responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 378

موضوع بحث: امام على(ع)، ويژگي‌هاي اختصاصي

تاريخ پخش: 19/11/68

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت عزيزانى كه معلمان آينده‌‌اند و ان شاءالله فرهنگيان آينده‌‌اند.
بينندگان اين بحث را در شب سيزدهم رجب مى‌‌بينند. بحثمان در باره ى چيزهاى مخصوصى است كه خدا به ما داده و ويژگى هايى كه در عالم و كره ى زمين نيست مى‌‌باشد تا هم مربوط باشد با شب تولد آقا اميرالمؤمنين على(عليه السلام) و هم با ايام دهه ى فجر مناسبت داشته باشد و همچنين با امت عزيز خودمان هم مرتبط باشد.
در روايتى از اميرالمؤمنين داريم كه خداوند هفتاد كمال به اميرالمؤمنين داده كه به هيچ فردى از كره ى زمين آن‌‌ها را نداده است. حالا ما ده، دوازده عدد از اين صفات را تحت عنوان ويژگى‌‌ها و اختصاصات على بن ابيطالب بيان مى‌‌كنيم.
بعد از اميرالمومنين در باره ى شيعه ى ناب او و شيعه ى خالص و مخلص او مطالبى را بيان مى‌‌كنيم. همچنين درباره‌ي امام راحل رهبر كبير انقلاب، رضوان الله تعالى عليه كه از بهترين شيعيان اميرالمؤمنين بود. و از ميان مراجع تقليد و باقى شيعيان و اصحاب خالص اميرالمؤمنين داراى خصوصيات بارزى بودند.
ويژگى‌‌ها و اختصاصات اميرالمؤمنين:

1- حضرت علي(ع) اولين فرد ايمان آورنده به پيامبر

حضرت علي ع فرمودند: «أَنِّي لَمْ أُشْرِكْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ»(خصال صدوق، ج‌‌2، ص‌‌572) يعنى در عمرم به اندازه‌ى بر هم زدن چشمى مشرك به خدا نبودم. بسيارى از اصحاب پيامبر قبل از اسلام بت پرست بودند و بعداً مسلمان شدند و تنها كسى كه لحظه‌‌اى صورتش را به سوى بت نكرد، على بن ابيطالب بود به همين خاطر وقتى اسم حضرت على را مى‌‌برند مى‌‌گويند «كَرَّمَ اللهُ وَجْهَهَ» يعنى خداوند صورت او را گرامى گرداند، چون صورت او به سوى بت رو نكرد و اين از اختصاصات اميرالمؤمنين است.
ابوطالب فرزندان متعددى(ده فرزند) داشت. او كه مرد آبرودار و محترم و عنوان دارى بود در قحطى فرزند كوچك خود را به پيامبر سپرد و حضرت على اين را از افتخارات خود مى‌‌داند كه پيامبر از پدرش طلب هبه كرده و او را تحويل گرفته و از كودكى مربى او بوده.
«أَنِّي أَوَّلُ النَّاسِ إِيمَاناً وَ إِسْلَاماًِ»(خصال صدوق، ج‌‌2، ص‌‌572)، «أَنِّي كُنْتُ آخِرَ النَّاسِ عَهْداً بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ دَلَّيْتُهُ فِي حُفْرَتِهِ»(خصال صدوق، ج‌‌2، ص‌‌572) يعنى اولين فردى بود كه به او ايمان آورد و آخرين فردى بود كه از او جدا شد. شب 13 رجب چه شبى است؟ شب تولد اميرالمؤمنين است.
اين خانه را بايد خدا در اصل معمارى كند. منظور خانه، كعبه است كه خداوند معمار آن بوده و جبرئيل هم كمك كرده، ابراهيم هم سنگ تراشى كرده و اسماعيل هم كمك كرده و پيامبر ديگرى ان را تعمير كرده و خلاصه همه ى اين كارها را كرده‌‌اند چون يك شب خدا مهمان داشته بنا بوده على بن ابيطالب در آن خانه متولد شود و شاعر ان را خيلى قشنگ گفته:
اين خانه را بايد خدا در اصل معمارى كند *** آدم بنايش بر نهد جبريل هم يارى كند
آيد اولى الامرى دگر، يك چند حجارى كند *** او را اولوالعزمى دگر منقوش و گچ كارى كند
اين سان خدا از خانه‌‌اش چندى نگهدارى كند *** تا ساعتى از دوستى، يك ميهمان دارى كند
«أَوَّلُ النَّاسِ إِيمَاناً»، (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ) (واقعه /11-10) «آخِرَ النَّاسِ عَهْداً بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ دَلَّيْتُهُ فِي حُفْرَتِهِ» و آخرين كسى كه با پيامبر خداحافظى كرد و او را در قبر خوابانيد اميرالمؤمنين بود.
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَامَنِي عَلَى فِرَاشِهِ حَيْثُ ذَهَبَ إِلَى الْغَارِ»(خصال صدوق، ج‌‌2، ص‌‌572) تنها كسى كه جاى رسول الله خوابيد اميرالمؤمنين بود. جالب اين است كه وقتى دشمنان به خانه پيامبر ريختند و پارچه را كنار زدند و على بن ابيطالب را ديدند گفتند: رسول الله كجاست؟ حضرت فرمود: مگر او را به من سپرده‌‌ايد. مشركان گفتند: محمد فرار نكرده چرا كه به قدرى محمد با على رفيق است كه اگر بنا بود فرا ركند، على را نيز با خود مى‌‌برد و اين خوابيدن حضرت باعث شد كه كفار خيلى به دنبال پيامبر نباشد. گر چه رفتند كنار غار و تار عنكبوت هم نقش خودش را داشت اما در عين حال بسيج عمومى نشدند چرا كه گفتند: نمى‌‌شود محمد بى على برود.
حضرت على فرمودند «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ يَفْتَحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ، وَ لَمْ يُعْلِمْ ذَلِكَ أَحَداً غَيْرِي»(خصال صدوق، ج‌‌2، ص‌‌572) يعنى پيامبر به من هزار باب علم ياد دادند.
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَمَّمَنِي بِعِمَامَةِ نَفْسِهِ بِيَدِهِ»(خصال صدوق، ج‌‌2، ص‌‌572) حضرت على مى‌‌فرمايد كه پيامبر عمامه ى خود را بر سر من بستند و اين از مدال‌‌هاى حضرت است. روزى شخصى از من پرسيد در اسلام مدال هم داريم؟ گفتم: بله پيغمبر عمامه خود را بر سر على گذاردند.
بعضى چيزها عنوان نو و جديدى دارند. مثلاً در آموزش و پرورش بگويند وسايل كمك آموزشى. آيا در اسلام كمك آموزشى داريم؟ بله. حضرت امير وقتى به حكومت رسيدند وقتى برادرشان عقيل خواست گندم و جوى اضافه بگيرد و حضرت آهن داغ كردند، اين كار همان استفاده از وسائل كمك آموزشى است.

2- حضرت علي داماد پيامبر (ص)

