responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2705


1- اخلاص امام حسين(ع)

، در ماجراي عاشورا
2- محاصره اقتصادي و نظامي در كربلا
3- سادگي، ويژگي اولياي الهي
4- تعامل ميان مسجد و حسينيه
5- نقش اردوهاي جهادي بسيج، در سازندگي كشور
6- كربلا، قلّه‌ي ايثار، صبر و تبليغ دين
7- اقامه نماز و قرآن، همراه اقامه عزاداري

موضوع: ویژگی‌های واقعه كربلا

تاریخ پخش: 02/09/91

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بینندگان عزیز زمانی بحث را می‌بینند، كه در آستانه‌ی عاشورا هستیم. چند شب به عاشورا مانده است. هفته‌ی بسیج را داریم. عاشورا را داریم. هفته‌ی امر به معروف را هم داریم. سعی می‌كنیم یك چیزی را بگوییم كه به همه‌ اشاره شود.

قبل از آنكه بحث را شروع كنم. یك سلام به امام حسین بدهیم. یك سلام یك زیارت كامل است.

«السَّلَامُ عَلَیْكَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْكَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه»

در كربلا، خود ماجرای عاشورا یك حركت بسیجی بود. یعنی از پیر و جوان، از علی اصغر تا حبیب بن مظاهر، سیاه پوست و سفید پوست در كربلا بود. الآن هم هیچ روزی مثل عاشورا ایران بسیج نمی‌شود. یعنی از آیت الله گرفته، تا نانوا، كارگر، تاجر، فقیر، بچه، بزرگ، كارمند، همه می‌گویند: یا حسین و در خیابان می‌ریزند. یكوقت امام درباره بسیج فرمود: ارتش بیست میلیونی می‌خواهیم تأسیس كنیم. یك آیه در قرآن داریم می‌گوید: بیست بر دویست پیروز است. آیه‌اش این است. (عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْن‌) (انفال/65) منتها (عِشْرُونَ صابِرُونَ) باشند. مشخصات بسیجی كه برگرفته از مشخصات كربلا است.

موضوع: ویژگی‌های واقعه‌ی كربلا و در پرتو آن بسیج.

1- اخلاص امام حسین علیه‌السلام، در ماجرای عاشورا

1- اخلاص؛ آن چیزی كه به كارها رشد می‌دهد، اخلاص است. امام اخلاص داشت در كارش موفق شد. «ما كان لله ینمو» حدیث داریم چیزی اگر خالص باشد، خدا قول داده است رشد بدهد. اگر به شما بگویند: جد یازدهم شما هفت قرن پیش از دنیا رفته است. می‌خواهیم برای ایشان سالگرد بگیریم، پول بده. می‌گوییم: دنبال كارت برو! جدّ چندم من قرن فلان! ولی مردم برای امام حسین پول می‌دهند مراسم می‌گیرند. برای جد خودشان نمی‌دهند، اما برای امام حسین می‌دهند.

شاه عباس تاج و تختش پرید. اما كاروانسرای شاه عباسی مانده است. چون در جاده‌ی كربلا بود. هرچه خدایی باشد ماندگار است. هرچه خدایی باشد ماندگار است.

2- بصیرت؛ الآن در دنیا به ارتش می‌گویند: بزن، می‌زند. حالا چرا بزن، كر و كور است، برو بمباران كن. ولی یاران امام حسین بصریت داشتند. یك پسر سیزده ساله، حضرت قاسم در كربلا، از او پرسیدند مرگ را چطور ‌می‌بینی؟ فرمود: مرگ از عسل شیرین‌تر است. این یعنی چه؟ یعنی اگر بنا شد بنی امیه حاكم باشد، بمیرم بهتر است. من زیر خاك باشم بهتر است. نمی‌خواهم روی خاك باشم و نظام، نظام اموی باشد و بنی امیه سلطنت كند. كدام دانشگاه‌های سیاسی فارغ التحصیلش حاضر است بگوید: بمیرم كه رژیم، این رژیم نباشد. این بصیرت است. بعضی از یاران امام حسین فرمودند: بارها كشته شویم و زنده شویم، باز از حسین دست برنمی‌داریم.

3- محو منكر. شاه منكر بود. چند وقت پیش یك جایی نماز می‌خواندم، گفتند: استاد فلان می‌آید راجع به نقش ولایت فقیه صحبت كند. بحث علمی كند، گفتم: بحث علمی‌اش را انجام دهید، اما به مردم بگویید: اگر امام نبود شاه نمی‌رفت. شاه یك منكری بود كه با وجود امام رفت. پس این نقش ولایت فقیه است. دیگر دلیل نمی‌خواهد. گاهی وقت‌ها ما می‌رویم یك چیزی را ثابت كنیم، راهمان بیشتر دور می‌شود. امام حسین در دعای عرفه می‌گوید: «تَرَدُّدِی فِی الْآثَارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَارِ» می‌روم از اثر به خدا پی ببرم راهم دور می‌شود. مگر تو غایب هستی كه دنبالت بگردم. مگر برای غیر تو ظهوری است كه برای تو نیست. مگر دیگران از تو روشن‌تر هستند تا من خدا را از طریق دیگران بشناسم.

4- هدف كشورگشایی نبود، ارعاب نبود، قدرت نبود. غصه نخوریم كه تحریم اقتصادی شدیم. در كربلا امام حسین تحریم اقتصادی شد. آب هم نداشت. تحریم كه می‌شویم جنب و جوش پیش می‌آید، یك صنایع دستی، نمی‌دانم تربیت مرغ، تربیت گوسفند، درخت، گل، بهار، درخانه‌ها زن‌ها شروع به كار كردن می‌كنند. به نفع ما است. بگذارید تحریم شویم. اصلاً گاهی وقت‌ها تحریم‌های داخلی هم به نفع ما است. دولت امسال به خاطر اینكه یك مقدار كم پول داشت به حوزه‌ها كمك نكرد. گفتیم: «الْحَمْدُ لِلَّه‌»! بگذارید روی پای خودش باشد.

ما باید روی پای خودمان باشیم، تا اگر دولت هم یك خلافی كرد، بگوییم: آقا این كارت غلط است. اگر دولت بیاید یك جایی را برای حوزه بسازد، ولو دولت پول به آخوند نداده است. این را من می‌گویم در برنامه سمت خدا هم گفتم. آن وقتی هم كه یكی دو سال كمك كرد، كمك به ساختمان كرد. نه شهریه‌ی طلبه‌ها، نان طلبه‌ها، رزق طلبه‌ها، گفت: آقا این مدرسه ناتمام است، این چند میلیون را بگیر، مدرسه را تمام كن. خوب خوابگاه برای دانشجوها می‌سازد، خوابگاه برای طلبه‌ها هم بسازد. یك كمك‌های ساختمانی كرد. وگرنه روحانیت، از اول روی پای خودش بوده است. ایران روی پای خودمان باشد. طوری برنامه‌ریزی كنیم كه با یك تغییراتی نابود نشویم.

2- محاصره اقتصادی و نظامی در كربلا

كربلا محاصره‌ی اقتصادی بود. آب نبود، نصف لیوان آب برای علی اصغر، از شب هفتم كه بحث را شما گوش می‌دهید، دستور آمد كه آب را ببندید. شب هفتم محرم شب بسته شدن آب هم هست.

محاصره‌ی نظامی بود، سی هزار نفر، هفتاد و دو نفر را محاصره كردند. كجای كره‌ی زمین یك چنین محاصره نظامی بوده است؟

محاصره‌ی تبلیغاتی گفتند: «یَا خَیْلَ اللَّهِ ارْكَبِی» (بحارالانوار/ج61/ص176) عمر سعد روز عاشورا گفت: ای لشگر خدا سوار شوید برویم حسین را بكشیم. به لشگر یزید، لشگر خدا ‌گفت. «یَا خَیْلَ اللَّهِ» ای لشگر خدا.

باید خدا را شكر كنیم در این زمان زندگی می‌كنیم. اگر ما پنجاه سال پیش متولد شده بودیم، باید به شاه بله قربان می‌گفتیم. (طَوْعاً وَ كَرْهاً) (آل‌عمران/83) یا با زور، یا با میل. باید به یك فاسق بله قربان می‌گفتیم. حالا به یك عادل می‌گوییم. فاسقی كه نظر شخصی‌اش را می‌گفت. عادلی كه نظر امام صادق را می‌گوید. فاسقی كه هدفش رضای آمریكا بود. حالا بله قربان به عادلی می‌گوییم كه رضای خدا هدفش است.

یكوقت ارتشی، سپاهی، بسیجی، نیروی انتظامی فكر نكند كه البته خودشان كه نه ولی از یكی از بچه‌هایشان من شنیدم، حالا بچه‌ی یكی از این دانه درشت‌های قوای مسلح، در هواپیما بود. من نشسته بودم. او هم آن طرف نشسته بود. بچه‌ی ایشان دختر بود پشت سر من نشسته بود. مشهد می‌رفتیم. این دختر گفت: حاج آقا اگر گردنتان را عقب بكشید من یك چیزی بگویم پدرم نفهمد. نمی‌دانست یك زمانی تلویزیونی می‌شود. حالا شما هم به كسی نگویید.

گفت: پدر ما در قوای مسلح باید بله قربان بگوید. شاه بود به شاه بله قربان می‌گفت، حالا ولایت فقیه است به ولایت فقیه بله قربان می‌گوید. پدر ما بله قربان گو است، فرق نمی‌كند چه شاه، چه فقیه. گفت: پدرم نفهمد. گفتم: نه! به او گفتم: دختر خانم قصه‌ی یوسف را شنیدی؟ گفت: بله. گفتم: یوسف وقتی زلیخا علاقه‌مند شد و درها را بست و پیشنهاد خلاف كرد، یوسف چه كرد؟ یك خرده فكر كرد و گفت: هیچی یوسف فرار كرد. گفتم: زلیخا چه كرد؟ گفت: او هم فرار كرد. گفتم: فرق این دو فرار چیست؟ او می‌دوید و من می‌دویدم. یوسف می‌دوید گناه نكند. شما بگویید… زلیخا می‌دوید گناه كند. فیزیك‌اش هردو می‌دوند، شیمی‌اش فرق می‌كند. بله قربان، بله قربان است. فیزیك‌اش كلمه‌ی بله قربان است. بله قربان به عادل یا فاسق؟ بله قربان به كسی كه نظر شخصی‌اش را می‌گوید. یا كسی كه نظر اسلام را می‌گوید؟ بله قربان كه هدف رضای خداست، یا بله قربان كه هدف رضای آمریكاست؟ چاقوكش و جراح هردو شكم پاره می‌كنند. از چاقو كش پول می‌گیرند و به جراح پول می‌دهند. هدف مقدس خیلی ارزش دارد.

3- سادگی، ویژگی اولیای الهی

4- سادگی؛ كربلا خیلی ساده بود. هرچه تشریفات بیشتر شود وابسته تر می‌شویم. كسی می‌تواند شنا برود كه لباسش سبك باشد. با لباس سنگین نمی‌شود شنا كرد. ساده‌ی ساده. این چفیه‌ای كه شما دارید، عرق را با آن پاك می‌كند. اشكشان را می‌گرفتند. گاهی دست می‌شكست این را به گردنشان آویزان می‌كردند. دیگ را بلند می‌كردند. حمام می‌رفتند، حوله می‌شد. سجاده می‌شد. تب می‌كردند، تر می‌كردند روی پایشان می‌گذاشتند. از این گازهای شیمیایی بود، روی صورت می‌انداختند. یعنی یك چیزی كه چه كاره بود. سادگی خیلی مهم است.

به من می‌گویند: آقای قرائتی سی و چند سال است تخته سیاهت را نمی‌خواهی عوض كنی؟ می‌دانی چقدر وسایل تكنولوژی و كمك‌آموزشی آمده؟ می‌گویم: می‌خواهم تخته سیاه باشد، چون تخته سیاه در همه روستاها هست. اگر از امكانات مدرن استفاده كنم، می‌گویند: بله، قرائتی جایش گرم است. همه امكانات هم دارد. به ما چه یك طلبه در روستا گیر كردیم و چیزی نداریم. من می‌خواهم بگویم: می‌شود با یك تخته سیاه و گچ، یعنی با ساده‌ترین چیزها، كارهای مهمی كرد.

الآن یك سالن درست می‌كنیم، سالن آمفی تئاتر، یك سالن درست می‌كنیم حسینیه، یك سالن درست می‌كنیم مسجد، یك سالن را كتابخانه می‌كنیم، یك سالن درست می‌كنیم… از خدا یاد بگیریم. خدا یك شكاف در صورت به نام لب گذاشته است، با همین لب سینه‌ی مادر را می‌مكیم. بزرگ می‌شویم با همین لب حرف می‌زنیم. اكسیژن می‌گیریم. با همین لب كربن پس می‌دهیم. با همین لب می‌بوسیم، با همین لب سوت می‌كشیم، با همین لب فوت می‌كنیم. حالا اگر دست مهندس‌ها می‌دادی، یك لوله‌كشی می‌كرد خروج كربن، از این طرف یك لوله می‌گذاشتند ورود اكسیژن. اینجا یك لوله برای كشیدن و مكیدن. كله‌ی ما را پر از دودكش و لوله و دكمه می‌كردند. سادگی ارزش است. حتی در مراسم دینی.

4- تعامل میان مسجد و حسینیه

از وقتی مسجدهای میلیاردی مجلل ساختیم قسمت‌هایی از شهر دیگر مسجد ندارد. ما الآن در ایران جاهایی داریم كیلومتر در كیلومتر مسجد نیست. چرا؟ برای اینكه یك مسجد چند میلیاردی ساختند. امیرالمؤمنین كه می‌فرماید: هرجا شكم سیری است معلوم است یك گرسنه كنارش است، از این استفاده كنیم. هرجا هم یك مسجد مجللی است پیداست روستاها مسجد ندارند.

من تعجب می‌كنم جایی كه مسجد ندارند، به چه دلیل شما حسینیه می‌سازید؟ من با حسینیه مخالف نیستم. من در حسینیه را می‌بوسم. ولی از خود امام حسین بپرسی. آقا من یك پولی دارم، حسینیه بسازم یا مسجد؟ می‌گوید: حسینیه محرم باز است، مسجد در طول سال باز است. حسینیه‌ها باید در كنار مسجد باشند، نه رقیب مسجد. متأسفانه، متأسفانه حسینیه كه می‌زنیم یك عده جوان‌ها در حسینیه می‌روند و یك عده پیرها در مسجد می‌روند. یعنی جدا می‌كنیم. حسینیه باید مردم را به مسجد هل بدهد. مسجدی‌ها هم به حسینیه بروند. باید اینها بده و بستان داشته باشند. نه دو گروه دو رقم كار ‌كنند. یك نژادی آن كار را می‌كند، یك نژادی این كار را.

بعضی از حسینیه‌ها بغل هم بغل هم. پیغمبر مسجد ضرار را خراب كرد. نباید مسجد ضربه به مسجد دیگر بزند. (وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنین‌) (توبه/107) حالا اسم آن شهر را نمی‌برم. شهری رفتم هر پنجاه متر تا صد و پنجاه متر یك حسینیه. چه حسینیه‌ای با چه آجرها و چه ساختمان‌هایی. رقابتی اگر باشد قبول نیست.

یك كسی یك شتری را نحر كرد، یك آبگوشتی درست كرد، قابلمه قابلمه در خانه‌ی افراد می‌داد، یك قابلمه را هم در خانه‌ی رئیس یك قبیله‌ای دیگر برد. گفتند: آقا شتری نحر كردیم، آبگوشتی است این قابلمه سهم شماست. گفت: من خودم رئیس قبیله هستم. تو قابلمه‌ی آبگوشت برای من آوردی؟ لگد زد و قابلمه هوا رفت. به قبیله‌اش گفت: به كوری چشم قبیله‌ی اول دو تا شتر نحر كنید. آنها گفتند: به كوری آنها سه تا شتر. رقابت و چشم و هم چشمی كشید به اینكه صد تا شتر كشتند. امیرالمؤمنین فرمود: گوشت شترها را در بیابان بریزید، شتری كه براساس خدا نباشد، گوشتش خوردنی نیست. حساب نكنید كه علامات ما چند تا تیغ دارد. امام حسین كه تیغ‌های علامات را نمی‌شمارد. چند تا دیگ بار گذاشتیم، چطور سینه زدیم. آنچه مهم است سادگی و اخلاص است.

همین چفیه سبك، ارزان، ساده، دستمال است، حوله است. كار كلاه را می‌كند، كار جوراب را می‌كند، نقش طناب را دارد. از محاصره‌ی اقتصادی نترسید، آب نداشت. از محاصره‌ی نظامی نترسید، سی هزار نفر، هفتاد و دو نفر را محاصره كردند.

5- نقش اردوهای جهادی بسیج، در سازندگی كشور

تمام قله‌ها در كربلا بود. بسیج یك زمانی قله‌ی كارش دفاع از كشور بود. خوب زمان جنگ حرف اول را جبهه می‌زند. اما الآن كه «الْحَمْدُ لِلَّه‌» جنگ نیست در كارهای دیگر. همین سازندگی كه راه افتاده است خیلی كار خوبی است. من فكر كردم یك پولی هم به این جوان‌ها می‌دهند. گفتند: نه، هیچ‌كس هیچی به اینها نمی‌دهد. یك جوان دانشجو از خانواده‌ی مرفه شهرنشین می‌رود در روستا و بخشی از عمرش را در هوای داغ كارگری مجانی می‌كند. این كار حضرت خضر است. حضرت خضر و موسی به قریه‌ای رسیدند. دیوار خرابی بود گفت: بیا بسازیم. موسی گفت: آخر تأمین اعتبار ندارد. گفت: نداشته باشد. دیوار خراب است باید ساخت. گفت: آخر پول! گفت: پول نباشد، بی‌پول. پول بود، بود. نبود، نبود! البته معنای اخلاص هم این نیست كه آدم پول نگیرد. اخلاص را هم باید معنا كنیم. باید لغت‌ها را معنا كنیم. عزاداری یعنی چه؟ اخلاص یعنی چه؟ معنای اخلاص این نیست كه پول نگیرید. چون گاهی وقت‌ها آدم پول نمی‌گیرد كه بگوید: من پول نمی‌گیرم. بروم این طرف و آن طرف بگویم: من را می‌بینی، پول نگرفتم. باز می‌خواهد با نگرفتنش خودش را مطرح كند.

در قرآن برای اخلاص دو تا آیه داریم. یكی می‌گوید: (لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرا) (انعام/90)، یعنی طلب پول نمی‌كنم. یكی هم می‌گوید: (لا نُریدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً) (انسان/9) یعنی نیت پول نكردم، به قصد پول نیامدم. حرف پول را هم نمی‌زنم. اما نمی‌گوید: اگر شما پول دادید، نمی‌گیرم. نمی‌گوید «لا اخذُ مِنْكُمْ اجرا» یك كار مفیدی را انجام بده. پول بود، «الْحَمْدُ لِلَّه‌»، نبود، «اللَّهُ أَكْبَر»! برای پول كار نكنیم نه اینكه اگر پول ندادند نگیریم. مردم هم اگر دیدند یك كسی خالص است، پولش بدهند. نگویند: این آدم مخلصی است. بابا او مخلص است، تو هم با شعور باش. حضرت موسی بزغاله‌های دختر شعیب را آب داد. شعیب گفت: بروید به او بگویید بیاید. دختر آمد گفت، (إِنَّ أَبی) پدرم،‌ (یَدْعُوكَ) دعوتت كرده، چه كار دارد؟ (لِیَجْزِیَكَ) جزا بدهد (أَجْرَ ما سَقَیْتَ) (قصص/25) اجر سقایی‌ات را می‌خواهد بدهد. چون حضرت شعیب پیر بود. نمی‌توانست چوپانی كند، دخترهایش چوپانی می‌كردند. حضرت موسی دید اینها كنار ایستادند، آمد كنار چشمه آب گفت: چه شده؟ گفتند: مردها آب بدهند بروند، بعد ما گوسفندان را آب می‌دهیم كه تنه‌ی ما به تنه‌ی مردها نخورد.

عرض كنم كه حضرت موسی برای رضای خدا گوسفندهای دخترها را آب داد. اما شعیب گفت: بیا تا اجر تو را بدهم. (لِیَجْزِیَكَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ).

6- كربلا، قلّه‌ی ایثار، صبر و تبلیغ دین

ممكن است افرادی برای خدا كار كنند. شما هم برای خدا مزدش بده.

تمام قله‌ها در كربلا بود.

قله‌ی ایثار؛ ابالفضل آب را تا لب دهانش آورد، گفت: دیگران تشنه‌تر هستند.

قله‌ی صبر، بچه‌ی شش ماهه روی دست بابا.

قله‌ی امر به معروف و نهی از منكر؛ شما خبر دارید یا نه؟ روز عاشورا از صبح تا ظهر ده تا سخنرانی شد. سخنرانی‌های كوتاه، سه تا برای خود امام حسین بود. در هیچ حالی دست از تبلیغ برنمی‌دارد.

بگذارید من یك چیزی بگویم. هم برای روحانیون خوب است و هم برای جلسات عزاداری. چون بعضی جلسه‌ها به سینه زدن و مداحی تمام می‌شود و كسی را دعوت نمی‌كنند كه چهار تا آیه و حدیث و مسأله بگوید. یك خطری است من برای شما بگویم. زیادی گوش بدهید، می‌خواهم مسأله‌ی لطیفی را بگویم. زیادی گوش بدهید لطیف است و قرآنی.

ما هرجا دو تا «الا» دیدیم، یكی‌اش دروغ است. چطور؟ بگویم: هیچی نمی‌خورم، الا شیر. بعد بگویم: هیچی نمی‌خورم الا آب یكی‌اش دروغ است. هیچ وقت مطالعه نمی‌كنم، الا تابستان، بعد بگویم: هیچ وقت مطالعه نمی‌كنم الا زمستان. خوب یكی‌اش دروغ است. دو تا الا یكی‌اش دروغ است. هیچ كسی را دوست ندارم، الا «الف». بعد می‌گویم: هیچ كسی را دوست ندارم الا «ب». هرجا دو تا الا است، یكی‌اش‌ دروغ است. مگر اینكه این دو با هم چفت شود. اگر چفت شود دروغ نیست. مثل اینكه بگویم: هیچی نمی‌خورم جز مایع، بعد بگویم: هیچی نمی‌خورم جز شیر. این دروغ نیست، چون مایع و تفاوتی ندارد.

دو تا الا در قرآن است. یا خدا دروغ گفته، پناه بر خدا. یا دو تا الا یكی است.

یكجا می‌گوید: پیغمبر تو هیچ نقشی نداری، (وَ ما أَرْسَلْناكَ) (انبیا/107) ما تو را نفرستادیم (إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ) این یك الا است. ما تو را نفرستادیم مگر برای رحمت. یعنی پیغمبر نقش تو فقط رحمت است. یكجای دیگر هم داریم می‌گوید: (ما عَلَى الرَّسُولِ) (مائده/99) اینجا هم یك الا داریم، (إِلاَّ الْبَلاغُ). رسول وظیفه‌ای ندارد، الا تبلیغ. بلاغ یعنی تبلیغ دین. (إِلاَّ رَحْمَةً)، (إِلاَّ الْبَلاغُ) معلوم می‌شود رحمت واقعی تبلیغ دین است. مجالسی كه با شعر و مداحی، سینه زدن و عزاداری، بدون اینكه نماز جماعت در آن باشد، بدون اینكه یك مسأله‌ی فقهی گفته شود، بدون اینكه یك آیه‌ای، حدیثی، تفسیری باشد، فقط یك طبلی می‌زنند و پلویی می‌خورند و هیچی به هیچی. این از رحمت دور است. می‌خواهم ببینم گرفتید یا نه؟

چرا ما جلساتمان از تبلیغ دین جدا می‌شود؟ عزاداری باشد، مداحی باشد، ولی قرآن و حدیث باشد، ما باید مواظب باشیم، ظهر عاشورا، نماز باید برپا شود.

7- اقامه نماز و قرآن، همراه اقامه عزاداری

نماز امام حسین دو ركعتی بود. چون مسافر نمازش شكسته است. نماز شكسته‌ی ظهر سی و پنج كلمه دارد. دو تا حمد و دو تا «قُلْ هُوَ اللَّه»، دو تا ركوع و چهار تا سجده، شمردم سی و پنج كلمه. سی تا تیر برای امام حسین رها شد برای سی و پنج كلمه. یعنی تقریباً هر یك كلمه یك تیر. یعنی چه؟ یعنی اهمیت نماز. امام حسین می‌توانست در خیمه نماز بخواند. مخصوصاً بیرون خواند تا بهما بگوید: نماز را باید علنی خواند. قله‌ی عبادت!

اصلاً امام حسین فرمود: جنگ را از تاسوعا به عاشورا بیاندازید. چون «انی احب الصلاة» می‌خواهم یك شب دیگر نماز بخوانم. یك چیز دیگر هم بگویم. این هم زیادی گوش دهید دقیقه‌ی آخر است. زیادی گوش دهید.

شیعه و سنی گفتند، بارها پیغمبر فرمود: «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا» (بحارالانوار/ج2/ص99) قرآن و امام حسین حدا نمی‌شود. به تعداد جلسات امام حسین كه در هر شهری هست، باید جلسات قرآن هم باشد. اگر در یك شهر مجلس امام حسین دویست تا است، هیأت عزاداری دویست تا است، اما تفسیر قرآن دو تا. پیداست امام حسین جلو افتاده است. «لَنْ یَفْتَرِقَا» اینها نباید جدا شوند. امام حسین روی نی قرآن خواند، یعنی چه؟ یعنی سر من از تن من جدا می‌شود، ولی سر من از قرآن جدا نمی‌شود.

عزیزانی كه به عشق امام حسین جمع می‌شوید، عاشورا كه تمام شد، به خاطر همان امام حسین جمع شوید یك جلسات قرآن داشته باشید. افرادی روی قرآن را می‌توانند بخوانند، روخوانی. افرادی ترجمه، افرادی تفسیر ساده، افرادی تفسیر عمیق، تفسیر باید احیا شود. قرآن باید اقامه شود. (وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ) (مائده/66)، (ما أُنْزِلَ) قرآن است. (اَقاموا) اقامه، همینطور كه می‌گوییم اقامه‌ی عزاداری، اقامه‌ی نماز، اقامه‌ی دین، (أَقیمُواْ الدّین‌)، (أَقیمُوا الصَّلاة) (بقره/43) كتاب آسمانی باید اقامه شود.

من از این فرصت استفاده كنم، جلسات عزاداری بعد از عاشورا، این جلسات و این جمعیت و این وحدت، از هم نپاشد. حماسه‌ی عاشورا سر جایش باشد، اما در طول سال هم، جلسات نیم ساعته. عزاداری یك ساعت و نیم، قرآن نیم ساعت، جمع شوند دو تا آیه بخوانند، یك كسی هم این آیه را برایشان بگوید.

خدایا از اخلاص حسین، از صبرش، از ایثارش، از اشكش، از عبادتش، از تربیت فرزندش، از هجرتش، از شهادتش، از كمالاتی كه به اهل بیت دادی ذره‌ای به ما هم مرحمت بفرما.

یك توسل دو سه دقیقه‌ای داشته باشیم.

«والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 65 سوره انفال، بر چه امری تأكید دارد؟
1) غلبه پیامبر بر مشركان
2) غلبه مؤمنان بر كافران
3) غلبه مؤمنان اندك بر دشمنان بسیار
2- یزیدیان در روز عاشورا، كدام گروه را، لشگر خدا می‌خواندند؟
1) لشگر امام حسین
2) لشگر یزید
3) كاروان اسیران
3- كدام آفت، عزاداری‌ها را تهدید می‌كند؟
1) رقابت حسینیه‌ها با مساجد
2) رقابت و چشم‌ هم چشمی حسینیه‌ها
3) هر دو مورد
4- از مقایسه آیه 107 سوره انبیاء و آیه 99 سوره مائده، چه نكته‌ای حاصل می‌شود؟
1) وجود پیامبر مایه رحمت است
2) وظیفه پیامبر، تبلیغ دین است
3) رحمت واقعی، تبلیغ دین است
5- چرا امام حسین علیه‌السلام، تقاضا كرد جنگ از نهم به دهم محرم به تأخیر بیفتد؟
1) برای آمادگی یاران و اصحاب
2) برای پشیمان شدن دشمن
3) برای نماز و نیایش شبانه

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2705
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست