responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2649
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»

در این رمضان 85 جلساتی را راجع به قرآن و انسان داشتیم، یک تاریخچه ای از انسان که قرآن در چند جا مطرح کرده گفتیم با هم بخوانیم و صحبت کنیم. سوره اعراف، حالا کسی هم پای تلویزیون دوست دارد قرآن را باز کند اگر برایش آسان است، قرآن را باز کند که سوره اعراف جزء هشتم است صفحه دوم، قصه حضرت آدم را نقل کرده، اصلاً بحث ما بحث انسان است، راجع به انسان، خلقت انسان، استعدادهای انسان، امتیاز انسان، رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با ابلیس، رابطه انسان با ملائکه، رابطه انسان با مردم، با مردم خودش شاخه شاخه می شود، با پدر و مادر، با همسایه، با استاد، با شاگرد، با فرزند، با حکومت، بعد کنترل غرائز، نیازهای انسان، خواسته های انسان، یک بحث عمیقی است که اگر خواسته باشد آدم دامن بزند، شاید سه چهار سال بحث باشد. حالا فعلا ما قدم اول هستیم، آغاز انسان، آغاز بشریت.

1- صورت گری انسان، هنر آفرینش الهی

قرآن می فرماید که (;وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ) (الأعراف/11) شما را خلق کردیم، « ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ » صورت دادیم، هنر خدا در صورت است. ببینید شما اگر یک تپه خاک ببینی توی کوچه می گویی کی اینها را اینجا ریخته؟ دیگر هنرنمائی نیست، خاک ریخته، اما اگر دیدی خاک خشت و آجر شده، می گویی خشت مالش کی است. اگر دیدی سرامیک است، یعنی هرچی کار بیشتر و ظریف‌تر باشد معلوم می شود طرف هنرش بیشتر است. هنر خدا این است که روی یک تک سلول یک انسان ساخته، « صَوَّرْنَاكُمْ » حالا ما که بزرگ هستیم، گاهی یک حیوان هایی هستند به اندازه سر سوزن، می بینی همین حیوان چشم دارد، معده دارد، انسان « صَوَّرْنَاكُمْ » چند هزار کیلومتر رگ، هزار کیلومتر اعصاب، استعدادش، یک موجود عجیبی است. ما شما را آفریدیم، به شما صورت دادیم، به ملائکه گفتیم برای آدم سجده کنید، همه سجده کردند مگر ابلیس، (;إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یَكُنْ مِنْ السَّاجِدِینَ) (الأعراف/11) او سجده نکرد. خدا گفت (;مَا مَنَعَكَ) (الأعراف/12) چرا سجده نکردی؟ « إِذْ أَمَرْتُكَ » من امر کردم، اگر امر خداست باید سجده کنی.

2- تبعیت از کتاب خدا و عترت پیامبر

ما تابع امر هستیم. گاهی وقت‌ها مثلا می گویند آقا، دیشب یک جایی بودیم یک کسی گفت مثلا شما نظرت راجع به فلانی، گفتم آقا یا آیه بیاور یا حدیث، مسلمان که هستی، یک وقت مسلمان نیست طرف می گوییم برویم از اصل بحث کنیم راجع به خدا، راجع به پیغمبر اما تو که مسلمان هستی این راهی که می روی یک آیه بگو، یا حدیث. حضرت فرمود: (کتاب الله و عترتی) هرکاری می کنید یا باید منشأش قرآن باشد یا روایات معتبر. این فکری که می کنید منشأش کدام آیه و کدام حدیث است که حالا بگویید این طریقت است، این شریعت است، این مسجد است، این خانقاه است، این نمی دانم حسینیه است، این مهدیه است، ما در اسلام آنکه داریم مسجد داریم، هرچه شاخه شاخه بشود ضربه به مسجد می خورد. باید متمرکز مسلمان‌ها در یک جا جمع شوند و آن هم اسمش مسجد است. اگر هم می خواهند حسینیه و مهدیه بسازند، این نباید رقیب مسجد بشود، باید گوشواره های مسجد باشد نه رقیب مسجد. ما هرچه داریم باید از امر داشته باشیم، به چه دلیل؟ هرکه هر سلیقه ای دارد به چه دلیل؟ این عکس هایی که می زنند برای اباالفضل، برای امیرالمؤمنین، به چه دلیل؟ به چه دلیل؟ کی اباالفضل را دیده که می گوید این عکسش است، هیچ دلیلی ندارد. بسیاری از کارهای ما اصلا دلیل ندارد، مثلا سحرخوانی می کنند در بلندگو‌ها، به چه دلیل؟ آن مقداری که ما دلیل داریم گفته با اذان مردم را از خواب بیدار کن، قبل از اذان، یک دقیقه قبل از اذان هیچ دلیلی، نه آیه نه حدیث، من یک آخوندی هستم که دیگر شصت سالم شده است، چهل و پنج سال است آخوند هستم. در این 45 ساله ما هنوز نه آیه دیدیم نه حدیث که بگوید قبل از اذان پاشو داد بزن. مناجات داریم، اما مناجات پشت بلندگو، قرآن خواندن پشت بلندگو ما نداریم. به چه دلیل شما پشت بلندگو قرآن می خوانی؟ عمه‌ام مرده، خدا رحمتش کند، چرا مردم را از خواب بیدار می کنی؟ هر کاری می خواهیم بکنیم اگر می خواهیم عبادت باشد دلیل می خواهد.

3- خود برتربینی، تفکّر شیطانی

من امر کردم به تو که سجده کن، چرا سجده نکردی؟ (; قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ) (الأعراف/12) گفت من زیر بار نمی روم، من از او بهتر هستم، هرکه بگوید من بهتر هستم این فکر، فکر شیطانی است، من بهترم، از کجا معلوم؟ قرآن می گوید (;لَا یَسْخَرْ) (الحجرات/11) مسخره نکنید همدیگر را، شاید آن کسی را که مسخره می کنید از شما بهتر باشد. بعد می گوید « وَلَا نِسَاءٌ »، « نِسَاءٌ » می دانید یعنی چه؟ زنان، « وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ » زن‌ها هم همدیگر را مسخره نکنند، شاید آن را که مسخره می کنی از تو بهتر باشد. هرکه بگوید « أَنَا خَیْرٌ » من بهتر هستم، این تفکر من بهترم تفکر شیطانی است. چرا؟ چسبیدیم به نژاد، « خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ » نژاد من از آتش است، نژادپرستی تفکر شیطانی است، بگذارید اینها را بنویسم، اینها قصه های قرآن است ولی درسهای امروز در آن است.
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، موضوع بحث: نگرشی کوتاه به تاریخ انسان. آدم و حوا را آفرید گفت سجده کنید، همه سجده کردند، ابلیس سجده نکرد، گفت « أَمَرْتُكَ » یعنی امر خداست، امر خدا باید اطاعت شود، گفت من سجده نمی کنم، گفت « أَنَا خَیْرٌ » من بهترم، کسی که بگوید من بهترم، من لیسانسم، تو با من خودت را تراز می کنی یک بچه راهنمائی؟ خوب لیسانسی، مخلص شما هم هستیم، صد تا کتاب خواندی، ممکن است حرف ده ساله از حرف هفتاد ساله بهتر باشد، کی گفته. بچه حرف نمی زند، کی گفته بچه حرف نمی زند؟ شاید حرف بچه از حرف پدر و مادر بهتر باشد، اصلا ممکن است حرف بیسواد از حرف باسواد بهتر باشد. امام رضا با برده سیاهش مشورت کرد، گفت آقا شرمنده نکن، من برده سیاه پوست، فرمود اشکالی دارد یک حرفی را خدا به ذهنت بیندازد که به ذهن من نیندازد؟ کلمه « أَنَا خَیْرٌ » نگویید، هیچ کس از هیچ کس بهتر نیست. حدیث داریم: (ان الغنا) کی پول دارد؟ (ان الغنا والفقر) کی فقیر است؟ (ان الغنا والفقر بعد العرض علی الله) این حدیث است. الان که گفتم حدیث است شک کردم، حالا حرف درستی است. غنا و فقر، می خواهی بدانی کی غنی است کی فقیر، هرکه از پل صراط رد شد. این خانه بهتر است یا آن خانه؟ هر خانه ای عبادت بیشتر در آن باشد. این درخت بهتر است یا آن درخت؟ هر درختی میوه‌اش بیشتر باشد. این عبادت بهتر است یا آن عبادت؟ هر عبادتی که قبول شود. ممکن است یک کسی بیست ساعت عبادت می کند و قبول نشود، ممکن است کسی پنج دقیقه عبادت کند و قبول شود. گاهی یک قرص کوچک آدم را نجات می دهد، دو تا دیگ‌اش رشته آدم را نجات نمی دهد. گاهی یک باند کوچک، گاهی با یک پول خرد تلفن می کنی، گاهی اسکناس دو هزار تومانی یک همچین خاصیتی ندارد. اینطور نیست که حالا این پول خرد است، من اسکناس هستم. من فوق لیسانس هستم، این بچه، من پدر این بچه، من دخترم. . . اینطور نیست، هرکس بگوید من بهتر هستم، یک رگ شیطان در وجودش هست.

4- خطر تکبّر در برابر خداوند

خوب؛ خدا فرمود برو گمشو، (;فَمَا یَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ) (الأعراف/13) چه حقی داری که متکبر باشی، (;فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنْ الصَّاغِرِینَ ) (الأعراف/13) تو برای همیشه صغیر و پست هستی، کوچکی. (;قَالَ أَنظِرْنِی) (الأعراف/14) ابلیس گفت حالا که من را بیرون کردی خدا نکند که انسان روی یک دنده بیفتد. در دعای کمیل اولین دعا این است که(اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تَهْتِكُ الْعِصَمَ) یعنی گناه اول خطرناک است، یعنی سیگار اول بد است، که آدم سرفه می کند بعد که معتاد شد دیگر سیگار برایش لذت دارد. گناه اول بد است که انسان رویش باز شود. گناه اول که شد دیگر گناه بعد برایش آسان می شود. ابلیس اول پرروئی کرد، پرده پاره شد، گفت حالا که اینطور است همه را گمراه می کنم، فقط « أَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ » ابلیس گفت: «قَالَ» ابلیس گفت « أَنظِرْنِی » یعنی مهلت بده، « أَنظِرْنِی » یعنی فرصت بده، « إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ » تا روز قیامت، خدا گفت خیلی خوب، (;قَالَ إِنَّكَ مِنْ الْمُنظَرِینَ) (الأعراف/15) تا روز قیامت زنده. از این معلوم می شود دانستن اصول دین هم نجات نمی دهد. شیطان اصول دینش خوب بود، اصول دین چی است؟ اصول دین توحید است و نبوت است و معاد. ابلیس همه را قبول داشت، توحید را قبول داشت برای اینکه به خدا گفت « أَنظِرْنِی » تو به من مهلت بده، اینکه گفت تو به من مهلت بده پیداست خدا را. . . گفت تا روز قیامت به من مهلت بده، « یَوْمِ یُبْعَثُونَ » نبوت هم قبول داشت گفت همه را گمراه می کنیم مگر مخلصین، مخلصین کی است؟ قرآن به انبیاء می گوید مخلصین، پیداست ابلیس می دانست یک مشت مردم انبیاء هستند و جزء مخلصین هستند و شیطان حریف آنها نخواهد شد. پس ابلیس توحید و نبوت و معادش گیری نداشت. اینکه آقا ایشان مسلمان است، آنجایی که باید اطاعت کند اطاعت نمی کند، کاری نداریم.

5- گناه خود را به گردن خدا نیندازیم

(;قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی) (الأعراف/16) گفت حالا که گمراهم کردی، در کمین راه مستقیم می نشینم دانه به دانه منحرف می کنم، اینجا هم ابلیس باز یک جنایتی که کرد گفت « أَغْوَیْتَنِی » به خدا گفت تو من را گمراه کردی، با اینکه خدا این را گمراه نکرد، خدا دستور داد، خودش تخلف کرد. یعنی تخلف خودش را به گردن خدا انداخت. به همه گفت سجده کنید، همه سجده کردند، این یکی سجده نکرد. بعد هم گفت خدایا تو من را منحرف کردی، بابا ما یک دستوری دادیم همه گوش دادند، آنوقت گوش ندادن خودش را می گوید « أَغْوَیْتَ» به خدا می گوید تو من را گمراه کردی، یعنی کسانی که جرم خودشان را به گردن. . . ، مثلا جوان، کار ندارد، پدرش هم مزرعه دارد، می گوید دولت به ما یک کاری بدهد، خوب برو در مزرعه پدرت، اه، دولت یک فکری برای ما بکند. یعنی کسی که بی عاری و بی کاری خودش را می اندازد گردن دولت یا می گوید بابا این تقصیر چنین است چنان است. درس نمی خواند می گوید برو بابا این برنامه آموزش و پرورش هم چرت است. هرکس گناه خودش را گردن دیگری بگذارد او هم یک رگی از شیطان دارد. خودت را. . . . سحرهای ماه رمضان امام سجاد یک مناجاتی دارد به نام دعای ابوحمزه، که یک وقتی اصفهان در بورس بود، دعای ابوحمزه برای اصفهان بود، الحمدلله همه ایران کم کم ولوله‌اش افتاده و بسیاری از شهرها دعای ابوحمزه می خوانند. در دعای ابوحمزه یک صفحه‌اش امام سجاد می گوید خدایا چرا سرِ نماز حال ندارم؟ چرتم می گیرد، کسل هستم؟ می گوید 11 تا دلیل دارد، یازده تا دلیلش می گوید مقصر خودم هستم. 1-(لعلک عن بابک طردتنی) شاید خلافی کردم طردم می کنی. 2-(رأیتنی آلف مجالس البطالین) شاید دیدی(بطّال) یعنی باطل گو، شاید دیدی من با آدم های دری وری گو نشستم، حرف چرت و پرت گوش دادم، حال عبادت دیگر از من گرفته شده. 3-(لعلک رأیتنی فی مقام الکاذبین) شاید می بینی من دروغ می گویم، می گویم (;إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَإِیَّاكَ نَسْتَعِینُ) (الحمد/5) فقط بنده تواَم، دروغ می گویی، بنده شکمت هم هستی، بنده شهوت هم هستی، شاید می بینی من دروغ می گویم طردم می کنی. می گوید دلیل اینکه من سرِ نماز نشاط ندارم یازده تا دلیل دارد، یازده تا را هم می گوید گیر در خودت است. بچه‌ها دیدی چه می کنند؟ بچه‌ها هر وقت بیست می گیرند می گوید بیست گرفتم، گرفتم، اما وقتی صفر بگیرد، نمی گوید صفر گرفتم، می گوید صفر داد، یعنی صفر را می گوید داد، بیست را می گوید گرفتم. پدر و مادرها هم همین طور هستند. بچه تا نُقلی است مادر می گوید عزیزم، پدر می گوید قربونت برم، تا بچه عطسه کرد آبِ بینی‌اش ریخت، پدر می گوید پاشو پاشو بچه‌ات را بردار، قبلا عزیزم بود، حالا بچه‌ات. یعنی قبل از عطسه عزیزم، بعد از عطسه بچه‌ات. ما لوس هستیم. بیست و نه شب سحری می خوریم، به هیچ کس نمی گوییم سحری خوردم، اما حالا یک شب سحری نخوریم، می گوییم فهمیدی چی شد؟ ما دیشب سحری نخوردیم. آقا حوصله‌ام نمی رسد من امشب سحری نخوردم. ساعت‌ها دیگر کار نمی کند ما دیشب ساعتمان صدا نکرد، همین طور به سی نفر می گوییم ما دیشب سحری نخوردیم، به یک نفر نمی گوئیم ما سحری خوردیم، اما اگر یک بار سحری نخوریم به همه. . . انسان اینطوری است وضعش.
خوب، گفت که در راه مستقیم می نشینم، هر سو به سمت اینها می آیم، گمراهشان می کنم، تا بالاخره این حرفها گفته شد و آدم و حوا هم رفتند در یک باغی، خدا هم گفت که از این میوه نخورید، هرچی دلتان می خواهد بخورید چیزی نیست، حالا شیطان آمد وسوسه کرد، این تکه را برایتان باز کنم. (;فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ) (الأعراف/20) شیطان هر دو را با هم وسوسه کرد. اینجا یک جسارتی به زن‌ها شده، این جسارت را جواب بدهم.

6- شیطان در کمین مرد و زن

می گویند شیطان حریف آدم نشد. آمد حریف زنش شد، حوا را وادار کرد گندم بخورد، بعد زن با شیطان کمک هم کردند، آدم را گول زد، یعنی می خواهند بگویند زن آلتِ دست شیطان است. این را قرآن نمی گوید. قرآن می گوید « فَوَسْوَسَ لَهُمَا » آدم و حوا با هم گرفتار وسوسه شدند، نه اینکه اول حوا، بعد آدم، یعنی با هم گول خوردند. حتی یک آیه ای داریم که ابلیس به آدم گفت: « یَا آدَمُ» اگر می خواهی همیشه بمانی بخور، یعنی پیداست خودِ ابلیس مستقیماً سراغ آدم آمد. نه که از طریق حوا آمد. یعنی آیات قرآن این را تأیید نمی کند که بگوییم زن وجودی است که آلت دست شیطان است. این حرف با قرآن سازگار نیست. زن و مرد در گول خوردن مثل هم هستند. بگوییم زن‌ها زودتر گول می خورند، بله، ممکن است در یک جایی زن‌ها زودتر گول بخورند، در یک جایی هم مردها زودتر، ولی قرآن این را نمی گوید.
خیلی خوب، شیطان گفت: (;فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا) (الأعراف/20) شیطان گفت که بیائید غذا بخورید، از این گندم که گفتند نخورید، بخورید، حالا این تکه را من چون بحث لباس است یک مقداری بیشتر توضیح بدهم در این چند دقیقه ای که هست. قرآن می گوید: « فَوَسْوَسَ لَهُمَا » وسوسه کرد برای هر دو، « فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ » شیطان هر دو را وسوسه کرد، برای چی وسوسه کند؟ « لِیُبْدِیَ لَهُمَا » تا نشان بدهد « لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ » شیطان وسوسه کرد تا اینها را برهنه کند. نمی گوید وسوسه کرد تا گندم بخورند، وسوسه شکمی نبود، « لِیُبْدِیَ » این لام برای علت است، وسوسه به علت این بود که برهنه‌شان کند. پیداست از اول شیطان آن نوک پیکان، آن نوک شمشیرش را گذاشته روی برهنگی، «وَسْوَسَ» وسوسه کرد، « لِیُبْدِیَ » برای اینکه عورت هایشان پیدا شود. این مهم است.

7- دوری از زودباوری و ساده اندیشی

خوب؛ چه جوری وسوسه کرد. قسم داد، (;قَاسَمَهُمَا) (الأعراف/21) یعنی قسم داد به هردو، از این معلوم می شود به هر قسمی هم نمی شود تکیه کرد. اصولا قرآن به ما می گوید نه هر اشکی، گول هر اشکی را نخور، نه هر سوگندی، گول هر سوگندی، نه هر نمازی، گول هر نمازی را نخور. نه هر قرآنی، نه هر سخنرانی، همه اینها آیه قرآن دارد. به هر اشکی گول نخورید، چون برادرهای یوسف، یوسف را در چاه انداختند، آمدند زار زار گریه کردند عزا عزاست امروز، بابا خودتان کشتید. به هر اشکی تکیه نکنید چون (;یَبْكُونَ) (یوسف/16) برادرهای یوسف هم گریه کردند ولی گریه‌شان قلابی بود. به هر سوگندی تکیه نکنید، تو را به خدا، به الله قسمم داد. شاه که فرار کرده بود یک مشت از این سرانِ کشورِ شاه را گرفتند، گفتند ما چون قسم خوردیم به شاه وفادار باشیم. مگر اگر آدم قسم خورد آجر بخورد باید آجر بخورد؟ قسم می خوری بچه‌ات را بزنی، باید بزنی؟ نه، من چون قسم خوردم باید یک سیلی‌اش بزنم، اه قسم خوردم. قسم کار باطل را حق نمی کند. باطل باطل است ولو شما قسم بخوری. اینجا « قَاسَمَهُمَا » یعنی قسم خورد. به هر نمازی تکیه نکنید. شیطان شش هزار سال عبادت کرد اما یک جا که باید سجده کند، سجده نکرد. عبادت های ابلیس. به هر قرآنی تکیه نکنید. حدیث داریم که بعضی‌ها روز قیامت می گویند قرآن خواندیم، می گویند قرآن خواندید که بگویند فلانی صوتش خوب است، قرآن برای تدبّر است. امام صادق فرمود والله، این کلمه والله قسم امام صادق است، امام صادق فرمود والله قسم وقتی خدا می گوید قرآن بخوانید غرضش حروف و تجوید و اینها نیست، تجوید خوب است اما اینکه انسان از تجوید بیرون نرود، تمام عمرش را، آیه یعنی عبور کن، مثل تابلو جاده، تابلو جاده، نه یعنی پایش وایسا، یعنی ببین رد شو. یعنی وقتی قرآن را خواندی ببین بعد از آیه چه می گوید، قرآن یک آیه دارد می گوید (;وَمِنْ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُكَ قَوْلُهُ) (البقرة/204) حرف که می زند آدم حظ می کند اما «وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ» از آن پدر سوخته هاست. یعنی بیان خیلی لطیف است، (طلیق اللسان، حدید الجنان) بیانش نرم است، سنگدل است، قساوت قلب دارد. یعنی اینها درس های قرآن است، کسی اگر آمد پای سفره قرآن نشست قرآن یادش می دهد تو باید عمیق باشی، ساده اندیش نباش، زود باور نباش، به هر اشکی گول نخور، به هر قسمی گول نخور، به هر نمازی، به هر تلاوتی، به هر سخنرانی، خودمان هم همین طور هستیم. خودمان هم گول خودمان را نباید بخوریم. الان بنده آقای قرائتی هستم، واقعا نرخ من چند است؟ لقبم حجت الاسلام، گوینده، نویسنده، مشهور، نماینده امام، مقام معظم رهبری، معاون وزیر، نمی دانم ستادهای مختلف نماز، زکات، تفسیر، خیلی خوب، حالا اینها مثلا واقعا برای من ارزش است؟ گربه در عربی شش تا لقب دارد، هرّه سنور، حالا یعنی خیلی ارزش دارد؟ یعنی گاهی اسم‌ها زیاد است، ارزش ندارند. ارزش من چی است؟ کجا گناه می کنم؟ یک گوسفند بدهند به من، بگویند گوشتش را تقسیم کن، اگر کبابی‌اش را بردم توی یخچال برای خودم، پیداست من یک بزغاله هستم، چرا؟ چون در تقسیم گوشت بزغاله عادل نبودم. هرکجا دروغ گفتی، گناه کردی نرخ شما همان است، اگر بخاطر صد تومان دروغ گفتی نرخ شما صد تومان است، نه که بنده فوق لیسانس جامعه شناسی هستم، بابا صد تومانی، چرا؟ برای اینکه با صد تومان یک بستنی دادند دروغ گفتی. آقا اگر نه، من با صد تومان ولی یک سکه بیاید، یک پیکان بیاید، یک تکه زمین بیاید، یک پستی، وکیلی، وزیری، سفیری، یک خط سیاسی باشد یک امضای ناحقی می کنیم. هرکجا خلاف کردیم نرخ ما همین است.
امیرالمؤمنین چقدر می ارزد؟ امیرالمؤمنین فرمود اگر اقالیم سبعه، اگر حکومت کره زمین را به من بدهند که یک خلاف بکنم، خلاف نمی کنم، یعنی من از کره زمین نرخم بیشتر است. این را می گویند علی، شیعه علی هم باید گول نخورد. اگر با صد تومان، با یک سکه، با یک قطعه زمین، با یک خط سیاسی، اینجا، آنجا پیدا شد، دروغ گفت، امضا کرد برای اینکه به پست برسد، خیانت کرد، خلاف کرد، این شیعه علی است؟ حدیث است، اینکه گفتم حدیث است، حدیث داریم هرکه می خواهد ببیند نرخش چقدر است کاری به القاب و دکتری و آیت اللهی‌اش نداشته باشد، القاب را بگذارید کنار، کجا گول خوردی؟ هرکجا گول خوردی نرخ شما همان است. با دو تا سکه گول خوردی دو سکه می ارزی، با سه تا سکه گول خوردی، سه تا سکه می ارزی،

8- برهنگی، هدف وسوسه های شیطانی

«وَ قَاسَمَهُمَا» بعد (;فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ) (الأعراف/22) این هم باز مهم است. قرآن می گوید که این آیات برهنگی را می خواهم بگویم، «فلما» همین که، «زاغا» یعنی ذوق، ذائقه، چشیدند، « ذَاقَا الشَّجَرَةَ » آن شجره ای که گفتم نخور خیلی هم نخوردند فقط « ذَاقَا » یک لبی، ذائقه یعنی فقط چشیدند، همین که آن گندم را گفتند نخور، خورد، « فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ » یک صلوات بفرسیتد. بله، (; فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا) (الأعراف/22) ببینید «، « بَدَتْ » اینها ریشه‌اش یکی است، «یُبْدِیَ» یعنی می خواست عورت‌ها پیدا شود، این هم همین که گندم را خوردند عورتش پیدا شود. این کشف عورت و بی حجابی. « بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا » فوری اینها با برگ درخت خودشان را پوشاندند، پیداست پوشش لازم است ولو در حال اضطرار. اگر هیچی هم نبود با برگ درخت باید خودش را انسان بپوشاند. « ذَاقَا الشَّجَرَةَ».

9- لباس، نعمت الهی به بشر

یک آیه ای هست که می فرماید «یا بنی آدم» ای انسان، «انزلنا الیکم لباسا» لباس یک هدیه ی آسمانی است که به شما نازل کردیم، «یواری سواتکما» خدا می خواهد با لباس خودتان را بپوشانید. «لا یفتننکم» ای بنی آدم گول شیطان را نخورید همین طور که پدر و مادرتان را از باغ بیرون کرد. باز می گوید «اخرج ابویکم» پدر و مادر شما از بهشت رفتند بیرون، «اخرج ابویکم من الجنه ینزع عنهما لباسهما» آقایان توجه کنید من چه می خواهم بگویم. در قصه آدم و حوا چند جا بحث لباس مطرح است، وسوسه برای برهنگی بود، شجره خوردن برای برهنگی بود، خروج پدر و مادر بخاطر کندن «ینزع عنهما لباسهما» بود. مسئله لباس مهم است. شیطان اول می خواهد برهنه برهنه، اگر نتوانست برهنه، می گوید پس لااقل نازک. چون قرآن یک آیه ای داریم می گوید «خطوات»، «لا تتبعوا خطوات»، کلمه «خطوات» در قرآن زیاد آمده، «خطوات» جمع خطوه، خطوه یعنی گام، شیطان گام به گام آدم را می برد، لباس تنگ، لباس نازک، آقا رنگارنگ چطوری است؟ ببینید، اسلام برای رنگ لباس حساسیتی ندارد، فقط یک خط کش دارد، ملاک اسلام این است، اینکه می گویم از قرآن است، «فیطمع» طمع کند، «فیطمع الذی فی قلبه مرض» به زنهای پیغمبر می گوید کاری نکنید آن کسی که در قلبش مرض است، «یطمع» در شما طمع کند، یعنی جوری نیایید بیرون که یک چشم های ناپاکی دلش به سمت شما هول بخورد. رنگ لباس چطور باشد، شکلش چطور باشد، من نمی دانم هر طوری می خواهی بپوش، اما باید یک جوری بپوشی که آن کسی که در قلبش مرض است سراغ تو نیاید. باید یک جوری باشد که حالا. تازه نمی گوید(فیطمع الذین) اگر می گفت(فیطمع الذین) یعنی اگر یک گروه منحرف می شوند این لباس را نپوش، می گوید «فیطمع الذی» یعنی حتی اگر یک نفر هم دلش هوای شما را می کرد. . . نگو آقا حالا به من چه، این جوان خودش را برود اصلاح کند، باقی جوان‌ها پاک هستند. می گویم اگر در یک جامعه همه جوان‌ها پاک هستند، فقط یک جوانکی دنبال چشم چرانی است، حتی برای یکی هم هست نباید آن لباس را بپوشی. نگفته(فیطمع الذین)، (الذین) یعنی جمعی، «الذی» یعنی یکی، می گوید اگر یکی هم نگاه بد می کند. گاهی وقت‌ها آدم این لباس را بپوشد برای عروسی یک نفر فقیر دلش می سوزد، می گوید به چه لباسی، اگر یک نفر هم دلش می سوزد آن لباس را نپوش، چون دل یک فقیر می سوزد. بعضی چیزها یکی‌اش خیلی است، یک سوزن هم شما به فوتبال بزنی خیلی است، کل فوتبال بازی به هم می خورد.
چه دارم می گویم؟ «بسم الله الرحمن الرحیم» آقایانی که دیر پیچ تلویزیون را باز کردید، وسوسه برای برهنگی بود، چشیدن گیاه برای برهنگی بود، خروج پدر و مادر برای برهنگی بود، مسئله برهنگی در تاریخ بشر. اولین سیلی خدا به بشر، به بشری که خلاف کرد، گفت این کار را نکن، این کار را کرد، اولین سیلی برهنگی بود، برهنگی تمدن نیست کیفر الهی است، لباس فضل خداست. «انزل علیکم لباساً» بعد می گوید «ریش» یعنی چه؟ یعنی پر رنگارنگ، لباس زینت خوب است آدم بپوشد؟ اشکال ندارد، فقط به چهار شرط. یک، لباس زینت به شرطی که برای تفاخر نباشد، نخواسته باشد دل دیگران را بسوزاند، اسراف نباشد، خودنمائی نباشد، تقلید از دیگران نباشد. گاهی لباسش را، می گوید چون آنها پوشیدند من پوشیدم، تقلید، خودنمائی، اسراف، لباس شهرت نباشد، یک لباسی باشد که همه نگاهش کنند اوه، مرد هم همین طور است، مرد هم اگر یک لباسی بپوشد که، اصلا بنده اگر عمامه‌ام را بگذارم روی پیشانی‌ام همچینی راه بروم در خیابان، حرام است، چرا؟ برای اینکه لباس شهرت است، لباس شهرت یعنی یک جوری رانندگی کنی که همه در خیابان بگویند اوه، این چطور رانندگی می کند. یک جوری عطسه کنی، یک جوری الهی آمین، همه یک جور می گویند، یک کسی توی مسجد بیخودی یک جور دیگر الهی آمین می گوید. اصلا هر رقم حرکتی که افکار را به جای اینکه متوجه خدا کنی متوجه خودت کنی این هم شرک است، شرک یعنی چه؟ یعنی به جای خدا برویم سراغ غیر خدا، حالا شما با این زلفت با این کفشت، با یک حرکتی افکار را به سمت خدا متوجه خودت می کنی، این هم یک رقم بت تراشی است. ما باید در لباس مواظب حیا باشیم، کشورهایی که هرزگی کردند به جایی نرسیدند، چون مرد می آید همه زن‌ها را می بیند، زن‌ها خودشان را آرایش می کنند، یک مرد که می آید بیرون تا شب انواع رنگ و وارنگ‌ها را دیده، این وقتی مرد این همه خانم دید، وقتی برمی گردد نسبت به خانم خودش دلگرم نیست. زندگی خانواده به هم می خورد، حواس‌ها پرت می شود، جایی که دختر و پسر با هم می گویند و می خندند، آمار تحصیل افت می کند، چون بخشی از اینکه فکر صرف کتاب شود، صرف این و آن می شود. قاطی شدن و اختلاط و برهنگی و نیمه برهنگی و خودنمائی و جلوه گری نه به نفع اقتصاد است، جیب دشمن پر می شود، نه به نفع روان است، اضطراب است، نه به نفع خانواده است، به نفع هیچ کس نیست، وسوسه شیطان به پدر و مادرمان برای برهنگی بود.
خدایا، جامعه ما را به لباس تقوا مزین بفرما. (الهی آمین) لباس مرحمتت را بر ما بپوشان. (الهی آمین) دختر و پسر ما را از هر رقم کاری که رضای تو نیست دور بدار. (الهی آمین) تمام برکات رمضان را نصیب ما بفرما. (الهی آمین) دعاهای ما مستجاب بفرما. (الهی آمین) موانع استجابت را برطرف بفرما.
والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2649
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست