نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2359
موضوع: معاد شناسي- 20، پاداش نيكوكاران
تاريخ پخش: 71/01/12
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني تقوي»
1- نعمتهاي بهشتي
فرشهايي كه آسترش ابريشم است. فرشهايي كه نخ زيرش از ابريشم است. معمولاً قاليهاي دنيايي رويش ابريشم است. آنچه در دنيا جلوهي يك فرش ابريشم است، آن جلوهها پشت فرش است. (وَ زَرَابىِ مَبْثُوثَةٌ) (غاشيه /16) فرشهاي زرباف و نفيس، (وَ نمََارِقُ مَصْفُوفَةٌ) (غاشيه /15) پشتيهاي رديف شده، (مُتَّكِئينَ عَلى رَفْرَف) (الرحمن /76) روي تختها تكيه شده. (علي رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيٍّ حِسانٍ) (الرحمن /76) پارچههاي بي نظير، (عَلى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ) (واقع /15) تختها به هم پيوسته است. (مُتَّكِئينَ عَلَيْها مُتَقابِلينَ) (واقعه /16) روبروي هم نشستند. مثل اتوبوس نيست. مثل قطار است. «في ضَلالٍ» سايه گاه است. (عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ) (مطففين /23) جلوههاي ديدني زيادي دارند. «عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ» خودشان و همسرانشان، حالا يا با همين همسرهاي دنيايي خودشان در آن دنيا هم هستند. يا با همسرهاي ديگري محشور ميشوند. (فيها بِكُلِّ فاكِهَةٍ) (دخان /55) هر ميوهاي را ميخواهي. (وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ) (واقعه /20) هر نوع ميوهاي كه دلت بخواهد. انتخاب با شماست. (وَ فَواكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ) (مرسلات /42) هرچه اشتها داريد. (فيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ) (الرحمن /68) ميوهها، خرماها، انارها، اسم نه درخت ميوه در قرآن آمده است. (وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ) (واقعه /29) موزها روي هم انباشته است. (وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ) (واقعه /21) گوشت پرنده، هرچه كه اشتها داريد. «فيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ» نهر آب، «وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ» نهرهاي شير، «وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ» نهرهاي شراب، «لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ» هركس بخورد ميفهمد كه چقدر لذيذ است. «وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ» نهرهايي از عسل، (مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى) (محمد /15) از عسل مصفا، يعني تصفيه شده است.
2- نعمتهاي بهشتي پاداش مؤمنان و مجاهدان
اينها پاداش عزيزاني است كه در جبهههاي جنگ تشنه پرپر شدند، براي اينكه زير بار آمريكا و طاغوت نروند. همسن اين جوانان هم پاي ويدئو مينشينند و با يك عكس دلش خوش است. يك نفر هم در آفتاب داغ خوزستان و در سرماي كردستان در مقابل طاغوت نماز شب خواند و آرپيجي دست گرفت. (أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ) (سجده /18) خوب و بد يك شكل نيست. (هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ) (انعام /50) ميشود يكسان باشند. (إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُورا) (انسان /5) (عَيْناً فيها تُسَمَّى سَلْسَبيلاً) (انسان /18) (وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُورا) (انسان /21) خداوند ميزبان اينها است. (يُسْقَوْنَ مِنْ رَحيقٍ مَخْتُومٍ) (مطففين /25) از شراب زلال، مختوم به معني مهر شده است. دست نخورده است. (يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ) (زخرف /71) ظرفهايي دور اينها حلقه ميزنند كه از طلا است. آن ظرفهاي طلايي براي كسي است كه در اينجا طلا را بيرون انداخته است. (بِأَكْوابٍ وَ أَباريقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعينٍ) (واقعه /18) ظرفهاي دسته دار و بي دسته از جام لبريز است. نوشيدنيهاي شيرين و گوارا، بلوري كه نژادش از نقره است. (يَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلينَ) (دخان /53) لباس هايشان سبز رنگ و از ابريشم نازك و ضخيم است. اصولاً در رنگها رنگ سبز بهترين رنگ است. در روايت داريم كه رنگ سبز براي نور چشم مفيد است. حديث داريم كه شاعري هم اين حديث را به شعر درآورده است. سه چيز غصه را برطرف ميكند. يكي آب است. نگاه كردن به آب غصه را برطرف ميكند. (وَ لِباسُهُمْ فيها حَريرٌ) (حج /23) لباس هايشان از حرير و ابريشم است. دستبندهاي طلايي و نقرهاي دارند. (وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ) (بقره /25) همسران پاك و دست نخورده دارند. (وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ) (دخان /54) (كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ) (واقع /23) زيبا صورت و درخشنده هستند. (عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عينٌ) (صافات /48) چشمان بادامي، (لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ) (الرحمن /74) نه انسان و نه جن با آن تماس گرفته است. باكره هستند. (كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ) (الرحمن /58) از نظر سرخي و شفافي ميدرخشند. مثل ياقوت و مرجان هستند. نگاهشان كوتاه است. يعني فقط به همسران خودشان نگاه ميكنند. چشم چران نيستند. چشمانشان نيمه باز است. هردو ارزش است. در نماز هم داريم وقتي نماز ميخوانيد چشمتان نيمه باز باشد. نه خواب باشيد. نه ببنديد. نه خيره شويد. مستحب است كه در نماز چشم نيم باز باشد. «قاصِراتُ الطَّرْفِ» يعني چشمشان نيمه باز است. نگاهها محسوس است. (حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ) (الرحمن /72) حورالعينها حفاظت شده هستند. (عُرُباً أَتْراباً) (واقعه /37) دوشيزههاي بهشتي خوشزبان هستند. حركات شيريني از خود نشان ميدهند. (فيها ما تَشْتَهي أَنْفُسُكُمْ) (فصلت /31) هرچه دلت ميخواهد لذت است. هرچه چشمت ميبيند كيف هست.
3- هرچه در دنياست فاني است و در آخرت باقي است
مهمتر از همه اينكه هميشه هست. در دنيا هرچه هست فاني است. ممكن است كسي بگويد: پسر من همه چيز دارد. خيلي ثروت دارد. بله دارد ولي همه را بايد بگذارد و برود. تلخي همهي لذتهاي دنيا اين است كه از آدم ميگيرند. تمام لذتهاي شاه با يك مرگ بر شاه از بين رفت. ميگويند: يك كسي به خدا تلگراف زد، يك كاميون اسكناس براي ما بفرست، ما خوش باشيم. پاسخ آمد: يك كاميون اسكناس به شما ميدهم اما يك سرطان هم ميدهم. گفت: نميخواهم. دوباره تلگراف زد. خدا يك گوني اسكناس براي من بفرست. جواب آمد يك گوني را ميدهم يك بچهي فلج هم ميدهم. خدايا نميخواهم. يك ساك اسكناس بفرست ما خوش باشيم. جواب آمد يك ساك اسكناس با تنگي سينه به تو ميدهم. گفت: خدايا نميخواهم. همان صد تومان خودم را بده. جواب آمد تدريجاً ميرسد. تو دخالت نكن.
4- در بهشت چيزي را كه ميدهند، برنميگردانند
بدي دنيا اين است كه خوبي هايش با دردسر پيدا ميشود و هم زود از دست ميرود. چقدر استخر ساختند و نتوانستند در آن شنا كنند. خانهها ساختند و در آن زندگي نكردند. بچهها بزرگ كردند و لذت بچه را نديدند. خوبي آخرت اين است كه وقتي ميدهند ديگر از تو نميگيرند. شهرتش هم همينطور است. من در ايران خيلي مشهور هستم. يك زن و شوهر با هم حرف ميزدند، يك بچه بغلشان بود. من از كنار آنها گذشتم. پدر و مادر چون سرگرم حرف بودند من را نشناختند اما بچهاي كه در بغل مادرش بود من را شناخت. گفت: مامان! گفت: چه شد؟ گفت: تلويزيون. من خنديدم كه اين بچه در بغل مادرش من را شناخت. اگر امروز من بميرم، سي ميليوني كه برنامهي ما را ميبينند، ميگويند: قرائتي مرد؟ اِ. . . بعضيها هم ميگويند: قرائتي مرد؟ اِ، اِ. . . نهضت سواد آموزي كه ما را ميشناسند، ميگويند: قرائتي مرد؟ اِ، اِ، اِ، اِ. . . اين شهرت است. امروز خيابان را به اسم شما ميكنند، فردا هم يك آدم حسابيتر پيدا ميشود تابلو شما را ميكنند. نميشود به چيزي تكيه كرد. اما در بهشت يك چيزي را كه ميدهند ديگر برنمي گردانند. (في مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ) (انبياء /102)
5- يك در بهشت مخصوص رزمندگان است
قرآن ميگويد: (حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها) (زمر /73) درهاي بهشت كه باز ميشود بهشت هشت در دارد، يك در آن باب المجاهدين است. اين در خط ويژهاي كه مخصوص رزمندهها است. شهيد مطهري براي طلاب نهج البلاغه درس ميداد. در نهج البلاغه به اين جمله رسيد كه بهشت دري دارد مخصوص باب المجاهدين است. مخصوص رزمندهها است. در راه خدا خون دادن است. تا اينجا رسيد، نهج البلاغه را زمين گذاشت و گفت: من ميخواهم يك دعا كنم، شما آمين بگوييد. اين قصه براي سي سال پيش است. خدايا به من توفيق بدهد كه من هم در راه تو شهيد شوم. سي سال پيش دعا كرد و بعد از سي سال به آرزويش رسيد. يك در مخصوص اينها است. وقتي درها باز ميشود (حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ) (زمر /73) فرشتهها ميگويند: سلام و درود بر شما! «فدخلوها» بفرماييد داخل! (سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُم) (رعد /24) درود بر شما به خاطر صبري كه كرديد. بگذاريد ديگران روزهشان را بخورند. بگذار آنها نماز نخوانند شما بلند شو و دو ركعت نماز بخوان. شما يك پولي به فقرا بده. شما در مقابل متلكها صبر كن. در مقابل مصيبتها صبر كن. در مقابل هوسها خودت را نگه دار.
6- خطاب فرشتهها به جهنميها
جهنميها وقتي وارد جهنم ميشوند ميگويند: «أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ» فرشتههاي مامور جهنم به جهنميها ميگويند: (أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ) (انعام /130) پيغمبرها در دنيا نيامدند به شما بگويند؟ نميدانستيد حق و باطل چيست؟ مشروبات حرام است. موسيقي اين چنيني حرام است. يا اين فرد دوست شدن حرام است. ديدن اين فيلم حرام است. گفتن اين كلمه حرام است. اين رقم پوشش و حجاب حرام است. اين رقم برخورد حرام است. حلال و حرام را نشناختي؟ ميگويند: شنيديم ولي دل نداديم.
7- نشانههاي خانههاي بهشتي و خانههاي جهنمي
در بهشت هرچه هست سلام ميكند. (إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً) (واقعه /26) به همديگر هرچه ميگويند سلام و صفا است. آنوقت در جهنم ميگويند: مرگ بر تو! قرآن ميگويد: (ِكُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها) (اعراف /38) هر دستهاي به دستهي ديگر نفرين ميكند. من خانهاي سراغ دارم كه وقتي بچه عطسه ميكند، پدرو مادرش ميگويند: خير باشد. بچه وارد ميشود و پدر و مادر به او سلام ميكنند. اصلاً خانوادههايي هستند كه كوچك و بزرگ با ادب با هم رفتار ميكنند. اين خانهها، خانههايي بهشتي است. خانههايي هم هستند كه دائماً در سر و كلهي هم ميزنند. اين خانهها كه دائم به هم فحش ميدهند و ناسزا ميگويند خانههاي جهنمي است. علامت جهنميها اين است «ِكُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» به همديگر نيش ميزنند و فحش ميدهند. همه چيز را به گردن همديگر مياندازند. خانههايي هم هست كه وقتي در ميزنند، بچه به پدر ميگويد: ديشب من در را باز كردم. امشب تو باز كن. خانههايي هم هست كه وقتي در ميزنند بچهها ميدوند و در را باز ميكنند. خيلي فرق ميكند. خدايا، به آبروي كساني كه اهل بهشت هستند، ما را اهل بهشت قرار بده. به جامعهي ما آن صفايي را كه اهل بهشت دارند مرحمت بفرما. ما را از درگيريها، كينهها، سو ظنها، خباثتها، عيبها و ضعفهايي كه نتيجهاش اين است كه زندگي دنيا و آخرت ما را جهنمي ميكند دور بدار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2359