responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2338

موضوع بحث: مصرف و معاش

تاريخ: 11/12/67

بسم الله الرحمن الرحيم

در محضر برادراني هستيم كه در كميته امداد امام خمينی به مستضعفين واقعي و محرومين خدمت مي‌كنند و هم چنين برادراني كه در تعاوني‌ها خدمت مي‌كنند و جمعي از محصلين جوان؛
در آستانه عيد نوروز 68 هستيم و الان هم ايامي است كه بخصوص كارمندان دولت و كارگران و كشاورزان يعني هشتاد درصد جمعيت ايران حقوقي كم دارند و تورم و گراني گيج كننده‌اي حاكم است. من فكر كردم بحثي درباره مصرف و معاش داشته باشم و قبل از آنكه بحث را مطرح كنم، از خدا بخواهيم اگر مصرف و معاش در زندگي خود ما اسراف است، ما را ببخشد و بيامرزد تا حرفمان اثر كند.

1- لزوم برنامه‌ريزي افراد در اقتصاد و مصرف

قرآن مي‌فرمايد: (مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ) (مائده /66) قرآن وقتي از گروهي تجليل مي‌كند، مي‌فرمايد يك مشت از مردم گروهي و امتي هستند. بعد مي‌فرمايد: «وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ» اما خيلي از آنها بد رفتار مي‌كنند. امتي هستند كه در مصرف و معاش بسيار مقتصد و ميانه رو هستند، اما عده زيادي بد رفتار مي‌كنند. آيه (وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ) (بقره /195) يعني خود را به بدبختي نيندازيد تفسيرش اين است كه در مصرف و معاش بايد فكر كنيد. پيامبرفرمود: «التَّقْدِيرُ نِصْفُ الْمَعِيشَةِ»(أمالى‌طوسى، ص‌614) حساب و اندازه نصف معيشت است.
البته اكثر مردم ايران مجبورند وقتي پول كم است، بالاجبار حسابگري كنند اما چون شب عيد نوروز است، لازم است افرادي عنايت كنند تا ببينيم در خانه هايمان چه خبر است. چقدر لباس اضافي داريم؟ نه كفش كهنه! كفش نوي اضافه، چقدر در بانك سپرده داريم؟ چقدر پس انداز داريم؟ اگر بچه‌هاي ما لباس نو دارند، بچه‌هاي مردم هم دارند يا نه؟ آيا زندگي ما خداپسند است؟ امروز مقداري دراين باره كه چقدر پول خرج مي‌شود صحبت می کنيم. چه صرفه جويي‌هايي دولت بايد بكند؟ هنوز هم خيلي ولخرجي مي‌شود، نه اينكه گناهي مي‌شود. يعني مي‌شود اين پول را خرج نكرد. از فلان گروه استفاده كرد. كشورهاي ديگر اين كارها را كردند. ما كشورهايي داريم مثل كره كه شهرهايشان مثل خرمشهر ما با خاك يكسان شدند، پايتختشان با خاك يكسان شد و من رفتم و ديدم. حكومتش كه روي كارآمد گفت: همه كار كنيم. دبستاني، دبيرستاني، دانشجو، زن و مرد. همه كار مي‌كنيم. الان پايتختي ساخته‌اند مثل عروس! ولي ما مي‌بينيم پادگاني داريم كه سرباز دارد، ولي چمنش را يك پيرمرد قوز كرده آب مي‌دهد كه اگر فيلمبرداري كنند، جز اينكه كره زمين به ما مي‌خندد نيست.
مثلاً آن پنج هزار سرباز در پادگان، نان بدي مي‌خورند. علتش را هم مي‌گويند كه جمعيت زياد است و نمي‌توانيم خوب بپزيم. يعني اين جمعيت ناني كه مي‌خواهند بخورند، خوب نمي‌پزند. غذاي سپاه و ارتش، غذايي بد است. پر از شن است. براي اينكه كسي نيست شن‌ها را پاك كند. يعني چهارهزار نفر برنج مخلوط با شن مي‌خورند ولي ده نفرشان هم شنها را جدا نمي‌كند. كاميون، كاميون از آن طرف دنيا بايد نان بياورند. از طريق كشتي و ماشين و كاميون و آسفالت و جاده و لاستيك و گازوئيل و بندر و ترافيك و يا كشتي و با منجنيق و جرثقيل و سيلو و آرد و آب و آسياب و نانوا و. . . خلاصه ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا ايشان نان را بد بپزد و بدهند به گاو بخورد.
اين تنها مسئله ای جزئي است، در خيابان هايمان هم همينطور است. مي‌شود جلوي اينها را گرفت. دانشگاه راحت مي‌تواند خوابگاهش را بسازد، اينكه دانشجوها مي‌گويند ما خوابگاه نداريم، كار محالي نيست. دانشجوها بروند بگويند دولت به ما زمين و مهندس بدهد، خودمان مي‌رويم و كارگري مي‌كنيم. دانشجو مي‌تواند خوابگاه خودش را بسازد. سرباز ميتواند پادگان و خوابگاه خودش را بسازد.

2- بهبود معيشت با صرفه‌جويي و پرهيز از ولخرجي‌ها

ما هنوز به آن سمت نرفتيم كه اين چيزها را بخواهيم. مثلاً ما خواستيم شاه را بيرون كنيم و بيرون كرديم. خواستيم و 8 سال با عراق جهاد كرديم. ثابت كرديم هر چه بخواهيم، مي‌كنيم و هر چه را نخواهيم، نمي‌شود. نخواستيم جلوي ولخرجي گرفته شود. تصميم جدي نگرفتيم. اگر در هر اداره‌اي از وزارتخانه گرفته و تا ادارات مختلف، هر اداره‌اي سه نفر مسئول باشد كه چه پولي را مي‌شود خرج نكرد! خيلی صرفه جويي می شود. من اين را گفتم و حرفي ندارم كه تكرار كنم. آموزش و پرورش وزارتخانه بسيار وسيعي است. اگر محصلين ما يك سال كتاب‌ها را خوب نگه دارند، كه سال ديگر نيازي به چاپ نباشد، صد ميليون جلد كتاب به صرفه است. صدميليون، ده تومان چقدر مي‌شود؟ يك ميليارد تومان با اين مقدار چند مدرسه مي‌شود ساخت؟ در بعضي از كشورها اين كار شده است. نرفتيم كه كوچه خود را خودمان تميز كنيم. نرفتيم در اين خط كه مدرسه بچه‌ها تميز باشد. در ژاپن مدرسه بچه مدرسه‌اي مثل عروس است. سؤال شد مدرسه چند خادم و فراش دارد. گفتند: هيچ! گفتيم: چطور؟ گفتند: خود بچه‌ها تميز مي‌كنند. اگر پنجاه بچه در يك مدرسه ما باشند، يك فراش برايشان كم است. در خط صرفه جويي نرفتيم.
اگر جلوي ما را به خاطر كمبود كاغذ نمي‌گرفتند. فكر كنم جاي هر آجري در شهرها يك پوستر چسبانده بوديم. منتهي خدا رحم كرد و كاغذ كم شد و كمي جلوي پوسترها گرفته شد. اگر آدم مقداري هم فشاري ببيند، نان‌ها را هم خوب مي‌پزد. نخواستيم با صرفه جويي زندگي كنيم. همه ما همينطور هستيم. مسجدهايمان هم همينطور است. اداره‌هايمان هم همينطور است. حتي عكس حضرت امام، در يك اداره يكي كافي است، دومي آن اسراف است چون كاغذش از خارج مي‌آيد. دستگاه چاپ و حتي رنگش هم از خارج مي‌آيد. در يك اداره، يك عكس بس است. دومي را براي چه مي‌زنيم؟ موكت مي‌اندازيم، بعد با كفش روي آن راه مي‌رويم. كه چه؟ اگر كفشهايمان را درآورديم مي‌گويند او خيلي عقب مانده است. او امروزي نيست. خيال مي‌كنيم اگر با كفش برويم روي قالي متمدن هستيم. اما اگر كفشهايمان را در بياوريم عقب مانده و دهاتي هستيم. زنده باد دهاتي كه كفشش را در مي‌آورد و كسي كه مراعات صرفه جويي را مي‌كند. ما خيال مي‌كنيم اگر با كفش روي قالي رفتيم متمدن هستيم. آن روزها مي‌گفتند او خيلي كلاس دارد. كمي از سيگارش را مي‌كشد و باقيش را دور مي‌اندازد. مثلاً اگر نصف سيگارش را دور مي‌انداخت، مي‌گفتند: چه آدم مهمي است! بنا نداريم سيب را تا آخرش بخوريم. كمي مي‌خوريم و مي‌گوييم اگر بقيه‌اش را بخوريم زشت است. تصميم نداريم شير آب را كه باز مي‌كنيم محكم ببنديم.
از اينكه حضرت فرمود: اگر كسي در وضو بيش از يك چارك آب مصرف كند، اسراف كرده، غافل هستيم. براي وضو ده سير آب كافي است و اين مقدار حداكثر آن است. و گرنه با يك ليوان و با سه سير هم ميشود وضو گرفت. كاغذهاي فرم اداره مي‌شود كوچكتر باشد. ميشود عكس كوچكتر باشد. روي خط صرفه جويي نرفتيم. ما الان آمپولي كه مي‌خواهيم به مريض بزنيم نداريم. سرنگش را نداريم. اما مثلاً زماني كه براي دكور سازي پول خرج مي‌شود، دفتر نداريم، چند ميليون دلار بنز معامله مي‌شود؟
«تقديراً لمعيشة» بحث امروز ما معيشت است و به همه مربوط است. و من نمي‌دانم استيضاح در اينجا جايز هست يا نه! ولي حضرت امير استيضاح كرد. عثمان بن حنيف به جايي رفته بود كه همه پولدارها رفته بودند و کسي فقير نبود. حضرت امير يك نامه نوشت و آبرويش را برد. با اينكه حضرت امير امام است و علم غيب دارد و مي‌داند با اين نامه آبروي عثمان بن حنيف تا ابد مي‌رود، ولي مي‌گويد بگذار آبرويش برود تا روشن شود. به هر حال طوري شود كه همه مردم ما خط زندگي‌ها را روي صرفه جويي ببريم. نقش مهم را در صرفه جويي خانمها دارند. چون بيشترين ولخرجي توسط زنها مي‌شود.

