responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2713

موضوع بحث: هدايت در قرآن، رمضان 68

تاريخ پخش: 24/1/68

بسم الله الرحمن الرحيم

ماه رمضان با اينكه خيلى مهم است، قرآن وقتى مى‌خواهد از ماه رمضان تعريف كند مى‌گويد: ماه رمضان ماهى است كه در آن قرآن نازل شد. (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ) (بقره /185) نمى‌گويد: «شهر رمضان الذى كتب عليكم الصيام» گرچه ماه رمضان، ماه روزه است اما قرآن نمى‌گويد: «ماه روزه» مى‌گويد: «ماه قرآن». يعنى اهميت قرآن در ماه رمضان از اهميت روزه در ماه رمضان بيشتر است. روزه را هركس سالم است بايد بگيرد. اما قرآن را هم سالمها و هم مريضها، هر دو بايد توجه كنند. حالا ما در ماه رمضان قرآن را در دست مى‌گيريم. چون مى‌دانيم اگر كسى در ماه رمضان يك آيه قرآن بخواند مثل آن است كه تمام قرآن را در غير ماه رمضان بخواند. شروع كه مى‌كنيم اولين سوره، سوره حمد است. مى‌گوييم (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ، إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) (فاتحه /6-2) اولين دعا در اولين سوره دعاى هدايت است كه ما در اين اولين شب جمعه رمضان 1368 آن را معنا كنيم. پس موضوع بحث ما هدايت است.

1- مفهوم صراط مستقيم در قرآن

مقدارى درباره صراط مستقيم صحبت كنيم. راه مستقيم يعنى راه راست. اين راه راست چه راهى است؟ بقيه راهها كج است؟ ما در هر شبانه روز هفده ركعت نماز مى‌خوانيم. هفت ركعتش كه تسبيحات اربعه است و ده ركعت ديگر را هر مسلماني واجب است كه سوره «حمد» را بخواند چون قَالَ النَّبِيُّ(ص): «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ»(عوالي‌اللآلي، ج‌3، ص‌82) به جاى سوره توحيد مى‌شود سوره‌هاى ديگر را خواند، اما به جاى حمد هيچ سوره‌اى را نمى‌توان خواند. هر مسلمانى بايد نماز بخواند. بايد در نمازش حمد بخواند و بايد در هر حمد «اهْدِنَا الصِّراطَ» بگويد و اين اولين دعا در اولين سوره قرآن است.

2- هدايت همان راهنمايي است

بحث امروز ما هم اين است كه هدايت چيست؟ مى‌گوييم خدايا «اهْدِنَا» ما را هدايت كن. هدايت يعنى راهنمايى. معناى هدايت راهنمايى است. خدا همه هستى را راهنمايى مى‌كند. يك گوساله وقتى از گاو متولد مى‌شود، او همينطور بدن مادرش را بو مى‌كند تا به پستان مادرش برسد. اين را هدايت مى‌گويند. خداوند گوساله را راهنمايي مي¬كند تا لبهايش به پستان گاو برسد. اين را مى‌گويند هدايت. اين زنبور عسل همينطور راهنمايي مي‌شود و لابلاى گلها و شاخه‌ها پر مى‌زند تا به گل خوشبو برسد. اين را هدايت مى‌گويند.
اميرالمؤمنين مى‌فرمايد: «أَيُّهَا الْمَخْلُوق» اى انسان (فَمَنْ هَدَاكَ لِاجْتِرَارِ الْغِذَاءِ مِنْ ثَدْيِ أُمِّكَ وَ عَرَّفَكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ مَوَاضِعَ طَلَبِكَ) (نهج‌البلاغه، خطبه 163) چه كس تو را هدايت كرد. بشر چه كسى تو را هدايت كرد به سوى پستان مادرت و بعد بمكى و چه كسي به تو مكيدن آموخت؟ چطور فوت كردن بلد نبودى اما مكيدن بلد بودى؟ آيا كسي جز خدا بود و لذا مى‌گوييم: «الَّذي خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذي قَدَّرَ فَهَدى‌»(اعلى /3-2)
شهيد مطهرى مى‌فرمايد: در اين آيه سه نوع دليل براى خداشناسى هست. دليل «خَلَقَ» و «سَوَّى» و «هَدى» در يك آيه سه جمله گفته است. يك سطر قرآن است. اما مرحوم علامه شهيد مطهرى مى‌فرمايد: در اين يك سطر قرآن سه دليل براى خداشناسى است. اما «خَلَقَ» يعنى آفريد و هر خلقى يك آفريننده مى‌خواهد. حتى اگر شما ببينى يك تپه خاك وسط خيابان ريخته است، اين تپه خاك هيچ هنرى ندارد. فقط يك تپه خاك است. ولي مى‌گويى چه كسى آن را اينجا آورده است؟ خود اينكه آن را چه كسى آورده است دليل مى‌خواهد.

3- نمونه‌هايي از هدايت عمومي الهي در موجودات

اما گاهى مى‌بينى خاك نيست. اين خاك را «فَسَوَّى» برداشته آجرش كرده آن آجر را هم تراشيده و تراشيده هايش را كنار هم قرار داده است. (به قول آن شاعر كه درباره دانه هاي انار مى‌گويد: دانه‌هاى انار را مثل لعل تراشيده است، لعل تراشيده را كنار هم چيده است، باز كنار هم چيده را به نقره پيچيده، باز به نقره پچيده را به حقه پيچيده) خود يك گوساله به عنوان يك لاشه دليل مى‌خواهد. بعد نگاه مى‌كنيم كه اين گوساله «سَوَّى» و «قَدَّرَ» يعنى حساب شده كه دستگاه گوارش و اعضايش، اندامش اين اندازه‌گيرى‌ها خود دليل ديگرى است. ممكن است گوساله باشد. اندازه‌گيرى هم باشد، اما به سراغ پستان مادرش نرود. پس به سراغ پستان مادرش رفتن هم يك دليل ديگر است. ببينيد وجود گوساله دليل بر خالق است. هركس اين هيكل را ببيند مى‌گويد او بيهوده درست نشده است. ساختمان اين گوساله كه روده‌اش چقدر است؟ معده‌اش چقدر است؟ ريه‌اش چقدر است؟ مغز و گوشش چگونه است؟ اين اندازه‌گيرى باز يك قدرت نمايى ديگر است. حالا ممكن است هيكلش باشد. اندازه‌گيرى هم باشد، وقتى به دنيا آمد همينطور مثل يك لاشه بيفتد. اما اينكه ايشان به سراغ مادر مى‌رود، مادر را بر حمايت از او، و گوساله را بر مكيدن شير مادر هدايت مى‌كند، اينها همه دليل است.
خداوند كل هستى را هدايت كرده است ولي آن هدايتى كه ما در نماز مى‌گوييم كه (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) (فاتحه /6) هدايت ديگرى معنا مى‌شود. قرآن مى‌فرمايد: (وَ أَوْحى‌ رَبُّكَ إِلَى النَّحْل) (نحل /68) به زنبور عسل وحى كرديم و او را هدايت كرديم (وَ أَوْحى‌ في‌ كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها) (فصلت /12) ما هفت آسمان داريم. حالا اين هفت آسمان چه هستند ما نمى‌دانيم. تنها آن مقدار كه ستاره‌ها را مى‌ببينيم مى‌فهميم. اين ستاره‌ها زينت آسمان اول هستند، اين ستاره‌ها آرايش هستند مثل اينكه ما لوستر را مى‌ببينيم و سقف را نمى‌ببينيم. اين لامپ و اين لوستر. اين چراغى كه بالاى سرت است، زينت طاق است و خود طاق معلوم نيست. تازه آسمان اول چه فاصله‌اى نسبت به آسمان دوم دارد؟ حديث داريم، مثل يك حلقه كوچك وسط بيابان. آسمان سوم نسبت به آسمان چهارم. آسمان چهارم نسبت به آسمان پنجم. عالم خيلى بزرگ است ولى در هر آسمانى هدايت خداوند هست. خداوند همه چيزها را هدايت مى‌كند.
قرآن مى‌گويد: (أَ لَمْ‌تر أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَكَهُ يَنابيعَ فِي الْأَرْضِ) (زمر /21) يعنى من باران نازل مى‌كنم و خودم باران را به آنجا كه مى‌خواهم مى‌برم. در جاى ديگر مى‌گويد: (أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ) (سجده /27) يعنى خودم آب را هدايت مى‌كنم. به ابر مى‌گويم برو و اينجا ببار. يعنى خداوند حتي ابر را هدايت مى‌كند كه كجا ببارد، عين اينكه گوساله را هدايت مى‌كند كه كجا و چه چيزي را بمكد. شما حساب كنيد كه زمين جاذبه دارد. در كرات هم جاذبه هست و هم نيروي گريز از مركز. جاذبه و گريز از مركز خود هدايت الهى است. خداوند اينچنين آفريده است كه زمين جاذبه داشته باشد. زماني كه پوست بدن شما خراشيده مى‌شود و مقدارى از بدن انسان خون بيايد، خداوند بدن ما را طورى ساخته كه فوراً آب يا شير كه مى‌خوريم كمبود خون جبران مى‌شود. پس انسان مثل پيچ و مهره نيست. ماشين اگر يك پيچش گم شود، درك و شعور آن را ندارد و نمى‌فهمد كه براى خودش بگويد كه ما تايرى داشتيم كه چهار پيچ و مهره داشت. چون يك پيچش گم شده است آن سه پيچ ديگر كمك كنند و آن يك پيچ را بسازند. اما اگر از بدن شما يك ليتر خون كم شود، فوراً بدن شما خون مى‌سازد و جايش را پر مى‌كند. خداوند ساختمان بدن ما را هدايت كرده كه هرچه كم دارد خودش جبران كند. مرغهايى كه خروس ندارند وسيله دفاع از خود در بدن خود درست مى‌كنند. ماهى كه در عمق اقيانوس از نور خورشيد نمى‌تواند استفاده كند و از طرفى به نور احتياج دارد. اين ماهى از خود توليد نور مى‌كند. مرغ بى خروس از خود توليد سيخك مى‌كند. بدن كم خون از خود توليد خون مى‌كند. به اين هدايت مي گويند. بدن را هدايت كرده كه هرچه ندارد جبران كند. هدايت مى‌كند كه خودش را با محيط تطبيق بدهد. انسان موجود مادى نيست. موجود مادى مثل پيچ و مهره ماشين نمي تواند كمبود خود را جبران ‌كند. اما دستى در اين هستى در كار است كه هر موجودى و هر كمبودى كه دارد، كمبودش را جبران مى‌كند. اينها الطاف خداست.
اگر بر كسى فشارى مى‌آيد به همان ميزان اين فشار را جبران مى‌كند. بچه به دنيا مى‌آيد و هيچ قدرت دفاعى ندارد و خدا توسط پدر و مادر و يا هر دو كمبود بچه را جبران مى‌كند. اين هدايت است. اين هدايتها در آفرينش هست كه خداوند هستى را، ابر و باد و مه و خورشيد را به سويى كه مى‌خواهد هدايت مى‌كند (وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها) (يس /38) قرآن مى‌گويد: خداوند به خورشيد جريان داده است. خورشيد را به آن سمتى كه بايد برود، راه انداخته است. زمين را طورى قرار داده است كه (مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا) (اعراف /137) هر لحظه براى يك نقطه مشرق است و براى نقطه‌اى ديگر مغرب است. اين هدايت، يك هدايت عمومى است. اندازه‌گيرى آن هم دست خداست. (وَ الَّذي قَدَّرَ فَهَدى‌) (اعلى /3) خدا مقدر و اندازه‌گيرى كرده است. اندازه‌گيرى كرده كه موى سر شما بلند شود و شما مرتب كوتاه كنيد ولى موى ابروى شما از بچگى تا آخر بلند نشود. ناخن شما بلند شود ولى مژه چشم شما بلند نشود. يك سرى چيزها را روى شمعك آورده است. قسمتهايى از اندام را روى شمعك آورده است كه هيچ رشد نكند ولى قسمتهايى دائماً در حال رشد هستند. تازه در يك سن رشد مى‌كند و در يك سن رشد نمى‌كند. در گياهان هم همينطور است. در حيوانات هم همينطور است. خداوند كل هستى را آفريد و همه را با يك اندازه‌گيرى و با يك برنامه راه انداخت. قشنگ هم راه انداخت. اين اندازه گيريها مهم است. آب دهان شما به اندازه توليد مى‌شود. اگر زياد توليد مى‌شد همينطور آب دهان از چانه ما مي‌چكيد. اگر كم توليد مى‌شد، مى‌خواستيم حرف بزنيم حلق و دهانمان خشك مى‌شد. اگر كم باشد، حلق ما خشك مى‌شود. دست شما را اندازه گرفته است. يك مقدار گوشت اضافه گذاشته است كه اگر شما خواستى انگشتت را خم كنى، راحت بتوانى. اگر زيادتر بود، هميشه كمى اينجا چروك آويزان بود. اگر كم بود، قدرت خم شدن نداشت. براى كاسه زانو بازيك چند سانتى پوست اضافه گذاشته است كه اگر خواستيم خم كنيم بتوانيم. اگر زياد بود سنگينى مى‌كرد و اگر كم بود، زانو خم نمى‌شد.
فرعون به موسى گفت: خدا كيست؟ گفت: خداى من همان است كه «خَلَقَ»، «فَسَوَّى»، «قَدَّرَ» و هم «فَهَدى» است. بحث امروز ما بحث «فَهَدى»(هدايت) است. خداوند ما را هدايت كرده است. اين هدايت عمومى است كه شامل ابر و حيوان و انسان و ساختمان است. همه هستى را هدايت كرده است. اما يك هدايت هم انسانى است. درباره هدايت انسانى مى‌خواهيم كمى صحبت كنيم.

4- هدايت خاص انسان صراط مستقيم است

انسان را وقتى مى‌خواهد هدايت كند، چيزى در او قرار داده است كه قرآن مى‌فرمايد: (فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها) (شمس /8) يعنى هم فجور و هم تقوى را به انسان مى‌گويد، اين هدايت خداست كه انسان را خير شناس و شهر شناس كرده است. فرشته‌ها هم همينطور هستند. وقتى خداوند به فرشته‌ها تشرى زد، فرشته‌ها گفتند: (لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا) (بقره /32) ما چيزى بلد نيستيم الا آنكه تو به ما ياد داده¬اى. خداوند فرشته را در يك حد و انسان را در حدى ديگر آفريده است. خداوند انسان را هدايت كرده است و ما از خدا مى‌خواهيم «اهْدِنَا» ما را به راه مستقيم هدايت كند.
راه مستقيم كجاست؟ (إِنَّ رَبِّي عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ) (هود /56) راه مستقيم راه خداست. (إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلينَ عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ) (يس /4-3) راه مستقيم راه خداست. راه امامان معصوم است. راه انبياست و ما در نماز مى‌گوييم خدايا ما را هدايت كن كه به راه راست برويم. ديگران ما را كج مى‌برند. الآن دنيا را چه كسى هدايت مى‌كند؟ مردم دنيا يا در اختيار بلوك شرق هستند يا بلوك غرب و دنيا در آتش فتنه مى‌سوزد. براى اينكه دنيا از خط مستقيم بيرون رفته است. آنجاها كه ما مى‌سوزيم آنجاهايى است كه در خط مستقيم نيستيم. اگر همه مردم در خط مستقيم باشند و راست بگويند، اين همه دادگاه نمى‌خواهيم. اگر همه مردم منطبقي و با عدالت باشند اينهمه دادگسترى نمى‌خواهيم. خودمان چون از راه مستقيم بيرون مى‌رويم دور پايمان را طناب مى‌پيچيم و خودمان، خودمان را گير انداخته‌ايم. اگر راننده درست رانندگى كند، تصادف نمى‌كند، پليس هم نمى‌خواهد، پليس هم پول نمى‌خواهد، جريمه هم نمى‌خواهد. خود ما از راه مستقيم و از مرزى كه بايد مثلاً با سرعت هشتاد كيلومتر برويم، شصت كيلومتر برويم، بيشتر مى‌رويم. بخاطر اينكه خودمان از راه مستقيم و از قانون صحيح تجاوز مى‌كنيم. اين تجاوز باعث مى‌شود كه: 1- تصادف، 2- پليس 3- جريمه 4- زندان 5- خونريزى 6- قتل و همه اين مفاسد را خودمان سرخود در مى‌آوريم.
راه مستقيم چه راهى است؟ راهى كه خدا براى ما تعيين كرده است. آيا انسان قابل هدايت است؟ براى هدايت من نكاتى را خدمت شما بگويم. اصولاً انسان آزاد و قابل هدايت است. بعضى شعرهايى كه مى‌خوانند، شعرهاى غلطى است. مي‌گويند: انسان قابل هدايت نيست. مي¬گويند مثلاً گليم كسى را سياه بافتند، نه گليم كسى را سياه نبافته‌اند. گليم، بى رنگ است. خود ما گليم را سياه مى‌كنيم.

5- انسان قابل هدايت است

انسان به چند دليل قابل هدايت است. اولاً چون ترديد مى‌كند. چون انسان گاهى شك مى‌كند كه اين كار را انجام دهد يا نه. همينكه انسان شك مى‌كند انجام بدهد يا انجام ندهد پيداست مى‌تواند انجام بدهد يا ندهد. پس پيداست قابل هدايت است. مى‌تواند بشود، مى‌تواند نشود. اگر انسان ذاتش بد بود، شك نمى‌كرد. اگر هم خوب بود، باز هم شك نمى‌كرد. شك دليل بر توانايى انجام يا عدم انجام كار است. دوماً انسان گاهى پشيمان مى‌شود. پشيمانى دليل بر اين است كه انسان مى‌تواند انجام دهد و مى‌تواند انجام ندهد. سوماً گاهى انسان انتقاد مى‌كند كه چرا انجام دادى؟ اينكه شما از كسى انتقاد مى‌كنى كه چرا انجام دادى؟ يعنى مى‌توانستى انجام ندهى. پس ببينيد ترديد، پشيمانى، انتقاد و. . . خود نشان دهنده اين است كه انسان قابل هدايت است. هركس بچه‌اش مى‌فرستد نزد يك معلم تا ادب شود. اگر بچه شما قابل هدايت نباشد، چرا او را مى‌فرستى تا ادبش كنند؟ چرا خودت ادبش مى‌كنى؟ پس ببينيد ادب كردن‌ها، انتقادها، پشيمانى‌ها، ترديدها، نشانه اين است كه ما قابل هدايت هستيم. حرف «دال» خم است و هيچ وقت فكر نمى‌تواند بكند كه راست و صاف شود. «دال» جز كجى چاره‌اى ندارد. پشيمان هم نيست كه اى كاش ما صاف بوديم. هيچ كس هم به «دال» نمى‌گويد خاك بر سرت، چرا كج هستى؟ نه كسى به دال انتقاد مى‌كند، نه دال غصه مى‌خورد و نه شك مى‌كند و نه در اين فكر است كه كسى او را صاف كند. چون ذاتاً كج است، چيزى كه ذاتش كج است، اينها در او راه ندارند. اما انسان است كه او را به مدرسه مى‌فرستيم و مى‌پرسيم چرا كردى؟ انسان است كه خودش مى‌گويد چرا كردم؟ تنها انسان است كه شك مى‌كند بكنم يا نكنم. پس اين ترديد و پشيمانى و انتقاد و ادب اشاره به هدايت دارد.

6- هدايت كردن تنها كار خداست

حال چه كسى هدايت كند؟ هدايت تنها كار خداست. (قُلْ إِنَّ الْهُدى‌ هُدَى اللَّهِ) (آل عمران /73) چون هدايت بايد طرف را رشد بدهد. هدايتش كن يعنى او را ارتقاء بده. يعنى به او كمال بده. از ناقص دستش را بگير و كاملش كن. هدايت كردن يعنى كامل كردن و جز خدا كامل نيست و لذا هدايت كار خداست. معلم كه مى‌خواهد بچه را هدايت كند، با لطف خدا مى‌تواند هدايت كند. انبيا هم نمى‌توانند هدايت كنند. خدا مى‌گويد: «إِنَّكَ لا تَهْدي» پيغمبر تو هم نمى‌توانى هدايت كنى. (إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ) (قصص /56) تو هم نمى‌توانى هدايت كنى. هدايت فقط كار خداست. در قرآن داريم خداوند به پيغمبران مى‌گويد: اگر تو هدايت مى‌كنى، اين بخاطر لطف خداست. مثل لامپ مي‌¬ماند. لامپ نور مى‌دهد اما از خودش نور ندارد. واسطه است. مانند لوله‌اى كه از آن نفت مى‌آيد، اما نفت از خود لوله نيست. در اين عالم هدايت كار خداست. ما در نماز هم مى‌گويم: «اهْدِنَا» خدايا تو ما را هدايت كن. ما با كتاب خواندن هدايت نمى‌شويم. آنقدر آدم كتاب خواند و منحرف شد. عمرى در كتابخانه هاست و هدايت نشده است. علم و رفيق هدايت نمى‌كند. خدا بايد انسان را هدايت كند.
يك زن بهايى مسلمان شده بود. او را خدمت بعضى از مراجع تقليد آوردند. آن مرجع بزرگوار، مرحوم شد. خدا رحمتش كند. پرسيد خانم چطور مسلمان شدى؟ ايشان گفت: يك لحظه لطف خدا كه من متوجه شدم راهم كج است. گاهى انسان دارد مى‌رود، حواسش هم پرت است و همينطور مى‌رود. در يك لحظه متوجه مى‌شود پيش پايش چاه است. اين را خدا در همان لحظه متوجه مى‌كند و گرنه شما يك ربع، رويت آن طرف است و دارى مى‌روى در اين يك ربع چطور شد كه در اين ثانيه متوجه شدى؟ در كار دينى هم همينطور است. انسان ممكن است عمرى راه كج برود. يك مرتبه ماه رمضان سال 68 مى‌آيد و مى‌گويد: سال پيش كه روزه خود را خورديم كجا را گرفتيم؟ آنها كه روزه خود را گرفتند، گذشت. ما هم كه خورديم، گذشت. فقط رو سياهى به زغال ماند. چه مى‌شد پارسال، سال 67 اين ناهار را كه مى‌خواستيم ساعت 5/1 بخوريم، مى‌گذاشتيم و ساعت 7 مى‌خورديم؟ 5 ساعت تاخير مى‌انداختيم. يك لحظه ممكن است آدم متوجه شود چرا من از مسجد فرارى هستم. نكند منافق باشم. چون حديث داريم منافق مثل زندانى مى‌خواهد از مسجد فرار كند. مومن در مسجد مثل ماهى در آب است، نمى‌خواهد بيرون برود. چرا من از مسجد بدم مى‌آيد؟ چرا از هر آهنگى خوشم مى‌آيد و از آهنگ مناجات بدم مى‌آيد؟

7- خدا يك عده افراد را هدايت نمي‌كند

قرآن مى‌فرمايد: (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ) (صف /5) آنهايى كه فاسق هستند، خدا آنها را هدايت نمى‌كند. (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ) (بقره /258) (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ) (بقره /264)، (إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ) (زمر /3) خدا يك عده افراد را هدايت نمى‌كند. اگر تلفن صدا كند و به شما بگويند: تلفن. شما هم در حال وضو گرفتن هستى و صورتت را صابون زده‌اى پنج دقيقه دير گوشى را برمى دارى. فوراً مى‌گويى: آقا ببخشيد من دستهايم را صابون زده بودم يا مشغول مسواك بودم، معذرت مى‌خواهم. حمام بودم، آشپزخانه بودم ببخشيد. شما بعد از پنج دقيقه معطل كردن طرف پشت خط مى‌گويى معذرت مى‌خواهم، اما تلفن خدا صبح صدايت مى‌زند و شما يك ساعت و نيم بعد، دم طلوع آفتاب گوشى را برمى داريد. ظهر مى‌گويند «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» نيم ساعت به غروب گوشى را برمى داريم. هفت ساعت گوشى خدا را دير برمى داريم و معذرت هم نمى‌خواهيد. چرا انسان اينطور شده است؟

8- رمضان ماه مهماني خدا

رمضان ماه رفاقت با خداست. خدا مى‌گويد نفس بكشى به تو ثواب سبحان الله مى‌دهم. يك نفر را افطارى بدهى، چقدر ثواب دارد. لازم هم نيست افطار سلطنتى و اشرافى باشد. حديث داريم ولو به نصف خرما. منتهى خرما را در مسجد ندهيد كه هسته هايش را روى زمين بريزند. دم در مسجد بايستيد، هنگام رفتن نماز گزاران به ايشان بدهيد كه روى زمين نريزند. به پيرمردها گفته‌اند قدر بچه‌هايتان را بدانيد. ما تصميم بگيريم تا ما بزرگان همه كارها را بكنيم. به خصوص دختر بچه‌هاى 9 يا 10، 11 ساله‌اى كه بايد روزه بگيرند، همه كارها را برادرها بكنند. چون حديث داريم برادر بزرگ مثل پدر مى‌ماند و احترامش به بقيه لازم است. همينطور كه احترام پدر لازم است، احترام برادر بزرگ هم لازم است و برادر بزرگ كاركند كه خواهر هايش روزه بگيرند. لازم نيست توپ بازى كنيم تا جائيكه نتوانيم روزه بگيريم. بازى باشد براى وقتى ديگر. ماه رمضان ماه خوبى است.
امام سجاد(ع) قبل از آمدن ماه رمضان منتظر ماه رمضان است. مي گويد: خدايا به من عمر بده تا من ماه رمضان را درك كنم. هنوز ماه رمضان تمام نشده غصه مى‌خورد و مى‌گويد: حيف كه ماه رمضان تمام شد. اما آدمهايى كه نمى‌شناسند و هدايت نشده‌اند، راه مستقيم را نمى‌دانند، خيال مى‌كنند راه مستقيم آن است كه بخورد و لذا دو، سه روز قبل از ماه رمضان را روز كلوخ اندازون مي نامند. يعنى دو روز ديگر نمى‌توانيم بخوريم. هرچه مى‌توانى و مى‌خواهى بخور يا به بچه نگاه مى‌كنيم و مى‌گوييم بچه‌ام روزه گرفته و رنگش زرد شده است. خدا مى‌خواهد رنگ زرد شود. اين زردى دليلى نيست كه پدر و مادر بگويند روزه نگير. بله اگر مريض است، اگر ضرر دارد، مشكلي نيست. وگرنه هر كس روزه مى‌گيرد رنگش زرد مى‌شود. لبهاى بچه‌ام خشك شده، خدا مى‌خواهد لبهايش خشك شود. بله اگر فشار آمد و ضرر جسمى وارد شد حسابش جداست بايد مقدارى عواطفمان را كم كنيم. اگر مى‌خواهيم عاطفه داشته باشيم كارهاى خانه را بكنيم تا آنها به زحمت نيفتند.
ماه رمضان ماه خوبى است. خداوند در اين ماه، ما را مهمان كرده است و چون مى‌خواهد ما را پرواز دهد، مى‌گويد: شكمهايتان خالى باشد. با شكم پر، بال توانايى پرواز ندارد. وقتى شكم شما پر است چطور نماز مى‌خوانيد؟ كسى مى‌گفت: افطارى مثل تير مى‌ماند هركس بخورد مى‌افتد. چطور چند گلوله مى‌خورند، مى‌افتند. افرادى هم تا افطارى مى‌خورند ديگر رمق ندارند. مى‌گفت: افطارى مثل تير مى‌ماند. شكم پر حال عبادت ندارد. ماه رمضان ماهى است كه خداوند از ما دعوت كرده و فرموده بياييد. من توبه شما را قبول مى‌كنم. (وَ يَزيدُ اللَّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً) (مريم /76) اگر كسى در راه مستقيم گام بردارد، خدا به او بيشتر مى‌دهد.
اگر انسان راه كج برود. مثلاً اگر مرغ بكشد، جرات پيدا مى‌كند و خروس هم مى‌كشد. خروس بكشد، گوسفند هم مى‌كشد، بعد همينطور جرات پيدا مى‌كند گاو و شتر و همينطور ذره ذره قساوت قلبى او بيشتر مى‌شود ممكن است به جايى برسد كه اصلاً از آدم كشى هم ناراحت نشود. اينهايى كه ترياك مى‌كشند، اول سيگار مى‌كشيدند. سيگار، كم كم ترياك و كم‌كم هروئين. يعنى آدم روز به روز در كار فاسد جرى مى‌شود و در كار حق هم روز به روز شور بر مى‌دارد.

9- ماه رمضان ماه تمرين است

ماه رمضان ماهى است كه انسان بايد خودش را در وادى قرآن و نماز و اينها بيندازد. اگر در ماه رمضان چشم هايت را بستى و به نامحرم نگاه نكردى، بعد از ماه رمضان هم گناه نكردن آسان است. اگر در ماه رمضان فحاشي نكردي، بعد از رمضان مى‌بينى عجب يك ماه فحش ندادى، طورى هم نشد، پس مى شود فحاشي نكرد. در اين ماه رمضان گرانفروشى نكردى، بعد هم مى‌بينى از گرسنگى نمردى، مى‌شود باتقوا بود.
ماه رمضان ماه تمرين است. در اين يك ماه آدم سحرها برمى خيزد، مى‌گويد در طول سال هم مى‌شود ما سحرها برخيزيم. ماه رمضان گاهى انسان با خدا حرف مى‌زند و مى‌گويد وقت هاى ديگر هم مى‌شود با خدا بيشتر رفيق شد. (وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً) (محمد /17) كسانى كه در راه آمدند، ذره ذره بيشتر به سمت حق كشيده مى‌شوند. به هر حال روزه براى همه اديان بوده است. خيال نكنيد روزه فقط براي ما بوده است. اصولاً تمام برنامه‌هاى دينى مال همه انبيا بوده است. مثلاً نماز را همه انبيا داشته‌اند. قرآن درباره حضرت عيسى و يحيى مى‌گويد: (وَ أَوْصاني‌ بِالصَّلاةِ) (مريم /31) حضرت عيسى هم صلاة داشته است. حضرت يحيى هم همينطور! حضرت لقمان به پسرش مى‌گويد: پسر جان (أَقِمِ الصَّلاةَ) (لقمان /17) برخيز و نمازت را بخوان.

10- اهميت دادن به بچه‌ها در مساجد

فقط تقاضاى من از مسئولينى كه در مساجد هستند اين است كه اين آقازاده‌ها را به مسجد راه بدهند و از واعظها به عنوان يك همكار بزرگوار تقاضا مى‌كنم بالاى منبر كه مى‌نشينند، بيشتر به فكر كوچولوها باشند. طورى حرف بزنند كه بچه‌ها هم بفهمند. بزرگ‌ها نفهميدند هم مهم نيست. حرف را كمى پاينتر بياورند و سطح حرف را پايين بياورند كه بچه‌ها بفهمند. بزرگ‌ها خيلى به منبر نياز ندارند. مهمتر كوچولوها هستند. اگر كسى مى‌خواهد افطارى بدهد پدر را دعوت نكند. پدر افطارى شما را بخورد و نخورد مهم نيست، بچه‌هايش مهم هستند. چقدر خوب است كه انسان يك افطارى بدهد و همه بچه‌ها را دعوت كند. بگويد همه اين جوانهايى كه پشت ديوار خانه ما فوتبال بازى مى‌كنند، براى افطارى بيايند. مقدارى بايد محبت ما نسبت به نسل نو بيشتر باشد. در مسجد بيشتر آنها را تحويل بگيريد، برخلاف برخوردهاى بدى كه گاهى مى‌شود.
من يادم نمى‌رود كه بچه بودم و دوازده، سيزده سال داشتم، رفتم مسجد. رفتم نماز بخوانم يكى از پيرمردها دستم را گرفت و مرا مثل بزغاله عقب انداخت و گفت برو عقب، بچه جلو نمى‌ايستد، در مسجد كاشان خوار شدم و خيلي ضايع شدم. هنوز پيرمرد را كه مى‌بينم به يادم مى‌آيد و مى‌گويم او بود كه دستم را گرفت و مرا عقب انداخت. اگر يك بچه وارد مسجد شد، ممكن است نماز جماعت بلد نباشد، به او محبت كنيم و او را عقب نفرستيم و تحقيرش نكنيم. در افطاري ها و سخنراني ها اين ها را به حساب بياوريم.

11- برنامه مساجد مزاحمت ايجاد نكند و طولاني نباشد

برنامه‌هاى مساجد هم طورى باشد كه صداى بلندگو اذيت نكند. گاهى ممكن است عبادت ما گناه باشد. اين را ما هر سال ماه رمضان تذكر مى‌دهيم. خيلى اوقات ماشين ها و موتورها را جايى پارك مى‌كنند كه واقعاً راهبندان مى‌شود. گاهى وقت ها واقعاً بلندگوى مسجد اذيت مى‌كند. نماز جماعت مستحب است ولي اين مزاحمت بلندگوى مسجد گناه است. صداى بلندگو را نگذاريد از مسجد بيرون برود. واعظ به بچه‌ها عنايت كند. هيئت امنا به بچه‌ها عنايت كند. به بچه‌ها افطارى بدهيد. بچه‌ها را در دعوت‌ها حساب كنيد. توجه ما بيشتر به اين باشد. ماه قرب به خدا و آشتى با اوست و در مجالسى كه بچه‌ها هستند دعا مستجاب مى‌شود، بچه‌هاى معصوم و بى گناه.
در اين ماه رمضان تصميم بگيريد نمازهايتان را در مسجد بخوانيد. ان شاءالله دعا را هم آنقدر طول ندهيد. اينقدر دعا نخوانيد كه آنها كه تازه به مسجد آمده‌اند خسته شوند. برنامه مسجد را فشرده بگيريد. سخنرانى و مراسم دعا بيش از يك ساعت نكشد. اگر برنامه‌ها فشرده و پرمايه باشد. اگر شيشه عطر باشد همه مى‌گيرند. اينكه بعضى نمى‌آيند براى اينكه شيشه گلاب است و حوصله نمى‌كنند. اگر برنامه‌ها به قول ترياكى‌ها كه مى‌گويند: كم و تيز و چسبون باشد كسي خسته نمي‌ شود. اگر برنامه‌ها مفت و مفيد و مختصر و پرمايه باشد. دو تا مسئله، دو تا حديث، يك قصه، چند تا دعا. اگر برنامه‌ها فشرده باشد هم بچه‌ها به درسشان مى‌رسند و هم مسجدها پر مى‌شود. علت اينكه بعضى نمى‌آيند اين است كه مى‌بينند اگر الآن بيايند بايد سه ساعت در مسجد معطل شوند يا فردا از اداره مى‌مانند، يا از كاسبى يا از امتحانات ثلث سوم. خوب نمى‌آيند. كارى كنيد مساجد پر شود. با برنامه ريزى ما بايد مساجد پر شود. مردم خيلى تقصير ندارند بعضى اوقات برنامه ريزى ما غلط است.
خدايا تو را به محمد و آل محمد اين ماه رمضان را ماه بركت و لطف و خير براى امت اسلامى قرار بده. هر لطفى كه در اين ماه رمضان به بندگان خوبت مى‌كنى، به خاطر فضلت به ما هم مرحمت بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2713
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست