نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2501
موضــوع: نعمتهاي خدا-9- فكر
تاريخ پخش: 71/12/19
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
1- مرز بين انسان و حيوان فكر است
يكي از نعمتهايي كه خدا به ما داده است و ميشود گفت كه از نعمتهاي ويژه است. . . آخر بعضي نعمتها را همه دارند شكم را همه دارند حيوانات هم دارند بعضي نعمتها بين انسان و حيوان مشترك است همينطور كه خود قرآن هم ميفرمايد (مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ) (نازعات /33) هم مال خودتان است و هم مال حيوانات شما، اما يكي از نعمتهايي كه مخصوص انسان است نعمت فكر است. قرآن خيلي سفارش كرده است به فكر، اصولاً دين ميگويد بايد براساس فكر باشد (الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ) (آل عمران /191) اول در آفرينش فكر ميكنند بعد ميگويند خدايا اينها را بيهوده نيافريدهاي. اصولاً اگر انسان بي فكر كار بكند مساوي است با حيوان مرز انسان و حيوان فكر است.
2- مطالعه براي بالا بردن فكر
براي اينكه فكر را بالا ببريم سفارش شده است كه مطالعه كنيم امام علي(ع) ميفرمايد عمر من زياد نيست اما چون تاريخ ديگران را ميدانم پس عمرم زياد است يعني آدم بيست و پنج ساله كه تاريخ صد سال را مطالعه كرده باشد عمرش صد سال است اگر تاريخ سيصد سال را مطالعه كرده باشد عمرش سيصد سال است به مقداري كه شما از حوادث اطلاع داريد عمر شما هم همان مقدار است حديث داريم اگر كسي ميخواهد بداند نرخاش چقدر است ببيند كجا دروغ ميگويد اگر با يك بستني دروغ گفت نرخ او يك بستني است. امام علي(ع) نرخاش چقدر است؟ ميفرمايد به والله اگر هستي را به علي بدهند كه به مقدار پوست جو از دهان مورچه گرفتن ظلم كنم، والله قسم اين كار را نميكنم، يعني نرخ من از هستي بيشتر است.
3- ارزش فكر كردن
اينهايي كه بي فكر دارند كار ميكنند قرآن ميفرمايد (فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ) (تكوير /26) كجا داريد ميرويد؟ ميگويند يك ساعت فكر از سالها عبادت بهتر است چرا؟ بخاطر اينكه آدم با يك فكر صد و هشتاد درجه فرق ميكند حرّ طرفدار بني اميه بود چند دقيقه قبل ازظهر عاشورا فكر كرد و يكمرتبه عوض شد ميخواهيم پاي فيلم بنشينيم فكر كنيم چه ميدهيم و چه ميگيريم، آنچه ميدهم يك ساعت جواني است. شما كه يكسال تجديد شدهاي نه تنها خودت را مفت از دست دادهاي بلكه تمام آنچه در اختيار تو بوده است را هدر دادهاي همه را تو الاف كردهاي. عروسي بگويد من نميخواهم بيايم توي جلسه عروسي خوب همه بخاطر تو آمدهاند كسي كه نيم ساعت عمرش را هدر ميدهد هستي را به باطل گرفته است نه خودش را، ابر و باد و خورشيد براي تو هستند تو كه پوچ هستي پس اينها را الاف كردهاي، فكر كنيم و چيزهايي را ساده نگاه نكنيم.
4- بايد به آثار كار فكر كرد
(وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ) (يس /12) يعني كارهايشان را مينويسيم و آثار كار را هم بايد ديد، ميداني بخاطر اين اختراع هروئين چقدر جوان را نابود كردي؟ ضرر ترياك از ضرر صدام بيشتر است شكست خوردگان به دست صدام شهيد هستند اما شكست خوردگان به دست ترياك آبرو ندارند. هستي براي من و شماست فكر كنيم. اگر كسي برق را خاموش كرد و فرار كرد نبايد او را بگيريم و توي گوشش بزنيم تمام، بايد او را نگه داشت بايد ببينيم آثار اين خاموشي چيه؟ دو نفر از پله افتادند، قالي آتش گرفت، شانزده جفت كفش گم شد، تمام جنايتي كه توي تاريكي ميشود بايد بنويسند. يك گناه يك گناه نيست ميگويد حالا ما غيبت او را كرديم، شما غيبت كردي يعني من چهل و هفت سال است كه آبرو جمع كردهام شما با يك غيبت آبروي چهل ساله من را ميريزي غيبت ساده نيست. فكر كن نماز چيه؟ نماز يعني بي نهايت كوچك عاشق بي نهايت بزرگ، نماز يعني فاني بند به باقي ميشود، نماز يعني تشكر از ولي نعمت، تمام ايران بجز چند شهر همه سني بودند اينكه شيعه شدند چون علامه حلّي يكي از علماي بزرگوار بود نيم ساعت با شاه بحث كرد در قرن خودش بعد شاه شيعه شد وزير و دربار هم شيعه شدند ايشان گفت حالا كه فهميديد شيعه چي ميگويد شما اجازه بدهيد ما مكتب خودمان را ترويج كنيم اجازه داشتند تبليغ كنند و الان هر كسي شيعه شد به بركت آن نيم ساعت عمر علامه حلّي است اين را ميگويند عمر. از خدا بخواهيد كه به عمر شما بركت بدهد. كما اينكه ممكن است نيم ساعت گناه صدها ميليون جنايت بوجود بياورد.
5- توبه نتيجه فكر در گناهان است
فكر در گناهان نتيجهاش توبه است حديث داريم بنشين گناهانت را به زبان بياور نگو خدايا شتر ديدي نديدي بلند نگو اگر كسي گناه كرد و به رفيقش گفت گناه گفتنش از خود گناه بيشتر است دسته گل آب دادي هيچي نگو، خدا راضي نيست احدي به گناهانش اقرار كند. فكر گناهان اشك را در ميآورد اشك خيلي ارزش دارد روايت داريم اشك خيلي جالب است بخصوص اگر بر صورت جوان باشد حديث داريم چشمي كه بر خوف خدا بگريد روز قيامت خندان است.
6- زهد نتيجه تفكر در دنياست
فكر در دنيا نتيجهاش زهد است، اگر فقير باشيم روي زيلو مينشينم پولدار كه شديم روي قالي مينشينيم فكر كنيم اين دنيا چيه، جاويد شاه با مرگ بر شاه كلي درآمد از حرام و حلال. . . امام علي(ع) ميفرمايد روز آخر كه آدم جان ميدهد نفس بالا نميآيد بدن شل ميشود همه دور و بريها ميگويند دارد ميرود (وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ) (قيامت /27) ميگويند كي او را نجات ميدهد به كي بگوئيم بيايد (وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ) (قيامت /28) خودش ميفهمد كه دارد ميرود (فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى) (قيامت /31) نه من را تصديق كرد، و نه سجدهاي كرد (وَلَكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى) (قيامت /32) كفران من را كرد «وَالْتَفَّتْ السَّاقُ بِالسَّاقِ» ساق پاهايش را به هم ميچسپانند كارد به استخوان ميرسد امام علي(ع) ميفرمايد «يَنْظُرُ بِبَصَرِهِ وَ يَسْمَعُ بِأُذُنِهِ» (بحارلانوار،ج6،ص164) اينهايي كه بالاي سر او هستند را ميبيند و حرفهايشان را ميشنود اما ديگر طاقت اينكه جواب بدهد را ندارد كم كم ديگر زبان بسته ميشود دقيقه آخر «وَ يُفَكِّرُ فِيمَ أَفْنَى عُمُرَهُ»(بحارلانوار،ج6،ص164) فكر ميكند كه عمرش را چه كرد؟ تا جوان هستيم فكر كنيم. براي چي درس ميخواني؟ مدرك بگيرم بعد استخدام بشوم زندگي كنم اگر فكر مادي باشد اينجا بن بست است اينهايي كه ايمان ندارند توي يك دايره كار ميكنند كه كار كن بخور بخور تا جان داشته باشي كار بكني كار كني بخوري بخور براي كار كردن هفتاد سال اينطوري توي يك دايره ميچرخد آنوقت ميگويد بعدش مردن بعد از مردن هم هيچي پس همهاش هيچي اگر ما همه كاري ميكنيم هيچي از الآن خودمان را به سيم برق وصل ميكنيم ميشويم هيچي يك كسي گفت برويم طبقه هفتم بزنم توي گوشت گفت اگر ميخواهي همين جا بزن ديگر اين هن و هنها براي چي است؟ ! اگر بناست كسي بعد از زحمت بشود هيچي خوب از قبل هيچي بشود.
7- عشق نتيجه تفكر در نعمت و تواضع نتيجه تفكر در حوادث است
فكر كنيم دنيا چيست؟ فكر در نعمتها نتيجهاش عشق به خداست، بچهاي به باباش گفت بابا پول بده گفت ندارم رو كرد به مادرش و گفت توي كاشان گداتر از اين نبود كه زنش شدي؟ گاهي بچهها حرفهاي بزرگي ميگويند يك بچه بود پيغمبر آمد برود گفت سلام عليكم پيغمبر فرمود بچه جان تو من را دوست داري گفت بله شما رسول خدا هستي فرمود من را بيشتر دوست داري يا خدا را؟ گفت تو را هم كه دوست دارم بخاطر خدا دوست دارم. بيائيم دوستي هايمان بخاطر خدا باشد چرا اينرا دوست داريم؟ براي اينكه خوشگل است؟ اين براي خدا نيست، پول دارد؟ براي خدا نيست كسي را دوست داشته باشيم چون خدا اينرا دوست دارد چون كمالات خدا پسندي دارد ما هم او را دوست داشته باشيم اين اَجر است. فكر در نعمتها عامل عشق است، فكر در حوادث عامل تواضع است، ميگويند يك كسي به يك جايي رسيده بود خيلي بزرگ شده بود ولي يك لباس كهنه داشت مال زمانهاي دور و ميگفت فلاني تو آن هستي اگر امروز لباست عوض شده است باد تو را نگيرد.
8- فكر و ياد مرگ
فكر در مرگ، گاهي آدم بحث مرگ ميكند ميگويد آقا حرف مرگ نزن، ميگويد اگر ما از راه مستقيم كج شديم طوري نيست چون جواني است عروسي است دامادي است بگذار كيف كنيم ميگويد ميدانم راه كج است اما برمي گردم توبه ميكنم اين آخر عمري خوب ميشوم اين مثلث دو سه اشكال هندسي دارد يكي اينكه شما هيچوقت بالا نميروي پائين ميآيي، يكي اينكه آخر خط معلوم است ميشود سه سانت مانده به آخر عمر برگردي اما آخر عمر معلوم نيست شما بنويس كه عمرت شصت سال است من هم مينويسم كه پنجاه و پنج سال آزاد باش آدم نميداند كه عمرش شصت سال است كه بگويد پنجاه و پنج سال گناه ميكنيم پنج سال آخر توبه ميكنيم ممكن هفته آينده شب اول قبرمان بود شما قبرستان كه ميروي عكس جوانها از عكس پيرها بيشتر است سوم اينكه خط را ميشود عوض كرد و برگشت اما خصلتها را نميشود برگرداند يك آدمي كه عمري كج رفته است يكمرتبه نميتواند عوض شود قرآن ميفرمايد مشركين روز قيامت دروغ ميگويند كه (وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ) (انعام /23) به خدا مشرك نبودم ميگويد اِه اِه روز قيامت هم پهلوي خدا دروغ ميگويي؟ علامه ميگويد از بس اينها دروغ ميگويند نميتوانند آنجا دروغ نگويند. ميگويند يك كسي فحش داد به كسي كه مادر فلان رفت شكايت كرد كه اين جناب به من فحش داده است آمد گفت شما فحش دادي؟ گفت من به كي گفتهام مادر فلان؟ من مادر فلانم اگر به كسي بگويم مادر فلان اين از بس كه فحش ور زبانش شده توي دادگاه هم فحش ميدهد. وقتي پردهها كنار ميرود (وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ) (تكوير /10) آنجا ديگر نميشود كتمان كرد، آدم وقتي معتاد به گناه شد دست كشيدن مشكل است فكر از نعمتهايي است كه خدا به ما داده است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2501