3- آثار و فوايد صرفه‌جويي و برنامه‌ريزي اقتصادي

ايام عيد است. (ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا يَفْتَقِرَ) (كافى، ج‌4، ص‌53) امام فرمود: هر كه در زندگيش با اندازه گيري و صرفه جويي خرج كند و ولخرجي نكند، من امام ضامن مي‌شوم او گدايي نيفتد. «الِاقْتِصَادُ نِصْفُ الْمَئُونَةِ»(غررالحكم، ص‌353) اگر زندگي كسي برنامه داشته باشد، او نصف خرجي خود را در آورده است. «الِاقْتِصَادُ يُنْمِي الْقَلِيلَ»(غررالحكم، ص‌353) «الإسراف يفني الجزيل»(غررالحكم، ص‌359) ولخرج هر چه هم پول داشته باشد، پودر مي‌شود ولي ميانه روي در زندگي باعث رشد و نمو است. (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ) (بقره /195) را به «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المقتصدين» تفسير كرده‌اند.
امسال براي عيد لباس ندوختي، هيچ اشكالي هم ندارد. مي‌گويد: خوب لباسهايم خوب بود. چون لباسهايم خوب بود، لباس نو ندوختيم و به چند نفر ديگر دادم. اگر من لباس نو نداشته باشم اعصابم خرد نمي‌شود. افرادي هستند كه اگر لباس نو نداشته باشند. آبرويشان جلوي بچه هايشان مي‌ريزد. افراد زيادي هستند كه از زن و بچه خود خجالت مي‌كشند. كساني كه وضع مالي خوبي دارند، شب عيد عنايت بيشتري داشته باشند.
آدم بعضي كارها را خودش مي‌تواند در خانه بكند. ما خيال نكنيم كمال ما به اين است كه دكورسازي كنيم. اصلاً صدور انقلاب ما به اين است كه نماينده كشور روسيه بيايد و ببيند رهبر ما روي چه نشسته است. فرش و خانه‌اش چقدر است. عكس امام را در تلويزيون ديديد. امام همانطور كه نشسته بود، شمدي روي زانوي مباركشان بود. اگر آن صندلي را با اجازه‌اش نگذاشته بودند، نماينده بايد مثل بقيه روي زمين مي‌نشست. اين نماينده دولت شوروي كه هر جا مي‌رود از بنز روي قالي او را مي‌برند، بگذار بيايد و كفش هايش را بكند و جلوي امام ما روي موكت بنشيند. اگر نشست كمي تكان مي‌خورد و اين انقلاب صادر مي‌شود. خواستند اسلام راقبول كنند، خواستند نكنند. اسلام قبول شد، يعني ثابت شد كه رهبر ما كجا زندگي مي‌كند و بين خانه امام و همه كاخها مقايسه كنيم.

4- ساده‌زيستي و توجه به شرايط زماني

جاذبه ما به اين نيست كه تشريفات ما زياد باشد، جاذبه ما به سادگي ماست. كعبه را چون ساده است و كرامت دارند مي‌بوسند. گچ بري‌هاي خانه‌هاي شاهها را كسي نمي‌بوسد. ارزش ما به سادگي ماست. اشتباه كرديم خيال كرديم اگر كفش و كلاه قيمتي باشد، آبرو داريم. از بنزها بيرون بياييد. كشوري كه دفتر و قلم ندارد، ديگر نبايد بنز بخرد. كشوري كه گندمش را از خارج مي‌آورد، در پادگان نبايد نان را خراب كنند. نان پادگان‌ها را خوب بپزيم. از بنز هم بيرون بياييم. از وقتي كه امام فرمود: با پيكان بياييد و برويد، چند نفر اين كار را كردند. چون وقتی كسي سوار بنز است، نمي‌تواند به مردم بگويد ساده زندگي كنيد. تمام وجودش مي‌گويد من خودم اشرافي هستم. البته گاهي واجب است آدم سوار بنز شود. در زماني كه ترور هست و جان آدم در خطر است، بايد بنز ضد گلوله با آژير سوار شد. گاهي واجب است، اما گاهي هم مكروه است، گاهي هم مستحب و گاهي هم حرام است. همه چيزها همينطور است.
به امام صادق (ع) گفتند: اين لباسهايي كه پوشيدي خيلي شيك است. حضرت علي لباسي ساده مي‌پوشيد. فرمود: اگر من الان آنطور بپوشم نشان مي‌دهند و مي‌گويند او رياكار است. الان آن لباس، لباس شهرت است. بايد شرايط زماني را در مصرف مراعات كرد. ضمناً افراد هم فرق مي‌كنند. ممكن است براي كسي، مثلاً نوكر داشتن براي يك آدم جوان كه خود مي‌تواند كار کن، د گناه باشد، ولي ممكن است براي يك پيرمرد واجب باشد. آدمي هست كه واقعاً بايد زير كتفش را گرفت و او را بلند كرد. آوردن لباسشويي نبايد جزء اشرافيت به حساب بيايد. فاطمه زهرا تا توان داشت براي لباسشويي كسي را نمي‌پذيرفت. خودش لباس مي‌شست. بله زماني آدم مريض است، بايد پول بدهد تا زني لباسش را بشويد. ما مقداري قصه را تجملاتي كرديم. اين تجملات خيلي خرج دارد.

5- پرهيز از تجملات، شايعات و انتقادات نابجا

اول بايد سعي كنيم تجملات را كم كنيم. پيامبر داشت مي‌رفت. ديد يكي از اصحاب خانه‌اي بسيار قشنگ ساخته است و يك قبه‌اي ساخته كه بر خانه همسايه مشرف است. حديث دارد «قُبَّة مُشْرِفَةً»(مجموعه ورام، ج‌1، ص‌71) يعني قبه‌اي ساخته بود كه بر همه خانه‌ها اشراف داشت. چيزي شبيه بالكن، كه از آن جاهاي ديگر ديده مي‌شد. پيغمبر ايستاد و خيلي ناراحت شد. ايستاد و نگاه كرد. گفتند: ما ناراحتيم. چرا ساختمان را اين طور ساخته است. خوب نيست. به طرف گفتند. گفت: چشم. خراب مي‌كنم و خراب كرد، پيغمبر خوشحال شد. البته اين را هم به شما بگويم که گاهي هم دروغ مي‌گويند.
قرآن مي‌گويد: اگر يك فاسق خبر داد، تحقيق كنيد من امشب مي‌خواهم با اجازه شما بگويم اگر عادلي هم حرف زد، تحقيق كنيد. چون گاهي ديگران به عادل‌ها دروغ مي‌گويند. مي‌گويند آقايي رفت بالاي منبر و گفت: خدا را هم كمي در كارهايتان شريك كنيد. كلش براي غير خدا نباشد. كمي براي خدا هم باشد و كمي هم براي مردم شريكي باشد.
حالا قرآن مي‌فرمايد: اگر فاسق خبر داد، تحقيق كنيد. من مي‌خواهم بگويم اگر عادل هم خبر داد تحقيق كنيد. ديشب كسي خانه ما بود. گفت: فلاني 4 خانه دارد. او شخص عادلي است. من پشت سر او نماز مي‌خوانم. گفتم: نمي‌شود. مي‌داني چهار خانه در تهران چه قيمتي دارد؟ خلاصه موتور سوار فرستاديم به خانه آن آقا! از شخصيت‌هاي مملكتي بود. گفتيم آقا تلفن كنيد. چون من تلفنش را نداشتم. او كه زنگ زد. گفتيم آقا راستش را بگو، چند خانه داري؟ گفت: «بيني و بين الله» يك وجب خانه و زمين هيچ جاي دنيا ندارم و هر كه ثابت كرد، خانه‌ام از آن خودش. اگر هم ثابت نكرد بگو بيايد من دو سه شلاق به او بزنم. امروز ظهر باز در دفتر نهضت صحبت از كسي شد كه آقا خانه‌اش چند ميليون تومان گچ بري دارد. من زنگ زدم. گفت: «اشهدبالله» ما نه يك سانتي متر گچ بري داريم نه سنگ كاري. خانه ما سيماني است. كل ساختمان ما هم چند متر است.
هرچند عادل هم حرف زد تحقيق كنيد. فاسق كه هيچ. در مورد عادلها هم تحقيق كنيد. بيخودي آبروي كسي را نريزيد كه چه كرده است. اما اگر چيزي هست، مي‌شود راحت حرف زد. آبروي مردم محترم بماند. انتقاد هم باشد. راحت انتقاد كنيم. راحت هم همديگر را دوست داشته باشيم. لجبازي هم نكنيد كه من بايد خودم وارسي كنم. وقتي خودش مي‌گويد: نه! خوب ديگر رها كن. از طرفي خودش هم اگر مي‌گويد نه و يقين داري كه هست برويد و مصادره كنيد. به هر حال مقداري جلوي ولخرجي‌ها گرفته شود.

6- عدالت اجتماعي و توجه به زندگي عمومي

درباره مسكن حديث بخوانيم. سوزن كه مي‌خواهد به پارچه فرو برود وقتي فايده دارد كه نخ به آن وصل باشد. كسي سوزن بي نخ را در فاستوني فرو نمي‌كند. ما بايد اگر خواستيم قرآن و اسلام و انقلابمان در دنيا منتشر شود، بايد نخ به دنبالش باشد. نخش عدالت اجتماعي ماست و در اين مورد يك حديث پيدا كردم که حديث نابي است. اميرالمؤمنين (ع) فرمود: من رئيس حكومت اسلامي هستم. تمام آدم‌هايي كه در كوفه هستند، ضعيف ترين افرادي كه در كوفه هستند، نان گندم به دست مي‌آورند. آبش هم، آب گوارايي است. يك اتاق هم دارند، يعني خوراك، آب آشاميدني، مسكن براي همه آدم‌ها محياست. اگر ما بتوانيم بگوييم همه مردم ما به جايي رسيدند، به دنيا مي‌گوييم، دنيا بياييد عكسبرداري كنيد. بياييد از كشور ما فيلمبرداري كنيد. انقلاب خود به خود صادر مي‌شود. واقعاً با مهماني‌هايي كه ما در هتل مي‌دهيم، انقلاب صادر مي‌شود.
البته يك نظري كه خوب هم هست وجود دارد، حديث داريم كه از مهمانت خوب پذيرايي كن! چون قرآن مي‌فرمايد: حضرت ابراهيم مهمان كه داشت، (فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمينٍ) (ذاريات /26) يك گوساله چاق برای مهمان آورد و جاي ديگر مي‌فرمايد: (أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنيذٍ) (هود /69) «ثمين» يعني چاق و «حذيذ» يعني سرخ كرده آورد. حضرت ابراهيم براي مهمانهايش گوساله چاقي كباب كرد و آورد. اين آيه قرآن است كه به مهمانت كباب بده و به خصوص اگر مهمان را دعوت كردي حسابي پذيرايي كن. امام باقر عليه السلام هم مهمان را به اتاق خانمش مي‌برد، چون اتاق خودش حصير بود و اتاق خانمش فرش قيمتي داشت. مهمانها را به اتاق خانمش مي‌برد. يك بار هم يك مهمان آمد و دائم به فرش اتاق نگاه مي‌كرد. امام باقر فرمود: فردا هم تشريف بياوريد. فردا او را به اتاق خودش برد. گفت: آن اتاق خانم من بود. خانم من با مهريه‌اش اتاق خودش را آراسته است. اگر ديروز خيلي تعجب كردي، اين هم اتاق ساده.
عرض كنم گاهي بايد واقعاً پذيرايي كرد. اما گاهي هم صدور انقلاب به اين است كه ساده باشيم و من به عنوان يك طلبه که البته نه مسئول مملكتي هستم نه سواد دارم و نه كسي هستم و خيلي چيزها هم كه يكي سياست، يكي تقوا و يكي سواد است، ندارم. اما چيزهايي را كمي مي‌فهمم، آن كه مي‌فهمم اين است كه اين مدارس قشنگي كه براي طلبه‌ها مي‌سازند، طلبه‌اي كه چند سال در اين مدرسه‌هاي قشنگ زندگي كند، به حضرت عباس به روستا برو نيست. چون مدارسي كه براي ما مي‌سازند از هر هتلي گرانتر است، هم مدارس مشهد و هم مدارس قم و هم مدارس شهرستانهاي ديگر و استانها. مدارسي با كاشي كاري و هنرهاي معماري، شما مدرسه سازان كمي مراعات حال طلبه‌ها را بكنيد. طلبه‌اي كه اين طور زندگي كند، بعد ديگر مشكل دارد. الان تهراني‌ها ديگر به روستا نمي‌روند، بخاطر اينكه هزار نوع زرق و برق ديده‌اند. زرق و برق انسان را معتاد مي‌كند.
امام سجاد (ع) يك لباس شيكي پوشيد و در كوچه آمد. كمي به خودش نگاه كرد و برگشت به خانه و گفت: لباسهاي كهنه‌ام را بياوريد. گفتند چرا؟ گفت: من اين لباس رابرداشتم و پوشيدم، دور برداشتم. «كاني لست بعلي بن الحسين» مثل اينكه من ديگر علي بن الحسين نيستم. دارم از حال خودم خارج مي‌شوم. با اين حساب آيا مدرسه‌هاي شيك حال طلبه‌ها را منقلب نمي‌كند؟ چه كسي گفته خوابگاه‌هاي دانشجوها، بالاي شهر باشد؟ خوابگاه مي‌سازند نهر آب و فلان و فلان. آمده بود و مي‌گفت: آقا دانشجوهاي ما چهل روز است مرغ نخورده‌اند. نخست وزيري گفت: بو علي سينا چند تا مرغ خورد؟ او كه از دانشگاه آمده بود خيلي خجالت كشيد. گفت: اگر كسي بخواهد رشد علمي كند، به مرغ كاري ندارد. مگر بو علي سينا چند مرغ خورد. خدا كند عشق علم بيايد و تجملات كم شود.
مردم در نماز جمعه عاشق نماز و خطبه‌ها هستند، مردم روي برف و يخ مي‌آيند، اما اگر عاشق نماز نباشند، هر چه بخاري بگذاري و قالي بيندازي، برايشان مشكل است كه بيايند. به هر حال ساده زندگي كردن رمز انقلاب ماست. انقلاب ما با همين حركت حضرت امام صادر مي‌شود كه نماينده شوروي بيايد و اتاق كوچك را ببيند. همين در ذهنش مي‌ماند و اگر از او بپرسند تا حالا با چند نفر با شخصيت روبرو شدي؟ مي‌گويد: با كل شخصيت‌هاي كره زمين بودم ولی ساده‌ترينش اسلام است. و وقتي مي‌گويد: حمايت از مستضعفين، خودش هم مي‌داند چه كسي راست مي‌گويد و چه كسي دروغ مي‌گويد و چه كسي از ته قلبش مي‌گويد. مقايسه مي‌كند. آنها هم وجدان و فطرتي دارند.

7- توجه به سادگي ساختمان و محيط زندگي

اميرالمؤمنين فرمود: «مَنْ بَنَى بُنْيَاناً رِيَاءً وَ سُمْعَةً حَمَلَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْأَرْضِ السَّابِعَةِ وَ هُوَ نَارٌ تَشْتَعِلُ ثُمَّ تُطَوَّقُ فِي عُنُقِهِ وَ يُلْقَى فِي النَّارِ فَلَا يَحْبِسُهُ شَيْ‌ءٌ مِنْهَا دُونَ قَعْرِهَا إِلَّا أَنْ يَتُوبَ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ يَبْنِي رِيَاءً وَ سُمْعَةً قَالَ يَبْنِي فَضْلًا عَلَى مَا يَكْفِيهِ اسْتِطَالَةً مِنْهُ عَلَى جِيرَانِهِ وَ مُبَاهَاةً لِإِخْوَانِهِ»(من‌لايحضره‌الفقيه، ج‌4، ص‌11) ساختمان‌هايي شيك ساختند. مي‌خواهد خانه‌اي بسازد كه بالاي دست تمام برادرانش باشد. روي دست همه پسر عموهايش باشد. خانه‌اي مي‌سازد كه نمونه و منحصر به فرد باشد. اگر كسي خانه‌اي بسازد كه بخواهد پز بدهد، روز قيامت همين خانه وزر او مي‌شود. فرمود: «يَبْنِي فَضْلًا عَلَى مَا يَكْفِيهِ» به بيش از آن مقداري كه نياز دارد رسيده است. مثلاً ممكن است آمد و رفت كسي زياد باشد و 10 اتاق هم برايش كم باشد و ممكن است براي كسي 2 اتاق هم زياد باشد. نمي‌گوييم هر كس چرا دارد؟ ممكن است يك نفر درخانه‌اش 10 پتو داشته باشد و باز هم كم باشد و ممكن است كسي 4 پتو داشته باشد و 2 تاي آن را هم سال به سال باز نكند. اتاق‌هاي اداره هم بايد اين طور تقسيم شود. اداره‌هاي ما وقتي اسلامي است كه اتاق بزرگتر را به كارمندي بدهند كه مراجعه به او بيشتر است. زماني مي‌بيني كارمندي كه روزي چند نفر به او مراجعه مي‌كنند. در يك اتاق كوچك متري است و كسي كه روزي يكي دو نفر به او مراجعه مي‌كنند، در يك اتاق كوچك متري است. تقسيم اتاقها بايد عادلانه باشد. الان تقسيم براساس مدارك است نه بر اساس سواد. به ليسانسه اتاق چند متري و به فوق ليسانس اتاق چند متر بزرگتر مي‌دهند. اتاق نبايد براساس مدرك تقسيم شود. بر اساس تعداد مراجعان بايد تقسيم شود. گاهي نوكر و كلفت اسراف نيست. و گاهي دور ريختن نصف ليوان اسراف است. حديث داريم دور ريختن نصف ليوان آب اسراف است و اسراف گناه كبيره است. اين فتواي امام در تحرير الوسيله است.
حديث داريم: سعادت مرد اين است كه خانه‌اش بزرگ باشد. بله خانه بزرگ اشكال ندارد. اما خانه بزرگ براي چه كسي، كجا، چه موقع و چرا؟ بايد حساب كرد. خانه بزرگ براي كسي كه مي‌خواهد افطاري بدهد، مهماني كند، كلاس درس بگذارد. خانه بزرگ براي كسي كه مشهور است و آمد و رفتش زياد است. خانه بزرگ براي كار خير. خانه بزرگ براي تربيت دختر و پسر چون در خانه كوچك همه دختر و پسرها با هم مي‌خوابند و اسلام گفته همين كه بچه هفت سالش شد، ديگر بايد جدا شود. رختخواب بچه‌ها ازهفت سالگي بايد جدا شود. خانه بزرگ براي تربيت، براي كلاس درس، براي رفت و آمدهاي درست و از مال حلال باشد.

8- توجه به تمام جوانب

بعضي كه خانه مي‌سازند، بالاي خانه مي‌نوسند: (هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني‌ أَ أَشْكُرُ‌ام أَكْفُرُ) (نمل /40) ترجمه آيه اين است: اين خانه از فضل خداست. اين خانه را خدا به من داده است. آقا اين آيه چيز ديگري هم دارد، ولي مثل اينكه كاشي تنگ بوده و دنباله آيه را ننوشتيد. دنباله‌اش اين است كه «لِيَبْلُوَني‌ أَ أَشْكُرُ‌ام أَكْفُرُ» ما تا آنجا كه برايمان صرف كند، كاشي كاري مي‌كنيم. قرآن مي‌فرمايد: اين خانه را، اين نعمت را خدا به ما داده است. «لِيَبْلُوَني‌» يعني آزمايش كن همه را. «أَ أَشْكُرُ» شكر بزرگي خانه را مي‌كنم. به بچه‌هاي جوان محله مي‌گويم آقا نمي‌خواهد برويد تالار بگيريد به چند هزار تومان. براي مراسم ازدواجت به خانه ما بيا! شكر اين سالن بزرگ خانه ما اين است كه جوانهاي محل بيايند و در آن عروسي بگيرند. «أَ أَشْكُرُ‌ام أَكْفُرُ» يا كفران مي‌كنند. خانه بزرگ براي شكر يا براي كفر؟
كسي مي‌گفت: من نماز نمي‌خوانم. گفتند: چرا؟ گفت: قرآن گفته نماز نخوان! گفتند: كدام آيه؟ گفت: قرآن گفته است (لا تَقْرَبُوا الصَّلاه) (نساء /43) يعني نزديك نماز نرويد و نخوانيد. گفتند ادامه هم دارد. «وَ أَنْتُمْ سُكارى» يعني در حال كه مست هستيد. نماز را در حالت مستي نخوانيد. مي‌گويد: من به بقيه‌اش چه كار داشتم. فعلاً ذره ذره به ابتدايش عمل كنيم، تا بعد به ادامه‌اش برسيم. البته مصداق مستي بالا همان مستي از آب جوست. مستي يعني وقتي خمار هستيد نماز نخوانيد. اگر خوابت مي‌آيد بخواب و بعد از خواب با نشاط نماز بخوان. با بهترين حالتان نماز بخوانيد. با كسالت نماز نخوانيد.
لباس چه؟ اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: لباس مؤمن «وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ»(نهج‌البلاغه، خطبه 193) ارزان است. اين را فقط براي معلمين نمي‌گويم معلم و كارمند دولت و كشاورز و طلبه و دانشجو. اين اقشار مجبورند بخاطر بي پولي لباس ساده بپوشند. اين را براي قشري ديگر مي‌گويم. آخر كسي كه به لباسش مي‌نازد، مي‌خواهد بگويد خودم ارزش ندارم. اين لباس من پشم است. خوب پشم باشد. اگر تو خودت ارزش داشته باشي، لازم نيست زور بزني كه لباسم از پشم است. حسينيه جماران را هيچ كس داد نزد كه آقا فرشهايش قالي است. قالي باشد يا موكت، من اصلاً كار ندارم. گاهي كعبه ارزش دارد. كار نداريم اطراف آن چطور است. مقداري جدي بگيريم. تجملات را كم كنيم. انقلاب شده است. من ديروز به يك نمايشگاه رفتم. سيني چايي علم، وزير دربار را نزد من آوردند. تقريباً 3 كيلو طلا بود. با استكان و نعلبكيهايش. «بحمدلله» آن حكومت سقوط كرده است و به دست ما افتاده است. ما هم بايد سعي كنيم ذره ذره صرفه جويي كنيم. مثل چراغهايي كه روي شمعك مي‌آيند.
حديث داريم هر كس منتظر آقا امام زمان عليه السلام است: «مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً»(نهج‌البلاغه، حكمت 112) زندگيش را كمرنگ كند. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: لباس مؤمن اقتصاد است.