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ زَوَّجَنِي فَاطِمَةَ»(خصال صدوق، ج‌‌2، ص‌‌572) اميرالمؤمنين افتخار مى‌‌كنند كه داماد پيامبر و همسر فاطمه مى‌‌باشند.
«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»(خصال صدوق، ج‌‌2، ص‌‌574) و حضرت امير افتخار دارند كه پيامبر فرمود: من شهر علم هستم و على درب آن است. البته بعضى افراد براى اين كه از غافله عقب نمانند گفتند: خواستند براى ديگران نيز بسازند ولى نگرفت.
گاهى اوقات در سبزه ميدان تهران فردى سوتك مى‌‌فروخت ولى اين سوتك را فقط خود فروشنده مى‌‌توانست به صدا در آورد و خيلى‌‌ها اين سوتك‌‌ها را باد مى‌‌كردند ولى صدا نكرد.
اين كه اميرالمؤمنين در ركوع انگشترشان را به فقير دادند و آيه نازل شد كه رهبر شما همان فردى است كه در ركوع انگشتر داده، بعد از آن خيلى‌‌ها در ركوع خود سرفه كردند و انگشترى به فقير دادند اما ديگر آيه‌‌اى نازل نشد. اين مسائل را نمى‌‌توان با بازى بوجود آورد. نرخ گذارى نيست كه نرخ را بالا و پايين ببرند. حضرت امير يك موجود استثنايى است. شب سيزدهم رجب شب عزيزى است. هر چه ما داريم از ولايت و رهنمودهاى اميرالمؤمنين داريم.
على كسى است كه امام در وصيت نامه خود نوشتند، ما مفتخريم كه در خط على بن ابيطالب و اهل بيت هستيم. نگفت: «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ» گفت: ما مفتخريم، اين بالاتر از «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ» است چرا كه افتخار كردن يك قدم جلوتر از شهادت دادن است.
هجر با سفر فرق مى‌‌كند. سفر يعنى رفت ولى هجر يعنى مهاجرت كرد. يعنى هم مسافرت را شامل مى‌‌شود و هم يك معناى مكتبى در خود دارد. ما مفتخريم يه چيزى بيش‌‌تر از شهادت به ولايت در خود دارد.
يك وقت من مى‌‌گويم اين پسر من است. يك وقت مى‌‌گويم: من افتخار مى‌‌كنم كه اين پسر من است. در افتخار خوبى پسر نهفته است كه البته شايد در اشهد نيز اين معنا نهفته باشد.

3- حضرت علي(ع) مولود كعبه و شهيد مسجد

اميرالمؤمنين موجودى استثنايى است. چه كسى در كعبه متولد شده است؟ جز على؟ چه كسى د رحال سجده شهيد شد؟ تولد در مسجد، شهادت نيز در مسجد. پدر شهيد، پدر امام حسين، همسر شهيد، چون حضرت زهرا هم شهيد شد. خودش شهيد، برادر شهيد، چون جعفر طيار در جنگ موته هر دو دستش قطع شد. عموى شهيد، چون مسلم بن عقيل شهيد شد.
قرآن مى‌‌گويد كه على جان پيغمبر است. چون وقتى عده‌‌اى از مسيحيان بنا شد بحث آزاد و استدلال‌‌كنند، اول اسلام مى‌‌گويد: بياييد استدلال كنيم. (قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُم‌‌) (بقره /111) دين، دين برهان است. اگر برهان نشد، جنگ. اگر هيچ يك از برهان و جنگ را نخواستى يك راه ديگر هم وجود دارد. نفرين كنيم، آن وقت هر نفرينى گرفت معلوم مى‌‌شود كه حق با آن هاست. بنا شد عده‌‌اى از مسيحيان نفرين كنند. براى اين كار دختران و بچه‌‌ها و جان خودشان را آوردند. پيامبر نيز دختر خود حضرت زهرا را همراه بچه‌‌هاى خود، امام حسن و امام حسين همراه آوردند. همچنين (وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ) (آل عمران /61) جانمان را مى‌‌آوريم. اگر كسى خودش بخواهد بيايد نمى‌‌گويد جانمان را مى‌‌آوريم.
در قرآن آمده كه پيامبر گفت: بچه هايمان را مى‌‌آوريم، زن هايمان را مى‌‌آوريم. جانمان را هم مى‌‌آوريم. بعد ديدند كه پنج نفر آمدند رسول خدا و اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين كه دو كودك بودند. با توجه به اين كه قرآن مى‌‌فرمايد «وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ» به حضرت على كه همراه پيامبر به مباهله رفتند جان پيامبر اطلاق شد.
دور مسجد پيامبر در مدينه همه خانه ساخته بودند و به مسجد درهايى باز كرده بودند ولى پيامبر همه ى درها را بستند و فقط درى كه به خانه ى على ع راه داشت باقى گذاشتند «سَدَّ الْأَبْوَابَ إِلَّا بَابَهُ»(كشف‌‌الغمة، ج‌‌1، ص‌‌331) در جبهه‌‌ها پرچمدار على بن ابيطالب بود.
هرگز در جبهه‌‌اى پا به فرار نگذاشت. رزمنده‌‌اى كه در عمرش براى يك لحظه هم فرار نكرد على بود.
سوره ى برائت كه نازل شد افراد ديگر قرار شد آن آيات را بخوانند ولى جبرئيل نازل شد كه آن‌‌ها اين كار را نكنند. مرد اين كار فقط على بن ابيطالب است. تنها كسى كه سوره را پس مى‌‌گيرد، اين دادن و پس گرفتن معنا داشته است.
در جنگ احد پرچم دست فردى بود، پيامبر پرچم را از او گرفت و به شخص ديگرى داد و فرمود كه اين فرد قرآن بيشترى حفظ است و به خاطر همين بايد در جبهه او پرچم دار باشد. حافظ قرآن است. اميرالمؤمنين از اختصاصات ويژه‌‌اى برخوردار بود.
تنها كسى كه درباره‌‌اش آيه ى (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ) (مائده /55) نازل شد او بود «انّما» از ادات حصر مى‌‌باشد. يعنى فقط على ولى شماست.
خدايا به مولود رجب اميرالمؤمنين، ما و نسل ما را تا ابد از بهترين شيعيان اميرالمؤمنين قرار بده. برويم سراغ ويژگى‌‌هايى كه رهبر انقلاب داشت. همين طور كه در قرآن داريم (وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ) (صافات /83) امام خمينى نيز از شيعيان خالص اميرالمؤمنين رهبر انقلاب بودند و دهه ى فجر را در سالى كه امام نداريم مى‌‌گذرانيم.

4- زهد امام خميني(ره)

در اين كنفرانس انديشه‌‌هاى اسلامى ميهمانان خارجى حضور داشتند و بحث هايى كردند. جناب آقاى محدثى نكات جالبى را نقل كردند از اين سمينار كه شنيدنى است. فردى در باره ى زهد مطالب جالبى گفته بود / گفته بود زهد اين است كه دنيا در دلت نباشد، نه اين كه دنيا در دستت نباشد. چرا كه ممكن است دنيا در دستت باشد ولى دل به آن نبسته باشى. اگر اين طور بودى، زاهدى. اما اگر در دستت چيزى نباشد و فقير باشى و هيچ قدرتى نداشته باشى. اما د ردلت پر از مهر دنيا باشد. در اين صورت شما زاهد نيستيد.
آيا قرآن مى‌‌گويد: دنيا در دستت نباشد يا اين كه مى‌‌گويد: در دلت نباشد؟ مى‌‌گويد: توى دلت نباشد وقتى قرآن مى‌‌گويد: دنيا بد است مى‌‌گويد: (وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديدٌ) (عاديات /8) چقدر اين قدر در دلت دنيا وجود دارد. چقدر دل به دنيا بسته‌‌اى؟ اشك مى‌‌ريزد چرا كه كفشش تا به تا شده و يك عمرى نمازش قضا شده، هنوز اشك نريخته. گاهى وقت‌‌ها دنيا در دل است.
زهد آن است كه دنيا در دل نباشد نه اين كه دنيا در دست نباشد. على بن ابيطالب شمشير مى‌‌زد و دنيا را مى‌‌گرفت اما دل به دنيا نمى‌‌بست. رهبر انقلاب حكومت تشكيل داد و حكومت را در دست گرفت، ولى آيه حكومت براى او مهم بود؟
در كشورهاى ديگر مردم از رهبرانشان مى‌‌ترسند، اما در ايران مردم به رهبرشان عشق مى‌‌ورزند. روزى رضا شاه براى بازديد به پادگانى رفت. مسئولين پادگان نيز سربازها را خيلى تمرين مى‌‌دادند و از آن جايى كه رضا شاه سواد نداشت مى‌‌آمد و سه تا سؤال مى‌‌كرد و مى‌‌رفت. سه تا سؤال اين بودند. مى‌‌گفت: سن، سرباز فورى و محكم مى‌‌گفت: بيست و دو. بعد مى‌‌گفت: بچه، چند وقت است خدمت مى‌‌كنى؟ مى‌‌گفت: قربان هجده ماه مى‌‌گفت: تو من را بيش‌‌تر دوست دارى يا وطن؟ مى‌‌گفت: قربان هر دو. اما روزى يكى از سربازان ترسيد و اين طور به رضا شاه جواب داد. سن؟ به جاى اين كه بگويد بيست و دو، گفت: هجده ماه. گفت: چقدر وقت است كه خدمت مى‌‌كنى؟ گفت: بيست و دوسال. رضا شاه خيلى ناراحت شد و گفت: احمق خودت را خر كردى يا من را؟ گفت: قربان هر دو.
گاهى مردم از رهبر مى‌‌ترسند. اما وقتى مردم در جماران پيش رهبرشان مى‌‌آمدند به او عشق مى‌‌ورزيدند. روى كره ى زمين امام رهبرى ويژه بود كه مردم به او عشق مى‌‌ورزيدند. اميرالمؤمنين باغ داشت داد. امام هم زمين از ارث پدرى داشت و داد.

5- شجاعت امام خميني (ره)

يكى از دانشمندان اتريشى در باره ى امام مى‌‌گويد: امام الماس بود از هر طرف مى‌‌درخشيد و از هر طرف مى‌‌بريد. گاهى آدم از بيرون بهتر قضاوت مى‌‌كند. والله در عمرم نترسيدم.
ما مى‌‌گفتيم: معناى اين آيه يعنى چه؟ (وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ) (احزاب /39) مردمى هستند كه از احدى نمى‌‌ترسند. چطور اين آيه معنا مى‌‌شود؟ اگر هم در مقابل دشمن ايستادگى شود بالاخره ترس كه هست. من نمى‌‌دانم كه ترس هست. من كاشانى هستم! بالاخره براى اين آيه در زمان خودمان مثالى جز رهبر انقلاب پيدا نكرديم. اصلاً خداوند ترس را در وجود امام خلق نكرده بود.
يكى از بيت حضرت امام مى‌‌گفت كه در شب‌‌هاى بمباران به امام التماس مى‌‌كرديم كه بيايند زير حسينيه جماران. گفتند: شما مى‌‌ترسيد برويد شما چى؟ من خودم نمى‌‌ترسم، ولى به خاطر شما مى‌‌آيم.
مى‌‌گفت: امام را برديم زير حسينيه جماران، پزشك آن جا بود. گفتيم: الآن بمباران مى‌‌شود قلب امام را ببينيد. امام فرمودند: اول قلب خود دكتر و آقايان را ببينيد، من قلبم آرام آرام است. قلب آرام.
(وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ) (مائده /54) چه كسى به اين آيه عمل كرد؟ قرآن مى‌‌فرمايد: آدم هايى هستند كه در راه خدا از هيچ ملامتى نمى‌‌ترسند.
در مورد فتواى اعدام سلمان رشدى به امام گفتند: مقررات بين الملل چه مى‌‌شود؟ فرمودند: به درك آبروى رسول الله رفت. ديگر در برابر توهين به رسول الله مسائل بين الملل مطرح نبود. احترام به قوانين بين الملل وقتى است كه جسارت به مقدسات ما نشود. و الا بين الملل بى بين الملل. از لحاظ ايمانى ما هر روز م يگوييم «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» هر كس صالح باشد، رفيق ماست. كارى به سفيد پوست و. . نداريم.

6- بت شكنى و قاطعيت امام خميني(ره)

اميرالمؤمنين بت شكست. شيعه ى خالص او اين مرجع و رهبر عزيز هم بت زمان را شكست و به حق اگر قرار باشد شيعه نمونه عالى داشته باشد بايد بگوييم كه آن رهبر كبير انقلاب (ره) بودند. بت شكنى، چه بتى از شاه بزرگ‌‌تر.
قاطعيت:
اميرالمؤمنين خيلى قاطعيت داشت و شما قاطعيت رهبر انقلاب را ديديد. اصلاً كارى به زنده باد يا مرده باد مردم نداشت.
اميرالمؤمنين فرمود كه خيال نكنيد كه اگر دور من هورا بكشيد من عزيز مى‌‌شوم و خيال نكنيد اگر از دور من رفتيد من شكست مى‌‌خورم. كل مردم اگر دور من جمع شوند در عزت من اثرى ندارند و اگر كل مردم از دورم پراكنده شوند نيز اثرى در من نخواهد داشت.

7- سحرخيزى امام خميني(ره)

حتى شبى كه در بيمارستان بسترى بود نشسته نماز شب را خواند. جالب اين است كه تنها مرجعى كه بين نماز شب راديو گوش مى‌‌داد امام بود. اين جمع بين مسائل و اين دقت‌‌ها خيلى مهم است.
هفته‌ى گذشته از طرف آيت الله خامنه‌‌اى يك پيغامى به من دادند. گفتند: شما وقتى مى‌‌خواستى روي تخته سياه بنويسيد، بايد مى‌‌نوشتيد «أَعْدَى عَدُوِّك» يعنى بزرگ‌‌ترين دشمن شما، درحالى كه من اين طور به خطا نوشته بودم «اعداء عدوك» يعنى بيشترين دشمن اين عدد بود. در حالى كه بحث كيفيتى بود. اين دقت نظر در بين مشغله‌‌هاى فراوان سياسى و بولتن‌‌هاى محرمانه و اخبار سياسى و مسائل فقهى و نظامى خيلى مهم است. اين جامعيت‌‌ها عمومى نيست و خيلى كم است.
رئيس جمهورها و مسئولين ديگر اگر بخواهند دو صفحه، حرف بزنند، از يك هفته قبل با قر كذا و آب پرتقال و. . . خود را آماده مى‌‌كنند. مگرمى شود فردى دائماً حرف پخته بزند و تمام جوانب را رعابت كند؟
ياران حضرت امير را شهيد كردند، ميثم، مقداد، ابوذر، شكنجه، تبعيد، حجربن عدى
ياران امام را هم شهيد كردند. مفتح، بهشتى، باهنر، چمران، رجايى شهداى محراب، هفتاد و دو تن، حمايت از مستضعفين.
اميرالمؤمنين باج نمى‌‌داد. گفتند: آقا كمى سبيل آقايان را چرب كنيد و گرنه جنگ جمل راه مى‌‌افتد. فرمود: ابداً «أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ»(نهج‌‌البلاغه، خطبه 126) رُبا حمار دزدى بروم مكه، من براى اين كه حكومت را نگه دارم باج بدهم. من باج به كسى نمى‌‌دهم. اميرالمؤمنين به احدى باج نداد. رهبر كبير انقلاب هم به احدى باج نداد.
آقا، بله اين همسايه ى شما روضه مى‌‌خواند يك شب برويم روضه. فرمود: بدم نمى‌‌آيد به روضه برويم اما چون همسايه لب در مى‌‌ايستد و هركسى مى‌‌آيد را نگاه نگاه مى‌‌كند، پيش خود گفتم: اگر به روضه بروم به خاطر نگاه‌‌هاى اوست و به خاطر خدا نيست. اگر صاحب خانه دم در نبود. . .
بعضى صاحب خانه‌‌ها كه لب درند آدم در رودربايستى گير مى‌‌كند. هركس از لب در رد مى‌‌شود مى‌‌گويد: سلام عليكم، يعنى بيا داخل.
مثل چلوكبابى‌‌ها كه عكس يك حاجى فيروزه را مى‌‌كشند كه يك بشقاب پلو تعارف مى‌‌كند يعنى بياييد اين جا امام فرمود: حرفى ندارم كه به روضه بروم، ولى نگرانم كه اين رفتنم به خاطر نگاه‌‌هاى او باشد نه خدا.
امام تربيت شده ى همان آقايى است كه امشب يعنى شب سيزدهم رجب متولد مى‌‌شود.
گفت: وقتى ديدم آب دهان به طرفم پرتاب شد، گفتم: الآن اگر او را بكشم ممكن است انتخاب نباشد، انفجار باشد. يعنى از روى عقده باشد. من رفتم قدم زدم و آرامش پيدا كردم كه اگر آمدم و دشمن خدا را كشتم به خاطر انفجار نباشد بلكه به خاطر انتخاب باشد.
فرق بين آدم و ديگ زودپز در انتخاب است. ديگ زودپز منفجر مى‌‌شود. آدم هم اگر منفجر شود، پيداست خصلت انسانى خود را از دست داده است. انسان وقتى هم خوب جوش آورد بايد آرام باشد و ببيند حق چيست. انتخاب نشانه‌ى انسانيت است و انفجار خاصيت گاز است. به هر حال بايد به اين امور توجه داشت.

8- امام با قلبي آرام و روحي شاد از دنيا رفت

در شب سيزدهم رجب كسى متولد شد كه فرمود: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ»(نهج‌‌البلاغه، خطبه 5) من با مرگ مأنوسم و رهبر انقلاب هم در وصيت نامه خود نوشتند من با قلبى آرام و روحى شاد. . . اين شيعه‌ى آن كس است.
خلاصه مطالب را براى آقايانى كه دير بيننده‌ى برنامه ما شده‌‌اند بيان مى‌‌كنم. در امالى شيخ صدوق(ره) همين صدوقى كه قبرش در نزديك ما، ابن بابويه هست، حديثى داريم كه اميرالمؤمنين هفتاد كمال ويژه دارد.
لحظه‌‌اى شرك نورزيد، از كودكى نزد رسول خدا و در خانه ى او بود. اولين كسى بود كه به پيامبر ايمان آورد. در بستر پيامبر تنها او خوابيد، تنها او بود كه داماد رسول الله شد، برادر شهيد، پدر شهيد، همسر شهيد و عموى شهيد بود. سوره‌ى برائت را از ديگران مى‌‌گيرند و به على مى‌‌دهند كه بخواند. انتصاب در غدير خم فقط مخصوص على بن ابيطالب است كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه»(بحارالأنوار، ج‌‌37، ص‌‌115) همه درهايى كه به مسجد باز مى‌‌شد بستند جز در خانه اميرالمؤمنين كه به مسجد باز مى‌‌شد، تنها كسى كه آيه در موردش نازل شد كه سرپرست شما كسى است كه د رركوع انگشترش را داد، اميرالمؤمنين بودند. خدا رحمت كند شهريار را مى‌‌گفت:
بجز از على كه گويد به پسر كه قاتل من *** چو اسير دست توست اكنون به اسير كن مدارا
بجز از على كه آرد پسرى ابوالعجائب *** كه علم كند به عالم شهداى كربلا را
بعد دعا كرديم خدايا ما را از شيعيان خالص او قرار بده. بعد از بيان ويژگى‌‌هاى اميرالمؤمنين به ويژگى‌‌هاى حضرت امام اشاره كرديم. زهد ايشان، گفتيم: زهد يعنى دنيا در دلت نباشد نه اين كه دنيا در دستت نباشد، برويد حكومت و دنيا را به دست بگيرد ولى به آن عشق نورزيد. بعد گفتيم آن عالم امام را اين طور توصيف كرده كه بنيان گذار جمهورى اسلامى مثل الماس است، مى‌‌درخشد و از هر طرف مى‌‌برد. درخشندگى و برندگى، باج ندادن، از احدى نترسيدن، بت شكنى، قاطعيت، اعلميت، سحرخيزى، حمايت از مستضعفين، انس با مرگ.
اما تفاوت هايى هم بين امام و حضرت امير مى‌‌باشد كه در يك دقيقه بگوييم. البته كمى تلخ است. نمى‌‌خواهم در شب تولد از تلخى‌‌ها بگويم.

9- برخي تفاوت‌هاي امام خميني با اميرالمؤمنين

قبر اميرالمؤمنين صد سال مخفى بود و در زمان امام صادق قبرشان پيدا شد و آشكار شد ولى قبر رهبر انقلاب در چهلم ايشان گنبد و بارگاه داشت. خيلى مردم ايران از مردم صدر اسلام بهتر بودند. پيامبر سفارش اميرالمؤمنين را د رغدير خم كرد ولى مرد اين سفارش را عمل نكردند و به آن بهايى ندادند. در دعاى ندبه داريم «لَمْ يُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص»(إقبال‌‌الأعمال، ص‌‌296) اما رهبر انقلاب سفارش آيت الله آقا سيد على خامنه‌‌اى را كرد، اما در اين جا مردم با على زمان خود بيعت كردند. با آن على بيعت نكردند ولى با اين على بيعت كردند. همسر و فرزند اميرالمؤمنين مورد شكنجه و كتك قرار گرفتند ولى بيت و خاندان معظم امام عزيز هستند. به هر حال مردم ما به مراتب از مردم زمان پيامبر بهتر هستند و حالا هم بايد مواظب باشيم در راه پيمايى روز 22 بهمن شركت كنيم. مشكلات را بايد حل كرد اما تا اين جايى كه آمديم، خيلى راه آمديم. شايد ندانيد عده‌‌اى كه از شوروى در نماز جمعه‌‌هاى لاهيجان و آستارا و اردبيل و قم و تهران حاضر بودند، خدامى داند كه چطور آن‌‌ها اشك مى‌‌ريختند. ما قدر نماز جمعه و انقلاب را نمى‌‌دانيم. فقط مى‌‌دانيم كه فلان چيز گران است و. . .
من يك نفرين بكنم. خدايا، ما خيلى عزيز داده‌‌ايم به آبروى شهدايى كه پرپر شده‌‌اند، ان هايى كه به انقلاب خيانت مى‌‌كنند و مردم را ناراحت مى‌‌كنند، اگر قابل هدايتند هدايت، و اگر نه نيست و نابود بفرما.
كمى هم خانواده‌‌هاى شهدا از بى حجابى ناراحتند مى‌‌گويند بچه‌‌هاى ما رفتند شهيد شدند كه حجاب بيايد. اما بعضى از اين زن‌‌ها خيلى بد حجابند. خدايا هر كس دل خانواده ى شهدا را مى‌‌لرزاند و آن‌‌ها را مى‌‌رنجاند به خون اين شهدا جزاى آن‌‌ها را بده. نه جزاى بد، خدايا لطف كن هدايتشان كن.
حرف‌‌هاى ما بس است كمى هم پاى شعرهاى زيباى آقاى حسام بنشينيم.
براى شادى روح امام و همه ى شهدا صلواتى بفرستيد.
خدايا ترا به حق محمد و آل محمد الطافى كه به امت ما كردى آن الطاف را قطع مفرما. و الطافى كه به رهبر كبير انقلاب فرمودى همه ى آن كمبودها جبران، توطئه‌‌ها خنثى، توطئه گران نابود بفرما.
عيدى ما را آزادى اسرا، شفاى مريضان و جانبازان مرحمت بفرما. امام در سال‌‌هاى قبل ماه رجب و شعبان را روزه مى‌‌گرفتند و به ماه رمضان متصل مى‌‌كردند. خدايا آن عابد رفت، اهدافش را به دست ما پياده بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 378
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست