نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 23
موضوع بحث: احکام، اخلاق، عقايد- 17
تاريخ پخش: 22/4/61
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الحمد للّه رب العالمين و صل اللّه علي سيدنا و نبيّنا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين»
مسئلهي تيمم و ديه از احكام بحث خواهد شد. در بحث اخلاق بازجويي و حساب در قيامت است و عقائد هم دربارهي عمر و چراگاه شيطان است. تيمم را بلد هستيد، اما من ميخواهم آيهاي در مورد تيمم برايتان بخوانم. ميفرمايد: (فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً) (نساء /43) ماء يعني چه؟ بعضي اوقات انسان چيزي ميگويد كه اشتباه است. بعد ميگويد: اشتباه كردم يا ميآيد و عذرخواهي ميكند. چند روز پيش ما مسئلهاي گفتيم كه خانوادهها ما را درجام جم تلفن باران كردند. مثلي زديم كه اگر انسان زني را زير نظر داشته باشد و نگاه عميق كند حرام است ولي نگاه گذرا و سطحي اشكال ندارد، مثل اين كه انسان كنار خيابان ميرود و يك ماشين هندوانه ميبيند. به ماشين نگاه ميكند ولي يك هندوانه را زير نظر نميگيرد. آن وقت تلفن ميكردند كه چرا شما ما را هندوانه كرديد؟ حالا ميخواهم مثال را عوض كنم. انسان هنگام عبور از يك گلستان، گلها را ميبيند ولي يك گل را زير نظر نميگيرد، حالا خوب است؟ مثل اين كه يك بار كسي با دوستش ميرفت. هر كس به او سلام ميكرد، فقط جواب سلام خشك و خالي ميداد. دوستش به او گفت: وقتي كسي سلام ميكند احوال پرسي كن و حال پدر و مادرش را هم بپرس. او هم دربرخورد با اولين نفر همين كار را كرد و بعد از سلام، احوال پرسي پدر و مادر طرف مقابل را انجام داد و بعد به دوستش گفت: بس است؟ حالا اين مثل ماست، اگر كافي است كه هيچ وگرنه باز پوزش بخواهم، چون در مثال كه مناقشه نيست، منظور نگاه عبوري بوده است. البته هم خوب بود كه من به جاي هندوانه گلستان ميگفتم.
1- احكام تيمم و معناي لغوي و فقهي آن
قرآن ميگويد: اگر آب يا آب دل پسند پيدا نكرديد، تيمم كنيد. نبودن آب چند حالت دارد: گاهي واقعاً نيست، گاهي خيلي گران است، گاهي انسان مريض است و نميتواند وضو بگيرد، چون ضرر دارد. گاهي هم آب سرد ضرر دارد، ميتواند آب گرم كند و وضو بگيرد. گاهي از ترس سگ نميتواند به چاه آب نزديك شود و گاهي مثلاً در جبهه ميترسد اگر با آب قمقمه وضو بگيرد، بعداً آب براي خوردن نباشد. گاهي هم گرفتن آب از كسي توأم با منت و ناز كردن كسي است كه ميخواهد آب بدهد. قرآن ميگويد: (لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى) (بقره /264) اگر خدمت كردي منت نگذار. مثلاًخواهري براي خواهرش هديهاي ميبرد و منت ميگذارد. همين كه منت گذاشتي، عمل خود را خراب كردي و ثوابش را از بين بردهاي. چون منت شخصيت طرف مقابل را پايمال و لگدكوب ميكند. در مورد تعليم و تربيت در محجة البيضاء حديث نابي است كه بيشتر در مورد برخورد با افراد استثنايي است. افرادي كودن و كم حافظه هستند. زني نزد فاطمه زهرا آمد و چيزي پرسيد و حضرت زهرا(س) جواب داد ولي زن متوجه نشد و حضرت تا 10 بار جواب داد و باز زن متوجه نشد و خجالت كشيد. حضرت به او فرمود: چرا خجالت ميكشي؟ تو كه به من بدهكار نيستي، تو از من طلبكار هم هستي چون با هر بار جواب دادن اجري نصيب من ميشود كه به خاطر تو بوده است، پس تو از من طلبكار هستي و احساس خجالت نكن و من هم بايد اين قدر براي تو بگويم تا متوجه شوي. اين رفتار صحيح معلم با يك شاگرد استثنايي است. اي كاش اين احاديث جزو كتب درسي ميشد و در مراكز تربيت معلم تدريس ميشد. تربيت معلم وآموزش علوم انساني بايد از متن آيات و روايات و متون اسلامي باشد. قرآن ما هنوز كشف نشده است. تازه بعد ازكشف ميبايست استخراج شود و بعد از استخراج قطعه سازي و سپس مونتاژ شود. همچون صنعت ماشين سازي است كه همهي اين مراحل را طي مينمايد. تيمم در لغت يك معنا و در فقه معناي ديگري دارد. تيمم در لغت به معناي قصد است ولي در فقه به معناي دست برخاك زدن و سپس بر پيشاني زدن است. شايد و بر اين شايد تأكيد دارم كه ممكن است بتوان تيمم را در اين جا به هر دو معنا ترجمه كرد. چون «صعيد» دو معنا دارد و لغت شناسان به دو معنا، معنا كردهاند. فقها هم بر دو گونه فتوي دادهاند. «صعيد» هم به معناي خاك آمده و هم به معناي هر چيزي كه از زمين باشد، اعم از خاك و ريگ و سنگ و. . . برخي فقها هم بدين جهت گفتهاند فقط بر خاك ميتوان تيمم كرد و گروهي ديگر معتقدند بر هر چيزي كه از زمين باشد، ميتوان تيمم كرد. «فَتَيَمَّمُوا»، يعني به سوي آن خاك كه طيب باشد، قصد كنيد. شايد اين معنا را دارد كه با خاكي كه هر جا و زير دست هر كس باشد، نميتوان تيمم كرد. بايد قصد كرد تا چنين خاكي را پيدا كرد. «فَتَيَمَّمُوا صَعيداً» يعني برويد و قصد خاكي را بكنيد، و ميشود اين طور معنا كرد كه تيمم بر روي خاك كنيد. اگر به معناي لغوي هم بگيريم اين منظور را دارد كه خاك تيمم خاكي نيست كه آدم فرش خانهاش را بتكاند و با خاكروبهها تيمم كند. حديثي در اصول كافي ديدم كه ميفرمايد: «نَهَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) أَنْ يَتَيَمَّمَ الرَّجُلُ بِتُرَابٍ مِنْ أَثَرِ الطَّرِيقِ»(كافى، ج3، ص62) يعني علي(ع) فرمود: با خاك كوچه تيمم نكنيد. خاك ميكروب زا نيست بلكه ميكروب كش است. خاك همين تهران با 8 ميليون نفر و اين همه آلودگي و زباله وآب كثيف و چاه فاضلاب و. . . ميكروب كش است. اين آلودگيها همين كه وارد خاك تهران ميشود، خاك مثل اسيد عمل ميكند. همان طور كه اسيد چشم را ميسوزاند خاك ميكروب را ميكشد و اگر خاك چنين خاصيتي نداشت زندگي براي بشر مشكل بود. البته مانعي ندارد كه خاك محل رشد بعضي از ميكروبها هم باشد. در مجموع كلمه «صعيد» به معناي خاك طيب و دلپسند است.
2- چگونه بايد تيمم كرد
نحوهي تيمم: اگر انگشتر در دستتان هست در ميآوريد. آنها هم كه حلقهي طلا دارند، هميشه بايد در بياورند، چون حلقهي طلا براي مرد حرام است و نماز با آن باطل است و كسي هم كه حلقه طلا در دست دارد، دائماً در حال گناه است. ما از حلقهي نامزدي و گردن بند و دست بند و. . . بايد بيرون بياييم و اسلام بند بشويم. دو دست را بر روي خاك تميز ميزنيد. حالا من نشان ميدهم، چون آب براي وضو يا غسل نيافتم، تيمم ميكنم. دست را بر روي خاك بايد زد، نه اين كه بر روي خاك گذاشت، يعني بايد دست را بر روي خاك كوبيد. بعد اگر خاكي است، ميتوان خاك دست را تكاند. سپس پيشاني را از بالاي ابرو و روي بيني بايد مسح كرد. كاري به چشم هم ندارد. فردي دستانش را روي خاكروبه ميزند و بعد به چشمانش ميمالد، بعد ميگويند اين كار غير بهداشتي است. خوب اين به اين دليل است كه هم خاكش غير بهداشتي است و هم ماليدن دست خاكي به چشم اشتباه و نادرست است. قرآن گفته است: «صَعيداً طَيِّباً» يعني خاك تميز و دلپسند باشد. اميرالمؤمنين هم فرموده كه نبايد با خاك كوچه تيمم كنيد. خوب سپس پشت دست را نگه ميداريد و با دست مخالف بر روي آن ميكشيد. ابتدا دست راست و سپس دست چپ. حالا فايدهاش چيست؟ نميدانم. البته ماليدن خاك بر روي پيشاني خود نوعي عبادت است و مثل گذاشتن پيشاني در سجده بر روي مهر و خاك است و خود تعبد، بزرگ ترين دليل و فايده است.
3- ديه و احكام آن
ديه: ديه به معناي خون بهاست. انسان يك سري از عضوهايش مثل بيني تك است و بعضي اعضا جفت هستند. اگر عضو تك را بريدند، بايد تمام خون بها را بدهند. خون بهاي انسان 1000 مثقال طلا است در صورتي كه قاتل قصاص نشود و اولياء دم خون بها بخواهند، اين مقدار است. پس اگر كسي عضو تك را مثل بيني بريد، بايد هزار مثقال طلا بدهد اما اگر عضوي كه جفت است را تلف كرد، مثلاً جفت گوشهاي كسي را بريد، بايد هزار مثقال طلا بدهد. اما قطع يكي از دو عضو در مواردي كه جفت است مثل دست نصف ديه يعني 500 مثقال طلا خون بها دارد. پسري كه ناتوان از وصفش هستم، آرزو ميكرد كه پدرش را تكه تكه كنند تا بتواند چندين هزار مثقال طلا خون بها بگيرد. البته دختران و پسراني هم كه پدر خود را وادار ميكنند از راه حرام زندگي آنها را تأمين كند، دست كمي از ايشان ندارند، چون ميخواهند پدرشان در آتش جهنم تكه تكه شود و بسوزد، ولي اين آبرومندانه است. مثلاً خيلي از ما با قارون فرقي نداريم. قارون خودش و اموالش با هم به داخل زمين رفتند، اما ما به تدريج يك زمان پولمان را ميدهيم و زمين و خانه ميسازيم و زماني ديگر خودمان به داخل زمين فرو ميرويم. در مورد عذابها بايد بگويم كه اغلب عذابهاي امتهاي قبل ازاسلام، غذابهاي خشن بوده ولي الآن به صورت لطيف است. خود سيگار يك عذاب است. ولي لطيف پول ميدهد تا دود تلخ بخورد. ترياك و هروئين و قيود و تجملات همه عذاب لطيف هستند. البته اين خون بها كار جهنم را انجام نميهد و تنها جبران قسمتي از خسارات اقتصادي را ميكند و عذاب اخروي درجاي خود باقي است. (وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ) (نساء /93) اگر كسي ديگري را عمداً بكشد بايد به جهنم برود و هزارمثقال ويتامين جهنم را ندارد. مثل تيمم كه اگر كسي به جاي غسل تيمم كرد، اين به جاي غسل است و عوض شستن پانيست. اگر بدنش آلوده شده بايد آن را پاك نمايد.
4- بازجويي و حساب در قيامت است
به بخش ديگر بحثمان كه بازجويي و حساب در قيامت است، بپردازيم. در قيامت از چه ميپرسند؟ چرا در دنيا جزا نيست و خدا معاملهي نقدي نميكند و ميگويد در آخرت جزا ميدهد؟ اول اينكه اگر خدا در دنيا جزا بدهد، ظلم است. چون اگر بر سر مظلومي دست بلند كنم و دستم فلج شود وقتي به خانه بروم همه غصه ميخورند، در صورتي كه بستگان من تقصيري ندارند. اگر خدا در دنيا به من جزا بدهد، چون به قول مرحوم مطهري دنيا دار سرايت است، به ديگران هم سرايت ميكند. دوم اينكه ما در دنيا چيزي نداريم و مثلاً جزاي صدام فقط يك گلوله است. براي چنين كسي اين جزا كم است و براي انسان خوب هم به عنوان پاداش عمل خير، چيزي ندارد. چون دنيا ظرفيت ندارد و اين لطف خداست. چون اگر به طور مثال بخواهيد الآن و در اين دنيا به من براي سخنراني كردن جزا بدهيد، چيزي نميشود. ولي ممكن است حديثي كه من خواندم، در يك نفر اثر كند و او هم در ديگري اثر كند و او هم در خانوادهاش و… بنابراين آثار خواندن يك حديث ممكن است تا قيامت طول بكشد و بايد صبر كرد و آثار آن را ديد. گاهي يك گناه ميليونها گناه و يك ثواب ميليونها ثواب ميسازد. مسئلهي ديگر اين كه اگر خدا در دنيا جزا دهد، مردم از روي ترس و طمع خوب ميشوند. يعني اگر بگويد هر كس روزه بگيرد به او مغزي همچون ابن سينا داده ميشود، آن وقت همه روزه ميگيرند و خوب شدن از حرص و طمع و يا ترس فايده ندارد بلكه ارزش عمل به اختيار و آزادي انجام دهنده آن است. چون اگرحواله نسيه باشد، مثل همين قيامت انسان دست و پايش را گم نميكند. ولي اگر نقدي باشد ديگر اينطور نيست. البته خدا ميگويد قيامت نزديك است، ولي شما دور ميبينيد. همين كه ما دور ميبينيم ما را مجبور نميكند، ولي اگر در همين دنيا باشد مردم از روي حرص و طمع خوب ميشوند و اين هم ارزش ندارد و انتخاب بايد آزادانه باشد.
5- پرسشهايي كه روز قيامت از انسان ميشود
از چه ميپرسند؟ 1- از رهبري و ولايت: احاديث متعدد در اين زمينه داريم كه از شخص سؤال ميكنند: زير پرچم چه كسي سينه زدي؟ زيرپرچم امام بودي يا آمريكا؟ وكيلت چه كسي بود؟ رهبرت فقيه عادل يا فاسق بود. (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ) (مائده /67) رهبري درست نشود باقي زحمتها هم از بين ميرود. 2 – عمرت را چه كردي؟ 3- جوانيات را چه كردي؟ 4- درآمدت را چگونه بدست آوردي؟ 5 – چگونه مصرف كردي؟ از نماز و. . . برخي چيزها خيلي اصلي و مهم هستند. مثلاً اگر رهبري كج باشد، نماز هم ارزش ندارد. حديث داريم: «لَا صِيَامَ لِمَنْ عَصَى الْإِمَام»(دعائم الإسلام، ج1، ص268) كسي كه معصيت امام را بكند و از امام پيروي نكند و نافرماني كند، روزه ندارد. نماز هم همينطور است كه اگركسي تمام عمرش در مكه بين ركن و مقام نماز بخواند، ولي رهبرياش درست نباشد، نمازش ارزش ندارد. الآن نماز صعودي و كشورهاي عربي خيلي بهتر از ايران است ولي مشكل اينجاست كه رهبري مثل رهبر انقلاب ما ندارند و چون رهبريشان درست نيست، همه طاغوتي و در خدمت آمريكا هستند. اگر رهبري درست باشد نماز هم درست ميشود. ولي اگر نماز درست باشد رهبري درست نميشود. نماز با رهبر ميآيد ولي رهبر با نماز نميآيد. نمونهاش هم در ايران است كه وقتي رهبر آمد، حتي نماز جمعهاش هم درست شد. در جايي جلسهاي بود و از كشورهاي عربي به مناسبت نيمه شعبان آمده بودند. من جملهاي به اين مضمون گفتم كه: «خطبههاي آقاي هاشمي را در نماز جمعهي تهران حتي ضد انقلابها در پاريس گوش ميدهند، ولي حتي يك مگس هم از نماز جمعههاي ديگر كشورهاي عربي نميترسد. » قرآن ميگويد: وقتي رهبري را به مرد خدا دادي، نماز بپا داشته ميشود. (الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ) (حج /41) در قيامت علاوه بر رهبري از عمر و جواني هم ميپرسند. من اين مثال را در جاي ديگر هم آوردم كه اگر شما يك نوار10 توماني بخريد، حاضر نيستيد بر روي آن صداي گربه ضبط كنيد يا حاضر نيستيد با دوربين عكاسي و فيلم از هر سنگي در رودخانه عكس بگيريد، چون ميگوييد: «حيف است» آن وقت شما حيفتان نميآيد روي نوار 60 سالهي خدا كه به شما داده است، هر چيزي ضبط كنيد؟ زياد حرف زدن دليل بر كم عقلي است و كسي كه زياد حرف بزند خطايش زياد ميشود. اگر حرف زدن نقره باشد، سكوت طلاست. (تا مرد سخن نگفته باشد***عيب و هنرش نهفه باشد.) قرآن هم ميفرمايد: (فَلَمَّا كَلَّمَهُ قالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكينٌ أَمينٌ) (يوسف /54) به اين معنا كه تا حضرت يوسف حرف زد، فهميدند كه اين آدم عادي نيست. ريشهي اين شعر همين آيه است و شعراي قديمي ما، بسياري از شعرهايشان، ريشهي قرآني داشته است. بسياري از شعرهاي مثنوي و سعدي از قرآن الهام گرفته شده است. هنرمند اگر مكتبي باشد، سرود و هنر و نقاشي و طراحي و همه چيزش در راه اسلام است. خوب است انسان بينديشد و حساب كارهايش را حتي روي يك كاغذ داشته باشد. مثلاً ماه رمضان چه كردي؟ پيامبرفرمود: اگر كسي ماه رمضان تمام شود و خدا او را نبخشيده باشد خيلي بدبخت است. نشانهي بدبختي آن است كه ماه رمضان بگذرد و انسان آمرزيده نشود.
6- وداع امام سجاد با ماه رمضان
وقتي اين ايام ميرسد امام زين العابدين(ع) ناله ميكند و ميگويد: خداحافظ اي ماهي كه شب قدر در تو بود. خداحافظ اي ماهي كه شب قدر تو از هزار ماه بهتر بود. خداحافظ اي ماهي كه وقتي هنوز نيامده بودي امام زين العابدين منتظر تو بود. خداحافظ اي ماهي كه هنوز نرفته دلتنگ تو شدم. خداحافظ اي ماهي كه چقدر چشمها از خوف خدا در تو خيس وتر شد. خداحافظ اي ماهي كه چه دلهايي كه در تو تكان خورد. خداحافظ اي ماهي كه چقدر مردم در تو بخشيده شدند و. . . همچون مادري كه گويي ميخواهد فرزندش به جبهه برود، با ماه رمضان وداع ميكند. خداحافظاي ماهي كه آدمهاي پست ميگفتند: چه زمان تمام ميشود؟ يا خوب شد كه تمام شد. دو شب بيشتر نمانده است. . . سه شب ديگر تمام ميشود. . . خداحافظ اي ماهي كه افراد شقي قدرت را نميدانستند و دائم ميگفتند: چه زمان تمام ميشود و خداحافظ اي ماهي كه اولياء خدا منتظر قدومت بودند و به استقبالت ميآمدند.
7- سيره امام سجاد در دوران خفقان
امام زين العابدين(ع) در دوران خفقان زندگي ميكرد، به گونهاي كه حتي يكي از شاههاي زمان امام سجاد قرآن در دست داشت. قرآن را باز كرد و ديد آيه اينطور آمده است كه پدر ظالم را در ميآوريم. گفت من پدر تو را در ميآورم. قرآن را گذاشت و به ارتش خود گفت: آن را تير باران كنيد، يعني خفقان تا اين حد بود. حوزه علميه و هر گونه سخنراني ممنوع بود. امام سجاد براي اين جريان طرحي ريخت كه يك حوزهي علميه داشته باشد. اسمش هم حوزه علميه نباشد، چه ميكرد؟ تلاش ميكرد و پول به دست ميآورد برده ميخريد، بردهها را به خانه ميآورد و با ايشان كار ميكرد، بردهها را ميساخت، شب عيد فطر كه ميشد، همهي بردهها را يكجا آزاد ميكرد. آن وقت وقتي بردهها را آزاد ميكرد به گونهاي خاص آزاد ميكرد. فرض كنيد بنده و اين برادر برده هستيم. امام زين العابدين(ع) براي هر بردهاي، يك پرونده درست ميكرد، مثلاً ايشان را 6 ماه بود آورده بود و ايشان را 7 ماه و آن ديگري را 8 ماه. براي هر كس يك پرونده داشت. مثلاً فرض كنيد ميگفت: آقاي قرائتي شما در اين 6 ماه چند نقطه ضعف داشتي. فلان روز و فلان روز اين خلافها را مرتكب شدي. 18نقطه ضعف من را به من گوشزد ميكرد، و همه را يكي يكي نوشته بود. و از هر كدام از ما ميپرسيد: آيا درست است؟ و هر كس تأييد ميكرد. بعد ميگفت: همهي شما را بخشيدم و شب عيد فطر همه را با لباس آزاد ميكرد. بعد ميگفت: هر چه من ميگويم، بگوييد. خوب بردهها از آزادي خوشحال بودند و ميگفتند: باشد. امام زين العابدين ميفرمود: اي سيد سجاد! همانگونه كه تو نقاط ضعف ما را نوشتي، خدا هم نقاط ضعف تو را نوشته است. (يعني يعني دانشكدهاي به اسم برده داري بود كه امام زين العابدين چندين ماه مطالب اسلامي را به اينها ميآموخت. فارغ التحصيلي هم شب عيد فطر بود. آن وقت لحظهاي كه ميخواستند بروند، براي اين كه قيامت را خوب به اينها بفهماند، ميگفت: هر چه من ميگويم، بگوييد. امام زين العابدين ميفرمود: اي سيدسجاد! همان گونه كه تو نقاط ضعف ما را نوشتي، خدا هم نقاط ضعف تو را نوشته است) اين را ميگفت و به اين وسيله ميفهماند كه همينطور كه من نقاط ضعف شما را نوشتم، خدا هم نقاط ضعف شما را مينويسد. بعد شب عيد فطر همه را با لباس و پول آزاد ميكرد. بعد وقتي همه آزاد ميشدند، اما يك جمله ميگفت كه: خدايا من شب عيد برده هايم را آزادكردم، تو هم مرا از آتش جهنم آزاد كن. خدايا من از تقصيرات برده هايم گذشتم، آنها را خوشحال كردم، تو هم از تقصيرات من بگذر. چنان قيامت و تقوا را در روح اين بردهها آب ميكرد. چنان اينها را اشباع و سيراب ميكرد. . . اين يك واقعيت است شب عيد فطر نزديك است، بيشتر دقت كنيد، ماه رمضان گذشت، براي هر كس چه چيزي مقدر شد؟ آنهايي كه روزهي خود را خوردند، چه چيزي به دست آوردند؟ آنهايي كه روزه گرفتند، چه ضرري كردند؟ آنهايي كه روزه خويش را خوردند، چه سودي بردند؟ براي رزمندگان عزيز خود دعا كنيم كه از روزه بهتر، جهاد است. روزهي خويش را خوردند، اما جنگيدند. فضيلت جنگ آنها به مراتب از روزه داري ما بيشتر است. بسياري ازجنگهاي اسلام درماه رمضان بوده است. . .
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 23