9- مصرف و رعايت شأنيت و موقعيت افراد

امام كاظم كه 25 رجب روز شهادتش است، از او سؤال كردند: آقا هر كس بايد چند لباس داشته باشد؟ كسي كه لباس متعدد دارد مسرف است؟ آخر اگر مسرف شد، اسراف از گناهان كبيره است. (إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ) (انعام /141) (لا تَتَّبِعُوا) (بقره /168) از مسرف نبايد پيروي كرد.
اين تعدد مثلاً روزي يا هفته‌اي يكي را مي‌پوشد اسراف نيست. اما گاهي اين تعدد براي مباهات است. براي افتخار است. كسي چهار جفت دمپايي دارد. يكي در حمام و يكي در دستشويي و. . . است. اگر كسي چند جفت كفش دارد. خب اگر چهار جفت داري، 4 سال به پا مي‌كني و يك جفت را يك سال. اينها اسراف نيست. اسراف اين است كه انسان چند جفت، چند نوع كفش و لباس براي پز دادن داشته باشد. زماني واقعاً ماشين خراب است. جاده خراب است. مي‌طلبد كه در اين جاده فلان ماشين را سوار شوي، اسراف نيست. مسافت طولاني است. بايد با فلان ماشين رفت. تغيير ماشين به خاطر تغيير جاده اشكال ندارد. اما مي‌گوييم سه سال است ماشين را عوض نكرديم. خب آدم اگر هر سال عوض نكند، چيزي نمي‌شود و ضمناً بايد به بعضي آقايان هم گفت گاهي خريدن جنس گران اسراف است. اين را هم به شما بگويم. گاهي مي‌روند يك جعبه پرتقال پوسيده مي‌خرند ارزان ولي از آن يك جعبه 4 كيلو بيشتر خوب در نمي‌آيد. قيمتش همان مي‌شود. كسي الاغي خريده بود به سيزده درهم. امام فرمود: چندخريدي؟ گفت: سيزده درهم. فرمود: عاقل اگر عقل در سر داشتي سيزده درهم را مي‌دادي و يك اسب مي‌خريدي. هم پول اسب را دادي و هم سوار الاغ شده‌اي. گاهي وقتها هم اين طور است.
پس ببينيد هر كس خانه‌اي ساخت، نمي‌شود گفت اسراف است. بايد ديد: 1- چه ميزان رفت و آمد دارد. 2- در چه سني است. 3- از كجا آورده است، 4- در چه شرايطي است. يك چيز ممكن است براي من گناه باشد. براي رئيس جمهور گناه نباشد. يك چيز ممكن است براي رئيس جمهور گناه باشد، براي من گناه نباشد. سن و سواد و مسئوليت و زن و بچه و آمد و رفت و نياز مؤثر هستند. يك محقق اگر 5 ميليون تومان كتاب داشته باشد، برايش كم است و حال آن كه براي كسي كه اهل مطالعه نيست خريدن يك جلد كتاب هم اسراف است. براي كسي كتاب هم زياد است و براي كسي كتاب كم است. به همه با يك چشم نگاه نكنيد.

