responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 420

موضوع: امر به معروف و نهي از منكر، شيوه ها-17

تاريخ پخش: 72/06/04

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني تقوي»

دو سه ماهي است كه بحث امر به معروف و نهي از منكر را مطرح كرديم. مي‌توانيم اسمش را خودسازي و جامعه سازي يا اصلاح اجتماعي بگذاريم. اين جلسه بحث ما اين است كه از كجا شروع كنيم؟ تيترهايي كه هست از خودمان، از خانواده ‌مان، از همسرمان، از همسايه‌مان، از دوستانمان، از مسئولين مملكتي و سرچشمه‌ها، از ازدواج، از نگاه، از مطالعه، از رفيق خوب، از كجا شروع كنيم؟ اسلام براي همه‌ي اينها سفارش كرده است.

1- براي اصلاح ديگران بايد اول خود را اصلاح كرد

اول اينكه واقعاً اگر كسي مي‌خواهد بچه‌اش، دوستش، همكارش، شريكش، همسايه‌اش را اصلاح كند بايد از خودش شروع كند. چند آيه داريم كه قرآن به امثال من خطاب مي‌كند. به روحاني، به معلم، به پدر، مي‌گويد: (لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ) (صف /2) تو كه عمل نمي‌كني چرا خودت ژست مي‌گيري كه من آدم خوبي هستم؟ جمعي از شما وابسته به شهرداري هستيد، اگر واقعاً نمي‌خواهيم مردم در برق اسراف كنند، چرا بعضي روزها لامپ‌هاي خيابان تا ساعت 10 روشن است؟ آن وقت شما به من و بقيه سفارش مي‌كني، هر خانه‌اي يك لامپ كمتر روشن شود. اگر قرار است فضاي سبز باشد، چرا مثلاً يك پولي مي‌گيريم و فضاي سبز را به ساختمان تبديل مي‌كنيم؟ اگر فضاي سبز لازم است چرا با اسكناس لازم نيست؟ اگر لازم نيست چرا با اسكناس لازم هست؟ گاهي ممكن است كه در جايي آدم فضاي سبز را از بين ببرد و جاي ديگر به وجود بياورد. اين عقلايي است. چون حديث داريم، هيچ كس حق ندارد درختي را از بين ببرد، جز اينكه جاي ديگر درختي را بنشاند. نبايد مساحتش كم شود. حالا اگر جاي درخت عوض شود اشكالي ندارد. چون ممكن است در جايي يك درختي پيدا شود كه يك منطقه تجاري شود. شرايط ويژه حسابش جدا است. «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» اگر مي‌خواهي اصلاح كني خودت هم بايد عمل كني.
آيه‌ي ديگر مي‌فرمايد: (أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُم‌) (بقره /44) خودت امر به معروف مي‌كني اما خودت فراموش كردي. اصلاً منبري كه وقت نماز بالاي منبر باشد، ديگر رويش مي‌شود كه درباره‌ي نماز اول وقت صحبت كند. هيئت عزادار امام حسين كه روز عاشورا وقت نماز سينه مي‌زند، مي‌تواند بگويد كه روز عاشورا امام حسين مشغول نماز بود؟ كسي كه در مدح و سخنراني‌اش درباره‌ي عظمت امام حسين مي‌گويد، امام حسين ظهر عاشورا اول وقت نماز خواند، آن وقت اين اول وقت سينه مي‌زند. به هر حال اگر خواستيم اصلاح شود بايد من و شما هر دو با هم از خودمان شروع كنيم.
اميرالمومنين مي‌فرمايد: من تعجب مي‌كنم از كسي كه مسئول اصلاح مردم است. ولي خودش فسادش بيشتر است. واقعاً اگر مي‌خواهيم بچه‌ي ما سيگاري نشود، بايد خودمان سيگار را ترك كنيم. پدر سيگاري حرفش نفوذ ندارد كه بگويد: آقاجان، تو سيگار نكش. من سيگار كشيدم اما تو نكش. نمي‌شود. روايت داريم زشت است كه انسان خودش عيبي را داشته باشد، بگويد: استفاده از ماشين دولتي ممنوع است. اما خودش ماشين دولتي را برمي دارد و با خانمش به مسافرت مي‌رود. يعني خودكار اداره براي من حرام است. اما ماشين دو ميليوني براي او حلال است. چقدر زشت است كه انسان عيب خودش را نبيند، عيب ديگران را ببيند. بدترين آدم‌ها كسي است كه عيبي را از ديگران مي‌گذارد. مثلاً مي‌گويد: چرا مردم آشغال‌ها را در جوي مي‌ريزند؟ اما خودش كه جارو مي‌كند، در جوي مي‌ريزد. اميرالمومنين فرمود: اين احمق است. احمق خيلي كلمه‌ي زشتي است. اميرالمؤمنين اهل اين نيست كه به كسي جسارت كند. اما كسي كه به مردم مي‌گويد: اين كار را نكن، و خودش اين كار را مي‌كند احمق است. مي‌گويد: چرا ديگران ماشينشان را دوبله پارك مي‌كنند؟ خودش هم دوبله پارك مي‌كند. چطور دوبله براي من بد است اما براي تو بد نيست؟ بنابراين شرط اولش اين است كه اگر خواستيم كاري را شروع كنيم از خودمان شروع كنيم.

2- اصلاح خانواده و بستگان

شرط دوم اين است كه از خانواده شروع كنيم. درست است كه قرآن مي‌فرمايد: (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌) (انعام /164) گناه هركسي به دوش خودش است، اما اين حرف خداست. مردم اگر همسر من بد بود مي‌گويند: اين هم خانم آقاي قرائتي است. هرچه مي‌گويم: خانم من به من ربطي ندارد، ممكن است خانم من بسيار خوب باشد و من بسيار بد باشم، ولي مي‌گويد: اين هم شوهر تو است. مي‌گويد: من هم او را موعظه كردم. اما شوهر بدي است. هرچه خواسته باشيم بگوييم: ما از هم جدا هستيم، مردم اينها را از هم جدا نمي‌دانند. در قيامت است كه هركسي براي خودش است.
اصولاً دنيا و قيامت با هم چند فرق دارد. يكي اين است كه دنيا دار سرايت است. يعني عيب من به شما سرايت مي‌كند. عيب شما هم به من سرايت مي‌كند. اما قيامت سرايت نيست. ممكن است من به جهنم بروم و تمام بستگان من به بهشت بروند. اگر اينجا من پولدار شدم براي زن و بچه‌ي من هم يك چيز خوبي گير مي‌آيد. اگر خانه‌ي من خوب شد آنها هم در رفاه هستند. اگر ماشينم خوب شد، آنها هم در رفاه هستند. يعني در دنيا اگر من به زندان بروم يا شلاق بخورم آنها هم غصه مي‌خورند. دنيا سرايت مي‌كند. يعني خوشي من و ناخوشي من به ديگران سرايت مي‌كند. دنيا دار سرايت است. اما قيامت دار سرايت نيست. اگر خواستيم اصلاح كنيم بايد از بستگان شروع كنيم.
قرآن مي‌فرمايد: (قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً) (تحريم /6) از خودمان و همسر و فرزند. قرآن وقتي مي‌خواهد بگويد: پيغمبر به خانم‌ها، به زن‌هاي مسلمان بگو، اول مي‌گويد: «قل» بگو، به چه كسي؟ (قُلْ لِأَزْواجِك وَ بَناتِك‌‌) (احزاب /59) اول به خانمت بگو. بعد به دخترت بگو. بعد مي‌گويد: (وَ نِساءِ الْمُؤْمِنين‌) (احزاب /59) اين آيه ‌ي قرآن است. اول به خانمت بگو. بعد به دخترت بگو. بعد به زن‌هاي مومنين بگو. «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً» اگر مي‌خواهيد اصلاح باشد از خودتان شروع كنيد.
رئيس دفتر شما چه كسي است؟ اگر رئيس دفتر شما پارتي بازي مي‌كند چه توقعي از بقيه داري؟ راننده‌ي شما چه كسي است؟ منشي شما چه كسي است؟ بايد از خودمان و از دفتر خودمان شروع كنيم. اگر قرار است اسراف نكنيم بايد اول از خودمان شروع كنيم. مقام معظم رهبري وقتي مي‌خواست صحبتي از امر به معروف كند، خودشان در يكي از پارك‌هاي تهران رفتند گفتند: خواهر! اينطور نباشيد. اينطور باشيد. وقتي بچه‌اي را نزد حضرت رسول آوردند و گفتند: خرما خورده است. فرمود: او را ببريد و فردا بياوريد.

3- فرزندان گردن پدر و مادر حق دارند

«وَ أَمَّا حَقُّ وَلَدِك‌» امام سجاد(ع) مي‌فرمايد: بچه هم به گردن پدر حق دارد. همينطور كه پدر و مادر حق دارند بچه هم حق دارد. حق بچه اين است كه «وَ انَّكَ مسْئُول‌» تو مسئول هستي. يك خانمي كه دارد مي‌رود و دخترش را بد حجاب با خودش مي‌برد، اين دختر بد حجاب در آينده تا روز قيامت هرچه بد حجابي كند گناهش گردن مادرش است. اگر فيلمي را در خانه آورديم، دختر و پسر ما به هر راهي كشيده شدند، شريك در گناهشان هستيم. امام زين العابدين مي‌فرمايد: «وَ انَّكَ مسْئُول‌ عَمَّا وُلِّيتَهُ بِهِ مِنْ حُسْنِ الْأَدَب» (بحارالانوار/ج71/ص6)‌ تو مسئول بچه‌ات هستي. بچه‌ها امانت هستند. اگر بد بچه داري كني. به امانت خيانت كرديم. بزرگترين خيانت‌ها، خيانت به فرزند است. پدر و مادري كه حرف زشت از دهانشان بيرون بيايد. كار زشتي انجام دهند و بچه با چشمانش فيلم برداري كند و ياد بگيرد. تا قيامت بچه هر نوع دسته گلي آب بدهد پدرش هم شريك است. چقدر زشت است كه انسان مرده باشد و براي قبر او گناه بفرستند. بگويند: اين هم سهميه‌ي شما از آن است. حديث داريم روز قيامت به افرادي قطرات خون پخش مي‌شود. مي‌گويد: اين چيست؟ مي‌گويد: تو به همين مقدار در خون فلاني شريك بودي.
آيه داريم (وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ) (شعراء /214) پيغمبر به فاميلت انذار كن. آنهايي كه به شما خيلي نزديك هستند. وقتي آيه نازل شد، پيامبر اكرم به اميرالمومنين فرمود: يك آبگوشتي راه بيانداز. فاميل‌ها را دعوت كن. آبگوشتي پخته شد و افراد فاميل آمدند. غذا خوردند. تا پيغمبر رفت صحبت كند، ابولهب بلند شد و رقصيد. يعني جلسه را از آن صورت انداخت. يعني بعد از رقصيدن كه نمي‌شود موعظه كرد. نمي‌شد گفت: بت پرستي چيست؟ ابولهب با حركتش جو را به هم ريخت. پيامبر هم ديد كه ديگر زمينه نيست. دوباره يك مهماني ديگر راه انداخت. به امام صادق گفت: «انني اهل بيت» من يك بستگاني دارم «يسمعون مني» به حرف من گوش مي‌دهند. من مسئوليتي دارم؟ فرمود: بله، اگر به حرف تو گوش مي‌دهند تو هم وظيفه داري كه اينها را ارشاد كني. مدير اداره كسي نيست كه فقط سر ساعت برود كارت بزند. نمي‌شود گفت: ايشان مديريتش خوب است.

4- مدير خوب بايد به نيازهاي مادي و معنوي زير مجموعه‌اش توجه كند

مدير خوب چه كسي است؟ مدير خوب اين است كه توليد را بالا ببرد. من يك كلمه راحت بگويم. خيلي راحت حرف بزنم. من بعضي از كارخانه‌ها رفتم، مدير عامل گفته: ما براي پرسنلمان استخر درست كرديم، بيمه درست كرديم. وام درست كرديم. صندوق قرض الحسنه درست كرديم. گفتم: در اين كارمندهاي شما آدم تارك الصلاة هم هست. گفت: بله، هستند. در اين چند هزار نفر چند نفر هم نماز نمي‌خوانند. گفتم: براي آنها هم برنامه داشتيد؟ گفت: نه، متاسفانه نه! مدير خوب اين است كه يك مقدار هم، فقط شكم و شهوت كه نيست. وام داديم. قرض داديم. فواره‌ها را چه كرديم. اصلاً پارك خوب پاركي نيست كه همه چيز داشته باشد، ولي اگر يك نفر بخواهد نماز بخواند، آنجا يك نماز خانه نباشد. يعني همه چيز جز خدا مورد توجه است. اين معناي «نَسُوا اللَّهَ» است.
اگر شهرداري هر منطقه‌اي در پارك همه نوع چيزي درست كند اما يك نماز خانه‌ي نقلي درست كند كه اگر در اين پارك كسي خواست نماز بخواند بتواند. پارك جاي استراحت است. اما نماز واجب است. نماز هم پنج دقيقه است. من با خانمم آمدم و تفريح كردم. حالا مي‌خواهم نماز بخوانم. مي‌گويم: ببخشيد جا نيست. سرسره و آبشار هست، همه چيز هست. خدا نيست؟ از اين شهردار بايد يك نمره كم كرد. چون همه چيز را يادش بوده است اما خدا را فراموش كرده است. شما هشتاد مغازه در پاساژ مي‌سازي. خوب اگر اينها خواستند نماز بخوانند، نبايد جايي باشد. بايد از اين هشتاد مغازه يكي هم نماز خانه باشد.
شهرداري يكي از شهرستان‌ها به من گفت: آمدند پاساژ بسازند من گفتم به شرطي كه يكي از مغازه هايش براي خدا باشد. خدا هم سهم دارد. ما بايد كاري كنيم كه اينها را فراموش نكنيم. اينقدر افراد هستند كه پايشان را به مسجد نمي‌گذارند. فاميل خوب ندارند. اما مدير خوب دارند. اين مدير اين آقا را دعوت كند، بگويد: شما در فاميل غريب هستي. كسي از تو حمايت نمي‌كند. اين راه درست است. اين راه درست نيست.
كارگر شما ماشين كه نيست دائم مي‌گويي: اقتصاد، اقتصاد! آدم است. آدم فطرت دارد. روحيه دارد. بايد به روحش هم رسيد. روحش هم دو بعد مادي و معنوي دارد. اين عروس و دامادهايي كه تازه بچه دار مي‌شوند گاهي مي‌بينند كه نوزادشان گريه مي‌كند. بلد هم نيستند. بچه‌ي اولشان است. مي‌گويد: شايد آب مي‌خواهد. آب به او مي‌دهند باز هم گريه مي‌كند. هركاري مي‌كند باز هم گريه مي‌كند. مي‌گويد: شايد در قنداقش سيخ و ميخي است. آخرش اين بچه را بغل مي‌كند و راه مي‌رود بچه آرام مي‌شود. اين بچه مي‌خواهد بگويد: نه خوراك مي‌خواهم. نه پوشاك مي‌خواهم. نه مسكن مي‌خواهم. محبت مي‌خواهم. مي‌خواهم يك كسي من را بغل كند و من را در خيابان ببرد. انسان گاهي وقت‌ها در يك شرايطي مي‌ خواهد كسي پنج دقيقه با او حرف بزند.
يكي از افراد بسيار محترم، از علماي بزرگوار، براي ايتام تشكيلات مهمي داشتند. من را بردند كه تشكيلاتشان را به من نشان دهند. هرشب به 500 بچه يتيم افطاري مي‌دهند. من را در سالني بردند كه تعداد بسيار زيادي لباس آنجا بود. در يك سالن ديگر هم مواد غذايي بود. گفتند: خوب است؟ گفتم: 50 درصد خوب بود. از من توقع نداشتند كه بگويم: 50 درصد خوب بود. آن كسي كه من را برد آيت الله بود. من از نظر علمي شاگرد او بودم. ولي اشكالي ندارد كه آدم به استادش بگويد: شما 50 درصد خوب هستيد. من يك موقع به يكي از شاگردهايم گفتم: من چقدر خوب هستم؟ يك خرده فكر كرد، گفت: اگر عيب هايت را كنار بگذاري، بسيار متوسط هستي. اين حرف هيچ عيبي ندارد. ايشان تعجب كرد كه چرا من نمره‌ي بالا به او ندادم. گفتم: قرآن مي‌گويد: «وَ ارْزُقُوهُم‌» يعني شكمشان را سير كنيد. شما به اين آيه عمل كرديد. (وَ اكْسُوهُم‌) (نساء /5) يعني به بي لباس‌ها لباس بدهيد. (وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً) (نساء /5) يعني يك خرده براي يتيم حرف بزن. چون يتيم پدري كه برايش قصه بگويد، ندارد. گفتم: شما شكمش را سير كردي، اما به «قولاً مَعرُوفاً» عمل نشد. ايشان فرمود: راست مي‌گويي. افراد زيادي براي بازديد به اينجا آمده بودند اما فقط تو حرف حساب را زدي. مردم از حرف خوب خوششان مي‌آيد. اول برق او را مي‌گيرد. بعد در فكر مي‌رود. بعد به آدم دعا مي‌كند.
بعضي‌ها مي‌گويند: حال او را نگير. اين يعني چه؟ حالش را بايد گرفت. منتهي بداند كه شما بر اساس محبت حال او را مي‌گيري. مردم وقتي بفهمند طرف نيش مي‌زند، يعني عقرب آدم را مي‌گزد و آدم او را با كفش مي‌زند. اما آمپول زن هم آمپول مي‌زند و آدم از او تشكر مي‌كند. آمپول و نيش عقرب هر دو درد دارد. از يكي آدم تشكر مي‌كند. يكي را هم مي‌كشد. بنابراين بين بدي و تلخي فرق است. هر تلخي بد نيست. بين زور و ظلم فرق هست. اما هر زوري بد نيست. من طرفدار زور هستم و با ظلم مخالف هستم. ظلم بد است. زور خوب است. واقعاً اگر زور نباشد هيچ پسري به حرف پدرش گوش نمي‌دهد. ما يك عده افراد داريم كه اگر زور نباشد موعظه بردار نيستند. زور در وقت خودش خيلي چيز خوبي است. ظلم بد است. تفاوت خوب است. تبعيض بد است. اينها با هم فرق دارند. كساني كه فكر مي‌كنند اينها با هم فرق ندارند، دو شاخه‌ي برق را در تلفن مي‌زنند. دو شاخه‌ي تلفن را هم در برق مي‌زنند. همينطور اشتباه مي‌كنند.

5- فرق بين تفاوت و تبعيض

تفاوت خوب است. تبعيض بد است. تفاوت يعني چه؟ تفاوت يعني از ايشان تجليل شود. از او هم تجليل نشود. تفاوت يعني افراد را بايد درجه بندي كرد. مثلاً پزشك بگويد: من پزشك عادلي هستم. به همه نفري يك سرم بزنيد. هر مريضي يك مشكلي دارد و يك دارو مي‌ خواهد. اين كه من همه را با يك چشم مي‌بينم خيلي بد است. يا معلمي بگويد: من عادل هستم. به همه نمره‌ي هفده بدهد. اينطور كه نمي‌شود. اصلاً بعضي جاها اگر همه را با يك چشم ببينيم ديوانه هستيم. بايد با چشم‌هاي مختلف نگاه كنيم. تبعيض بد است. تفاوت خوب است. تفاوت يعني براساس لياقت، ايمان، تقوا، هجرت، اخلاص، روحيه‌ي انقلابي، ايثار، اينها تفاوت است. تبعيض يعني هر دو نفر مثل هم هستند. به يك نفر مي‌دهم. به يك نفر نمي‌دهم. با اينكه هيچ فرقي با هم ندارند. انگشتان ما با هم متفاوت است ولي خدا عادل است. سلول‌هاي بدن ما، سلول چشم و سلول پا با هم فرق دارد. ما مي‌گوييم: زن بايد حجاب داشته باشد. نگوييد: زن و مرد چه فرقي مي‌كند. فرقش اين است كه خداوند براي چشم ما حجاب قرار داده است. هيچ عضو بدن ما جز چشم حجاب ندارد. خدا پنج حجاب براي چشم گذاشته است. مژه، پلك، چون از چربي است با آب نمك است. ابروي مشكي كه نور خورشيد به چشم فشار نياورد. خط‌هاي پيشاني كه باعث مي‌شود مسير عرق فرق كند. از وسط صورت نيايد. خداوند 5 رقم حفاظت دروني براي چشم گذاشته است. اما يكي را هم براي انگشتان قرار نداده است. شما روي تلويزيون پارچه مي‌كشي، چون شيشه‌اش ظريف است. روي گاري كه پارچه نمي‌كشي. روي ماشين زيبا چادر مي‌كشند. ولي كسي روي بشكه چادر نمي‌كشد. اگر گفتند: زن حجاب داشته باشد، يعني شيشه‌ي تلويزيوني، چشمي، ظريف و خطرناك هستي. به نفع خودت است. اگر روي ماشين چادر مي‌كشند، به نفع ماشين است.
زن و مرد با هم تفاوت دارند اما تبعيض نه! پس ببينيد بايد اينها را فرق بگذاريد. واقعاً اگر زور نباشد، نمي‌داني مردم چه مي‌كنند؟ منتهي زور هم به اندازه باشد. اميرالمومنين در وصيت خود فرمود: ابن ملجم، يك ضربت زد شما هم يك ضربه بزنيد. يكي به يكي! فاميل(الف) يك نفر از فاميل(ب) را كشت. فاميل(ب) گفت: شما يك نفر از ما را كشتيد. ما ده نفر از شما را مي‌كشيم. آيه آمد چه خبر است؟ (فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْل‌) (اسراء /33) در قتل اسراف نكنيد. او يك نفرا را كشت. شما هم يك نفر را بكش. فاميل خيلي مي‌تواند فاميل را نجات بدهد. ما هنوز عادت نكرديم كه بچه‌هاي فاميل بيايند و كمك بچه‌ها كنند. بگويند: چون شما تجديد آوردي من به شما كمك مي‌كنم. حالا كه شما اين مشكل را داري من به شما كمك مي‌كنم.
كساني كه دير تلويزيون را روشن كردند مي‌گويند: بحث چه بود؟ بحث ما اين است كه از كجا شروع كنيم؟ اگر مي‌خواهيم حرف ما اثر داشته باشد، از خودمان شروع كنيم. يعني سازمان برق كه مي‌خواهد بگويد: برق‌ها را خاموش كنيد. اول صبح‌ها برق‌هاي خيابان را خاموش كند. مردم مي‌خندند مي‌گويند: قسم حضرت عباس را قبول كنم يا دُم خروس؟ پيغمبر فرمود: وقتي من در مكه آمدم صحبت كردم، جوان‌ها طرفدار من شدند، پيرمردها طرفدار من نشدند. در انقلاب اول بچه‌ها آمدند مرگ بر شاه گفتند. پدر و مادرها هم مي‌گفتند: بيا. نرو! چون اول راضي نبودند كه در خيابان مرگ بر شاه بگويد. بالاخره بچه‌ها راه افتادند و پدرها را دنبال خودشان كشاندند. يعني در انقلاب رهبر بزرگ‌ها بچه‌ها بودند. بچه راحت مي‌فهمد. چون وابستگي ندارد. چون وابستگي ندارد، صاف حقيقت را مي‌فهمد. پدر مي‌فهمد، مي‌گويد: درست است. ولي… چند ولي مي‌گويد. اما بچه هيچ ولي ندارد. راستش را مي‌گويد.

6- بچه‌ها زودتر اصلاح مي‌شوند

از بچه‌ها شروع كنيم. (فَما آمَنَ لِمُوسى‌ إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِه‌) (يونس /83) قرآن مي‌گويد: طرفداران موسي، بچه‌ها بودند، يعني نوجوان‌ها طرفدار بودند. امام زين العابدين(ع) ديد نوجواني مشغول تحصيل است. فرمود: (مَرْحَباً بِكُم‌) (ص /60) درود بر تو! آفرين كه درس مي‌خواني. درست است امروز كوچك هستي. تو امروز بچه هستي، فردا بزرگ مي‌شوي. ما هنوز فرهنگ احترام به بچه را ياد نگرفتيم. يعني در مهماني‌ها به بچه‌ها مي‌گوييم: در آن اتاق برويد. براي همه يكسان بشقاب مي‌گذاريم، براي بچه يك شكل ديگر مي‌گذاريم. نگاه مي‌كندو مي‌بيند چرا فرق دارد؟ اين در ذهنش مهر ذلت، مي‌خورد. براي همه بليط مي‌خريم. به بچه مي‌گوييم: زير صندلي پنهان شو. اين بچه مي‌فهمد كه پدرش دزدكي اين را آورده است. زندگي‌اش، زندگي وابسته‌اي است. بزرگ ترها سلام مي‌كنند، مي‌گوييم: سلام عليكم، بچه كه سلام مي‌كند، مي‌گوييم: عليك سلام! چرا فرق گذاشتي؟ يعني در همه چيز براي بچه فرق مي‌گذاريم. مهمان مي‌آيد كفش مهمان را جفت مي‌كنيم. كفش بچه را جفت نمي‌كنيم. بچه مي‌فهمد و به زبان مي‌آورد.
به بچه مثل بزرگ احترام بگذار. راهنمايي‌اش بكنيم، اما تحقيرش نكنيم. نمي‌شود بچه را روبروي بزرگ تحقير كرد. اگر كسي به بچه بزند، جريمه دارد. مي‌گوييم: بلند شو اين كار را بكن. ممكن است بچه بترسد و اين كار را بكند. اما اشكال ندارد. شما بچه را مي‌ترساني. البته پدر و مادر اشكالي ندارد. اما اگر من بچه‌ام را پيش شما فرستادم تا مكانيكي ياد بگيرد، بالاخره بچه‌ي من را به نوكري مي‌گيري. امروز چيزي نمي‌گويد، اما فردا چه؟ در ذهن بچه‌ها مي‌ماند. خوب مي‌فهمند. از مكه آمدم و چيزي براي بچه‌ها نياوردم. يكي از بچه‌ها با پدرش به منزل ما آمد و گفت: بابا! چطور فلاني براي ما سوغاتي آورد ايشان براي ما سوغاتي نياورد؟ اين خيلي در من اثر كرد. ده سال پيش از يك بچه يك متلك شنيدم و همينطور در ذهن من است. تا آخر عمرش هم يادش است كه من به ايشان چيزي ندادم. بچه‌ها را ساده نگيريد. خوب مي‌فهمند.
بچه‌ي سه ساله‌اي به خانه‌ي ما آمد. من اين بچه‌ي سه ساله را كه با پدر و مادرش آمده بود، بوسيدم. من ديدم بچه‌ي خودم هم سه ساله است. او هم دارد نگاه مي‌كند. من ديدم كه بچه‌ي من ديد كه من بچه‌ي همان را بوسيدم. او را هم بوسيدم. يك خرده نگاه كرد گفت: بابا! تو من را الكي بوسيدي. حسابي جا خوردم. ابروهايم بالا رفت و در فكر رفتم كه چقدر مي‌فهمد؟ در اتاق رفت و دوباره آمد گفت: بابا! ديدي به تو گفتم ابروهايت بالا رفت. اينطور نيست كه بگوييم: بچه است. خيلي هم بزرگ است.
به بعضي‌ها مي‌گوييم: دخترت را شوهر بده. مي‌گويد: دهانش بوي شير مي‌دهد. دختر از يازده سالگي همه‌ي مسائل را مي‌فهمد. خودمان را به نفهمي نزنيم. هرچه زودتر دخترها را شوهر بدهيد. نگوييد: بچه است. اين چيزها را نمي‌فهمد. من يادم است كه هفده ساله بودم. يك نفر به پدرم گفت: محسن را زن نمي‌دهي؟ گفت: اين دهانش بوي شير مي‌دهد. بي خود چيزي را نگوييد. به فهميده نفهم نگوييد. اينقدر شاگرد شما خوب مي‌فهمد. يك چيزهايي را كه اصلاً احتمال نمي‌دهد كه ايشان اينجا بفهمد. بنابراين اگر مي‌خواهيد اصلاح كنيد، مواظب باشيم.
پدري كه در خانه شرت پا مي‌كند بد عمل مي‌كند. نبايد در خانه روبروي دختر و پسر شرت پا كرد. مرد هم بايد حجاب داشته باشد. برادر بزرگي كه مي‌داند خواهر بزرگ دارد اين برادر پيراهن نازك مي‌پوشد. بسيار بد است. مي‌داني چه كار مي‌كني؟ مگر لازم است آدم بگويد؟ نمي‌گويد ولي همان كه به قيافه‌ي شما نگاه مي‌كند، براي او خطرناك است.
شما مي‌داني اگر كسي فرش كسي را بدزدد، دزد است. اما اگر كسي فكر كسي را بدزدد اظلم است. قرآن مي‌گويد: (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ) (انعام /21) خداوند به كسي كه فكر را منحرف كند، رئيس دزدها مي‌گويد. يعني دزدي فكر دزد بيشتر است. ولذا اگر كسي با يك ويدئو دخترها و پسرها را جمع كرد، نگوييد: دوست من ويدئو دارد، بگوييد: يك دزد در محله پيدا شده است. به او نگاه يك دزد را بكنيد. چون او فكر شما را مي‌دزدد. فكر دزد از قالي دزد بدتر است و آدم تعجب مي‌كند كه اگر دزدي در محله پيدا شود همه‌ي مردم محله حساس مي‌شوند. اما يك جايي پيدا شده، فيلم‌هاي زننده و زشتي نشان مي‌دهند، مردم هم مي‌فهمند، اما نسبت به اين دزد حساس نيستند. چطور دزد تلويزيون براي شما دزد است. اما دزد عفت و ناموس و فكر شما دزد نيست؟ حديث داريم اگر كسي از نمازش بدزدد، دزد است. اذان و اقامه كه نمي‌گويد. از نمازش هم كم مي‌گذارد. اين دزدي است. كسي كه از نمازش بدزدد «اسرق السارقين» يعني رئيس دزدها است. رئيس دزدها كسي است كه فكر را بدزدد.

7- زنان نقش مهمي در اصلاح جامعه دارند

بعد از بچه‌ها از زن‌ها شروع كنيم. زن نقش مهمي دارد. تربيت يك دختر مساوي با تربيت هفت پسر است. همه‌ي بچه‌هاي من دختر هستند، در عمرم يكبار هم دعا نكردم كه خدا به من پسر بدهد. اگر هنر داشته باشم تربيت يك دختر مساوي با تربيت هفت پسر است. زن نقش مهمي دارد. آنهايي كه بين دختر و پسر فرق مي‌گذارند نمي‌فهمند. بعضي از آنها هم مشرك هستند. به خدا مي‌گويند: اين كاري كه من مي‌گويم: انجام بده. به هر حال بايد مواظب باشيم. همسر خيلي مهم است. زن خيلي مي‌تواند نقش داشته باشد. اميرالمومنين فرمود: با تمام زوردارهاي دنيا برخورد كردم و پيروز شدم. اما قوي‌تر از زن نديدم. زن خيلي قوي است. نه از نظر زور بازو! چنان با اشكش، با حركاتش، زن عنصر مهمي است. اگر زن انقلابي باشد جامعه انقلابي مي‌شود. اگر زن انقلابي نشود جامعه سقوط مي‌كند. زن خودش نصف جامعه و مربي نصف ديگر است. آنجايي هم كه اسلام گفته است: زن نيمي از جامعه است. در حقيقت دوبله است.
مثلاً مردم مي‌ميرند. سي تومان پول دارند. بيست تومانش را به پسرها مي‌دهند، ده تومان به دخترها مي‌دهند. اين ظاهرش اين است كه دختر نصف است. اما اين دختر فردا با اين پسر ازدواج مي‌كند، بيست تومان پسر وارد زندگي هر دو مي‌شود. ده تومان هم دختر جداگانه دارد. ده تومان را هم از آنجا براي خودش برمي دارد. ظاهرش نيمه است. اما كاميابي‌اش دوبله است. هيچ خرجي را اسلام به دوش زن نگذاشته است. اگر زني خودش را آرايش كند و به مردم نشان بدهد، لقب بسيار تندي را در روايات به مرد او گفتند. تعجب اين است كه افراد ماشينشان خصوصي است، مزرعه‌شان خصوصي است. خانه‌شان خصوصي است. زنشان براي مردم است. شما اگر يك باغ زيبا داشته باشيد دورش را ديوار مي‌كشيد. يعني انسان بايد حساسيتش نسبت به زن از ملكش بيشتر باشد. شما پولت را در گاو صندوق مي‌گذاري. آن وقت دخترت را در خيابان رها مي‌كني. آن وقت دختري كه هزار نوع چشم بد به او نگاه كرد براي شما چه دختري خواهد شد؟ براي امت چه دختري خواهد شد؟ روح اين دختر در تلاطم است. چون دختر وقتي چيزي را جز شوهر خودش نديد، اين تمام عشقش در شوهرش متمركز مي‌شود. اما دختري كه ساعت به ساعت رنگ و وارنگ ديد، ديگر عشقي به شوهر هم نخواهد داشت. چون هزار نفر مثل اين را در خيابان‌ها ديده است. برايش مزه نمي‌كند.

8- حجاب ارزش است

براي محكم شدن زن و شوهري و نظام خانواده، بهتر اين است كه زن شما حجاب داشته باشد. حجاب ارزش است. اصلاً اگر قران و حديث راجع به حجاب چيزي نمي‌گفت، ما مي‌گفتيم: بهترين سيستم براي اينكه زندگي‌ها گرم شود، اين است كه دختر حجاب داشته باشد. آن وقت شما كه به دختر مردم نگاه مي‌كني، يك حديث برايت بخوانم. هيچ مي‌داني حديث داريم اگر كسي به دختر كسي نگاه كرد مردم به دخترش نگاه مي‌كنند. اگر كسي نگاه بد و غير سالمي به زن مردم انداخت، مردهايي هم نگاه غير سالم به خانمش خواهند انداخت. اينها حديث است. حديث داريم هركس فكر بد نسبت به زن و دختر مردم داشته باشد، مردان هرزه‌اي پيدا مي‌شوند كه نسبت به زن و دختر او فكر بد مي‌كنند. پاكي خانواده اين است.
در اروپا يك همه پرسي كرده‌اند. 85 درصد مردم اروپا گفتند: ما مشكل مالي نداريم، فقط مشكل ما اين است كه شب كه در خانه مي‌رويم نمي‌دانيم خانم ما هست يا نه؟ به خانم گفتند: شما مشكلت چيست؟ گفته بود: نمي‌دانم امشب شوهرم مي‌آيد يا يك جاي ديگر مي‌رود. 85 درصدگفته بودند: ما هيچ مشكلي نداريم جز اينكه نظام خانواده از هم گسسته است. در ايران گاهي آدم يك پيرزن و پيرمرد را مي‌بيند كه چنان با هم اختلاط مي‌كنند. اينها از ديدني‌ها است. چطور ما فيلم آنها را مي‌بينيم؟ چنين زندگي‌هايي در غرب نادر است. ما پدر بزرگ‌ها و مادربزرگ هايمان بعد از 80 سال با هم راحت زندگي مي‌كنند. اروپا زندگي ما را در خواب هم نمي‌بيند. چون مرد چيزي جز خانمش نديده است. خانمش چيزي جز مرد خودش نديده است. خيلي زندگي گرمي دارند.
شهادت پدر بزرگوار حضرت مهدي(ع) امام حسن عسكري را بر فرزند عزيزش آقا و مولا و صاحب ما، امام زمان(ع) و مقام معظم رهبري و همه‌ي امت اسلامي تسليت مي‌گوييم. سفارش مي‌كنيم نماز جمعه را شلوغ كنيد. انشاءالله خداوند به ما توفيق بدهد، حساسيت غير ديني ما زياد بشود طوري كه وقتي متوجه شديم گناه كرديم، وجداناً ناراحت شويم. من از اينكه در اين پارك بودم و در خدمت شما برادران بودم خوشحالم. چون اين پارك يك پارك متروكه است يعني كسي در اينجا نيست. خداوند انشالله به همه‌ي شما خير بدهد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 420
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست