نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2297
موضوع: محيط زيست در اسلام(1)
تاريخ پخش: 24/08/86
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
قرآن و طبيعت! جلساتي راجع به جامعيت اسلام صحبت كرديم و گفتيم كه اسلام فقط توجه به نماز و روزه ندارد كه نماز خيلي مهم است. روزه خيلي مهم است. حج خيلي مهم است و تمام دستورات خدا خيلي مهم است، اما به مسائل طبيعي هم حسابي رسيده است. يعني در قرآن كه 115 كلمه آخرت وجود دارد، 115 كلمه دنيا هم هست. از اين پيداست كه دين جامع ديني است كه به همه چيز توجه كند. از جمله چيزهايي كه به آن توجه كرده است، طبيعت است.
1- تأكيد اسلام به حفظ محيط زيست
حفظ طبيعت كه امروز به آن محيط زيست ميگويند، بعضيها فكر ميكنند، فكر غربي است. من خيلي غصه ميخورم كه چرا ما اسلام را نشناختيم و اينقدر خودمان را باختيم. چرا؟ 1400 سال پيش ما حمام داشتيم. رواياتي از امام صادق(ع) است كه ميفرمايد: «إِذَا دَخَلْتَ الْحَمَّام…» اگر داخل حمام شدي چه كار كن. «اذا خرجت الحمام…» از حمام خارج شدي چه كار كن. كلمه حمام در روايات امام صادق(ع) در 1400 سال پيش وجود دارد. يكي از كشورهاي اروپا بودم كه 50 ميليون نفر جمعيت و 45 ميليون سگ دارد. حالا خودتان ببينيد كه كجا بود. سگهايشان هم جاي خاصي نيستند و در اتاق خودشان هستند. شما ادرار سگ را به آزمايشگاه بدهيد، تمام زبالههاي ايران را هم به آزمايشگاه بدهيد. ببينيد ميكروب كدام يك بيشتر است؟ آن وقت جالب اين است كه اگر ما تهران يا هر شهر ديگري، كسي بز داشته باشد، ميگويند: ضد بهداشت است. اما اگر سگ داشته باشد، كاري به او ندارند. و بعضي از مسئولين ما هم روي بز حساسيتشان از سگ بيشتر است. من نميخواهم بگويم كه در خانهها بز و سگ نگهدارند. چون در آپارتمان كه نميشود و در خانههاي حياطدار هم، حياطها كوچك است و واقعاً مردم آزاري ميشود. من طرفدار اين نيستم كه حالا بگوييد قرائتي در تلويزيون گفت: «بز داشته باشيد» حالا هر كسي كه يك خانه كوچكي دارد، برود و دوتا گاو هم بياورد. من اين را نميگويم. ولي ميخواهم بگويم اين خبرهايي هم كه ميگويند نيست. خيلي ما جلوتر از دنيا هستيم. آنچه كه به اسلام ضربه زد، رفتار مسلمانها بوده است. وگرنه از لحاظ مكتب، هر جا حرف مكتب را ميزنيم، مكتب ما نه يك سر و گردن، بلكه دو، سه منار از همه مكتبها بالاتر است. منتها عمل ما ميزان نيست.
در زمينه قرآن و طبيعت، صبح مقداري يادداشتهايم را ديدم و ديدم كه الحمدلله در اين زمينه خيلي حرف داريم و ميتواند يك كتاب شود. بعد ديدم كه كتابهايي هم نوشته شده است. حالا ببينم كه اگر من حرف تازهاي داشته باشم، انشاء الله آنرا يك كتاب كنم. اگر نه كه الحمدلله ديگران نوشتهاند.
پس موضوع بحث، جامعيت دين اسلام و توجه به طبيعت و محيط زيست است.
2- سوگند خداوند به عناصر طبيعت
اول اينكه خداوند به طبيعت قسم خورده است. («وَ التِّين») (تين/1) قسم به انجير! انجير طبيعي است. («وَ الزَّيْتُونِ»)(تين/1) قسم به زيتون! زيتون ميوه است. («وَ طُورِ سينينَ») (تين/2)(«سينين») نام كوه است. قسم به كوه خورده است.
دوم اينكه طبيعت كلاس توحيد است. ميگويد: ميخواهي خدا را بشناسي؟ («أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِل…») نگاه كن به شتر! («…كَيْفَ خُلِقَتْ») (غاشيه/17) چطور آفريده شده است! («وَ إِلَى السَّماءِ…» «سماء») يعني آسمان! («كَيْفَ رُفِعَتْ»)(غاشيه/18) اين طبيعت كلاس خداشناسي است.
به عايشه گفتند يك خاطره شيريني از پيامبر بگو! گفت خاطره زيبايي كه در ذهنم مانده است، اين است كه ايشان سحرها بلند ميشدند و زير آسمان ميرفتند و به اطراف آسمان نگاه ميكرد و اين آيات را ميخواندند: («إِنَّ في خَلْقِ)(السَّماواتِ وَ الْأَرْض…») در آفرينش آسمانها و زمين… (« لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ») (آل عمران/190) هر كسي عقل داشته باشد، ميتواند بفهمد.
چقدر دقيق! بهترين ماشينها و رانندهها جرأت نميكنند كه بگويند در فلان ثانيه به فلان شهر ميرسم. حتي قطار! قطاري كه جادهاش كج و كور نيست و صاف است و ترافيك هم ندارد. اگر بگوييم هيچ قطاري هم از روبرو نيايد و هيچ ايستگاهي هم نداشته باشد. به مدرنترين قطارها، بهترين مسيرها، و به كسي كه مسئول قطار است، بگوييم ما ميخواهيم فلان دقيقه برسيم، ميگويد: دقيقه معين نكنيد! با پنج دقيقه كم و زياد ميرسيم، با دو دقيقه كم و زياد ميرسيم. اما شما كره زمين را ثانيه تعيين ميكنيد. ميگوييد در فلان ثانيه سال تحويل ميشود. يعني يكسال حركت كره زمين به دور خورشيد تمام ميشود. چطور شد كه يك قطار و ماشين مدرن با راننده درجه يك، و در يك جاده درجه يك جرأت نميكنند كه قول ثانيه بدهند. آن وقت شما كره زمين بزرگ در مسافت دور خورشيد بزرگ را، شما قول ثانيه ميدهيد؟ ميگوييد در فلان دقيقه و ثانيه سال تحويل ميشود! يعني حركت در اين ثانيه تمام ميشود. چطور بيراننده ميشود؟
3- طبيعت، كلاس توحيد و شناخت پروردگار
طبيعت كلاس توحيد است. طبيعت بيهدف درست نشده است. ما هستيم كه يك زنجير دست ميگيريم و در كنار خيابان ميايستيم. ميگويند: اين حركت چيست؟ ميگوييم: الكي است. اصلاً خيلي از فيلمهايي هم كه ميبينيم الكي است. ميگوييم: اين فيلم چيست؟ ميگويد: والله بيكارم، مينشينم و نگاه ميكنم. يعني فكر ميكنيم كه عمر بيهوده است. تنها كساني كه خودشان را هدر ميدهند، ما هستيم و جوانان ما هستند و خيلي و بعضي از پيرهاي ما هستند كه عمرشان را بيهوده تلف ميكنند. اما طبيعت اينگونه نيست؟
شما آيا تا به حال براي برگ درختان الحمدلله گفتهاي؟ الحمدلله كه پاييز شد و برگها زرد شد. قرآن در رابطه با برگ زرد ميگويد كه برگ زرد هم نعمت است. («سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلىَ)(1)(الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى)(2)(وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى)(3)(وَ الَّذِى أَخْرَجَ المَْرْعَى)(4)(»)(اعلي)(«أَخْرَجَ المَْرْعَى») يعني خداوند از زمين چراگاه و برگهاي سبز به وجود ميآورد و بعد ميگويد: («فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى») (اعلي/5) منزه است خدايي كه برگهاي زرد را قرار داد. اين برگ زرد هم يك نعمت است. همانطور كه سبزش نعمت است، برگ زردش هم نعمت است. برگ زرد بهترين خوراك براي خود درخت است. اينكه ما برگ زرد را بسوزانيم درست نيست. بهترين كود براي درخت همان برگهاي زرد است. سوزاندنش غلط است. برگ زرد را ساده نگيريد.
4- نقش طبيعت سالم در نشاط و شادابي انسان
اصلاً طبيعت در روان انسان اثر دارد. روايت داريم كه انسان سه چيز را كه نگاه ميكند، غمش بر طرف ميشود. نگاه به آب، نگاه به زيبايي و نگاه به سبزي! 1- سبزي 2- زيبايي 3- آب غصه را از انسان برطرف ميكند، يعني طبيعت در روان انسان اثر دارد. اين حديث است. «أَرْبَعٌ يُضْئِنَ الْوَجْهَ النَّظَرُ إِلَى الْوَجْهِ الْحَسَنِ وَ النَّظَرُ إِلَى الْمَاءِ الْجَارِي وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ وَ الْكُحْلُ عِنْدَ النَّوْمِ» (مستدرك…/ج1/ص397) اين حديث است كه شاعر هم آن را به صورت شعر درآورده است.
در مورد محيط آلوده، قرآن وقتي ميخواهد جهنم را بگويد، ميگويد جهنم دود دارد. («وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ») (واقعه/43) در سايهاي از دود زندگي ميكنند. زندگي در دود زندگي جهنمي است. اينهايي كه در يك اتاق مينشينند و تند، تند سيگار ميكشند و اتاقشان را دودكش كردهاند، اين شخص يك جهنم مصنوعي قبل از آن جهنم براي خودش درست ميكند. چرا؟ بارها من اينرا گفتهام، اجازه بدهيد يك بار ديگر هم تكرار كنم. به همه سيگاريها ميگويم كه آقايون سيگاري! هر كس ميخواهد يك سيگار بكشد، يك اسكناس آتش بزند. چون اسكناس آتش زدن بهتر از سيگار آتش زدن است. چون اسكناس كه آتش زد، اسكناس از بين ميرود ولي ريه سالم ميماند. اما اگر اسكناس را دادي و سيگار خريدي و كشيدي، هم اسكناس رفته است و هم ريه از بين رفته است. اگر ميخواهي سيگار بكشي، يك اسكناس پاره كن. به خصوص در تهران كه همهاش دود است و در تهران سيگار كشيدن، دود روي دود است. مثل اينكه آدم دو كراوات روي هم بزند. در تهراني كه دود هست، روي دود، دود نميخواهد. شما وقتي كه در گلستان رفتي، در گلستان ديگر گلاپپاشي نميخواهد و نياز نيست.
5- تبديل محيط سالم به محيط ناسالم، تبديل نعمت الهي
طبيعت چيست؟ آياتي براي طبيعت داريم. آياتي كه ميفرمايد: («…وَ مَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ…») (بقره/211) خراب كردن محيط زيست. كسي كه نعمتهاي خدا را تغيير دهد. در آخر ميفرمايد: («)…َإِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب» در اين ميان چند جمله است كه بعد از آن ميفرمايد: («)…َإِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب» خداوند به عقاب شديد گرفتارشان ميكند. چرا؟ براي اينكه نعمتهاي خدا را تبديل كردند. تبديل نعمت اين است كه انسان يك رهبر خوب داشته باشد، او را رها كند و به سراغ رهبر ديگر برود. پدر و مادر خوب را و به سراغ آدمهاي هرزه ميرود و با آنان شام ميخورد. محيط و فيلم خوب را رها ميكند و فيلم بد را ميبيند. حرف خوب را رها ميكند و حرف آلوده ميزند. نگاه خوب را نگاه بد ميكند. بجاي رهبر خوب بدنبال رهبر بد ميرود. بجاي رفيق خوب، رفيق بد ميگيرد. بجاي غذاي خوب… بابا! غذاي خوب بخور! چه چيزي ميخواهي بخوري؟ اگر شيريني ميخواهي بخوري، بسم الله خرما و توت! اگر ترشي ميخواهي بخوري، بسم الله ليموترش! من نه ترشي ميخواهم و نه شيريني، من ترش و شيرين مخلوط ميخواهم. انار و پرتقال! ميگويد: خوب ببين من هيچ نميخواهم، ميخواهم شراب بخورم! اين همان («…وَ مَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ…») است. نعمت خدا را تبديل ميكند و چيزي كه عقل را زياد ميكند نميخورد و چيزي كه «خمر» است را ميخورد. «خمر» يعني پوشش! به مقنعه زنان هم چون سر را ميپوشاند، خمار ميگويند. «خمر» يعني وقتي شراب خورد، خودش را از دست ميدهد. تبديل ميكند نعمتهاي خدا را!
«لا تَعْثَوْا…» در قرآن زيادآمده است. تمام آياتي كه («لا تَعْثَوْا…») ميگويد، يعني تجاوز نكنيد. («لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ») (هود/85) يعني در زمين فساد نكنيد. يكي از مصاديق آن همين است. اين آيه به محيط زيست ميخورد. چرا اينجا را آتش زدي؟ چرا اينجا را آلوده كردي؟ چرا آب كثيف را در رودخانه رها كردي؟ تمام آياتي كه ميگويد: («لا تَطْغَوْا…») يعني طغيان نكنيد… من فقط كد ميدهم. اين يك كتاب است كه من در 20 دقيقه ميگويم. («لا تَطْغَوْا…») طغيان نكن! طغيان تجاوز است. طاغوت يعني متجاوز. چرا تجاوز ميكني؟ تجاوز حتي به نسبت به حيوان!
6- توجه اسلام به حيوانات و حفظ بقاي آنها
زماني من شمردم و ديدم كه حدود 208 حديث در كتاب وسائل الشيعه (در زمان طاغوت بود) در مورد رعايت حقوق حيوانات است. صدها حديث داريم كه ميفرمايد: حيوانات را مراعات كنيد. حيوانات احترام دارند. اصلاً حيوانات حق دارند. حق نداريم حيوان را تشنه بگذاريم. اگر آب داريم و حيوانمان تشنه است، و ميخواهيم نماز بخوانيم، اسلام ميگويد كه آب خود را به حيوان بدهيد و با تيمم نماز بخوانيد. اگر يك سگ با يك گوسفند تشنه است، اسلام ميگويد كه آب خود را به سگ بده! چرا؟ براي اينكه سگ حق حيات دارد، اما گوسفند را ميتوان ذبح كرد و خورد. گوسفند را ذبح كن و بخور، اما سگ را نميتوان ذبح كرد و خورد. چون گوسفند يك راه ديگري دارد. راه ذبح دارد، ولي سگ راه ديگري جز زنده ماندن را ندارد. پس آب خود را به سگ بده و گوسفند را ذبحش كن! شما حق نداريد درخت را تشنه بگذاريد. حديث داريم كه ميفرمايد: كسي كه يك درخت تشنه را آب بدهد، انگار كه يك مؤمن تشنهاي را آب داده است.اي كاش كه كتابهاي درسي آموزش و پرورش و دانشگاه، اين حرفها را بزنند. دهها هزار حديث و آيه و حرفهاي ناب كه تمامش براي شرق و غرب مهم است را در اين كتابها نميگذاريم و آن وقت يك استدلالهاي خشكي را ميآوريم كه يك مؤمن از داخل اين حرفها بيرون نميآيد. كتابهاي خشك به خصوص در دانشگاه، چون آموزش و پرورش مقداري بهتر است. زمين از آلودگيها شكايت ميكند.
7- در فرهنگ قرآن، طبيعت داراي شعور است
ما فكر ميكنيم كه هستي و طبيعت جماد است. اما اين طور نيست و به نظر شما جماد است. اما از نظر قرآن زمين شعور دارد.
بسم الله الرحمن الرحيم
(إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالهََا) (زلزال/1) وقتي زمين لرزه ميشود، («وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا») (زلزال/2) زمين هر چه را كه در درون دارد، از معدنها، انسانها و مردهها، همه را بيرون ميريزد. («وَ قَالَ الْانسَانُ مَا لهََا») (زلزال/3) آن وقت انسان ميگويد: چه شد؟ («يَوْمَئذٍ تحَُدِّثُ أَخْبَارَهَا») (زلزال/4) روز قيامت زمين خبر ميدهد. يعني زمين شهادت ميدهد كه ايشان روي من گناه كرد. ميتوانست از من استفاده كند، اما از من استفاده نكرد. زمين شعور دارد. حديث داريم: نماز كه ميخوانيد،در جاهاي مختلف نماز بخوانيد. چون اين مكانها روز قيامت شهادت ميدهند، كه روي من نماز خواند. زمين شعور دارد. درخت شعور دارد. درخت سجده ميكند. خورشيد سجده ميكند. «الله اكبر» چرا اين را ميشكنيد؟ چرا اين را فاسد ميكنيد؟ دارد ذكر خدا ميگويد، چرا خرابش ميكنيد؟ در قرآن هم در گذشته و فعل ماضي داريم كه ميفرمايد: («سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ…») (حديد/1)(«سبح») فعل ماضي است، يعني در گذشته. هم داريم: («يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ») (جمعه/1)(«ما فِي السَّماواتِ») يعني آنچه در آسمانها و زمين است. آنچه كه در هستي وجود دارد، تسبيح ميگويد. شما كه اين طبيعت را از بين ميبريد، يك مخلوقي را كه مشغول تسبيح است نابود ميكنيد. ديد ما اين است.
اسلام درباره محيط زيست ميگويد: طبيعت هدف دار است، تو بيهدف هستي. انسان اگر اصلاح نشود، از حيوانات كمتر است. موش چقدر ميدزدد؟ يك موش 10 كيسه گندم بيشتر نميتواند بدزدد. اگر يك موش چند سال دزدي كند، و يك قرن دزدي كند، شايد يك كشتي گندم بدزدد. اما يك انسان با يك تلفن ممكن است، 10 كشتي گندم بدزدد. دزدي اگر باشد، انسانهاي دزد از موشها دزديشان بيشتر است. روباه چقدر حيله دارد؟ انسانهاي حيله ورز از روباه حيلهشان خيلي بيشتر است. مار سالي چند نفر را ميگزد؟ سالي 2 يا 3 نفر را ميگزد. اما زبان انسان روزي 20 نفر را ميگزد. مار هر كس را كه به كنارش بيايد ميگزد، اما زبان انسان از اين طرف دنيا آن طرف دنيا را ميگزد. غيبت كسي را ميكنيم كه 1000 فرسخي ماست. و لذا قرآن يك آيه دارد كه ميفرمايد: («إِنَّ شَرَّ الدَّوَاب…») (انفال/55) بدترين حيوانات، انسانهاي تربيت نشده هستند. گرگ سالي چند گوسفند را پاره ميكند؟ ولي انسانهاي ناجور، سالي چند نفر را لطمه ميزنند؟ لطمهاي كه گرگ به گله ميزند و لطمهاي كه انسانهاي ناجور به انسانهاي مظلوم ميزنند، قابل مقايسه نيست. من فكر نميكنم، اگر تمام گرگها پرونده داشته باشند، پرونده تمام گرگها به اندازه يك صدم پرونده صدام باشد. چون گرگ يكي و يكي و آن هم سالي و ماهي يك گوسفند گيرش ميآيد. ولي وقتي يك بمب شيميايي در يك منطقه مياندازد، يك وقت ميبيني يك مرتبه و يك لحظه 5000 نفر را ميكشد. زمين شكايت ميكند. ميفرمايد: («إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالهََا») (زلزال/1) و در ادامه ميفرمايد: («يَوْمَئذٍ تحَُدِّثُ أَخْبَارَهَا») (زلزال/4)(«حدث») يعني حديث ميكند و («اخبار») به معني همان اخبار است. يعني خبرهايش را نقل ميكند. زمين شعور دارد و ميگويد كه چه شد و چه شد و… حتي حديث داريم كه با لباس كثيف نماز نخوانيد. اگر لباس تميز باشد، لباس تميز در حال تسبيح است. ما نميفهميم و مگر ما باقي چيزها را ميفهميم؟
(الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً…) (ابراهيم/28)در آيه قبل («و من يبدل») داشتيم كه فعل مضارع است. («بدلوا») هم داريم. («بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً») خداوند ميفرمايد كه من خوب درست كردم. فساد دست تو است. («ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْر…») (روم/41) در زمين و دريا فساد پيدا شد. چه كسي فساد كرد؟ («… بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاس)» (روم/41) مردم هستند كه فساد كردند. ميخواهد ماهي بگيرد، يك مرتبه در بخشي از دريا موادي را ميريزد، كه همه ماهيها جادرجا بميرند، بعد آن وقت ماهي مرده را شكار ميكند.
8- طبيعت و محيط زيست، امانت خداوند در دست بشر
هر چيزي امانت است. ما بايد حساب كنيم كه اين درخت امانت است، اصلاً اعضاي بدن ما امانت است. اين چشم ما امانت است. با شكم پر مطالعه نكنيد كه خيانت به امانت است. دم غروب مطالعه نكنيد. اين را هم از نظر تخصصي ميگويم، بعضي از افراد فوق تخصص چشم پزشك، به من گفتند كه اسلام كه ميگويد: دم غروب مطالعه نكن، از نظر علمي ثابت شده است. چون دم غروب سلولهاي چشم در حال شيفت عوض كردن هستند و آن لحظه براي مطالعه بد لحظهاي است. دم غروب مطالعه نكنيد. در نور كم مطالعه نكنيد. نور بايد براي مطالعه كافي باشد. دمر مطالعه نكنيد. وقتي خسته هستيد، مطالعه نكنيد. بعضي از غذاها در مطالعه تأثير دارد. چشم امانت است. گوش امانت است. شما حق داريد از اين امانت هر چيزي را بشنويد؟ يك ماشين به شما ميدهند و ميگويند: اين ماشين براي مسافرت است. شما اگر اين ماشين را هندوانه بار كني، شما را ميگيرند. در همه دنيا هم ميگيرند.
اين هستي شعور دارد. اين هستي در حال سبحان الله است. جالب اين است كه يك چيزي را خدا گفته است كه وقتي من ديدم، خجالت كشيدم. يعني از خودم خجالت كشيدم. قرآن بحث گنجشكها و پرندهها را كه ميكند و ميفرمايد: («أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِما يَفْعَلُون») (نور/41) بحث («طير») را كه ميكند، ميگويد اين پرنده نماز دارد. بعد ميگويد كه ميفهمد اين نماز چيست. («كل») همه پرندهها! («قد علم» «علم») يعني علم دارد. («صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ») يعني اين پرنده سبحان الله دارد و نماز ميخواند و هم ميفهمد كه چه ميگويد. ولي ما با سرعت ميگوييم: («إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ)(5)(اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ)(6)(صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ…») (فاتحه) نميفهميم كه چه ميگوييم. يعني ما يا نماز نميخوانيم و يا ميخوانيم. آن كسي هم كه ميخواند، نميفهمد. قرآن ميفرمايد كه پرنده هم نماز ميخواند و هم ميفهمد. آن وقت يك انسان بيايد و پرنده را بيجهت بكشد. حيوان را اذيت كند و شاخه درخت را بشكند. آب رودخانه را خراب كند. طبيعت در اسلام مقدس است. مُسبّح است، يعني تسبيح ميگويد. مبارك است. ميفرمايد: («وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُه…») (اعراف/58)
خلاصه ما بايد يك مقداري حواسمان را جمع كنيم، چون همه چيز نزد ما امانت است. بچه امانت ما است. خيانت به امانت نكنيم. اسباب بازي كه براي بچه ميخريم، يك اسباب بازي بخريم كه بچه ما منحرف نشود. بچه را كه ميخواهيم ببريم كه فيلم ببيند، سينما ببريم، ورزش، رفيق و غذايي كه به او ميدهيم، خيانت به بچه نكنيم. خيانت به شكم بچه، به چشم بچه، به فكر بچه نكنيم. بچهها امانت هستند. دست ما امانت است. اگر وسواسي هستيد، درست نيست كه اين دست را دائم زير آب بشوييد. آب امانت است، شما به اندازه يك ليوان آب بايد وضو بگيريد، چرا اين همه آب مصرف ميكنيد؟ ميروم حمام آب ميريزم و پولش را ميدهم. پولش را هم بدهي، باز گناه ميكني. كسي اگر رفت حمام و آب زيادي ريخت، گرچه به حمام پول هم داد، پول دادي، ضامن حمامي نيستي، اما ضامن خدا هستي، چون اسراف كردي و اسراف گناه كبيره است.
خدايا! به ما توفيق بده كه اسلام را درست بشناسيم، درست عمل كنيم، مزه اسلام را بچشيم و به ديگران هم بچشانيم و اين عمل ذخيره قيامت ما باشد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2297