نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2387
1- ساخت بناهای مقاوم در برابر زلزله و سیل 2- پیشگیری از انتشار اخبار نادرست 3- خطر تفرقه در میان اهل ایمان 4- تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در 13 آیان 58 5- برنامه ریزی برای بهره گیری بهتر از فرصت تابستان 6- شناخت برنامهها و آرزوهای دشمن 7- تفاوت در شیوه برخورد با مخالفان داخلی و دشمنان بیرونی
موضوع: مقاوم سازی جامعه در برابر خطرات و تهدیدها تاريخ پخش: 11/08/96
بسم الله الرحمن الرحيم «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در محضر مبارک عزیزانی هستیم که در پدافند غیرعامل تدبیر و تلاش میکنند. من آشناییام با این واژه عمیق نیست ولی اطلاعات مختصری که دارم بگویم. یکی از عزیزان میگفت: ما وقتی پشه میآید و با پیف پاف میکشیم، این عامل است. یکوقت با اسلحه نمیکشیم، خودمان که در پشه بند میرویم دیگر کاری از این نمیآید. این پشه بند غیر عامل است. گفتم: این مثل خوبی است و همه میفهمند. اگر با پیف پاف کشتی عامل است.
1- ساخت بناهای مقاوم در برابر زلزله و سیل
ساختمان سر هم بندی با ساختمان مقاوم، قرآن تعریف ذوالقرنین را که میکند، میگوید: ذوالقرنین سد ساخت. اما بگویم: چه سدی ساخت؟ مقاوم بود. موشک هم جلویش نبود. «أَنْ يَظْهَرُوهُ» یعنی اینقدر این بلند بود که نمیشد بالایش رفت. 2- «نَقْبا» (کهف/97) عربیهایی که میخوانم قرآن است. «نقبا» یعنی نمیشود با هیچ متهای سوراخش کرد. سد ساخت هم بسیار بلند هم قابل مته، دلر نبود. حدیث داریم کسانی که خانه میسازند سر هم بندی بسازند، اینها اگر خانه روی سرشان خراب شود اجری ندارند. یکبار پیغمبر ما یک مرده را دفن کرده بودند. حضرت خشتها را به هم میچسباند مثل سقفهای ضربی، بینش را گل میمالید. گفتند: یا رسول الله! این مرده است. خاک رویش بریز برود! فرمود: خدا دوست دارد هرکس هر کاری میکند مقاوم سازی کند. یعنی در دفن مرده هم نباید سر هم بندی کرد. باید محکم کرد. امام صادق قلمش پشت گوشش بود. ما کاشان که بودیم نجارها قلمشان را اینجا میگذاشتند. قلمش پشت گوشش بود. حتی من در دانشگاه به دانشجوها گفتم: یک قلم و کاغذ زیر متکای شما باشد. ممکن است قبل از خواب یک چیزی یاد شما بیاید، بگویی: عجب! صبح مینویسم. اما صبح یادت برود. زیر متکای شما قلم باشد. پیغمبر ما که از دنیا رفت، دیدند زیر متکایش مسواک است. مسأله مهمی است که انسان هرکاری میکند خوب انجام بدهد. سر هم بندی نکند. الآن در کشور ما میگویند: این خانهها را میگویی بساز و بفروش است. بساز و بفروش است یعنی چه؟ یعنی خیلی مقاوم نیست.
2- پیشگیری از انتشار اخبار نادرست
گاهی وقتها یک خبری هنوز تأیید نشده پخش میکنیم. خوب این یک نقطه ضعف است. هرجا سوراخ باشد مار از همان سوراخ بیرون میآید. به ما دستور دادند. قرآن میگوید: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا» (نساء/83) آیه قرآن است. چرا یک عده از مردم هرچه شنیدند نقل میکنند؟ اینها را به اهل کارشناسی و اهل استنباط بدهید، آن خبر را تحلیل کنند، خبر تحلیل شده را شنیدید، پخش کنید. اما تا هنوز خبر صحت و سقمش تأیید نشده شما حق ندارید پخش کنید. همه ما به یک نحوی باید یک چنین حفاظتهایی داشته باشیم. خداوند در بدن ما برای قلب چند رگ گذاشته است، یک رگ ایستاد نمیریم، با رگ دیگر… کلیه همینطور، چشم همینطور، خود ساختمان بدن را خداوند طوری آفریده که از آهن محکمتر است. یعنی آهن نود سال کار نمیکند ولی لب گوشتی ما نود سال حرف میزند. یعنی محکمکاری و درست کاری.
3- خطر تفرقه در میان اهل ایمان
تفرقه، وقتی تفرقه شد دشمن میتواند نفوذ کند. یک آیه داریم این را نمیدانم چرا در هفته وحدت نمیخوانند؟ این زورش خیلی زیاد است ولی شانس ندارد. آیه قرآن است و زور هم دارد و برای وحدت هم هست ولی کسی نمیگوید. این آیه که همه میگویند، این است. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آلعمران/103) اما یک آیه زورش از این بیشتر است، آیه این است. حضرت موسی از کوه طور برگشت، دید مردم سراغ گوساله سامری رفتند. سامری هنرمند مجسمه سازی بود. از طلاها یک گوساله ساخت. وَر و وَر میکرد. مثل سوتهایی هست که در زمین ورزش صدا میکند. یک طوری بود که وقتی باد میخورد صدا میکرد. گفت: «هذا إِلهُكُمْ» (طه/88) عربیهایی که میخوانم قرآن است. خدای شما همین گوساله است. مردم سراغ گوساله پرستی رفتند و از کوه طور که برگشت دید مردم سراغ گوساله پرستی رفتند. «وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ» (اعراف/150) زلفهای برادرش را گرفت، «يَجُرُّهُ» کشید. گفت: چرا گذاشتی؟ هارون تو برادر من هستی. پیغمبر هستی. چرا گذاشتی مردم گوساله پرست شوند؟ گفت: خواستم انقلابی عمل کنم، «إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ» (طه/94) یعنی من ترسیدم از کوه طور برگردی و بگویی: «فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ» تفرقه شد. من ترسیدم عمل انقلابی کنم و بگویی: تفرقه شد. من تشخیص دادم مردم ولو یک عده گوساله پرست و متحد شوند بهتر از این است که خداپرست شوند و با هم درگیر شوند. این مسأله تفرقه مسأله مهمی است. امکاناتی که داریم. بد نگه داریم. شما میدانید چقدر ما سیلی میخوریم، همین آموزش و پرورش کتابهای درسی را اگر بچهها درست نگه دارند، یک سال دیگر یک بچه دیگر بخواند، یک سال کتاب چاپ نکنیم، چند هزار خانه برای معلمین ساخته میشود. بعضی کشورهایی که کاغذ میفروشند کتابهایشان را چند بار بچهها میخوانند. ما که کاغذ میخریم یک سال کتاب را پرت میکنیم! اسراف در دارو، در کاغذ، در آب، در زمین، هدر دادن سرمایهها و کوتاهی در نگه داشتن امکانات. امام آب خورد. نصف لیوان آب ماند. یک کاغذ روی لیوان گذاشت. حاج احمدآقا گفت، من این را از امام جمعه تهران شنیدم. حاج احمد آقا به آقا گفت: آقا چرا کاغذ گذاشتی؟ گفت: نصفش را خوردم. نصف دیگر را دور بریزم اسراف است. اسراف گناه کبیره است. گناه کبیره هم باعث میشود آدم فاسق شود. من کاغذ گذاشتم که عصری که تشنه شدم بخورم. چقدر در حفظ اموال سهل انگاری میکنیم. اینها همه…
4- تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در 13 آیان 58
چون این بحث در آستانه سیزده آبان هست. یک مقدر در مورد سیزده آبان صحبت کنم. چند سال پیش به مناسبت سیزده آبان به این آیه رسیدم، دیدم انگار خدا این آیه را آورده برای سیزده آبان. اصلاً چنان این آیه با سیزده آبان تطبیق میکند، خیلی قشنگ بود. آیه برای سوره حشر است. سوره حشر جزء 28 است. آیه دوم میفرماید: «هو الذی» سیزده آبان روزی است که به دستور امام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در لانه جاسوسی ریختند، جاسوسهای آمریکایی را گرفتند. تسخیر لانه جاسوسی! اینها فکر میکردند حالا که ما آمریکایی هستیم و اینجا سفارتخانه ما هست، سفارتخانه ما به منزله کشور ماست. کسی نمیتواند از در سفارتخانه داخل بیاید. میگوید: نه بیرون کردیم از جایی که باور نمیکردید. گرچه قرآن عربی است. ولی خیلی از کلمات عربی را فارسها میفهمند. «هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ» (حشر/2) خدا خارج کرد، «الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ» خدا خارج کرد کفار را از اهل کتاب، مسیحیها، همین آمریکاییها را، «مِنْ دِيارِهِمْ» یعنی خدا از خانهشان اینها را بیرون کرد. «لِأَوَّلِ الْحَشْرِ» روز اول نهضت، «ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا» شما فکر نمیکردید اینطور فرار کنند. «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ» خودشان هم فکر میکردند این قلعه و دژ و این سفارتخانه اینها را حفظ میکنند. «مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا» از راهی که فکر نمیکردند قهر خدا بر سر اینها ریخت. از سر دیوار به داخل ریختند. «وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» رعب و ترس بر اینها حاکم شد. دیدند دانشجوها از سر دیوار به داخل ریختند، وحشت کردند. «يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ» خانه خودشان را با دست خودشان خراب کردند. اسناد را در چرخ خرد کنی ریختند، تمام اسناد را ریز ریز کردند. یعنی آنچه خودشان، پروندهای که خودشان تشکیل دادند، ریز ریز کردند. «وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ» عبرت بگیرید ای افراد با بصیرت! اینها فکر میکردند حالا که سفیر هستند، حالا که گذرنامه سیاسی دارند و در سفارت هستند، هیچکس حریف آنها نمیشود. به طوری که خودشان باور نمیکردند فرار کنند. ما هم باور نمیکردیم حریف آنها شویم. اما خداوند از راهی که فکرش را نمیکردند، بر سر اینها افرادی را شوراند و اینها اسناد خودشان را با دست خودشان ریز ریز کردند، ترس و وحشت بر اینها حاکم شد. خدا خواسته باشد ابرقدرتها را بلرزاند، میلرزاند. این آیه خیلی قابل تطبیق است با… ما باید آیات قرآن را با زمان خودمان تطبیق بدهیم. اگر تطبیق ندهیم قرآن یک کتاب تاریخ میشود.
5- برنامه ریزی برای بهره گیری بهتر از فرصت تابستان
یک آیه بخوانم همه شما حفظ هستید. «لِإِيلافِ قُرَيْشٍ، إِيلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ» (قریش/1 و2) این یعنی چه؟ قوم قریش 1400 سال پیش تابستانها سردسیر میرفتند. به چه درد ژاپن میخورد؟ به چه درد آمریکا و کانادا و شرق و غرب میخورد؟ قوم قریش تابستانها سردسیر میرفتند. این چه پیامی دارد؟ پیامش این است. این برای آن زمان هست. امروز چه کنیم؟ امروز هم میتوانیم جا به جا شویم. یک برنامه ریزی کنیم بین طلبههای بندرعباس با طلبههای همدان. تابستان که آنجا آتش درمیآید یا بوشهر یا بندرعباس، به همدان برویم. خوزستان داغ است، به اراک برویم. جا به جا شویم. «رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ» یعنی اگر کوچ زمستانی و تابستانی راه بیافتد، این همه تابستان دانشجوها تعطیل نمیشوند. نمیشود همه جا به جا شوند. ولی خیلی ها میشود جا به جا شوند. من 55 سال است آخوند هستم، یک سال تابستان تعطیل نکردم. ظهر داغ است، صبح، روز داغ است،شبها درس بخوانید. چه اشکالی دارد حوزه علمیه شب درس بدهد؟ هوا که داغ است شب ها ساعت ده تا 2 بعد از نصف شب. چهار ساعتی که روز میخواهد درس بدهد، شب درس بدهد. ما روی میخ نشستیم، میگوییم: آخ! بلند شو این طرف بنشین. یعنی ما یک خرده خودمان بی عرضه هستیم. مرد تحول نیستیم. عاجز هستیم. یک تحولی باید بشود. من بارها گفتم و چند بار دیگر هم خواهم گفت. چوب سفت با یک تبر نمیشکند. باید اینقدر تبر زد تا بشکند. شما اگر در نوشابه باز نشد، دور نمیاندازی، هی دست به دست میگردانی تا یکی باز کند. عمر ما ضایع میشود، تلف میشود. من یک حساب سر انگشتی بکنم. دوازده میلیون بچه مدرسهای داشتیم. پنج میلیون دانشجو داشتیم. پنج میلیون دانشجو و دوازده میلیون دانشآموز، هفده میلیون، یک میلیون هم معلم هجده میلیون! هجده میلیون ضرب در صد روز، صد روز تابستان تعطیل بودیم. هجده میلیون صد روز تلف شد، ما تابستان چه کردیم؟ اصلاً نمینشینیم فکر کنیم که دارد عمر تلف میشود. ماشین تلف میشود، آب تلف میشود. زمین تلف میشود. وگرنه کدام پادگانی است که فرماندهاش بگوید: من نمیتوانم در اینجا سبزی بکارم. این درختهای تزئینی را نمیتوانم به درخت میوه تبدیل کنم. آخر آدم خجالت میکشد یک میلیون سرباز زیر درخت تزئینی نشستند،تشنگی میخورند. بودجه برای خرید میوه نیست یا کم است. یا گاهی هست یا گاهی نیست. نمیشود ما از زمین استفاده کنیم. هی تابلو میزنیم مقام معظم رهبری فرمود: سال اقتصاد مقاومتی و تولید اشتغال! تابلو نمیخواهیم. تابلو را بردار عملی کن. به من گفتند: مقام معظم رهبری فرموده: سبک زندگی ایران اسلامی! تو موضوعت را به جای درسهایی از قرآن بگذار سبک زندگی. گفتم: درسهایی از قرآن که هست. سی چهل سال است موضوع همین است مگر سبک زندگی چیست؟ قرآن است دیگر. «کلوا» این غذا را بخور. «لا تأکلوا» این یکی را نخور. این سبک زندگی است. «قولوا» این حرف را بزن. «لا تقولوا» این حرف را نزن. تمام اوامر و نواهی، تمام آیات و روایات ما، تقریباً تمام که میگویم برای اینکه خلاف نگفته باشم، شاید دور و بر 95 درصد سبک زندگی است. ما با تابلو و شعار و بنر و عکس و این حرفها، یک خرده حواسمان را جمع کنیم. از آموزش و پرورش باید شروع شود. قبل از آموزش وپرورش از خانهها باید شروع شود. یعنی اگر دختری ببیند مادرش چطور در خانه صرفه جویی میکند، او هم یاد میگیرد. واقعاً گاهی یک فیلمهایی آدم در تلویزیون میبیند، ما گیرم دین هم نداریم، بعضی وجدان هم ندارند. من قدرتی ندارم. کسی که اجازه میدهد این تاجر ایرانی چوب جا لباسی را از خارج وارد کند، این مسئول دولتی که به شما اجازه داده که چوب جا لباسی را وارد کنی، این مسئول را باید گرفت. چون اجازه میدهد چند میلیون چوب جا لباسی، آخر چوب جا لباسی که کت به آن آویزان میکنی این فنی است؟ علمی است؟ هنری است؟ صنعتی است؟ تکنولوژی است؟ ایران نمیتواند چوب جالباسی تولید کند؟ چه کسی اجازه داده این وارد شود؟ خیانت کرده، خائن است. اگر خواب است بیدارش کنید. اگر خودش را به خواب زده به شکمش لگد بزنید. چون اگر طبیعی خواب باشد، صدایش بزنی بیدار میشود. اما اگر کسی خودش را به خواب بزند، لگد هم بزنی خر خر میکند. اینها را باید رفت روی شکمشان ایستاد. یک لیستی اجازه بدهند بیایند در تلویزیون نشان بدهند. بهترین مصداق… آقایان مدیر کل فلان اجازه داده مثلاً چاقو وارد کنیم. آن مدیر کل اجازه داده پاشنه کش وارد کنیم. این جالباسی، یعنی چیزهای مزخرفی را که بهترش را خود ایران میسازد، رفته از فلان کشور بیاورد. این مدیر کل، معاون وزیر، هرکسی که این را امضاء کرده بیاید، بیاورید و خودش را با مجوزش نشان بدهید. بگویید: این چقدر به کارگر خیانت کرده است. آنوقت جوانهای ما بیکار هستند. جوانهای ما بیکار هستند. چوب لباسی وارد میشود بخاطر اینکه یک آدم خائن یا خواب اجازه داده این چوب لباسی وارد شود. مچ اینها را باید گرفت. قدیم که ما جوان بودیم، وانت نبود. ساختمانها چند تا الاغ داشتند. یکبار شن بار میکردند. یک بار آجر، یکبار گچ، ده تا بیست تا الاغ داشتند. یکوقت این ده تا الاغ آجر بارش بود، میرفت. گاهی هم از آجرهایی که روی الاغ است، میافتاد. آدمی که صاحب الاغ ها بود. این آجر را برمیداشت روی آخری میگذاشت و یک شلاق هم به الاغ آخری میزد. یعنی هر غلطی جلویی میکرد بارش را عقبی میکشید با یک شلاق! گفت: او را ببر، او هم میرود. کسی که امضا میکند، حالا وزارت بازرگانی است نمیدانم. من از کارهای دولتی خبر ندارم. ولی من وقتی دیدم گفتم: چه کسی به این اجازه داده این کار را بکند؟ پاشنه کش صادراتی است؟ چوب لباسی صادراتی است؟ گونی صادراتی است؟ چی؟ وارداتی است… سنگ پا به قول ایشان. اینها همه برای این است که ما آنقدر خودمان را باختیم. گاندی وقتی میخواست هند را نجات بدهد، گفت: من چیز غیر هندی مصرف نمیکنم. خدا میداند ما می توانیم به آمریکا سیلی بزنیم. والله میتوانیم! مگر امام سیلی نزد؟ فرمود: شیر نفت را ببندید. تمام! سربازها از سربازخانه فرار کنند. تمام! قدرت اقتصادی و نظامی شاه را با دو تا فتوا گرفت. امام فتوا داد و مردم عمل کردند. هنوز هم همان مردم هستند و همان فتوا هست. دشمن برای ما چه آرزویی دارد؟ دیگر من خیلی چابک نیستم.
6- شناخت برنامهها و آرزوهای دشمن
[پای تخته مینویسند] در قرآن ما چهار تا «وَدَّ» داریم. آرزوی دشمنان: 1- «وَدَّ» یعنی مودت، مودت یعنی دوستی. دشمن چند تا داریم؟ 1- «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» (قلم/9) دوست دارند شما سازش کنید. «وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُون» (نساء/89) دوست دارند شما کافر شوید و از مکتب دست بردارید. «وَدُّوا ما عَنِتُّمْ» (آلعمران/118) دوست دارند شما به دردسر بیافتید. عَنَت یعنی دردسر. «وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُون» (نساء/102) دوست دارند شما غافل شوید. چهار تا «ودّوا» در قرآن است. یعنی دشمن برای ما سازش، دست برداشتن از مکتب، به سختی افتادن، غفلت! لذا قرآن یک آیه دارد میگوید: سر نماز هم از دشمن غافل نشوید. نگویید: سر نماز هستم. سر نماز هم که هستید باید مواظب باشید. پیغمبر سر نماز بود. در مقابل دشمن الله اکبر! همه مسلمانها اقتدا کردند. دشمن دید اینها عجب مراسمی دارند. پیغمبر و پیشنماز همه اقتدا کردند. گفتند: بخواهید میجنگیم! اینها در نماز بعد که به سجده رفتند، در سجده همه را به رگبار میبندیم. اینها خودشان اسلحه را کنار گذاشتند و همه روی خاک دمر شدند. وقتی خودشان خوابیدند، خوب بدانید. گفت: خیلی خوب، نماز بعد. فوری آیه نازل شد. پیغمبر اینها یک طراحی دارند برای نماز عصر شما. شما دیگر نماز عصر را اینطور نخوان. پس چه کنیم؟ دویست نفر هستند، الله اکبر بگو با صد نفر، رکعت اول را با صد نفر بخوان. آن صد نفر چه کنند؟ صد نفر دیگر تفنگ دستشان باشد پست بدهند. بحول الله که گفتی برای رکعت… کمک کنید… برای رکعت دوم قصد فرادی کنند. یعنی همینهایی که اقتدا کردند نیت کنند دیگر با پیغمبر نایستند. خودشان… بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الرحمن الرحیم، مالک یوم الدین، حمد و قل هم الله را بخوانند، رکوع! دو تا سجده و تشهد، بدوند بعد از تشهد و سلام جای آن صد نفری که سرش ریختند. تفنگ را از آنها بگیرند. آن صد نفر دوم بیایند به رکعت… کمک کنید… به رکعت دوم… چون نماز دو رکعتی بود. چون مسافر بودند و نماز دو رکعتی بود. به رکعت دوم برسند. از این چه میفهمیم؟ آنوقت این آیه میگوید: «وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُون» آیه چهارم که پایین نوشتم… یعنی دشمن دوست دارد شما غافل شوید. و لذا صد تا اقتدا کنید. برای آقایان پدافند غیر عامل صحبت میکنیم. یک چیزی هم بگویم. قرآن به رکعت اولیها میگوید: شمشیر به کمرتان باشد اقتدا کنید. به رکعت دومیها میگوید: غیر از شمشیر کلاه خود هم بگذارید. سی ثانیه من نمیگویم و شما فکر کنید. چرا رکعت اولی شمشیر کافی است؟ رکعت دومیها هم شمشیر و هم کلاه خود. سی ثانیه همه فکر کنید که رمز این از نظر نظامی چیست؟ سی ثانیه فکر کنید… هنوز سی ثانیه نشده است.
بله رکعت اول چون دشمن خبر ندارد، مثلاً یکوقتی مقام معظم رهبری سرزده جایی برود. این خیلی حفاظت نمیخواهد. اما اگر اطلاع دادند آقا میآید باید حفاظت باشد. رکعت اول چون دشمن بی اطلاع است، همان شمشیر بس است. رکعت دوم چون بین رکعت اول و دوم، چون پیغمبر هم باید نماز را طول بدهد که اینها به رکعت دوم برسند. چون پیغمبر نماز رکعت دوم را طول میدهد و اینها یک لحظه وقت دارند که دشمن طراحی کند پس شما باید حفاظتتان را بیشتر کنید. یعنی باید زره و کلاه خود هم بپوشید که از عقب و پشت بام چیزی به سر شما نزنند. یعنی همین که فرصت، وقت پیدا میکند برای طراحی، شما هم باید چون او فرصت طراحی دارد، شما هم باید حفاظت خودتان را بیشتر کنید. بسم الله الرحمن الرحیم، چند آیه هست. تک و پاتکهایی که در قرآن هست که در مقابل شعارها و نعرههای آنها ما هم باید مقابله به مثل کنیم. حالا اگر برادر است یکجور، اگر دشمن است یکجور، دشمن گول خورده یا دشمن مغرظ است. دشمن شناسی هم چند رقم داریم. دشمن بی خبر، باخبر، مغرض، بی تفاوت، فراری، ترسو، شجاع، جسور، دفعه اول است، دفعه دوم است، اینها ریز ریزش فرق میکند. از امام جواد پرسیدند: حاجیها که مکه میروند حق شکار کردن ندارند. گفتند: یک کسی شکار کرده است. جریمهاش چیست؟ فرمود: روز بوده یا شب؟ شکار نر بوده یا ماده؟ دفعه اولش بوده یا دفعه چندم؟ در حرم بوده یا بیرون حرم؟ مسألهاش را میدانسته یا نمیدانسته؟ اصلاً طرف گیج شد. دشمن هم فرق میکند.
7- تفاوت در شیوه برخورد با مخالفان داخلی و دشمنان بیرونی
هابیل و قابیل دو برادر بودند. یکی از این برادرها گفت: من تو را میکشم. «لَأَقْتُلَنَّك» (مائده/27) میکشمت! برادر دیگر، برادر نسبت به برادر، گفت: تو مرا بکشی گناه من گردن تو میافتد. من آزاد میشوم ولی چون اگر قاتلی کسی را بکشد، گناهان کشته شده بر گردن قاتل میافتد. «أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِك» (مائده/29) آتش روشن کردند ابراهیم را بسوزانند، آتش را سرد کرد. تک و پاتک! نوح به پسرش گفت: ایمان بیاور. سوار کشتی شو! گفت: من ایمان نمیآورم. گفت: دنیا زیر آب میرود. گفت: سر کوه میروم، کوه مرا نجات میدهد. در تهران میدان قیام داریم، قبلاً میدان شاه بود. اینجا یک کوچه بود به نام کوچه شتردارها، هنوز هم هست. در این کوچه یک روضه خوان بود. روز عاشورا خانه ناصرالدین شاه روضه میخواند. قدیم هم که لوله کشی نبود، هرچند تا محله یک چاه آب میزدند، آب در جوبها به خانهها میرفت. منتهی این کوچه شترداران آخر کوچه بود. آبهای لجن آنجا میرفت. مردم جمع شدند امروز عاشورا روضه میخوانید، به ناصرالدین شاه بگو: یک چاه آب در محله ما بزند که ما آب لجن محلههای دیگر را نخوریم. گفت: باشد. این واعظ و روضه خوان بالای منبر رفت و گفت: ناصرالدین شاه هم نشسته بود. گفت: نوح به پسرش گفت: ایمان بیاور سوار شو! ایمان نیاوری دنیا زیر آب میرود غرق میشوی. گفت: نخیر میروم آسیا! گفت: آسیا هم بروی غرق میشوی. گفت: میروم ایران! گفت: ایران هم زیر آب میرود. ایمان بیاور و سوار کشتی شو. غرق میشوی. گفت: میروم تهران! گفت: تهران هم زیر آب میرود و غرق میشوی. گفت: میروم کوچه شتردارها! نوح دیگر هیچی نگفت. گفت: کوچه شتردارها نه! اگر آب به همه دنیا برسد، به این کوچه آب نمیرسد. (خنده حضار) این را گفت و بعد گفت: ناصرالدین شاه! به کوچه شتردارها آب نمیرسد. زمانی هم که حضرت نوح همه دنیا را آب گرفت به این کوچه آب نرسید. یک چاه آب گرفت و رفت. امان از بیان که گاهی… نوح گفت: ایمان بیاور سوار شو. گفت: «سَآوِي إِلى جَبَل» (هود/43) میروم سر کوه! «يَعْصِمُنِي» کوه مرا حفظ میکند. او فکر میکرد کوه چیه… غیر عامل… یادم میرود بگویید.. پدافند غیر عامل است. گفت: آب میآید غرقت میکند. گفت: کوه نجاتم میدهد. گفت: اگر قهر خدا بیاید دیگر کوه هم پاسخ نمیدهد. آب از کوه هم سر میزند. خوب… نمرود گفت: من زنده میکنم و میمیرانم. دونفر از زندان آزاد کرد. گفت: این زندانی را آزاد کنید. این زندانی را هم آزاد کنید. بعد به حضرت ابراهیم گفت: دیدی؟ تو میگویی خدا زنده میکند و میمیراند، من هم زنده میکنم و هم میمیرانم. یک زندانی را آزاد و یک زندانی را کشتم. گفت: خوب خدا خورشید را از این طرف در میآورد. تو اگر خیلی قدرت داری فردا خورشید را از این طرف در بیاور. ماند چه بگوید. یعنی باید با استدلال و با عمل! به پیغمبر گفتند: ابتر هستی. یعنی عقبه نداری. پسر که نداری، دختر هم زمان جاهلیت جزء آدم حساب نمیشد. بنابراین پیغمبر میمیرد و پسر هم ندارد، چراغهایش خاموش و اجاقش کور و سوتش خاموش! تو ابتر هستی یعنی بی عقبه هستی. گفت: «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (کوثر/3) خودت ابتر هستی. کسانی که میخواهند نور خدا را خاموش کنند. «لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ» (صف/8) با فوت میخواهند نور خدا را خاموش کنند، خدا میگوید: «وَ اللَّهُ مُتِمُ نُورِه» (صف/8) هرچه فوت کنی خاموش شود، هم با فوت میشود روشن کرد و هم میشود خاموش کرد. تو میخواهی با فوت روشن کنی. بعد نیست بگویم: در قرآن یک آیه داریم که با یک فوت همه میمیرند. با یک فوت همه زنده میشوند. گفت: چطور هم با فوت میمیرد و هم زنده میشود؟ گفت: بله، شما فوت که میکنی هم میشود با فوت زغال را خاموش کرد. هم میشود با فوت زغال را روشن کرد. «نُفِخَ فِي الصُّور» (کهف/99) یک فوت همه مردند، یک فوت همه زنده شدند. میشود. آنها میخواهند با فوت خاموش کنند. تو فوت کن و خدا هم فوت میکند. «وَ اللَّهُ مُتِمُ نُورِه» خلاصه اینکه ما روز به روز خدا قول داده، سه مرتبه این آیه آمده است. حرف آخر همین است که میزنم. سه مرتبه در قرآن تکرار شده. اسلام کره زمین را خواهد گرفت. آیهاش این است. «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» (توبه/33) یعنی اسلام کره زمین را خواهد گرفت. برای اینکه اسلام کره زمین را بگیرد، یک قانون دست نخورده میخواهیم، قرآن است. یک نقطهاش جا به جا نشده باشد. وهابیها به ما گفتند: قرآن شیعه غیر از قرآن سنیهاست، اینقدر قاری مکه رفت و اینقدر هم در کشورهای اسلامی رفت و جمهوری اسلامی قرآن چاپ کرد که گفتند: نه یک نقطهاش هم فرق نمیکند. قرآن کتاب دست نخورده است. قانونش است. رهبرش هم امام زمان ذخیره شده است. رهبر هست، قانونش هم هست، آمادگیاش نیست. ما باید آماده باشیم که بتوانیم برای حکومت امام زمان لایق باشیم. خدایا کلمه حق را روز به روز برافراشتهتر و ثابت تر بفرما. طرح باطل و طراحان باطل را روز به روز منکوب بفرما. لغزشها و کمبودهای ما را جبران بفرما. از امدادهای غیبی همه ما را بهره مند بفرما.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 98 سوره کهف، به کدام بنا اشاره دارد؟ 1) سدّ ذوالقرنین 2) کعبه و مسجد الحرام 3) مسجد قبا در مدینه 2- قرآن درباره نحوه برخورد با اخبار تأیید نشده چه دستوری میدهد؟ 1) انتشار در میان مردم 2) سکوت در برابر آن 3) ارجاع به کارشناسان 3- دلیل سکوت هارون در برابر گوساله پرستی چه بود؟ 1) ترس از قتل 2) ترس از تفرقه 3) ترس از کفر 4- آیه دوم سوره حشر به کدام امداد غیبی اشاره داد؟ 1) نزول فرشتگان 2) طوفان شن 3) ترس در دل دشمن 5- آیه 9 سوره قلم به کدام آرزوی دشمن اشاره دارد؟ 1) سازش و نرمش 2) کفر و نفاق 3) شکست و نابودی
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2387