responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2589

موضوع: نماز -3، قبله، نيت، سوره حمد -1

تاریخ: 17/05/58

بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمد لله رب العالمين و صلی الله على سيدنا و نبينا محمد و على اهل بيته و لعنة الله على اعدائهم اجمعين.

در نشستهاى قبل با دوستان كمى درباره نماز خواستيم صحبت كنيم گفتيم چرا روبه قبله مى‌‌ايستيم، مگر خدا يك طرف قبله است، گفتيم نه، روبه قبله مى‌‌ايستيم معنايش اين نيست كه يعنى خدا اينطرف قبله است. خود خدا مى‌گويد(فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) (بقره /115) هر طرف بايستى روبه خدا ايستاده‌‌اى اما چون جهت‌‌هاى ديگر را اديان ديگر انتخاب كرده‌‌اند و پيامبر اسلام به فرمان خدا كه قبلاً روبه بيت المقدس ايستاده بود اين سندى شد براى افتخار ديگران و كوبيدن اسلام، پيامبر اسلام از خدا خواست و خداوند اين قبله را عوض كرد ما كه روبه قبله مى‌‌ايستيم، مى‌‌خواهيم جهتمان از جهت قبله ديگران امتيازى داشته باشد، مى‌‌خواهيم در ديگران هضم نشويم و اين يك اصلى است در اسلام كه مسلمانها بايد خودكفا باشند و مستقل باشند، قيافه شان، ژستشان، عبادتشان، الفاظشان، بايد يكجورى باشد كه غربزدگى، مكتب زدگى، و خلاصه در ديگران هضم نشوند، اين يك اصلى است و در اين زمينه يك خورده صحبت كرديم.

1- اذان مقدمه نماز

در همين زمينه گفتيم قبل از نماز مسئله اذان مطرح است، باز در اذان شأن نزولى دارد كه آدم استقلال از آن مى‌‌فهمد. پيامبر اسلام تا پانزده سال از پيامبريش نگذشت و فرمان اذان نداد، هر چى گفتند يا رسول الله مسلمانها زياد شده‌اند، آمار مسلمين جهان زياد شده است اجازه بدهيد يك كارى بكنيم براى اعلام، هر طرحى را پيشنهاد كردند، پيغمبر فرمود اين طرح شباهت با فلان گروه دارد و من مى‌خواهم شباهت به آنها نداشته باشد. مانعى ندارد، شما از خوبي‌هاى ديگران استفاده كنيد. ضمناً اين معلوم باشد كه حتى اگر يك وقت انتقاد از غربزدگى مى‌شود، معنايش اين نيست كه ما از علم و صنعت آنها استفاده نكنيم، خوبي‌هاى آنها را ياد مى‌گيريم اما لازم نيست ژستمان، ژست آنها باشد، لازم نيست ظاهرمان، ظاهر آنها باشد، كمال هر چه بود ياد مى‌گيريم «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ» (كافى،ج‌8،ص‌167).
به پيامبر اسلام دستور دادند فلان گروه غير مسلمان يك تاكتيك غير نظامى دارند، پيغمبر ده تا از مسلمانها را احضار كرد و گفت برويد و تاكتيك آنها را ياد بگيريد و آنوقت بيايد و ياد مسلمانها هم بدهيد.
خوبي‌هاى همه را بايد ياد بگيريد اما ما متأسفانه گاهى كمالات و خوبي‌هايشان را ياد نمى‌گيريم و فقط ظواهرشان را ياد مى‌گيريم، اگر انتقاد روى آنها مى‌شود از اين جهت است در روش ما. حالا، در اين نشست دنباله بحثمان اين است… اذان آمد، پيامبر اسلام (ص) اذان را به بلال آموخت و بلال شد موذن رسول الله.

2- اذان رمز آزادي در اسلام

اما اذان گفتن بلال چى دارد؟ دوستان عزيز، مى‌توانيم اينطور بگوييم كه اذان بلال رمز آزادى در اسلام است. چرا پيغمبر عنايت داشت كه بلال موذن باشد و اين هم در بالاى كعبه، چرا؟ چون بلال از كسانى است كه در سطح اسلام خيلى زير شكنجه رفت، هر چه خواستند او را از خدا پرستى منصرف كنند، شلاق خورد، لختش مى‌كردند و روى ريگهاى داغ مى‌‌خواباندند، انواع شکنجه‌ها و سخت ترين شكنجه‌‌ها را بر بدن اينها وارد مى‌كردند، ايشان همه‌‌اش مى‌گفت احد، احد، اكنون كه بايد از اينهايى كه زير شكنجه رفته‌‌اند قدردانى شود.
اگرفرض كنيد كه ما صد تا كشور داشته باشيم، فرض كنيد هر كشور هم صد تا ساختمان مهم داشته باشد، مى‌شود چقدر؟ مى‌شود ده هزار تا، ما اگر فرض كنيد كه در روى كره زمين ده هزار تا ساختمان مهم داريم، يك افراد عادى را در هيچ يك از اين ده هزارتا راه نمى‌دهند، اين ساختمان‌هاى مهم براى نور چشمى‌‌هاست اما يك ساختمان مال اسلام است به نام كعبه كه ميليونها چشم و دل به آنها سرازير است. يك ساختمان مهم دارد اسلام به نام كعبه و يك بلالى كه اين بلال برده هست و سياه است و اين برده سياه، حتى زبانش هم ناقص است، بلال نمى‌توانست بگويد «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در اذان، عوض آن مى‌گفت «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» به يك برده كوتاهى كه زبانش ناقص است اسلام اجازه مى‌دهد كه برود بر بالاى بام شعار بدهد. همين اذان بلال بر بالاى كعبه رمز اين است كه اسلام چقدر، بدون هيچ تشريفاتى، حالا،اذان بلال و اين اذان بلال در تاريخ چيزى شد.
حالا، شما اگر خواستيد مقايسه كنيد اذان را با شعارهاى ديگر مقايسه كنيد. اذان سرودى است، سرود اسلامى، اولش از الله شروع مى‌شود الله اكبر آخرش هم مى‌گوئيم لااله الاالله، از الله شروع مى‌شود و به الله تمام مى‌شود. و در اين سيرى كه هست يك دوره برنامه‌‌ها مطرح مى‌شود. يك دوره مكتب، جهان بينى ما و راه و روش ما در اين سرود مطرح است، غير از شعار ديگران است كه يك تاپ و توپى بيشتر نباشد، يك آرم بى هدفى بيشتر نباشد.

3- نيت نماز

بعد از اذان وارد نيّت مى‌شويم، نيت «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ» (تهذيب‌‌الأحكام،ج‌1،ص‌83) نيت به كار رنگ مى‌دهد، مثال زدم گفتم چاقو كش شكم پاره مى‌كند، جراح هم شكم پاره مى‌كند منتها از چاقوكش ده هزار تومان مى‌گيرند، به جراح ده هزار تومان مى‌‌دهند براى اينكه «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ» نيت اينها فرق مى‌كند. يكى مى‌خواسته بكشد و يكى مى‌خواسته خوب كند، هدف فرق مى‌كند، براى رضاى خدا. نيت فاخر اگر باشد، اسلام عمل را هم قبول نمى‌كند.

4- مسجد ضرار و مسجد تقوا

يكى از داستانهاى قرآن، يك قصه‌اى كه تاريخى است و اثر سازندگى هم در ما دارد، چون خيلى از كلاه‌‌ها تا حالا سر ما رفته است. پيغمبر اسلام وقتى سيزده سال در مكه گردگيرى كرد و افرادى را ساخت، هجرت كرد به مدينه و آمد به مدينه و كم كم يك حكومت اسلامى را پايه ريزى كرد، دشمنان ديدند پيغمبر اسلام دارد كم كم حكومتش رنگ مى‌گيرد، شروع كردند به توطئه، چكار كنيم؟ اكنون كه حكومت اسلامى دارد مطرح مى‌شود بايد از راه اسلام، اسلام را كوبيد، آمدند يك جايى، يك مسجد ساختند، غير از آن مسجدى كه پيغمبر خودش ساخت، چون پيغمبر وقتى وارد مدينه شد خودش يك مسجد ساخت، بعد از مدتى همه كارها در مسجد انجام مى‌شد. پايگاه نظامى بود، تعليم و تربيت و وزارت فرهنگ بود، مجلس شورا و مشورت بود، اداره دادگسترى بود، تمام كارهاى عبادى و اجتماعى و سياسى در آنجا مطرح مى‌شد، كنار مسجد هم يك جايى را ساختند، گفتند مسلمانها هر چه توليد مى‌كنيد بياوريد اينجا و نيازهايتان را هم از همين جا تأمين كنيد، يك استقلال اقتصادى هم داشته باشيم و نياز به رفتن در بازار ديگران نداشته باشيد.
پيغمبر آمد در مدينه و يك حكومت اسلامى را پايه ريزى كرد، پايگاهى به نام مسجد ساخت، توطئه گران منافقين آمدند يك مسجد ديگر و در يك كوچه ديگر ساختند. ساخت آن كه تمام شد گفتند برويم يك كارى بكنيم بلكه پيغمبر بيايد و يك نماز جماعت در مسجد ما بخواند تا مسجد ما هم افتتاح شود و هم رسميت پيدا كند. تا پيغمبر در مسجد ما نخواند، این رسميت پيدا نمى‌كند اين هم يك ساختمان است مثل بقیه. مسجد كه تمام شد آمدند، حالا پيغمبر، سلام عليكم! يا رسول الله ما در آن كوچه آنطرفى يك مسجد ساخته‌ايم، خواهش مى‌كنيم مردم اهالى فلان جا، با اين جمعيت شما تشريف بياوريد و در آنجا نماز بخوانيد و مسجد ما را افتتاح كنيد، پيغمبر فرمود مسجد ساخته‌ايد، پس اين چى است كه من ساخته‌ام. گفتند آقا مى‌دانى، ما توى كوچه آنطرفى ساخته‌ايم، گاهى وقتها راه‌ها دور است و ممكن است بارندگى شود، گل شود، ممكن است هوا داغ باشد، بعضى پيرمردها، پيرزنها نتوانند بيايند و بالاخره يك مسجد ديگر ساختيم.
پيغمبر چون در آستانه رفتن به جنگ بود، نگفت شناختم كلك و حقه هستيد، فرمود خيلى خوب صبر كنيد من بروم جنگ و برگردم تكليف شما روشن شود. پيغمبر رفت جنگ تبوك، پيغمبر رفت و برگشت دوباره آمدند گفتند سلام عليكم! يا رسول الله يك مسجدى ساخته‌ايم دوست داريم شما تشريف بياوريد يك نماز جماعت بخوانيد و مسجد ما هم افتتاح شود و رسميت پيدا كند. آيه نازل شد، اين آيه عجب آيه‌اى است كه مى‌گويد هميشه به اسم دين، دين را مى‌كوبند، به اسم قرآن، قرآن را مى‌كوبند، مى‌گويد مسلمان مواظب باش كه كلاه سرتان نرود. به اسم روحانى، روحانى را مى‌كوبند. به‌اسم دين، دين را مى‌كوبند. «الَّذينَ» كسانى كه، «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا» كسانى كه اتخاذ، يعنى گرفتند «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً»، كسانى كه اتخاذ كردند براى خودشان يك مسجدى را، يك مسجدى براى خودشان ساختند. منتها (وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً) (توبه /107) اين مسجد را ساخته‌اند براى چى؟ براى ضرر، اين مسجد را ساختند تا آن مسجد را بكوبند. اين هيئت را درست كردند تا آن هيئت را بكوبند. اين گروه در مقابل آن گروه براى چى؟ براى اينكه رقيب ايجاد كنند، براى اينكه قدرت رهبرى را بكوبند. يك نفر را علم مى‌كنند، يك نفر را زنده مى‌كنند، يك سر و صدایی راه مى‌اندازند تا قدرت كم شود، اين مسجد را ساختند تا آن مسجد قدرتش كم شود (وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً) (توبه /107) كفر در لغت يعنى پوشش، اينها مى‌خواهند جنايات خودشان را در مسجد انجام دهند و مسجد سرپوش جنايات باشد (وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنين) (توبه /107) كه اين ديگر نيازى به ترجمه ندارد «تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنين» يعنى اينها مسجد را ساختند براى تفرقه بين مومنين، مسلمانها را جدا جدا كنند. هى گروه، گروه شدند وارصادا يعنى رصدخانه، يعنى كمين گاه، (وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ) (توبه /107) اينها در اين مسجد جمع مى‌شدند، اين مسجد كمين گاه دشمنان خارجى بود كه اينها گزارش مى‌دادند وضع داخلى مسلمانها را به دشمنان خارجى گزارش مى‌دادند، اكنون وقت حمله است، الان مى‌توانيد يك همچين ضربه‌‌اى بزنيد. ميان مسلمانها چنين و چنان شده است. اين يك كمينگاه بود، يك اتاقى بود، اطلاعات مسلمانان را جمع آورى مى‌كردند و به دشمنان خارجى مى‌دادند، «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً» اينها مسجدى گرفتند براى ضرر، براى پوشش جنايات، براى تفرقه، براى كمين گاه، خوب اين مسجد را چكار كنيم، اين مسجد را، چون هدف مقدس نيست، چون به نيت ضرر ساخته‌اند (لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً) (توبه /108) اقامه «لا تَقُمْ» اقامه نماز جماعت نكن در اين مسجد «أَبَداً» هرگز پايت را در اين مسجد نگذار.

5- موضع‌گيري در برابر مسجد ضرار

مسجد اينها نه افتتاح شود و نه رسميت پيدا كند، پس كجا نماز بخوانيم، مى‌خواهيد نماز بخوانيد بسم الله (لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‌) (توبه /108) آن مسجدى كه اساسش بر پايه تقوا هست، آن مسجدى كه براساس تقواست و ساخته شده به دست پيامبر و مسلمانان، آن مسجد (أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ) (توبه /108) مسجد رسول الله كه با نيت خوب ساخته شده است، آن سزاوار است كه آدم در آن عبادت كند، اين مسجدهاى كلكى، اين مسجدهاى نفاقى، اين تشكيلات و گروه‌‌ها و كلوپ‌هاى كه فقط براى تبعيض قدرت اسلام و قدرت رهبرى مسلمانهاست، اين مسجد را پايت را در آن نگذار(لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً) (توبه /108) خوب، آيه كه نازل شد، خيلى آيه تندى بود، وقتى مى‌خواستند مسجد را بكوبند، (وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ) (توبه /107) پس اين يك درسى است، درسش چى بود؟ كه مسلمانها كلاه سرتان نرود، ممكن است مسجد را بسازند و ممكن است كه آيه قرآن، خود قرآن، دعا، امام، امامزاده، از هر مقدسى ممكن است سوءاستفاده بكنند. اين يك ديدى است، دشمن‌شناسى است (لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى) (توبه /108) آن مسجدى كه اساسش بر تقوا هست،حالا، اين بحث را براى چى گفتم، براى اين بحث را مطرح كردم كه انسان در كارهايش، نيتش فرق مى‌كند، اينها مسجد ساختند اما نيتشان ضرر بود.
پيغمبر چكار كرد؟ پيغمبر يك روز فرمود: ياالله مى‌خواهيم برويم و مسجد را افتتاح كنيم، بيلى، كلنگى داريد، برداريد. مسلمانها بيل و كلنگ را برداشتند و رفتند آقا، شروع كردند به افتتاح، مسجد را كوبيدند و خراب كردند، خلاصه اين مجسمه را كه پائين كشيدند بعد فرمود بايد آتش هم بزنيد، پيغمبر دستور داد آن زمين را آتش زدند. هم خراب كردند و هم آتش زدند، چون پيغمبر فرموده بود «لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً» بايد يك جورى اين زمين رسوا شود كه براى هميشه، هر كسى به اين زمين سوخته نگاه كرد، بگويد اين خاطره كسانى است كه با هدف‌هاى نامقدسى شروع مى‌كنند يك كارهاى مقدسى را انجام مى‌دهند.
حالا، بعد از اين بحث وارد نماز مى‌شويم. الله اكبر، حالا، قبل از نماز باز مسئله حقوق مطرح است، ما چند رقم دزدى داريم، انواع سرقت، انواع قتل، گاهى دزدى است اما قصد فرد از فرد، گاهى فرد از فرد مى‌دزدد، كسى زمين و خانه و كفش و كلاه كسى را برمى دارد. گاهى سرقت است اما سرقت ملت از ملت، جمعى از جمعى، مدرسه‌اى از مدرسه‌اى، شهرى از شهرى، گاهى سرقت است، سرقت فرد از ملت. سرقت ملت از فرد، گاهى ملت از شخص، نمازگزار بايد لباس و مكان و آب، نماز گزار بايد در شرايطى باشد كه كارهايش غصبى نباشد يعنى فرد از فرد نباشد، ملت از ملت، هيچ نوع غصبى نبايد باشد. خصوصيات مسئله را بايد به فقه مراجعه كرد.

6- معني الله اكبر

بعد وارد نماز كه مى‌شويم، الله اكبر را كه گفتيم، خدا بزرگ است. بزرگتر از چى؟ نمى‌گوييم بزرگتر از چى، شما يكوقت به يك نفر مى‌گويى من فردا به شما يك سيلى مى‌زنم، اين تكليفش روشن است كه فردا يك سيلى مى‌خورد اما يكوقت مى‌گويد برو، فردا به تو مى‌گويم چى است؟ خوب اين دلش هزار كوره مى‌رود كه فردا چى است، خدا بزرگتر از چى؟ نمى‌‌گويد. بزرگتر از ديدنى‌‌ها، بزرگتر از نوشتنى‌‌ها، بزرگتر از گفتنى‌‌ها، بزرگتر از فكر كردنى‌ ها، بزرگتر از وصل كردنى‌‌ها، الله اكبر، او بزرگ است. هيچى به پاى من بزرگ نيست.

7- معني بسم الله الرحمن الرحيم

بسم الله الرحمن الرحيم معذرت مى‌خواهم كه دارم ترجمه نماز را مى‌گويم ولى خوب همه مثل شماها نيستند و ما هر كدام هم كه بلد هستيم تجديد بكنيم خوب است.
بسم الله، يعنى به اسم خدا، به اسم يعنى به سمه، سمه يعنى نشانه. بسم الله يعنى به نام و نشان خدا، چرا؟ براى اينكه خدا رحمن است، خدا مى‌دهد، ديگران از ما مى‌گيرند. بگو نه آقا ديگران هم به ما مى‌دادند، چقدر بيسكويت دادند در مجلس‌ها. ديگران هم اگر بدهند از روى شيطنت مى‌دهند، خدا اگر بدهد از روى لطف مى‌دهد. فرق است بين كسى كه از روى شيطنت مى‌دهد و يا از روى لطف مى‌دهد.
(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ) (فاتحه /1) يعنى به نام قدرتى كه هم مى‌دهد و هم دادنش از روى لطف، ديگران اگر هم بدهند هميشه نمى‌دهند، يكبار يا دوبار؟ هميشه لطف مى‌كند، ديگران اگر لطف كنند به بعضى نور چشمى‌‌ها جنگلها را تقسيم مى‌كنند، خداوند اگر مرحمت كند به همه لطف مى‌كند. به نام خدايى كه لطف مى‌كند، نه از شيطنت، از مهرش لطف مى‌كند و به نام خدايى كه به ايشان مى‌دهد و به همه لطف مى‌كند.

8- معني الحمد لله رب العالمين

(الْحَمْدُ لِلَّهِ) (فاتحه /2)، شما در كوچه و بازار و اداره ديده‌‌ايد بعضى‌‌ها به هم مى‌رسند، سلام عليكم، مخلصم، حال شما چطور است. قربان شما. تملق بدون ستايش همديگر مى‌كنند، اين ستايش‌ها سه تا بيشتر ندارد. گاهى يكى از كسى ستايش مى‌كند، مى‌گويم آقا ايشان كه بود كه شما اينطور او را ستايش كردى؟ مى‌گويد بله ايشان ديروز پول بستنى من را داد. يا ديروز ما را با ماشين رساندش، چون ديروز يك خيرى ديده است، امروز مثل فنر در مقابلش خم مى‌شود يا گاهى احترام مى‌كند به قصد، به خاطر الان، الان يك لطفى مى‌بيند، اينطور ستايش مى‌كند يا اميد دارد فردا سر امتحانات به آن سختگيرى نمى‌كند، از قبل از شروع امتحان به آن سلام‌هاى گرم شروع مى‌شود به اميد اينكه فردا سر امتحان يك كمكى بگيرد.
پس ببينيد تملق‌‌ها و تشكرها سه تا ريشه دارد يا ديروز لطفى بوده، يا الان و يا فردا. من و شما كه يا براى لطف ديروز و يا براى لطف الان و يا براى لطف فردا مثل فنر خم مى‌شويم، ستايش كن از خدا، «الْحَمْدُ لِلَّهِ» كه در ديروز (رَبِّ الْعالَمين) (فاتحه /2)، در ديروز من را در كنار هستى تربيت كردى و الان هم (الرَّحْمنِ الرَّحيمِ) (فاتحه /3) لحظه به لحظه به من لطف مى‌كند و اگر آنى كند والى فرو ريزد والدها. يك لحظه برق قطع شود، لحظه‌اى نور از خودش ندارد و فردا هم سر و كار من با اوست، چون (مالِكِ يَوْمِ الدِّين) (فاتحه /4) تو كه براى يا ديروز و يا الان يا امروز مثل فنر خم مى‌شوى، تشكر كن، حمد و ستايش براى خدايى كه هم در ديروز، البته «رَبِّ الْعالَمين» معناى ديروز مادى در آن نيست اما هميشه وقتى مى‌خواهند بگويند فلانى مربى خوبى است از كارهاى قديمى براى نمونه مطرح مى‌كنند.
(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ) (فاتحه /2) نه مرا، من با همه عالم. چه جور هم تربيت كرد، خيلى قشنگ، هر چى خواستم به من داد، به دنيا آمده بوديم، فوت كردن بلد نبوديم، باد كردن بلد نبوديم، حالا مكيدن را بلد بوديم. هر چه مى‌‌خواستيم، بلد شديم. نه ما را بلكه همه عالم را، آن پرنده در هوا مى‌پرد و گرسنه‌‌اش مى‌شود، مى‌آيد در دريا، آن نهنگ هم كه در دريا از آن ماهى‌‌ها و چيزهاى ديگر خورده است، آن نهنگ در اقيانوس ماهى خورده است، جرم و كثافاتى لاى دندانه‌اش است، ناراحت است، مى‌خواهد مسواك كند، خلال كند، آن پرنده هم در فضا گرسنه‌‌اش مى‌شود، اين مى‌آيد بالاى دريا دهانش را باز مى‌كند نهنگ، آن پرنده هم از فضا مى‌آيد در دهان اين مى‌نشيند، منتها اين نهنگ مى‌خواهد اين پرنده را ببلعد، چون پرنده مثل كلنگ‌‌هاى دو سره، دو تا شاخك دارد، يكى از بالا و يكى از پائين، اين شاخك‌ها به دهان نهنگ فرو مى‌رود، مجبور است دهانش را باز نگه دارد. اين جرم‌‌هاى لاى دندانهاى اين را مى‌خورد و سير مى‌شود و مى‌پرد در هوا، آن هم دندانهايش تميز مى‌شود و مى‌رود در اقيانوس و اين چنين است «رَبِّ الْعالَمين» يعنى روزى آن پرنده در هوا را لاى دندانهاى نهنگ در اقيانوس.
آنوقت گاهى آدم فكر مى‌كند كه چه افرادى براى يك لقمه نان چه جناياتى مى‌كنند. چه مسلمانانى را زير شكنجه مى‌بردند براى دو فلس پول، خدا به سگهاى ولگرد روزى مى‌دهد. جوانهاى عزيز خدابه سوسك‌هاى سوراخ‌ ها روزى مى‌دهد، خدا به من و تو هم روزى خواهد داد. روايات زيادى داريم كه روزى هر انسانى از راه حلال مقدر شده است، انسانهايى كه عجله مى‌كنند و حمله مى‌كنند به حرام، خدا از حلال كمشان مى‌گذارد و عقوبتشان هم مى‌كند. اينطور نيست كه من و شما اگر راه تقوا پيشه كنيم از گرسنگى بميريم و اينطور نيست كه هر كسى حمله كند حرام زندگيش خوب شود. در همين انقلاب ديديد چه بودجه هايى، چه كاخ هايى ساختند و چه پولهايى را از حرام پيدا كردند ولى بالاخره گذاشتند و فرار كردند، بنابراين بايد از حالا در اين فكر نباشيم كه زندگى ما، اصالت با هدف باشد، زندگى ما مى‌گذرد، دنيا با همه اهميتى كه دارد ما اهميتمان از دنيا بيشتر است و ما انسانيم و نبايد خودمان را وقف جماد كنيم.
مراحل چند تاست، پايين‌ترين موجودات را مى‌گويند جماد، بعدش تقسيم مى‌كند به نبات، بعد تقسيم مى‌كنند به حيوان و بعد تقسيم مى‌كنند به انسان. انسان گل سر سبد موجودات است اما بند به جماد است، اين انسان مى‌گويد خوشا به احوال فلانى، عجب كفشى دارد! بابا كفش جماد است، تو انسان بند به جماد؟ خوشا به احوال فلانى عجب ماشينى دارد! خوشا به احوال فلانى عجب خانه‌اى دارد! عجب انگشترى دارد! عجب دفترى دارد! عجب لباسى دارد! انسان كه گل سر سبد موجودات است ولى بند به جماد است.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2589
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست