نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2483
بسم الله الرّحمن الرّحیم الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
سورهی الرحمن را گفتیم نگاهی به آن بیندازیم و راجع به آیاتش صحبت كنیم سورهی الرحمن كه به قول حدیث عروس قرآن است «الرحمن علّم القرآن خلق الانسان» دو تا علّم توی قرآن داریم یك علّم قبل از آفرینش انسان است یك علّم بعد از آفرینش انسان است اینجا در سورهی الرحمن اول میگو . ید علّم القرآن بعد میگوید خلق الانسان یعنی مكتب را قبل از بشر مطرح كرده قرآن را قبل از بشر اما در سورهی اقرا میگوید «اقرا بسم ربك الذی خلق خلق الانسان من علق اقرا و ربك الاكرم الذی علم بالقلم» آنجا اول میگوید خلق الانسان بعد میگوید علم بالقلم اما اینجا اول میگوید علم القرآن بعد میگوید خلق الانسان ، گرفتید چی شد ؟ یك سوره میگوید قرآن بشر یك سوره میگوید بشر قرآن فرقش چیه ؟ این لطیفه شیرینه .
شرافت آموزش قران به آفرینش انسان
اگر علم ، علم سالم است تردید توی آن نباشد شك توی آن نباشد از منبع وحی باشد نقص و عیب و بد آموزی توی آن نباشد اگر علم ، علم قرآن بود این بر بشر مقدم است آنجایی كه علم القرآن است اگر علم القرآن شد این قبل از بشر است اما اگر باقی علوم بود میگوید نه ، باقی علوم اول خلق الانسان بعد میگوید علم بالقلم پس خلاصه اگر علم ، علم قرآن بود قبل از . . . مثل اینكه میگوئیم آقا از كجا چای بدهیم میگوئیم اگر مردم عادیند از دم در چای بده اگر توی جلسه بوعلی سینا نشسته اول از بوعلی سینا شروع كن یعنی اگر بحث بوعلی سینا است اول از آنجا حتی اگر پا از روی سر مردم بر میداری برو از آنجاشروع كن چون او شخصیتی است كه اول باید از او شروع بشود اگر بوعلی سینا است اول باید از بوعلی سینا است اول باید از بوعلی سینا اگر آدمها عادیند از دم در شروع كن بده . اگر علم ، علم عادی است علم بالقلم از همین علوم حوزه و دانشگاه و كامپیوتر و این چیزها اگر از این علم است نه انسان ظرف است او مظروف ظرف باید قبل از مظروف باشد باید اول انسان باشد اما اگر علم علم قرآن است كرامت انسان بالاتر از بشر است اول میگوید«علم القران» بعد میگوید خلق الانسان گرفتید چه میگویم ؟ علم قرآن اگر شد شرافتی دارد كه باید قبل از بشر مطرح باشد اگر علوم دیگر شد نه ، اول قرآن بعد علوم دیگر این نكتهی اول .
آموزش بر اساس رحمت و محبّت
راجع به قران الرحمن علم القران برای آموزش و پرورش یك پیام دارد برای پدر و مادرها یك پیام داردبرای اساتید دانشگاه طلاب و روحانیون منبریها یك پیام دارد میگوید اگر میخواهید چیزی به مردم یاد بدهید باید با مهربانی باشد نمیگوید «الله الصمدعلم القران ، بسم الله قاصم الجبارین علم القرآن الحی القرآن علم القرآن » اگر بحث ، بحث تعلیم و تربیت است آنكه با علم سنخیت دارد رحمان است(كباب را با ریحان میخورند با نعناع نمیخورند ماست را با نعناع میخورند كباب را با ریحان میخورند یعنی هر چیزی را با سنخیتی دارد رنگ لباس باید نخ قرقره هم به آن بخورد آن چیزی كه میخورد به مسالهی علم رحمت است چون این صفت علم است علم تعلیم است) اگر سخن از تعلیم و تربیت است پس باید سخن از رحمت باشد این دو تا با هم سنخیت دارد وگرنه میگفت(الحی القیوم علم قاصم الجبارین علم لم یلد و لم یولد علم القادر القدیر علم الرازق علم) میگوید الرحمن علّم» این هم نكتهی دوم ، پس نكتهی اول اگر قران شد كرامت قرآن قبل از بشر است نكتهی دوم اگر بحث انسان مسئولیت و رسالت آموزشی دارد باید خیلی حوصله و رحمت داشته باشد . پیغمبران ما اكثراً چوپان بودند یكیشان مثل ادریس(علیه السلام) خیاط بود یكیشان مثل نوح(علیه السلام) نجار بود یكیشان مثل سلیمان(علیه السلام) پادشاه بود باقیها اكثراً چوپان بودند چوپانی با نبوت سنخیت دارد چرا ؟ برای اینكه ده دوازده ساعت روی پا بایستی تا یك بز تا یك گوسفند سیر شود این باید تمرین حوصله كنی كسی كه میخواهد مردم منحرف را هدایت كند این باید تمرین كرده باشد كه برای بز ده ساعت روی پا ایستاده باشد كسی كه میخواهد یتیم نوازی كند باید خودش هم یتیمی را چشیده باشد «الم یجدك یتیما فاوی» یعنی تو خودت یتیم بودی من مزهی یتیمی را به تو چشاندم كه حالا كه پیغمبر شدی بفهمی یتیمها چهشان است . من مزهی فقر را به تو چشاندم «ووجدك عائلا فاغنی» عائل یعنی فقیر ، محتاج «فاغنی» غنی كردیم تو را مزهی فقر را به تو چشاندیم پس «فاما السائل فلا تنهر» فقیر میآید ردش نكن «فاما الیتیم فلا تقهر» یعنی اگر كسی یك چیزی را نچشیده باشد مزهی مستاجری را بچشد مزهی فقر را بچشد مزهی امتحان مزهی سرما مزهی جنگ یك سری افراد یك چیزی را نچشیدهاند قدردانی نمیكنند . مثلاً ما بدانیم زمان شاه چی بوده یك معلم عزیز مثل شهید رجایی میخواسته توی زندان نماز بخواند برای نماز چقدر شلاق میخورده بدانیم كه این انقلاب چه جوری به دست آمده اگر بدانیم قدرش را داریم اما اگر همینطور یك چیزی نشنیده باشیم باوری نداشته باشیم فرقی نمیكند حالا یا این رئیس بشود یا آن رئیس باشد یا جای او باشد یا نباشد حالا نكات : 1) قرآن بر آفرینش مقدم است 2) معلم بیش از هر چیز نیاز به رحمت دارد 3) این قرآن «اوحی الیّ هذا القرآن لانذاركم و من بلغ» قرآن مال یك گروه خاصی نیست .
تعالیم دین ، فطری و همیشگی است
نسخهها گاهی فصلی است مثل پزشكی كه میگوید تا دو روز این رقمی دوا را بخور شب اول دو تا قرص بخور بعد یك قرص بخور بعد این قرص را نصف نصفه كن یعنی بعضی چیزها مرحلهای است تدریجی است اما بعضی چیزها تاریخ بردار نیست مثل فرمولهای ریاضی دو دو تا چهار تا است رژیم و سن و سواد ندارد علاقه به فرزند كه این فطری است تاریخ مصرف ندارد كه آقا ببخشید در كدام كشورها آدم بایستی به بچهاش علاقه داشته باشد در چه زبانی در چه قومی و مرز و اینها سرش نمیشود قران و اسلام چون دینی است فطری تایخ بردار نیست یعنی هیچوقت تاریخ مصرف ندارد كه بگوئیم الان تاریخ مصرفش تمام شد چطور ؟ معنای فطرت را چی بگیریم ؟ فطرت اینست كه چهار تا هر داشته باشد هر چیزی كه چهار تا هر داشته باشد هر چیزی كه چهار تا هر داشت این فطری است مثلاً علاقه به بچه چهار تا هر دارد هر زمان هر مكان هر سن هر رژیم آدم بچهاش را دوست دارد پس این فطری است اما سیگار ، آدم در هر زمان سیگار نمیكشد در هر مكان نیست مثلاً لباس عربی لباس هندی لباس ایرانی لباسهای خاص در هر مكان نیست این منطقه این لباس رسم است این منطقه لباس دیگری دارند پس این لباس عادت است . سیگار عادت است نوع پذیرایی عادت است ممكن است یك عده جوری پذیرایی كنند عدهی دیگری جور دیگری پذیرایی میكنند یك سری چیزهایی كه هر زمان هر مكان هر سن هر رژیم به این میگویند فطرت ما كه میگوئیم دین فطری است معنایش این است یعنی در هر مكان در هر زمان در هر رژیم در هر سن انسان میخواهد بداند این پدیدهها از كجاست معلول علت میخواهد حالا این عقلی است فطریش اینست كه انسان گمشده دارد میخواهد . . . احساسش اینست چون فطرت معلم نمیخواهد یعنی كسی نمیآید كلاس بگذارد كه مادران عزیز فردا كه انشاءالله بچه دار میشوید وظیفهی شما اینست كه طبق تبصرهی فلان از مادهی فلان مصوبهی شورای نگهبان اینست كه همه بچه هایتان را دوست داشته باشید كلاس نمیخواهد تمرین نمیخواهد تلقین نمیخواهد اینها از علامات فطرت است نشانههای فطرت1) هر سن 2) هر مكان3) هر رژیم 4) هر زمان ، بی معلم بی تلقین احساس درونی اینرا میگویند فطری تمایلاتی كه انسان میل دارد كسی هم توی گوشش نخوانده اگر به شما بگویند ایشان دانشمند است میگوئید عجب ! سلام علیكم یعنی احترام به علم بهش هم نگوئیم سلام كن فقط میگوئیم ایشان از دانشمندان است میگوئیم عجب دانشمند است سلام علیكم احترام به علم . . . این طلاست تا میگوئیم این طلاست فوری خم میشود كه بردارد گرایش به طلا گرایش به علم آقا برویم آنجا خیلی خوشمزه است تا بفهمیم این فیلم خنده دار است میگوئیم برویم گرایش به تفریح این گرایشهایی كه از تو میجوشد كیست كه از درونش نجوشد كه این هستی بند به كجاست این هستی كجا بوده اینجا باغ فین است هر كه این جویهای آب را میبیند میگوید ببخشید این آبها از كجاست یعنی نمیشود كه آب بیاید و برود و كسی نفهمد . . . نپرسد كه این سرچشمهاش كجاست بعد میگوئیم بله این آب از كجاست میگوید ببخشید كجا میرود میگوئیم میرود مزرعهها باغها كیه كه آب رونده را میبیند نپرسد از كجا میآید و به سمت كجا میرود هستی از كجاست ؟ توحید كجا میرود ؟ معاد ، كیه كه وقتی به دو راهی و چهار راهی رسید احساس نكند كه از كدام راه برود و احساس بكند كه الان چند تا راه است كدامها را انتخاب بكن یعنی احساس نیاز به راهبر كه میشود نبوت و امامت كیه كه وقتی گل به او میدهی لبخند نزند تشكر از . . . ریشهی نماز از همین است اگر یك گل به ما بدهند لبخند میزنیم تشكر بزنیم با سری . . . از سگ هم نانش بدهی دومی تكان میدهد تشكر تمرینی و تلقینی نیست در هر زمان ، مكان یك چیزی كه مورد لطف قرار گرفت تشكر میكند نمازتشكر است . كیه كه اگر بهش حمله كنند از خودش دفاع نكند این ریشهی جهاد است كیه كه اگر دید یك بچهای دارد میافتد از پشت بام نعره نكشد به هر زبانی اگر دید یك بچه لب پرتگاه است یك داد بزند به هر جوری كه احساس كند كه این نیفتد این امر به معروف و نهی از منكر است یعنی آی ! گناه است آی ! خطر است داری گناه میكنی كیه كه اگر ببیند یك راننده دارد چرتش میگیرد بیدارش نكند موعظه یعنی چیزهایی كه ما داریم ریشه هایش فطری است . اصل تشكر فطری است بله ممكن است بگویی مثلاً خیلی خوب حالا تشكر منتهی چرا نماز عربی ؟ حالا دیگر خصوصیاتش فطری نیست خصوصیاتش دستوری است به ما گفتهاند به استاد احترام بگذار حالا قبول بگوئیم برپا بله پا میشویم بگویند تبریك بگوئید بگویند به احترامش لامپ روشن كنید هر جایی یك مراسمی دارد آن مراسمی كه حالا بناست ما اگر از خدا تشكر كنیم چگونه ؟ چگونگیاش دیگر تعبدی است به ما گفتهاند اگر میخواهید از خدا تشكر كنید ، توی ارتش دستت را بگذار اینجا اگر میخواهی آمپول بزنی باید این لباس سفید را بپوشی اتاق جراحی كه میخواهی بروی باید این لباس سبز را بپوشی. توی خیابان باید با این سرعت بروی بنابراین اصلش فطری است خصوصیاتش دیگر فطری نیست دستوری است باید ببینیم آن كسی كه میخواهیم از او تشكر كنیم او چه جوری دوست دارد مثل میهمانی اصل پذیرایی فطری است كه یك كسی كه خواست كه وارد خانهی آدم شد باید احترام بگیرد اصل احترام به میهمان نیاز به درس ندارد اما چی بپزیم ببینیم میهمان چی دوست دارد ما دوسه رقم غذا داریم كدام را برایت درست كنیم هر جوری كه او گفت میگوئیم خدایا میخواهیم تشكر كنیم میگوید میخواهید تشكر كنید صورتت را بشور میخواهی تشكر كنی رو به قبله بایست میخواهی تشكر كنی الله اكبر بگو دیگر خصوصیاتش را خدا گفته البته اینها هم حكیمانه است وقتی از امام ضا میپرسند چرا نماز صبح را بلند میخوانیم نماز مغرب را بلند میخوانیم نماز ظهر را یواش میخوانیم الكی نیست یك حكمتی دارد صبح غروب چون توی تاریكی نماز میخوانیم داد بزن كه مردم بفهمند داری كه مردم بفهمند داری . . . اما ظهر و عصرمردم میبینند لازم نیست داد بزنی . وقتی كه سؤال میكنند كه چرا به مرده پنج دفعه الله اكبر میگویند میگوید چون ما پنج تا نماز واجب داریم مرده را هم كه بخواهیم توی خاكش كنیم 5 دفعه الله اكبر میگویند هر الله اكبری كد یكی ازآان نمازهای واجب است چرا خورشید میگیرد ماه میگیرد باید نماز بخوانیم چون خورشید پرستها میگفتند خورشید قهر كرده ماه پرستها میگفتند ماه قهر كرده سیاه شده میگوید نه اینها قهر نكردهاند این دستگاه آفرینش یك مدبری دارد كه با حكمت این كارها را كرده حركات را جوری تنظیم كرده پس تو اگر بناست راست خورشید گریه كنی كه چرا سیاه شدهای نه ، الله اكبر تو برای خدا باشد .
آیات قرآن شفای دردهای بشری
«وننزل من القرآن ما هو شفاء» قرآن شفاست این قرآن شفاست یعنی چه ؟ چون خود قرآن گفته من شفاء هستم شفا یعنی مرضهای باطنی را شفاء میدهد مرضهای ظاهری چند ساعتی و چند روزی و چند ماهی تمام میشود اما یك ادم متكبر قرآن شفاست هی میگوید میدانی چته ؟ نمیخواهی نماز بخوانی همهتان هم نماز نخوانید طوری نیست «یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض» شما میخواهی بگو نمیخواهی نگو خداوند بی نیاز است «ان تكفرواانتم ما فی الارض جمیعا» اگر همهی مردم كافر بشوند ذرهای در خدا اثر ندارد نازت را میكشیم من گفتم « واسجدوا واعبدوا» ولی فكر نكن كه ما محتاج به تو هستیم مثل بابایی كه میگوید بده من دستت را بچه میگوید نمیخواهم میگوید خوب برو پرت شو دستت را توی دست من بگذاری بیمهای نمیخواهی برو پرت شو خانهات را رو به خورشید بسازی نور داری نمیخواهی پشت به خورشید بساز خورشید كه به خانهی تو نیاز ندارد . قرآن شفاست یعنی تكبر را شفا میدهد حسادت را چرا ناراحتی كه او دارد حسود ناراحت است كه او دارد اول او كه دارد مسئولیتش هم بیشتر است تو یك نان داری مسئولیت نداری مال خودت است آن كه دوتا دارد مسئول یك گرسنه هم هست چرا ناراحتی كه او دارد خوب او مسئولیتش بیشتر است راحت باش ، دوم : خدا به او دوتا نان داده به تو هوش بیشترداده اگر خدا به او یك ماشین قشنگ داده در عوض به تو خط داده بابات بهتر است فامیلت كریمتر است ننهات بهتر است شهرت بهتر است ذوقات بهتر است حافظهات بهتر است چرا نگاه میكنی كه او خانهاش بهتر است ماشینش بهتره ممكن است او یك چیزی دارد چرا حسودی میكنی بجای اینكه ببینی او چه دارد نگاه كن كه خدا به تو چی داده اگر به او یك كمالی داده كه احساس میكنی تو نداری عوضش به تو هم یك كمالی داده بچه هایت تیزهوشند تو سیب زمینی میخوری بچه هایت تیزهوشند هیچ تجدیدی ندارند آقا كباب میخورد سه تا بچه هایش هر كدام 16 تا تجدیدی دارند . روی زیلو نشستهای عوضش در امنی فلانی روی قالی نشسته عوضش دور خانه چند رقم سیخ و میخ بالا برده كه مثلا دزد نیاید توی خانه آرامشی كه تو داری او ندارد او پشم دارد تو آرامش او خانهاش قالی هایش پشم است ابریشم و ناآرامی تو موكت و آرامش به او یك چیز داده به تو هم یك چیز داده قرآن شفا میدهد یعنی اینطور حل میكند . می گوید نعمتهای خودت را بشمار یك خورده هم در نعمتهای خداوند فكر كن آدم را از غفلت بیرون میآورد چرا غافلیم ؟ خدا را یادت میاندازد معاد را یادت میاندازد آخر آیات قران همین است دیگر یا آیات توحیدی است خدا را یادت میاندازد یا آإیات معاد است آخرت را یادت میاندازد یا اقوام و گذشته است كه فلان قوم چه كردند نابود شدند چه كردند ذلیل شدند چه كردند عزیز شدند عوامل عزت یا ذلت است یا به تو دستور العمل میدهد این غذا را بخور این غذا را نخور با این باش با این نباش با این ازدواج كن با این ازدواج نكن یا آداب حرف زدن را یادت میدهد یا آداب تجارت را یادت میدهد یا آداب صلح و جنگ را یادت میدهد بهر حال قرآن شفاست كسی كه دستش را از توی دست قران بردارد چه میشود ؟
دستورات قرآن در انتخاب رهبر
در همین مسالهی رهبری بالاخره دنیا رهبر میخواهد یا نمیخواهد دنیا رئیس میخواهد یعنی زندگی اجتماعی حتی زنبور عسل هم چون میخواهند با هم توی یك جایی زندگی كنند ملكه میخواهد زندگی رهبر میخواهد به ما گفتهاند این رهبر به درد رهبری میخورد این رهبر به درد رهبری نمیخورد تمام آیاتی كه میگوید این نه «لا تطع» از این اطاعت نكن «لا تطیعوا» از این اطاعت نكن «لا تتبع» از این تبعیت نكن «لا تتبعوا» از این گروهها تبعیت نكن تمام آیات «لا تطع لا تطیعوا» یعنی اطاعت نكن یعنی گوش به حرف این گروهها نده به درد رهبری نمیخورند كیها هستند ؟ 1) گناهكار «منه آثما» كفور غافل تند رو «وكان امره فرطا» جاهل «سبیل الذین لا یعلمون» مفسد ، فسادمی كند اسرافكار «لا تتبع سبیل المسرفین» ولخرج است به درد رهبری نمیخورد «سبیل مفسدین» فساد میكند به درد رهبری نمیخورد «لا تطع كل حلاف مهین» مهین ، یعنی پست به درد رهبری نمیخورد «لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا» اگر غافل است به درد نمیخورد اینكه میگوید قرآن شفاست یعنی به تو میگوئیم عقب كی برو عقب كی نرو نسخههای خطی است .
دستورات قران در انتخاب خوراكی ها
هر چه هم گفته انجام بده گفته گوشت خوك نخور چهار مرتبه توی قرآن گفته «حرمت علیكم المیته والدم ولحم الخنزیر» لحم خنزیر یعنی گوشت خوك نخور حالا یك چند سالی است كه میگویند گوشت خوك كرم كدو و تریشین دارد حالا بخوریم ، كرمش را میكشیم میگوئیم نخور میگوید آقا مگر نبود كه بخاطر كرم كدو و تریشین ما اینها را در فلان درجه حرارت این گوشت را استانداردش میكنیم یعنی قابل مصرف ، میگوئیم باسمه تعالی نه میگوئیم كه شما چند سال است كه این كرمش را متوجه شده اید ؟ 60 سال است 50 سال است همینكه 1350 سال گفت نخور و ما نمیدانستیم چرا 40 ، 50 سال است میگوئیم به این دلیل باز هم میگوید نخور میگوئیم همینطور كه این كرم را تا چند سال 1300 سال نفهمیدی ممكن است باز آثاری باشد كه باز 1300 سال دیگر ما متوجه بشویم وقتی خدایی كه من را خلق كرده ، آن كسی كه این علاءالدین را ساخته گفته گازوئیل توی آن نریز آن مهندسی كه ساخته گفته من این هواپیما را ساختهام این بنزین را باید بریزی اگر میخواهی بپرد باید این باشد نمیخواهی قیر توی آن بریز اگر هواپیما را من ساختهام بنزینش را هم باید من تعیین كنم من میگویم این بشر را من ساختهام نه فقط معدهاش معدهاش و باقی گاهی وقتها یك غذایی در روح اثر دارد اصلاً بعضی غذاها انسان را سنگدل میكند مرد ، طوری نیست همه باید بمیریم ! ماشین بهش خورد ، خوب شد یك موجود بی غیرتی شده این بی تفاوتیها بخشیاش بخاطر غذاست بعضی غذاها را گفتهاند نخورید سنگ دل میشوید اصلاً بعضی شغلها را گفتهاند نروید سراغش قساوت قلب میآورد یك دوستی ماشین داشت ماشین را فروخت بهش گفتم چرا فروختی گفت این ماشین من را سنگدل كرده بود گفتم یعنی چه ؟ گفت قبلاً كه ماشین نداشتم هر ماشینی كه رد میشد میگفتمای خوش انصاف تو كه میروی من را هم سوار كن تو كه من را میشناسی همسایهی خانه هستیم خوب داری میروی من را هم سوار كن این دلم نازك بود كه چرا مردم بی غیرتند تا بالاخره خدا پولم داد خودمان ماشین خریدیم روز اول كه ماشین را خریدم یكی دو نفر را سوار میكردم تو راه میگفتم آقا من از این راه میروم میخواهید دو نفر سوار شوید بعد گفتم مگر شوفورشان هستی مگر نوكرشان هستی ولشان كن میگفت هر كسی را میدیدم گازش میدادم من دیدم كه ماشین نداشته باشم كه رحم داشته باشم بهتر از این است كه ماشین داشته باشم و بی تفاوت باشم من ماشینم را فروختم چون دیدم این آهن پاره روح من را از بین برده یعنی آهن كه آمده این سفتیاش را هم توی روحم برده . گاهی وقتها آدم یك چیزی را ندارد ولی ما ضامن روحمان هم هستیم پلیس این نیست كه فقط لب دروازه بایستد پلیس اینست كه لب گوش بایستد آقا اجازه بده ، من اجازه نمیدهم شما این حرف را بزنید این حرف تو میرود توی گوش من دل من را نسبت به فلانی بدبین میكند من فلانی را آدم خوبی میدانم حالا شما نشستهای غیبتش را میكنی دل من را نسبت به او بد میكنی چرا كینه میآوری ؟ چرا توی استخر سالم من یك گربه مرده میاندازی من نمیخواهم حرف شما را بشنوم .
بر كشور وجود خود حاكم باشیم
حاكم كسی نیست كه توی كشور حكومت كند حاكم كسی است كه بر خودش هم حكومت كند آقا من نمیخواهم به این نگاه كنم نگاه به این فیلم برای چشمم بد است ممكن است در یك لحظهای برای من یك لذتی باشد اما این لذتها آنی است بعدش عواقبی دارد گاهی وقتها مثل دستی كه میخارانی آدم میخاراند آن لحظهای كه آدم میخاراند ممكن است حال هم بیاید اما بعدش تمام میشود فقط وز . . . لش میماند چشم من سالم بود آلوده شد زبان من تا بحال حرف زشت نزده بود بخاطر رفاقت با فلانی از این حرفها از دهانم بیرون میآمد . دروازه بان زبانمان باشیم هر چیزی را نگوئیم هر چیزی را نشنویم امام فرمود گوش به حرف هر كس بدهی بندهی او هستی اگر طرف ناحق میگوید نشستهای به حرفهای ناحقش گوش میدهی بندهی باطلی اگر حرف حق میگوید به حرفهای حق گوش میدهی بندهی حق هستی(من اصغی الی ناطق فقد عبده) گوش به حرف هر كس بدهی بندهی او هستی بندهی كی هستی ؟ فكر نكن شما همینطور حق داری پای هر فیلمی بنشینی شما كه پای این فیلم مینشینی شما بندهی آن هنر پیشه هستی اگر این هنرش به تو رشد داد بندهی رشد هستی اگر هنرش تو را خراب كرد بندهی باطلی . قرآن شفاست معنایش اینست تكبر را ، غفلت را ، حسادت را ، هرزگی را ، بی تفاوتی را ، این معنای اینست «الرحمن علم القرآن» خدا راجع به قرآن میفرماید این رحمت خداست كه برای شما همچین نسخهای فرستاده شده است من راجع به قرآن حرفهایی دارم انشاءالله خواهم گفت . خدایا مزهی قرآن را به ما بچشان . هر چی چشم و گوش و فكر ذكر و زبان ما دست و پای ما دل و روح ما غفلت كرده غفلتهای گذشته را ببخش و از این به بعد با نور ایمان ما را حفظ بفرما . كسانی كه به ما آموزش دادند انبیاء اوصیاء شهدا علما معلمین اساتید هر كس «علم القرآن» حق معلمی بر گردن ما دارد هر كس چیزی به ما یاد داده یا هر كس چیزی از ما یاد گرفته جزای خیر به او عنایت بفرما . بجای آموزشهای انحرافی ، آموزشهای باطل ، یاد گرفتن چیزهای لغو ، بعضی چیزها را آدم نداند بهتر است و لذا قرآن آیهای داریم میفرماید «یتعلمون ما یضرهم ولا ینفعهم» یاد میگیرد اما چیزهای مضر مثلا چیزی یاد گرفته ها ! فهمیدم ، خوب یاد نمیگرفتی چی میشد ؟ خیلی وقتها انسان یاد میگیرد كه اگر نمیدانست بهتر بود هر دانستنی مفید نیست ولذا در دعاها داریم(علما نافعا) خدایا علمی به من بده كه مفید باشد اگر رسالهی فوق لیسانس مینویسد رسالهی دكترا مینویسد بالاخره این صفحهای را كه خواندم فایدهاش چی بود چی به من داد ؟ چی از من گرفت ؟ دو ساعت جوانی چی به من داد «قل ان الخاسرین لخسرو انفسهم» به مردم بگو خاسر خسارت زیانكار كسی نیست كه سكه را 80 یا 50 تومان بخرد خسارت كس است كه عمش را داد به این نویسنده پای فیلم نشستی یك ساعت و نیم اما یك ساعت و نیم جوانیام قطعا رفت چی آمد ؟ آن كسی كه به ما خیانت نمیكنند اولیاء خدا هستند باقیها را باید مواظب باشیم ممكن است خائن باشند ممكن است خائن نباشند اگر خائن باشند خودمان را و عمرمان را در اختیار هر كسی قرار ندهیم (والسلام علیكم ورحمه الله وبركاته)
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2483