نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2662
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
جلساتی راجع به ازدواج ما صحبت کردیم و حالا اینها برای ازدواج نکردهها، اینهایی که ازدواج کردهاند همسرداری هم مسئولیت دارد روشی دارد، خیلیها همسر دارند ولی زندگیشان شیرین نیست یا کم شیرین است یا تلخ است. یک مقداری پای سفره قرآن و حدیث بنشینیم ببینیم دین ما به ما چه میگوید. حقوق خانواده: عنوانمان معاشرت آیین همسرداری بسم الله الرحمن الرحیم بعد از ازدواج همسرداری: قرآن میفرماید که(قوا)، (قوا) یعنی حفظ کنید(ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه) بعد میگوییم(قنا)،ق همین(قوا) است،ق، (قوا)، (قنا)،نا یعنی ما، حفظ کن ما را،ق یعنی حفظ کن، به خدا میگوییم(قنا عذاب النار)، یعنی تو ما را حفظ کن، اینکه میگویند تقوا، تقوا از همینقوا است یعنی حفظ کن. تقوا داشته باش یعنی خودت را حفظ کن.قنا یعنی خدایا ما را حفظ کن. (قوا) یعنی خودتان، خودتان را حفظ کنید. (قوا انفسکم) خودتان را حفظ کنید(واهلیکم) خانوادهتان را هم حفظ کنید. (واهلیکم). انسان باید مواظب خودش و بچه هایش باشد. مواظبش باشد معنایش این نیست که در را روی خانه ببندد، مثل آن مرد نا اهلی که خانمش از طبقه بالا رفته بود پایین مادرش را ببیند، گفت راضی نیستم، در را روی زنش قفل میکرد.
1- حفظ خود و خانواده از آتش دوزخ
حفظ کن یعنی چه؟ گاهی حفظ کردن به این است که آدم، مرد خودش را آرایش کند. به امام صادق گفتند چرا به خودت میرسی، چرا خودت را تمیز میکنی، فرمود بعضی از زنهای بنی اسراییل دلیلی که فاسد شدند این بود که مرد خودش را درست نمیکرد، اگر مردی به خودش نرسد زنش فاسد میشود. یکی از راههایی که حفظ کنید این است که. . . زن هم همینطور است، اگر زن هم خودش را آرایش نکند مردش فاسد میشود. زن باید خودش را برای مردش آرایش کند، مرد هم باید خود. . . نیازهای طبیعی را باید در نظر گرفت. یک روز کسی آمد خدمت امام صادق علیه السلام دید امام یک پیراهنی پوشیده، صورتی ما میگوییم، یعنی سرخ کم رنگ، مثلا مثل این رنگ این گل، گفت آقا این پیراهن یکخورده، سرخ تند هم نیست، یعنی صورتی است، شما امام صادقی، فرمود زنم دوست دارد. البته به شرطی که حلال باشد وگرنه به بعضیها میگوییم آقا صورت شما این رقمی که اصلاح کردهاید حرام است، میگوید خانم اجازه نمیدهد. آنجایی که حلال است من میگویم. کار به حرامهایش. . . . آنجایی که حلال است زن و مرد میخواهند با هم باشند، با هم باشند. گاهی وقتها حفظ به این است که خانم رانندگی یاد بگیرد، چون اگر خانم رانندگی یاد نگیرد مجبور است هی سوار ماشین نامحرم بشود و مشکلاتی دارد. به شرطی که از کلمه من سوء استفاده نشود، دیدی من را بفرست رانندگی، یک ماشین هم برایم بخر. آخر من گیرم در تلویزیون، هر چه حرف میزنم. . یک حرف میزنم به نفع خانم است، خانم به شوهرش میگوید ببین چه میگوید. یک حرفی میزنم به نفع مرد است میگوید ببین چه میگوید. حضرت عباسی به نفع کسی حرف نمیزنم، من هر چه دین است ان شاء الله خواهم گفت. (این که زن بتواند رانندگی کند، به شرطی که باز، نکند رانندگی کند که برود در بیابانهای مناطق. . . که قاچاقچیها هستند. در حدی که نیازهای خودش را تامین کند و نیازش به نا محرم نباشد. باز این. . ببین آخر هر کلمهای بگویی سوء استفاده میشود. یک کسی گوسفند میخرید و خانهاش میکشت، گفتیم آقا چه خبر است، بهش گفتم، گفت والله دیدم خانمم برود دکان قصابی، دستش را نامحرم میبیند، گفتیم حالا هفتهای یک گوسفند در خانه بکشیم. یعنی هر کس هر غلطی میخواهد بکند، به اسم خانواده، به اسم تقوا میتواند آن غلط را. . . بگویید، بکند.
2- سوء استفاده از مقدسات
سوء استفاده نکنید. چون بالاخره کعبه را هم که ابراهیم ساخت ازش سوء استفاده کردند، سالها بت بردند و داخلش گذاشتند. برای یک مسجد یک گنبد هم که میسازی کلاغ سوء اسثفاده میکند، میرود رویش مینشیند. سوء استفاده را من کار ندارم. از هر چیزی ممکن است سوء استفاده کنند. مگر این قرآن مقدس نیست، شاه برای اینکه بگوید من آدم خوبی هستم آخر عمرش قرآن چاپ کرد. مگر قرآن مقدس نیست، معاویه در جنگ صفین قرآنها را. . بگویید، سر نیزه کرد. پس میشود از هر مقدسی سوء استفاده کرد. من حساب سوء استفاده را نمیدهم. ما وقتی میگوییم محرم و صفر دو ماه لازم نیست مراسم تعطیل باشد، میگوید آقا شما اجازه میدهید در عاشورا تمبک بزنند، من کی گفتم در عاشورا تمبک بزنند. گفتم دو ماه لازم نیست عروسیها تعطیل بشود. عشورا تعطیل بشود، شهادت امام حسن هم تعطیل بشود. دو ماه لازم نیست، اما نه معنایش این باشد که شما روز عاشورا تمبک بزنید. من یک چیزی میگویم، برمیدارند یک چیز دیگر بهش بند میکنند، آنوقت یک علم شنگه راه میاندازند. میگویند ببین این هم شیخمان قرائتی است، ببینید اگر دین درست معرفی بشود. امام رضا علیه السلام فرمود: بگذار حدیث را بنویسم، ممکن است. . . . خوش حافظه در ایران خیلی داریم، حدیث هم چهارتا کلمه است حفظ میکنند، (انّ النّاس)،انّ یعنی چه،ناس یعنی چه، معرفت هم میدانید یعنی چه، میگویند فلانی معرفت دارد یعنی شناخت دارد. (انّ النّاس لو)، یعنی اگر(لو عرفوا)،عرفوا یعنی معرفت داشته باشد(انّ الناس لو عرفوا محاسن)، یعنی خوبیها، محاسن، کلام هم یعنی کلام،لاتبعونا، (ان الناس لو عرفوا محاسن کلامنا لاتبعونا)، امام رضا فرمود: بدرستی که مردم اگر بدانند چقدر قشنگ ما حرف میزنیم همه مرید ما میشوند. هر جایی دیدید کسی از اسلام فرار کرد دو تا گیر دارد یا اسلام معرفی نشده یا آن کسی که اسلام را معرفی کرده خودش به آنچه که گفته عمل نکرده.
3- اسلام ناب، اسلام بدون پیرایه و خرافه
آنوقت امام هم میفرمود: اسلام ناب، امام رضوان الله تعالی علیه آخر عمرش به هر دلیلی میگفت اسلام ناب. ما میخواهیم ببینیم ناب چیست، ناب یعنی اسلام بی پیرایه، یعنی بند و بستش. . . . . .(یک چیزی اضافه نکنیم. از بس که من حرف میزنم و سخنرانی زیاد دارم و این است که نمیدانم چه چیزی را کجا گفتم. یک نانوایی که، چند تا نانوایی که در یک شهر است، وقتی چند تا نانواییها را بستند آن نانوایی که باز است سرش. . . . . . این نانواییهای قبلی بستند. مرحوم فلسفی، مرحوم علامه جعفری، مرحوم ابوترابی، مرحوم نمیدانم کی، بسیاری از بزرگان ما، اساتید ما، همدورههای ما، هم استادان ما، هم همدورههای ما، هم بعضیها که سنشان کمتر از ما بوده، خیلیها یا شهید شدند یا از دنیا رفتند، آنوقت این نانواها که بازند سرشان شلوغ است. من سرم شلوغ است خیلی حرف میزنم، الان یک چیز خیلی خوبی در ذهنم است نمیدانم گفتهام یا نگفتم، این قاضی شلاق را برد در خانه دکان پدرش زد، گفتهام، نه آن آقا میداند گفتهام، خوب پس گفتهام هیچی، خوب پس نمیگویم. حالا دوبار میگویم، اشکالی دارد، مگر شما گل را دوبار بو نمیکنید،) یک استاد دانشگاهی بود، حدود ده سال اسیر بود در یزد، بعد که آزاد شد در یک جلسهای ما دیدیمش، گفت آقای قرائتی یک خاطره میخواهم برایت بگویم، گفتم بگو، حالا استاد دانشگاه حدود ده سال هم هست حالا ده سال نه زیر ده سال بود اسیر بود، گفتم خاطرهات چیست، گفت من یک دوستی دارم این استاد دانشگاه میگفت، این خیلی ضد آخوند بود، از آخوند متنفر بود، رفتم در خانهاش تا تو آمدی در تلویزیون خاموش کرد، گفت من با این آخوندها خوب نیستم، گفتم خوب این شیخ چه گناهی کرده این که نه وکیل است، نه وزیر است، نه پول دارد، نه زور دارد، گفت نه پول داریم دزد ببرد، نه زور داریم شیطان ببرد، این را، خلاصهاش گفتم میشود بگویی، گفتها بعد معلوم شد آن آقایی که از آخوند ناراحت شده دلیلش این بوده که یکی از بستگانش یا دوستانش جرمی کرده میخواستند شلاقش بزنند این شلاق را که میخواستند به او بزنند بردند در دکان پدرش زدند که غیر این که شلاق خورده آبروی پدرش هم بگویید. . . . . رفته این میگوید گیرم مجرم بود چرا آبروی پدرش را بردید بعد هم شلاق را که به او میزده کیف میکرده وقتی آدم شلاق میزند به خلافکار باید غصه بخورد نباید لذت ببرد، من از اینکه قاضی یک همچنین دستوری داد و این. . . . . عمل کرد من دیگر با این آخوندها خوب نیستم، مسجد هم نمیروم، جمعه جماعت نمیروم ول کن بابا. میگفت این آقای استاد دانشگاه که چند سال اسیر بود میگفت رفیقم این نالهها را کرد. گفتم خیلی خوب اشکال شما وارد، حالا ببین این قرائتی نیم ساعت بیشتر حرف نمیزند، الان بیست دقیقهاش گذشته، این پنج دقیقه آخر را روشن کن ببینیم چیست. گفت حالا چون تو مهمان ما هستی با زور تو چشم. میگفت روشن کردیم، تا روشن کردیم میگفت تو این کلمه را گفتی، میخواهم حرف امام رضا را بگویم که اگر مردم را اسلام را درست بگوییم مردم عاشق میشوند. میگفت اتفاقا حرف تو رسید به اینجا که اگر یک قاضی میخواهد دستور بدهد یک کسی را شلاق بزنند خوب بزنید اما چرا در دکان پدرش، چرا وقتی شلاق را میزنی تابش میدهی، چرا وقتی میزنی کیف میکنی، چرا میگویی هون، هونش دیگر کجای اسلام است. تاب دادن شلاق در اسلام نیست، خندهاش در اسلام نیست، هون گفتنش در اسلام نیست، در دکان پدرش. . . بگویید در اسلام نیست، پس ببینید این اسلام ناب نیست. اصل شلاق درست است اما تو این شلاق را یکجوری میزنی که فتنه بپا میکنی، آبروی پدر را هم میریزی. میگفت تا این را گفتی این آقا گفت من هم همین را میخواهم بگویم.(هر کجا یک کسی بدش آمده از اسلام، از اسلام تا حالا ما ندیدیم کسی بدش بیاید، یا اسلام درست معرفی نشده، مثلا میگوییم ازدواج موقت، یک مشت افراد سوء استفاده میکنند زنشان را رها میکنند، ازدواج موقت مال چه کسی است، چه شرایطی است، در چه شرایطی است، اگر آمار زن بیشتر شد، آمار مرد کمتر شد، اگر زن. . . مرد دانشجو است نمیتواند تشکیل زندگی بدهد، پول ندارد، خانه ندارد، خرجی ندارد، اگر اگر اگر یک مشت اگر است که این فسادی پیش میآید. وقتی در تهران ما حدود یک میلیون زن بیوه هست و زن بیوهها هفتصدو پنجاه هزار نفرش را مثلا فرض کنید جوانند، از این جوانها چهار صد هزارتا را بگویید اینقدر تقوا دارند که تا آخر عمر دسته گلی به آب نمیدهند. خوب سیصد و پنجاه هزار زن جوان که همسر ندارد تقوایش هم مثل حضرت فاطمه نیست خوب این بالاخره نیاز دارد و پسر هم نمیآید این را بگیرد بعد مردهایی هم هستند زنشان یا مریضند یا چه هستند یا مسافرند یا دور از آواره هستند، یا و یا و یا هزار تا. هزار تا مشکل زنها دارند و هزار تا مشکل مردها اسلام گفته این مشکل را با یک عقد موقت حل کنید. حالا افرادی میآیند زن خودشان را رها میکنند سوء استفاده میکنند آن اسلام از نابیش میرود بیرون اسلام که از نابیش رفت بیرون ازدواج موقت یک چیز بدی میشود. اسلام گفته وقتی وضو میگیرید بینیات را هم بشوی مسواک هم بکن، خوب به چه قیمتی، به قیمت ولو جمعیت در صف هستند حالا شما میخواهی مستحب انجام دهی، این آقا میخواهد وضو بگیرد این دارد مستحب انجام میدهد. آدم حرصش میگیرد. این آقا غسل واجب دارد، آن آقا دوش را معطل کرده، آین آقا میخواهد روضه برود دوبله پارک کرده، این آقا میخواهد روضه بخواند بلند گویش مردم آزاری میکند. آن آقا میخواهد اتاقش را جارو کند خاکروبهها را میریزد پای درخت درختهای شهرداری هم خشک میشود. یعنی ما بد عمل میکنیم.) امام رضا فرمود اگر اسلام را درست عمل کنید و درست بگویید و گوینده صادق باشد همه مردم شیعه میشوند. حالا. . . (قواانفسکم) اینکه میگوییم همسرتان را نگه دارید به چه قیمتی، نیازهای طبیعی من.
4- سفارش قرآن به رعایت معروف، در خانواده
در قرآن بیست و هشت تا معروف داریم اینطور که در ذهنم است چهارده تا معروف مال خانمهاست. یعنی مال همسرداری است. معروف، معروف یعنی عرفی(عاشروهن بالمعروف) با خانمهایتان عرفی، عرفی یعنی معقولی، بطور معمولی زندگی کنید. اگر معمول این است که مثلا فرض کنید انسان با خانمش یک همچنین عروسی برود، اگر معمول این است، معمول متدینین، یعنی یک جوری نکنید که زن شما بگوید که کاش پایم میشکست زن این آقا نمیشدم. این آقا خیلی نمیدانم، میخواهد خیلی مثلا خشک بودن زندگی بد جوری عمل کردن این باعث میشود که. . . من باید جوری زندگی کنم که اگر یک خواستگار آمد سراغ دختر من خانوادهام بگوید داماد چکاره است بگویم داماد طلبه است بگوید طوری نیست. اگر شرایط دامادی را دارد بهش میدهیم. نگوید بابا من بر پدر و مادرم لعنت که زن آخوند شدم، دیگر دخترانمان را به آخوند نمیدهم. این پیداست آخوند بدی است. که دیگر هر آخوندی که زنش حاضر نشود دخترش را به یک طلبه بدهد این زندگی آخوندی یک جایی گیر. . . . یکخورده خشک گرفته. یعنی سخت گیری کرده که این، مثل فنر، فنر را وقتی دستت را گذاشتی فشارش دادی تا دستت را برداشتی میپرد بالا.
5- توجه به نیازهای طبیعی در زندگی زناشویی
جوری باید زندگی کنیم که زن عقدهای نشود، مرد عقدهای نشود، بالاخره مرد نیازهایی دارد، به خانمش میگوید آرایش کن، میخواهی مثل این زنهای. . . آنوقت یک حرف زشتی هم میزند، تو خیابان باشم، خوب زنهای تو خیابان تو خیابانش بد است آرایشش که خوب است. اصل آرایش که خوب است حالا این آرایش کرده برای غیر شوهرش آن بد است و الا من که اصل آرایش نیاز انسان است. آمد پهلوی پیغمبر گفت یا رسول الله شما گفتید خانمها خودشان را آرایش کنند خوب من شوهرم کور است فرمود کور است دماغ که دارد، عطر بزن، به هر حال اگر نابیناست از بوی عطر تو استفاده کند. حضرت وقتی میخواست از خانه بیاید بیرون عمامهاش را قشنگ میبست گاهی هم که آیینه نبود در آب خودش را درست میکرد(و گاهی هم که عطر نداشت یک روز به خانمش گفت شما روسریتان بوی عطر نمیدهد، گفت چرا روسری من بوی عطر میدهد، روسری خانمش را گرفتتر کرد، روسری عطری وقتیتر شود عطرش چیز میشود آنوقت روسریتری که معطر بود به سر و گردنش مالید.) و پولی که پیغمبر برای عطر میداد بیش از پولی است که برای خورد و خوراک میداد. و چقدر بوی خوش فکر را باز میکند، بخصوص اگر عطرها عطرهای طبیعی باشد نه عطرهای گازوییلی. الان اگر به ما بگویند به یک عکاسهای ما به هنرمندان ما بگویند که عکس یک خادم مسجد بکش به نظر شما چه قیافهای میکشد میگه همون عمو عباس کور مشد عباس کر به هر هنرمندی بگویند عکس یک خادم را بکش به نظر شما چی چی میکشد خادم مسجد بخوانم قرآن میگوید خادم مسجد چهار نفر داریم چهار تا خادم مسجد اسمشان در قرآن است حضرت ابراهیم حضرت اسماعیل حضرت مریم حضرت زکریا، زنش حضرت مریم بوده اون سه تاش هم پیغمبر بودن پیغمبر خادم مسجد بوده الان خادم مسجد یک مشت آدم پیرمرد مریض تنگ سینه نمیدانم به جای اینکه یک جوان هم بعضی هاشان اینطوری هستند وقتی یک بچه میرود در مسجد میگه مگه اینجا عروسی عمهات است با قرتی بازی آمدهای برو یعنی اگر کسی شیک هم بیاد در مسجد خادم مسجد این را از مسجد میپراند.
6- خنده و گریه، شادی و غم در کنار یکدیگر
باید زندگی زندگی قرآنی باشد اگر ما دین را بگیریم همه چیزی توش هست دین برای ما تفریح گفته دین خنده را قبل از گریه گفته است(وانّه هو اضحک و ابکی) هم میخنداند و هم میگریاند. بنده اگر بتوانم یک سایت خنده داشته باشم و مردم ایران را بخندانم نه خندههای دلقکی مثل بعضی کارهای هرزه که تو تلویزیون نشان میدهد خندههای حکیمانه یعنی هم بخندند هم یک چیزی یاد بگیرند من اگر بتوانم قرائتی سایت خنده داشته باشد خندههای حکیمانه چند ملیون جوان مال من است اگر خودم بی عرضه بودم تقصیر کسی نیست به چه دلیل من مردم را بگریونم ولی نخندانم مگر مسلمان نیستی قرآن میگوید خداوند(اضحک و ابکی) هم میخنداند و هم میگریاند زندگی باید معروف باشد هر چیزی که نیاز طبیعی است طبیعت اولاد میخواهد طبیعت زیبای میخواهد طبیعت طبیعت طبیعت حالا امیرالمومنین فرمود حضرت ببخشید روایتی داریم(الرجل مسئول عن اهله و المرئة راعیة علی ولدها) همه مسئول هستیم تامین رفاه.
7- خدمت حضرت موسی به همسرش در بیابان طور
مرد باید زندگی خانمش را تامین کند حضرت موسی(ع) با خانمش داشت میرفت خانمش ظاهرا حامله بود و شب سردی بود به خانمش گفت بمان بروم، آتش بیاورم گرم شویم رفت آتش بیاورد آنجا گفت(انّی آنست نارا) قرآن میگوید من آنجا یک آتشی از دور میبینم به خانمش گفت اینجا مکث کن و بمان(حتی آتیک) یعنی بروم آتش بیاورم گرم شویم تا رفت آتش بیاورد خطاب رسید نه تو باید پیغمبر بشوی ولی به هر حال از این معلوم میشود پیغمبر اولوالعزم هم باید دنبال رفاه زندگی خانمش باشد(لعلّی اتیک منها. . . او اجد علی النار هدی) یکی از هنرهایی که زنها قدیم داشتند و کم کم این هنر دارد ور میافتد این است یکی از چیزهایی که زندگی را شیرین میکند این است که مرد، خانم بار زندگی مهمانی را کم کند دوتا مهمان آمد پهلوی حضرت ابراهیم، حضرت ابراهیم میفرماید تا این مهمانها را دید حالا این هم مهمانی میگوید که(فراغ الی اهله) حضرت ابراهیم رفت سراغ خانوادهاش(فجاء) پس آورد(بعجل سمین) یک آیه دیگر دارد حضرت ابراهیم(ع) دوتا مهمان آمد تا مهمانها نشستند حضرت ابراهیمف اینفا یعنی فوری هرجافا میبینید یعنی فوری، فوری پا شد اینطور نیست که مثل بنده باشند متاسفانه من یک بار مهمان آمد خانهام چند ساعت نشست و رفت وقتی رفت تو کوچه یادم افتاد که برایش چای نیاوردم مهمان تا نشستف،ف یعنی فوری پذیرایی کنید(راغ) یعنی جیم شوید، جیم شوید جیم شو آخه گاهی وقتها میگم که پاشم بروم یک چیزی بیاورم میگه نه خانم بنشین خواهش میکنم بنشین نه بفرما اگر میخواهی چیزی برای مهمان بیاوری به مهمان نگو میروم بیاورم تا بگوید نه خواهش میکنم بنشین(راغ) یعنی جیم شو(الی اهله) یعنی از چلو کبابی غذا نیاورد حاج خانم پخت، پخت خانم، پخت خانم مرد هم بعد هم چی چی آورد(عجل) فا یعنی فوری این فا یعنی فوری هرچی فا است یعنی فوریف فوریجاء آورد چی چی آورد یک گوساله آورد یک آیه میگوید گوساله چاق بودسمین، یک آیه میگوید گوساله کبابی بود یعنی آبگوشت نبود(حالا این چه خانمی داشت حضرت ابراهیم که توانست فوری یک گوساله چاق را کباب کنه حالا این آشپزخانهاش چقدر بود تابهاش چقدر بود مایتابه، مایتابهاش چقدر بود چطور این را به سیخ کشید آخر این پذیرایی از مهمان خوب من نوکر تو نیستم که پاشو خودت برو مهمان آوردی از چلو کبابی غذا بیاور من نمیتوانم زندگی گرم نمیشود وقتی انسان یکی از چیزهایی که زندگی را شیرین میکند این که مرد حساب کند که اگر از بیرون غذا میآورد چقدر خرجش میشد اگر خانم میپخت چقدر خرجش خانم میگویدمرد میگوید این خانم خودش را به زحمت انداخت برای اینکه بار زندگی را از روی من کم کند به شرط اینکه مرد هم بگوید خوب ما به التفاوت پول را یک پولی بدهد به خانم اون را به عنوان کلفت حسابش نکند بالاخره شما بیرون چقدر میخواستی پول بدهی من این پذیرایی را به بهترین وجه انجام دادم بهداشتیتر و تمیزتر خصوصیتر ولی من بخاطر مهمانی انقدر از زندگی تو کم کردم شما هم در مقابل اون تفاوتی که میخواستی بدهی بیرون کمک من کن زندگی را میشود شیرین کرد).
8- سفارش خانواده به نماز و تکالیف دینی
مسائل معنوی(فکان یأمراهله بالصلاه)(وأمر اهلک بالصلاه)، (قل لنسائک) این که آدم به دین بچهاش برسد پاشو نمازت را بخوان امر به نمازش کند داریم وقتی میروید مسجد دوتا چیز را هم ببرید مسجد که میروید دوتا چیز با خودتان ببرید چیه(خذوا زینتکم)،خذو یعنی با خودتان ببرید چی چیزینتکم، زینتتان را با خودتان ببرید(عند کل مسجد)، مسجد میروید زینت ببرید آنوقت زینت چی هست یک آیه دیگر میفرماید که(المال والبنون زینة الحیاة الدنیا) میگوید مسجد میروی زینت بردار برو زینت چیست مال و بچه زینت است یعنی مسجد میروی یک خورده پول جیبت بگذار که فقیر دیدی تو مسجد بهش بده مسجد میروی دست بچهات را هم بگیر و ببر مسجد میروی دخترت را هم ببر، مسجد میروی دخترت را هم ببر. (مکه که میبینند هم دیگر را میگویند شما کی آمدید مدینه، مدینه جلو هستید یا مدینه عقبی مدینه رفتی نرفتی با چه کاروانی آمدی با چه پروازی آمدی پروازت مدینه نشست جده نشست اونجا از هم میپرسند کاروانها تو بهشت هم کاروانها از هم میپرسند ببخشید شما کی وارد بهشت شدید) در قیامت داریم که بهشتیها از هم میپرسند چطور شد آمدی بهشت یکی از دلایل این که(و کنا فی اهلنا مشفقین) ما نسبت به بچه هامان دلهره داشتیم حالا نماز خواند خواند نخواند نخواند من اجبارش نمیکنم خواست بخواند نخواست نخواند خوب بچهات خانم این دختره بی چادر میآید بی روسری میآید خوب آقا هنوز تکلیف نشده است خوب تکلیف نشده اگر تکلیف شد سر تکلیف شما میتوانی این را یک مرتبه عوضش کنی مثل اینکه آدم به یک کسی تریاک بدهد بگوید این هنوز پانزده سالش نشده است حالا پانزده سالش رسید حالا که بچه است تریاک برایش طوری نیست بگذار بکشد سر پانزده سال میگویم بسمه تعالی نکش واقعا اگر یک کسی معتاد شد به یک کاری با یک نکش میتواند خودش را نگه دارد اگر بچه شما از کوچکی عادت کرد به بی حجابی اونوقت سر نه سالگی شما میتوانی بگویی حجاب منتها باید یک حجابی هم باشد که این حجاب تحمیلی نباشد به اینکه که آدم هی عرض کنم حضور شما که یک جوری باشد که طراحی حجاب طرحی باشد که دختر از دین فرار نکند. (ما من به طلبهها گفتم که اتفاقا دیروز جلسه داشتیم برای طلبهها گفتم که هیچ وقت بیش از اسلام ببینید پیغمبرزیادی گوش بده حرف نو میخواهم بزنم زیادی گوش بده حرف نو نو است پیغمبر فرمود(قولوا لا اله الا الله تفلحوا) چی بگویید(لا اله الا الله) رستگار میشوید پیغمبر آمد و رفت امیرالمومنین آمد امام حسن امام حسین امام سجاد امام باقر امام صادق امام کاظم امام رضا بعد از صد سال صد و چند سال امام رضا فرمود(لا اله الا الله) بگوید منتها به شروطها امام رضا فرمود(لا اله الاالله) شروطی هم دارد(و انا من شروطها) من هم جزء لااله الا الله هستم یعنی نمیشود(لا اله الا الله) بگویی و امام معصوم را قبول نداشته باشی بین لا اله اله الله خالی و شروطش صد و چند سال، اگر پیغمبر روز اول میگفت بگوید لا اله الا الله و بگویید که بعد از امیرالمومنین و بگید اگر اگر او اگر میخواست همه خاندانش را روز اول بگوید ممکن بود قبول نکنند.) شما اگر میخواهید نماز شب خوان درست کنید بگویید آقا نماز شب یازده رکعت است قل هوالله هم میتوانی نخوانی یعنی یازده سوره حمد نشسته هم میتوانی بخوانی هم بدون قل هوالله میتوانی بخوانی نماز مستحب را نماز شب را و هم نشسته اگر اینطور گفتیم نماز شب خوان زیاد میشود بعد از یک مدتی که نماز شب خواند بگو ببین(قل هوالله) که بخوانی چنیین است و چنان است باز یک خورده که خواند بگو به چهل تا مومن که دعا کنی سیصد تا العفو که بگویی یعنی هی بعدا بنده بودنش را اضافه کن از ساعت اول اضافه نکن یعنی باید شیوه شیوه آرامی باشد بچه هامان را حدیث بخوانم.
9- تربیت دینی فرزند از دوران کودکی
حدیث داریم که بچه را سه سالگی این کلمه را یادش بده سه سالگی این کلمه را یادش بده(لا اله الا الله)، سه سال و هفت ماه و بیست روزش که شد حالا ممکن است این هفت ماه و بیست روز در آینده کشف بشود که این هفت ماه و بیست روز چه انقلابی در روح بچه پیدا میشود سه سال و هفت ماه و بیست روز این کلمه را یادش بده(محمد رسول الله) یک مدتی که شد وقتی نماز میخوانی این بچه را بیاور بقلت بنشیند یک مدتی که شدحالا مدتش را من حفظ نیستم چون حدیثش را من خیلی سال هست که دیدم صورتش را بشور بگو حالا وضو بگیرد نه وضو درست همین را بگو درست بس است همینطور ذره ذره یک جوری کنیم که این هفت سالگی هشت سالگی این کم کم با نماز آشنا بشود از سه سالگی شروع کنیم حدیث داریم بچهها را تا سه سال چیزی بهشان تحمیل نکنید بله یک وقت یک بچه تیزهوشی است نابغهای طوری نیست حالا قبل از تکلیف قرآن حفظ کند اما اگر بچهها بچه معمولی هستند اینکه به بچه معمولی بگویم چند جزء قرآن حفظ کن نه آیه داریم و نه حدیث بنده هنوز به عنوان یک آخوندی که شصت سالم هست چیزی ندیدهام که بچه را قبل از تکلیف بگیم چیزی حفظ کن حدیث آن است که بچه را هفت سال آزادش بگذار،دع،دع با دال و عین،دع یعنی رها کن(دع ولدک سبع سنین) بچهات را هفت سال آزادش بگذار از هفت سالگی به بعد قبل از تکلیف کار دین باید یک جوری باشد دین باید روان باشد بین دونماز بارها گفتیم کسی مسئله نگوید سخنرانی نکند دوتا نماز جماعت را بخوانیم هر کس ماند میخواهد یک حدیث گوش بدهد گروگان نگیریم تو مسجدها بگوییم اگر ما مسئله نگوییم در میروند خوب در بروند شما یک چیزی بگو در نروند خوب وقت تمام شد حرفهام تمام نشد خلاصه ما از قرار معلوم اگر سر سفره قرآن بنشینیم دین ناب را بدون پیرایهها بدون سلیقههای شخصی بدون آداب و رسوم خود دین دین دین یعنی بدون پیرایهها بگیم خود دین را امام رضا فرمود همه عاشقش میشوند اگر دیدید عاشق نشدن مثل شیری است که بچه میخواهد برود تو سینه مادرش شیر بخورد اگر دیدید بچه رفت تو سینه مادرش بعد پس زد معلوم میشود مادر به سینهاش فلفل مالیده است اگر مادر به سینهاش فلفل مالید این بچه مردم آب میخواهند اگر آب دادی به طرف پس داد معلوم میشود که توی آب مگس افتاده است یا معلوم میشود این آقای که آب میاورد آدم کثیفی است اگر آب توش مگس نباشد دست آدم کثیفی هم نباشد معلوم میشود همه معدهها آب میخواهد و همه بچهها میروند رو به سینه مادرهایشان اگر دیدید کسی از اسلام فرار کرده باید دید قصه چی هست اسلام ناب زندگی جوریست که کسی نمیگوید خوشا به حال اینهایی که دین ندارند مومنین میتوانند چنان زندگی کنند که تمام آنهایی که ایمانشان ضعیف است بگویند اگر میخواهیم زندگیمان شیرین بشود برویم مثل مسلمانها زندگی کنیم مثل مومنین مثل حزب الهیها زندگی کنیم بله میشود یک جوری زندگی کرد که عرض کنم حضور جناب عالی که آدم بگوید که من پشیمانم که زن این آقا شدم هم دیگر دخترش را به مشابه شوهرش ندهد والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2662