نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2334
موضوع: مشورت در قرآن
تاريخ پخش: 74/11/16
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحث ما راجع به مشورت است. يكي از بركات انقلاب مسئله مشورت است. قدر مشورت را كسي ميداند كه نظام استبدادي را توي ذهناش بياورد چون شانزده هفده سال است كه شاه رفته و خبر ندارند در قرآن سيمايي از استبداد هست يعني خودرأيي ميگويد هرچه من گفتم همين است كه من گفتم. من به آياتي كه مربوط به استبداد است من اشاره ميكنم.
1- استبداد و سيماي آن در قرآن
حاكم مستبد مردم را به بردگي ميكشاند (وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ) (مؤمنون /47) فرعون ميگفت فاميل موسي و هارون(عليهما السلام) نوكر ما بودهاند موسي هم گفت (وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ) (شعراء /22) براي تو نعمت بوده كه پدرم برده تو بوده است اصلاً به همين دليل تو فاسد هستي ميگويند شاگردي كه به مردود شدنش اعتراض داشت به مدير گفت من به چه مَجُوزي رد شدهام؟ ! مدير هم گفت به همين مَجُوز! خلباني به من ميگفت يك روز من را با هليكوپتر از شمال به تهران فرستادند كه لباسهاي شناي فرح فراموش شده است! نمرود ميگفت «أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ» جان مردم دست من است. ميگفت هر كس خلاف نظر من باشد (لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ) (اعراف /124) دست راستشان را با پاي چپشان قطع ميكنم دو تا دست را قطع نميكنم كه با پاها راه برويد دو تا پا را قطع نميكنم كه بتوانيد سينه خيز برويد اين رقمي قطعه قطعه ميكنم. (آمَنتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ) (اعراف /123) ساحراني كه يقين كردند موسي پيغمبر است و ايمان آورند به موسي گفت بدون اجازه من چرا ايمان آوردهايد؟ تهمت، به زمين دارها ميگفت اين موسي ميخواهد زمين هايتان را از شما بگيرد (يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ) (اعراف /110) به افراد مذهبي ميگفت (إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ ) (غافر /26) اين موسي ميخواهد دين شما را بگيرد. اگر پولي دارد نميگويد خدا داده است ميگويد اين مخ خودم بوده است (قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي) (قصص /78) يعني سيستم اقتصادي و فكر من بوده است كه پولدار شدهام بابا خيليها هستند كه مغزشان از تو بيشتر كار ميكند اما موفق هم نميشود. سيماي استبداد 1- مردم را به بردگي ميكشند 2- هر كجا بخواهند ملك خود معرفي ميكنند 3- تهديد 4- همه چيز بايد با اجازه او باشد.
2- معناي مشورت و بركات آن
بركات مشورت: در قرآن سورهاي داريم بنام سوره شوري، يعني سوره مشورت. البته شوري هم اكثريت نيست در ذهن ما مشورت يعني كدامها بيشتر هستند اما شوري در لغت يعني انتخاب بهتر يعني از مردم مشورت كن ببين كي حرف خوب ميزند نه اينكه بيشترين آراء با كي است خلاصه شور معنايش بهترين است نه بيشترين. گاهي وقتها واقعاً آدم نميداند كه كدامها بهتر است مثلاً پول را صرف درمانگاه كنيم يا آموزش و پرورش، هم درمانگاه خوب است و هم آموزش و پرورش اينجا كه هر دو خوب است ببينيم كداميك بيشتر رأي ميآورند وگرنه اگر حرفي غلط است ولو همه مردم طرفدار بودند ما نبايد تابع اكثريت باشيم قرآن هشتاد و دو بار از اكثريت انتقاد كرده است. اگر هر دو حق هستند بايد ديد طرفداران بيشتر است. رأي مردم، باطل را حق نميكند و حق هم باطل نميشود امام علي(ع) بيست و پنج سال رفت توي خانه نشست در حالي كه سني و شيعه اين روايت را نقل كرده است. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ» (المناقب/ ج3/ ص62) بنابراين اگر كسي حق گفت ولو رأي نياورد اين معنايش اين نيست كه چون رأي نياورد باطل است. مشورت در كنار نماز آمده است (وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ) (شورى /38) اين نشانه اهميت است.
3- فوايد مشورت
فايدههاي مشورت: 1- ضريب خطا را كم ميكند كسي كه با نظرات مردم آشنا شد پي به اشتباهات خودش هم ميبرد. 2- استعدادها را شكوفا ميكند خانههايي كه دختر و پسر را تحقير ميكنند و نميگذارند كه نظراتشان را بگويند دختر و پسر رشد نميكنند. ابرهيم(ع) صد ساله بود با پسر سيزده ساله مشورت كرد گفت (فَانظُرْ مَاذَا تَرَى) (صافات /102) رأي تو چيست؟ آدم بايد يك كاري كه ميكند مسئولين و اطرافيانش را در جريان بگذارد خدا ميخواهد انسان خلق كند به فرشتهها ميگويد مشورت نميكند اما فرشتهها را در جريان ميگذارد ميگويد من ميخواهم انسان درست كنم (وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ) (بقره /30) فرشتهها همه رأي منفي دادند گفتند «قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ» اين آدم خونريزي ميكند فساد ميكند از خير آن بگذر. ما براي تو عبادت ميكنيم «وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ» ما به اندازهاي كه توان داشته باشيم در امر تقديس و عبادت تو ميكوشيم تو از خير انسان بگذر خدا گفت خيال ميكنيد من مشكل سبحان الله گو دارم «قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» من يك چيزي ميدانم كه شما نميدانيد. فرشتهها گفتند آدم چه فايدهاي دارد؟ آنوقت خدا قصه را روشن كرد. به آدم علومي داد كه بيش از حد فرشتهها بود به فرشتهها حالي كرد كه اين انسان ظرفيتش از فرشته بيشتر است (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ) (بقره /31) تمام علوم را به آدم ياد داد «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ» به فرشتهها گفت نگاه كنيد، فرشتهها وقتي ظرفيت آدم را ديدند. گفتند: حق با تو است «فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاء إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ» يعني خداي قادر هم وقتي ميخواهد يك كاري را بكند كارش را با اطرافيان و دست اندكاران نظام هستي مطرح ميكند آنها حرفهايشان را ميزنند بعد خدا اينها را توجيه ميكند بعد اينها آرام ميشوند بعد خدا خلق ميكند. مدير ميگويد: اين جزو اختيارات من است. درست است كه جزو اختيارات تو است اما اگر دست اندركاران توجيه نباشند نق ميزنند حمايت نميكنند چوب لاي چرخ ميگذارند آنها را توجيه كن. 3- جلوي استبداد را ميگيرد، آدمي كه مشورت نميكند خودبين است. بعد ميشود خودپرست. 4- مانع حسادتهاست، اگر به پدر بگويند پسرت ترقي كرده است ميگويد هر چه هم ترقي كند پسر من است يعني پدر نسبت به پسر خود حسود نيست چون رشد پسر را از خودش ميداند شما اگر مشورت كني و ترقي كني حسود كم ميشود. پس در صورت رشد مانع حسادتها ميشود. 5- در صورت شكست غمخوار زياد ميشود ، شما اگر شكست بخوري آن آقايي كه با او مشورت كردهاي ميگويد عجب! بنده خدا با من هم مشورت كرد و من هم اينرا گفتم. 6- شخصيت دادن، (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ) (آلعمران /159) ميگويد اگر هم به تو ضربه زده از او درگذر در حق او دعا كن. بعد هم ميگويد با او مشورت كن يعني خطاهاي گذشته مانع مشورت نشود. جالب اينست كه مشورت هم در مدينه آمده است و هم در مكه آيه 38 سوره آل عمران در مكه نازل شده است و آيه 159 سوره آل عمران در مدينه. يعني قبل و بعد از حكومت مشورت مسئلهاي اساسي است.
4- مشورت پيامبر با مسلمانان
در جنگ احد پيغمبر(ص) جلسه گرفت كه بناست كودتا بشود كفار مكه در بدر شكست خوردهاند امسال رفتهاند تجهيزات آوردهاند و ميخواهند انتقام شكست را بگيرند حالا مشورت كنيم يك عده از پيرمردها گفتند اگر از ما رأي ميخواهيد در كوچههاي مدينه سنگر بگيريم كه زنها هم از پشت بام سنگ پرت كنند و كفار را توي كوچه خفه كنيم جوانها گفتند اين براي ما ننگ است كه دشمن بيايد در خانهي ما، ما بايد به استقبال آنها برويم. پيغمبر هم نظرش نظر پيرمردها بود ولي چون جوانها ميگفتند بيرون برويم بالاخره رفتند احد و در آنجا شكست خوردند حالا كه پيغمبر مشورت كرده و شكست خورده بخاطر مشورت شكست خورد حالا حق اين است كه در اينجا مشورت نكند خدا ميفرمايد اي پيغمبر با اينكه مشورت كردي و شكست خوردي اما شكست را ناديده بگير آنها را عفو كن و دعا كن باز هم با آنها مشورت كن يعني خلاصه يك نيرويي كه يكبار دسته گل آب داد اينرا سه طلاقه نكنيد بازسازي كنيد خود خدا از اين بازسازيها دارد.
5- سرگذشت حضرت يونس
حضرت يونس(ع) پيغمبر بود از مردم بريد گفت خدايا بر اينها عذاب نازل كن خودش هم جيم شد رفت كنار دريا و كشتي سوار شد كه برود و برود مردم هم دعا كردند كه خدايا ما غلط كرديم و از مردم رفع عذاب شد در كشتي سنگين شد گفتند قرعه ميزنيم اسم هر كس در آمد او را توي دريا مياندازيم چون اگر يكي فدا نشود همه غرق ميشوند يكي بايد فدا شود قرعه كشيدند بنام يونس افتاد او را در دريا اندختند اين خودش درس است كسي كه از مردم فرار كند لقمه ماهيهاي دريا ميشود حتي اگر پيغمبر خدا باشد (فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ) (صافات /142) قرآن ميگويد نهنگ او را قورت داد. يكوقت از من پرسيدند بزرگترين حيوان چيست؟ گفتم نهنگ، گفتند چطور؟ گفتم چون يك انسان را يك لقمه ميكند ما حيواني نداريم كه انسان را يك لقمه كند. (وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنْ الظَّالِمِينَ) (انبياء /87) يونس در حال غضب مردم را ترك كرد و رفت. خيال كرد كه رفت اما او توي مشت ما است و ما از او حالگيري ميكنيم تا ديگر به مردم پشت نكند وقتي نهنگ او را قورت داد توي آن تاريكي شكم نهنگ گفت خدا را تو منزهاي من به خودم ظلم كردم (فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنْ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ) (انبياء /88) ما نهنگ را كنار ساحل آورديم و پيغمبر را پرت كرد خلاصه ما حالگيري كرديم و دو مرتبه او را پيغمبر كرديم (وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ) (صافات /147) صد هزار سال يا بيشتر، اين سيستم مديريت قرآن است. تا كسي خلاف ميكند تا آخر عمر او را رها نميكنيم. آيهاي كه خيلي طرفدار دارد (حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ) (بقره /217) يعني اعمال خوبش نابود باشد اين آيه خيلي طرفدار دارد يعني توي جامعه ما اگر كسي كار خلافي كرد تمام خوبيهايش را از بين ميبريم. ميگوييم چون اين كار را كرد ديگر براي هميشه مرخص است اعمالش نابود ميشود اما آيهاي كه طرفدار ندارد (إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ) (هود /114) شما بخاطر خوبيها بديها را از بين ببر. يكي از زنهاي پيغمبر بددهان بود به حضرت جسارت ميكرد گفتند: او را طلاق بده. فرمود: يك كمالاتي هم دارد. اگر مشورت كننده رأي خلاف تو را داشت. او را متهم نكن. اگر مشورت كرديد. تشكر كنيد اگر مشورت كرديد سعي كنيد تو هم يك جايي به او كمك فكري بكني و حرفش را هم زير پا نگذار. سيستم مديريت اين است كه رأي با همه، تصميم با يك نفر اين مديريت اسلام است. امام علي(ع) فرمود هر چه به ذهنتان ميرسد به من بگوييد منتها توقع نداشته باشيد هر چه شما گفتيد من عمل كنم. با زن مشورت بكنيم يا نه؟ ميگويند امام علي(ع) فرموده زنها «نَوَاقِصُ الْعُقُولِ» (نهجالبلاغه/ خطبه80) هستند يعني چه؟ ما ديديم يك حديث آمده حضرت ميفرمايد: اين عقلش ناقص است جاي ديگري ميفرمايد: با زن كه مشورت ميكني آن كسي را كه… يعني تجربه نشان داده كه اين خانم خيلي عاقل است پس آنجايي كه ميگويد ناقص العقل است يعني يك عدهاي آنجايي هم كه ميگويد عقلش كامل است يعني يك عدهاي مردها هم همينطور هستند جالب اينست كه هر دو از امام علي(ع) هستند. آنجايي كه ميگويد با زن مشورت نكن ميگويد براي اينكه دل تو را خالي ميكنند. شخصي رفت چلوكبابي غذا خورد پول نداد و بيرون آمد گفتند: پول؟ گفت: درست ميگويي. گفت: خوب بده. گفت: درست ميگويي. گفتند: خوب درست ميگوييم بده. گفت درست ميگويي يك نفر كه داشت غذا ميخورد گفت مردم آزاري نكن پولش را بده گفت تو هم درست ميگويي يك نفر گفت بابا شايد ندارد. گفت تو هم درست ميگويي! حالا «نَوَاقِصُ الْعُقُولِ» درست است. دومي هم درست است. بعضيها عقلشان كامل است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2334