نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 435
موضوع بحث: امر به معروف و نهي از منكر – 3، رمضان 63
تاريخ: 13/04/63
بسم الله الرحمن الرحيم
خوب بينندهها، جمعهي آخر ماه رمضان بحث را گوش ميدهيد. لابد مراسم نماز جمعه و قدس را هم پشت سرگذاشتهايد. خوب جمعه آخر ماه رمضان است، خداوند انشاءالله عبادتهاي همهي عبادت كنندگان را قبول كند وضعفها را هم از لطف خودش جبران كند. خوب بحث ما در بارهي امر به معروف و نهي از منكر است. تقريباً هر بحثي را سه روز برايش وقت گذاشتيم، يعني تاآن جا كه يادم هست حج سه روز شد، امر به معروف هم سه روز ميشود، روزه هم سه روز شد، خوب اين جلسه را هم در بارهي امر به معروف و نهي از منكر ميخواهيم با هم صحبت كنيم. اصولاً بايد بدانيم كه امر به معروف و نهي از منكر از ضروريات دين است.
1- از ضروريات دين و واجبات كفايي
ضروري دين يعني چه؟ ضروري دين يعني اگر كسي منكرش شود و بگويد من قبول ندارم وتوجه هم داشته باشد كه وقتي ميگويد، من قبول ندارم يعني پيغمبر را قبول ندارم، يعني قرآني كه اين حرفها را زده قبول ندارم، آخر گاهي وقتي يك كسي ميگويد: من قبول ندارم، نميفهمد كه چه ميگويد، يه وقت نه، ميفهمد كه چه چيزي دارد ميگويد. مثل كلماتي كه با هم ربط دارند، مثلاً يك وقتي كسي ميگويد برو حرامزاده، يك وقت همينطور ميگويد و توجه ندارد خوب، اين بارش سبكتر است، اما وقتي يك كسي خداي نكرده به كسي ميگويد حرام زاده و ميداند كه حرام زاده چيست، يعني چه شده، يعني چه ميشود. اگر كسي وقتي ميگويد: من امر به معروف و نهي از منكر را قبول ندارم، من حجاب را قبول ندارم، من نماز را قبول ندارم، يكي از ضروريات و مسلمات دين را وقتي ميگويد قبول ندارم، يعني چه و بداند وقتي ميگويد قبول ندارم يعني چه، يعني رسول خدا را قبول ندارم. اگر بداند كه لوازم اين حرفش چه ميشود، كافر است و نجس است. امر به معروف از ضروريات دين است و وجوبش هم وجوب كفايي است، وجوب كفايي يعني چه؟ مثلاً وجوب كفايي، ما در در و ديوار ميبينيم كه نوشته، رفتن به جبهه وجوب كفايي است. وجوب كفايي يعني چه؟ يعني همين كه يك عده اقدام كردند، ديگران لازم نيست كه اقدام كنند، و اگر كسي اقدام نكند همه مسئولند. مثلاً مسجد نجس ميشود واجب است كه آدم آن جا را تطهير كند و آن را بشويد. اگر كسي نشورد همه مسئولند و عذاب ميكشند و اگر 4 نفر اقدام كردند ديگر تكليف از بقيه برداشته ميشود، اين را ميگويند، وجوب كفايي. اما همين كه يك افرادي پا شدند و اين كار را كردند ديگر براي بقيه لازم نيست.
2- توجه به اثر گذاري امر و نهي
امر به معروف هم از ضروريات دين است و هم وجوب كفايي است و هم به هر شكلي كه اثر دارد آدم بايد آن را انجام دهد. گاهي وقتها يك آخوند برود در خانه و بگويد: آقا چرا ميروي پشت بام، كبوتر بازي ميكني و مزاحم مردمي؟ گاهي وقتها حرف آخوند اثر دارد، اين جا واجب است كه آخوند برود. گاهي وقتي يكي از اين موتور سوارهاي كيلويي با از اين موتورهاي دور دوري برود و بگويد: حق نداري ديگر بروي پشت بام بروي! اثر دارد. آنجا بايد موتور سوار برود، گاهي وقتها رئيس اثر ميكند، گاهي وقتها رئيس ژاندارمري حرفش اثر ميكند، گاهي وقتها معلم حرفش اثر ميكند، گاهي وقتها روحاني، هر كدام اجمالاً آدم بايد بداند كه اين فساد بايد نباشد. چه كسي بايد بگويد؟ هر كسي كه بگويد و جلوي فساد را بتواند بگيرد او بايد بگويد، به هر نحو بگويد. گاهي وقتها اگر آدم تنهايي برود مثلاً فرض كنيد كه يك فساد را ميبين، اگر نامه بنويسي ساده امضا كني، نامه را پاره ميكنند، اما اگر عنوان خود را بنويسي پاره نميكنند، اين جا واجب است كه عنوان خود را بنويسي، مثلاً بنويسي كه اگر من صاف بنويسم كه آقاي فلان اما او آقايي كه وكيل است بنويسد وكيل مجلس، يا نماينده امام يا نميدانم، وزير فلان يا معاون وزير فلان يا سرپرست فلان. اگر كسي امضايش بي عنوان مؤثر است بايد بي امضا بنويسد. اگر با عنوان مؤثر است اين جا واجب است كه عنوانش را بنويسد، كه جلوي فساد را بگيرد هر جوري كه مؤثر است بايد انجام دهد. اگر طرف گناه علني ميكند، مانعي ندارد كه شما علني بگويي چرا گناه كردي؟ چون روبروي مردم گناه كرده، شما هم روبروي مردم بگويي كه شمااين كارت خلاف بود. اما اگر كسي يواشكي يه گناهي كرد، شما حق نداري كه اگر كسي يواشكي يه گناهي كرده، بلند به او بگويي و مورد اشكال است و اشكال دارد. بنده يواشكي يه گناهي كردم شما چرا سر منبر ميگويي بر فرض خلاف بود. اجمالا اگر گناه علني بود، ميشود علني مطرح كرد اما اگر كسي مخفيانه گناه كرده، نميشود علني او را نهي از منكركرد و آبرويش ميريزد و همينطور كه در جلسه قبل گفتم، اگر با اشاره شما ميتوانيد جلوي فساد را بگيريد، با داد حق نداري جلوي گناه را بگيري. اين تذكرات را بايد داشته باشيم. حالا كسي اگر امر به معروف و نهي ازمنكر نكند آثار مختلفي دارد.
3- بيتفاوتي و آثار ترك امر به معروف و نهي از منكر
آثار ترك امر به معروف و نهي از منكر؛ هم اثر طبيعي دارد، هم اثر اجتماعي دارد و هم اثر فرهنگي. 1- اثر طبيعي؛ اگر مردم بي تفاوت شدند وقتي فساد ديدند داد نزدند، خطر دارد و خطرش هم خطر طبيعي است. روايت براي خطر طبيعي داريم كه «مَا مِنْ سَنَةٍ أَقَلَّ مَطَراً مِنْ سَنَةٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِي صَرَفَ عَنْهُمْ مَا كَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِي تِلْكَ السَّنَةِ إِلَى غَيْرِهِمْ وَ إِلَى الْفَيَافِي وَ الْبِحَارِ وَ الْجِبَالِ»(كافى، ج2، ص272) امام باقر(ع) ميفرمايد: هيچ سالي باران از سال ديگر كمتر نميآيد، يعني هر سال باراني كه ميايد يك جور ميآيد، منتهي اگر مردم گناه كردند، خدا اين باراني را كه بايد به اين منطقهي حاصل خيز ببارد ميرود و در كوهها ميبارد و به يك جايي ميبارد كه فايدهاي ندارد. تمام سالها باران يك جور ميآيد، اما اگر مردم گناه بكنند وجلو فسادگرفته نشود، اگر مردم دربرابر گناه بي تفاوت شدند خداوند يكي از آثار طبيعي و يكي از پس گردنيهايي كه به اينها ميزند، اين است كه باران رحمتش را از اينها قطع ميكند. اين يك حديث؛ «إِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِي صَرَفَ عَنْهُمْ مَا كَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِي تِلْكَ السَّنَةِ إِلَى غَيْرِهِمْ » خيلي خوب، اما اثر اجتماعي آن، قطع باران و اثر اجتماعي آن با تغيير باريدن. 2 – اثر اجتماعي: روايات متعددي داريم كه اگر مردم جلوي فساد را نگيرند، يعني آدم فاسد راحت راحت گناه ميكند و كسي هم نيست به او بگويد: چرا اين، راحت راحت گناه ميكند؟ با گناه پايههاي قدرتش را قوي ميكند، يك ذره، يك ذره سوار ميشود به طوري كه «إِذَا لَمْ يَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ يَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ يَتَّبِعُوا الْأَخْيَارَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شِرَارَهُمْ فَيَدْعُوا خِيَارُهُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ»(كافى، ج2، ص374) اين هم حديث است، نه يك حديث و دو حديث، يك هيئت حديث داريم كه «سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شِرَارَهُمْ » يعني مسلط ميكند خدا بر آنها آدمهاي شر را اگر مردم بي تفاوت شدند، آدمهاي شر را بر اينها مسلط ميكند. در مقابل گناه همه بايد داد بزنند. عرض كردم بايد كتك بزنند، حديث كتك را در اين صفحه تا يادم نرفته بگويم، خيلي خوب حالا كه ميفرمايد: شنيدم كه بعضيها دارند حرفهاي پرت و پلا ميزنند و شما مينشينيد و گوش ميكنيد؟ جلوي آن را بگيريد، اگر با زبان و نصيحت جلويش را نميتواني بگيري، كتكش بزن تا جلوي آن را بگيري و نگذار حرف بزند، اين حسابش است، چرا اذيتش نميكنيد. يعني آن قدر ضجرش بدهيد تا جلوي. . . اگر كسي فساد را ديد و جلويش را نگرفت، فاسد روز به روز، روز روشن با قدرت فساد ميكند و كم كم افراد فاسدمسلط ميشوند. بسيار خوب، رواياتي داريم كه هم شيعه نقل كرده هم سني، در كنزالعمال كه از كتابهاي حديثي اهل سنت است نه يكي و دو يا سه تا يك هيئت حديث داريم و در نهج البلاغه هم داريم، شيعه و سني حديث نقل كردهاند، آن ملتي كه نتواند حق ضعيف را از قوي بگيرد، آن ملت ارزش ندارند و اصلاً آن ملت مردهاند. (وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ) (بقره /179) اصلاً نشانهي زندگي اين كه جلوي ياغي و قاتل را بگيريد. اگر يك شخص فاسد، فساد كرد وصاف صاف راه رفت، خوب اين جامعه مرده است. 3- و اما اثر فرهنگي؛ اثر فرهنگي آن اين است كه كم كم ارزشها به ضد ارزشها تبديل ميشود. مثلاً اگر يك كسي گناه كرد، شما جلوي او را نگرفتي، ديگري هم گناه ميكند، ديگري هم گناه ميكند، ديگري هم گناه ميكند و كار به جايي ميرسد كه آن وقت اگر يك كسي نماز بخواند او را مسخره ميكنند. آن نماز نميخواند و شما نميگويي كه چرا نماز نميخواني؟ اگر شما نماز نميخواني بايد از اداره بروي بيرون. شما چرا نماز نميخواني؟ اگر كسي نماز نميخواند سخت گيري نكيم و بي تفاوت از كنارش رد بشويم، او هم نميخواند، مانند زمان شاه، زمان شاه اون كسي كه نماز ميخواند، مسخرهاش ميكردند. بنابر اين اگر گفتيد، گفتيد، اگر نگفتيد، دير يا زود. . . اصلاً طرز تفكر عوض ميشود و ارزشها به ضد ارزشها تبديل ميشود. الآن كه الحمدلله جمهوري اسلامي درست شده، زمان طاغوت آن دختر كار نميكرد، اين كار نميكرد، بعد به جايي ميرسيد كه وقتي شوهر كار ميكرد، شوهرش ميگفت: چرا كار نميكني؟ ميگفت: كه تو دختر كارگر ميخواستي، من خانهي بابام هم كار نميكردم، تو لياقت من را نداري، بايد بروي و يك دختر كارگر بگيري. يعني اصلاً كار كردن ميشد ضد ارزش، وقتي بي كاري ميشود ارزش، الان قيافهها را ميبيني، ميگويي: فلاني چه كاره است؟ ميگويد: آدم بدبختي است، كارگر نانواست، و اين قيافه ناجور ميشود، يعني كار ميشود ضد ارزش. ميگويم احمد آقا چطور است؟ احمد آقا، حسن آقا چطوره، حسن آقا، ماشاءالله وضعش خوبه ابروها ميرود دو متري. يعني وقتي نهي از منكر نشد، ارزشها ميشود ضد ارزش، ضد ارزش ميشود ارزش و اين تغيير فرهنگي است. انقلاب فرهنگي به معني ارتجاع ميشود يعني سقوط فرهنگ، نه انقلاب فرهنگي كه درجمهوري اسلامي است. خوب حالا ميدانيد چرا بعضيها فساد ميبينند و حرف نميزنند، ميگويند؛ ميترسيم مردم از ما ناراضي بشوند. حالا بگويم در اين عروسي ساز نزنيد، ناراحت ميشود. حالا بگويم اين كار اسراف است، توي ذوقش ميخورد. به خاطر اين كه مردم داري كنيم. آدم بايد مردم داري كند، نبايد مردم را از خودش ناراضي كند. اگر من به اين نهي از منكر كنم و بگويم كه اين كار گناه دارد، از من ناراضي خواهد شد و. . .
4- عزّت در سايه امر به معروف
يك پيامي پيغمبر داده، آنرا خوب گوش بدهيد؛ پيغمبر پيام داده: اي كساني كه نميخواهيد نهي از منكر كنيد، براي اين كه ميخواهيد مردم داري كنيد، خدا يك كاري ميكند كه همين مردمي كه ميخواهيد دوستت داشته باشند، خدا يك صحنهاي پيش ميآورد كه همين مردم فحشتان بدهند، تمام شد و رفت. حديث هم اين است؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): (مَنْ طَلَبَ مَرْضَاةَ النَّاسِ بِمَا يُسْخِطُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَانَ حَامِدُهُ مِنَ النَّاسِ ذَامّاً) (كافى، ج5، ص63) كسي ميخواهد مردم را راضي نگه دارد و خلاف شرع ميبيند، خلاف حكم خدا ميبيند، ميبيند و ميگويد اگر حكم خدا را بگويم، مردم نارحت خواهند شد، به خاطر مردم داري حكم خدا را نميگويد، پيغمبر(ص) ميفرمايد: «كَانَ حَامِدُهُ مِنَ النَّاسِ ذَامّاً» فداكاري ميكند كه آن كسي كه تعريفش را ميكند در آينده (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً) (يونس /65) توحيدمان ضعيف است، عزت از آن خداست، شما به اين بگو خلاف نكن، منتهي با زبان خوش به او بگو. . .
5- انواع روش برخورد و امر و نهي
گاهي وقتي آدمها گناه ميكنند، كه اگر سفت بگويي نكن او نميكند، اما بايد گفت خواهش ميكنم، نكن. اگر با خواهش گناه نميكند بايد خواهش كني، اما اگر بگويي كه آقا ميشود شما اين كار را نكني، اگر شل بجنبي ميگويد: نخير! بگو آقا بايد اين كار را بكني. خلاصه بايد ديد به چه طريق ميتوانيد بگوييد كه حرف شما تأثير داشته باشد. حالات او را در نظر بگيريد. گاهي وقتها زن آدم به آدم ميگويد: عجب شوهر بي پولي، شوهر ميگويد: من بي پولم، بيا، دو سه تا هزاري شوهر روي هوا مياندازد. چون ميگويد: بي پول! آدم بايد هزاريها را بالا بيندازد و آنها را نشان دهد، چون ميگويد: بي پول! آدم بايد هزاريها را نشان بدهد. آن وقت ميگويد: تو اين همه هزاري داري، خوب يكي از آنها را هم به ما بده، شوهر ميگويد والله مال مردم است. ببين البته ميخواهم بگويم كه بعضيها اين كار را ميكنند. البته نه اين كه اين كار درست است، بايد ديد كه به چه صورت ممكن است. ما اولين روزهاي انقلاب بود كه رفته بوديم اصفهان، ما زمان طاغوت كه نتوانستيم برويم هتل شاه عباس را ببينيم. روزهاي اول انقلاب بود كه گفتيم برويم هتل شاه عباس را ببينيم. بعد همينطور پا به پا ميكرديم آن روز هم كه توي تلويزيون نبوديم و كسي هم كه ما را نميشناخت و ما گفتيم برويم، نرويم، گفتيم: اگر پا به پا كنيم همان دم در خواهند گفت نميشود، آقا برو! گفتيم: سفت ميرويم. گفت: آقا كجا؟ گفتم: آقا كليدها را بدهيد به من، ميخواهم همه جا را بازديد كنم. رفتم داخل و گفتم مسئول اين جا كيست؟ زود كليدها را بياوريد، من ميخواهم همه جا را بازديد كنم. فوري گفتند: بله آقا و فكر كردن كه ما يك كسي هستيم، زود كليدها را آوردند. گاهي وقتها اگر شل بگويي، گوش نميكنند. آقا ما تقاضا ميكنيم اين كار را نكن، شل بجنبي گوش نميكنند، اين جا بايد سفت حرف بزني و گاهي وقتها اگر سفت بگويي گوش نميكند، اينجا بايد شل بگويي. خلاصه حرف اين است كه بايد جلوي فساد گرفته شود، شل شد شل، سفت شد سفت، آخوند شد آخوند، موتوري شد موتوري، داد شد داد، دعا شد دعا، جلوي فساد بايد گرفته شود. حتي امام ميفرمايد: اگر قصد قربت هم نداري، آخر گاهي وقتها ميگويد آقا من قصد قربت ندارم چون ريا است، جلوي فساد را بگير، اگر چه قصد قربت نداشته باشي. چون اين از نظر آخوندي ميگويند واجب توسلي، يعني هدف اين است كه مثل اين كه شما به قصد قربت نباشد، اگر يك كاسه و يا يك قاشق نجسي افتاد توي حوض پاك ميشود شما چه قصد بكني پاك ميشود، چه قصد نكني. نمك اگر ريخت توي آب دوغ شور ميشود، حالا بگو آقا من نيت نكردم، او كار به نيت شما ندارد. بعضي كارها بايد بشود منتظر نيت من نيست. امر به معروف و نهي از منكربايد به هر نحوي انجام شود. بعضيها خودشان عمل نميكنند به ما ميگويند. اين هم داريم كه اگر خودت هم عمل نميكني باز اين نيست كه بگويي؛ چون من خودم عمل نميكنم امر به معروف بر من واجب نيست. من كه خودم نماز نميخوانم، چرا به او بگويم كه بخواند. اگر كه نماز نميخواني، واجب است كه به كسي كه نماز نميخواند بگويي كه نماز بخواند منتها اثر كلامت كمتر است، اثر كلامت كم است، ولي واجب است.
6- پاداش امر به معروف و نهي از منكر
خيلي خوب عرض كنم به حضور شما كه در مورد ارزش امر به معروف؛ پيغمبر(ص) فرمود: «ما من رجل ينعش به لسانه حقا» اين حديث هم ديشب ديدم حديث جالبي هست، پيغمبر(ص) فرمود: اگر كسي با بيانش امر به معروفي كه ميكند، نصيحتي كه ميكند، يك حقي را بر پا ميكند، اين حقي كه به آن عمل ميشود، تا روز قيامت خدا به اين آقايي كه با بيانش يك حقي را به مرحله عمل رسانده تا روز قيامت خدا به او اجر ميدهد. من با بياني توانستم فرض كنيد، توانسته يك نفر را نمازخوان كند، تا روز قيامت براي من اجر دارم. پيغمبر فرمود: «من ارأ به صاحب بدعة ملاء الله قلبه امنا و ايمانا» هر كس يك آدم بدعت آورنده را ترساند، يك آدمي كه آمده و ميگويد؛ آقا اين حكومت اسلامي تزش اين است. . . اقتصاد اسلامي تزش اين است. . . اقتصاد اسلامي ميگويد. . . ايدئولوژي اسلامي ميگويد: يك چيزايي ميگويد كه اينها از اسلام هم نيست، از اين التقاطيهايي بودند، كه الحمدلله گروه فرقان كه نسلشان ور افتاد. افرادي هستند اما نه امكان دارد كه هنوز باشند، افرادي هستند كه يك چيزهايي از سليقههاي شخصي از افكار شرقي و غربي قاطي ميكنند يك خورده هم از قرآن و حديث قاطي آن ميزنند، ميگويند كه اسلام اين است. اگر كه كسي بدعت گذاشت در دين، يعني چيزي را كه جزء دين نيست آورد و به عنوان دين به جامعه عرضه كرد. . . و بايد چنين كسي را بترسانيدش و هر كس يك آدم بدعت گذار را بترساند، خداوند قلبش را پر ميكند از امن و ايمان. يعني ايمان كسي قوي ميشود كه يك اهل بدعتي را بترساند. خلاصه ما در اسلام ضرب شصت هم داريم. افراد منحرفي كه دارند افكار مردم را منحرف ميكنند و يك چيزي كه جزء اسلام نيست را جزءاسلام ميكنند، بايد اينها تعقيب بشوند.
7- نهي از منكر و توجه به آثار منكرات
ضمناً به شما بگويم كه منكر حتماً لازم نيست كه يك آدم منكر باشد. گاهي وقتها اثر منكر، اثر منكر را هم ما بايد پاك كنيم. ممكن است يك كسي اهل انكار را نميبينيم، يعني گناه كار را نميبينيم، اما اثرگناهش را ميبينيم، اثر گناهش را هم ديديم بايد پاك كنيم. يك ماشين باري آمده است برود يك چيزي از ماشين افتاده است توي جاده، حالا اين راننده توجه نداشته كه بگوييم گناه كرده، رفته ولي فعلاً اين چيزي كه افتاده اگر شب ماشيني بگذرد ممكن است اين چيز ماشين را چپه كند، لازم است كه شما پياده شوي و اين چيز را از وسط جاده دور كني. گر چه منكر و اهل انكار را نميبيني، ولي اثر منكر را ميبيني و بايد اثر انكار را از بين ببري. يك كسي پشت ديوار شبانه نوشته مرگ بر فلاني كه فلاني از مردان خوب است، منكر هست، اثر انكار هست، اگر چه خود شخص پيدا نيست، شما لازم است كه آن را پاك كني. به من چه، من كه ننوشتم، تو كه ننوشتي، تو تعهد داري، در دكان تو نوشتند، پشت ديوار تو نوشتهاند، فساد است، تبليغ سوء است، اهانت به مؤمن است و. . . پيغمبر(ص) فرمود: «وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ» يعني قسم به آن خدايي كه جانم به دست اوست، پيغمبر در اين جا قسم خورده، رسول خدا قسم خورده كه افرادي روز قيامت به شكل ميمون و خوك محشور ميشوند، ميدانيد اينها چه كساني هستند؟ اينها كساني هستند كه گناه كارها را ميبينند، ميگويند به من چه. كسي كه گناه كاري را ببيند و گناهي را ببيند و بگويد به من چه، روز قيامت انسان نيست به صورت خوك و به صورت ميمون در ميآيد. (حديث از كنزالعمال جلد 3 ص 83 ميباشد) اين دو سه حديث را هم چون ديشب ديدم گفتم كه بخوانم و بر عكس اگر كسي در گناه كسي شريك بشود، حتي با كمك واشاره، حديث داريم اگر دوات ظالمي را مركبش كني. . . يكي از ياران امام كاظم(ع) شترهايش را ميداد به هارون الرشيد تابرود به حج، امام فرمودند: همين قدر كه شترهايت را به ظالمي كرايه ميدهي گناه كردي. گفت آقا براي حج است. خودم هم كه با شترها نيستم. فرمود: دوست داري هارون الرشيد زنده بماند، كه برگردد و پول اجارهات را بدهد؟ گفت همين قدر كه راضي هستي ظالم زنده بماند گناه كردي. حديث داريم اگر دو نفر كنار خيابان ميروند يكي از آنها دختري را ديد نگاهش كرد و به بغل دستياش گفت: حسن آقا! ببين! آن طرف خيابان را نگاه كن، «داره چي ميره»! حديث داريم اگر كسي گفت: «ببين داره چي ميره» اين دومي كه نگاه ميكند، غير از اين كه خودش گناه ميكند، مثل همين گناه را به آقايي كه گفت: او را ببين هم برايش مينويسند. جايي گناه ميشود لازم نيست خبرش را شما پخش كنيد. اگر يك جايي گناه ميشود و شما گفتيد بچهها بياييد ببينيد هر كس كه در جلسهي گناه شركت كند، غير از اين كه خودش گناه كار است آن آقايي هم كه دلالي ميكند، گناه او را برايش مينويسند. بر عكس كسي رفت كه گرهاي را براي مسلماني بازكند، پيغمبر(ص) فرمود: «من مشى مع مظلوم يعينه ثبت الله قدميه يوم تزل الأقدام»(عوالي اللآلي، ج1، ص377) اگر كسي براي باز كردن گرهي كار مظلومي حركت كرد تا رفع ظلم كند، ريش او را از گرو باز كند، پيغمبر(ص) فرمود پاهاي او در پل صراط، روزي كه قدمهاي ما ميلرزد، قدمهاي او نخواهد لرزيد. اين چند تا حديث ناب بود كه براي شما خواندم.
8- مراحل امر به معروف و نهي از منكر در قرآن
مراحل امر به معروف و نهي از منكر؛ در قرآن درباره امر به معروف و نهي از منكر عبارتها مختلف است، 1- بعضي جاها داريم (وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ في أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَليغاً) (نساء /63) يعني آنها راموعظه كن، در مرحلهاي كه بايد آنها را موعظه كرد موعظه كن، يعني برخورد عاطفي داشته باشيد. 2- مرحلهي دوم داريم كه «قَوْلاً بَليغاً» يعني استدلالي باشد، هم از راه عاطفه وارد شويد و هم از راه موعظه. از راه عاطفه، آقا من دوستت دارم، دشمنت نيستم، تو حيفي! هم از راه موعظه و هم از راه استدلال 3- از راه هجران و متاركه. گاهي افراد گناه ميكنند كه اگر شما رابطهات را با او قطع كني، دست از گناهش برمي دارد. آقا اگر ميخواهي اينطور باشد من ديگر خانه شما نميآيم، متاركه كن، چون توي قرآن داريم (فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ) (نساء /81) از اينها اعراض كن. بعضيها گناه ميكنند، فايده هم ندارد، اينها را بايد مواظبشان باشيم. پس يك مرحله اين است كه قرآن ميفرمايد: مواظب اينها باشيد، چون در قرآن داريم: (وَ احْذَرْهُمْ) (مائده /49) و اين نسبت به منافقين است كه دست از منكرشان برنمي دارند، اما «وَ احْذَرْهُمْ» يعني مواظب اينها باشيد، چون اينها داخل شما هستند و عامل نفوذي هستند. 4- و اما در جاي ديگري هم داريم كه: (وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ) (توبه /73) يعني تند باشيد و با آنها درگير بشويد و غليظ بشويد. دين ما واقعاً دين خوبي است، بعد عاطفي (قَوْلاً لَيِّناً) (طه /44) يا (وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ في أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَليغاً) (نساء /63) موعظه و كلام نرم و يعني استدلال و محاجه (قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ) (بقره /111) و متاركه (أَعْرِضْ عَنْهُمْ) (مائده /42) يعني اگر ميخواهي به كارت ادامه بدهي، من تو را رها ميكنم، چون خدا را بيشتر دوست دارم. مواظب باشيد، مردي آمده بود و ميگفت: زن من چنين است يا بر عكس، اينها بايد بعد از مراحل مقداري با خشونت رفتار كنيد. و اينها همه تعابيري است كه در قرآن آمده است. قَالَ الصَّادِقُ(ع): «لِقَوْمٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِنَّهُ قَدْ حَقَّ لِيَ أَنْ آخُذَ الْبَرِيءَ مِنْكُمْ بِالسَّقِيمِ وَ كَيْفَ لَا يَحِقُّ لِيَ ذَلِكَ وَ أَنْتُمْ يَبْلُغُكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْكُمُ الْقَبِيحُ وَ لَا تُنْكِرُونَ عَلَيْهِ وَ لَا تَهْجُرُونَهُ وَ لَا تُؤْذُونَهُ حَتَّى يَتْرُكَهُ»(تهذيبالأحكام، ج6، ص181) من حق دارم كه از خوبي هايتان هم ناراحت بشوم. به خاطر اين كه «وَ كَيْفَ لَا يَحِقُّ لِيَ ذَلِكَ» چگونه من از خوبي هايتان ناراضي نباشم در حالي كه «يَبْلُغُكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْكُمُ الْقَبِيحُ وَ لَا تُنْكِرُونَ عَلَيْهِ وَ لَا تَهْجُرُونَهُ وَ لَا تُؤْذُونَهُ» امام ميفرمايد: من از خوبي هايتان گله دارم، چون در جلسات ضد انقلابها و مخالفين مينشينيد و آنها هر چه ميخواهند ميگويند و شما چيزي نميگوييد و فرياد نميزنيد و جلسه را بر هم نميزنيد و اذيتشان نميكنيد. نبايد كسي راه كج برود براي همين هم قول نرم «قَوْلاً لَيِّناً» داريم و هم بر هم زدن جلسه و اذيت كردن. يادتان نرود كه به رسول خدا گفتند: فلان جا خانهي تيمي است و ضد انقلاب و اسلام فلان جا جمع شدهاند و در حال توطئه هستند، پيامبر دستور داد از اطراف ريختند و خانه را آتش زدند. و حتي داريم كه پيامبر مسجد ضرار را هم خراب كرد. مسجد ضرار ساختند در مقابل مسجد قبا و در آن توطئه ميكردند و وقتي پيامبر را براي افتتاح آن دعوت كردند پيامبر با بيل و كلنگ آن را افتتاح كرد. پس ما خراب كردن وشيشه شكستن و همه چيز داريم، همان طور كه اهل استدلال هم هستيم. اگر هم نميتوانيد پاسخ بدهيد، بگوييد: چرا اين جا دور هم جمع شدهايد كسي را بگوييد تا بيايد و برايمان صحبت كند و با او بحث كنيم. من مثالي داشتم اگر به خاطر بياوريد كه زني را به مرد كوري دادند و اين زن هر شب مينشست و به مرد كور ميگفت: حيف از اين كه تو كوري و زيباييهاي من حرام ميشود(به هدر ميرود) و چشم نداري كه ببيني من چقدر زيبا هستم، و هر شب اين كار را تكرار ميكرد تا اين كه شوهر به زبان آمد و گفت: من كه چشم ندارم تا ببينم تو راست ميگويي يا دروغ ولي اگر زيبا بودي آنهايي كه ميديدند تا به حال تو را برده بودند، پس معلوم ميشود زيبا نيستي. حالا كساني هم كه مينشينند و دور هم از سياست غرب و شرق ميگويند هم همين است، بايد كسي را دعوت كنند، نه اين كه فقط حرف يكديگر را تأييد كنند! البته ما هم نميگوييم همهي كارهايمان درست است و ما خودمان هم نسبت به برخي كارها اشكال وارد ميدانيم. مثلاً ميگويند آقاي قرائتي اين همه از كشاورزي ميگويي، يك كشاورز وقتي تراكتورش خراب ميشود براي چرخ بايد يك طرف برود و براي تسمه پروانه جاي ديگر. مثل چايي وقتي هست قند نيست و وقتي قند هست چاي نيست يا وقتي هر دو هست نعلبكي نيست و بالاخره كوفت انسان ميشود. ما هم اينها را قبول داريم و بايد طوري باشد كه همان طور كه هر چيزي كه مربوط به شكم است در بقالي است هر چيزي هم كه مربوط به تراكتور است در يك مكان باشد. ولي اينها آن قدر ارزش ندارد كه انسان جمهوري را تضعيف نمايد، يا دولت و مجلس نظام را تضعيف نمايد. منتهي برخي دنبال عيب و ضعف ميگردند براي كوبيدن و هزار خوبي را نميبينند و نقطه ضعف را ميبينند، مثل كسي كه سر خالي بودن استكان را ميبيند ولي اين كه بيشتر استكان پر است را نميبيند.
9- انواع روش برخورد مردم با گناه و منكرات
مردم در مقابل مفاسد چند دسته هستند: از نظر روايات تقسيم بندي وجود دارد كه من به صورت فشرده خدمت شما عرض خواهم كرد. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ»(نهجالبلاغه، حكمت373) يعني وقتي خلافي ميبينند قلباً ناراحت هستند ولي شهامت گفتن چيزي يا انجام كاري را ندارد و اسلام اين آدم، اسلام كم رنگي است و اين فقط مسلمان است 1- «فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ »(مبهم بود) 2- «أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ»يعني برخي علاوه بر ناراحتي قلبي به زبان ميگويند كارتان اشتباه است، انجام ندهيد. ميفرمايد: «فَقَدْ أُجِرَ» يعني اين اجر و ثواب دارد ولي اولي ثواب ندارد و فقط خودش را از مدار بي تفاوتي بيرون ميآورد. 3 – «أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ» يعني شمشير به دست ميگيرد و ميگويد نبايد فساد كني و توانمنداست و جلوي فساد را ميگيرد. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى » يعني اين آدم حزب اللهي است و مرد خداست «وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ» و اين است كه در خط است «وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ» و اين است كه خداوند يقين را در دلش قرار داده است و مسلمان درجه و عالي اين است. مردم در برابر گناه كار چند دسته هستند: 1- سرزنش روبه رو 2 – غيبت پشت سر 3 – راضي 4 – ناهي در حديث داريم كه گناه غير در ما هم اثر دارد و گناه هم نسبت به گناه كار و هم غير گناه كار عيب است. پس اگر من گناه مرتكب شوم و شما هم گناه سرزنش را مرتكب شدي، يعني همان گناه نيش زدن يا ممكن است غيبت من را انجام دهي كه گناه غيبت را مرتكب شدي، يا راضي ميشوي كه راضي شدن به گناه هم گناه است، پس درد سردارد. پيامبر(ص) فرمود: گناه حتي باعث دردسر غير از انجام دهنده آن هم ميشود و اين ميخواهد بگويد: اي مردم اگر گناه كار را ديديد نيش نزنيد يا غيبت نكنيد و يا راضي نشويد، چون شما هم مرتكب گناه خواهيد شد، و تنها راهي كه بايد رفت و انجام داد نهي از منكر است. رسول خدا فرمود: كسي كه ديگري را به چيزي امر كند يعني امر به معروف كند مثل اين است كه آن كار را انجام داده است و اجر و ثواب آن عمل خير را خواهد برد. و نهي از منكر افراد مسئول مهمتر است، يعني هر چه مقام كسي كه او را نهي كني بيشتر باشد و تأثير عمل شما بيشترباشد اجر شما هم بيشتر خواهد بود. و حديثي داريم كه امام صادق فرمود: هر كس گناهي را ببيند و فرياد نزند به اين معناست كه دوست دارد معصيت خدا بشود. يعني معناي ديدن گناه و عدم نهي از منكر اين است كه «فَقَدْ أَحَبَّ أَنْ يُعْصَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُعْصَى اللَّهُ فَقَدْ بَارَزَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْعَدَاوَةِ»(كافى، ج5، ص108) و هر كه دوست داشته باشد كه معصيت خدا بشود، با خدا مبارزه كرده است.
10- لزوم اهتمام همگاني براي مبارزه با منكرات
اي مردم هدف من از خواندن اين احاديث اين است كه بسيج بشويم تا فساد را برداريم. زنان بي حجاب و بد حجاب ما بترسند كه ما دهها هزار همسر شهيد داريم كه اگر اينها روزي راهپيمايي عليه بي حجابي راه بيندازند، جوانهاي حزب اللهي دمار از روزگارتان در ميآورند و بي حجابي و مراكز فساد نبايد باشند و نيستند. و خلاصه جوانهايي كه صدام و شاه را بيرون كردند عرضه دارند شماها را هم به حسابتان برسند. يك مقدار نصيحت، عاطفه و موعظه، ولي با چه كسي لجبازي ميكني؟ پس بايد عليه فساد و جهل و تفرقه بسيج شد. اگر گناه را ببينيد و جلوي آن نايستيد خداوند شما را عذاب خواهد كرد. چون حديث داريم كه خداوند قومي را عذاب كرد چون گروهي بد بودند و گروه ديگر كه خوب بودند ساكت بودند. از طرف ديگر مردمي هستند كه فقط دوست دارند نصيحت كنند و وقتي به خودشان ميگويي فلان عيب را داري عصباني ميشوند و نميپذيرند و دوست ندارند امر بشوند. حديث داريم كه مردم چند دسته هستند: «صِنْفٌ ائْتَمَرُوا وَ أَمَرُوا فَنَجَوْا وَ صِنْفٌ ائْتَمَرُوا وَ لَمْ يَأْمُرُوا فَمُسِخُوا ذَرّاً وَ صِنْفٌ لَمْ يَأْتَمِرُوا وَ لَمْ يَأْمُرُوا فَهَلَكُوا»(كافى، ج8، ص158)1- بي باك و حرف شنو يعني هم بي باكانه حرفش را ميزند و هم حرف شنو است «صِنْفٌ ائْتَمَرُوا وَ أَمَرُوا فَنَجَوْا» يعني هم امر ميكنند و هم امر ميشنوند و اينها اهل نجات هستند. 2- «وَ صِنْفٌ ائْتَمَرُوا وَ لَمْ يَأْمُرُوا» يعني حرف ميشنوند ولي شهامت امر كردن و حرف زدن و مقابله ندارند و ميگويند به من چه ربطي دارد؟ اين افراد «فَمُسِخُوا ذَرّاً» اينها مثل مورچه هستند چون ذات مورچه پايمال شدن در جامعه است 3- و گروه ديگر «لَمْ يَأْتَمِرُوا وَ لَمْ يَأْمُرُوا» يعني نه امر ميكنند و نه امر ميشوند و بي تفاوت هستند مثل سيب زميني 4- گروه ديگر لوس هستند يعني امر ميكنند ولي دوست ندارند امر بشوند. مثلاً به من ميگويند: آقاي قرائتي(نامه ميدهند) كه امشب منبر شما طول كشيد و ما را خسته كرديد، لطفاً زودتر از منبر پايين بياييد. آن وقت من باز هم از علم و قدر و روحانيت و ولايت فقيه صحبت كنم. خوب اين همه تو مطلب گفتي، حالا هم كه به تو چيزي گفتند، گوش كن. يا رئيس هيأت كه به همه امر ميكند ولي اگر به خودش بگويي صداي بلند گو را كم كن، ميگويد شماها ميخواهيد چراغ امام حسين(ع) را خاموش كنيد، در حالي كه ما مخلص امام حسين(ع) هم هستيم. خدايا به حق محمد و آل محمد به ما توفيق بده كه هم معروف را بشناسيم و هم عمل كنيم و هم نشر بدهيم و هم منكررا بشناسيم و هم با تقوا كنار برويم و هم جامعه را از منكر دور نماييم. خدايا تو را به حق محمد و آل محمد قسم ميدهيم اگر تا ماه رمضان آينده عمر داريم، عمر ما را فداي رضاي خودت قرار بده. ولي اگر عمر بيشتر ما باعث گناه بيشتر ميشود و مرتع و چراگاه شيطان ميشود، خدايا ما را بيامرز و پايان عمر ما را قتل در راه خودت قرار بده. عزيزايني كه صحنهي تلويزيون را به قال الصادق و قال الباقر تبديل كردند و اين پادگاني كه ما در آن نشستيم خانهي يك امير لشكر است كه نميدانيم در آن چه كارهايي ميكردند خدايا به حق محمد و آل محمد جوانهايي را كه اين وضعيت را بوجود آوردند با امام حسين(ع) محشور، روحشان را از ما راضي و ما را حافظ و پاسدار خون آنها قرار بده. اسيران ما را نجات بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 435