responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 275

موضوع: امام خمینی، احیاگر قرآن در عصر حاضر

تاريخ پخش: 22/03/99

1- انتخابات و مشورت با مردم

2- ولایت فقیه، در تورات

3- انقلاب اسلامی، الگوی نهضت‌های اسلامی

4- عوامل شکست در جنگ و جهاد

5- امام زمان علیه‌السلام، شاهد بر اعمال ما

6- وجدان و نفس لوّامه، عامل توبه و بازگشت

7- محاسبه نفس و اعمال خود

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

جلسه قبل به مناسبت 15 خرداد تاریخ انقلاب ایران و رحلت حضرت امام، مقداری صحبت کردیم. حرف‌هایی ماند بگوییم. یکسری از آیات قرآن با نهضت امام خمینی برجسته شد. گاهی وقت‌ها یک حادثه تلخی پیش می‌آید و یکسری استعدادها شکوفا می‌شود. مسأله کرونا خیلی‌ها را به ابتکار واداشت. خیلی‌ها را به محبت وا داشت و خیلی‌ها را به کمک وا داشت. تلخ است اما خداوند طوری کرده که لا به لای تلخی‌ها هم شیرینی‌هایی قرار داده است.
درد زایمان تلخ و سخت است اما همین درد زایمان برای کسی که می‌خواهد مادر شود مقدمه خوبی است. آدم وقتی میخ می‌کوبد، چکش که بر سرش می‌خورد، میخ جماد است و آخ نمی‌گوید ولی از یک طرف که هی چکش می‌خورد در عوض از این طرف میخ در چوب و دیوار فرو می‌رود، گرچه ضربه‌ای وارد شد اما یک فایده‌ای داشت. یک آیاتی فراموش شده بود، آیاتی که در انقلاب مطرح شد اینها بود.

1- انتخابات و مشورت با مردم

1- مسأله‌ی (وَ أَمْرُهُمْ‌ شُورى‌ بَيْنَهُمْ) (شوری /38) مطرح شد. آیه قرآن است. مؤمنین کارهایشان مشورتی است. ما در زمان شاه از جمعیت ایران چند نفر پای صندوق می‌رفتند. در هر شهری چند صندوق نمادین می‌گذاشتند و بخاطر این چند صندوق نمادین یک انتخابات مصنوعی!
مسأله برائت، حاجی‌ها مکه می‌رفتند ولی قرآن آیه دارد که در حج، یکی از کارهای حج برائت از مشرکین است و این مطرح نبود. از حرکت امام مطرح شد.
استقلال، ما خیلی وابسته بودیم و وابستگی ما خیلی کم شده است. قرآن یک آیه برای استقلال دارد این است، «فَاسْتَوى‌ عَلى‌ سُوقِهِ‌: (فتح/29) یعنی امت اسلامی باید روی پای خود بایستد. شما نماز می‌خوانی اگر تکیه بدهی نمازت غلط است مگر اینکه مریض باشی. مثلاً اینطور نماز بخوانی، «مالک یوم الدین… ایام نعبد..» تکیه بدهی، ایستاده یا نشسته، باید روی پای خودت بایستی. تکیه بدهی ممنوع است. روی پای خودت بایست.
مسأله‌ی حمایت از مستضعفین، کلمه مستضعف قبل از انقلاب مطرح نبود. در قرآن خیلی اسم مستضعفین آمده است. (وَ قالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا) (سبأ /33) کلمه مستضعف خیلی در قرآن آمده است. یعنی کسانی که اینها را به ضعف کشاندند. قدرت دارند ولی به ضعف کشیده شده است. قرآن صریحاً می‌گوید: هرجای کره زمین ناله‌ای شنیدید، اگر می‌توانید باید بروید مستضعف را نجات بدهید. اگر نجات ندهید توبیخ می‌شود. آیه‌اش را بخوانم «وَ ما لَكُمْ‌» چه شده «لا تُقاتِلُونَ» چرا جبهه نمی‌روید؟ چرا دفاع نمی‌کنید؟ (فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ) (نساء /75) در راه خدا بجنگید، در راه نجات مستضعفین، چرا تکان نمی‌خورید؟ با توبیخ آمده است.

2- ولایت فقیه، در تورات

ولایت فقیه در قرآن بود. نه در قرآن بود، در تورات بود. حدوداً پانصد سال قبل از اسلام حضرت عیسی بوده است. قبل از حضرت عیسی چند صد سال بوده تا موسی بوده است. قرآن آیه داریم سوره مائده آیه 44 برای شما بنویسم. احتمال می‌دهم برای بعضی نو باشد.
[پای تخته می‌نویسند] قرآن می‌فرماید: «انا» یعنی ما، «انا انزلنا» ما نازل کردیم، (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراة) (مائده /44) ما تورات را نازل کردیم. تورات کتاب یهودی‌هاست. «فِيها» در این تورات، «هُدىً وَ نُورٌ» هم هدایت مردم در این تورات است و هم نور، «يَحْكُمُ بِهَا» حکومت می‌کنند با همین تورات، چه کسانی؟ «النَّبِيُّونَ» انبیاء، منتهی انبیاء صفات دارد. «الَّذِينَ أَسْلَمُوا» دو سه جمله وصف انبیاء را می‌کند، بعد می‌گوید: «لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ» ربانی و احبار یعنی علما، یَحکمُ یا معنی داوری است، یا معنی حکومت است. داوری هم از شئون حکومت است و فرق نمی‌کند. یکبار دیگر به تخته سیاه نگاه کنید.
«إِنَّا» ما، «أَنْزَلْنَا التَّوْراة» ما تورات را نازل کردیم، «فِيها هُدىً وَ نُورٌ» در این تورات هدایت شما و نور هست. «يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ» حکومت می‌کند، طبق همین توراتی که نور هدایت درونش است، چه کسی؟ انبیاء و بعد می‌گوید: علما، یعنی حکومت علما براساس کتاب آسمانی تورات، ولایت فقیه هم همین است دیگر. ولایت فقیه یعنی چه؟ یعنی یک فقیه عادل براساس قرآن حکومت کند. حکومت فقیه براساس آیات و روایات. اینجا هم می‌گوید: در تورات هدایت است و طبق همین هدایت‌ها و نور تورات حکومت می‌کنند هم انبیاء و هم علما، حکومت علما براساس آن، حالا چون علما زیاد هستند باید انتخاب شوند. چه کسی را انتخاب کنند؟ مردم بیایند خبرگان را تعیین کنند و خبرگان هم بنشینند هرکس به قرآن نزدیکتر است و به مسائل روز آشناتر است، هرکدام اولویت دارند او را انتخاب کنند. مردم خبرگان تعیین می‌کنند و خبرگان در میان فقها یک نفر را انتخاب می‌کنند. این ولایت فقیه است و برای اسلام هم نیست. بعضی فکر می‌کنند ولایت فقیه فقط برای امام خمینی است. بعضی می‌گویند: نه، قبل از امام خمینی مرحوم شیخ انصاری هم گفته، نراقی هم گفته. این آیه می‌گوید: حکومت علما براساس کتاب آسمانی برای اصل جمهوری اسلامی نیست. برای اسلام نیست، پانصد سال قبل از اسلام عیسی بوده و چند صد سال قبل از عیسی، موسی بوده است و این ریشه تاریخی دارد. حکومت اولیای خدا براساس کتاب آسمانی. اینها مطرح شد.

3- انقلاب اسلامی، الگوی نهضت‌های اسلامی

الگو شدن، ما سه رقم آدم داریم. آدم‌هایی هستند که مثل آب شل هستند. این آبی که در لیوان است چون شل است شکل همین لیوان درمی‌آید، مثل هوا. هوا و آب در هر ظرفی شکل همان می‌شود چون شل است. چون غرب این را گفته ما هم این را می‌گوییم، چون شرق این را گفته ما هم این را می‌گوییم. کسی نیست بگوید: نه شرقی، نه غربی، خودمان می‌خواهیم ببینیم چه می‌کنیم؟ به خودمان مراجعه کنیم. قرآن می‌فرماید: (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ‌ إِماماً) (فرقان /74) انقلاب باعث شد در دنیا امام شدیم. هرجای دنیا یک حرکت نجات بخشی هست، الگو و الهام دهنده‌اش جمهوری اسلامی ایران است. در ایران جوانی بودیم که قبل از انقلاب اختیار موی صورتمان را نداشتیم، جوان آرایشگاهی و پیرایشگاهی می‌رفت، می‌گفت: چطور اصلاح کنم؟ می‌گفت: زیر چانه‌ام را ژاپنی درست کن. روی لبم را مکزیکی درست کن، اینجا را آلمانی درست کن. یعنی اختیار پشم سرش را نداشت. می‌رفت آنجا می‌گفت: کجای سرم را چطور درست کن. این جوان اینقدر بی هویت رسید به جایی که گفت: نه شرق و نه غرب، خودم باید تصمیم بگیرم. این کسی که مثل آب و هوا شل بود و قالب دیگران را می‌پذیرد، حالا قالب پذیر که نیست، هیچ، قالب ساز است. خودش قالب درست می‌کند و می‌گوید: دیگران از من یاد بگیرند.
قرآن یک آیه دارد برای یاران حضرت مهدی، می‌گوید: (أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ) (انبیاء /105) هی می‌گفتند: یعنی چه؟ بندگان صالح حکومت را بدست می‌گیرند یعنی چه؟ نمونه‌اش این است. دیدید در ایران بندگان صالح حکومت را بدست گرفتند. «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ‌ يَشاءُ» قرآن می‌گوید: اگر خدا بخواهد حکومت زمین را به افرادی که دوست دارد می‌دهد. البته اینها صبر می‌خواهد. قرآن در مورد یهودی‌ها می‌گوید: اینها چون صبر کردند یک کمالاتی به اینها داده شد. (وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى‌ عَلى‌ بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ) (اعراف /137) خداوند نعمتش را بر بنی اسرائیل تمام کرد، چون آنها در یک موقعی مقاومت کردند به آنجا رسیدند.

4- عوامل شکست در جنگ و جهاد

آنجایی که شکست خوردیم خودمان مقصر هستیم. در جنگ بدر مسلمان‌ها پیروز شدند، سال دوم هجری، در احد هم شکست خوردند سال بعد، نزد پیغمبر آمدند که یا رسول الله مگر ما بر حق نیستیم، چرا؟ پس چرا پارسال پیروز شدیم و امسال شکست خوردیم. قرآن جواب می‌دهد می‌گوید: ببینید، یادتان نرود در احد هم در عملیات اول شما پیروز شدید. «و لقد نصرکم الله» ببخشید.. عرض کنم به حضور شما که «حتی…» (وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ‌ اللَّهُ وَعْدَهُ) (آل‌عمران /152) خداوند به وعده‌ای که داده بود صادقانه عمل کرد و در عملیات دوم هم شما پیروز شدید. «إِذْ تَحُسُّونَهُمْ» حس دشمن را شما گرفتید، منتهی می‌دانید چرا شکست خوردید؟ «إِذا فَشِلْتُمْ» وسط کار شل شدید، «وَ تَنازَعْتُمْ» نزاع در شما افتاد. «فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ» معصیت کردید، دستور پیغمبر که فرمود: این منطقه را خالی نکنید، حفاظت از مرز کنید، منطقه را خالی کردید و به عشق جمه غنایم رفتید غنیمت بدست بیاورید، دشمن دید پشت شما خالی است، حمله کرد و شما را گرفت و کشت. چرا شکست خوردیم؟ «فشلتُم» شل شدید. «تنازعتم» اختلاف بین شما افتاد، «وَ عَصَيْتُمْ» معصیت کردید. یعنی هرجا به قرآن عمل کردیم یک قدم جلو رفتیم و هرجا به قرآن عمل نکردیم یک قدم پایین آمدیم.
این ادامه بحث هفته قبل، سراغ یک بحث دیگر برویم.
عرض کنم به حضور شما که یک خرده در مورد وجدان و حسابگری صحبت کنم. ما چهار تا حسابگر داریم. یک حسابگر خداست. (وَ كَفى‌ بِنا حاسِبِينَ) (انبیاء /47) یعنی همین که خدا خودش همه چیز را می‌داند. «فان الناقد بصیرٌ بصیر» یعنی آن کسی که می‌خواهد مچ بگیرد، می‌داند کجا مچ بگیرد. یک حسابگر خداست. قرآن برای حسابگری خدا خیلی آیه دارد، بعضی آیات می‌گوید: خبیر است، بعضی آیات می‌گوید: علیم است. بعضی آیه‌ها می‌گوید: شهید است. یعنی شاهد است، حضور دارد. خبیر، بشیر، زاهد، بعضی آیه‌ها می‌گوید: (إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ) (فجر /14) در کمین هستم. علیم، خبیر، بصیر، شهید، انواع این تعبیرها هست آن هم نه یکبار و دو بار، مکرر این آمده است. این یک حسابگر است. گیرم از یک قانونی در مجلس توانستیم سوء استفاده کنیم، خدا که شاهد هست. یک حسابگر رهبران معصوم هستند. در زیارت جامعه داریم «و شهداء علی خلقه» شما شاهد بر کارهای ما هستید.

5- امام زمان علیه‌السلام، شاهد بر اعمال ما

روایت داریم که امام زمان هر هفته بر کارهای شما اطلاع پیدا می‌کند، کارهای شما هر هفته خدمت حضرت مهدی می‌رسد. یک شاهد خداست، یک شاهد پیغمبر و امام است و یک شاهد هم وجدان است. برای وجدان هشت آیه نوشتم. 1- بعضی آیات می‌گوید: «و أنتم تعلمون» خودتان هم می‌دانید. خودت هم می‌دانی. یعنی چه؟ وجدان دلیل نمی‌خواهد، تبلیغات نیاز ندارد. استاد و دانشگاه نمی‌خواهد. خود انسان می‌داند. مثل اینکه آدم احساس کند تشنه است. احساس کند گرسنه است. احساس کند خوابش گرفته است. چیزهایی که آدم از درون احساس می‌کند را وجدان می‌گویند.
آیه‌ی دیگر می‌فرماید: شما اگر فکر می‌کنید آدم خوبی هستید نباید از مرگ بترسید. گاهی وقت‌ها آدم می‌گوید: من آدم خوبی هستم، فکر می‌کند یک خدماتی کرده و دیگر چنین و چنان است. قرآن می‌گوید: (إِنْ زَعَمْتُمْ‌ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ) (جمعه /6) اگر فکر می‌کنید کارتان درست است، نباید از مرگ بترسید. هرکس از مرگ می‌ترسد پیداست کارش سالم نیست. کسی که درسش را خوب خوانده نباید از امتحان بترسد. آن کسی که از امتحان می‌ترسد پیداست درس‌هایش را خوب نخوانده است.
سوم درباره فقیر می‌گوید: چیزی که به فقیر می‌دهی چیزی باشد که اگر خودت فقیر بودی میگرفتی. این لباس کهنه و کثیف و رنگ رفته، (وَ لَسْتُمْ‌ بِآخِذِيهِ) (بقره /267) مگر اینکه اغماض کنید. اگر خودت فقیر بودی این غذا را می‌خوردی، این لباس را می‌دادند می‌گرفتی؟ این هم وجدان است. یکجای دیگر قرآن می‌گوید: (شَهِدُوا عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ) (انعام /130) افرادی خودشان شاهد بر خودشان هستند. بچه‌ها گاهی وقت‌ها وجدان‌های خوبی دارند. من سراغ دارم یک بچه دبیرستانی به معلمش گفت: آقا شما نمره بیست به من دادی، محبت کنید نوزده بدهید. گفت: چرا؟ گفت: یکی از این سؤال‌ها را من بلد نبودم از بغل دستی‌ام تقلب کردم، لذا این نمره بیست حق من نیست. این وجدان پاک است. (شَهِدُوا عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ) (انعام /130) افرادی خودشان می‌دانند چه کردند. قرآن هم این وجدان را زنده می‌داند حتی در قیامت، یک آیه در قرآن داریم می‌گوید: «اقْرَأْ كِتابَكَ» پرونده خودت را بخوان، (كَفى‌ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً) (اسراء /14) هرچه خودت می‌گویی همان است. خودت داور بشو. خودت باشی جای من چه وضعی داری؟ کلاه خودت را قاضی کن. نامه‌ات را بخوان و بگو چه کنیم؟ این برای وجدان است.

6- وجدان و نفس لوّامه، عامل توبه و بازگشت

آیه‌ی دیگری در قرآن داریم می‌فرماید: (فَرَجَعُوا إِلى‌ أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ) (انبیاء /64) اینها به خودشان مراجعه کردند و به وجدان خودشان برگشتند و کلاه خود را قاضی کردند. آیه دیگر داریم (فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها) (شمس /8) در انسان خدا وجدان گذاشته و می‌فهمد خیر چیست و شر چیست. اگر یک بچه‌ای سیبی به شما داد و گفت: من بروم دستم را بشویم و برگردم. رفت دستش را بشوید، شما سیبش را خوردی. وقتی می‌آید نگاه می‌کند بلد نیست بگوید: این سیب امانت بود و تو به امانت خیانت کردی. کلمه امانت و خیانت را بلد نیست بگوید، اما با نگاهی که می‌کند می‌خواهد بگوید: این سیب امانت بود و تو به امانت خیانت کردی و کار غلطی کردی. این «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» یعنی امانت و خیانت را بچه دو ساله هم می‌فهمد ولو نتواند با بیان بگوید.
یکی از آیاتی که برای وجدان است، (وَ لا أُقْسِمُ‌ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة) (قیامة /2) نفس لوامه در قرآن آمده است. یعنی انسان یک کاری که می‌کند خودش را ملامت می‌کند، اینکه ملامت می‌کند یعنی احساس می‌کند کار بدی کرده است. یعنی وجداناً کار را خوب نمی‌دانسته است. یک کار غلطی که کرد می‌گوید: چرا این غلط را کردم؟ این مهم است و نفس لوامه قصه‌ای است برای عذرخواهی و توبه.
ببینید ما یک حسابگر داریم خداست که خدا خیلی حسابش دقیق است. آیاتی داریم در مورد دقت خدا، می‌گوید: اگر چیزی زیر سنگ‌ها باشد، (فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ) (لقمان، 16) عمق آسمان‌ها باشد، عمق دریا باشد. اوج آسمان‌ها باشد، هرجا باشد ما آن را احضار می‌کنیم. آیه دیگر داریم «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً» (کهف /49) روز قیامت عمل شما حاضر است. مثل تنه درخت‌ها هست که می‌گویند: هر دایره دلیل بر این است که سن درخت چقدر است. یا بعضی حیوان‌ها هست می‌گویند: از روی دندان‌ها می‌فهمیم چند ساله است. خود دایره‌های تنه درخت می‌گوید من چند ساله هستم. دندان حیوان نشان دهنده سال است. عملت حاضر است، «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»
خود انسان هم بهت زده می‌شود، می‌گوید: «ما لِهذَا الْكِتابِ» این چه پرونده‌ای است؟ (لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها) (کهف /49) ریز و درشت را نوشته است. مردم نفهمیدند، خدا که فهمید. وجدان را چه می‌کنی؟ امام زمان را چه می‌کنی؟ آنها که حاضر بودند بر کار تو…

7- محاسبه نفس و اعمال خود

ما خوب است گاهی وقت‌ها بنشینیم یک فرصتی هست، وجداناً حساب کنیم، 1- حق خدا را دادیم؟ چه اشکالی دارد از خودمان سؤال کنیم؟ دو رکعت نماز با توجه در عمرمان خواندیم؟ حق فقرا را دادیم؟ خمس و زکات دادیم. حق شهدا را دادیم. حق معلمین و مربیان و اساتید خود را دادیم؟ حق پدر و مادر را دادیم؟ حق همسایه را دادیم؟ حق طبقه محروم و مستضعف را دادیم؟ گاهی انسان بنشیند و کلاه خودش را قاضی کند و خودش، خودش را محاسبه کند. امام سجاد سحرهای ماه رمضان یک دعایی دارد به نام دعای ابوحمزه، در یک صفحه خودش را تحلیل می‌کند و خودش، خودش را محاکمه می‌کند. می‌گوید: خدایا، چرا هروقت می‌آیم با تو تماس بگیرم سنگین می‌شوم و خوابم می‌گیرد و کسل هستم. چرا؟ یازده دوازده مورد شاید شاید می‌گوید، ده دوازده تا شاید می‌گوید. «لعلک، لعلک» شاید بخاطر اینکه حرف چرت و پرت می‌زنم، دیگر توفیق عبادت را از من گرفتی. شاید دیدی من با دانشمندان نیستم و عوض دانشمندان با آدم‌های هرزه هستم. توفیق را از ما گرفتی. شاید نمی‌خواهی صدای مرا بشنوی. شاید، شاید، ده دوازده تا شاید است، یکوقت آدم بنشیند وجداناً خودش را محاکمه کند. حق چه کسی را دادیم؟ بهتر از این نمی‌شد درس خواند؟ بهتر از این نمی‌شد کشور را اداره کرد؟ ما از همه کسانی که مغز دارند مشورت کردیم یا فقط از خودمان؟ خیلی از مسئولین مشورت می‌کنند اما با همان‌هایی که یا معاونش است یا مدیر کل است یا همشاگردی است، یا استاد و شاگرد است. یعنی با آنهایی که با او بوده مشورت می‌کنند. ما چقدر آدم داریم که دارای فکر است ولی سراغش نمی‌روند. یوسف‌ها در زندان هستند و تعبیر خواب بلد هستند. منتهی پادشاه مصر فرستاد و گفت: این خوابی که دیدم تو تعبیر کن. ما سراغ یوسف‌ها نمی‌فرستیم. در جامعه ما یوسف‌هایی هستید که فکر دارند.
اگر در هر مسأله‌ای از خود مردم نظر بخواهند، بگویند: آقا به نظر شما برای رونق اقتصادی باید چه کنیم؟ طرح بده و طرحش را به اسم خودش ثبت کنیم، بگوییم از فلان روستا یا شهر یک چنین آقایی طرح داد و این طرح قابل اجراست و خرج هم ندارد. خود مردم طرح بدهند برای رونق اقتصادی. برای جهش اقتصادی، برای اصلاح امور، برای کنترل این مفاسدی که پیش می‌آید، برای کنترل مفاسد طرح بدهید، ممکن است یک چیزی به ذهن مردم برسد که به ذهن خواص نرسد. پیغمبر ما مأمور شد با مردم مشورت کند. بله ممکن است در مشورت گاهی آدم شکست بخورد ولی جالب است که وقتی پیغمبر مشورت کرد که دشمن حمله می‌کند آیا ما در مدینه سنگر بگیریم و در کوچه‌های مدینه با آنها برخورد کنیم یا برویم بیرون مدینه به استقبال در احد روبرو شویم؟ مشورت، چون از مکه جمعی آمده بودند حمله کنند، کودتا کنند در مدینه، پیغمبر هم خبردار شد و با مردم مشورت کرد. برویم استقبالشان، در بیابان بجنگیم یا در کوچه پس کوچه‌ها سنگر بگیریم. خود پیغمبر نظرش کوچه پس کوچه‌ها بود. چون آدم در کوچه و پس کوچه‌ها می‌تواند از زنان و دختران کمک بگیرد، آشناست. راه جست و خیز در رو هست، ولی صحرا همه روشن است و کویر است. رأی پیغمبر کوچه پس کوچه‌ها بود ولی اکثریت رأی دادند به صحرا و بیرون از مدینه برویم. رفتند و در احد هم شکست خوردند. اینجا ما باشیم چه می‌کنیم؟ می‌گوییم: من دستم را داغ کردم دیگر مشورت نکنم. یکبار مشورت کردم پیرم درآمد. دیگر من مشورت نمی‌کنم. همانجا آیه نازل شد پیغمبر با اینکه مشورت کردی و به مشورت عمل کردی و شکست خوردی باز هم مشورت کن. یعنی اگر یکی دو بار هم شکست خوردی نگو نه بس است. افرادی هستند یکبار ازدواجشان شکست می‌خورد، در ازدواج مشکلی پیدا می‌کنند، متارکه می‌کنند و طلاق می‌گیرند، این فکر می‌کند تا آخر عمرش بدبخت است. نه اینطور نیست. افرادی هستند در یک تجارت شکست می‌خورند، فکر می‌کنند بدبخت هستند، نخیر اینطور نیست. حدیث داریم اگر در یک تجارت شکست خوردی شغلت را عوض کن، جایت را عوض کن. رفیق را عوض کن. شرکت را عوض کن. اینکه نه، چون یکبار شکست خوردم و همیشه شکست می‌خورم اینطور نیست. این جملاتی بود که گفتیم.
خدایا آنگونه که تو دوست داری ما را قرار بده و آنگونه که دوست نداری ما را پرهیز بده.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- توصیه قرآن در امور اجتماعی چیست؟

1) مشارکت
2) مشورت
3) مصالحه

2- آیه 29 سوره فتح به چه امری اشاره دارد؟

1) استقلال اقتصادی
2) استقلال نظامی
3) استقلال فکری

3- آیه 75 سوره نساء، به چه امری فرمان می‌دهد؟

1) جهاد در راه خدا
2) جهاد در راه مستضعفان
3) هر دو مورد

4- حکمرانی عالمان بر اساس کتاب خدا، در کدام کتاب آسمانی آمده است؟

1) تورات
2) انجیل
3) قرآن کریم

5- آیه 64 سوره انبیاء به کدام ویژگی انسان اشاره دارد؟

1) عقلانیت
2) وجدان
3) غریزه

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 275
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست