نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2451
1- پيامبر و امام، مظهر رحمت الهي 2- جانشيني هارون در دوره غيبت حضرت موسي 3- امام خليفه خداوند در زمين 4- نام دوازده امام در روايات رسول خدا 5- روز اكمال دين و اتمام نعمت 6- روز مأيوس شدن كفار از نابودي اسلام 7- امام علي عليه السلام، جان رسول خدا صلوات الله عليه
موضوع: نصب امام علي عليهالسلام در غدير خم
تاريخ پخش: 02/08/92
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندگان عزيز زمان پخش كه پاي تلويزيون نشستند، عيد غدير است. يعني غروب عيد غدير، نه شب عيد غدير. پنجشنبهاي كه عيد غدير است شباش.
قصهي غدير را ميدانيد. من هم در اين سي و چند سال هروقت به مناسبت غدير بوده، حرفهايي را زدم. اما باز هم حرف براي زدن داريم. دليل نياز به امام همان دليل نياز به پيغمبر است. به چه دليل ما پيغمبر ميخواهيم؟ به دليل اينكه ما عقلمان ناقص است. به چه دليل عقل ما ناقص است؟ به دليل اينكه پشيمان شويم. اگر انسان عقلش كامل باشد پشيمان نميشود. اينكه ما اين كار را ميكنيم بعد پشيمان ميشويم يعني چه؟ يعني عقل ما نرسيد. كسي هست پشيمان نشود؟ نه! يك بار، دو بار است؟ نه. دهها و صدها و هزارها و هزارها است. هر انساني بارها و بارها پشيمان ميشود. پشيماني دليل بر اين است كه عقل من كوتاه است. هركس عقلش كوتاه است، نياز به يك امدادي دارد. كه از جايي امداد شود. خداوند پيغمبرش را فرستاده، آنجايي كه عقل ما نميرسد ميگويد: راه اين است. چاه اين است. نياز به امام دليلش همان نياز به پيغمبر است.
1- پيامبر و امام، مظهر رحمت الهي
قرآن راجع به پيغمبر ميفرمايد: پيامبر رحمت است. به چه دليل؟ (وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ)(انبياء/107) قرآن ميگويد: (رَحْمَةً لِلْعالَمينَ) تو براي همه عالم رحمت هستي. اين (رَحْمَةً لِلْعالَمينَ) آيهي قرآن است. و رحمت بر خدا واجب است. (كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَة) (انعام/54) پيغمبر رحمت است و خداوند (كَتَبَ) نوشته است، پروردگار شما بر خودش نوشته كه نوشته يعني واجب كرده است. خدا بر مردم رحمت را واجب كرده است. آيا ميشود بگوييم كه يك جمعيتي هستند، براي يك عده پيغمبر باشد، براي يك عده نباشد. مگر نميگويد: (رَحْمَةً لِلْعالَمينَ). مگر نميگويد: (كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَة)؟ اگر بشر به خاطر پشيماني و نارسايي علم و عقل نياز به حجت خدا دارد، فرق نميكند. آن نيازي كه آنها دارند، ما هم داريم. همانطور كه مردم آن زمان نياز داشتند، اتفاقاً مردم اين زمان نيازشان بيشتر است. فكر نكنيد اگر دانشگاه و پروفسور و استاد و آيت الله زياد شد ديگر مردم نياز به پيغمبر ندارند. چه جنايتي قديم ميشده كه الآن نميشود؟ قلهي جنايات جاهليت را بگويم. دختر را زنده در گور ميكردند. حالا با وسايل مدرن سقط جنين ميكنند و دختر و پسر را با هم در گور ميكنند. آنجا در گور ميكردند، اينها سقط شده را در چاه مستراح مياندازند.
همديگر را ميكشتند، يكي يكي همديگر را ميكشتند. الآن بمباران ميكنند. صد تا صد تا ميكشند. چه جنايتي است كه زمان جاهليت بوده و الآن اين كار نميشود؟ به يك كسي سم ميدادند، او را ميكشتند. خوب الآن مواد هروئين، موادي كه الآن آمده است. امروز ديدم كه مسؤولين بهداشت ميگفتند: آدامس نخوريد، شكلات نخوريد، نوشابهها را نخوريد. برنامه اين بود كه كسي با خوردن شكلات معتاد شود. قرآن يك آيه دارد ميگويد: (الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى) (احزاب/33) شما جاهليت اول را پيش نكشيد. اما باقر فرمود: اينكه ميگويد: جاهليت اول، پيداست كه جاهليت دوم هم هست. آخر اگر من خانهي شما آمدم، گفتم: ايشان كيه؟ گفتي: اولاد اول من است، يعني چه؟ يعني يك اولاد ديگر هم دارم. اولاد اول، يعني چه؟ يعني يك اولاد ديگر هم هست. جاهليت اول، يعني پيداست… جاهليت دوم همين زمان ما هم اسمش را جاهليت بگذاريم طوري نيست.
2- جانشيني هارون در دوره غيبت حضرت موسي
بله با رفتن پيغمبر وحي قطع ميشود، اما بايد حجت خدا باشد. خدا در قرآن آيه نقل ميكند، ميگويد: حضرت موسي ميخواست كوه طور برود، جانشين تعيين كرد. به هارون گفت: (اخْلُفْني في قَوْمي) (اعراف/142) «اخْلُفْني» خليفه باش. چطور موسي وقتي ميخواهد چند روز از مردم جدا شود جانشين تعيين ميكند. آنوقت پيغمبر ميخواهد از دنيا برود، جانشين تعيين نكند. شما چطور قبول ميكنيد كه ابيبكر وقتي ميخواست از دنيا برود، جانشين تعيين كرد، گفت: من ميروم بعد از من عمر. چطور ابيبكر دلش به حال امت سوخت. پيغمبر دلش به حال مردم نسوخت؟ اين را با چه وجداني ميشود قبول كرد؟
اصلاً اگر از طرف خدا رهبر تعيين نشود، ظلم به زحمات پيغمبر است. ما پيغمبر را فرستاديم، 23 سال دندانش را شكستند. لبش پاره شد در جنگها، زشتيهايي كه به او گفتند. تو ساحر هستي، تو مجنون هستي، تو شاعر هستي، تو كاهن هستي. اين همه جسارت، اين همه جنگ، اين همه خاكستر، شكمبهي گوسفند، شتر، اين همه جسارت، پيغمبر آمد يك عدهاي را به اسلام دعوت كرد بعد هم هيچي به هيچي. ول شد و رفت. يك چوپان چهار تا بز داشته باشد، حاضر است بدون چوپان رها كند برود؟ يعني پيغمبر اينقدر پايين آمد؟ كه به اندازهي يك چوپان «نَعُوذُ بِاللَّه» ارزش نداشت؟ يك چوپان چهار تا بزغاله داشته باشد، به كسي ميسپارد؟
3- امام خليفه خداوند در زمين
پيغمبر مرد و هيچكس را هم تعيين نكرد. چه وجداني ميتواند اين حرف را قبول كند؟ چه منطقي، چه عقلي، چه تجربهاي. جانشين را هم بايد خدا تعيين كند. امام را بايد خدا تعيين كند. قرآن بخوانم. (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما)(بقره/124) خدا به ابراهيم ميگويد: (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما) يعني امام را من تعيين كردم. امام رئيس جمهور نيست كه با سلام و صلوات به او رأي بدهيم. امام يعني جانشين خدا، خليفهي خدا را بايد خدا تعيين كند. خليفهي خدا را ما كه نميتوانيم تعيين كنيم. بله، مديران اجرايي را ميشود ما تعيين كنيم. اين خليفهي خدا، حجت خدا، كسي كه قولش، فعلش، سكوتش، قيامش، قعودش، حجت است مگر ميشود اين را با… يك شعر است همه ايرانيها بلد هستند. نصفش را من ميخوانم. نصفش را شما بخوانيد. «هرچه بگندد نمكش ميزنند، واي به روزي كه بگندد نمك»!
ما چرا امام ميخواهيم؟ براي اينكه كج ميرويم. پس واي به روزي كه امام هم كج برود. امام بايد معصوم باشد. اگر امام هم كج برود، ميگوييم: پس خوب او هم يك امام ديگر ميخواهد. امام بايد معصوم باشد. عصمت هم يك حالت دروني است. به قول بوعلي سينا ميگويد: عصمت يك حالت دروني است، جز خدا كسي از آن خبر ندارد. پس امام بايد معصوم باشد، چرا؟ براي اينكه اگر امام معصوم نباشد، اين خودش هم نياز به يك امام ديگر دارد. هرچه بگندد نمكش ميزنند، ما كه كج ميرويم پيغمبر ميخواهيم. واي به روزي كه پيغمبر هم معصوم نباشد، كج برود. امام كج برود. پس بايد امام معصوم باشد.
همهي انبياء معصوم هستند. منتهي عصمت باقي انبياء كلي است، عصمت پيغمبر ما دانه دانه است. قرآن ميگويد: چشم پيغمبر هم معصوم است. (ما زاغَ الْبَصَر)(نجم/17) چشم كج نرفت. زبان پيغمبر معصوم است. (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى)(نجم/3) قلب پيغمبر معصوم است. (ما كَذَبَ الْفُؤاد) (نجم/11) پيغمبر عضو عضوش معصوم است. مگر ميتوانيم بگوييم: براي يك سري از مردم خدا رحمت فرستاد، بعد از فوت پيغمبر هم قيچي شد، هيچي به هيچي. مردم به حال خودشان!
4- نام دوازده امام در روايات رسول خدا
از چيزهايي كه خيلي كليدي است، خيلي كليدي است و همه در آن ماندند اين است. شيعه و سني همه اين حديث را قبول دارند. كه پيغمبر فرمود: بعد از من خلفاء اثني عشر، 12 نفر هستند. نزد ما دوازده تا معلوم است. خدا آيت الله صافي را حفظ كند. كتابي نوشته «جلاء البصر في اثبات الائمة اثني عشر» يك كتاب پر از روايات از شيعه و سني كه اسم امامها تعيين شده است. اوله عليُ و آخر مهديُ!
يكي از اين كشورهاي عربي يك سرود درست كرده بودند براي بچهها، در همان سرود امامها را جاسازي كرده بودند. مثل اينكه ميگوييم:
من راست ميگويم هميشه *** دروغ سرم نميشه!
ساداتي الائمَة، باب نجات امة *** اولهم عليُ، آخرهم مهديُ…
دوازده امام، ولي آقاياني كه دوازده امام را قبول ندارند، ماندند كه دوازده تا را چه كنند؟ چون در كتابهايشان آمده است. اثني عشر، خلفا بعد از من دوازده تا هستند. هركاري ميكنند دوازده تا جور نميشود. گاهي چهار تا اضافه ميكنند. آن را كم ميكنند. آن را اضافه ميكنند. دوازده تا جور درنميآيد.
ما افتخار ميكنيم روز غدير خم حضرت علي نصب شد. حالا منتهي ديگران چه ميگويند؟ اول اينكه بعضيها غدير را نگفتند، كه خدا انصافشان بدهد. بد نيست يك نكته را هم بگويم. پيغمبر سال آخري كه ميخواست مكه برود، اعلام كرد كه من دارم حجةالوداع ميروم، يعني حج آخري. آخر عمر من است. خيليها آمدند با پيغمبر رفتند و اعمال حج را انجام دادند و قدم به قدم نوشتند. كجا پيغمبر نشست. كجا نماز خواند. كجا چه آيهاي را خواند. متر متر را در تاريخ آوردند. در برگشتن چون غدير خم بوده، يك مرتبه قورتش دادند و اصلاً علي را نگفتند. خيلي آدم داغ ميشود. شما رفتن پيغمبر را قدم به قدم گفتي. اما برگشتن پيغمبر را كه در غدير خم آن مانور را داد، هيچي به هيچي! خوب خدا انصافشان بدهد. غدير خم بالاترين عيد است. و هيچي عيدي مثل غدير خم نيست.
5- روز اكمال دين و اتمام نعمت
راجع به غدير خم يك آيهاي داريم، (الْيَوْمَ) يعني امروز، (أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ) (مائده/3) يعني دينتان را كامل كردم. (الْيَوْمَ يَئِسَ) امروز كفار، (يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا) امروز كفار مأيوس شدند. (وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي)، (أَتْمَمْتُ) يعني نعمت خودم را بر شما تمام كردم. (وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً) امروز من از شما راضي هستم. يك كلمهاي در قرآن است، كه امروز كفار مأيوس شدند. امروز خدا راضي شد. امروز دين كامل شد. امروز نعمت تمام شد. اين روز چه روزي است؟ ما روزهاي پيغمبر را از اول عمر تا آخر نقطهچين ميكنيم. سه صلوات بفرستيد تا من نقطهها را پر كنم. (صلوات حضار)
عمر پيغمبر چهل سالگي به پيغمبري رسيد، 63 سالگي هم از دنيا رفت. اين نقطهها هم روزهاي عمر پيغمبر است. ما در اين روزها، بايد يك روزي را پيدا كنيم كه اين كلاه را سرش بگذاريم. سر را شما پيدا كنيد. بگوييم: امروز، كفار مأيوس شدند. دين كامل، خدا راضي، نعمت تمام، امروز روز اول است. ميشود بگوييم: روز اول بعثت است؟ شما جواب بدهيد. يعني پيغمبر كه آمد ساعت اول دين كامل شد. نميشود گفت. براي اينكه تازه من پيغمبر شدم. ساعت اول كه چيزي كامل نيست. پس اين… روزهاي حساس، سه سال مخفيانه تبليغ كرد. بعد از سه سال آيه نازل شد (فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَر) (حجر/94) چرا مخفي؟ بعد از سه سال فرياد بزن. بعد از سه سال داد زد، فرياد زد. بگوييم: روزي بود كه پيغمبر از مخفيگاه بيرون آمد و از دين تبليغ كرد. آن هم نميشود چون پيغمبر از 40 سالگي تا 63 سالگي، بيست و سه سال است. سه سالش شود، بيست سال ديگر مانده است. اگر سه سالگي دين كامل شود، پس آن بيست ساله حرف مفت ميزند «نَعُوذُ بِاللَّه»! روز هجرت بود كه پيغمبر هجرت كرد. نميشود باشد. چون روز هجرت پيغمبر در فشار مردم مكه و شكنجهها بود. پيغمبر براي جان خودش و اصحابش هجرت كرد. باز نميتوانيم بگوييم. چون كفار مأيوس نبودند. كفار موفق بودند، پيغمبر را شكنجه كردند، پيغمبر بيرون رفت. ما مأيوس شده بوديم، نه كفار. گفتيم: ديگر نميشود مكه كار كرد. برويم مدينه!
در مدينه چند تا جنگ پيروز شديم. چند تا جنگ شكست خورديم. جنگهايي كه شكست خورديم، شكست خورديد، امروز دين كامل شد. با مرگ من، با شكست ما؟ جنگهاي شكست را نميتوانيم بگوييم: امروز خدا راضي است. يعني خدا راضي است كه مسلمانها شكست بخورند؟ خدا نعمتش را تمام كرد كه مسلمانها شكست بخورند؟ اين آيه براي روزهاي… نصفش را من ميگويم، نصفش را شما بگوييد. اين آيه براي روزهاي شكست نيست. بايد برويم سراغ روزهاي…
در چند جنگ پيروز شديم. در جنگ بدر پيروز شديم. جنگ خندق پيروز شديم. خيبر پيروز شديم. احزاب پيروز شديم. در چند جنگ پيروز شديم. احزاب و خندق يكي است. باز كلاه اندازهي سر اينها نيست. چرا؟ براي اينكه در جنگ كه آدم پيروز ميشود آن گروهي كه شكست ميخورد، مأيوس ميشود. خدا نميگويد: «اليوم يَئِسَ الَّذينَ في الجبهه»، «يئس الذين يجاهدونكم» نميگويد: اين طرف مقابل مأيوس شد. ميگويد: (يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا) تمام كفار دنيا مأيوس شدند. در جنگ وقتي آدم پيروز ميشود. ببين من كشتيگير هستم. وقتي با كسي كشتي گرفتم پيروز شدم، اين كسي كه از من شكست خورد مأيوس ميشود. اما همه كشتيگيرهاي دنيا مأيوس هستند؟ ميگويد: نه، يك تازه نفس ميآوريم او را زمين ميزند. در جنگ گروههايي كه روبرو بودند، بله شكست خوردند. اما قرآن نميگويد: افرادي كه مقابل شما بودند شكستند. نميگويد: (يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا) يعني همه كفار. نه يعني كساني كه فعلاً در جبهه هستند. شامل نميشود!
بگوييم: حجةالوداع، كه اين را گفتم. كه امروز دين كامل شد، چون پيغمبر اعمال حج انجام داده است. قرآن نگفته: «اليوم اكملت لكم حجكم» نميگويد: حج كامل است، ميگويد: (أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ). دينتان كامل است. انجام حج در خدمت پيغمبر حج يكي از عبادات است. كل دين حج نيست. نگفته: امروز حج شما كامل است. آخر كساني كه راجع به غدير ميخواهند چانه بزنند، راههاي چانهاش را ميگويم. ميگويند: مراد از اين آيه روزي است كه حجةالوداع شد. ميگويم: اگر اينطور باشد بايد بگويد: «اليوم اكملت لكم حجكم» من اگر يك جفت كفش به شما دادم، نميتوانم بگويم: لباس شما تأمين شد. بابا يك جفت كفش داديم. كفش يكي از لباسها است. بگويند: هيچ روزي نيست جز آن، چند روز به فوت پيغمبر، روز غدير خم.
روز غدير خم اين كلاه اندازهي اين كله است. چرا؟ اما يكي يكي…
6- روز مأيوس شدن كفار از نابودي اسلام
«يَئِسَ» يأُس، امروز كه علي معرفي شد، اميرالمؤمنين امروز كه حضرت علي در غدير خم معرفي شد، كفار مأيوس شدند، چرا؟ براي اينكه كفار خسته شده بودند. با متلك و تهمت پيغمبر را نشكستند. به پيغمبر گفتند: شاعري، كاهني، ساحري. در جنگها هم پيغمبر را نشكستند. روز به روز هم صداي اسلام هي پخش ميشد. آخرش گفتند: ببين، پسر ندارد. دختر هم در زمان جاهليت جز آدم حساب نميكردند. سنش هم شصت و خردهاي سالش است. مي ميرد تمام ميشود. كسي كه پسر ندارد، دختر هم كه نميتواند كار پدر را بكند. پس با مرگش تمام ميشود. تا ديدند در غدير خم علي را معرفي كرد، گفتند: اِ… اِ… پسر هم داشت بهتر از علي نبود، و لذا «الذين كفروا» همه كفار مأيوس شدند. دين كامل شد، بهترين ماشين باشد ولي راننده ندارد، كامل نيست. شما بهترين ماشين را دست يك آدم ناشي بده. يك ساعت قراضه مي كند. ماشيني خوب است كه رانندهاش هم خوب باشد. اين مكتب بايد يك رهبر داشته باشد.
ما در قرآن، حرفي كه ميخواهم از نظر تفسيري بزنم، اين است. در قرآن اگر خواستيد بحث كنيد. در قرآن آيهاي با چهار نشانه داريم. امروز كفار مأيوس، امروز دين كامل، امروز نعمت تمام، امروز خدا راضي. بايد ببينيم، اين شعارها اندازهي كدام كله است. هيچ روزي اين كلاه سرش نميرود. جز روز غدير هم كه اين كلاه به اين سر قابل تطبيق است.
عرض كنم به حضور شما كه يك آيهاي هم هست، آيهي عجيبي است كه… چطور ما ميتوانيم بگوييم: پيغمبر از دنيا رفت و كسي را هم تعيين نكرد. پس خدا دروغ گفته است؟ خدا در قرآن گفته: (وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ)(رعد/7) آيهي قرآن است. يعني همه امتها يك هدايت كنندهي الهي داشتند. آنوقت بايد بگوييم: (وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ) هر قومي هدايت كننده دارد، اما پيغمبر از دنيا رفت، هيچي به هيچي. به مردم گفت: برويد خودتان ببينيد چه ميكنيد. مگر قرآن نميگويد: (وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ)(فاطر/24) هيچ امتي نيست مگر اينكه يك انذار دهنده و هشدار دهنده داشته باشد. بگوييم: بله همه بوده، اما پيغمبر اسلام نه. ميشود اين را بگوييم؟
ميگويند: آقا در غدير خم كه فرمود… نصفش را من ميگويم، نصفش را شما بگوييد. «من كنت مولاه، فهذا علي مولاه» هركس من مولاي او هستم، ميگويد: مولا يعني دوست. يعني علي را دوست داشته باشيد. ميگوييم: دوستي بيعت دارد. مثلاً شما كشمش دوست داري، با كشمش بيعت ميكني؟ پلو دوست داري با پلو بيعت ميكني؟ آنها هم بيعت كردند. بيعت براي سياسي است. دوستي خالي كه آدم نوهاش را دوست دارد. بچهاش را دوست دارد. شما زنت را دوست داري، با او بيعت ميكني؟ با نوهها و بچههايت بيعت ميكني؟ بابا بيعت كردند. بيعت بار سياسي دارد. و در ثاني مگر پيغمبر وحشت داشت از اينكه بگويد: علي را دوست داشته باشيد. خدا در غدير خم گفت: (وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس) (مائده/67) نترس! بگو. اصلاً به اميرالمؤمنين تبريك گفتند. بزرگان قوم آمدند گفتند: يا علي به تو تبريك ميگوييم. بَخٍ بَخٍ گفتند! دوستي تبريك دارد؟ دوستي كه تبريك ندارد. دوستي كه بيعت ندارد. دوستي كه سه روز معطلي ندارد. دو، سه روز در غدير خم جمعيت ايستادند و سوختند. هوا داغ بود سرهايشان را هم از مكه آمده بودند، تراشيده بودند. آفتاب به سرها ميتابيد، سرخ ميشدند. پارچهها سر ميكشيدند. بعد ميديدند كف پايشان داغ شد، پارچهها را زير پا ميگذاشتند. سه روز مردم بال بال زدند. فرمود: صبر كنيد تا آنهايي كه در راه عقب ماندهاند برسند. فرمود: صبر كنيد آنهايي كه جلو رفتند برگردند. جلوييها برگردند. عقبيها برسند. خطبهي چند ساعته، آن هم بعد از نماز ظهر، شهادتين را گفت. راجع به خدا گفت. راجع به نبوت گفت. بعد گفت: علي، آيا وزن دوستي وزن توحيد و نبوت است كه بگوييد: 1- خدا يكتا است. 2- پيغمبر شما رسول است. 3- علي را هم دوست داشته باشيد. آخر بايد اين چيزها به هم بخورد. بايد وزن امامت، وزن رسالت باشد. وزن توحيد باشد. بايد تناسب داشته باشد.
7- امام علي عليه السلام، جان رسول خدا صلوات الله عليه
يك آيهاي در قرآن داريم، اميرالمؤمنين جان پيغمبر است. پيغمبر وقتي ميخواست به مسيحيها نفرين كند گفت: شما خانمهايتان را بياوريد، من هم خانمم را ميآورم. بچههايتان را هم بياوريد، من هم بچههايم را ميآورم. گفت: من جانم را هم ميآورم! بعد ديدند علي را آورد. دو تا جان جان داريم. يكبار علي گفت: جان من فداي تو، جاي پيغمبر خوابيد. يكبار هم پيغمبر به مسيحيها گفت: من جانم را ميآورم، علي را آورد. يعني علي در مكه گفت: جانم، پيغمبر در مدينه گفت: جانم. او به او گفت: جانم! او هم گفت: جانم.
وقتي ريختند خانهي پيغمبر حضرت را بكشند، حضرت علي گفت: من جاي تو ميخوابم. جان من فداي جان تو. آنجا هم گفتند، اصلاً جالب است نجف كه ميرويد در ايوان طلا خدا قسمت همه بكند، اصلاً سلام كه ميكنيد به پيغمبر سلام ميكنيد. بابا اينجا قبر اميرالمؤمنين است. ميگوييد: السلام عليك يا رسول الله المدفون بالمدينه! سلام بر تو كه در مدينه دفن هستي. بابا اينجا نجف است. ايوان نجف است. اين حضرت علي است. ميگوييم: سلام بر پيغمبر كه در مدينه دفن شده است. يعني جان پيغمبر است.
بعد روايات زيادي داريم، نه ده تا و بيست تا و سي تا، خيلي حديث داريم كه «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْس» (كافي/ج2/ص18) يعني سقف اسلام روي پنج پايه است. نماز، روزه، حج، زكات، ولايت. اگر ولايت را معناي دوستي بگيريم، يعني نماز بخوانيد. حج برويد، روزه بگيريد، زكات بدهيد، علي را هم دوست داشته باشيد. آخر دوستي خشك و خالي كه هم وزن نماز و روزه نيست. ولايت معناي حكومت است. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
يك چيز ديگر هم كه تازگي ياد گرفتم براي شما بگويم، خيلي قشنگ است. زيادي گوش بدهيد. خيلي قشنگ است و تا به حال هم شما نشنيدهايد. قرآن در سورهي بقره يك چيزي ميگويد، ميگويد: (قَتَل) ميدانيد يعني چه. يعني كشت. (قَتَلَ داوُدُ) داود همان كسي كه بعداً شد حضرت داود، پيغمبر. (قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ) (بقره/251) جالوت رهبر كفر بود. حضرت داود كه بعداً پيغمبر شد، جالوت رهبر كفر را كشت. ميگويد سه چيز داديم: (وَ آتاهُ اللَّهُ) به او داديم، چه داديم؟ (الْمُلْكَ) حكومت به او داديم، حضرت داود حكومت داشت. (وَ الْحِكْمَةَ) حكمت به او داديم، (وَ عَلَّمَهُ)علم بينهايت به او داديم. حرف ما اين است. هيچكس نميتواند جواب اين را بدهد. هيچكس! هيچكس! هيچكس نميتواند جواب بدهد. تكرار ميكنم، احدي نميتواند جواب بدهد. در سورهي بفره اين آيه هست. شيعه و سني قبول دارند. داود جالوت را كشت، خدا گفت: مزد ناز شصت تو كه رهبر كفر را كشتي، ملك يعني به تو حكومت ميدهيم. حكمت ميدهيم، علم بينهايت هم به تو ميدهيم. پس چطور علي بن ابي طالب در خندق، «قَتَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالب» عمربن عبدود را… آنوقت ميتوانيم بگوييم: خدا به او حكومت نداد. حكمت نداد، علم نداد. مگر خدا تبعيض قائل ميشود. چطور در يك ماجرا به خاطر يك شيرينكاري كه داود، جالوت را كشت، به خاطر يك شيرينكاري و ناز شصتش، تشويقي، تشويقي چيه؟ حكومت، حكمت، علم بينهايت. آنوقت داود تشويقي دارد. علي بن ابي طالب… علي بن ابي طالب تشويقي ندارد؟
يك چيز ديگر برايتان بگويم، اين هم مهم است. زيادي گوش بدهيد، اين هم نو، نو است. در قرآن يك آيه داريم، ديشب ديدم. (كَيْفَ تَكْفُرُون) (آل عمران/101) چگونه شما كافر ميشويد؟ آخر چرا كافر ميشويد؟ در حالي كه (وَ أَنْتُمْ تُتْلى) در حالي كه (وَ أَنْتُمْ) يعني شما، (تُتْلى) تلاوت ميشود، (عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ) (آلعمران/101) آيات خدا بر شما تلاوت ميشود. وقتي آيات خدا بر شما تلاوت ميشود چرا كافر هستيد؟ بعد ميگويد: (وَ فيكُمْ رَسُولُهُ) چرا كافر ميشويد، در حالي كه در شما رسول خدا هم هست. اين يعني چه؟ يعني با بودن (آياتُ اللَّهِ) آيات قرآن، (وَ فيكُمْ رَسُولُهُ)شما كه قرآن داريد، رسول داريد، چرا كافر ميشويد؟ خوب گوش بدهيد. يك خرده لطيف است. تا تيز نشويد، نميگيريد. تيز شويد! ميگويد: با بودن قرآن و رسول چرا كافر ميشويد؟ خوب شما ميگوييد: پيغمبر مرد، و كسي را هم تعيين نكرد. خيلي خوب، پس وقتي پيغمبراز دنيا رفت، ديگر (فيكُمْ رَسُولُهُ) نيست. پيغمبر از دنيا رفت، علي را هم تعيين نكرد. پس ما ميتوانيم كافر شويم. چون قرآن ميگويد: چرا كافر هستيد در حالي كه دو چيزي را داريد؟ هم قرآن داريد و هم در شما رسول است. يعني اگر… ببينيد يكوقت به بچه ميگوييم: اگر در تاب بازي دو طناب را گرفتي، نميافتي. ولي اگر دستت را از هردو رها كني، ميافتي. دستت به يكي هم باشد ميافتي. اگر دستت را به اين دو طناب بگيري، «كتاب الله و عترتي» نميافتي. هم آيات هست، هم «فيكُم رسولُهُ». خوب بعد از پيغمبر چه؟ پس بعد از پيغمبر هم بايد آيات باشد و هم كسي كه جانشين رسول باشد. و اگر جانشين رسول نبود، كافر شدن ما هم اشكالي ندارد. ما همه كافر ميشويم، روز قيامت هم كه ميگويند: چرا كافر شدي؟ ميگوييم: خودت گفتي. خودت گفتي: كافر نشويد به شرطي كه دو چيز داشته باشي. آيات و رسول، رسول كه رفت پس ميشود كافر شد.
ببينيد بگذاريد مثل بزنم. ميگويم: اگر آب داريد و خاك داريد، پس چه مشكلي داريد كه كشاورزي نميكنيد؟ «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَابا» ماء يعني چه؟ آب. تراب يعني چه؟ «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَابا» كسي كه آب و خاك دارد، كشاورز است گندم ميخرد. «فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ» (وسايلالشيعه/ج17/ص40) نفرين بر اين مردم كه آب دارند، خاك دارند، باز هم گندم ميخرند. تو كه آب و خاك داري… يعني چه؟ يعني اگر آب نداشتي، توجيه بود. ميگفت: آب نداريم كشاورزي كنيم. خاك نبود توجيه بود. كسي كه هم آب دارد، هم خاك دارد، ديگر چه مرضي داري كه كشاورزي نميكني؟ قرآن داريد، رسول هم داريد، چرا كافر شديد؟ يعني اگر يكي نبود، كافر شدن شما اشكالي نداشت. گرفتيد يا نه؟ تكرار كنم؟
قرآن ميفرمايد… در كدام آيه بود؟ آلعمران، آيهي 101. قرآن ميفرمايد: با بودن قرآن و رسول چه توجيهي داريد كه كافر شديد؟ يعني اگر يكي نباشد كافر شديم، طوري نيست. نخ داري، سوزن داري، چرا لباست را ندوختي؟ يعني اگر سوزن نبود، يا نخ نبود، طوري نيست. شما قرآن داريد، رسول داريد، چرا كافر شديد ؟ يعني چه؟ پس حالا كه رسول از دنيا رفت، شما كه ميگوييد:مثلاً غدير خم هم نيست. خوب رسول رفت، غدير خم هم نيست. پس كافر شدن ما اشكالي ندارد. چون ميگوييم: خدا اين را گفته است. خدايا به ما گفتي: آيات و رسول، رسول كه نيست فقط آيات است. ما با يك سوزن… چون يكي رفت و يكي نرفت، پس كافر شدن ما مانعي ندارد.
اسم بچههايتان را علي بگذاريد. افتخار كنيد به شيعه بودن. همهي آقايان ماندند كه اين دوازده نفري كه در روايات شيعه و سني آمده كه خلفا دوازده نفر هستند، چطور دوازده نفر را دور هم جمع كنند؟ گاهي يك هيأتي ميآورند ميشود سيزده تا. گاهي كم ميكنند ميشود هشت تا. هي دست و پا ميزنند اين 12 تا را نتوانستند جور كنند.
خدا آيت الله فاضل لنكراني را رحمت كند. اين را هم از ايشان بگويم. ميگفت: هيچ تاريخي نگفته امامان ما شاگرد كه بودند. ولي تمام فرقهها و رهبرها و فقهايشان همه معلوم است كه اين پيش چه كسي درس خوانده است. يك نفر در تاريخ نگفته، اين دوازده امام پيش چه كسي درس خواندند؟ اسلام همه آنها روشن است، جز اسلام اينها. اينها وصل به علم غيب هستند. حالا بد هم نيست كه بگويم چند نفر گفتند. سال چند روز است؟ 365 روز، 65 روزش را عوض كن. چه ميشود؟ 356 نفر. 356 نفر از علماي درجه يك اهل سنت، تك تك اسمشان هست كه اينها گفتند: غدير خم بوده است. منتهي ميگويند: حضرت گفته: علي را دوست داشته باشيد. نه اينكه حكومت دست علي باشد. حكومت دست كس ديگري باشد. علي را دوست داشته باشيد. ما هم ميگوييم: دوست بيعت ندارد. دوست تبريك ندارد. اعلام دوستي ترس و وحشت ندارد. كه خدا به پيغمبر ميگويد: بگو و نترس. دوستي سه روز در آفتاب ماندن ندارد. دوستي هم وزن نماز و روزه و اينها نيست. ما به اين دليل ميگوييم: مولا يعني حكومت.
عيد غدير را به همه بينندگان تبريك ميگويم. خدايا به آبروي خود اميرالمؤمنين ما را از بهترين ياران حضرت مهدي و از بهترين شيعيان اميرالمؤمنين قرار بده. تمام كمبودها و مشكلات فرد و جامعه و دولت و ملت ما را حل بفرما. شيريني دين را به ما بچشان و توفيق بده اين شيريني را به نسل آينده بچشانيم. دنيا و آخرت ما را آني از اهل بيت و قرآن جدا نفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آيه 107 سوره انبياء به كدام ويژگي رسول خدا اشاره دارد؟
1) وسيله هدايت مردم
2) مايه رحمت براي مردم
3) بشير و نذير مردم
2- حضرت موسي براي دورهي چهل روزه جدايي از مردم چه كرد؟
1) انتخاب هارون به جانشيني خود
2) انتخاب جانشن با نظر اكثر مردم
3) واگذاردن كار به خود مردم
3- آيات سوره نجم بر كدام ويژگي رسول خدا تأكيد دارد؟
1) علم غيب پيامبر
2) معجزات پيامبر
3) عصمت پيامبر
4- قرآن به كدام آثار و بركات نصب امام علي(عليهالسلام) در غدير خم اشاره دارد؟
1) كامل شدن دين خدا
2) مأيوس شدن كفار از دين خدا
3) هر دو مورد
5- كدام پيامبر به دليل كشتن رهبر كفر به حكومت رسيد؟
1) حضرت سليمان
2) حضرت داود
3) حضرت يونس
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2451