responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2528

موضوع: نقش عفاف در استحکام خانواده (4)

تاريخ پخش: 30/01/1401

عناوين:

1- حفظ عفاف، امری وجدانی و اخلاقی

2- دستورات اسلام برای تقویت عفاف در جامعه

3- رعایت پوشش براساس آیات قرآن و روایات

4- حفظ حریم خود از چشم‌های ناپاک

5- حرکت براساس دستور خدا، نه خواست دل خود

6- زندگی براساس شیوه معروف و پسندیده

7- ترک توقعات نابجا در زندگی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

داشتیم شرح رساله‌ی حقوقی امام سجّاد را می‌گفتیم. امام زین‌العابدین علیه السلام چند صفحه‌ای راجع به حقوق بیان کرده، بیش از پنجاه حق مطرح کرده. حقّ همسر، فرزند، پدر، مادر، استاد، حاکم، محکوم، کارفرما، کارگر، حتّی حقّ حیوان‌ها، حتّی حقّ چشم، دست، پا، گوش، یک پنجاه و خورده‌ای حق را نقل کرده، الآن حقّ خانواده را می‌گوییم. در حقّ خانواده کشیده شدیم به این‌که حالا به این بحث که خانواده باید به سمت عفّت برود، عفاف، عفّت. راجع به عفّت قرآن آیات زیادی دارد و بی‌عفّتی‌ها و کسانی که عفّت را مراعات نمی‌کنند، زندگی‌شان به گسستن نزدیک‌تر است، چون سوءظن پیدا می‌شود، بالأخره یک مفاسدی پیدا می‌شود و اگر می‌خواهیم زندگیمان شیرین باشد، باید عفّت داشته باشیم. مسئله‌ی نقش عفّت در خانواده، حفظ خانواده. موضوعمان این باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم.