10- بررسي عوامل اسراف و مفاسد آن

عوامل اسراف:
1- عوامل اقتصادي: چرا بعضي ولخرجي مي‌كنند؟ چون مفت به دست مي‌آورند، مفت هم خرج مي‌كنند. قرآن مي‌گويد: (كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌) (علق /7-6) طغيانش به اين خاطر است كه وضع مالي او خوب است.
2- افرادي كه ولخرجي مي‌كنند، زماني كمبود داشتند و دارند انتقام مي‌گيرند: يعني دارند جبران كمبودشان را مي‌كنند. مثل آهك. اگر آهك رامدتي در كوره پختند و به او آب ندادند، حالا تا آب رويش بريزي، متلاشي مي‌شود. اين به خاطر اين است كه آبش گرفته شده و در كوره پخته شده است. مثلاٌ ماه رمضان! نه اينكه ناهار نخورده است، افطار دوبرابر مي‌خورد. بعضي براي جبران ولخرجي مي‌كنند.
3- بعضي به خاطر آزادي‌هاي نابجا ولخرجي مي‌كنند: آقا شما مالك هستي اما مال خودت را نمي‌تواني اين طور خرج كني. به حضرت شعيب گفتند: (قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ في‌ أَمْوالِنا ما نَشؤُا) (هود /87) مي‌گويي اموال خودمان را خرج نكنيم؟ آقا مالك هستي، اما حق نداري اموالت را هر طور دوست داري خرج كني! به حضرت شعيب مي‌گفتند: چرا نمي‌گذاري اموالمان را هر طور دوست داريم خرج كنيم؟ دست خود توست اما حق نداري نصف شب دست بزني. بوق ماشين خودت است، اما حق نداري بي‌خود بوق بزني.
4- گاهي هم اجتماع عامل اسراف است.
5- گاهي هم غفلت از محرومين و قيامت: ما الان در جامعه چقدر محروم داريم؟
مفاسد ايران را فشرده بگويم:
1- كفران نعمت. 2- آدمي كه ولخرجي مي‌كند، مقاومت نمي‌كند. يعني تا بدبختي به او رسيد از ايران فرار مي‌كند. از بس كه خوش گذرانده است. مي‌گويد: آقا مصيبتي است. به او مي‌گويي: چه مشكلي داري؟ مي‌گويد: الان ما آب استخر خانه خود را يك هفته است كه عوض نكرده‌ايم. از بس عياش است. همين كه آب خانه‌اش يك هفته عوض نشود، مصيبت است. او فرار مي‌كند. آدم ولخرج زود فرار مي‌كند و مريض مي‌شود چون خيلي مي‌خورد. گاهي مي‌گويد: اين غذا اشتهاي آدم را باز مي‌كند. اگر اشتها بود بخور، نبايد آدم به زور اشتهايش را باز كند. ولخرجي مرض مي‌آورد، فقر آينده را در پي دارد.
به هر حال خواهر و برادرها مقداري كم خرج كنيم. قلم و مداد را تا آخر بنويسيم. كتاب را حفظ كنيم. كفش لازم نيست زود به زود عوض كنيم. خانه دكوري نسازيم. مدل ماشين را عوض نكنيم. در مصرف آب و نان صرفه جويي كنيم. ورزشكاران، زمين خودشان را بسازند. بودجه مملكت را بدهيم و زمين را صاف كنيم كه او بدود، خوب خودش صاف كند. آقا اين زمين را بسازيد و در آن بدويد. اين زمين را شما دانشجوها بسازيد و درآن بخوابيد. از خودمان استفاده كنيم. ما الان شب عيد محرومين زيادي داريم. كميته امداد كه سالگردش است به فرمان امام تشكيل شد، خدمات زيادي دارد. بيش از دويست هزار بچه را زير پوشش گرفته است، . جمعيت زيادي از اين بچه‌ها كه اگر كميته امداد نبود به فقر و محروميت كشيده مي‌شدند، امسال در دانشگاه‌ها قبول شدند. بعضي از اين‌ها، دويست هزار نفر مريض را مداوا مي‌كنند. در همين صندوق‌هايي كه هست پول بريزيد. حديث هم داريم وقتي مي‌خواهي پول به صندوق بدهي يا به فقير، آنقدر بده كه به ذهنت بيايد كه خيلي شد. يعني آنقدر پول بده كه به ذهنت برسد اين مقدار زياد بود. تا اين مرز بدهيد و حديث داريم وقتي به محرومين پول مي‌دهيد دست خود را ببوسيد. آدم به فقير در كوچه پول بدهد، فقير سلام مي‌كند. اما كميته امداد كمك مي‌كند. كسي هم به اينها سلام نمي‌كند. چون معلوم نيست چه كسي داده و چه كسي گرفته است. كميته امداد را حمايت كنيم و آدمهايي هم كه مي‌توانند كارهاي بزرگي بكنند، كارهاي كليدی بكنند. اين صندوق‌ها براي حداقل است و همچنين ساير جاهايي كه كمك مي‌كنند. به هر حال در نظامي كه ما يك سري چيزها كمبود داريم، بايد خرج يك سري چيزها را كم كنيم. از يك سري ماشينها و يك سري لباسها و پولها صرف نظر كنيم. بعضي از كمبودها جبران مي‌شود.
خدايا در آستانه عيد مبعث، به آبروي پيغمبر كشورهايي را كه از سلمان رشدي كه آبروي پيغمبر را برده است، حمايت مي‌كنند، روسياه‌تر بفرما! عيدي مبعث را حمايت از فتواي امام و دل مسلمانان را شاد از اين اعدام قرار بده. ابر قدرتهايي كه حاضرند با اسلام رو در رو برخورد كنند، نابود، كشورهاي اسلام نما را كه خفه شده‌اند، خفه گردان. به عزت جمهوري اسلامي و رهبر انقلاب و امت اسلامي بيفزا!

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2338
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست