نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 370
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»
یک سلامی به نجف بدهیم. (السلام علیک یا ابا الحسن، یا امیرالمومنین، یا علی بن ابیطالب.) بینندگان عزیز بحث را روز بیست و یکم ماه رمضان می بینند. بحث ما، ماه رمضان هشتاد و پنج را جع به انسان بود. آفرینش انسان، انسان گرفتار وسوسه شیطان شد، غرایز و نیازهای مادی و جسمی انسان، نیازهای معنوی انسان؛ راجع به انسان صحبت کردیم تا رسیدیم به انسان کامل. در شبهای قدر بحثمان انسان کامل بود به مناسبت امیرالمومنین. صحبت شد که انسان کامل را هر کسی یک جوری می گوید. یعنی اگر به جوانهای دانشجو و دبیرستانی، بازاری، اگر به هر دختر و پسری بگویند آقا انسان کامل چیست؟ او با عینک خودش یک چیزی می نویسد. یکی می گوید انسان کامل این است که تحصیلاتش کامل باشد، نیازی نداشته باشد، استخدام رسمی شده باشد. مادر می گوید انسان کامل کسی است که دختر هایش را عروس کرده باشد، پسرهایش را داماد کرده باشد، یکی می گوید انسان کامل این است که بدهی نداشته باشد، قدرت داشته باشد، فضا را چنان کند. هر کسی اگر ورقه پخش کنند بین امت، بین مردم، بگویند انسان کامل کیست و سعادت در چیست؟ هر کسی برای خودش یک چیزی می نویسد. در این زمینه حرفهاو کتابها هم هست و شاید بشود گفت یکی از محققین اخیر هم علامه شهید مطهری بوده که راجع به انسان کامل یک کتابی دارند و. . . من بخشی از این حرفها را خواندهام و می دانم. من هم به عنوان معلم قران انسان کامل را اینطور می گویم. می گویم انسان کامل این است. موضوع بحث این است: انسان کامل کیست؟ انسان کامل آن است که آغاز کار، وسط کار، آخر کار همهاش سالم باشد. اگر کسی سر شب خوابش نبرد، سحر خوابش ببرد، این خواب کامل نیست. اگر کسی یکساعت می خوابد و از خواب می پرد و دیگر خوابش نمی برد این خوابش کامل نیست. یعنی خواب کامل این است که تمام مدتی که میخواهد بخوابد خواب پریشان نبیند. باید ببینیم انسان کامل کدام انسان است و که می تواندانسان کامل باشد.
1- سلامت فکر و روح، از آغاز تا پایان
قرآن آیه ای داریم راجع به حضرت یحیی و عیسی می گوید «وَالسَّلَامُ عَلَیَّ» سلام بر من؛ (; یَوْمَ وُلِدْتُ) (مریم/33) روزی که متولد شدم «وَیَوْمَ أَمُوتُ» روزی که عمرم تمام شد، «وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا» یعنی اگر روز تولد سالم بودی، وراثت. آخر یک سری خمصلت هائی که انسان دارد از بابا و ننه دارد. حال و احوال آبا و اجداد و پدر و مادر منتقل می شود به انسان. اگر روزی که متولد شدی، از نظر ژنتیک، از نظر وراثت، سالم متولد شدی، یعنی ناقص الخلقه نبودی، طول عمرت هم سالم زندگی کردی و مردی، و روز قیامت هم سرفراز بودیم، این (;یَوْمَ وُلِدْتُ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا) (مریم/33) چیزهای دیگر مفید هست ولی کمال نیست. ثروت خوب است اما خیلی ثروتمندان داشته ایم که بد بخت بودهاند. قارون نمونهاش است. در خود جامعه ما آدم هائی هستند که پولدارند اما هیچ محدودیتی و شرفی ممکن است بعضی هایشان نداشته باشند. قلدری، زور، علم. ما خیلی تحصیل کرده داریم که خودش هم از خودش راضی نیست. یعنی بگویند خودت راضی هستی؟ می گوید نه من تحصیلاتم خوب است اما خودم از خودم راضی نیستم. یعنی با اینکه تحصیل خوب است، با این که قدرت خوب است، با اینکه. . . با اینکه. . . . همه اینها در جای خودش ارزش دارد، عقل در جای خودش ارزش دارد، علم در جای خودش ارزش دارد، اما کمال این است که انسان بتواند تمام صحنهها را طی کند. یعنی آغاز، وسط، پایان. به یکی از مراجع گفتند ما می خواهیم برای تو بزرگذاشت بگیریم، جشنی بگیریم که از تو قدردانی کنیم. ایشان گفت که نکنید. گفت که من تا زندهام، شیطان زنده است، دست نگه دارید. ممکن است ساعت آخر دسته گلی به آب بدهم. مثل راننده. می گویند برایت حاضر شویم. می گوید نه، بگذارید من برسم به گاراژ، ممکن است ده کیلومتری شهر، ده کیلومتری گاراژ یک اتفاقی بیفتد. تا پایان کار نمی شود گفت که چطوری است. امیرالمومنین تولدش در کعبه، بهترین جای کره زمین، شهادتش در مسجد، بهترین جای کره زمین، روز قیامت مقامی دارد به نام شفاعت، امیرالمومنین اولادی دارد به نام ابوالفضل العباس، که حدیث داریم انبیاء به مقام بچه علی غبطه می خورند، یعنی مقامی دارد ابوالفضل که انبیاء روز قیامت به مقامش غبطه می خورند. مثل یک کسی است که. . . اصلا این خانواده علی بن ابیطالب،
2- خاندان ابوطالب، خاندان پربرکت تاریخ
من یک وقتی فکر می کردم که بابرکت ترین مردم کره زمین کیانند؟ ما به ابراهیم رسیدیم و ابوطالب. پدر علی را یک چیزی بگویم. پدر علی بن ابی طالب چند تا بچه داشت. اما خود ابوطالب حامی پیغمبر بود، چون رئیس مکه بود، آن زمانی که پیغمبر را شکنجه می کردند، اذیت می کردند، اولین حامی پیغمبر پدر علی، امیرالمومنین بود. ابوطالب خودش. . . این یک پناهگاه پیغمبر بود. پسرهایش یکیاش علی بن ابیطالب بود. یکی از پسرهایش، عقیل است. که عقیل خودش پدر مسلم بن عقیل است که مسلم خودش پدر طفلان مسلم است. یک پسر ابوطالب عقیل، یکی علی، یکیش جعفر طیار است. بنیانگذار اسلام در آفریقا جعفر طیار بود. سخنگوی اسلام جعفر طیار. بعد از یک علی، امیرالمومنین، امام حسین و امام حسن، که از یک امام حسین، نه امام معصوم دیگر. یعنی هرچه فکر می کنم که این خانواده همهاش برکت. . حالا. تولد بهترین جا، مرگ با شهادت، در مسجد کوفه در حال نماز، در حال سجده، در شب قدر، یعنی همه قله های فضیلت را امیرالمومنین. . . بعد من دنبال این رفتم سراغ قرآن، گفتیم انسان کامل در نگاه قرآن انبیاء هستند. گفتیم ببینیم که صفات انبیاء، دیدیم هر پیغمبری هر چه کمال دارد حضرت علی دارد. دو جلسه صحبت کردیم و این هم ان شاءالله جلسه آخری است. قلهها.
3- امام علی علیه السلام، مظهر اخلاص الهی
انبیاء در قله کمال. مساله اخلاص. خداوند درباره انبیاء می گوید(;إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا) (مریم/51) فلان پیغمبر مخلص بود. یا (;مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ) (یوسف/24) تعریف انبیاء را که می کند می گوید اینها مخلص بودند. هم مخلِص داریم، هم مخلَص. مخلِص یعنی اخلاص دارد، یعنی هدفش نام و نان و شهرت و اینها نیست، برای خدا کار می کند، مخلَص هم یعنی خدا این را انتخاب کرده برای خودش است، برگزیده خدا. آنوقت راجع به امیرالمومنین هم می بینیم که نمونه های اخلاصش در سرتاسر وجودش هست. مساله اخلاص امیرالمومنین بسیار مطرح شده. من یک خرده راجع به اخلاص صحبت کنم. یک تکه را شنیده اید. یک تکه ای که نشنیده اید را برایتان بگویم. صلوات بفرستید. بسم الله الرحمن الرحیم. امام حسن و امام حسین کوچولو بودند مریض شدند، چون می دانید من فشرده می گویم، بچه بودند مریض شدند، پیغمبر و اصحاب آمدند عیادت. عیادت بچهها که آمدند، پیشنهاد کردند که یاعلی نذر کن برای شفای بچهها. نذر کردند که اگر بچهها سالم شدند سه روز روزه بگیرند. بچهها خوب شدند و نذر کردند و روزه گرفتند و غذا در خانه نبود، امیرالمومنین از بیرون گندمی جوئی تهیه کرد و حضرت زهرا(سلام الله علیها) آسیاب کرد و آرد کرد و خمیر کرد و نان کرد و دم افطار تا رفتند بخورند، دیدند کسی در می زند. گفتند کیست؟ مسکین. شب دیگر کیست؟ یتیم. شب دیگر کیست؟ اسیر. سه شب اینها سه روز که روزه داشتند، سه شب تا رفتند افطار کنند، در زدند و اینها نانشان را دادند و با آب افطار کردند. حالا تا اینجایش را می دانید. از این به بعدش را هم ان شاءالله می دانید. اینها گفتند که (;إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ) (الإنسان/9) ما برای خدا این کار را می کنیم« لَا نُرِیدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا» نه از شما جزاء می خواهیم نه می خواهیم از ما تشکر کنید. نه جزا می خواهیم نه تشکر. البته من یک وظیفه ای دارم که وقتی غذا خوردم تشکر کنم. اما اگر صاحبخانه در دلش توقع تشکر داشته باشد آن بد است. یک وقت است که من دست عالم را می بوسم، این خوب است. یک وقتی عالم می گوید بیا ببوس. این بد است. عالم نباید بگوید بیا ببوس. عالم باید دستش را پیش بگیرد. بوسیدن برای شما کمال است، اما او نباید خودش را. . . برای یک کسی مثلا من می گویم من قابل نیستم، اما شما نباید بگوئی آقای قرائتی شما قابل نیستید. گاهی وقتها یک چیزی خوب است مثل تکبر. تکبر برای مرد بد است ولی برای زن خوب است. چون اگر زن تکبر نداشته باشد خیلی همچین دم دست باشد، هر کسی شوخی می کند، متلک می گوید، روابط را سریع برقرار می کند. ولی وقتی مردم می گویند که این متکبر است، یعنی خیلی نمی شود دور این رفت. ترس برای مرد بد است، اما برای زن خوب است. چون زن اگر نترسد، نصف شب پا می شود معلوم نیست کجا می رود. سخاوت برای مرد خوب است ولی برای زن خوب نیست. زن اگر سخی باشد هر چه در خانه شوهرش است می دهد در راه خدا. یعنی گاهی یک. . .
4- نه انتظار تشکر، نه توقع پاداش
اینها گفتند ما هیچ نیتی نداریم، اگر غذای خودمان را می دهیم، نه اراده داریم تشکر و نه جزا ازش ببینیم. شد؟ چه دارم می گویم؟ می خواهم بگویم انسان کامل نمونهاش انبیاء هستند، کمالات انبیا را می گویم، بعد می گویم امیرالمومنین که این بحث را در شام غریبانش داریم گوش می دهیم، امیرالمومنین همه کمالاتی را که انبیا داشتند دارا بود. حال یک چیزی بگویم. اینها برای خدا دادند. چون برای خدا دادند، خدا چهارده تا چیز داد به اینها. چی داد؟ یک: (;فَوَقَاهُمْ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْیَوْمِ) (الإنسان/11) چون برای خدا نانتان را به یتیم و مسکین دادید، روز قیامت شری سراغ شما نمی آید. دو: «نَضْرَةً وَسُرُورًا» انواع شادیها به سراغ شما می آید. سه: (;وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِیرًا) (الإنسان/12) بخاطر صبری که کردید این گرسنگی را تحمل کردید، بهشت و لباس بهشتی دارید. دیگر چی؟ در هوائی زندگی می کنید که (;لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِیرًا) (الإنسان/13) نه گرم است نه سرد. در بهترین هوای اعتدال بهشتی استفاده می کنید. دیگر چه؟ شاخه های درخت در دسترس شماست. دیگر چه؟ ظرفهائی که زیباست، در اختیار شماست ظرفهای نقره ای. دیگر چه؟ آبی که می خورید بهترین عطر را دارد. از چشمه ای می خورید که اسمش سلسبیل است. دیگر چه؟ مسئولین پذیرائی پسران زیبا صورتی هستند که نگاه به صورتشان می کنی انگار درّ پخش شده هستند. (;حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنثُورًا) (الإنسان/19) دیگر چه؟ (;وَإِذَا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیمًا وَمُلْكًا كَبِیرًا) (الإنسان/20) بهترین نعمت و بهترین ملک را به شما دادیم. دیگر چه؟ (;ثِیَابُ سُندُسٍ) (الإنسان/21) لباسی از ابریشم نازک و ظریف دارید و از وسایل طلا و نقره دارید و خداوند شراب طهور را قسمت شما می کند. چه خبر است؟ اینها نان دادند به یتیم و مسکین. بعد آخرش می گوید شما گفتید (;لَا نُرِیدُ مِنْكُمْ) (الإنسان/9) ما جزا نمی خواهیم؟ (;إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً) (الإنسان/22) چون از مردم جزا نخواستید خدا چندین برابر خودش به شما جزا داد. چون شما گفتید ما از شما تشکر هم نمی خواهیم، چون شما تشکر هم نمی خواهید، «وَكَانَ سَعْیُكُمْ مَشْكُورًا» الإنسان/22. «لَا نُرِیدُ مِنْكُمْ جَزَاءً»، «إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً»، «لَا نُرِیدُ. . . شُكُورًا»، «كَانَ سَعْیُكُمْ مَشْكُورًا»، «شُكُور»، «مَشْكُور»، «جَزَاءً»، «جَزَاءً». می دانید چه می خواهم بگویم؟ می خواهم بگویم اگر یک کاری را برای خدا کردید مردم نفهمیدند قدر دانی نکردند، چندین برابر قدردانی مردم خدا قدردانی می کند. غصه نخورید که کی فهمید کی نفهمید. هیچ غصه نخورید. او که باید بداند می داند. تازه مردم هم جزاءشان چیزی نیست. پاداش مردم را بگویم. کف. سوت. صلوات. نام خیابان. دسته گل. مقاله. مدال. شعر. لوح تقدیر. اینها پاداش مردم است تازه با چند تا اگر. این مدال را میدهند، تازه با چند تا اگر. یک: اگر بفهمند. خیلی وقتها مردم کارهای خیر را نمی فهمند تا تشکر کنند. دو: اگر حسود نباشند. گاهی مردم خیر را می بینند اما چون حسودیش می شود به زبان نمی آورد. اگر بتوانند. گاهی وقتها می خواهد تشکر کند، پولی سکه ای چیزی ندارد. تازه کارهای ظاهری را می فهمند. شما اگر یک گلی زدید، وزنه ای را بلند کردید، آن که پیداست می فهمند. بسیاری کمالات هست و قابل تشکر هم هست ولی مردم نمی بینند. ببینید مردم این هستند. کفی سوتی صلواتی نام خیابانی. دسته گل که پژمرده می شود، مقالهها هم فراموش می شود، مدال هم که تاریخ مصرف دارد. شعر هم تاریخ مصرف دارد. اینها همه تاریخ مصرف دارد. دو سال ده سال بیست سال، تازه قاب کنی بالای سرت بگذاری، بیست سال سی سال. ولی خداوند بهشت می دهد و. . . بنابراین اگر می روید مسجد، از خدا بخواهید اخلاص. اگر اخلاص باشد، اخلاص مثل برق است. اگر برق باشد لامپ کوچک هم روشن می شود. اگر اخلاص نباشد لامپ، بزرگ هم باشد چون وصل به برق نیست. . . کار کم با اخلاص قبول است کار زیاد بدون اخلاص قبول نیست. اخلاص چیست؟ فقط خدا را ببینیم. کار به ظاهر نداشته باشیم. البته مشکل است. خیلی وقتها انسان یک سیلی هائی می خورد که می فهمد اخلاص ندارد. آن سیلیها هم خیلی سیلی های مهمی است. یک خاطره تلخ دارم برایتان می گویم. در حرم امام رضا حالی و گریه ای و مناجاتی. یک نفر بغل من نشست. قصهاش مال بیست سال پیش است. گفت حاج آقا این پول را بده به فقیر. گفتن من زوارم خودت بده به فقیر. باز شروع کردیم دعا و مناجات و زیارت و این حرفها، چند لحظه ای شد و باز گفت حاج آقا این پول را بده به فقیر. گفتم شما یکبار دیگر هم گفتید. من زوارم فقیر را نمی شناسم. باز شروع کردیم زیارتنامه، یک چند دقیقه ای شد گفت حاج آقا گفتم بله. گفت پول را بده به فقیر. من دفعه سوم ناراحت شدم گفتم پدرجان سه بار حواس من را پرت کردی. من زوارم غریبم، خودتان بدهید ولم کن. این پوله را هم تا کرده بود آبی بود، فکر کردم بیست تومان است. گفتم یک بیست تومانی را هم برداشته ای، حواس من را پرت کردی. گفت بیست تومان نیست هزار تومان است. آخر هزار تومان بیست سال پیش یک پولی بود. تا دیدم هزار تومان است آرام شدم. آرام شدم و گفتم والا اینجا یک انجمن یتیمها هست، گفت به هر که می خواهی بده. داد و رفت. وقتی رفت گفتم که چی شد؟ فرق بین. . . به تو چه؟ فرق بین هزاری و بیستی؟ من فهمیدم اخلاص ندارم. یعنی با بیست عصبانی می شوم، با هزار آرام می گیرم. (الا با هزار تومان تطمئن القلوب) یعنی گاهی وقتها یک صحنه هائی پیش می آید آدم می فهمد که هنوز خیلی ناخالصی دارد. آنوقت یک مرتبه روز قیامت،
5- توجه به حساب در روز قیامت
حدیث داریم روز قیامت افرادی می گویند خدایا پس ما چه؟ می گویند شما هیچی ندارید. می گوید ما قاری قرآن بودیم. می گویند خواندی تا بگویند صدایت خوب است. بابا ما کلی افطاری دادیم، عاشورا، تاسوعا کلی خرج دادیم، می گویند دادی تا بگویند فلانی سخاوت دارد. آن خمسی که باید بدهی ندادی، ولخرجی های دیگر کردی. یا حال اگر هم ولخرجی نبود، پولی که گفتیم ندادی. عده ای می گویند شمشیر زدیم. نخیر شمشیر زدید که بگویند فلانی شجاع است. یعنی خلوص خیلی کم است. آنوقت حالا تازه که مخلص شدیم، بعد از این که مخلص شدیم، تازه می شویم مخلص. اول باید ما اخلاص داشته باشیم، یک مدتی که گذشت آنوقت مخلصین را خدا برمی گزیند برای خودش. می شود مخلصین. از صفات انبیاء مخلص بود و امیرالمومنین هم جزء آنها بود. علم. راجع به علم، قله علم انبیاء بودند. قرآن بخوانم (;وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا) (البقرة/31) خداوند کل علوم را به حضرت آدم داد. عجب. به خضر. (;مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا) (الكهف/65) علم از طرف خدا به حضرت خضر داده شد. ادریس (;وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ) (الأنبیاء/80) بافندگی زره را یاد حضرت ادریس داد. آصف بن برخیا علمی داشته که یک چشم بهم زدن کاخ بلقیس را از کشوری به کشوری جابجا کرد. شما الان تلفن همراه دارید، با یک اشاره صدا را می شنوی. بعد وسیله ای درست شده که با یک اشاره غیر از این که صدایش را می شنوی تصویرش را هم می بینید. آصف بن برخیا به یک مرحله ای از علم رسیده بود که مثلا دکمهاش را می زنی آن طرف از کانادا می آید اینجا. خودش را می آوری. این خیلی مهم است که هنوز دنیای علم ما بهش نرسیده. قرآن می فرماید (;قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنْ الْكِتَابِ) (النمل/40) کسی که علم کتاب داشت، که نمی دانیم کیست، به سلیمان گفت قبل از اینکه چشمت را بهم بگذاری، نه صدایش را، نه خودش را، کاخ بلقیس را از آن منطقه به این منطقه می آورم. یعنی در قرآن حضرت آدم، موسی، ابراهیم، انبیاء در مورد علم انبیاء صحبت کرده. امیرالمومنین، یعنی غروب شام غریبان امیرالمومنین بحث را گوش می دهیم. امیرالمومنین می فرماید(سلونی قبل ان تفقدونی) تا نمردهام هر چه می خواهید از من بپرسید. امیرالمومنین فرمود اطلاعات من به کرات آسمانی بیش از اطلاعات من به مسائل زمینی است. داریم(انا مدینه العلم. . .) من باب علم هستم. امیرالمومنین فرمود(علمنی رسول الله الف باب) پیغمبر هزار باب علم به من نشان داد که از هر باب و دری هزار باب. . . هزار در هزار می شود میلیون.
6- یقین و تسلیم، دو کمال اولیاء الهی
یقین. یکی از کمالات اخلاص است، یکی از کمالات یقین است. خداوند می فرماید ما به ابراهیم ملکوت هستی را نشان دادیم تا از موقنین باشی. یقین. حضرت ابراهیم آمد برود، دید لاشه حیوانها میخورند و گفت خدایا لاشه این حیوانات دریائی و صحرائی و اینها را چطور زنده می کنی؟ گفت چهار تا پرنده بگیر، گوشتشان را بکوب مخلوط کن، صدایشان بزن جمع می شوند. من روبروی چشمت می خواهم نشان بدهم. آنوقت اینجا، این را قبلا گفته بودم می خواهم این تکهاش را بگویم، خدا به ابراهیم گفت مگر یقین نداری؟ گفت چرا علم دارم (;وَلَكِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی) (البقرة/260) می خواهم به درجه یقین برسم. آخر یک وقت آدم دود را می بیند می گوید آتش است. یک وقت می رود آتش را می بیند، یک وقت دستش را هم روی آتش می گیرد. درجهها فرق می کند. یقین یعنی آن درجه. (;نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) (الأنعام/75) برای این که از موقنین باشد. ولی امیرالمومنین چی؟ فرمود(لو کشف الغطاء ما ازدت یقینا) هر حادثه ای رخ بدهد یقینم از این که هست بیشتر نمی شود. یعنی حضرت ابراهیم به سراغ علم برتر و یقین قویتر می گشت ولی امیرالمومنین فرمود یقین من به آخرین درجه رسیده. ایمان چه؟ راجع به حضرت موسی می گوید (;وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ) (الأعراف/143) من اول مومنم. امیرالمومنین چی؟ امیرالمومنین اول کسی بود که به پیغمبر ایمان آورد. صبر چه؟ قرآن راجع به اسماعیل و ادریس و ذی الکفل و راجع به انبیا می فرماید که (;كُلٌّ مِنْ الصَّابِرِینَ) (الأنبیاء/85) انبیاء صبر کردند. قله انسان کامل صبر بود. یا حضرت یعقوب فرمود (;صَبْرٌ جَمِیلٌ) (یوسف/18) یوسف از دستم رفت ولی صبر می کنم. راجع به ایوب می گوید (;إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا) (ص/44)، (;اصْبِرْ كَمَا صَبَرَ) (الأحقاف/35) یعنی انبیاء صبر بودند، امیرالمومنین فرمود صبر کردم این رقمی. (صبرت و فی العین اذی و فی الحلق شجی) صبر کردم مثل کسی که تیغ تو چشمش است و استخوان در گلویش است. چه دارم می گویم؟ انسان کامل انبیاء هستند، هر پیغمبری را ما در قرآن وارسی کردیم، هر کمالی دارد امیرالمومنین هم دارد. عصاره انبیاء. اقرارات زیادی هست که یکی از دانشمندان می گوید نه شرق و نه غرب نمونه دوم برای علی ندید. دانشمند دیگر می گوید امیرالمومنین(قتل فی محراب عبادته لشدت عدالته). ابن اثیر می گوید. . . علی را نمی شود شمرد. احمد حنبل از ائمه اهل سنت است. رهبر حنبلیها. می گوید یا علی تو به حکومت زینت دادی، حکومت به تو زینت نداد. یعنی همین که تو حاکم شدی معلوم شد حکومت قشنگ است. آخر بعضیها خودشان ارزش ندارند، اگر پست گرفتند مهماند. بعضیها نه شخصیت. . . تو به حکومت عزت دادی نه او. باز دیگری از علما می گوید تعجب می کنم از امیرالمومنین که دوستانش از ترس مدحش را نگفتند فضائلش را، دشمنانش از حسادت نگفتند، اما فضایل علی شرق و غرب را پر کرده. ابن ابی الحدید می گوید جمع اضداد است. یک خطبه ای دارد امیرالمومنین، ابن ابی الحدید می گوید تا حالا هزار بار این را خواندهام در این پنجاه سال، هر چه خواندهام، بیشتر لرزیدهام. جرج جرداق می گوید هر استخر و دریائی متلاطم می شود، دریائی که هیچوقت متلاطم نشد علی ابن ابی طالب است. یا علی. تو کجا و ما کجا. نماز تو چه و نماز ما چه. خلوص تو چه خلوص ما چه. وفای تو چه وفای ما چه. این علی از دست ما رفت. یک سلام دیگر بکنیم، عزیزمان یک چند دقیقه ای ما را به فیض برساند. السلام علیک یا ابا الحسن یا امیرالمومنین. خدایا به آبروی امیرالمومنین قسمت می دهیم دنیای مارا در پناه فرزندش امام زمان تامین، آخرت ما را محشور با اولیایت بفرما. آنچه ماه رمضان برای خوبان مقدر می کنی همه را برای ما مقدر بفرما. خدایا از کمال علی، از علم و صبرش، از اخلاصش، از همسرداریش، بچه تربیت کردنش، از مناجاتش، از تمام کمالات علی، ما را هم پرتوی، جرقه ای مرحمت بفرما. نسل مارا، خود ما را تا آخر تاریخ بهترین شیعیان امیرالمومنین قرار بده. کشور و رهبر و دولت و امت و ناموس و نسل و مرز و انقلاب و آبرو و هر چه که به ما محبت کرده ای در پناه امام زمان حفظ بفرما. خدایا کسانی که، حدیث داریم اگر ماه رمضان تمام شود افرادی بخشیده نشوند، خیلی بد بختند. خدایا ما را از آن بدبختهائی که بخشیده نشوند قرار نده. توفیق توبه واقعی، دعای مستجاب به همه ما مرحمت بفرما. دعاهائی که همه جا می شوئد مستجاب بفرما. ما را در خیر همه مردم شریک کن. اگر کاری از ما خیر هست همه محبین اهل بیت را در کار ما شریک کن. مردن را مثل بوئیدن گل، سکرات مرگ را آسان، روز قیامت را روز سرفرازی ما قرار بده. شر دشمنان، توطئه گران، بخصوص آمریکاو اسرائیل به خودشان برگردان. والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 370