1- حفظ عفاف، امری وجدانی و اخلاقی

[پای تخته] موضوع: نقش و اثر عفّت در استحکام خانواده
من این بحث را قبلاً هم گفتم، حالا هم می‌گویم، تکرار می‌کنم با تغییراتی. ما اگر اسلام را هم کنار بگذاریم، بگوییم نه، ما قرآن را می‌گذاریم کنار، روایات را می‌گذاریم کنار، اصلاً عفّت، زندگی‌ها را به هم می‌چسباند، یا از هم، بی‌عفّتی، کدام‌هایشان نقش دارد؟ چسبندگی دارد، یعنی چه عفّت یا بی‌عفّتی؟ کدامشان نقش دارند؟ اسلام را می‌گذاریم کنار، دور اسلام را خط کشیدیم. طرحی که داشتم این است:
[پای تخته] گفتم که این چشم‌ها باز است، چند تا چشم می‌کشیم اینجا، اگر عفّت را بگذاریم کنار، بی‌بند‌و‌بار، جوان‌ها هم که چشمشان باز است، مردها چشمشان باز است. این چشم‌ها وقتی افتاد به بدن بی‌بند‌و‌بار علاقه‌مند می‌شود. این علاقه زندگی را چه می‌کند؟ اسلام را گذاشتیم کنار هان، ما الآن کار نداریم که بگوییم قرآن گفته یا نه. اوّل روی وجدانمان حرف می‌زنیم، بعد می‌گوییم همین وجدان را اسلام گفته. علاقه که پیدا شد، به کجا کشیده می‌شود؟
[پای تخته] 1- دنبال علاقه تفکّر، این در تفکّر اثر دارد. آدم وقتی یک چیزی را دید، خوشش آمد، می‌رود تو فکرش، حالا یا فکرش می‌پرد، یا تو فکرش می‌ماند. یک لحظه هم اگر هست، یعنی یک راننده وقتی نگاه می‌کند ماشین همسایه‌ها را یا ماشین تو خیابان را قیمت کند، دیگر از رانندگی و گاز و ترمز خودش دست می‌کشد، حالا یا تصادف می‌کند، یا سلامت می‌رود ولی این علاقه در فکر آدم اثر دارد.
اگر آدم نااهلی باشد، نقشه می‌کشد که این دختره کی بود، این خانمه کی بود.
این‌ها گاهی وقت‌ها عمیق‌تر می‌شود، بالاتر از نقشه ارتباط برقرار می‌کند، تلفن می‌دهد، نامه می‌دهد، حالا که دیگر با این ابزاری که امروز هست، هیچی نمی‌خواهد، تلفن و نامه هم نمی‌خواهد، با نوک انگشتش هر عکسی را می‌خواهد ببیند، می‌بیند.
ارتباط که برقرار شد، گاهی ارتباط‌ها تبدیل می‌شود به خلافکاری، دنبال خلاف می‌رود. دنبال خلاف که رفت، خلافکار احساس نمی‌کند این همسرش است، می‌گوید تو خیابان دیدمش، تو دانشگاه دیدمش، تو بازار و کوچه دیدمش، ارتباط برقرار کردیم، لحظاتی با هم بودیم، اما این همسر من نیست، مادر بچّه‌های من نیست، این یک لحظه از او کام گرفتم، بعد هم ولش کردم. خلافکار هیچ وقت احساس نمی‌کند زندگی تشکیل داده، پدر شده، مادر شده، مسئولیت دارد، این بچّه امانت است، اصلاً این حرف‌ها توش نیست، لحظه‌ای که خلافکاری می‌کند.
این خلاف‌های لحظه‌ای و زنا. دنبال این خلاف‌ها گاهی وقت‌ها فرار می‌کند دختر از خانه، می‌بیند که خلاف کرده و لو رفته، فرار می‌کند از خانه.
گاهی وقت‌ها بعضی جاها دیده شده، خودکشی می‌کنند.
بعضی وقت‌ها بچّه‌شان را سقط می‌کنند.
بعضی وقت‌ها می‌گوید این با من ارتباط برقرار کرد، بعد هم فرار کرد رفت، آبروی من را ریخت، من باید او را بکشم. دیگرکشی. خود‌کشی، دیگر‌کشی.
ضربه‌ی علمی می‌زند. دختر و پسری که دلشان به حال خلافکاری است، دیگر دلشان به درس نیست. نگاهش به کتاب است، اما دلش جایی دیگر است. ضربه‌ی علمی می‌زند، ضرر علمی.
امراض مقاربتی. تو خلافکارها یک مرض‌های مقاربتی پیدا می‌شود.

2- دستورات اسلام برای تقویت عفاف در جامعه

اسلام برای عفّت چه چیزی گفته؟
خیلی اسلام دقّت کرده، حالا اینجا دیگر نه من حال دارم، نه تخته جا دارد، اما اگر کسی پای تلویزیون می‌خواهد یادداشت کند، می‌تواند:
1- عفّت در نگاه. قرآن چه می‌گوید؟ (قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا) (نور /30): به مردان باایمان بگو چشمتان را پیش کشید. (قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ) (نور /31): به خانم‌ها هم بگویید شما هم چشم‌چرانی نکنید. متن قرآن است. این یک، عفّت در نگاه.
2- عفّت در رابطه. با کسی رابطه برقرار نکنید. قرآن رابطه‌ی یواشکی را می‌گوید: (وَ لا مُتَّخِذي أَخْدانٍ) (مائده /5)، «مُتَّخِذي أَخْدانٍ» یکی، دو بار در قرآن آمده، معنایش این است که «ارتباط سرّی»، ارتباط سرّی یعنی رابطه‌ای که کسی نفهمد.
3- عفّت در روابط، (تَمْشي‌ عَلَى اسْتِحْياء) (قصص /25)، هر چی عربی می‌خوانم قرآن است، «تَمْشي‌ عَلَى اسْتِحْياء»، قرآن تعریف می‌کند، می‌گوید دختر شعیب وقتی خواست با موسی حرف بزند، نامحرم بودند، ولی باحیا راه می‌رفت، کرشمه نداشت.
4- عفّت در راه رفتن، (لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِن‌) (نور /31). قرآن می‌گوید جوری خانم‌ها راه بروند که آرایششان تحریک کننده نباشد، خودشان را نشان ندهند.
5- عفّت در گفتار، (فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْل‌) (احزاب /32). با نرمش حرف نزنید. عجیب است.
به امیرالمؤمنین گفتند: «شما چرا به خانم‌ها سلام نمی‌کنی، پیغمبر سلام می‌کرد، ولی شما به خانم‌ها سلام نمی‌کنی؟!» حضرت علی فرمود: «پیغمبر سی سال از من بزرگ‌تر بود. من نگرانم به یک خانم جوانی سلام کنم، جواب او با کرشمه باشد، دل من را ببرد.» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‌2 ، ص 648) یعنی کرشمه دل علی را می‌تواند بلرزاند.
من یک وقت رفتم اتاق، اوّل انقلاب بود، اوایل انقلاب بود، اتاق یک بنده خدایی رفتم. در اتاق را که باز کردم، دیدم که یک خانم خیلی جوان و آرایش‌کرده در را باز کرد. بفرمایید آقا. خب ما رفتیم پهلوی آن آقا. این منشی بود این خانم، رفتیم تو اتاق آقا. به آقا گفتم: «این خانم محرم شماست؟» گفت: «نه.» گفتم: «کارمند شماست؟» گفت: «بله.» گفتم: «خب شما صبح تا شام تو این اتاق هستی، در هم بسته است، یک وقت یک مهمان آمد، زنگ می‌زند، در را باز می‌کنید، اما معمولاً در بسته است، شما با یک همچین خانمی، آرایش‌کرده، تو یک اتاق خلوت؟!» گفت: «نه بابا! ما از این حرف‌ها گذشته است!» گفتم: «عجب! چه‌قدر تو ایمانت بیش از حضرت علی است. حضرت علی می‌گوید من سلام نمی‌کنم، نگران خودم هستم. تو صبح تا شام تو اتاق دربسته نگران خودت نیستی؟!
6- عفّت در رفتار، گفتیم (لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ) (نور /31).

3- رعایت پوشش براساس آیات قرآن و روایات

7- عفّت در پوشش، (لا تَبَرَّجْنَ) (احزاب /33)، این‌که (تَبَرُّج) (احزاب /33) در قرآن آمده. گاهی وقت‌ها می‌گویند کجای قرآن نوشته؟! اوّل که این کجای قرآن نوشته سؤال غلطی است. هزارها چیزی، چندین هزار چیزی داریم در قرآن نیست. مثلاً نماز صبح دو رکعت است، کجای قرآن است؟ طواف می‌روید مکّه، هفت بار بگردید، کجای قرآن گفته هفت بار؟ گفته: (وَ لْيَطَّوَّفُوا) (حج /29)، «وَ لْيَطَّوَّفُوا» آیه قرآن است، طواف کنید اما هفت بار در قرآن نیست. «أَقيمُوا الصَّلاةَ» در قرآن هست، نماز بخوانید اما دو رکعت و سه رکعت در قرآن نیست. ما قرآن یک کلید داده، گفته: (ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ) (حشر /7)، این در قرآن هست. یعنی هر چیزی پیغمبر گفت، گوش بدهید، حالا بعضی حرف‌های پیغمبر در قرآن هست، بعضی حرف‌های پیغمبر در کلمات خود پیغمبر و اهل بیت است. نباید حرف بزنند کجای قرآن نوشته.
در پوشش. در قرآن می‌گوید «تَبَرُّج»، «تَبَرُّج» از بُرج است، تو ایرانی‌ها خودمان هم می‌گوییم فلانی برج ساخته. برج یعنی ساختمانی که هی همچین چشمک می‌زند، یعنی من را ببین، من را ببین. می‌گوید تو خیابان که راه می‌روید، هی نگویید: مردم من را ببینید.

4- حفظ حریم خود از چشم‌های ناپاک

قرآن یک آیه دیگر داریم می‌گوید، جوری حرکت نکنید که (فَيَطْمَعَ الَّذي في‌ قَلْبِهِ مَرَض‌) (احزاب /32)، آن‌هایی که در قلبشان مرض است، یعنی آدم‌های نااهل هستند، حرکت شما کاری نکند که چشم‌های هرزه‌ها را دنبال خودتان بکشید، نه خودتان چشم‌چران باشید، نه چشم دیگران را به خودتان جذب کنید. عفّت. عفّت در نگاه، عفّت در روابط، عفّت در راه رفتن، عفّت در گفتار، عفّت در رفتار، عفّت در پوشش.
– حالا عفّت برکاتی دارد و بی‌بند‌و‌باری هم آثاری دارد، ببینید هر کدام به نفع جامعه است، حل بشود.
از حقوقی که زن و شوهر دارند، مسئله‌ی معاشرت است، یعنی خوب رفتار کنیم. در قرآن معروف داریم، خیلی معروف داریم، به نظرم اگر اشتباه نکرده باشم، دور و بر سی تا معروف در قرآن هست، که نصفی‌اش برای عروس و دامادهاست: (عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) (نساء /19)، (سَرِّحُوهُنَّ‌) (بقره /232)، «وَ مَتِّعُوهُن»‌ (بقره/ 236) ، یعنی هی کارهایتان، با خانم‌هایتان زندگی‌تان عادی باشد، یعنی توقّع بیجا نداشته باشید. گاهی وقت‌ها یک توقّعاتی داریم، حتّی از بعضی از مذهبی‌ها، توقّعات بیجاست، پهلوی خودمان یک چیزهایی می‌گوییم، زن خوب این است، او هم می‌گوید شوهر خوب این است، آن وقت تو دنبال خیال‌ها هستیم، به خیالمان نمی‌رسیم، قهر می‌کنیم، غصّه می‌خوریم، فکر می‌کنیم در ازدواج شکست خوردیم.

5- حرکت براساس دستور خدا، نه خواست دل خود

(فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ) (هود /112)، این «كَما أُمِرْتَ» را یادمان می‌رود، و گرنه خب توده‌ای ها هم استقامت کردند، ما توده‌ای داشتیم سی سال زندان شاه، زندان بود. «فَاسْتَقِمْ»، یعنی استقامت کرد، مقاومت کرد اما «كَما أُمِرْتَ»، این آیه قرآن است، یعنی آن‌طور که به تو گفتم، من نگفته بودم، شما ببینید یک کسی آمده عروسی شما، چهار تا کروات روی هم زده، می‌گویید: «این خله؟!» می‌گویند: «نه.» ببخشید شما چهار تا کروات؟! من چون با فامیل عروس و داماد رفیق بودم، می‌خواستم سنگ تمام بگذارم، چهار تا کروات زدم! خب به تو می‌خندند، می‌گویند خلی تو! «كَما أُمِرْتَ» یعنی مأموریت چه چیزی هست، قانون چه چیزی هست. در قرآن گفته «معروف»، معروف یعنی «عُرف»، تو مؤمنی چه‌جور رفتار می‌کنی؟!
اوّل انقلاب بود، یک دفعه رفتیم عروسی، نان و پنیر و هندوانه دادند. گفتیم: «خب عروسی پلو می‌دهند، گفتم آخر چرا؟!» گفتند: «نه چون تازه ما انقلاب کردیم، می‌خواهیم مکتب اسلام را پیاده کنیم!» گفتم: «مکتب اسلام گفته نان و پنیر و هندوانه بده؟!» اگر اسلام می‌خواهی، اسلام می‌گوید که عقیقه کن، عقیقه هم گوسفند می‌کشی، خودت هم نمی‌خوری، به مهمان‌ها می‌دهی. اسلام اگر گفته، عقیقه گفته، نان و پنیر و هندوانه کجای دین گفته؟! از همه گذشته تو داری از حالا برای خودت بت درست می‌کنی، می‌خواهی خودت را در جامعه مطرح کنی که بگویی: «من را می‌بینی، شب عروسی، شب دامادی‌ام پنیر و هندوانه دادم. هی می‌خواهی از خودت من را می‌بینی درست کنی، خودت را در جامعه مطرح کنی و یک قیافه‌ی عارفِ زاهدِ دور از دنیایِ، آقا مثل باقی‌ها باش، «كَما أُمِرْتَ»، طبق مأموریت.

6- زندگی براساس شیوه معروف و پسندیده

چرا می‌گویند لباس شهرت حرام است؟ لباس شهرت یعنی آدم یک کاری بکند، دل‌ها متوجّه او بشود. مثلاً من عمّامه‌ام اینجاست، اگر عمّامه‌ام را برداشتم گذاشتم مثلاً فرض کنید روی دماغم، اصلاً دادگاه ویژه‌ی روحانیت مرا می‌گیرد و از حوزه‌ی قم هم بیرونم می‌کنند، از تلویزیون هم بیرونم می‌کنند. عمّامه سر می‌گیری مثل باقی‌ها. اگر عمّامه‌ی شما، فکل شما، کفش شما، زنگ موبایلش را صدای گوساله گذاشته، خب این می‌خواهد تلفن فلانی است، یعنی می‌خواهد. در مسجد می‌رود همه آمین می‌گویند، «آمین»، مریضی؟! خب مثل باقی‌ها بگو آمین. این از آمین گفتنش، از لباسش، عطسه‌اش یک جور دیگر است، سرفه‌اش جوری دیگر است. مهمانی‌اش جوری دیگر است. هرکاری که شما را از معروف بیاورد بیرون. در قرآن حدود سی بار گفته «مَعروف»، معروف یعنی عُرفی، یعنی عرف، نه هر عرف هرزه، عرف دیندار. آدم‌های مؤمن متدیّن قانونشان چیه؟ قانونشان هر چی هست. گاهی وقت‌ها انسان یک کاری می‌کند، به نظر خودش هم کار حزب اللهی می‌کند، اما «كَما أُمِرْتَ» نیست، خدا این را نگفته.
یا مثلاً مدّاحی خدای نکرده بیاید یک شعری بخواند که مردم خوب گریه کنند ولی اصلش قصّه‌اش دروغ است، اصلاً یک همچین چیزی نبوده، چیزی که نیست، دروغ می‌گوید، به هوایی که مردم گریه کنند در عزاداری. ما مأمور به گریه نیستیم، مأمور هستیم واقعیّت تاریخ را بگوییم، هر کس قلبش رقیق است، گریه می‌کند، گریه‌ی برای امام حسین هم یک شرفی است، گریه برای اهل بیت جایی است که. نقل شد آیت الله عظمای خوانساری از مراجع درجه یک بود بعد از آقای بروجردی و. در وصیت‌نامه‌اش نوشته که: «هر چه فکر کردم به عمرم مرجعیت [توفق صوت] و درس و انصاری خیلی مهم بود ولی هر چی فکر کردم، آن گریه‌هایی که برای حضرت زهرا کردم، به آن‌ها امید دارم.» گریه چیز ارزشی است، منتها نه این‌که با دروغ بگریانیم، راستش را بگو گریه کردند، کردند، نکردند، نکردند.

7- ترک توقعات نابجا در زندگی

اگر می‌خواهی زندگی‌تان شیرین باشد، توقّع بیخودی از هم نداشته باشید. این شوهر شما درآمدش چه‌قدر است؟ با این درآمد توقّع زیادی نداشته باشید. آخر این توقّع‌ها باعث می‌شود که هر شب می‌گوید که آن را هم که نخریدی، آن را هم نخریدی، آن هم که نشد، آن هم که نشد. اگر تلاش کم می‌کند، باید به او گفت تلاشت را بیشتر کن، کوتاهی نکن، اما گاهی وقت‌ها هر چه تلاش می‌کند، به جایی نمی‌رسد، مثل زمین‌هایی که لیز است، هر چه بلند می‌شود، می‌افتد، باز بلند می‌شود، می‌افتد، این توقّع زندگی را به هم می‌پاشد.
رابطه با اجنبیه چه کسی بود به او زنگ زدی؟! چرا به او زنگ زدی؟! این به شما گفت مخلصم، قربان شما، چرا؟! زن مردم تو تلفن به شما گفت؟! بابا قربان شما یک چیز معروف است، قربان شما. یک کلمه روبه‌روی خانمش به یک خانمی می‌گوید قربان تو، فتنه می‌شود. هر چه عفّت بیش‌تر باشد، زندگی سالم‌تر است، هر چه تبرّج، یعنی خودت را برج. قرآن راجع به خانم‌ها سه تا آیه دارد:
1- اوّل می‌گوید خانم تا می‌توانید در خانه بنشینید: (وَ قَرْنَ في‌ بُيُوتِكُن‌) (احزاب /33)، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «قَرْنَ» یعنی قرار بگیرید، «فی بُیُوت»، در بیت، تو خانه‌تان بنشینید، یعنی تا لازم نیست، بیرون نیایید. خب اگر لازم شد، می‌خواهم تحصیل کنم، می‌خواهم بردم دکتر، می‌خواهم چیزی بخرم، می‌گوید اگر لازم شد برو ولی خودت را جلوه‌گری نکن، حراج نکن خودت را. اسلام گفته خانم هر کس می‌خواهد به تو نگاه کند، باید مهر تو را بدهد، خانه و مسکن و ماشین و تلفن و تمام نیازهای طبیعی تو را تأمین کند، بعد حق داشته باشد تو را نگاه کند.
2- می‌روی بیرون جلوه‌گری نکن، (وَ لا تَبَرَّجْنَ) (احزاب /33)؛
3- (وَ اذْكُرْنَ) (احزاب /34)، کارهای فرهنگی را دنبالش برو. (وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى‌ في‌ بُيُوتِكُنَّ) (احزاب /34)، ببین قرآن چه حکمت‌هایی دارد، برو حکمت‌های الهی را یاد بگیر، یعنی باسواد شو.
پس می‌گوید تو خانه بنشین، یک؛ جلوه‌گری نکن، دو؛ مسائل علمی و حکمت‌های الهی را دنبال کن. این غیر از اطّلاعاتی است که آدم عرض کنم به حضور شما که بداند جایی آباد نمی‌شود، آخر خیلی از اطّلاعات ما بدانیم و ندانیم، فرقی نمی‌کند، سر کاری است، مثلاً می‌گویند خیابان قدیمیِ دو حرفی، تهران. جدول روزنامه بنشین حل کن، خیابان قدیمی، دو حرفی، تهران. می‌نشیند کلّی فکر می‌کند، گوشت کیلویی چند، نان کیلویی چند، میوه کیلویی چند، تو این گرانی ، تو این تورّم می‌نشیند فکر می‌کند، بعد از مقداری که عمر خودش را آتش می‌زند می‌گوید که خیابان ری، ری هم دو حرفی است، هم خیابان قدیمی تهران است. حالا چه مشکلی حل شد؟! قبل از این‌که این جدول را حل کنی، چه مشکلی داشتی، حالا که حل کردی، چه مشکلی حل کردی؟! ما اسلام طرفدار معاشرت است، منتها معاشرتی که تبرّج، جلوه‌گری توش نباشد، حرکت‌ها حکیمانه باشد و برای آموزش حکمت باشد، و (وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى‌ في‌ بُيُوتِكُنَّ) (احزاب /34)، ای زن‌های پیغمبر تو خانه بنشینید، بیرون نروید، اگر رفتید جلوه‌گری نکنید و بیرون رفتنتان هم هدفمند باشد، میروم بیرون تا «وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى‌»، می‌روم ببینم خدا چه گفته، پیغبر خدا چه گفته.
خدایا هر چه وظیفه‌مان است، یادمان بده، همان را بشناسیم و درست بشناسم و خالص عمل کنیم، هر چی وظیفه‌مان است که دوری کنیم، درست یادمان بده و تقوا بده از آن دوری کنیم و ما در فهم به دین و عمل به دین گرفتار سردرگمی نکن.

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2528
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست