نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2629
موضوع: والدين، احسان به والدين
تاريخ پخش: 18/09/80
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در هر جلسهاي 25 دقيقه تا نيم ساعت سر سفره قرآن نشستهايم. آياتي را ميبينيم. ببينيم خدا چه سفارشهايي را به ما كرده، در سوره اسراء آيه 23 به بعد آياتي است كه پشت سر اين آيات ميفرمايد: اينها حكمت عملي است. و فكر كرديم چند جلسهاي روي اين 10 تا آيه انشاءالله صحبت كنيم.
1- احسان به والدين
(وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً) (اسراء /23) كلمات آيه را بلديد. ايرانيان هم بلدند. مثلا «رب» يعني الله ميدانند يعني چه، والدين را ميدانند يعني چه، احسان را ميدانند. «كبر» يعني ميگويند فلاني آدم كبيري است يعني بزرگ شده. پير شده، «قل» ميدانند يعني چه، «قَوْلاً كَريماً» را ميدانند يعني چه، پس با 5 تا از كلمات اين آيه آشنا هستند. حالا آنهايي كه آشنا نيستند، «قضا» يعني قضاوت كرد. فرمان داد، ميگويند: فلاني قضاوت كرد، يعني حكم كرده. كي حكم كرده؟ ربك پروردگار تو حكم كرده. حكم كرده كه چي؟ «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ» بندگي نكنيد مگر براي خدا. فقط بنده خدا باشيد. بنده طاغوت و زر و زور و تزوير و پول و مقام و شهرت نباشيد، بنده خدا باشيد. بعد ميگويد بنده خدا باشيد، دومين چيزي كه حكم كرده: و به والدين خود احسان كنيد. بعد ميگويد كه پدر و مادر گاهي پير ميشوند، وقتي «إِمَّا يَبْلُغَنَّ» اگر به سن بلوغ، نزد تو رسيدند به پيري: «أَحَدُهُما» و يكي از آنها يا «كِلاهُما» يا هر دو شون پير شدند، پدر پير شد، مادر پير شد، يا هر دو پير شدند، «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» شما يك جوان سوپر دولوكس آنها پيرمرد قديمي، اه ول كن ديگر، وه نگو، اه نگو، اف نگو، تشر نزن، «وَ لا تَنْهَرْهُما» اينها را از خودت نرنجان. «و قُلْ لَهُما» بگو براي پدر و مادر پير: «قَوْلاً كَريماً» با كرامت حرف بزن. خلاصهاش ميگويد: خداوند دو چيز دستور داده به 1- يكتاپرستي 2- احترام به پدر و مادر.
2- احسان به پدر و مادر در روايات
در اين آيه نكاتي هست كه ميخواهم بگويم. اول چند تا حديث بخوانم: 1- نگاه به پدر و مادر ثواب حج دارد، نگاه با محبت. نگاه از روي رحمت يعني انسان ميتواند ثواب حج ببرد بدون اينكه مكه برود. 2- البته حالا آقا زادهها و دختر خانمها حوصله كنند. من ميخواهم بگويم كه پدر و مادر احترام شما را بگيرند. تا اين حرفها را ميزني، پسرها و دخترها ميگويند: باز به ما ميگويند قدر پدر و مادر را داشته باشيد. آخر آقا شيخ يک مقدار هم به پدر و مادر ما بگو قدر ما را داشته باشند. يک كسي غذا خورد، گفت خدايا ما كه نميتوانيم قدر تو را داشته باشيم، لااقل تو قدر ما را داشته باش. به خدا ميگفت تو قدر ما را داشته باش. حالا هر دو را ميگويم. انشاء الله رضايت پدر و مادر رضايت خداست. خشم پدر و مادرهم خشم خداست. احسان به پدر و مادر عمر را زياد ميكند. خب احسان به پدر و مادر باعث ميشود كه بچههاي ما هم به ما احسان كنند. اگر من به پدر و مادرم احسان كردم. اگر من به پدر و مادرم خير رساندم. در آينده نسل من هم به من خير ميرساند. ميگويم حديث است. جلوي پدر و مادر راه نرويد. يكي مادرش را دوش گرفته بود و طواف ميداد. گفت آقا، من مادرم پير شده، دوش گرفتم دارم طوافش ميدهم. حقش را ادا كردم، فرمود ابداً. حق يكي از نالههايي كه براي زاييدن تو كشيده، حق يكي از آن نالهها هم ادا نشده. اگر كسي ميگويد اين «بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» بحث آقاي قرأئتي براي ما نيست. ما هم پدرمان مرده هم مادرمان، ديگر شامل ما نميشود. چرا ميشود، دو ركعت نماز بخوان و ثوابش را هديه كن. اگر نماز قضا دارند برايشان بخوان. اگر پدر و مادر بدهكار هستند، بدهيشان را بده. اگر قولي به كسي دادند تعهداتي دادند تعهداتشان را تو عمل كن. دوستان پدر و مادر را احترام كن. مثلاً مادرت، زنهايي بودند كه با مادرت آشنا بودند يا رفت و آمد داشتند. همان پيرها، مردهايي بودند كه رفيق پدر بودند، دوستان بابا را، دوستان مادر را احترام کن، 1- پرداخت بدهي، 2- وفاي به عهد، 3- استغفار در حقوقشان بكنيم. نماز براشان بخوانيم و هديه كنيم. براي رفع بلا از آنها صدقه بدهيم. براي ثواب صدقه از طرف آنها بدهيم. به هر حال احسان به پدر و مادر زنده و مرده ندارد.
3- تفسير آيه احسان به والدين
يک مردي آمد از پدرش نزد پيامبر شكايت كرد. پدر را احضار كردند. گفت: آقازاده از دست شما شاكي است. چه كردهاي؟ گفت: آقا يک زماني پسر من بچه بود، فقير بود بي پول بود، من وضعم خوب بود پولدار بودم كمكش كردم، حالا من پير شدم بي پول شدم پسرم پولدار شده به من كمك نميكند، پيغمبر زد زير گريه، عجب يک زماني بابات به تو پول داد، حالا تو پولدار شدي به بابات پول نميدهي؟ نگذاريد پدر و مادر بگويند پول. بچه خجالت نميكشد به باباش بگويد بابا پول، اما پدر خجالت ميكشد به بچهاش بگويد پول. ما با كامپيوتر «اعوذ» را جستجو كرديم. 350 تا اعوذ بود. يعني به خدا پناه ميبرم. يكي از اين 350 تا اين بود كه پناه ميبرم بخدا از اين خطر كه پير شوم بچهام پولدار بشود و من نياز داشته باشم به بچهام بگويم كه به من پول بده. خيلي برايم سخت است. خدايا آن روز را نياور كه من به بچهام بگويم پول بده. ولذا گفتهاند، بچهها، همينطور پدر مادرهايي كه فقيرند، بي پولند، پول بده توي كيسهشان بگذار، نگويند مادر پول ميخواهي؟ خب ميگويد نه، غرورش ميشكند، پسر و دختر غرورش نميشكند كه به پدر و مادر بگويد پول. پدرمان است ولي خجالت ميكشد. چون او خجالت ميكشد، شما قبل از آن كه او اظهار كند كمكش كنيد، بعد پيغمبر كلي گريه كرد و فرمود: اين غصه را هر سنگي بشنود گريه ميكند. يعني پدر بي پول شده و نياز دارد، بچه گردن كلفتي ميكند. پيغمبر بعد از آن كه گريه كرد فرمود: آقازاده پولدار شدي به بابات پول نميدهي؟ «انت و مالك لابيك» (بحارالانوار/ج6/ص100) تو هر چي داري بايد در اختيار پدرت بگذاري. مال بابات است. احسان به پدر و مادر از صفات انبياست. در قرآن راجع به حضرت عيسي ميگويند: من نسبت به پدر و مادرم احترام ميگذارم. راجع به يحيي ميگويند (وَ بَرًّا بِوالِدَيْه) (مريم /14). احترام به پدر و مادر صفات انبياست. منتها يک پدر و مادر طبيعي داريم، آنهايي كه توي خانهاند، يک پدر و مادر داريم كه مكتبياند، «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ» (بحارالانوار/ج16/ص95). پيغمبر هم پدر ماست. اميرالمؤمنين هم پدر ماست. «حَقُّ عَلِيٍّ عَلَى الْأُمَّةِ كَحَقِّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ» (بحارالانوار/ج36/ص11) يعني حقي كه علي بن ابيطالب بر مردم دارد مثل حقي است كه پدر، بر فرزند دارد.
4- نكات مهم آيه
نگفته امر ربك. نميگويد: خدا امر كرده. نميگويد حكم كرده، نميگويد قال يعني خدا گفته اين كار را بکن. گفته قضا. يعني قضاوت كرد. كلمه قضاوت، قضي، در جايي ميگويند كه فرمان هم قطعي باشد، هم قابل تغيير نباشد. ممكن است بگوييم: گفت ولي شايد فردا تاريخ مصرفش تمام بشود. قضي به چيزهايي ميگويند كه تاريخ مصرف ندارد. هميشگي است، بعد نميگويد قضي الله، خدا قضاوت كرده، وقَضى رَبُّكَ، رب يعني تربيت كننده، يعني دستور ميدهد كه ميخواهد تو را تربيت كند. مثل معلمي كه ميگويد دستور ميدهم مشق بنويس. معلم كه دستور ميدهد مشق بنويس، اين دستورش براي تربيت شاگرد است. وگرنه ميگفت قضي الله، خداوند قضاوت كرده، ميگويد «وَ قَضى رَبُّك». فرمان قطعي براي رشد ما به چه دليل؟ اين از كلمه قضي در ميايد. جمله اول اين از كلمه چي درميآيد؟ رب، وگرنه ميگفت قضي الله. نكته سوم اين كه يكتا پرستي سرلوحه دعوت انبياست. چون اول گفته «أَلاَّ تَعْبُدُوا» هيچ دستوري در هيچ وقتي مهمتر از يكتاپرستي نيست. تمام اديان آسماني حرف اولشان توحيد است. احسان به والدين در كنار توحيد مطرح شده است اين هم مهم است كه احسان بوالدين در كنار «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ» يعني جايگاه پدر و مادر كنار خداست. همينطور هم هست، يعني الآن كه ما هستيم، توحيد اول اراده خداست كه ما را خلق كرد، بعد دومين كانال، كانال پدر و مادر است. سوم مسلمان بودن شرط نيست. ميگويد به والدين احسان كنيد. چه پدر و مادر مسلمان چه پدر و مادر كافر. بعضي جاها ميگويد: حرف خوب بزن ولو طرف مسلمان نباشد. (قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا) (بقره /83) براي الناس خوب حرف بزن. نميگويد: «قولوا للمؤمنين حسنا». بعضي دستورات اسلام براي مسلمان هاست، مثل اين كه ميگويد: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة) (حجرات /10) مؤمنين با هم برادرند. بعضي دستورات مال اسلام نيست، مال انسان است. طرف اگر انسان باشد بايد عمل كند. انسان كه هست حالا هر كي ميخواهد باشد. انسان كه هست اين حقوق انساني است، نه حقوق اسلامي. ما دو تا حق داريم: حق اسلامي و حق انساني. احترام به پدر و مادر انساني است. يعني اگر يك بچه حزب اللهي است، پدر و مادرش كافرند، باز هم بايد به آنها احسان كند. بله، يك وقت پدر و مادر ميگويند سراغ غير خدا برويد، تلاش ميكند بچهاش را منحرف كند. ميگويد: (فَلا تُطِعْهُما) (عنكبوت /8) ديگر اينجا اطاعت نكن. چون حق خدا مقدم است. پدر و مادر فرقي ندارد، هر دوشان را بايد احسان كند. اشتباه است كه بعضي خانهها، مثلاً يكي طرفداري از پدرش ميكند و يكي طرفداري از مادرش، پدرگرايي و مادرگرايي، پدرسالاري و مادرسالاري، هيچ كدام. همهاش غلط است، هر دو يكجورند. بايد احسان بيواسطه باشد. از كجا در ميآيد؟ از كلمه (ب) «بالوالدين»، اين بِ ما طلبهها ميگوييم باي الصاق، مباشره. يعني با دست خودت. مثل اين كه تلفن ميكني، الو، سلام عليكم. ببخشيد يك كيسه برنج بفرستيد در خانه ما. نخير، برنج را بگذاريد روي موتور و ماشين و دوچرخهات و خودت ببر. اصلاً تو قابلمه كن در دهانش بگذار. بِ يعني كمك به پدر و مادر به دست خودت باشد. احسان، نه انفاق. احسان مهمتر از انفاق است. حالا نگفته «و بالوالدين انفاقا». اگر ميگفت بالوالدين انفاقا يعني انفاق، يعني پول بهش بده. ممكن است پدر و مادر پول نخواسته باشند. وضعشان خوب باشد اما محبت بخواهند. احسان به پدر و مادر لازم است. بله اگر فقير باشد بايد انفاق كرد. اما اگر پولدار باشد چي؟ پس گفته «و بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» يعني اگر پدر و مادر وضعشان خوب بود بايد محبت بكني. نه احسان مرز ندارد، مثلاً نگفته و بالوالدين دو تا بوس، بالوالدين يک دسته گل. و بالوالدين روز پدر و مادر يک پتو، يک حلقه طلا، يک شيريني، مرز نگذاريد. بگوييد آقا من احسان كردم رفتم يخچال، گوشت خريدم گذاشتم يخچال. ميوه خريدم، يک پتو هم خريدم، ملحفه هم شستم و… احسان به پدر و مادر بس ندارد. اگر بس داشت ميگفت: و بالوالدين احسانا حتي (تا اينجا). آياتي در قرآن دارد كه ميگويد اين كارها را بكني، بكن حتي (تا اين كه) يا (تا اينجا)، اين كه گفته «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً». در را باز گذاشته، يعني اينجا مرز ندارد. هر چي نياز بيشتر است، بايد كمكشان كنيد. اين خانمها كه سكنجبين ميپزند، ميچشند، همين كه ديدند ترشي بيشتر است، شكر اضافه ميكنند. هر چي نياز پدر و مادر بيشتر باشد محبت بايد بيشتر باشد. و لذا گفته: (إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَر) (اسراء /23)، هر چه پيرتر احسان بيشتر، از كجا در ميآيد؟ از «إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَر». يعني وقتي پدر پير شد، مادر را ببريم سالمندان؟ ميگويد نه، از كجا درميآيد؟ كه پدر و مادر پير سالمند، ميگويد: عندك، عندك ميداني يعني چه؟ يعني نزد تو، اگر پدر و مادرت نزد تو پير شدند نميگويد، «إِمَّا يَبْلُغَنَّ» در سالمندان پيري، ميگويد «عندك»، «عندك» يعني پدر و مادرت را نزد خودت نگه دار. از اين يك مورد ديگر هم معلوم ميشود. عندك يعني نزد تو، به كي؟ پيغمبر خدا به كي ميگويد نزد تو؟ (كاف) «عندك» يعني خدا به پيغمبر ميگويد، چون مخاطب قرآن پيغمبر است. ميگويد وقتي پدر و مادر نزد تو پير شد، عندك، از اين كه ميگويد عندك، يك نكته لطيفي ميخواهم بگويم؟ به شرطي كه زيادي گوش كنيد، يك خرده ظريف است فني است، نكتهاي كه ميخواهم بگويم فني است، ما از اين ميفهميم كه خطابات قرآن لازم نيست به خود پيغمبر باشد، چون شيعه و سني، نويسنده و تاريخ نويس و حديث نويس و همه ميدانند پيغمبر ما يتيم بود. هم پدرش را هم مادرش را از دست داده بود. خب كسي كه هم پدرش را از دست داده هم مادرش را، چرا خدا ميگويد؟ پس معلوم ميشود اين كه ميگويد عندك، به در ميگويد كه ديوار بشنود. و گرنه پدر و مادر كه مردهاند. از بحث معلوم ميشود بعضي جاهايي كه خدا به پيغمبر ميگويد تو چرا همچين كردهاي؟ يك اشكالي هست. در قرآن گاهي وقتها اگر خداوند تو قرآن يک تشري ميزند: پيغمبر چرا همچين كردي، از اين كه ميگويد پيغمبر چرا همچين كردي؟ پيداست كه به در ميگويد تا ديوار بشنود. چرا؟ براي اين كه ميفهميم اينجا كه گفته نزد تو پدر و مادر پير شد، پيغمبر كه پدر و مادر نداشت، آنها را از دست داده بود. پس اينجا كه ميگويد عندك ميشود استفاده كرد. بسياري از جاهايي كه خدا به پيغمبر ميگويد چرا اين كار را كردي؟ غرض شخص پيامبر نيست. والدين سالمند را به آسايشگاه نفرستيد، از كجا؟ از كلمه «عندك». نكته ديگر كه توي آيه است ميگويد كه احسان كافي نيست بايد بنشيني و حرف هم بزني. گاهي وقتها پدر و مادر را احسان ميكني، گوشت، نان، ميوه و… ميخري پشت موتور مينشيند و حتي پارك هم ميبرد، نماز جمعهاش هم ميبرد. اما در عين حال اخموست. بيا بنشين نيفتي، برو سوار شو، پدر و مادرش را ميبرد اما همچين ميگويد: «وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً». احسان به تنهايي كافي نيست. زيبا سخن بگوييد. «قولا كريما» ديگر چي؟ فرق نگذار. اسيرها ميگفتند، وقتي ميخواستند آزاد شوند اسيرها را بردند كربلا زيارت، ميگفتند بعثيها داخل با كلت آمدند حرم امام حسين، حرم ابالفضل كلتها را پهلوي رئيسشان گذاشتند و بدون كلت آمدند. گفتند آخر چطور توي حرم امام حسين با كلت ميآييد؟ گفتند ما از ابالفضل ميترسيم حسابش جداست. اين طور نباشد كه من از بابا ميترسم از مادر نه، بعضي وقتها اگر آدم نترسد نعره ميكشد، ولي ميترسد يواش. ترس نباشد «وَ قُلْ لَهُما» وقت تمام شد، من دو دقيقه وقت ندارم! من دو دقيقه وقت ميخواهم. حالا اينها همه مال پدر و مادر بود. بچه حقش چيست؟ بچه هم به گردن پدر و مادرش حق دارد.
5- حق فرزند بر پدر و مادر
روايت داريم كه «حَقُّ الْوَلِدِ عَلَى واَلَدِه» تا حالا به بچهها گفتيم گوش بده، حالا به پدر و مادر ميگوييم. بچه هم به گردن پدر و مادر حق دارد. مثلاً اسم خوب انتخاب كند. كتاب خدا را يادش بدهيد. «وَ يُطَهِّرَهُ» (كافي/ج6/ص48) او را پاكدامن بار بياورد. «وَ يُعَلِّمَهُ السِّبَاحَة» شنا يادش بدهد «وَ إِذَا كَانَتْ أُنْثَى»، اگر دختر است سوره نور يادش بدهد، «وَ يُعَجِّلَ سَرَاحَهَا إِلَى بَيْتِ زَوْجِهَا» زود شوهرش بدهد. تا بالغ شد زود دامادش كند. «وَ أَنْ يُعِفَّ فَرْجَهُ إِذَا أَدْرَكَ» (مستدركالوسائل/ج15/ص169) همينكه مسأله شهوت پيش آمد زود اقدام كند. حالا بگذار ليسانسش را بگيرد. مگر ليسانس يعني چي؟ شما اگر وضعت خوب است دخترت را عروسش كن، بعد ليسانس را ميگيرد. پسرت را هم همان دوره اول دانشگاه دامادش كن. حالا مثلاً ليسانس را گرفت چي؟ حالا بعضيها بله، ندارند، مشكل دارند، هيچ چي، اما گير ندهيد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2629