نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2398
1- جايگاه نيمه شعبان، پس از شبهاي قدر رمضان 2- توطئه دشمنان، عامل غيبت امام زمان عليهالسلام 3- لطف و عنايت امام زمان عليهالسلام به دوستداران 4- همراهي دانشمندان و نخبگان جهان با امام زمان عليهالسلام 5- تبديل نظام ناسالم جهاني به نظام كارآمد ديني 6- در اختيار گرفتن همه امكانات براي برپايي حكومت جهاني 7- سخنان امامان معصوم درباره امام زمان عليهالسلام
موضوع: مقايسه حضرت مهدي با حضرت يوسف
تاريخ پخش: 22/03/93
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
عزيزاني كه پاي تلويزيون هستند، بحث را نيمه شعبان گوش ميدهند. من يك بحثي داشتم، مقايسه بين حضرت يوسف و حضرت مهدي(عج) بود. بيست نكته داشتم، ديشب هم در مركز تخصصي مهدويت در قم رفتم، جمعي از طلبهها بودند، گفتم: من ميخواهم اين بحث را در جمكران مطرح كنم. بيست نكته را خواندم، آنها هم يك چيزهايي اضافه كردند حدوداً سي نكته شد. يك تابلوي خيلي قشنگي شد، اين تابلو قابل درج در روزنامهها و مجلهها و بنرها و بروشور است. يعني هركس اهل قلم و ذوق است، ميتواند اينها را دستمايه قرار بدهد.
سخنرانيهاي بنده و امثال بنده مثل چوب كبريت است. چوب كبريت خودش چند لحظه خاموش ميشود. چوب باريك است، ميسوزد و تمام ميشود. اما اگر هنرمندي باشد، كه تا اين چوب كبريت روشن شد، وصل به گاز كند. با اين چوب گاز روشن شود. گاز غذا را بپزد، غذا سلول بدن انسان شود. انسان هم در راه رضاي خدا قدم بردارد. اين چوب كبريت تا خدا پيش ميرود. چرا؟ چوب كبريت به گاز وصل است، گاز وصل به قابلمه و غذا است، غذا به انسان وصل است و انسان به خدا وصل است. افرادي هستند كه از يك جرقهها يك جريان درست ميكنند. اين يك تابلو است. بنابراين پاي تلويزيون با عنايت گوش بدهيد. نه بحث مرا، هرچيزي ميّبينيد با عنايت گوش بدهيد. موضوع بحث شباهتهايي بين حضرت يوسف و حضرت مهدي(ع).
1- جايگاه نيمه شعبان، پس از شبهاي قدر رمضان
شب نيمه شعبان بعد از شب قدر بهترين شب است. چون اين سال هم شب نيمه شعبان به تابستان خورده است و تابستان هم شبها كوتاه است، مردمي كه با كم و زيادش 11، 12 ميخوابند، دو، سه ساعت اگر بتوانند بيدار بمانند، قدم بزنند، صورتشان را بشويند، يك دعايي بخوانند، هركاري كنند كه نخوابند. اگر كسي شب نيمه شعبان احيا بگيرد، آن روزي كه همه دلها ميميرد، دل اين زنده است. بعضيها هم نيمه شعبان را مقدمه شب قدر قرار دادند. يعني اين بستري براي شب قدر است. اين دعاي كميلي كه ما شب جمعه ميخوانيم، اصلش براي شب نيمه شعبان است. منتهي گفتند: شب جمعه هم بخوانيد. فتوكپياش براي شب جمعه است. اصل دعاي كميل براي شب نيمه شعبان است. شبي است كه خدا به بشريت آن رهبري داد كه همه منتظرش هستند.
بسم الله الرحمن الرحيم، شباهتها ميان حضرت مهدي(ع) و حضرت يووسف(ع). شباهت اول، مردم يوسف را نميشناختند. حتي برادرهايش هم گفتند: «أأَنْتَ يُوسُف» تو يوسف هستي؟ گفت: «أَنَا يُوسُف» انفجار شد. احساسات شعله كشيد. امام زمان(ع) هم روايت داريم روي فرش شما هم راه ميرود. يعني در مجامع شما ميآيد، در مجالس شما ميآيد، بين شما هست. او شما را ميشناسد. شما او را نميشناسيد. مثل اينكه يوسف برادرهايش را شناخت. برادرها يوسف را نشناختند. اين يك مورد است.
2- يك نفر بود كه بوي يوسف را استشمام ميكرد و او پدرش بود. پدر چون معرفت و عشق والايي داشت، گفت: (إِنِّي لَأَجِدُ ريحَ يُوسُفَ) (يوسف /94) من بوي يوسف را ميشنوم. بچههايش او را مسخره كردند. گفتند: بابا يوسف بيست سال، سي سال پيش از تو جدا شده است. حالا تو بوي او را ميشنوي؟ يك آدم هاي خاصي خدمت حضرت مهدي ميرسند. هركسي خدمت امام زمان نميرسد.
2- توطئه دشمنان، عامل غيبت امام زمان عليهالسلام
3- بخاطر توطئه قتل از يعقوب جدا شد. چون گفتند: (اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوه) (يوسف /9) يا بكشيد يا در چاه بياندازيد. امام زمان هم به خاطر توطئه قتل غايب شده است. باشد او را ميكشند. من يك مثلي سالهاي قبل در تلويزيون زدم. اجازه بدهيد تكرار كنم. چرا امام زمان حاضر نيست؟ گفتم: از طرف دولت ميآيند يك لامپي ميزنند. بچهها ميزنند ميشكنند، ميگويند: خيلي خوب لامپ دوم را وصل كنيد. باز ميشكنند. ميگويند: خوب لامپ سوم را وصل كنيد. باز ميشكنند، يازده لامپ را زدند و ما شكستيم. مسؤول برق ميگويد: آقا ديگر براي اين خيابان لامپ نزنيد. يازده تا چراغ را شكستند. اميرالمؤمنين را كشتند، امام حسن را كشتند، امام حسين را كشتند. خدا يازده چراغ هدايت را فرستاد، فرمود: ديگر لامپ دوازدهم را وصل نكنيد. هروقت آدم شديد.
4- همه نميتوانند يوسف را درك كنند. همه آدم ها نميتوانند امام زمان را ببينند. بعضي از اين مدعيان دروغگو، ميآيند ميگويند: ما خدمت امام زمان رسيديم، بايد گفت: باسمه تعالي دروغ ميگوييد. هركس ادعا كرد كه من با امام زمان رابطه دارم، بايد دروغگو گفت. حديث داريم به اينهايي كه ميگويند: ما رابطه داريم، دروغگو بگوييد. يك بحثي دارم مدعيان دروغگو، انشاءالله خواهم گفت.
5- حضرت يوسف را خيلي ياد ميكردند. يعقوب مرتب يوسف، يوسف ميكرد. بچههايش گفتند: (تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُف) (يوسف /85) پدر چقدر يوسف، يوسف ميكني؟ چون او عاشق و عارف بود مرتب يوسف يوسف ميكرد. امام زمان هم يك عده عاشق و عارف دارد مرتب يا مهدي، يا مهدي ميكنند. دعاي ندبه!
3- لطف و عنايت امام زمان عليهالسلام به دوستداران
6- حضرت يوسف كم را ميپذيرد، و كيل كامل ميدهد. بچهها آمدند زمان قحطي گفتند: (وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاة) (يوسف /88) يك مقدار چيز نا قابل آورديم. «فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْل» نگاه به پول ما نكن! گندم ما را بده، خيلي هستيم. يوسف كم را ميگيرد، ولي گندم فراوان ميدهد. حضرت مهدي هم همينطور است، يك لحظه به او توجه كنيم، غوغا ميكند. صلواتي بفرستيد (صلوات حضار)
با اينكه هر هفته نامه عمل ما به حضرت عرضه ميشود، ولي حضرت فرمود: من هيچوقت شما را فراموش نميكنم. توجه حضرت مهدي به ما به مراتب بيشتر از توجه ما به حضرت مهدي است.
7- يك پيغمبر منتظر يوسف بود، يعقوب پيغمبر بود. انتظار يوسف را ميكشيد. همه انبياء تاريخ در انتظار حضرت مهدي هستند. چون عصارهي پيغمبر است. همه پيغمبرها آمدند حكومت تشكيل بدهند، نتوانستند ولي از آن طرف هم در قرآن يك آياتي داريم كه حتماً حكومت را تشكيل ميدهيم. سه مرتبه اين آيه تكرار شده است، (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه) (توبه33) ترجمهاش اين است كه اسلام كرهي زمين را خواهد گرفت. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا» خدا وعده داده است، «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم» (نور /55) خدا وعده داده كه (أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ) (انبياء /105) چند جاي قرآن خدا وعده داده است كه روي كرهي زمين حكومت دست حزب الله خواهد افتاد.. حكومت دست بندگان صالح خواهد افتاد. همينطور كه يعقوب در انتظار يوسف بود، انبياء هم در انتظار هستند. اولياء در انتظار هستند، بخشي از دعاي ندبه اين است، أَيْنَ هَادِمُ أَبْنِيَةِ الشِّرْكِ وَ النِّفَاق (بحارالانوار/ج99/ص106) مهدي جان، امام زمان كجا هستي؟ ساختمانهاي شرك و نفاق را تخريب كنيد. أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاء در دعاي ندبه داريم، كه كجايي، كجايي. عدهاي حضرت يعقوب را مسخره ميكردند. ميگفتند: چقدر يوسف يوسف ميكني؟ بابا سي سال است از يوسف گذشته است. دهها سال بين پدر و پسر جدايي است. مرتب يوسف يوسف ميكرد.به او گفتند: (إِنَّكَ لَفي ضَلالِكَ الْقَديمِ) (يوسف /95) تو همان انحراف قبلي را داري. بچههاي يعقوب به پدرشان گفتند: تو منحرف هستي. هستند افرادي كه به اينها كه منتظر حكومت هستند، منحرف ميگويند. مگر ميشود، امام زمان ميخواهد چه كند؟
4- همراهي دانشمندان و نخبگان جهان با امام زمان عليهالسلام
مگر ميشود با اين همه هواپيماي اف 16 و كارهاي مدرن و تكنولوژي مهم و صنعت مهم و پيشرفتهاي علمي و نظامي و تبليغاتي، امام زمان ميخواهد چه كند؟ حديث داريم امام زمان كه ظهور ميكند، همان مخترعين ميآيند ميگويند: ما خودمان و اختراعمان در خدمت شما. مگر خلبانهايي مثل شهيد بابايي، خضرايي، صياد شيرازي، خيلي از افرادي كه در ارتش شاه دانه درشت بودند، وقتي امام را شناختند، آمدند گفتند: ما خودمان و تخصصمان در اختيار شماست. شما نگو امام زمان با هواپيماي اف 16 چه ميكند. خود سازنده اف 16 و تخصصشان… حضرت مهدي كه ظهور ميكند، افراد دانشمند كره زمين با بالاترين تخصصشان ميآيند دست آقا را ميبوسند. گذشت زمان يعقوب را منصرف نكرد. دهها سال گذشت اما باز هم يعقوب منتظر بود. طولاني شدن زمان غيبت هم عاشقان را مأيوس نميكند.
در ماجراي يوسف، يوسف آمد به پدرش گفت: من خواب ديدم يازده ستاره به من سجده كردند. گفتند: اين خوابت را براي كسي نگو. اگر اين خوابت را بگويي، حسادت برادرانت شعله ميكشد، عليه تو توطئه مي كنند. در ماجراي غدير خم هم راجع به حضرت علي حسادت بود. ولي خدا گفت: من تو را حفظ ميكنم. «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ…» اخر گفت: (وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ) (مائده /67) تو بگو من تو را حفظ ميكنم. خطر حسادت و توطئه!
به يعقوب جسارت كردند. وقتي گفت: يوسف، جسارت كردند. گفتند: (قالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفي ضَلالِكَ الْقَديمِ) (يوسف /95) تو منحرف هستي. مرتب يوسف، يوسف ميكني و منحرف هستي. پيغمبر هم وقتي فرمود: قلم و دوات بياوريد، يك چيزي بنويسم، گفتند: نعوذ بالله، پيغمبر دري وري ميگويد. إنّ الرجل ليهجر(بحارالانوار/ج30/ص466) پيغمبر بيمارياش غلبه پيدا كرده است، ديگر نعوذ بالله… اين درست ضد قرآن است. چون قرآن ميگويد: (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى) (نجم /3) پيغمبر حرف بيهوده نميزند. روي هوا و هوس حرف نميزند. لب پيغمبر معصوم است. ولي در مقابل پيغمبر گفتند: پيغمبر معصوم نيست و نعوذ بالله حرف بيهوده ميزند. به يعقوب گفتند: حرف بيهوده ميزني، به پيغمبر ما هم گفتند: حرف بيهوده ميزني.
يوسف را اول نپذيرفتند. گفتند: تو يكي، ما هم يكي. چطور پدر ما تو را بيشتر دوست دارد؟ حرف اينكه برادرها او را در چاه انداختند، اين بود كه يوسف و برادرش (أَحَبُّ إِلى أَبينا مِنَّا) (يوسف /8) يعني چرا او محبوبتر است؟ او را قبول نكردند. البته بعد كه يوسف حكومت را گرفت، دهها سال گذشت گفتند: (لَقَدْ آثَرَكَ اللَّه) (يوسف /91) خدا تو را انتخاب كرده است، ما بيخود حسادت ميورزيم. خدا خواسته است. امام زمان هم اول زير بارش نميروند. اما وقتي حكومت تشكيل داد، ميگويند: بابا خدا خواسته است. آدمهاي حسود بدانند با حسادت نعمت را از ديگران سلب نميكنند. ولي خودشان حرص و غصه ميخورند. اين آقا يك كمالي دارد. شما بگو: الحمدلله! نه چرا او اين كمال را دارد؟ هي حسادت ميكند كه اين كمال را نداشته باشد. خدا كمالي كه به او داده را از او نميگيرد. يعني اگر يك كلاغ مقابل يك طاووس نشست و گفت: چرا اين قشنگ است و من قشنگ نيستم، خدا بخاطر غصهي كلاغ زيبايي را از طاووس نميگيرد. ولي كلاغ خودش دارد حرص ميخورد. با حسادتها خدا نعمت را از ديگران نميگيرد. فقط تو خودت ميسوزي.
خود يوسف هم براي حكومتش زمينهسازي ميكرد. امام زمان هم بيكار نيست. يوسف براي اينكه حكومت را بدست بگيرد، اول ليوان را لا به لاي گندمهاي برادر گذاشت به بهانهي اينكه ليوان يوسف گم شده است. در جريان هستيد چون فيلمش را ديديد. برادرها آمدند، گندم خواستند، براي هر برادري يك خورجين گندم پر كردند، تحويل دادند، يوسف گفت: ليوان دربار را در يكي از اين خورجينها بگذاريد كه مربوط به برادر من است. (جَعَلَ السِّقايَةَ في رَحْلِ أَخيه) (يوسف /70) بعد لب دروازه گفتند: بايستيد! ليوان يوسف گم شده است. شما دزدي كرديد. گفتند: نه! ما دزدي نكرديم. گفتند: اگر ليوان را در بارهاي شما پيدا كرديم چه؟ گفتند: در هر خورجيني بود، صاحب همان خورجين را نگه داريد. اينجا هم رد گم كرد. اينجا يك كار اطلاعاتي است. مستقيم سراغ همان ليوان نرفتند. ميگفتند: ببين خودتان گذاشتيد، خودتان هم برداشتيد. قرآن ميگويد: (فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخيه) (يوسف /79) يعني همه خورجينها را گشتند. كه نگويند: اين مستقيم سر همان خورجين رفت. خودش گذاشته و خودش هم ميداند كجاست. رد گم كرد تا بالاخره اين ليوان را يافتند و گفتند: طبق حرفي كه خودتان زديد، ليوان در خورجين هركس بود، همان كس را بايد گروگان بگيريم. اين كاري است كه خود يوسف كرد براي اينكه برادرش را نگه دارد. يا مثلاً پول گندم را برگرداند و در خورجينهاي ديگر گذاشت. يعني خود يوسف هم براي برگرداندن برادر و آوردن پدر و مادر، براي حكومت آينده خودش هم طراحي ميكرد. اينطور نيست كه امام زمان هم بيكار نشسته باشد. افرادي را امام زمان هدايت ميكند، خودش بازوي خودش را درميآورد. يعني به يك افرادي اشاره ميكند، ميگويد: تو بيا. به يك افرادي القاء ميكند، به يك افرادي لز طرف خداوند الهام ميشود كه اين ميشود يك نگاهي هم به ما بكند.
5- تبديل نظام ناسالم جهاني به نظام كارآمد ديني
يوسف وارد حكومت رژيمي غير الهي شد. يوسف وقتي به پادشاهي رسيد و مسؤول گندم شد، نظام، نظام الهي نبود. حكومت غير الهي بود. ولي همين يوسف در همان حكومت رفت، شاه آمد ايمان به يوسف آورد. كم كم ايمان آوردند، حكومت غير الهي را الهي كرد. مثل امام خميني، امام خميني در كشوري آمد كه ميگفتند: جاويد شاه، جاويد شاه! همين كشور جاويد شاه را به كشور مرگ بر شاه تبديل كرد. يوسف در رژيم غير الهي وارد شد و رژيم را برگرداند. امام زمان هم همين كار را ميكند. حالا چطور وقتي پادشاه مصر مسلمان شد، به يوسف ايمان آورد، باقي مردم هم ايمان آوردند. وقتي حضرت عيسي آمد به حضرت مهدي اقتدا كرد، همه مسيحيها يا بسياري از مسيحيها ايمان ميآورند. ميگويند: رئيس ما آمد. اگر رئيس آمد، باقيها هم ميآيند. همانطور كه شاه مصر ايمان آورد، باقي هم گروه گروه ايمان آوردند، حضرت مسيح كه به حضرت مهدي اقتدا ميكند، باقي مسيحيها هم در دنيا گروه گروه ايمان ميآورند. راه براي ديگران باز شد.
حضرت يوسف نياكانش را به رخ كشيد. (وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائي) (يوسف /38) يوسف گفت: من پيرو پدرانم هستم. پدران من كيست؟ ابراهيم، اسحاق، يعقوب، حضرت يوسف خودش را مطرح كرد كه من پدر در پدر در پدر نياكانش را شمرد. امام زمان هم همينطور است. تكيه به كعبه ميكند، ميگويد: هركس ميخواهد آدم را ببيند، مرا ببيند. هركس ميخواهد نوح را ببيند، مرا ببيند. هركس ميخواهد موسي را ببيند مرا ببيند. عيسي را ببيند، مرا ببيند. پيغمبر را ببيند، مرا ببيند. علي را ببيند، مرا ببيند. هركس ميخواهد امام صادق را ببيند، مرا ببيند. يعني همان نقشي كه يوسف نياكانش را مطرح كرد، امام زمان هم نياكانش را مطرح ميكند.
زنها يوسف را كه ديدند دست خودشان را بريدند. يا دست از غذا كشيدند. حضرت مهدي هم وقتي ميآيد، مردم عزت و عظمت او را ميبينند، دست از بسياري از مكتبها و انحرافها و همهي چيزهاي مصنوعي ميكشند. چطور وقتي زنها با چاقو نارنج پوست ميكردند، تا يوسف را ديدند، تعجب كردند. حكومت حضرت مهدي هم تا ديدند، حيرت زده ميشوند.
خدا يك شبه ورق را برميگرداند. بني صدر يازده ميليون رأي داشت كه خيلي از اينها هم مخالف دكتر بهشتي بودند. اگر دكتر بهشتي ميخواست يكي يكي با اينها صحبت كند، يازده ميليون يك ربع، وقت ميخواست، ببينيد چند سال ميشود؟ اما با انفجار حزب جمهوري و شهادت دكتر بهشتي و هفتاد و دو تن يك باره همه متوجه شدند كه بني صدر چه كسي است؟
حديث داريم خداوند وقتي ميخواهد كار امام زمان را راه بياندازد، يك شبه همه چيز را زير و رو ميكند. يُصْلِحُ اللَّهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَة(بحارالانوار/ج13/ص42) اينطور نيست كه حالا امام زمان بيايد با اين همه كفار چه ميكند. با اين همه منافقين چه ميكند؟ با اين همه طاغوتها چه ميكند؟ حديث است، يُصْلِحُ اللَّهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَة يعني خدا يك شبه كار او را درست ميكند. بعضي افراد جهازيه كه ميخرند، هر هفته و ماه و سال يك چيزي براي دخترشان ميخرند. سي سال، بيست سال جهيزيه جمع ميكند. ولي آدمهايي هستند كه دو ساعت بازار ميروند، هرچه اين خانم يكساله خريده است، آنها دو ساعته ميخرند. فروشگاه زنجيرهاي ميروند و همه جهاز را دو ساعته ميخرند و با يك وانت ميآورند. آن كسي كه پول دارد و تصميم دارد…
6- در اختيار گرفتن همه امكانات براي برپايي حكومت جهاني
قرآن راجع به يوسف ميگويد: ما به او امكانات داديم. (إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكينٌ أَمينٌ) (يوسف /54) پادشاه مصرگفت: تو از امروز كه خواب مرا تعبير كردي، از امروز حكومت دست تو، كليد دست تو. مسؤول گندم و اقتصاد تو باش. يعني در يك لحظه با يك تعبير خواب كل حكومت را گرفت. قرآن چه ميگويد؟ قرآن راجع به حضرت مهدي هم ميگويد: (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه) (توبه /33) اسلام كره زمين را خواهد گرفت.
داستان يوسف سبب دلگرمي پيغمبر شد. داستان يوسف در مكه نازل شد. پيغمبر در مكه خيلي در فشار بود. يارانش را شكنجه ميكردند. خودش در محاصره اجتماعي بود. كسي با پيغمبر تماس نگرفت. در محاصره اقتصادي بود. كسي با پيغمبر خريد و فروش نميكرد. مشركين مكه انواع سختيها بر پيغمبر وارد كردند و خدا در آن زمان سوره يوسف را فرستاد، اين يعني چه؟ يعني پيغمبر سختيها بر يوسف هم بود، ولي بالاخره ما يوسف را از چاه به جاه رسانديم. يعني قصه يوسف براي پيغمبر آرامش بود. همينطور كه قصه يوسف براي پيغمبر آرامش بود، داستان حضرت مهدي هم براي ما آرامش است. وقتي نگاه ميكنيم، اينطور شد، اينطور شد، اينطور شد. بالاخره ميگوييم: ما صاحب داريم. ما ولي داريم، ما امام زمان داريم. ما خدا داريم. خدا به ما قول داده است. وعده داده است. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا… لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم» حكومت دست ما باشد. (وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَه) (حج /47) خدا خلف وعد نميكند. خدا قول داده (وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قيلاً) (نساء /122) چه كسي از خدا راستگوتر است؟ همانگونه كه داستان يوسف براي فشارهاي مكه آرامبخش بود، داستان حضرت مهدي هم براي يارانش آرامبخش است.
يوسف جلوي چشم مردم نبود، در زندان بود ولي از زندان به مردم خير ميرساند. تعبير خواب پادشاه را در زندان كرد. تعبير خواب زندانيان را در زندان كرد. يعني لازم نيست كسي بخواهد خير برساند، در جامعه بيايد و خير برساند. آدمهايي هستند ممكن است در ايران هم نباشند، بيرون ايران باشند، ولي ميگويد: آقا يك مدرسه به اسم من بسازيد. يك مسجد و درمانگاه و بيمارستان به اسم من بسازيد. همينطور كه يوسف از درون زندان به جامعه خير ميرساند، حضرت مهدي(ع) هم پشت ابر به مردم خير ميرساند. حضور فيزيكي ندارد ولي خيررسانياش هست.
برادرها نسبت به يوسف گردن كلفتي كردند. ولي بالاخره وقتي ديدند گرسنه شدند و قحطي شده است، قحطي و نياز و گرسنگي اينها را وادار كرد كه نزد يوسف بيايند. يك عده هم نسبت به امام زمان گردن كلفتي ميكنند اما فشار و نياز اينها را تسليم ميكند. يك شعر هست، ميگويد:
آنچه شيران را كند روبه مزاج ***احتياج است، احتياج است، احتياج
برادران يوسف زير بار نميرفتند. نياز باعث شد كه اينها آمدند گفتند: (تَصَدَّقْ عَلَيْنا) (يوسف /88) به ما صدقه بده. خدا صدقه دهندگان را جزا ميدهد. امام زمان هم يك عده قبول نميكنند ولي بعد تسليم ميشوند.
عزت يوسف براساس لياقتش است. چطور يوسف عزيز شد؟ قرآن آخر سوره يوسف ميگويد: فكر نكنيد الكي چيزي را به يوسف داديم. (وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ) (انعام /84) يوسف يك آدم نيكوكار و پاكي بود كه براساس لياقتي كه داشت ما يوسف را يوسف كرديم! امام زمان هم همينطور است. اينطور نيست كه از خواب بلند شوند و رئيس شوند. (أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ) (انبياء /105) يعني انتخاب يوسف براساس ظرفيت و لياقتش بود. حكومت حضرت مهدي هم براساس ظرفيت و لياقتش است. ملاك توفيق يوسف اين بود كه گفت: «إِنِّي حَفيظٌ» من گندمها را حفظ ميكنم، نميگذارم بيرويه مصرف شود. (عَليمٌ) (يوسف /55) اگاه هستم كه چگونه گندمها را حفظ كنم. جيرهبندي كنم. در تعبير خواب ميگويد: (مِمَّا عَلَّمَني رَبِّي) (يوسف /37) يعني ملاك عزت يوسف علم بود. ملاك امام زمان هم علم است.
7- سخنان امامان معصوم درباره امام زمان عليهالسلام
در عالم خواب يازده ستاره به يوسف سجده كردند. تمام يازده امام ما هم نسبت به حضرت مهدي كلماتي دارند. مثلاً اميرالمؤمنين فرمود: شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِ(بحارالانوار/ج51/ص115) حضرت امير چند قرن قبل از حضرت مهدي است. ميگويد: شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِ من عاشق ديدن حضرت مهدي هستم. امام صادق فرمود: لَوْ أَدْرَكْتُهُ من اگر امام مهدي را درك ميكردم، لَخَدَمْتُه(بحارالانوار/ج51/ص148) من خادمش بودم. افتخار انسان است كه در مسجد جمكران كار كند. در مهديه كار كند. در مؤسسات خيريه كار كند. امام صادق فرمود: وَ لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيَّامَ حَيَاتِيتا آخر عمر خادمش بودم. امام رضا فرمود: بِأَبِي أَنْتَ يَا أَبَا ابْنِ خِيَرَةِ الْإِمَاء(بحارالانوار/ج51/ص110)، بِأَبِي أَنْتَيعني پدرم فداي شما! امام رضا به حضرت مهدي ميگويد: پدرم فداي تو! يعني موسي بن جعفر! يعني همينطور كه در ماجراي يوسف يازده ستاره به او سجده كردند، يازده امام هم نسبت به حضرت يوسف كلمات مباركي دارند.
زنداني رفتن يوسف دست خودش نبود. هوس زليخا باعث شد يوسف زنداني شود. غيبت امام زمان هم دست خودش نيست. «و غيبته منا» چون سوء قصد زليخا باعث شد يوسف را در زندان بياندازند. غيبت امام زمان هم به خاطر خودش نبود، به خاطر ما است. يوسف هم كنعانيها را پذيرفت، هم مسيحيها را پذيرفت. حضرت مهدي هم كه ظهور كند، هم شرق را ميپذيرد، هم غرب را. يعني امام همه است. ميگويند: وقت تمام شد.
حدود سي و سه شباهت به عقل ناقص ما آمده است. نيمه شعبان شب مهمي است. كاري كه ميتوانيد بكنيد، 1- در همه خانهها مهدي باشد. هركس پسري دارد اسمش را مهدي بگذارد. نگويد: برادر من مهدي دارد. خوب برادرت يخچال هم دارد. پس شما يخچال نميخواهي؟ برادرت تلويزيون دارد، شما تلويزيون نميخواهي؟ همه خانهها فاطمه باشد، همه خانهها علي باشد، همه خانهها محمد باشد، حسن باشد، اينكه برادرم حسن دارد، خواهرم مهدي دارد، فاطمه دارد، اين اسم است. 2- سهم حضرت مهدي را بدهيد. ما اگر چراغاني كنيم، انواع خدمات هم بكنيم، اما مال امام زمان را ندهيم. مثل اينكه من از شما طلب دارم، مرتب شما مرا ميبوسي. ميگويم: آقا ببخشيد! مرا نبوس، حقوق مرا بده. امام زمان سهم دارد. سهم امام زمان را بايد بدهيم. وگرنه اگر ما سهم امام زمان را ندهيم، با آنهايي كه فدك را غصب كردند چه فرقي داريم؟ آن كسي كه فدك را خورده، سهم زهرا را نداده است. ما هم سهم بچهاش را نميدهيم. هردو دزدي كرديم. او از زهرا دزدي كرد، او از حضرت مهدي دزدي كرد. سهم امام را بدهيم. گفتند: سهم امام را به كسي بدهيم كه قبولش داريم. به مرجع تقليدت بده. مرجع تقليد كسي است كه از نظر علم و تقوا شما او را پذيرفتهاي. الزامي و اجباري و تحميلي نيست. خودت انتخاب كردي كه من ميخواهم دينم را از اين بگيرم. سهم امام را بايد داد. خمس را بايد داد. اسم مهدي روي بچههايمان بگذاريم. بدانيم هر هفته كارهاي ما دست اوست. زندگي ما زندگي مهدوي باشد. در هر خانهاي يك كتاب راجع به امام زمان باشد.
ما و بچههايمان ميتوانيم بازوي اسلام و حضرت مهدي باشيم. چون بينندهها شب نيمه شعبان بحث را ميبينند، من دلم ميخواهد با توجه به اين دعاي من آمين بگويند. من به آمين شما چشم دارم.
خدايا به آبروي حضرت مهدي و پدرش و اجدادش و جدش زهرا و مادرش، اين مادر چقدر بركت دارد. شش نفر از امامان ما، مادرشان كنيز بوده است. يعني ميشود از كنيز به جايي برسد كه مادر امام شود. آنوقت جوانهاي ما ميگويند: من فوق ليسانس هستم. زن من بايد فوق ليسانس باشد. يكوقت ميبيني يك زني كه شش كلاس درس خوانده است، چهار بچهي خوب براي شما ميآورد و زني كه مدركش بالاست، ممكن است آن بچهها را نداشته باشد. ما نميدانيم بچهي خوب از دامن چه كسي است. خدا خواسته باشد بچه خوب بدهد، كار به ليسانس و دكتر و آيت الله ندارد. يك زن كنيز مادر امام زمان شد. پنج، شش نفر از امامان ما، مادرشان كنيز بوده است. ما گاهي وقتها عارمان ميشود. ميگوييم: نه آخر ايشان روستايي است، من شهري هستم. ايشان سوار پژو ميشود، من سوار بنز ميشوم. من فوق ليسانس هستم و اين ليسانس است. اين حرفها چيست كه در ازدواج ميزنيد؟ چرا بايد به ما بگويند: حدود يك ميليون دختر داريم كه سنشان بالاي سي سال است؟ اگر هم ميخواهيد حضرت مهدي شاد شود، بياييد يك نهضتي براي ازدواج راه بياندازيد. والله دولت نميتواند. به خدا دولت نميتواند. مردم هم نميتوانند. ستادهايي درست شده يك كمكهايي به دختر و پسرها و جهازيه ميكنند، اينها مشكل حل نميشود. ازدواج بايد يك نهضتي داشته باشد. ميگويم ولي بخنديد. ولي ميخواهيد هم نخنديد، عقيدهام است. ازدواج دانشجويي دير است، ازدواج بايد دبيرستاني باشد. معنايش اين نيست كه هر دبيرستاني يك خانه داشته باشد كه بگوييم: شغل ندارد، خانه ندارد، سربازي ندارد، مدرك ندارد. نداشته باشد. اين بچه دبيرستاني اگر از راه حلال تأمين نشود، ممكن است منحرف شود. بابا يك دختري را عقد كنيد كه اين زنش شود.دختر خانهي پدرش باشد، پسر هم خانهي پدرش باشد. منتهي وقتي اينها به هم نياز دارند، بروند همديگر را حلال ببينند. تشكيل زندگي باشد وقتي مدرك گرفت، سربازياش حل شد و شغل گرفت. ازدواج معنايش اين نيست، ازدواج به معني زندگي مستقل نيست كه خانه دربست، يعني ماشين دربست، يعني حقوق تثبيت شده، يعني پايان كار، اينطور نيست. ما گره زدهايم، مثل اينكه ميگوييم: مكه برو. ميگويد: من اگر برگردم، بايد خانه خودم بنشينم. خانهام را بايد بازسازي كنم. بايد رنگ آميزي كنم. بايد سه روز بنشينم. بايد هر شبي چهار گوسفند بكشم. همينطور بايد بايد ميكند، ميگويد: پس من واجب الحج نيستم. به چيزهايي بند ميكنيم بعد ميگوييم: واجب الحج نيستيم. ما در ازدواج گير كرديم. اينقدر لحاف كرسي به ازدواج بند شده بايد اين نخها را قيچي كنيم. ازدواج به معني عقد حلال است، منتهي با تحقيق است. در پارك و سينما و خيابان و خنديد و بستني خورديم و عاشق شدم، اينها ازدواجهاي پفكي است. با تحقيق دختر كيه و پسر كيه؟ بخاطر امام زمان بايد يك نهضتي براي ازدواج راه بيفتد. بياييم هركس وضعش خوب است، به خصوص آنهايي كه بچههايشان عروس و داماد شدند، مثل بنده! بنده سه دختر داشتم، الحمدلله شوهر كردند. حالا اگر خدا چهار تا بچه به من داد، چه ميكردم؟ براي چهارمي اقدام ميكردم. فرض كنم يكي از جوانهاي ايران بچهي من است. هركس دخترهايش را شوهر داده، پسرهايش را داماد كرده، فرض كند خدا يك بچه به او داده است. به عشق حضرت مهدي يك كسي را داماد كنيد. والله به خدا ميشود. من ديروز در روزنامه خواندم، يك ميليون دختر بالاي سي سال داريم حواسم پرت شد. مرتب ميگويم: عجب! يك ميليون دختر بالاي سي سال داريم. چرا بايد اينطور باشيم. حالا شش بشقاب گلش به هم نخورد. چه ميشود؟ يك اتاق ميشود زندگي كرد، خانه دربست نباشد، چه ميشود؟ دختر شوهر هم نداشته باشد، سر سفرهي پدرش است، پسر هم ازدواج نكند سر سفره پدرش است. بروند درسشان را بخوانند. منتهي هروقت خواستند به حرام بيافتند از حلال استفاده كنند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه>
1- پس از شبهاي قدر، كدام شب ارزش معنوي بيشتري دارد؟
1) شب نيمه رجب
2) شب نيمه شعبان
3) شب عيد قربان
2- عامل اوليه غيبت امام زمان عليهالسلام چه بود؟
1) توطئه قتل از سوي دشمنان
2) بياعتنايي از سوي شيعيان
3) جلوگيري از سوء استفاده حاكمان
3- آيه 105 سوره انبياء به كدام وعده الهي اشاره دارد؟
1) غلبه اسلام بر همه اديان
2) حكومت جهاني حاكمان
3) تسليم شدن مستكبران
4- آيه 88 سوره يوسف به چه امري اشاره دارد؟
1) عذرخواهي زليخا از يوسف
2) عذرخواهي عزيز مصر از يوسف
3) اعلام نياز برادران به يوسف
5- براساس روايات، امام زمان عليهالسلام در چه مدت بر جهان تسلط مييابند؟
1) يك شب
2) يك ماه
3) يك سال
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2398