نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2578
1- طرد افراد فاسق از جامعه 2- دوري از غضب شدگان و گمراهان
3- نماز، بهترين راه مبارزه با شيطان 4- نماز، عامل دوري از تكبر و استكبار 5- نماز، بازدارنده از گناه و زشتي 6- نماز، عامل تمركز و آرامش 7- سوء استفاده منافق از مسجد و نماز
موضوع: نماز، مبارزه با بديها و پليديها
تاريخ پخش: 26/01/89
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحث ما در بهار سال 1389 است. يكي دو جلسه راجع به كوه و نهر و درخت صحبت كرديم، در اين جلسه ميخواهيم در خصوص مبارزهي منفي عليه عيبها و فسادها و طاغوتها كه نماز دارد صحبت كنيم… نماز فكر نكنيد كه فقط يك عبادت است. ضمن اينكه عبادت خدا هست، يك مبارزهي منفي هم عليه بديها هست.
موضوع بحث ما اين است: نماز و مبارزهي منفي!
1- طرد افراد فاسق از جامعه
1- طرد فاسق! پيشنماز نبايد فاسق باشد. چون حديث داريم: «لَا تُصَلِّ إِلَّا خَلْفَ مَنْ تَثِقُ بِدِينِه» (الكافي/ج3/ص374) «صلّ خلفَ…» پشت سر كسي نماز بخوان كه «تَثِقُ بِدِينِه» يعني عادل باشد. خود اينكه در نماز يك سري افراد را … اين يك مورد! نماز عامل طرد و ردّ طاغوت! چون شما وقتي گفتي: الله اكبر! خدا بزرگ است، يعني ديگر آمريكا بزرگ نيست. الله اكبر! كسي كه خدا در نزد او بزرگ است، «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِم» كسي كه خدا نزدش «عَظُمَ» عظيم است و بزرگ است، «وَ صَغُرَ مَا دُونَه» (بحارالانوار/ج65/ص192) اين سالن تا پايين هستي، چند صد متر است. اما اگر سوار هواپيما شوي و بروي بالا، اين سالن اندازه يك جعبهي پرتقال ميشود. حتي اندازهي يك صابون و قوطي كبريت و عدس! يعني هر چقدر اوج بگيريم و بالاتر برويم، اين سالن كوچكتر ميشود. هر چه ايمان ما به خدا و باور ما هر چه بيشتر شود كه الله اكبر! هر چه ايمان ما به خدا بيشتر باشد، طاغوت نزد ما كوچكتر است. تا پايين هستيم، آمريكا بزرگ است.
امام كه فرمود آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند، يعني كسي كه خدا نزد او بزرگ است،آمريكا نزدش كوچك است.
2- دوري از غضب شدگان و گمراهان
به ما گفتند كه فراريان از جبهه، كساني كه از جبهه فرار كردند، ميگويد: («وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُم» )(توبه/84) به جنازهشان نماز نخوان. يعني نماز مبارزهي منفي است.
طرد غضب شدگان! اينهايي كه غضب شده هستند، اينها را در نماز چون ميگوييم («غَيْرِ الْمَغْضُوب») (فاتحه/7) خدايا ما نميخواهيم جزء مغضوبين باشيم. («مَغْضُوب») يعني غضب شده! غضب شدهها در قرآن چه كساني هستند؟ قاتل! («مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً» )(نساء/93) قرآن ميگويد: («غضب الله») منافق! خدا ميگويد: («غضب الله») عالم بي عمل! قرآن ميگويد: («كَبُرَ مَقْتاً»)(غافر/35)(«مَقْتاً» )يعني غضب. يعني («كَبُرَ») يعني كبير، بزرگ است. قهر خدا بزرگ است به عالمي كه حرف ميزند، به حرفش عمل، عالم بيعمل مغضوب است. منافق، عالم بيعمل. رباخوار مغضوب است. قرآن راجع به يهوديها ميگويد: («باؤُ بِغَضَب» )(بقره/61) چون يهوديها، («وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا» )(نسا/161) ربا ميگرفتند. ترسو مغضوب است. در نماز شما اينطور نيست كه فقط عبادت خدا را ميكنيد. نماز يك شمشيري است، بر بسياري از نااهلها. اينكه به نماز محراب ميگويند، محراب يعني محل حرب، حرب يعني جنگ. محل جنگ است. من وقتي گفتم: رو به قبله بايستم يعني چه؟ يعني همهي جهات را كنار مياندازم. وقتي ميگويم: حضور قلب يعني قلب من بايد متوجه يك تقطه شود. قلب من نبايد جاي ديگر برود. تمركز، طرد گمراهان، («غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ») (فاتحه/7) («لا» )يعني نه! («وَ لاَ الضَّالِّينَ» )يعني ضالين نه! ضاليّن لا! («وَ لاَ الضَّالِّينَ») ضاليّن نه! گمراهان نه! غضب شدهها نه! فراريها از جبهه نه! طاغوت نه!فاسق نه! اين نههايي كه در دل نماز نهفته شده است، امروز بيرون بكشيم، ببينيم چقدر نه در آن است.
اگر كسي براي مسجد پول ميدهد، ولي مشرك است. قرآن ميفرمايد: («ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّه») (توبه/17) مشرك اگر پول داد، مشرك اگر پول براي مسجد داد، پولش را رد كنيد. اگر شاه مسجد ساخت، آن مسجد ارزش ندارد. مثل قرآني كه شاه چاپ كند. مثل قرآني كه در جنگ جمل سر نيزه گرفتند! در جنگ صفين.
خوب تحقير دشمن، تحقير ناسزاگو، قرآن ميگويد: (« فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ») (كوثر/2) بعد ميگويد: («إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»)(كوثر/3) نماز بخوان. در سايهي نماز به دشمنت هم ابتر بگويي. ابتر يعني بيعقبه! چون به پيغمبر گفتند: اين ابتر است. يعني عقبه ندارد. پسر كه ندارد. چون پسر كوچكي داشت، از دنيا رفت. پدر عمروعاص گفت: پسر پيغمبر مرد. بچهاي جز دختر ندارد. دختر هم در زمان جاهليت جز آدم حساب نميكردند. و لذا پسرش كه مرد، دختر هم كه در تفكّرجاهلي جز آدم حساب نميشد، پس ابتر است. ابتر است يعني بيعقبه است. خدا فرمود: («إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ») دشمن تو ابتر است. تو بيعقبه هستي. اين با يك فاطمه تمام اينهايي كه پدر و مادرشان سيّد هستند. تمام آنهايي هم كه مادرشان سيّد است، آنها هم سيّد هستند. حالا مسئلهي خمس حسابش جداست.
3- نماز، بهترين راه مبارزه با شيطان
مبارزهي منفي عليه شيطان، مبارزه عليه شيطان! عليه همهي اغفالگران. چون نماز ذكر خداست. به دليل اين آيه: («أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري») (طه/14) نماز ياد خداست. ياد خدا كه شد، همهي غفلتها كنار ميرود. رفيق ميخواهد گمراهت كند، نماز نجاتت ميدهد. ببينيد لباس سفيد كه پوشيديم، همين كه قباي من كِرم است. پيراهن من، همين كه رنگش روشن است، اين خودش مبارزهي منفي عليه زمين كثيف است. من هيچوقت حاضر نيستم با لباس سفيد روي زمين سياه بنشينم. اين يك رقم مبارزه است. ضمن اينكه لباس من سفيد است، دست به آلودگيها نزنم. همين كه شما تحصيل كرده هستيد، هرگز حاضر نيستيد با چهار تا ديوانه عكس برداريد. بابا من دانشجو هستم. بروم كنار ديوانه! مثلاً حالا يك مشت الاغ باشند، برويم وسط الاغها بگوييم: عكس بگير. عكس بگير! من انسان هستم. بروم كنار الاغها عكس بگيرم؟ كسي كه الهي شد، با شيطانيها نيست. اين خودش يك مبارزه است.
بچهاي را ميدزدند، كه دستش در دست پدر و مادرش نباشد. تا ما دستمان در دست پدر و مادر باشد، دزد حريف ما نميشود. دستمان كه جدا شد، گرگ سراغ گوسفندهايي ميرود كه از گله جدا شوند. ما تا دستمان در دست ولي فقيه است، بيمه هستيم. يك بچه وقتي دستش در دست ولايت فقيه است، دستش در دست بابا است، هر لاتي هم نگاهش كنند، به لات ميگويد: (خنده حضار) دستم در دست بابا است. ما تا دستمان در دست امام است، ميتوانيم به دشمن تشر بزنيم، امام هم همينطور است. امام هم تا مادامي كه امت باشد، ميتواند نفوذ كند. وگرنه اميرالمؤمنين امت را نداشت در خانه نشست و غصّه خورد. امام و امت مثل سوزن و نخ است. اگر سوزن و نخ به هم وصل شدند، اين سوزن در پارچه شيرجه ميرود. ميدوزد. اما اگر سوزن از نخ جدا شد، هم نخ بيخاصيّت است، هم سوزن بيكار است. هزار تا سوزن و نخ در يك جعبه در مغازه هستند. هيچي نميگويند. براي اينكه هزار تا سوزن هيچ كدام نخ ندارد. يكي از آن سوزنها نخ داشته باشد، در هر پارچههاي فرو ميرود. اگر رهبر و امت با هم بودند، همه چيز دوخته ميشود. اگر از هم جدا شدند، حتي اگر رهبر اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب باشد، در خانه مينشيند و غصه ميخورد.
نماز جماعت خيلي پُتك است. اين جوانهايي كه گاهي مزاحم افراد ميشوند در يك جاهايي مزاحم افراد ميشوند كه در مسجد نباشد. يا در مسجدش هم يك مشت پيرمرد باشند. اگر بچههاي انقلابي شجاع با سواد، در هر مسجدي جمعي از بچههاي با سواد، شجاع باشند، اصلاً همين كه بيرون مسجد بيايند «صلوات بفرستيد» اصلاً هر لاتي باشد فرار ميكند. گاهي يك دختر و پسري، زن و مردي ميخواهند مثلاً حرف نامربوطي به هم بزنند و همينطور كه دارند با هم صحبت ميكنند، اين ميگويد: ببين، اينجا نميشود. اينجا مسجد است. آن طرفتر برويد. يعني همين كاشيكاري مسجد ميگويد: اينجا نه. نه (« إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى» )كاشي كاريهاي مسجد («تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» )(عنكبوت/45) قباي سفيد ديگر نميگذارد من روي زمين سياه بنشينم. من همينكه عمّامه سر گرفتم، اين خودش مرا حفظ ميكند. هرگز حاضر نيستم با عمّامه در خيابان بدوم. آخوند زشت است بدود. كار هم دارم، تند ميروم، اما نميدوم. ميگويند: اين آخوند ميدود. إِنَّ العمامه تَنْهى از دويدن! (خنده حضار)
يك كسي كه سفير است و نميدانم سردار است و امير است، اين حاضر نيست در خيابان تخمه بشكند. تو سردار هستي، امير هستي، سرتيپ هستي. سرهنگ هستي. سرگرد هستي. يك كسي كه كنار يك آدم حسابي نشسته است، مثلاً بوعلي سينا است، شما كنار بوعلي سينا نشستهاي، هرچه هم ميخواهي شوخي كني، ميگويي: نميشود، كنار بوعلي سينا است. پشت دوربين است. بلند شو آن طرفتر برويم. اصلاً كنار بوعليسينا نشستن شما را از اينكه خيلي كارهاي سبك را بكنيد، باز ميدارد. بغل فلاني هستم. اينها بركاتي است كه…
4- نماز، عامل دوري از تكبر و استكبار
نماز عليه تكبّر! حضرت زهرا (س) فرمود: «تطهيراً للكبر» نماز واجب شد براي اينكه انسان از تكبر بيرون بيايد. بلندترين نقطهي بدن ما كجاست؟ پيشاني، هفده ركعت نماز واجب داريم، هر نمازي دو سجده دارد. هفده تا دو تا 34 تا ميشود. 34 بار بلندترين نقطهي بدن ما روي خاك ماليده ميشود. 34 بار بلندترين نقطهي بدن ما روي خاك ماليده ميشود. اگر به نماز توجه داشته باشيم، نماز خوان ديگر نبايد متكبّر باشد. تو به من حرف ميزني؟ ببخشيد! شما، جنابعالي چه كسي هستي؟ تو چه كاره هستي به من ميگويي تو يا من!؟ ببين اگر حرف من حق است، بپذير. پيغمبر ما به كفّار ميگفت: («إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ») (سباء/24) يا ما يا شما، («لَعَلى هُدىً أَوْ في ضَلالٍ» )(سباء/24) يا ما، يا شما يا حق ميگوييم يا باطل. بياييد گفتگو كنيم. عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. («قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُم») بگو: برهان، دليل بياوريد. پيغمبر ما با كفّار نميگفت: بنشين. حاليت كنم كه نميفهمي. نه بابا چه خبر است؟ ميگويد: بنشينيد با هم گفتگو كنيم، يا من يا تو يا صاف ميرويم، يا كج ميرويم. نماز تكبّر تكاني است. بلندترين نقطهي بدن خاكمالي ميشود.
نماز عليه انزوا، انزوا! افرادي گوشهگير هستند. نماز آدم را از گوشهگيري بيرون ميآورد.چون بايد مسجد برود. بايد جمعه برود. جماعت، عيد، آدم نماز خوان نميتواند يك آدم گوشهگيري باشد. منزوي باشد. («وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ»)(بقره/43)، («وَ ارْكَعي مَعَ الرَّاكِعينَ» )(آلعمران/43) هم زن، هم مرد.
5- نماز، بازدارنده از گناه و زشتي
عليه فحشا و منكر! ديگر اين آيه را حفظ هستيد. («إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر») (عنكبوت/45) يك معنايي هم براي تنها شده كه ، اشكال در ذهن جوانها آورده است. قرآن ميگويد:(«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» )نماز آدم را از فحشا و منكر باز ميدارد. آنوقت يك عده ميگويند: آقا پس چرا بعضي از نمازخوانها اهل فحشا و منكر هم هستند؟ جوابش اين است كه نميگويد: «ان الصلاة تمنع عن الفحشا و المنكر» نميگويد: نماز مانع است. ميگويد: («تنهي») يعني مرتّب نهي ميكند كه نكن. نماز دست آدم را كه نميبندد. ميگويد: نكن. اول كه نماز آدم را باز ميدارد. اگر هم يك نمازخوان يك دستهگلي آب داد، استغفرالله! رد شود. خلاف كرديم. استغفر الله ربي و اتوب اليه! يعني همان رابطهاي كه با خدا دارد، دائم به آن ميزند كه اين كار را غلط كردي. مثل آدمي كه دستكش دست كند، دستكش دست ميكني، يا دستت آلوده نميشود، يا اگر يك مواد آبكي بود كه بالاخره از لاي دستكش داخل رفت، دستكشش پارچهاي بود، و اين آب كثيف داخل دستكش رفت. بالاخره چون دستكش را مي شويد. توبه ميكنند.
قرآن يك آيه دارد، ميگويد كه: همين كه نماز خواندي، عيبهاي قبل از نمازت بخشيده ميشود. («إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات» )(هود/114) حديث داريم بهترين آيات قرآن يعني دلگرم كننده ترين آيات قرآن اين آيه است. كه («إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات») يعني كارهاي خوب كارهاي بد را ميبخشد. مثل آبي است كه روي دست آلوده ميريزي. و خود حديث هم نماز را معنا كرده، نماز را به نهر آب تشبيه كرده است. كه حضرت فرمود: اگر نهر آبي كنار خانهي شما باشد، روزي 5 بار دستتان را بشوييد، ديگر اين دست هميشه سالم است. اگر ما روزي 5 بار نماز بخوانيم، لابه لاي نماز هم دسته گلي آب بدهيم، آن نماز اين را ميپوشاند. عليه فحشا و منكر!
نماز مبارزه عليه استرس و اضطراب! آدمي كه استرس دارد، نماز! با نماز دل خودش را آرام كند. خيليها نزد روانشناس ميروند. ميگويد: («أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ») (رعد/28) اين معنا مهم است. همينطور ساده نگيريم. كلمه را بازش كنم. («أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» )كلمهي («اَلا») يعني چه؟ يعني آگاه باش،توجه توجه! يعني خيلي ها از اين معنا غافل هستند. يعني قصّه جدي است. نگفته: («تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ بِذِكْرِ اللَّهِ») اگر ميگفت: («تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ بِذِكْرِ اللَّهِ») يعني دلها به ذكر خدا آرام ميشود، ممكن است دل به ذكر خدا آرام شود، با فلان آمپول هم آرام شود. اما ميگويد: («بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ») يعني فقط اين. ببينيد يكوقت ميگويم: من، شما را دوست دارم. يكوقت ميگويم: تو را دوست دارم. تو را دوست دارم، يعني چه؟ يعني كس ديگري را دوست ندارم. اين («بِذِكْرِ اللَّهِ» )جلو افتاده است.گفته: («اَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ») نميگويد: («اَلا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ بِذِكْرِ اللَّهِ») يعني فقط ياد خدا! فقط ياد خدا آرام بخش است. قرص و آمپول كاري نميكند. ممكن است شما را خواب كند، فكر كنيد آرامش پيدا كرديد، قرص و آمپول ممكن است مواد مخدّري در آن باشد كه تسكين بدهد. تسكين غير از تطمئن است. فقط ياد خدا! جلوي استرس را ميگيرد.
چند تا آدم را كه شما اسمهاي آنها را شنيديد، ممكن است آنها را ديده باشيد. لا اقل در تلويزيون كه آنها را ديدهايم. مثلاً رييس جمهور آمريكا، امام، صدام، اين قارونهايي كه اطراف ما هستند و روي پول و نفت نشستهاند. كدام يك از اينها آرامش دارند؟ يعني به اينها بگوييد كه، به قارونها بگوييد كه: شما هفت روز ديگر از دنيا ميرويد. اصلاً همه چيزش به هم ميريزد. همه چيزش به هم ميريزد. به رييس جمهور آمريكا بگويي، به انواع صدامها، به هركس بگويي يعني قلدري، دلار، ريال، زور، نيرو، آرامش نيست. امام هيچ چيز نداشت ولي آرام بود. («بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» )بعد هم ميگويد: («القلوب»)، («القلوب») يعني همهي دلها! اينطور نباشد كه نه، در دل ما اثر نكرد. («اَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» )ما خدا كه داريم. چنين ميكنيم، چنين ميكنيم، چنين ميكنيم. ما خدا داريم ديگر. آنوقت هم كه همه خواب باشيم، شنهاي طبس هست. هليكوپترهاي آمريكا را پايين مياندازد. آنوقتي كه همهي شهر عليه يك نفر بسيج شدند، تار عنكبوت كنار غار ميآيد پيغمبر را حفظ مي كند. خداست! زليخا درها را بست هيچكس نفهمد. همه فهميدند! خدا هم هست. يوسف را در چاه انداختند، محوش كنند. خدا هست. شاه گفت: عكس امام را احدي چاپ نكند، هيچ مرجع تقليدي به اندازهي امام عكسش چاپ نشد. اينطور نيست كه شاه بخواهد، نميشود. نخير! شاه خواست و نشد! برادرهاي يوسف خواستند زليخا خواست، نشد. پهلوي بزرگ رضا شاه، گفت: احدي فاتحه براي شيخ عبدالكريم حائري نگيرد. حاج شيخ عبدالكريم حائري مؤسس حوزهي علميه قم است. كه امام و همه مراجع شاگرد او بودند. وقتي از دنيا رفت، رضاشاه گفت: هيچكس فاتحه نگيرد. در مسجد امام قم، قميها جمع شده بودند، طلاّب و روحانيون و مردم قم، از اين سماورهاي بزرگ زغالي بود، فاتحه بگيرند. پليس رضاشاه آمد در تنور آب ريخت. گفت: شاه دستور داده احدي فاتحه نگيرد. هيچ عمّامه به سري به اندازهي حاج شيخ عبدالكريم حائري سر قبرش فاتحه نميخوانند. هركس حضرت معصومه ميرود، سر قبر او هم يك فاتحه ميخواند. قبرهاي بلند… حالا ديگر چند تا از مراجع هم دورش هستند. او رييس مراجع بود.
6- نماز، عامل تمركز و آرامش
عليه تشتّت و تفرقه! اين تشتّت و تفرقه، تمركز، خود تمركز الآن بعضي از پزشكها بعضي از بيمارها را با تمركز درمان ميكنند. بهترين دواي تمركز نماز است. حواست جمع باشد. رو بروي در باز نماز نخوان. حتي قاضي اگر كفشش تنگ است، قضاوت نكند. چون فشاري كه به پايش ميآيد در قضاوتش ممكن است… حتي قاضي اگر ادرار دارد قضاوت نكند. چون ممكن است ادرار قاضي در مغز قاضي اثر بگذارد. اسلام اين است. روبروي آتش، روبروي رودخانه، روبروي در باز، روبروي عكس نماز نخوانيد. ممكن است نگاه به عكس كني، حواست پرت شود.
نماز عليه هر نوع لهجه! ترك، فارس، عرب، عجم همه بايد نماز را عربي بخوانيم. چون همهي خلبانها هرجاي كرهي زمين حرف ميزنند بايد انگليسي حرف بزنند. نميشود يك خلبان از اهواز بلند شود عربي حرف بزند. لُرستان بيايد لُر شود. لُري حرف بزند. بعد اصفهان بيايد اصفهاني حرف بزند. تهران بيايد تهراني حرف بزند. تبريز برود، تركي حرف بزند. هركجاي كرهي زمين هر خلباني خواست صحبت كند بايد با زبان انگليسي حرف بزند. خدا هست.
اين ريگي را كه گرفتند، با هواپيماي خارجي بود. يكي از مسئولين اطلاعاتي ميگفت. يك خانمي بوده مسلمان هم نبوده، ايراني هم نبوده، خيلي هم اصلاً نه بد حجاب بوده است. بيحجاب، بيحجاب، بيحجاب! يعني حتي مثلاً با پيراهن ركابي. وقتي ميبيند كه در هواپيما نشسته ميبيند كه اينها آمدند دو نفر را گرفتند، فوري ميگويد: من هم ميخواهم به جمهوري اسلامي خدمت كنم. از اينها حرفهايي دارم. زبانش را نميفهمند. فوري مترجم ميآورند ميگويند: چه ميگويي؟ ميگويد: اينها 5 نفر بودند، شما دو نفر را گرفتيد. اين يك مورد. دوم اينكه اينها با موبايل حرف ميزدند. تا هواپيما نشست موبايلشان را در جوراب كردند. تا در هواپيما باز شد، مأمورين ايراني بالا آمدند، اينها موبايلشان را زير صندليها پرت كردند. از جوراب در آوردند پرت كردند. آن سه نفر را هم ميگيرند، موبايلها را هم از زير صندليها پيدا ميكنند. يك خانم غير مسلمان بيحجاب به نفع جمهوري اسلامي كار ميكند. عرض كردم شن طبس، شن طبس! خدا هست. امان از وقتي كه خدا لطفش را برگرداند. كه اگر همهي طول عمر مطالعه كني، لحظهي عمر همه از ذهنت مي پرد. حضرت امام فرمود: يك مرتبه خدا حافظه را از من گرفت. هرچه فكر كردم يادم رفت اسم من روحالله است. اِ… امام! بله. ميگفت: خدا همهي درون ذهن من را پاك كرد. اسم من چيست؟ يادم رفت اسم من روحالله است. خدا، خدا، خدا! و رابطهي با خدا همين نماز است.
نماز عليه لهجهها، سليقههاي شخصي، هركس به سمتي، نه همه به يك سمت قبله. صف بندي، مسئلهي نژاد. شما در نماز نميگويي: السلام علينا و علي تركها، السلام علينا و علي لرها و علي اصفهانيها و علي اندونزي، مالزي، چيني، شرقي، غربي! همه را در اقيانوس اطلس بريز و بگو: «و علي عباد الله الصالِحين» سلام بر بندگان صالح خدا!يعني همهي لهجهها حذف ميشود. نماز شعاري است عليه همهي نژادها! همهي لهجهها، هركسي يك سمتي، هركسي يك شعري، اينطور نيست كه…
نماز مبارزه عليه ستايشهاي نابجاست. شما وقتي ميگويي: «الحمدلله» حمد فقط براي خداست. يعني من بلهقربانگوي هركس و ناكسي نيستم. الحمدلله ميآيد قيچي ميكند. جلوي شما را ميگيرد. ستايش احدي را نكن. اگر هم ميخواهي از مردم ستايش كني، از مردمي ستايش كن كه كار خدايي كردند. اگر كار خدايي كردند، بله ببينيد نماز يك عبادت هست اما عليه طاغوت، حتي يك جواني اگر مسجد نميآيد، اسلام ميگويد: به او دختر ندهيد. چرا؟ براي اينكه آن جواني كه به جامعهي اسلامي بياعتنا است، شما هم در جامعه به او بياعتنايي كنيد. به او بياعتنايي كنيد. آن جوان پايش را در مسجد نميگذارد. حالا نميگوييم: مرتّب بيايد. هفتهاي دو بار، سه بار، يكبار، اين جوان پايش را در مسجد نميگذارد. جواني كه بيخبر است، در مسجد كه آدم آمد لا اقل يك اخباري را گوش ميدهد. از جوان پرسيدند مفاتيح شيخ عباس قمي براي چه كسي است؟ يك خرده فكر كرد گفت: آشيخ عباس قمي يكي از اصحاب پيغمبر نيست؟ بابا شيخ عباس قمي براي 50 سال پيش است، مفاتيح را نوشته است. ميگفت: از اصحاب پيغمبر است. پيداست اين پايش را در مسجد نميگذارد.
به حمّال گفتند: چطور دانشگاه آمدي؟ گفت: والله بار به من خورده است. (خنده حضار) بعضي جوانها فقط اگر عمهشان بميرد مسجد ميآيند. پايشان را در مسجد نميگذارند. نماز يك سنجشي است براي اينكه با چه كسي رفيق شويم؟ به چه كسي دختر بدهيم؟ به چه كسي وام بدهيم؟ البته نميخواهم بگويم هركسي هم نماز ميخواند كارش درست است.
7- سوء استفاده منافق از مسجد و نماز
بعضي از آدمها هم هستند منافق هستند. يعني ظاهرشان را نمازخوان و مسجدي درست ميكنند، ولي از آن كلكبازان هستند. قرآن براي منافق هم گفته: بصيرت داشته باش. اگر كسي گريه كرد، گول نخور. چون برادرهاي يوسف هم كه يوسف را در چاه انداختند، گريه كردند. («جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ» )(يوسف/16) اگر كسي قسم خورد گول قسمش را نخور. بصيرت داشته باش. («اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً») (منافقون/2) قسم سپر غلطهايش است. اگر كسي خوب سخنراني ميكند گولش را نخور.(«مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُه») (بقره/204) حرف كه ميزند تو هم تعجّب ميكني ولي («وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ» )(بقره/204) از آن پدرسوختهها است. ميگويد: بصيرت داشته باش. گول هر ظاهري را نخور. اما نماز درست و حسابي بسياري از فاسقها را طرد ميكند. تا فراري از جبهه، در مسجد ضرار ميگويند: نماز نخوان. ممكن است مسجد بسازند اما مسجدشان براي خدا نيست. در مسجدي برو كه («أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى») (توبه/108) مسجدي كه براساس تقوا است. مسجد ضرار، منافقين مسجد ساختند، اسمش را مسجد گذاشتند، اما خانهي تيمي بود. توطئه خانه بود. نماز عبادت خداست. اما در آن طرد فاسق، طرد طاغوت، طرد فراريان، طرد غضب شدگان، طرد گمراهان، طرد تحقير افراد ناسزا گو، طرد شيطان، اغفال گران، طرد تكبّر، طرد انزوا، يعني نماز را يك مبارزهي منفي است در قالب نماز.
خدايا به ما توفيق بده از آن نمازهايي كه دوست داري نصيب ما بفرما. و مزهي نماز را به ما بچشان. گفتگوي با خدا مزه دارد. مزه دارد. امام سجاد لباس شيكي پوشيده بود. مسجد رفت. يك كسي خواست چيزي بگويد. گفت: آقا خانهي عروس ميروي؟ گفت: چطور؟ گفت: خيلي لباست شيك است. معلوم ميشود خانهي عروس ميروي. گفت: برو بابا! من ميروم با كسي حرف بزنم كه همهي عروسها را خلق كرد. تو براي يك عروس لباس شيك ميپوشي، من ميخواهم با كسي حرف بزنم كه خالق همهي عروسها است. ما اگر بچشيم بينهايت كوچك دارد با بينهايت بزرگ صحبت ميكند. با يك رييس جمهور و يك مدير كل نميشود حرف زد. خدا گفته: هر آني حرف بزني من با تو هستم. («فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُم») (بقره/152) تو تلفن كن خودم گوشي را برميدارم.
خدايا مزهي عبادت را به ما بچشان. سالمان را با عبادت خدا و تحصيل و مطالعه و بصيرت آغاز كنيم. براي همه شما مبارك باشد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 84 سورهی توبه از نماز گزاردن بر چه كسانی نهی میكند؟ 1) فراریان از مسجد 2 ) فراریان از جبهه 3) فراریان از خانه 2- آیه 14 سورهی طه كدام ویژگی نماز را بیان میدارد؟ 1) یاد خدا و ذكر او 2) مایهی آرامش و اطمینان 3) عامل آمرزش گناهان 3- حضرت زهرا(سلاماللهعلیها)، نماز را عامل دوری از چه امری میداند؟ 1) غرور و تكبر 2) گناه و فساد 3) كفر و نفاق 4- آیه 114 سوره هود به كدام رابطه گناه و نماز اشاره دارد؟ 1) گناه، عامل دوری از نماز 2) نماز، عامل آمرزش گناه 3) نماز، عامل دوری از گناه 5- مسجد ضرار توسط چه كسانی در مدینه ساخته شد؟ 1) یهودیان 2) منافقان 3) مشركان
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2578