responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2418
1- موعظه، وظيفه‌اي همگاني در جامعه اسلامي
2- موعظه در كنار استدلال و جدال
3- موعظه با كلمات زيبا و دل‌پسند
4- درخواست موعظه از ديگران
5- تقوا، اولين وصيت حضرت علي(عليه‌السلام)
6- كار براي آخرت، نه دنيا
7- وظايف ما در برابر قرآن كريم

موضوع: موعظه نيكو، يكي از راه‌هاي تربيت

تاريخ پخش:  08/06/89

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمدلله رب العالمين، بعدد ما احاط به علمك! الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

چون بيننده‌ها پاي تلويزيون بحث را روز نوزدهم ماه رمضان مي‌بينند و يك سلامي از اينجا به اميرالمؤمنين در كوفه بگوييم. من سلام مي‌كنم. شما هم سلام كنيد. حضرت علي جواب مي‌دهد. «السلام عليك يا ابالحسن يا اميرالمؤمنين، السلام عليك و رحمة الله و بركاته» تصادفاً امسال روز نوزدهم با هشت شهريور كه سالگرد دو شهيد عزيز، رجايي و باهنر هست همزمان شده، روح اين دو عزيز را هم گرامي مي‌داريم. براي شادي روحشان صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)

موضوع بحث ما در رمضان 89 بحث تربيت بود. منتهي چون حضرت امير روز ضربت خوردنش است، يكي از راه‌هاي تربيت موعظه است. امروز موعظه‌هاي حضرت علي(ع) را مي‌گوييم. منتهي موعظه‌هايي كه بعد از ضربت خوردن است. حضرت امير موعظه زياد كرده است. منتهي آن چند جمله‌اي كه بعد از ضربت خوردن گفته است، من آن را مي‌گويم كه هم بحث ما سير طبيعي‌اش را داشته باشد.

كه موضوع بحث امسال تربيت بود. تربيت، روش‌ها، يك روشي كه گفتيم 1- روش محبت 2- روش موعظه

1- موعظه، وظيفه‌اي همگاني در جامعه اسلامي

اصلاً موعظه يعني چه؟ موعظه به معناي اين است يادآوري خير به گونه‌اي كه دل نرم شود. پس يادآوري بايد در آن باشد. مي‌گويند: موعظه‌اش كن. يعني از غفلت او را بيرون بياور. يادش بيانداز. يادآوري به خير نه يادآوري به شر! بعد هم نوعي يادآوري باشد كه دل نرم شود. در مقابل سنگدلي و قساوت قلب… چه كساني موعظه مي‌كنند؟ قرآن مي‌فرمايد كه: («يَعِظُكُمْ بِه‏») (بقره/231) اول كسي كه موعظه مي‌كند، خود خداست. 2- به پيغمبرش مي‌گويد كه تو هم موعظه كن. («قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ») (سبا/46) («قُل») به مردم بگو، («إِنَّما أَعِظُكُمْ») من مي‌خواهم شما را موعظه كنم. قرآن مي‌گويد: («وَ هُدىً وَ مَوْعِظَة») (آل‌عمران/138)

لقمان هم به پسرش مي‌گويد: («وَ هُوَ يَعِظُه‏») (لقمان/13) داشت او را موعظه مي‌كرد. مرد هم در خانه اگر ديد همسرش مشكلي دارد، («فعِظُوهُن‏») (نسا/34) موعظه‌اش كنيد. زن هم حق دارد موعظه كند. مرد هم حق دارد موعظه كند. همه‌ي انسان‌ها به همديگر موعظه كنند. قرآن مي‌گويد: («وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ») (عصر/3) يعني من به شما بگويم، شما به من بگوييد. حديث داريم مؤمن مثل دو تا دست است. دو تا دست همديگر را مي‌شويند. نبايد بگويي: اوه… اين مي‌خواهد ترا موعظه كند. هيچ مانعي ندارد. هيچ مانعي ندارد. ما داشتيم كه يك بچه‌ي ابتدايي به امام خميني نامه نوشت كه مي‌خواهم شما را موعظه كنم. كه دفتر خنديدند و به امام دادند و امام فرمود: چه اشكالي دارد؟ ممكن است من يك عيبي دارم كه اين بچه فهميده است و شما كه دور من هستيد نفهميديد. اشكالي دارد؟ گاهي انسان از كنار يك عيبي را مي‌بيند كه مسئولين مملكت ممكن است توجه به آن عيب نداشته باشند.

پذيرش موعظه، مراحل دارد. قرآن مي‌فرمايد كه: («يا أَيُّهَا النَّاس‏») اي مردم! («قَدْ جاءَتْكُمْ») يعني سراغ شما آمد. چه چيزي سراغ شما آمد؟ («قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ») بعدش («وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ» «صدور») صدر، سينه، موعظه آمد كه اين موعظه شفا است. («وَ هُدىً») همين موعظه سبب هدايت است. («وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ») (يونس/57) فخر رازي در تفسيرش مي‌گويد: اين يك آيه، چهار كلمه در آن است. («مَوْعِظَةٌ، شِفاءٌ، هُدىً، رَحْمَةٌ») مي‌گويد: اينها مرحله مرحله است. مرحله‌ي اول مي‌گويد: موعظه، موعظه را گفتيم بيدار سازي است. بيدار شو، از غفلت بيرون بيا. آدم وقتي بيدار شد، متوجه عيب‌ها مي‌شود بايد سراغ شفا برود. اول بيدار سازي است، بعد سالم‌سازي. بعد وقتي عيبش را فهميد، بيدار شد، عيبش را هم فهميد، سراغ سالم‌سازي رفت، («هُدىً») هدايت مي‌شود. وقتي هم هدايت شد، رحمت خدا را دريافت مي‌كند. يعني بيدار شو. عيبت را فهميدي؟ اصلاح كن. اصلاح شدي؟ هدايت مي‌شوي. هدايت شدي؟ رحمت خدا را دريافت كن. يعني اينها مرحله مرحله است. مثل اينكه مي‌گوييم: ابتدايي، راهنمايي، دبيرستان، دانشگاه. اينطور است.

2- موعظه در كنار استدلال و جدال

موعظه براي همه خوب است. براي يكسري از افراد بايد منطقي صحبت كرد. استدلال خيلي كار ندارد. ولذا مي‌فرمايد: اگر خواستي دعوت كني، راه دعوت اين است. («ادْعُ») يعني دعوت كن. («إِلى‏ سَبيلِ رَبِّك‏») (نحل/125) به راه خدا دعوت كن. به چه وسيله‌اي؟ 1- («بِالْحِكْمَةِ») اول حكمت. حكمت يعني استدلال. بعد مي‌گويد: («وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة») موعظه‌ي خوب، بعد مي‌گويد: («وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ») (نحل/125) يعني جدال («بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ»). حكمت، ببينيد كنار حكمت چيزي نيست. ولي موعظه كنارش چيز است. موعظه‌ي حسنه! جدال را مي‌گويد: احسن. اين يعني چه؟ يك آيه‌ي قرآن است. مي‌گويد: اگر خواستيد مردم را دعوت كنيد، با حكمت دعوت كنيد. با موعظه‌ي نيكو دعوت كنيد. با جدال خيلي خيلي خوب.

موعظه‌ي خوب، جدال خوب خوب! فرقش چيست؟ حكمت خوب و بد ندارد. تمام انواع استدلال خوب است. ولذا حكمت چيزي كنارش نيست. مثلاً شما نمي‌گويي: يك آب كمرنگ بياور. چون آب اصلاً رنگ ندارد. ولي مي‌گويي: يك چاي كمرنگ بياور. حكمت دو رقم نيست. استدلال است. استدلال هرطور باشد نمره‌اش بيست است. شما نمي‌گويي: قند شيرين بياور. مگر قند بدون شيريني هم داريم؟ استدلال حكمت است. اما موعظه نه. موعظه خوب داريم، موعظه بد هم داريم. بعضي‌ها موعظه مي‌كنند، بد موعظه مي‌كنند. يعني با نيش، با فحش، با بداخلاقي، مي‌گويد: موعظه خوب باشد.

موعظه با مؤمنين است. اما جدال طرف رقيب ما است. ضد ما است. داريم با هم مداجله مي‌كنيم. چون طرف رقيب شما است، بايد خيلي احسن باشي تا او را جلب كني. پس چه شد؟ استدلال هر رقمش خوب است. موعظه خوبش خوب است. بدش خوب نيست. ولي جدال خوبش هم خوب نيست. بلكه بايد خيلي خوب باشد. يكبار ديگر. حكمت همه خوب است. موعظه خوبش خوب است. جدال خوب خوبش، خوب است. يعني جدال خوبش هم خوب نيست. چرا؟ چون آدم با كسي جدل مي‌كند كه رقيب او است. ضد من است. اگر ضد من است، ببينيد يكوقت شما در خانه با اعضاي خانه است. خوب مي‌گويند: چيز خوب بگوييد. اما اگر خواستي يك چيزي اتاق مهمانخانه ببري، غريبه آمده است. بايد بهترين‌هايش را ببري. در خانه هندوانه‌ي خوب، خوب است. ميوه‌ي خوب، خوب است. اما اگر خواستي يك كسي غريبه آمده در اتاق تو نشسته است، ديگر نبايد هندوانه‌ي خوب ببري، بايد بين هندوانه‌ها بهترينش را ببري.

جدال چون با آدمي است كه تازه وارد است، با ما مخالف است، با ما بيگانه است، با بيگانگان نمر‌ه‌ي بيست عمل كنيد. يعني اگر شما يك چك به يك مسلمان براي سه شنبه دادي. سه شنبه انجام بده. چون سه شنبه از صبح تا شب است، اما اگر همين چك تو دست يك يهودي بود، سه شنبه صبح زود برو بده. چون او يهودي است. اول وقت بانك مي‌رود، بايد بگويد: بارك‌الله! مسلمان‌ها چه آدم‌هايي هستند! صبح زود چكش را داده است. با غريبه‌ها، با آدم‌هايي كه… ما يكسري جاها آدم‌هايي هم كه خيلي مذهبي نيستند، بايد خيلي احترامشان بگذاريم. چون او خيلي مذهبي نيست. چون خيلي مذهبي نيست. آب با يك قاشق شكر شيرين مي‌شود. اما اگر آب ليمو بود، آب ليمو چون ترش است، يك قاشق شكر كافي نيست. بايد دو قاشق شكر بريزي.

حالا راجع به موعظه يك چيزهايي يادداشت كردم خدمت شما بگويم. تا به موعظه‌هاي حضرت امير بعد از ضربت خوردن برسيم.

3- موعظه با كلمات زيبا و دل‌پسند

اول اينكه مي‌گويد: حرف بايد دلپسند باشد. («وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى‏ صِراطِ الْحَميدِ») (حج/24) بهشتي‌ها مي‌روند سراغ يك كلمه‌اي كه («الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ») است، («طَيِّب») قول طيّب يعني قول دلپسند. خدا مي‌فرمايد: («قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا») (بقره/83) با مردم خوب حرف بزنيد. («نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ») (زمر/23) حديث بهترين، («قَوْلاً مَعْرُوفا») (بقره/235)، («قَوْلاً كَريماً») (اسرا/23) («قَوْلاً لَيِّناً») (طه/44) سفارش شده است.

در موعظه ساده بگوييد. («إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ») (سبا/46) موعظه‌ها بايد كوتاه باشد. مثلاً حضرت امير(ع) موعظه‌اش بعد از ضربت خوردنش يك صفحه است. امام جمعه به تقوا سفارش مي‌كند، خطبه‌ها بايد كوچك باشد. الآن خطبه‌هاي نماز جمعه‌ي ما خيلي طولاني است. حديث داريم دو تا خطبه جاي دو ركعت است. چون نماز ظهر چهار ركعت است. نماز جمعه دو ركعت. به جاي دو ركعت دو تا خطبه. منتهي مسائل سياسي و اجتماعي اينقدر زياد است، كه به اندازه‌ي يك ركعت وقت كم مي‌آورند. اما نبايد زمان طوري باشد كه خطبه 50 دقيقه طول بكشد، آنوقت نماز مثلاً هفت دقيقه طول بكشد. مثل اينكه زير پيراهني از پيراهن درازتر باشد. و حديث داريم زماني مي‌آيد كه خطبه‌ها بسيار طول مي‌كشد، آنوقت امام جمعه مي‌بيند خطبه خيلي طول كشيد، نمازش را… حديث داريم.

عرض كنم به حضور شما كه «خير الكلام ما لا يمل‏» (غررالحكم/ ص210) بايد طوري باشد كه مردم نشاط داشته باشند. من نماز جمعه مي‌روم مي‌بينم از نامه امام حسن مجتبي(ع) مردم بلند مي‌شوند. اين پيداست پايش درد گرفته است. چون آنچه مهم است اسم امام زمان را بردند، بلند شويد. اين از امام چهارم، پنجم بلند مي‌شود. پيداست پايش درد گرفته است. ولذا هيچ اشكال ندارد در نماز جمعه‌ها، مقداري صندلي باشد. من نمي‌دانم روي زمين نشستن را چه كسي به ما ياد داد؟ اين قرآن است. بنده هم به عنوان يك معلم قرآن مي‌گويم. تمام آيات قرآن مي‌گويد: بهشتي‌ها روي صندلي مي‌نشينند. ما همه روي زمين مي‌نشينيم. آخر عمر كه پاي ما درد گرفت،  روي صندلي مي‌نشينيم. چرا به خودمان زجر مي‌دهيم؟ نماز جمعه، هر نماز جمعه‌اي، پنجاه تا، صد تا صندلي اين كنار و گوشه‌ها باشد. يكي از كارهاي غلطي كه مي‌‌‌كنيم، بعضي‌ جاها اين است كه در مسجدها طبقه‌ي پايين را به مردها مي‌دهند. به زن‌ها مي‌گويند: برو بالا! با آنكه زنها حامله هستند. مرد كه حامله نيست. بعضي زن‌ها مشكل دارند بالا بروند. درد پا در زن‌ها بيشتر از مردها است. حاملگي در زن‌ها هست و در مردها نيست. بنابراين بايد مراعات كرد. «خير الكلام ما لا يمل و لا يقل» (غررالحكم/ ص210) بهترين كلام اين است كه نه ملال آور باشد، طول بكشد. نه اينقدر كوتاه باشد كه آدم نفهمد. گاهي هم خيلي كوتاه باشد درست نيست.

گاهي بايد تكرار شود. («وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُون‏») (قصص/51) گاهي يكبار فايده ندارد. بايد چند بار گفت كه اين اثر كند.

موعظه براي قرآن نيست. در تورات هم موعظه است. قرآن مي‌فرمايد: («وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً») (اعراف/145) در الواح تورات ما نسبت به هر چيزي يك موعظه‌اي گفتيم. هم بايد نوجوان را موعظه كرد، هم بايد پيرمرد را موعظه كرد. («يا بَني‏») (لقمان/16) موعظه به نوجوان است. («يا أَبَتِ») (يوسف/4) موعظه به پيرمرد است. يعني كسي فكر نكند چون حالا پيرمرد است، يا پيرزن است، يا خانم بزرگ است يا مادر عروس است، يا مادر شوهر است، كسي حق موعظه ندارد. همه‌ي ما به موعظه نياز داريم.

4- درخواست موعظه از ديگران

گاهي امامان ما به مردم مي‌گفتند: «عظني» مرا موعظه كن. من اين را از يكي از علماي قم پرسيدم. آيت‌الله اشتهاردي خدا رحمتش كند. گفتم كه: يعني چه كه امام به مردم مي‌گويد: عظني! موعظه كن. امام هم به موعظه نياز دارد؟ من تا اين را سؤال كردم، اتفاقاً ايشان گفت: بنده هم در جواني‌ام اين سؤال را از استادم كردم. كه چرا امام به مردم مي‌گويد: موعظه كن. استاد من چنين گفت. گفت: هر عضوي يك عبادتي دارد. اگر آدم دائم حرف بزند، و حرف حق نشنود، گوش از عبادت محروم مي‌شود. همينطور كه گفتن حق براي زبان عبادت است، شنيدن حق هم عبادت است براي گوش. و ائمه مي‌خواستند از گوش هم عبادت بكنند. ولذا گفته: «عظني» و در ثاني گاهي وقت‌ها در شنيدن اثري است كه در گفتن…

من خودم پاي بحث تلويزيون خودم مي‌نشينم. با دقت گوش مي‌دهم. وقتي خودم حرف‌هاي خودم را گوش مي‌دهم، به نكاتي مي‌رسم كه وقتي حرف مي‌زنم آن نكات از دست من، از ذهن من مي‌پرد. گاهي مي‌گويم: آخ! كاش اين را هم گفته بودم. شنيدن اثر دارد. بنابراين كسي نگويد: من نياز به موعظه ندارم. هيچ اشكال ندارد يك استاد دانشگاه بيايد به بچه‌ها بگويد: دانشجوها من دوست دارم يك ربع نقاط ضعف مرا بگوييد. معلم بيايد بگويد. مربي بيايد بگويد. پدر و مادر بگويند: بچه‌ها، از من عيبي سراغ داريد بگوييد. چه اشكال دارد؟ گاهي بچه‌ها به چيزهايي مي‌رسند كه بزرگان نمي‌رسند. همه‌ي ما به موعظه نياز داريم.

5- تقوا، اولين وصيت حضرت علي(عليه‌السلام)

خوب اولين موعظه‌اي كه حضرت امير (ع) مي‌فرمايد: «أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّه‏» (بحارالانوار/ج74/ص200) تقوا يعني چه؟ تقوا يعني خودت را حفظ كن. مثل كفش، شما چرا كفش پا مي‌كني؟ براي اينكه تيغ در پايت نرود. همينطور كه كفش مي‌پوشي تيغ در پايت نرود، تقوا يعني لباسي بپوش كه تيغ گناه در بدنت نرود. «أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ» (صحيفه سجاديه/ص92) تقوا يعني انسان يك حالتي دارد كه نفوذ ناپذير است. مثل دستي كه چرب است. دستي كه چرب است آب مي‌ريزي، چون چرب است، چربي را پس مي‌زند. زميني كه سفت است، كلنگ كه مي‌زني سر كلنگ كج مي‌شود. اما زمين سوراخ نمي‌شود. اين را تقوا مي‌گويند. يعني چه؟ يعني عزيز، يعني نفوذ ناپذير است.

اگر با يك عكس ما را بردند، با يك فيلم ما را بردند، با يك متلك، با يك پول، با يك رشوه، اين معلوم مي‌شود ما نفوذپذير هستيم. مؤمن كسي است كه رشوه‌اش مي‌دهند، پس بزند. در تلفن تهديدش مي‌كنند. بگو: آقا من نمي‌ترسم. وظيفه‌ي من اين است. تو هركار مي‌خواهي بكني، بكن. مي‌خواهي مرا بكشي، بكش. امام فرمود چه؟ وقتي مطهري شهيد شد. فرمود: ما را بكشيد! ما محكم‌تر مي‌شويم.مثل ميخ هرچه در سرش بزني، بيشتر فرو مي‌رود. سفت‌تر مي‌شود. توپ را هرچه محكم‌تر به زمين بزني، بلندتر مي‌شود. اگر امام حسين زير سم اسب نمي‌رفت، اينقدر گنبدش طلا و زوار پيدا نمي‌كرد. اينطور نيست كه بياييم او را بشكنيم. بياييم او را بكوبيم.

مي‌فرمايد كه: «أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّه‏» اي بني، پسر جان! تو را به تقوا وصيت مي‌كنم. «وَ عِمَارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِه‏» (بحارالانوار/ج74/ص200) قلبت را با ياد خدا آباد كن. نگذار غافل شوي. در قرآن آدم‌هاي بد به چهار چيز تشبيه شدند. («كَمَثَلِ الْكَلْبِ») (اعراف/176) كلب يعني سگ (« كَمَثَلِ الْحِمارِ») (جمعه/5) حمار يعني الاغ! عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. («أُولئِكَ كَالْأَنْعام‏») (اعراف/179) انعام يعني چهار پا. «(قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَة») (بقره/74) قلبش مثل سنگ است. يعني آدم‌هاي نااهل به الاغ، سگ، گاو، سنگ تشبيه شده‌اند. خوب يكجا يك  آيه داريم از اين چهار تا بدتر آدم را توبيخ مي‌كند. مي‌گويد: («أُولئِكَ كَالْأَنْعام‏») مثل گاو است. بعد مي‌گويد: («بَلْ هُمْ أَضَلُّ») (اعراف/179) از گاو هم بدتر هستند. اوه اوه اوه اوه… اين چه كسي است كه از گاو هم بدتر است؟ مي‌گويد: («أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ») (اعراف/179) آن كسي كه غافل است. اصلاً نمي‌فهمد جواني‌اش كجا مي‌رود. پولش كجا مي‌رود. استعدادش كجا مي‌رود. نمي‌داند به چه نگاه مي‌كند. گوشش كجا مي‌رود؟ قلبش كجا مي‌رود؟ اصلاً خودش را رها كرده است. اينهايي كه خودشان را رها كردند، در اختيار موج هستند. هرچه مردم گفتند او هم مي‌گويد. هرچه مردم شنيدند اين هم مي‌گويد. اصلاً كنترل ندارد. كه اين حرف حق است. باطل است. گفتنش واجب است. گفتنش حرام است. همينطور خيلي… ول ول ول! پسر جان! اميرالمؤمنين نصيحت مي‌كند. روز ضربت خوردن پاي سخنان اميرالمؤمنين بنشينيم. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)

يكي از راه‌هاي تربيت موعظه است. «و من وصية له (عليه‌السلام) للحسن و الحسين (عليهم‌السلام) لما ضربه ابن ملجم لعنه الله‏» (نهج البلاغه/ج17/ص5) وقتي ابن ملجم… يك نفرين كنم آمين بگوييد. خدايا آن به آن بر عذاب ابن ملجم، آن به آن بر عذاب قاتلين انبيا و اوصيا آن به آن بر عذابشان بيفزا.

6- كار براي آخرت، نه دنيا

«أُوصِيكما بِتَقْوَى اللَّه‏» حسن جان، حسين جان! من كه ضربت خوردم. ولي سفارش مي‌كنم به تقوا. «وَ لَا تَبْغِيَا الدُّنْيَا» دنبال دنيا نرويد. «وَ إِنْ بَغَتْكُمَا» دنيا هم رو به شما آمد باز شما حرص نزنيد. «وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهَا» اگر دنيا از دست شما رفت، غصه نخوريد. حالا رأي آورديد، آورديد. نياورديد هم نياورديد. تجارت تو سود كرد، سود نكرد. شوراي شهر شدي، نماينده‌ي مجلس شدي، نشدي. اگر دنيا از دست تو رفت، غصه نخور.

«وَ قُولَا بِالْحَق‏» حرف حق بزنيد. حرف باطل نزنيد. «وَ اعْمَلَا لِلْآخِرَة» كاري كه مي‌كنيد چشم انداز شما قيامت باشد. نه چشم‌انداز 5 ساله‌ي اول، 5 ساله‌ي دوم، نه چشم‌انداز بيست ساله، هر حرفي مي‌زنيد، حساب كنيد كه در قيامت مي‌توانيد جواب بدهيد يا نه؟ يعني دهان ترا باز نكن هرچه مي‌خواهي بگويي. راحت آبروي مردم را مي‌بريم. همينطور راحت راحت! بردند، خوردند، دزديدند. بيا! مي‌تواني ثابت كني؟ همينطور مي‌گويد.

«وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْما» ظالم هرجاي كره‌ي زمين بود شما دشمن او شويد. هرجاي كره‌ي زمين بود. فرق نمي‌كند افغانستان باشد، لبنان باشد، غزه باشد، فلسطين باشد، آفريقا باشد. نسبت به ظالم دشمن باشيد. «وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا» هرجا مظلوم بود شما يار مظلوم باشيد. «أُوصِيكُمَا» حسن جان، حسين جان! شما را سفارش مي‌كنم. «وَ جَمِيعَ وُلْدِي‏» به همه‌ي بچه‌هايم. «وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي‏» هركسي اين نامه دستش مي‌رسد، نصيحت علي اين است. كه چه؟ «بِتَقْوَى اللَّه‏» تقوا، خودتان را از گناه حفظ كنيد. تقوا يعني حفظ از گناه. «وَ نَظْمِ أَمْرِكُم‏» كارهايتان منظم باشد. ساعت كار داشته باشيد. منظم باشيد. «وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُم‏» اگر دو نفر با هم قهر هستند، آنها را آشتي بدهيد. «فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا» از جد شما پيغمبر شنيدم كه فرمود: «صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَام‏» اگر دو نفر را با هم آشتي بدهي از همه‌ي نمازهاي مستحبي و از همه‌ي روزه‌هاي مستحبي ثوابش بيشتر است.

بعد فرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَام‏» شما را به خدا، شما را به خدا به يتيم‌ها برسيد. «فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُم‏» يكي در ميان نه، هر روز به فقرا برسيد. شكمشان را خالي نگذاريد. «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُم‏» شما را به خدا، شما را به خدا، همسايه‌هايتان را در نظر بگيريد. «فَإِنَّهُ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُم‏» پيغمبر شما فرمود: همسايه، همسايه! از هر طرف چهل تا خانه‌ي همسايه! يعني شهرك‌هاي كوچك، تقريباً همه همسايه مي‌شوند. «مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُم‏» اينقدر پيغمبر سفارش همسايه را كرد كه گفتيم: لابد همسايه از همسايه ارث مي‌برد. «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآن‏» (بحارالانوار/ج42/ص256) شما را به خدا، شما را به خدا به قرآن عنايت كنيد. قرآن را جدي بگيريد. نه فقط تلاوت قرآن، كه تلاوت هم خوب است. نه فقط تجويد، كه تجويد هم خوب است. نه تدبر فقط، كه تدبر هم خوب است.

امروز يك جايي بوديم. بحث بود كه مثلاً چه بودجه‌اي براي چه مسأله‌اي از قرآن… ببينيد آقا بگذار من يك چيزي بگويم كه لااقل براي خودم و مردم حجت باشد. براي قرآن، ما و قرآن. ما و قرآن پنج تا برنامه داريم:

7- وظايف ما در برابر قرآن كريم

1- اول قرائت، به چه دليل؟ به دليل («فَاقْرَؤُا») قرآن مي‌گويد: («فَاقْرَؤُا») قرائت كنيد. 2- ترتيل، («وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً») (مزمل/4) 3- تدبّر و تفسير، چه مي‌گويد؟ در قرآن مي‌گويد: («حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ») (نسا/43) بدانيد چه مي‌گوييد. 4- عمل، وقتي خوانديم فهميديم بايد عمل كنيم. 5- تبليغ، اين چيزهايي است كه راجع به قرآن هست.

حفظ قرآن چه؟ كار خوبي است. براي آدم تيزهوش! اگر كسي تيزهوش است به مغزش فشار نمي‌آيد حفظ قرآن يك نعمتي است. حفظ قرآن يك نعمتي است. منتهي نه اين راه‌هايي كه ما مي‌رويم. كه حالا مثلاً بچه‌ي دو ساله را مي‌فرستيم، سه ساله را مي‌فرستيم قرآن را حفظ كند. يا مثلاً به او تحميل كنيم. فشار بياوريم. حفظ قرآن اگر تيزهوش است، علاقه دارد، حفظ كند. حفظ قرآن پنج شرط لازم دارد. 1- تيزهوش باشد. 2- علاقه به حفظ داشته باشد. اگر بچه علاقه ندارد، به او فشار نياوريد. تيز هوش باشد، علاقه به حفظ داشته باشد. 3- از آيات كوچك حفظ كند. آيات دو كلمه‌اي، سه كلمه‌اي. («إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ») (محمد/7) («كُلُوا مِنْ الطَيِّبات‏») (بقره/57) («فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ») (بقره/152) («وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا») (بقره/83) آيات كوچولو كوچولو را حفظ كند تا كم كم. 5- ضرر به باقي كارهايش نخورد. اين حفظ قرآن يك ارزش است. خوشا به حال آنهايي كه حفظ هستند.

ولي اگر آمديم بودجه‌اي براي حفظ قرآن گذاشتيم. اما عمل به قرآن چه؟ تدبر در قرآن چه؟ آمديم براي جلد قران بودجه گذاشتيم. قرآن‌هايي چاپ كردند سيصد هزار تومان. چه ورق‌هايي! يك كسي بايد بلند كند. نمي‌شود بلند كرد چون همه ورقه‌هايش… گرانترين قرآن را چاپ كردند هر صفحه‌اش خط يك نويسنده‌اي است. يعني بيشتر با قرآن كارهاي دكوري، كارهاي مصنوعي، آنوقت مثلاً مي‌بيني خود قرآن را نفهميديم؟ مثل اينها كه در استخر مي‌روند، دور استخر مي‌دوند.

علوم قرآن ما اوه… اينقدر دكتر داريم، دكتراي علوم قرآن است. ولي با اينكه دكتراي علوم قرآن است، قرآن را باز نمي‌كند براي دخترش، براي پسرش، براي محله‌اش، در مسجد محله‌اش، براي جوان‌هايشان، براي فاميلشان، بسم الله الرحمن الرحيم، قرآن مي‌فرمايد: («وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ») (رعد/32) خدا اين را مي‌گويد. ناسخ و منسوخ و فسخ و مسخ و نسخ و محكم و متشابه و تحدي و علوم قرآن يك سري بحث‌هايش لازم است. مثل بحث اعجاز، مثل بحث تحدّي، مثل بحث تحريف، اما افرادي داريم عمرشان را در علوم قرآن صرف كردند، اما در خود قرآن صرف نكردند. خود قرآن… مثل آدم‌هايي كه مي‌رفتند حسينيه‌ي جماران مي‌نشستند، پنكه‌ها را مي‌شماردند. بعد لامپ‌ها را مي‌شماردند. بعد مي‌گفت: به نظر شما حسينيه‌ي جماران چند متر است؟ مي‌گفت: چهارصد متر است. مي‌گفت: بيشتر است. ششصد متر هم بيشتر است. به نظر شما اين پايه چند است؟ اين پايه آهني شانزده است يا چهارده؟ آهن شماره چند، چند متر است؟ چند تا موزاييك دارد؟ امام چه لباسي پوشيده است؟ تمام چيزهاي حسينيه… آدم‌هايي هستند در حرم مي‌روند، حرم امام رضا دستشان را چنين مي‌كنند. خود امام رضا هست اين نگاه به لوستر مي‌كند. به همه چيز نگاه مي كند به خود امام رضا(ع) نگاه نمي‌كند.

شب قدر ما دو ساعت الغوث مي‌خوانيم، خوب بخوانيد. يك ساعت قرآن سر مي‌گيريم. اما خود قرآن شب قدر تفسير نمي‌شود. با اينكه شب قدر شب نزول قرآن است. («إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ») (قدر/1) قرآن شب قدر نازل شد. شب قدر خود قرآن سهم ندارد. مثل نانوايي كه نان به همه مي‌دهد، خود نانوا نان گيرش نمي‌آيد. اين بد است. حساب كنيم اولويت چيست.

در روستا زكات جمع مي‌شود. غسّالخانه مي‌سازند. مي‌پرسيم آقا ببخشيد، در اين روستا چند نفر پارسال تا به حال مرده است؟ مي‌گويد: هفت نفر! مي‌گوييم: هفت تا پيرزن و پير مرد مردند. اين هفت تا غسالخانه مي‌خواهد. آنوقت در اين روستا هشتاد تا بچه مي‌خواهند نماز بخوانند سالن ندارد. يعني براي نماز واجب هشتاد تا نسل نو نمي‌سازند، براي هفت تا پيرزن و پير مرد، براي مرده پيرها مي‌سازند. براي زنده‌ي نسل نو نمي‌سازند. ببين اينهايي كه من گفتم: كه پول زكات را شوراي شهر حالا الحمدلله زكات راه افتاده است، ببينيد اولويت چيست؟ ببينيد اولويت چيست؟ قرآن مي‌گويد: زكات اولين سهمش («إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكين‏») (توبه/60) خرج اول بايد خرج گرسنه‌ها شود. زكات را بدهيم پنج هزار تا دختر را عروس كنيم. پنج هزار تا جوان را داماد كنيم. يك مشكلاتي را حل كنيم. زمين ورزش تربيت بدني بودجه دارد بسازد. حفظ قرآن واجب نيست. ما پول بدهيم مثلاً قرآن حفظ كند. آموزش قرآن مهمتر از حفظ قرآن است. خيلي خوب وقت ما تمام شد.

«اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآن‏»، «اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ» نماز، نماز عمود دين شما است. «اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُم‏» (بحارالانوار/ج42/ص256) وقت تمام شد.

خدايا به آبروي اميرالمؤمنين، اميرالمؤمنين(ع) خيلي كمال دارد. هيچ جا «فُزتُ» نگفت. هزار باب علم «فُزتُ» نگفت. شوهر زهرا(س)، داماد پيغمبر، پدر حسن و حسين (ع)، در جبهه‌ها، يكجا گفت«فُزتُ» وآن وقتي كه ضربت خورد. حالا رستگار شدم. منتظر شهادت بود. خدايا آنهايي كه حق اميرالمؤمنين را غصب كردند. آنهايي كه… ولذا قاتل علي(ع) هم يكي نبود. قاتل علي آن كه مستقيم بود، ابن ملجم بود. يك نفر بود. اما مي‌گويند: شب نوزدهم نگو «اللهم العن قاتل علي» مي‌گويد بگو: «اللهم العن قَتَلَةَ» يعني قاتلين! پيداست يك نفر زد و يك گروهي هم حمايت كردند.

خدايا قاتلين انبيا و اوصيا را بر عذابشان بيفزا. ما را از بهترين شيعيان اميرالمؤمنين و طرفداران اميرالمؤمنين(ع) قرار بده. زيارتش را با معرفت در دنيا، و شفاعتش را در آخرت نصيب همه‌ي ما بفرما. قلب فرزندش حضرت مهدي (ع) را از ما شاد بفرما. به آبروي اميرالمؤمنين كه خيلي پيش تو آبرو دارد، هركس مي‌خواهد ببيند علي چه كسي است، اين است. شب‌ها هزار ركعت نماز مي‌خواند با توجه. ما در كل نود سال عمرمان يك دقيقه يك ركعت نماز با توجه نخوانديم. او هزار ركعت نماز با توجه، ما يك ركعت نماز، در كل عمرمان با توجه نخوانديم. اين فقط نماز ما است. حالا روزه و جبهه و سواد و تقوا و اخلاص و همه چيز را كنار مي‌گذاريم. فقط نمازمان را قياس كنيم، ما يك ميلياردم علي(ع) در نماز هم نيستيم. خدايا از صفات اين اولياي خدا بهره‌اي، ذره‌اي از اين صفات نصيب ما هم بفرما. هرچه شب قدر براي خوب‌ها مقدر مي‌كني، به آبروي اميرالمؤمنين براي همه‌ي ما مقدّر بفرما. همه‌ي ما نياز به موعظه داريم. يكي از راه‌هاي تربيت موعظه است. عارتان نشود. خانه‌ي يك عالم رباني برويد. يك استاد، يك پيرمرد، يك آدم پاك و متقّي بگوييد: آقا موعظه كن. گاهي كلمات ساده، افراد بزرگ را تكان مي‌دهد. لازم نيست بحث‌ها علمي و فني باشد. گاهي يك كلمه‌ي كوچك يك نفر را تكان مي‌دهد.    

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2418
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست