاب است. در قرآن حدود 40 بار کلمه حساب به کار آمده است. یکی از اسم‌های قیامت یوم الحساب است. تکرار «مالک یوم الدین» در هر نماز معنایش توجه به روز قیامت است. حساب از کارهای پنهانی هم خدا می‌کند. «إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ» چه کارهایتان را علنی انجام بدهید، چه یواشکی انجام بدهید (يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّه‌) (بقره /284) یعنی کارهای مخفی را هم خداوند به حساب می‌آورد.

1- ریز و درشت کارها در میزان قیامت

لقمان به پسرش می‌گوید که حساب خدا دقیق است. کوچکترین کاری که می‌کنی، مراقب باش. «يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ» وزن یک ذره! «فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ» زیر سنگ باشد، خدا درمی‌آورد. «أَوْ فِي السَّماواتِ» در عمق آسمان باشد، خدا بیرون می‌کشد. «أَوْ فِي الْأَرْضِ» در عمق زمین باشد. اوج آسمان باشد، عمق زمین باشد، زیر هر سنگی باشد، (يَأْتِ بِهَا اللَّهُ) (لقمان /16) برای حساب و کتاب خداوند مو را از ماست می‌کشد. خداوند (وَ كَفى‌ بِنا حاسِبِينَ) (انبیاء /47) خدا می‌گوید که من خودم کافی هستم به اینکه به حساب شما برسم. البته روایاتی داریم که امام صادق(ع) فرمود که روز قیامت شیعیان ما را حسابشان را به ما واگذار می‌کنند. یعنی حساب ما با امام رضا(ع) می‌شود. که این زیارت‌ها و توسل‌ها می‌توان نجاتبخش باشد. حساب طوری است که روز قیامت لوحی جلوی هر انسانی باز می‌شود می‌گوید: «اقْرَأْ كِتابَكَ» خودت نامه‌ات را بخوان! (كَفى‌ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً) (اسراء /14) خودت حساب خودت را برس. یعنی وجدان خودت کافی است.

2- چهار رقم حساب و کتاب در قیامت

چهار رقم حساب داریم. حساب آسان داریم. قرآن درباره حساب آسان می‌فرماید: (حِساباً يَسِيراً) (انشقاق /8) حساب بعضی‌ها آسان است. یک حساب داریم که حساب سخت است و قرآن می‌فرماید: (حِساباً شَدِيداً) (طلاق /8) بعضی‌ها حسابشان سخت است. چه کسی آسان است و چه کسی سخت است؟ روایات می‌گوید: قَالَ الْبَاقِرُ (ع): (إِنَّمَا يُدَاقُّ اللَّهُ الْعِبَادَ فِي الْحِسَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَي قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِي الدُّنْيَا) (كافي، ج 1، ص11) هر کس عاقل‌تر است، حسابش سخت‌تر است. آدم‌هایی که خیلی تیز هستند و اهل فکر و تدبیر هستند، این‌ها حسابشان سخت‌تر است. بعضی حسابشان آسان است. «حِساباً يَسِيراً» یسر یعنی آسان. بعضی‌ها حسابشان مشکل است. «حِساباً شَدِيداً» «سُوءُ الْحِسابِ» (رعد /18) خدا از بعضی‌ها بد حساب می‌کشد. حالا درباره اینکه از ما آسان حساب می‌کشد، یا سخت یک روایت بخوانم. حدیث داریم کسانی که با مردم روان هستند، آسان می‌گیرند، اهل بخشش و عفو هستند، خدا هم روز قیامت با این‌ها آسان می‌گیرد. کسانی که در دنیا با مردم تنگ نظر و سخت هستند، حسابشان سخت است. این هم یک ملاک است. به هر حال اگر با مردم روان بودیم حسابمان روان می‌شود. با مردم مته به خشخاش گذاشتیم، با مردم سخت‌گیری کردیم، خدا هم روز قیامت با ما سخت‌گیری می‌کند.
قَالَ الصَّادِقُ ع: «صِلَةُ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الْحِسَابَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (كافى، ج2، ص157) در کافی حدیثی داریم که فامیل‌هایی را که آدم به دید و بازدیدشان می‌رود، حسابش آسان می‌شود. از برکات عید نوروز ما یکی همین است که تقریباً هفتاد هشتاد میلیون جمعیت همه خانه هم می‌روند و این صله رحم حساب را آسان می‌کند. منتهی معنای این صله رحم این نیست که فقط برو آجیل بخور، عمه را ببوس و خاله را ببوس و دایی و عمو را ببوس و برگرد. حدیثی دیدم که صله رحم یعنی وقتی می‌روی یک چیزی هم به آن‌ها بدهید. بعضی از فامیل‌ها هستند که فقیر هستند. اگر پول به آن‌ها بدهید، ناراحت می‌شوند. اما به اسم عیدی ناراحت نمی‌شوند. به اسم عیدی به آن‌ها بدهید. حدیث داریم که اگر به کسی زکات بدهید ناراحت می‌شود، که معلوم می‌شود که من فقیر هستم که به من زکات دادند. به او نگویید که زکات است. به عنوان هدیه به ایشان بدهید. صله رحم معنایش این است که یک مشکلی را هم حل کنیم.

3- حساب مردم، با خداوند رحمان

راجع به حساب مطالب دیگری هم هست که فهرست وار به شما بگویم. اول اینکه حساب همه با خداست. پولدارها به پیغمبر می‌گفتند: چند تا فقیر دور تو هستند. مقداد و عمار و… این فقیرها را رد کن، ما تاجرها دور تو بیاییم. بارها این پیشنهاد را به انبیای دیگر هم می‌دادند. جوابشان این بود. (وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا) (هود /29) من مؤمنین را طرد نمی‌کنم. من برای جذب چهار نفر پولدار پشت به فقرا نمی‌کنم. (ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْ‌ء) (انعام /52) پیغمبر حساب این‌ها با تو هم نیست فقط با من است. (إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَلى‌ رَبِّي) (شعراء /113) حساب این‌ها با خداست. اگر من این‌ها را طرد کنم، ظالم هستم. این خودش مسأله مهمی است. در دید و بازدیدها عمه‌ی پولدار را بر عمه فقیر ترجیح ندهیم. فامیل‌های پولدار را بیش‌تر تحویل نگیریم. خانه‌ی پولدار می‌رویم و چهار ساعت می‌مانیم، خانه‌ی فقیر ده دقیقه می‌ایستیم. این‌ها حساب و کتاب دارد و مردم خیلی هم روی این چیزها دقیق هستند.
پهلوی امام رضا(ع) نشسته‌اید از امام رضا(ع) بگویم. امام رضا(ع) فرمود اگر کسی سلام به پولدارش پررنگ بود، سلام به فقرایش کمرنگ بود، خداوند روز قیامت بر او غضب خواهد کرد. عربی‌اش را هم بخوانم. قال الرضا (ع): «مَنْ لَقِيَ فَقِيراً مُسْلِماً فَسَلَّمَ عَلَيْهِ خِلَافَ‌ سَلَامِهِ‌ عَلَى الْأَغْنِيَاءِ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبَان‌» (عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‌2، ص52) خدا روز قیامت بر او غضب خواهد کرد. خیلی مراقب باشیم که در این دید و بازدیدها فقرا زخمی نشوند. نمک روی زخمشان پاشیده نشود. نگویند: بله! خانه‌ی پولدارها رفتند، خانه‌ی ما نیامدند. خانه‌ی پولدارها چهارساعت نشستند، خانه‌ی ما ده دقیقه نشستند. پولدارها که حرف می‌زدند دل می‌دادند، فقیرها که حرف می‌زدند.. گاهی هم اگر جسارتی کردیم، عذرخواهی کنیم.

4- خاطره‌ای از تواضع آیت الله العظمی بروجردی

یک خاطره برایتان بگویم. آقای بروجردی، آیت الله العظمای بروجردی استاد مراجع فعلی بود. تقریباً همه‌ی مراجع فعلی شاگرد آقای بروجردی بودند. یک شخصی آمد ظاهراً طلبه بوده است، آمده است خانه‌ی آقای بروجردی و یک مشکل مالی داشته است، آقای بروجردی گفته است که دارم می‌روم درس، بگذار بروم درسم را بگویم، برگردم شما بیا بگو مشکلت چیست. خوب آقای بروجردی من یادم است. قم تاکسی نبود. درشکه بود پنجاه سال پیش! سوار درشکه می‌شود و و با همراهانش درس می‌رود. این طلبه هم که فقیر بوده است، می‌رود درس. پای درس آقای بروجردی یک اشکالی می‌کند. تا اشکال می‌کند آقای بروجردی می‌بیند که این همان طلبه‌ای است که خانه آمده بود تا پول بگیرد. متوجه نمی‌شود که اشکالش علمی است، فکر می‌کند که باز هم پول می‌خواهد. به تندی می‌گوید: گفتم الان وقتش نیست، بعد از درس بیا خانه! آیت الله صافی به آقای بروجردی می‌گوید: ایشان پول نخواست، یک اشکال علمی کرد. آقای بروجردی ناراحت می‌شود که چرا من یک کسی را که اشکال علمی کرد، در دنیای خیال فکر کردم که این همان فقیر است، برای فقرش آمده است، عصبانی شدم. آقای بروجردی از منبر پایین می‌آید و دست این طلبه را می‌بوسد.
یک برخورد تلخی شده است، دست بابا را ببوسید، دست مادر را ببوسید، راضی نمی‌شود، پایش را ببوسید. آدم کوچک نمی‌شود. آقای بروجردی بعد از پنجاه سال… من این را از آقای صافی شنیدم. برای شما نقل کردم، شاید تلویزیون هم پخش کند. کارهای خوب را خدا برای انسان می‌گذرد. مسأله‌ی مهمی است. ظاهراً علی بن یقطین می‌خواهد که به مکه برود. در مدینه در خانه‌ی امام کاظم(ع) را می‌زند، راهش نمی‌دهند. می‌گوید: آقا من علی بن یقطین، وزیر هستم، وزیر شیعه هستم. به امر شما در دربار رفتم، عامل نفوذی شما در دستگاه بنی‌عباس هستم. خود شما اجازه دادید که ولو بنی‌عباس ظالم هستند، اما تو برو آنجا و مشکل شیعیان را در دربار حل کن. آخرش امام کاظم(ع) می‌فرماید یک فقیر چوپان آمد در خانه‌ات، تحقیرش کردی. اگر او از تو راضی نباشد، من راهت نمی‌دهم، مکه‌ات هم قبول نمی‌شود. ایشان به کوفه برمی‌گردد، یا آنجایی که بوده است، در خانه آن چوپان را می‌زند، صورتش را روی خاک می‌گذارد و به چوپان می‌گوید: با پایت صورت من را لگد کن، تو باید من را حلال کنی. باید مواظب باشیم. به پولدار نگوییم: فاطمه خانم! به فقیر بگوییم: فاطی! حسن آقا!

5- خطر تحقیر و تمسخر دیگران

تحقیر نکنیم. به خصوص این‌هایی که تازه به تکلیف رسیده‌اند، می‌خواهند تقوا داشته باشند. در جلسه مهمانی می‌خواهد بلند شود و نماز بخواند، مسخره‌اش می‌کنند. زبانش را مسخره می‌کنند.
هیچ لهجه‌ای بر لهجه‌ی دیگر مقدم نیست. که بگوییم: زنده باد عرب‌ها عجم‌ها ترک‌ها لرها فارس‌ها، شهری و… هر کس لهجه‌ی خودش برایش اصل است. قرآن می‌گوید: (وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُم‌) (روم /22) از نشانه‌های قدرت خدا این است که هر کسی یک صوتی و یک لهجه‌ای دارد. این لطف خداست که هر کسی یک صدایی دارد. تو چرا به خاطر لهجه‌اش مسخره‌اش می‌کنی؟ بعضی گناهان را انسان عذرخواهی کند، می‌بخشند. بعضی گناهان را قرآن می‌گوید اگر آمدند و نزد پیغمبر عذرخواهی کردند، خدا می‌بخشد. بعضی گناهان را شما در شهر خودت هم که باشی خدا می‌بخشد. بعضی گناهان را نزد امام رضا(ع) می‌آیی، قرآن می‌گوید: (لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ) (نساء /64) کسانی که به خودشان ظلم کردند و گناه کردند، «جاؤُكَ» یعنی نزد تو یا رسول الله آمدند. اگر آمدند مدینه و نزد تو عذرخواهی کردند، به خاطر اینکه زوار پیغمبر هستند، خدا می‌بخشد. اگر پیغمبر هم دعایشان کند. در قرآن یک آیه داریم که می‌گوید: پیغمبر معطل نشو! هفتاد بار هم عذرخواهی کنی، من این‌ها را نمی‌بخشم. دعای پیغمبر هم… نه یک التماس دعای معمولی! به پیغمبر هم التماس دعا بگویی. پیغمبر هم هفتاد بار در حق شما دعا کند، خدا نمی‌بخشد. می‌گوییم: این‌ها چه نژادی هستند؟ که هفتاد بار استغفار پیغمبر هم بی‌اثر است؟ می‌گوید: این‌ها مؤمنین را مسخره می‌کردند. حجاب را مسخره کرد، نماز را مسخره کرد، تقوا را مسخره کرد، رفت غیبت کند، گفتیم: آقا غیبت نکن! مسخره‌اش کرد. گفت: نمی‌خواهد شیخ بشوی! نمی‌خواهد امّل بشوی! مسخره نکنید. الان این اس ام اس‌هایی که درست شده است، چیزهایی را به هم می‌چسبانند. یک تکه از این یک تکه از آن… چند تا عکس را به هم می‌چسبانند، یک کسی را مسخره می‌کنند. یک بار دیگر بگویم اگر کسی مسلمانی را مسخره کند، هفتاد بار پیغمبر در حقش دعا کند، به دلیل قرآن خدا این را نمی‌بخشد. مواظب این فضای مجازی و اس ام اس‌ها باشید. یک تکه‌هایی از یک جایی می‌کنند، پهلوی هم می‌گذارند و درست می‌کنند.
آمریکا یک چنین فیلمی را درست کرده است، من خودم دیدم. امام جمعه شهر، جنازه را می‌آورند، جنازه‌ی شهید است، امام جمعه می‌بیند که جنازه‌ی شهید است، جنازه‌ی شهید را می‌بوسد، در دنیای مجازی چه می‌کنند؟ شهید را برمی‌دارند، یک آدم لخت را می‌خوابانند. آن وقت امام جمعه آدم لخت را می‌بوسد. کاری ندارد. شهید را بردار و یک کسی را جایش بگذار. جابجا کردن در دنیای اینترنت و ماهواره و فضای مجازی بلای عجیبی شده است. مراقب باشید که جلسات با گناه نباشد. بسیاری از حوادث به خاطر گناه است. شب‌های جمعه در دعای کمیل می‌خوانیم «اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ الْبَلاءَ» یعنی این بلایی که نازل شد، به خاطر گناهی است که کرده‌ایم. «تُغَيِّـرُ النِّعَمَ» نعمت را خدا گرفت، شیرینی را گرفت و تلخ کرد، به خاطر گناه خود ما بود.

6- رابطه حلال و حرام در امور دنیوی

درباره حساب و کتاب قرآن می‌فرماید: (وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدار) (رعد /8) همه چیز نزد خدا، حساب و کتاب دارد. (وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَر) (مؤمنون /18) قطرات باران حساب و کتاب دارد. (يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاء) (شوری /27) هر چیزی که خدا به شما داده است، اندازه‌گیری شده است. شما هم اندازه گیری شده است که چقدر باید از همسرت لذت ببری، از اول دامادی تا آخر عمر چند بار باید از همسرت لذت ببری. افرادی به حرام می‌رسند، ناخنک می‌زنند. یک رابطه با این دختر پیدا می‌کنند، یک رابطه با آن زن پیدا می‌کنند، آن مقداری که ناخنک می‌زنند، از حرام لذت بردند، خداوند سهم حلالشان را کم می‌کند. می‌خواهی ازدواج کنی، به بن بست می‌رسی. سال‌ها ازدواجت عقب می‌افتد برای اینکه به گناه ناخنک زدی. حدیث داریم رزق هر کسی از حلال اندازه گیری شده است. کسانی که ناخنک می‌زنند، از حرام چیزی بردارند، خداوند سهم حلالشان را کم می‌کند. بناست شما اینقدر درآمد داشته باشید. ظهر مشتری می‌آید، قد قامت الصلاة را می‌گویند: می‌گویی! حالا این مشتری از دست من می‌رود. نماز باشد برای بعد. نماز را عقب می‌اندازی. مشتری می‌آید و یک سودی می‌بری. می‌گویی: خوب شد نماز نرفتیم ولی به یک سودی رسیدیم. خدا چطور انتقام می‌کشد؟ عصر دو تا خانم یا دو تا برادر در مغازه شما می‌فرستد، مدتی وقت شما را می‌گیرند. بعد هم می‌گویند: برویم آن طرف خیابان و برگردیم. می‌روند و از شما نمی‌خرند. چرا؟ برای اینکه این در عوض آن!
یک روز عید الزهراء بود، طلبه خواستند با آیت الله العظمای استادشان شوخی کنند. گفتند: طراحی کنیم. گفتند: چطوری؟ گفتند: استاد که رفت روی منبر، تا رفت که بگوید: بسم الله الرحمان الرحیم. همه بلند شویم و برویم. آقا روی منبر یخ کند و دماغش بسوزد. آقا هم خبر از جایی نداشت. سر درس گفت: بسم الله الرحمان الرحیم. بحث امروز… یهو دید که همه بلند شدند و رفتند. آقا فهمید که طراحی شده است. گفت: خیلی خوب می‌خواستید، دماغ من را بسوزانید، پس برگردید و بشنوید. طلبه‌ها دم در گفتند: برگردیم ببینیم آقای دماغ سوخته چه می‌گوید! گفت: بنشینید. نشستند. تا نشستند استاد از منبر پایین آمد و رفت. گفت: این عوض آن! کسی که مشتری را بر قد قامت الصلاة ترجیح می‌دهد، عصری دو تا مشتری سر کارش می‌گذارند. چون این خدا و نماز را سر کار گذاشت. رزق ما از حلال اندازه گیری شده است. شما فکر می‌کنی، اگر داماد تارک الصلاة که خانه و ماشین و تلفن و شکل و شمایل و اسم و رسم دارد، این داماد، داماد خوبی است. ولی یک جوان دیگری که به سراغ دختر شما می‌آید، به خاطر اینکه وضعش کمرنگ است، دختر به او نمی‌دهید. خدا از طریق همان داماد پولدار حالت را می‌گیرد. اشکت را در می‌آورد. صد دفعه لعنت بر خودت می‌کنی، که ای کاش، به آن داماد اولی داده بودم. من گفتم: فقیر است. داماد فقیر را رد نکنید. به سراغ عروس‌های فقیر بروید. هنر این است که انسان یک دختر خانواده را بگیرد، فقرش را برطرف کند.

7- خاطره‌ای از لطف امام رضا(علیه‌السلام) به زوج جوان

یک خاطره از امام رضا(ع) است، شاید ده پانزده سال پیش در تلویزیون گفته‌ام. خوب حالا نسل دیگری جلو می‌آیند. یک بار دیگر بشنوید، چون بغل امام رضا(ع) نشسته‌اید. یک تاجری در تهران بود، با کشورهای مختلف معامله می‌کرد. آقازاده‌اش را هم با خودش می‌برد. این آقازاده در آن کشور خارج عاشق دختری شد و هر چه پدرش می‌خواست که دامادش کند، می‌گفت: همان دختر را می‌خواهم. هر کاری کرد، پسر گفت: الا و لابد اگر بناست که من داماد شوم، همان دختر خارجی را می‌خواهم. این تاجر با یکی از این هتلدارهای مشهد، رفیق بود. سالی دو سه بار در حرم امام رضا(ع) غبارروبی دارند. یعنی همه‌ی زوارها نیستند، افراد خاصی در قبر برای غبارروبی می‌روند. این مشهدی هتلدار، که تاجر بود، به آن تاجری که تجارت‌های بین المللی داشت، گفت: من می‌توانم پسرت را بیاور مشهد، من برای غبارروبی یک کاری می‌کنم که ایشان با امام رضا(ع) یک زیارت خلوت داشته باشد. البته زیارت هر چه شلوغ باشد ارزش دارد. نگو الحمدلله زیارت خوبی بود. می‌گوییم: چرا؟ بگویی: خلوت بود! هر چه شلوغ باشد، بهتر است. به امید روزی که میلیون‌ها آدم از چین و ژاپن برای زیارت اینجا بیایند و بگویند: 8 تا 9 برای چین، 9 تا 10 برای ژاپنی‌ها، 11 تا 12 برای آمریکایی‌ها! از کره‌ی زمین پابوس اینجا بیایند. خوشی نکنید که زیارت خلوت است، خوشی کنید که جا گیرتان نیامد، از صحن سلام بدهید و بروید. این زیارت قبول است. این آقا هم چون عاجز شده بود، آقازاده‌ای که عاشق آن دختر شده است، را برمی‌دارد و اینجا می‌آورد. امکان رفتن در فضای خلوت پیش می‌آید. این تاجر بین المللی، می‌رود کنار ضریح، به یکی از عزیزانی که در ضریح است، می‌گوید: آقا این پارچه‌ی روی قبر را تکان بده، یک مقداری از غبارش را تبرکاً ‌به من بده. می‌گوید: باشد. این پارچه‌ی روی قبر را تکان می‌دهد، یک ذره غبار را برمی‌دارد، می‌خواهد به او بدهد، می‌بیند از این سوراخ‌های ضریح نمی‌شود داد، یک کاغذ و دست نوشته‌ای، دل‌نوشته‌ای پیدا می‌کند، این گرد را در کاغذ می‌کند، این کاغذ را لوله می‌کند، به این آقا می‌گوید: بسم الله و از این پنجره‌ی ضریح بیرون می‌دهد. تاجر بین الملل این را می‌گیرد و به پسرش می‌دهد. می‌گوید: من امام رضا(ع) را قبول دارم، این غبار هم تبرک است، اما اگر می‌خواهی دختر، دختر همان خارجی! خوب آقازاده گرد را می‌گیرد وقتی باز می‌کند می‌بیند که این نامه‌ای از یک دختر است. نامه این است: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع) دختری هستم لیسانس، پدرم کارگر رفتگر شهرداری است، چون پدرم اسم و رسم ندارد، هیچ کس سراغ من نیامده است، بسیاری از دوستان من ازدواج کرده‌اند، یا امام رضا(ع) من تا الان خودم را نگاه داشته‌ام، واسطه شو من یک همسر داشته باشم. حالا این کاغذ لای کاغذها بوده است که این گرد را داخل این کاغذ ریخته‌اند. این پسر تاجر بین الملل نامه را می‌خواند و به پدرش می‌گوید: برویم سراغ همین! می‌گوید: این به ما نمی‌خورد. اصلاً شاید مرده باشد. معلوم این نامه کی داخل ضریخ انداخته‌اند. اصلاً ممکن است، دروغ باشد، راست نباشد. می‌گوید: ببین! من تا حالا گفتم: ایران نه! حالا که گفتم: آره! دیگر بهانه نگیرید. اسم همه در کامپیوتر هست. می‌روند در شهرداری و می‌پرسند که شما یک چنین آدمی دارید؟ بله! آدرس و خانه‌اش را می‌گیرند، با آن ماشین گران قیمت و آقازاده پولدار و تاجر بین الملل، می‌روند در خانه این رفتگر، در را می‌زند و می‌گوید: شما فلانی هستید؟ می‌گوید: بله! می‌شود ما اینجا یک چای بخوریم. می‌گوید: شما که باشید؟ می‌گویند: ما زوار امام رضا(ع) هستیم. می‌گوید: چه کسی شما را اینجا فرستاده است؟ می‌گوید: بعداً معلوم می‌شود. پدر دختره را مسخره می‌کند. می‌گوید: خواستگار نیامد و نیامد و حالا هم که آمدند با ماشین دویست میلیونی آمدند. از تهران آمدند. می‌گوید شاید این ها از صدا و سیما آمده‌اند که فیلم بگیرند و خواستگار جدی نباشند، نقش بازی می‌کنند. می‌گویند: شما از صدا و سیما آمده‌اید فیلم بگیرید؟ می‌گویند: نه! فیلم چیست؟ می‌خواهیم یک چای بخوریم، راجع به دختر شما صحبت کنیم. بالاخره می‌گویند: بیاید. می‌آید و داماد یک نگاهی به این دختر می‌کند، پیش چشمش این دختر، خوشگل‌ترین دخترهای عالم می‌شود. می‌گوید من همین را می‌خواهم. می‌گویند: آقا لهجه‌اش به ما نمی‌خورد. می‌گوید: چه کار به لهجه‌اش دارید. بابا فقیر است. تو وضعت خوب است، خانه برایش می‌خری. جهیزیه ندارد، وضعت خوب است، جهیزیه برایش می‌خری. هر شرطی را می‌گوید: می‌گوید حاضریم. رفت و آمدها تکرار می‌شود، تکرار می‌شود، تا بالاخره برنامه‌ای می‌شود که این‌ها عقد بخوانند، دختر هنوز شک دارد که پسر او را می‌خواهد یا نه فیلم بازی می‌کند؟ دختر به پسر می‌گوید: تو را به امام رضا(ع) من را می‌خواهی. می‌گوید: والله تو را می‌خواهم. می‌گوید: تو از کجا خانه‌ی ما را بلد شدی؟ می‌گوید: مگر این نامه‌ی تو نیست. دختر می‌بیند که این دست خط خودش است، می‌گوید: تو در قبر رفته‌ای؟ می‌گوید: نه! من از کسی که در قبر رفته است، گفتم: خاک بده، خاک را که می‌خواست بیرون بدهد، وسیله نداشت و این کاغذ را از لای کاغذها بیرون آورد. گفت: امام رضا(ع) کار خودش را کرد. این‌ها هم یک تشکیلاتی راه انداختند. بالاخره جایی نمی‌رود، اگر کسی با تقوا بود، خدا در قرآن می‌گوید: سه «یجعل» پشت سر هم است. سه «یجعل» داریم. (يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا) (انفال /29) (يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا) (طلاق /2) (وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً) (انعام /122) [حاج آقا همه‌ای افعال را یجعل می‌گوید] همه‌اش هم یجعل است. نمی‌گوید: جعل! جعل یعنی یک بار شد و تمام شد. یجعل یعنی کارش این است. اگر به لقمه‌ی حرامی رسیدیم و نخوردیم، خدا اسمش جبار است، در دعای عید می‌گوییم: «وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوت‌» یکی از برکات توسل‌ها همین است که انسان بیاید، ده دقیقه یک ربع حتماً لازم هم نیست که زیارتنامه بخواند، زیارتنامه هم بخوانید، بروید و یک کناری بنشینید، عمرتان را خودتان از خودتان حساب بکشید. دو رکعت نماز با توجه خوانده‌اید؟ آن کسانی که از شما ناراحت شده‌اند، عذرخواهی کرده‌اید؟ عیدی به خودت رسیدی به بچه‌های فامیل و بچه‌های همسایه هم رسیدی؟ یک مقداری حساب و کتاب‌ها را این رقمی حساب کنیم.
خدایا به آبروی این‌هایی که حسابشان حساب یسیر و آسان است، قیامت حساب ما را آسان قرار بده. خدایا تمام لغزش‌های گذشته ما را ببخش و ایمان قوی که وقت لغزش ما را حفظ کند، به همه‌ی ما مرحمت بفرما. ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر بابرکت، رزق حلال، اولاد صالح، نیت خالص، عزت دنیا و آخرت، حسن عاقبت، به همه‌ی ما مرحمت بفرما. کسانی که سال‌های قبل بودند و امسال نیستند، با محمد و آل محمد محشور، به بستگان و بازماندگانشان صبر، جمیل و اجر جزیل مرحمت کن. دین ما، دنیای ما، انقلاب ما، نظام ما، مرز ما، رهبر ما، دولت ما، امت ما، نسل ما، ناموس ما، آبروی ما، هر نعمتی که به ما داده‌ای در پناه امام زمان(ع) حفظ بفرما. خدایا قلب امام زمان(ع) را از ما راضی بفرما. آرزومندان این حرم را نصیب بفرما. همینطور که در دنیا جوار امام رضا(ع) را نصیب ما کردی، در قیامت جوار اهل بیت(ع) را نصیب ما بگردان.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 284 سوره بقره، بر محاسبه چه کارهایی در قیامت تأکید می‌کند؟
1) کارهای آشکار
2) کارهای پنهان
3) هر دو مورد
2- بر اساس روایات، میزان محاسبه اعمال در قیامت چیست؟
1) عقل و فهم انسان‌ها
2) طول عمر انسان‌ها
3) علم و دانش انسان‌ها
3- بر اساس آیه 113 سوره شعراء، حساب مردم در قیامت با چه کسی است؟
1) با خداوند
2) با رسول خدا
3) با اولیای خدا
4- آیه 64 سوره نساء، به کدام یک از راه‌های آمرزش گناهان اشاره دارد؟
1) توبه بعد از نماز شب
2) توبه بعد از زیارت رسول خدا
3) انجام کارهای نیک
5- بر اساس قرآن، کدام گناه با هفتاد بار استغفار پیامبر هم آمرزیده نمی‌شود؟
1) تمسخر مؤمنان
2) تهمت به مؤمنان
3) غیبت اهل ایمان

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2287
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست