نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2442
1- براي مخلص، نوع كار تفاوتي ندارد 2- عدم پافشاري بر خواستههاي خود 3- خود را مقصّر بدانيم نه ديگران را 4- قيامت، روز بروز باطن انسانها 5- هواپرستي، مانع اخلاص در كارها 6- توجه به محتواي جلسات در عزاداريها 7- قيام امام حسين(عليهالسلام) براي احياي معروفها
موضوع: نشانههاي اخلاص
تاريخ پخش: 10/09/90
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندهها پاي تلويزيون چه تاريخي بحث را ميبينند. در آستانهي عاشورا، شب جمعهاي كه قبل از عاشورا است. من بحث قبليام چه بوده، بحث آيندهام چيست، اينها را چطور به هم گره بزنم. بحث قبلي ما راجع به اخلاص بود. كار خيلي ميشود. كار خالص مهم است. كار خيلي ميشود، قبول شدنش… مثل آب. آب خيلي است، اما كدام آبها مصرف ميشود؟ كدام آبها وارد معدههاي تشنه ميشود؟ يك بحثي راجع به بركات اخلاص داشتم. سي تا نوشتم، ده پانزده مورد را گفتم، ديگر حالا از اين بحث بگذريم. نشانهي اخلاص، كه كار ما خالص هست يا نه؟
خوب الآن در آستانهي محرم است، عزاداري ما نشانهي اخلاصش چيست؟ خرج ميدهيم، پلو ميدهيم، غذا ميدهيم، زنجير ميزنيم، سينه ميزنيم، عزاداريهاي ما، نمازهاي ما، تحصيلات ما، كارهايي كه ما ميكنيم.
1- براي مخلص، نوع كار تفاوتي ندارد
موضوع: نشانههاي اخلاص، يكي اينكه آدم مخلص هيچ كارش هدر نميرود. آدم وقتي براي خدا كار ميكند فرق نميكند. شب عاشورا يك عده در خيمه شوخي ميكردند و مي خنديدند، و يك عده هم نماز شب ميخواندند. چرا؟ براي اينكه وقتي راه، راه حسين است، وقتي خيمه، خيمه امام حسين است، ديگر مهم نيست سر هيأت باشد يا ته هيأت. منبرت ده دقيقه باشد يا بيست دقيقه. به مداح بيست دقيقه وقت دادند يا سي دقيقه؟ به واعظ سي دقيقه وقت دادند يا پنجاه دقيقه؟ از اين كوچه رفتيم يا از آن كوچه؟ عَلمات ما سه تا تيغه دارد يا سي تا تيغه دارد؟ اصلاً ديگر فكر اينها نيستيم.
آدم مخلص به اين چيزها ور نميرود. ميگويد: خدا، («قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ») (انعام/91) آدم مخلص آرمش اين است. ميگويد: («قُل») يعني چه؟ («قُلِ اللَّهُ») بگو خدا، («ثُمَّ ذَرْهُمْ») باقيها را ديگر دور بريز. هيأت ما يك سرش كجاست، يك سرش كجاست. چند تا ديگ بار ميگذاريم. رئيس هيأت چه كسي است؟ اصلاً فكر اينها نباشيد.
در قرآن يك آيه داريم در سورهي توبه است. ميگويد: اينهايي كه براي خدا در جبهه آمدند، («لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ» )(توبه/120) تشنگي به آنها ميرسد اجر است. («وَ لا نَصَب») تلخيها و دردسرها(«مَخْمَصَة») گرسنگي اجر است. («وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً») حركتها و مانورها اجر است. («لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلا») هرچه از طرف دشمن به اينها برسد، هيچي نيست («إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِح» )يعني آدم وقتي براي خدا جبهه رفت، خوابيدنش، كفشش را واكس بزند، نانوايي كند، لپه پاك ميكند، آرپيجي ميزند، موشك رد ميكند، هركاري ميكند وقتي مخلص است ديگر فرق نميكند. مثل آبي كه تميز است استخر كه تميز است شما هرجا شيرجه بروي لذت دارد.
علامت اخلاص: 1- پاداش براي همه نوع كار. مهم نيست كه سرآشپز كيست و بچه آشپز كيست.من اگر مخلص باشم مهم نيست پاي منبر من پنجاه نفر هستند يا پنج هزار نفر. مردم تعريف كردند يا تعريف نكردند. علامت مخلص اين است. پاداش براي همه كار است. همه نوع كار! («ظمأ») تشنگي، («نَصَب») دردسر، («مخمصه») گرسنگي، به شرطي كه في سبيل الله باشد. حركتها («لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلا») يعني هر سختي از دشمن بچشند، («كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِح») برايشان عمل صالح نوشته ميشود. آدم براي خدا درس بخواند، هر قدمي كه برميدارد يك اجر است. هر قدمش، ميرود صلهي رحم هر قدمي كه برميدارد يك اجر است. هيچ چيزش حرام نميشود.
2- عدم پافشاري بر خواستههاي خود
2- اصراري بر سرنوشت خاص ندارد. اصراري براي سرنوشت خود ندارد. نميگويد: من حتماً بايد كنكور بروم. شد كنكور ميرويم و نشد كار ديگر. حتماً بايد بشود، نه! ما دعوت ميكنيم، آمد روي چشم، نيامد التماس دعا. اصرار نكنيد. اين تعصبات پيداست كه خدا نيست. ميخواهم آنچه من ميگويم بشود. من گفتم الف بايد الف باشد. اصرار نكنيد.
قرآن ميفرمايد: («وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ في سَبيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّم») (آلعمران/157)(«قُتِلْتُمْ في سَبيلِ اللَّهِ») در راه خدا كشته شديد، («أَوْ مُتُّم») يا در راه خدا كشته نشديد، از دنيا رفتيد. مهم نيست! («لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ» )من درس ميخوانم فقيه شدم، شدم. نشدم، نشدم!
خدا اموات را رحمت كند. به پدرم گفتم: چرا من را آخوندي فرستادي؟گفت: ميخواهم تو مثل آقاي بروجردي مرجع تقليد شوي. گفتم: حالا اگر مرجع تقليد نشدم تو غصه نخوري، شما ثواب پدر آقاي بروجردي را داري. پدر يك مرجع، حالا من فكر ميكنم براي بچهها كلاس بگذارم نيازش بيشتر است. براي مرجع تقليدي مخم نميكشد درس بخوانم. توانم نيست، يا توفيقم نيست، يا احساس ميكنم اين كار فعلاً به درد من ميخورد. اين زمينش خالي است. بنابراين شما اجرت را داري. غذا ميپزي مهمان نميآيد. اَه… بشكند اين دست! بابا چرا بشكند؟ براي خدا پختي، نيامدند نيامدند. خودت ميخوري و ثوابش هم داري. اصرار نكنيد. حتماً كه بيايد و حتماً كه برود. مداح نيامد، چه خاكي بر سرمان كنيم. چرا بر سرت ميزني؟ نيامد، خودت بگو يا حسين! اصرار به چيزي نكنيد. من حتماً بايد با اين دختر ازدواج كنم. حتماً بايد با اين پسر ازدواج كنم. حتماً بايد شغل من اينطور باشد. حتماً بايد هيچي هيچي! هرچه خدا راضي است.
3- جرأت پيدا ميكند. آدم مخلص جرأت پيدا ميكند. مخلص جرأت دارد. با كسي رودروايسي ندارد. چون گفتيم: («قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ») بگو خدا و باقي را رها كن. رك حرفش را ميزند. نميگويد: نه! ايشان نميشود با او حرف زد. چرا، خلاف كرد به او بگو. خلاف كرد به او بگو.
4- آدم مخلص رنگي نمي شود. قرآن به شير گفته: («لَبَناً خالِصا») (نحل/66) شير خالص است. چرا خالص است؟ شير از لا به لاي پهن و خون رد ميشود نه بوي پهن دارد و نه رنگ خون. آدم مخلص كسي است كه از لا به لاي اين خطوط سياسي رد شود رنگي نشود. مشتري دارد يا كساد است. محله پايين است يا محله بالا است؟ در اين هيأت و در اين مسجد و در اين دانشگاه و مدرسه و مزرعه و بازار تحويلش گرفتند يا تحويلش نگرفتند؟ ميگويد: براي خدا ما رفتيم روضه حالا تحويل گرفتند، گرفتند. نگرفتند، نگرفتند. رنگي نشدن!
3- خود را مقصّر بدانيم نه ديگران را
5- آدم مخلص خودش را مقصر ميداند. حديث داريم «وَ رَأَى نَفْسَهُ مُقَصِّراً بَعْدَ بَذْلِ كُلِّ مَجْهُودٍ وَجَد» (بحارالانوار/ج69/ص300) يعني كساني كه تمام تلاششان را ميكنند اما باز هم ميگويند: شايد خدا چيز ديگر ميخواست، واقعاً من خيلي زحمت كشيدم اما خدا اين را ميخواهد يا خدا چيز ديگر را ميخواهد، من خودم را مقصر ميدانم. ميگويم: «مِمَّنْ يُرْجَى لَهُ الْخَلَاصُ مِنَ الرِّيَاء» اين اميد هست كه اين خالص باشد. آدمهايي كه تا يك كاري ميكنند فكر ميكنند نه من به وظيفهام عمل كردم. من حق پدريام را انجام دادم. از كجا؟ احتمال نميدادي در تربيت بچهات كوتاهي كرده باشي؟من حق همسريام را انجام دادم. احتمال نميدهي شما نسبت به همسرت كوتاهي كردي؟ من حق… من نميدانم! بنده اگر بگويم: من حق تلويزيون را انجام دادم. 32 سال در تلويزيون بودم. هر شب جمعه هم، يك شب جمعه هم تعطيل نشد. خوب واقعاً وظيفهات اين بود. ممكن است وظيفهي تو چيز ديگري باشد.
ممكن است وظيفهات اين باشد كه بروي زبان اردو ياد بگيري، بروي در ميان گاو پرستهاي هندوستان. عوض 32 سال ايران در گاو پرستهاي هندوستان بودي ممكن است ميليونها گاو پرست خدا پرست ميشدند. تو غلط كردي در تلويزيون بودي. هيچكس فكر نكند بگويد: من حقش را انجام دادم. چه كسي است كه بتواند بگويد كه حق نماز را انجام داديم؟ دو ركعت نماز باتوجه خواندي؟ حق روزه، حق جبهه، حق شهدا، حق جانبازان، ما نميدانيم وظيفهي ما چيست؟ اگر كسي خودش را مقصر بداند حديث داريم به اخلاص نزديك است. اما اگر بگويد: من به وظيفهام عمل كردم، اين پيداست يك خرده باد در سرش است.
ما بعد از امام زمان (عج) كسي را به اندازهي امام خميني دوست نداريم. ايشان در وصيت نامهاش فرمود: اگر قصوري يا تقصيري كردهام، از خدا عذرخواهي ميكنم و از ملت عزيز هم معذرت ميخواهم. امام خميني ميگويد: قصور يا تقصير! آنوقت شما مثلاً ميگويي كه…
من در اتاق يك رئيسي رفتم، كار داشتم. تا در را باز كردم ديدم يك دختري حالا يا دختر يا خانم، خيلي خوشگل است. تا در را باز كردم، اوه… چه شكلي!داخل اتاق رئيس رفتم گفتم: شما با اين خانم محرم هستي؟ گفت: نه!گفتم: چطور با يك دختر به اين زيبايي تو در يك اتاق هستي و در هم بسته است. گفت: آخر ما حزب اللهي هستيم. گفتم: خوشا به حالت كه اينقدر به خودت خاطرت جمع است. حضرت امير به زنهاي جوان سلام نميكرد. گفتند: يا علي رسول خدا سلام ميكند تو چرا سلام نميكني؟ گفت: رسول خدا سي سال از من بزرگتر بود. من سي سال جوان هستم. ميترسم به يك زن جوان سلام كنم يك جواب گرمي به من بدهد، دل علي بلرزد. گفتم: دل علي ميلرزد، تو خاطرت جمع است.
بعضيها خودشان را از اميرالمؤمنين حزب اللهيتر ميدانند. بعضي خودشان را از مراجع تقليد حسيني تر ميدانند. كدام مرجع تقليد در تاريخ قمه زده است. خيلي حزب اللهي هستي قرآن بخوان، تدبر كن، نماز جمعه برو، به فقرا كمك كن، مشكل مردم را حل كن، ميخواهي هم خون بدهي، بانك خون بيايد خونت را بگيرد و يك مسلمان را نجات بده. اين آقايي كه خودش را خوني كرده، خمسش را داده؟ تمام لقمههايش حلال است؟ هر هفته نماز جمعه ميرود؟ فقراي محله را رسيدگي ميكند؟ يا فقط يك لباس ميپوشد و خون ميريزد؟ كسي فكر كند اگر خودش را خوني كرد يا اگر مثل من در تلويزيون بود يا اگر نميدانم هيأتي راه انداخت به وظيفهاش عمل كرده است. بعضي از افراد هستند ممكن است گران فروش باشند، اما روز عاشورا خرج بدهند. همهشان اينطور نيستند، اكثرشان خوب هستند. اما اين را ميگويم براي يك درصد. يك درصد آدمهايي كه خرج ميدهند اگر كلاهبرداري، اختلاس، ما آدمهايي داريم ظاهرشان هم خيلي مذهبي است، ولي انصافاً تجارتشان اسلامي نيست. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
4- قيامت، روز بروز باطن انسانها
حديث داريم روز قيامت افرادي ميگويند: ما جبهه بوديم. خدا و فرشتهها ميگويند: دروغگو، تو جبهه رفتي كه بگويند: فلاني شجاع است. عدهاي ميگويند: ما در راه خدا، پول خرج كرديم. خدا و فرشتهها ميگويند: دروغ ميگويي. پول خرج كردي تا پز بدهي. عدهاي ميگويند: ما قاري قرآن بوديم. خدا و فرشتهها ميگويند: دروغ ميگويي. قرآن ميخواندي تا بگويند: فلاني صوتش خوب است. ما نميدانيم چه چيزي از مرز رد ميشود. چه چيزي از مرز رد ميشود. چه چيزي قبول ميشود؟
يك دعا ميكنم به اخلاص امام حسين به همهي كارها اخلاص بده. اخلاص خيلي مهم است. ميدانيد معناي اخلاص چيست؟ كلمهي اخلاص معنايش اين است كه اگر من روي منبر هستم، يك آقاي ديگر وارد مسجد ميشود. يك نامه مي نويسند كه جناب آقاي قرائتي اين روحاني محترم وارد شده، بحثهايش هم بحثهاي خوبي است. اگر ميشود يك چند دقيقه كم حرف بزنيد، سخنرانيتان را كوتاه كنيد كه ما از ايشان هم استفاده كنيم. اگر به من برنخورد معلوم ميشود كه اخلاص دارم.
انشاءالله خدا امام جمعهي قبل شيراز را شفا بدهد. آيت الله حائري ديد پاي نماز جمعهاش يك كسي آمده و او هم خوب حرف ميزند. گفت: اما خطبهي دوم شما را سفارش ميكنم به تقوا و خطبهي دوم هم وقف اين آقا. والسلام عليكم و رحمة الله! اصلاً خطبهي دوم را نخواند. به حداقل اكتفا كرد و گفت: وقف! مخلص اين است. راحت بگذرد. چه اصراري داريم حتماً از اين خيابان برويم. مگر امام حسين در اين خيابان است از اين خيابان برو. چه اصرار داريم كه مثلاً…
حسينيهها بايد بازوي مسجد باشد. خداي نكرده، خداي نكرده زبانم لال، نكند تكيهها و حسينيهها رقيب مسجد باشد. يعني يك جمعي در مسجد بروند يك جمعي هم در حسينيه بروند. در مدينه مسجدي ساختند پيغمبر فرمود اين مسجد را خراب كنيد. براي اينكه اين مسجد («تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنين») (توبه/107) مسلمانها را تفرقه مياندازد. چند تا آنجا ميروند، چند تا آنجا ميروند.
عزاداري بايد در شأن امام حسين باشد. خيلي اشك براي امام حسين ارزش دارد. خيلي! شنيدم آيت الله العظمي خوانساري كه از مراجع تقليد است و امام دربارهاش فرمود كه: مرجع المتقين، آيت الله سيد احمد خوانساري در بازار تهران. در وصيتنامهاش نوشته بود حدود هشتاد، نود سال درس خواندم و درس دادم اما براي قيامتم جز اشكي كه براي اهل بيت ريختم به هيچ چييز اميد ندارم. خيلي عزاداري ارزش دارد. خوشا به حال مداحها، منبريها، عزادارها، خوشا به حالشان. ولي به همان مقداري كه ارزش دارد هرچه طلا گرانتر باشد دزدش هم بيشتر است. مواظب باشيد.
5- هواپرستي، مانع اخلاص در كارها
موانع اخلاص، يكي هواپرستي، اميرالمؤمنين فرمود: «كيف يستطيع الإخلاص من يغلبه الهوى» (غررالحكم/ص306) كسي كه هوي و هوسش غالب است نميتواند مخلص باشد چون اين دنبال هوي و هوسش است. ميگويد: من دوست دارم. دوست دارم!
قديمها در كاشان ما اينطور بود. كاشان ما بورس منبري و واعظ و مداح است و عزاداري. گاهي يك كسي يك جمله ساده ميگفت، خدا ميداند مردم چقدر گريه ميكردند.
آتش بر آشيانهي مرغي نميزنند *** گيرم خيمه خيمهي آل عبا نبود!
يعني گيرم خيمه، خيمهي امام حسين نبود. بايد خيمهاش را سوزاند!؟
يك پيرمردي بلند ميشد ميگفت: مگر ز كربلا حسين… مگر ز كربلا حسين… كفن به غير بوريا نبود. يعني امام را در حصير گذاشتند دفن كردند. در كربلا غير از حصير نبود؟ خيلي هم ريتم نداشت. الآن شعرها پر از ريتم است. اما كسي گريه نميكند. چشمت قشنگ است. قدت كمون است. آخر يعني چه؟ بعضي شعرها، شعرهاي رقص است. بعضي شعرها، شعرهاي رقص نيست ولي شعرهايي است كه در شأن امام حسين نيست. هواپرستي نميگذارد آدم مخلص شود.
آرزوها، «قلل الآمال تخلص لك الأعمال» (غررالحكم/ص155) اگر آرزو داشته باشي، نميتواني مخلص باشي. من مي خواهم چنين باشم، من ميخواهم چنين شوم. چنين شوم، چنان شوم. بابا خدا اين كار را راضي است انجام بدهي، شد شد، نشد نشد. ما خيليها را داريم مجتهد ميشوند، رساله هم مينويسند، اما به درجه مرجعيت نميرسند. يعني مردم از او تقليد نميكند اما در عين حال نباخته. ميگويد: خيلي خوب خدا دوست داشت من تحقيق كنم. دوست داشت من زحمت بكشم، دوشت داشت من در فقه و اصول كار بكنم، حالا رساله هم نوشتيم. حالا مقلد من هم نشدند، نشدند.
خدمت آيتالله العظمي فاضل لنكراني بعضي از تجار پول آوردند. پول سنگين! يك شرط كردند كه آقا اين پول را ما سهم امام و خمس به شما ميدهيم به شرطي كه… فرمود: من اين شرط را قبول نميكنم پولتان را برداريد برويد. خيلي پول سنگين بود، وقتي بردند ايشان به آقازادهاش گفته بود كه چه بهتر راحت شدم! يعني اينطور نيست كه غصه بخورد براي پول. يك پول سنگيني به دفتر يكي از مراجع آوردند. بيست ميليارد تومان خمس. معلوم ميشود صد ميليارد درآمدش داشته، حالا شغلش چه بوده نميدانم. خوب مرجع وارسي نميكند از كجا آوردي؟ مسلمان است و(انشاءالله) دزد نيست. ولي بعداً كه بيست ميليارد را داد، بعد از چند روز آمد گفت: آقا شما يك نامه بنويسيد كه من آدم متديني هستم، كجا فلان كار را براي ما حل كند. مرجع فرمود كه بيست ميليارد را به او بدهيد برود. بيست ميليارد را به او بدهيد برود. ميخواهيد هم بگويم كه او چه كسي بود. مقام معظم رهبري بود. من بنا نيست خمس بگيرم و براي شما پارتي بازي كنم. خمس بگيرم و بعد نامه به چه كسي بنويسم كه فلانجا فلان دسته گل را آب بدهيد؟ براي خدا ميخواهي بده و نميخواهي نده.
6- توجه به محتواي جلسات در عزاداريها
هدف از جلسات عزاداري اين باشد كه با اسلام آشنا شويم نه حسينيه پر شود. آمد نزد من، من را براي محرم دعوت كند. ببين خيلي عزادارها خوب هستند منتهي اين عيبها در بعضيها هست آنوقت يك عيب كه در بعضي پيدا ميشود همه را خراب ميكند. گفتم: چرا از من دعوت ميكنيد براي حسينيه؟ گفت: راستش را بگويم؟ گفتم: بله. گفت: ما حساب كرديم اگر شله زرد بدهيم در حسينيه 500 نفر ميآيند. اگر پلو و قيمه بدهيم بيشتر ميشود. اگر تو بيايي سخنراني كني جمعيت بيشتر ميشود. من اصلاً نميدانم تو چه ميگويي، من ميخواهم حسينيهي من پر شود. فرقي هم نميكند قرائتي باشد يا شله زرد! يعني او هدفش پر كردن… ميگويد: قرائتي، قيمه، شله زرد، ميگويد: براي من فرقي نميكند. ميخواهم حسينيه پر شود. ببينيد اين ديگر خدا نيست. اين دنبال هوسش است. كسي كه آرزو دارد اخلاص ندارد.
گاهي وقتها ميگويد: رسم است. رسم باشد، بسياري از رسمها پايش به جايي بند نيست. قرآن ميفرمايد: («وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوك») (انعام/116) اگر خواسته باشي ببيني اكثر مردم چه ميگويند گمراه ميشوي. چه كار به اكثريت داري؟ راه خدا اين است. اكثر نيستند، نيستند كه نيستند. لازم نيست ما طبق آراء اكثريت عزاداري كنيم. رسم نيست، خوب رسم نباشد. ما رسمش ميكنيم.
در عزاداريها نماز جماعت محور باشد. من تشكر ميكنم به عنوان يك طلبه از تمام هيأتهايي كه ظهر عاشورا در خيابان نماز ميخوانند. منتهي به چند شرط: 1- به شرطي كه به مسجد دور باشد. معنايش اين نيست كه از مسجد برويم در خيابان پشت مسجد نماز بخوانيم. اگر مسجد دور است. 2- به شرط اينكه ترافيك نشود. من نماز بخوانم و ماشينها پشت سر من بوق بزنند شبهه دارد. من الآن چه گفتم؟ الآن گفتم بخواهم نماز بخوانم وقت شما از بين ميرود. شك كردم در نماز خواندنم. گفتم نماز اول وقت را نميخوانم. من نماز بخوانم براي اينكه جمعيتي معطل نماز من شوند. داريم اگر افطاري اگر يك عده سر سفره منتظر هستند نمازت را اول وقت نخوان. برو افطار كن جمعيت منتظر شما هستند.
ترافيك نشود، راهبندان نشود، نماز طول نكشد، تمهيداتش انجام شود. ولي كار بسيار خوبي است. شما نميدانيد اين نماز چه كرد. اللهاكبرهاي كشورهاي ديگر به جرأت الله اكبرهاي ايران است. الآن كه آمريكا و اروپا هم دارد به هم ميريزد. آنها از مصر ياد گرفتند، و مصر هم از… ساده نگيريد اين نمازهايي را كه در خيابان ميخوانيم. نماز ظهر عاشورا از ايران به پاكستان و بحرين و نميدانم افغانستان و كشورهاي ديگر رسيد، از آنجا هم به نيويورك رسيد. ما در تلويزيون ديديم ايام عاشورا وسط خيابان نيويورك نماز جماعت خواندند. زور امام حسين است. در دانماركي كه كاريكاتور براي پيغمبر كشيده بودند، روحاني آنجا ميگفت: جان كه ميكندي شب بيست و يكم ماه رمضان مثلاً دو هزار تا جمع ميشدند. اما بعد از آن كاريكاتور ظهر عاشورا چهل هزار نفر يا حسين گفتند. در خيابان دانمارك اروپا، اين ياحسين خيلي، حسين انرژي هستهاي است. همه چيز را منفجر ميكند. يا حسين كساني را در هيأت ميآورد كه در طول سال ممكن است مسجد نيايند. امام حسين خيلي قلابش قوي است. عاشورا خيلي زور دارد. دست ميدادند كه كربلا بروند. چشم ميدادند كه كربلا بروند. شكنجه ميشدند كه كربلا بروند.
7- قيام امام حسين(عليهالسلام) براي احياي معروفها
آنوقت اين قيام امام حسين براي چه بود؟ براي امر به معروف بود. عدهاي امر به معروف نميكنند.
من يك كتابي راجع به امر به معروف نوشتم، حالا احتمال دارد كه تبديل به برنامههاي سه دقيقهاي شود و در يكي از شبكهها هر شب يكي، دو ماه بگوييم. امروز نگاه ميكردم ديدم كه افرادي كه نسبت به امر به معروف بيتفاوت هستند چند تا حرف ميزنند. يكي ميگويند: گناه ديگران كاري به ما ندارد. نصفش را من ميگويم و نصفش را شما بگوييد. عيسي به دين خود، موسي به دين خود! (بسم الله الرحمن الرحيم) اين حرف غلط است! شما سوار كشتي كه شدي هرجاي كشتي را سوراخ كني ولو صندلي خودت باشد آب كه در آن آمد ديگران هم غرق ميشوند.
شما وقتي بگويي با پول خودم سيگار ميكشم، بله با پول خودت سيگار ميكشي اما دودش در حلق بغلي هم ميرود. اصلاً هواي مسجد دودي ميشود. اين كلمهي غلطي است كه گناه ديگران كاري به ما ندارد. قرآن بخوانم. قرآن ميگويد: بترسيد از گناهاني كه دودش فقط در چشم گناهكار نميرود، چشم بيگناه هم ميرود. گاهي ميگويند: امر و نهي خلاف آزادي فردي است. بابا مردم آزاد هستند. (بسم الله الرحمن الرحيم). نخير مردم همهجا آزاد نيستند. ما در قرآن خط قرمز داريم. مسلمان كه هستيم. ميگويد: در اينجا خط قرمز است. («وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّه») (بقره/229) («حُدُودَ اللَّه») يعني خط قرمز. شما مگر آزاد هستي شراب بخوري؟ مگر آزاد هستي مثلاً گوشت خوك بخوري؟ مگر آزاد هستي مرده بخوري؟ آزادي يعني چه؟
مگر يك كسي ميتواند با لباس شنا برود سر كلاس فيزيك بنشيند؟ كجاي دنيا اجازه ميدهند كسي با لباس كشتي، با لباس شنا برود سر كلاس فيزيك بنشيند. بگويد: آقا آزادي فردي است. آزادي ارزش دارد كه مزاحم آزاديهاي ديگر نباشد. گناه اثر خودش را دارد. بعضيها امر به معروف نميكنند ميگويند: آزادي. اتفاقاً هركس به منكر رسيد اگر قدرت دارد با دست، قدرت ندارد با زبان، با زبان هم آدم خجالتي است لااقل عبوس كند. اين نگاه كند گناه كرده همه رويش عبوس ميكنند. تحت تأثير قرار ميگيرد. بعضيها ميگويند: ما خجالت ميكشيم. او از گناه كردن خجالت نميكشد، شما از نهي از منكر خجالت ميكشي. خجالت چيز بدي است. حديث داريم «الْحَيَاءُ حَيَاءَانِ» (بحارالانوار/ج74/ص151) دو رقم خجالت داريم. «حَيَاءُ عَقْلٍ وَ حَيَاءُ حُمْق» بعضي از حياها از روي احمقي است. آقا وضو بلد نيست، خجالت ميكشد. آقا خجالت ندارد. ياد من بده!ياد من بده خجالت ندارد.
يك پسر سني از مصر به ايران آمده بود. آيت الله سبحاني ميفرمود. ما اين را خدمت آيتالله العظمي گلپايگاني برديم. خوب يك مرجع تقليد هشتاد ساله. تا گفتيم اين پسر شانزده ساله قاري است از مصر آمده، گفت: آقا قاري هستيد؟ خوب، من حمد را براي شما ميخوانم ببين چطور است؟ گفتند: آقا، آقا، آقا بد است!يك مرجع هشتاد ساله شيعه جلوي يك پسر سني شانزده ساله قرآن بخواند! گفت: خوب مگر نميگوييد: قاري است؟ اگر قاري است كه طوري نيست. ممكن است تجويدش از من بهتر باشد. من نماز را براي اين ميخوانم. خجالت نكشيد. او از سيگار كشيدن و هواي مسجد را دودي كردن خجالت نميكشد. شما عوض اينكه بگوييد: برادر جان سيگار را در مسجد نكشيد. در اتوبوس و در تاكسي نكشيد. فضاي اينجا براي همه هست. شما فضا را دودي ميكنيد و حق تنفس من را هم ميگيريد. خجالت نكشيد. بچهها خجالت نكشند، به پدر و مادرشان نهي از منكر كنند.
مدير كل آموزش و پرورش خوزستان آمد نزد من و گفت: خستگي من برطرف شد. يك دختر يازده ساله آمده گفته امروز مادرم را نمازخوان كردم. ميخواهي بگويم چطوري؟ گفت: من نماز در مدرسه ميخواندم ولي مادرم نماز نميخواند. گفتم: مادر ميشود بنشيني من چند دقيقه با شما صحبت كنم؟ نشست. گفتم: من را دوست داري؟ گفت: بله تو عزيز من هستي. بابا را دوست داري؟ برادرها، خواهرها؟ خوب اگر دوست نداشتم كه غذا نميپختم، خياطي نميكردم. كمك درسي نميكردم. من صبح تا شب زحمت ميكشم چون دوستتان دارم. گفت: مادرجان اين سؤال مرا جواب بده. آيا خدا را هم دوست داري؟ گفت: بله! خدا ما را آفريده، خدا به ما چه و چه داده. گفت: اگر بابا را دوست داري، ما را دوست داري، با ما حرف نزني اين خوب است؟ گفت: نه! من دوستتان دارم، با شما حرف ميزنم. گفت: چطور خدا را دوست داري با او حرف نميزني؟ تو كه ميگويي: من خدا را دوست دارم. كسي كه خدا را دوست دارد با خدا حرف ميزند. تو چرا نماز نميخواني؟ ميگفت: مادرم ماند و گفت: چشم. بلند شد وضو گرفت و نماز خواند. بچهها هم بايد امر به معروف كنند. نهي از منكر كنند.
من در حوزه رفتم سخنراني كردم پيشنهاد كردم. طلبه از سال اول بايد تبليغ كند. نگذارد تا عمامه بگذارد و ريشهايش دربيايد و نميدانم حجةالاسلام شود، نه!سال اول طلبگي ميتوانم داستان راستان يك قصهي كوچك است از مرحوم آيت الله شهيد مطهري، يك قصه از داستان راستان را براي خواهر و برادرم بگويم. برگ زرد هم وقتي در حوض افتاد كشتي 50 تا مورچه ميشود. نبايد گفت: نه! كشتي بايد فني باشد. بله كشتي فني داريم. كه صنعتگرها ميسازند. اما يك كشتي طبيعي هم داريم. يك برگ درخت در حوض ميافتد كشتي پنجاه مورچه ميشود. يعني يك بچه هم ميتواند بگويد: آقاجان اين كار غلط است انجام نده. امام حسين فرمود: من شهيد امر به معروف و نهي از منكر هستم.
از نماز ظهر عاشورا هم تشكر ميكنم و هم سفارش ميكنم. ترافيك نباشد، بلندگوها مردم آزاري نكند. چشم و هم چشمي نباشد. رقابت نباشد. هرچه شعر بيشتر اشك داشته باشد، و حماسه و شعور و شعار با هم باشد بهتر است، منبريها را تقاضا كنيم كه نيازها را بيشتر بگويند. اجرتان با امام حسين. يك سلام ميكنم شما هم سلام بدهيد.
«السلام عليك يا ابا عبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك، عليك مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتك، السلام علي الحسين، و علي علي بن الحسين، و علي اولاد الحسين، و علي اصحاب الحسين و رحمة الله و بركاته»
خدايا به آبروي امام حسين و اصحابش بالاترين درجهي علم و ايمان و يقين و اخلاص و تقوا و مصونيت و سلامتي و توفيق و بركت را به تك تك ما مرحمت بفرما. كساني كه در سالهاي قبل براي امام حسين سياه پوش كردند و روضه خواندند و عزاداري كردند، روي عشق كربلا همه را الساعه با امام حسين محشور بفرما. به كارهايمان هرچه ميتوانيم رنگ امام حسين بدهيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 91 سوره انعام، بر چه امری تأكید دارد؟ 1) نفی غیر خدا 2) انفاق برای خدا 3) عبادت برای خدا 2- از نظر قرآن، چه امری رحمت و مغفرت الهی را به دنبال دارد؟ 1) مرگ در راه خدا 2) شهادت در راه خدا 3) مرگ یا شهادت در راه خدا 3- قرآن در مورد كدام آشامیدنی، وصف خالص را به كار برده است؟ 1) آب باران 2) شیر حیوانات 3) آب میوهها 4- خداوند،پیامبر را مأمور تخریب چه مكانی كرد؟ 1) خانهی منافقان 2) مسجد منافقان 3) قبر منافقان 5- هدف امام حسین(علیهالسلام) از قیام علیه یزید چه بود؟ 1) امر به معروف 2) نهی از منكر 3) هر دو مورد
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2442