نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 448
1- پيامبر و پيمان حلف الفضول 2- مجازات شايعه پراكني در اسلام 3- حفظ امنيت براي كافران حق طلب 4- دفاع از مظلومان براي حفظ امنيت 5- حفظ امنيت مرزهاي آبي و خاكي 6- حفظ آبروي مردم، امنيت عِرضي 7- برخورد شديد اسلام با افراد باغي 8- دعاي امام سجاد عليه السلام براي مرزداران
موضوع: امنيت و مرزباني
تاريخ پخش: 24/05/92
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
توفيقي دست داد كه خدمت عزيزاني هستيم كه در دورترين نقاط ايران، در مرز ايران، در جزيرهي سيري مسؤول حفاظت جزيره و نفت و سكو و اينها هستند.
من براي مهندسين و كارگران و كارمندان جزيره يك بحثي خواهم داشت. اما شما چون مسؤول امنيت هستيد، يك مقداري راجع به امنيت صحبت كنم.
1- پيامبر و پيمان حلف الفضول
قبل از آنكه پيغمبر ما به پيغمبري مبعوث شود، بعضيها به مكه ميآمدند، گروهي به اينها حمله ميكردند. پيغمبر ما در جاهليت با چند تا از آدمهاي ديگر هم قسم شدند، كه هركس مكه ميآيد بايد در امان باشد. يك قراري گذاشتند اسم قرارش هم حلف الفضول است. يعني پيغمبر قبل از آنكه مبعوث شود و پيغمبر اسلام شود، براي امنيت افراد، حتي اگر افراد كافر باشند، اقدام كرد. امنيت يك مسألهي انساني است.
دانشجويي سر كوچه ايستاده بود، پدرش گفت: به او گفتم: چرا سر كوچه ايستادي؟ گفت: رفتم در كوچه بروم ديدم اين گربه دارد آب ميخورد. وارد كوچه شوم اين گربه ميترسد. آب خوردنش به دلش نميچسبد، گفتم: بايستم گربه آب بخورد برود، بعد من وارد كوچه شوم. كه اگر گربه فرار كرد، آبش را خورده باشد. يعني حتي امنيت يك گربه!
آرامش يك مسألهاي است. يكبار پيغمبر سريع نماز خواند. گفتند: يا رسول الله! تند خواندي؟ فرمود: سر نماز صداي جيغ شنيدم، فهميدم مادر سر نماز است، بچهاش را رها كرده است. اين بچه مادر ندارد، جيغ ميكشد. من تند نماز را خواندم كه اين استرس و اضطراب بچه برطرف شود و مادر برود بچهاش را در آغوش بگيرد. اين مهم است.
مرده در اسلام امنيت دارد. كسي اگر مرده را دفن كرد حق ندارد نبش قبر كند. برويم سر قبر و قبرش را سوراخ كنيم حرام است. مرده بايد در امان باشد. اصلاً دليل اينكه ميگويند: مرده را دفن كن شايد اين باشد كه اگر دفن نكنيم، گرگ و سگ و گربه و براي اينكه هم توهين به مقام انسانيت ميشود و هم اين مرده بايد در امان باشد. امنيت حيوان!
اگر سگي تشنه است شما حق نداري وضو بگيري. بايد آب را براي سگ بگذاريد و تيمم كنيد. اين آرامش و امنيت براي حتي كافر، حتي حيوان، كوچك و بزرگ ندارد. شرقي و غربي هم ندارد.
2- مجازات شايعه پراكني در اسلام
راجع به كساني كه استرس به وجود ميآورند، يك شايعهاي درست ميكنند كه ناوگان آمريكا كجا آمده؟ چند ماه ديگر قحطي ميشود. بنا است سكه چه بشود. بنا است دلار چه شود. هي يك چيزهايي را شايعه ميكنند، كه دل مردم را خالي كنند. اسم اينها را قرآن سورهي احزاب آيهي 60، اسم اينها را «الْمُرْجِفُون» گفته است. «الْمُرْجِفُون» در قرآن است. يعني آنهايي كه «رَجَفَ» يعني لرزان. «الْمُرْجِفُون»، «تَرجُفُ»، «راجفة» در قرآن هست. يعني آنهايي كه در جامعه لرزش ايجاد ميكنند. استرس ايجاد ميكنند. امنيت را بر هم ميزنند، قرآن ميگويد: پيغمبر تو بايد اينها را از شهر بيرون كني، اينها مورد لعنت هستند. هر كجا اينها را ديديد، بگيريد و بكشيد. خدا به پيغمبرش ميگويد. كسي حق ندارد با يك شايعهاي امنيت ملي را، امنيت منطقه را بر هم بزند. كار شما يك كار همينطور پوستي و سوري نيست. كه حالا يا سرباز هستيم. يا نيروي دريايي و سپاه هستيم. يا ارتش هستيم. فرق نميكند، بسيج هستيم، پاسدار هستيم. آن كسي كه مسؤول امنيت است بايد بداند كه كارش يك عبادت بزرگي است.
جمعي مكه رفتند به يك نفر گفتند: پيش كفشها بنشين دزد نبرد. تو محافظ كفشها باش. بقيه براي عبادت رفتند. حضرت فرمود: آن كسي كه پيش كفشها نشسته است، ثوابش كمتر از كسي نيست كه دارد عبادت ميكند. يعني حتي حفاظت از لنگه كفش، تا چه رسد به حفاظت از سكوهاي نفتي! مسأله مهم است.
موضوع را بنويسم. بسم الله الرحمن الرحيم، موضوع: امنيت در قرآن!
1- برخورد انقلابي با دلهرهاندازان. امتحان هوش، در قرآن اسمش چه بود؟ «مُر…» با هم بگوييد.. «مُرجِفون». ما بايد به كلمات آشنا شويم. همانطور كه ديگر طاغوت را ميدانيم. مستكبر را ميدانيم. مستضعف را ميدانيم. امروز هم يك كلمه را اضافه كنيم. «مُرجِف»! برخورد انقلابي، 1- تار و مارشان كن. (لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِم) (احزاب /60) يعني تو را با آنها مينشانيم.
2- از مدينه بايد بيرون بروند. (لا يُجاوِرُونَك) (احزاب /60) حق مجاورت ندارند. گورشان را گم كنند.
3- ملعونين
4- (أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا) (احزاب /61) بگيريد، «قُتِّلُوا» اعدام كنيد. اهميت امنيت، جامعه را نميشود با يك شايعه به لرزش انداخت.
2- حتي براي كودك، نماز را پيغمبر تند خواند كه مادرش به بچه برسد.
3- حتي براي حيوان،
3- حفظ امنيت براي كافران حق طلب
4- حتي براي كافر، قرآن ميگويد: «وَ إِنْ أَحَدٌ» مشرك، كافر و مشرك، آيهاش اين است. «وَ إِنْ» يعني اگر، «وَ إِنْ أَحَدٌ»، «أَحَدٌ» يعني يكي، «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ» آيهي قرآن است، اگر يكي از مشركين «اسْتَجارَكَ» يعني امان خواست،«فَأَجِرْهُ» به او امن بده. يك مشركي وسط جبهه گفت: آقا، مسلمانها دو ساعت فرصت بدهيد تحقيق كنم. ميخواهم ببينم شما حق هستيد يا باطل؟ اگر احدي از مشركين مهلت خواست، مهلتش بدهيد. تا كي؟ (حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّه) (توبه /6) تا كلام خدا را بشنود.
بعد هم ميگويد: با آرامش، با اسكورت او را به خانه ببريد. «ثُمَّ» سپس، «أَبْلِغْهُ» او را برسانيد، (مَأْمَنَهُ) (توبه /6) به مأمنش برسان. يعني با اسكورت، با حفاظت به خانهاش برسد. يعني خاطرش جمع باشد. نگويد: خيلي خوب بگذاريد اين دو ساعت تحقيق كند، بعد از تحقيق در گلوگاه ميگيريم و خفهاش ميكنيم. ميگويد: به سلامتي هم فرصتش بدهيد، هم اين را جان سالم به خانهاش برسانيد. مشرك است وسط جنگ دست بلند ميكند ميخواهم تحقيق كنم، به او مهلت بدهيد. مردم را دست پاچه نكنيد، نگوييد: اين مشرك است، كافر است، حقهباز است. ممكن است حقهباز هم باشد ولي شما…
خوب اصلاً مسلمان يعني چه؟حديث داريم «المسلم» دوست دارم اين حديث را حفظ كنيد. ما كه توفيقي داريم تا اينجا آمديم شما يك حديث از ما حفظ كنيد. «المسلم من سلم المسلمون من يده و لسانه» (بحارالانوار/ج1/ص113) مسلمان اين است كه مردم از دست و زبان او در امان باشند. اصلاً آن كسي كه نيش ميزند، حالا مادرشوهر است. عروس است، مادر است، برادر است، شريك است، شاگرد است، هركس هست، هركس نيش ميزند مسلمان نيست. چون حضرت فرمود: مسلمان كسي است كه مردم از دست و زبانش در آرامش باشند.
4- دفاع از مظلومان براي حفظ امنيت
(وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُون) (نساء /75) نه براي خودتان، اگر يك گروه ديگر، به آنها ظلم ميشود. از شما استمداد كردند، شما نميتوانيد بيتفاوت و بيغيرت باشيد. قرآن ميگويد: «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُون» چرا شما دفاع نميكنيد از كسي كه مظلوم قرار گرفته است. يعني هم بايد در خودتان امنيت باشد، هم بايد امنيت ديگران را تأمين كنيد.
امنيت را حيوانها هم دنبالش هستند. حضرت سليمان داشت ميرفت، يك مورچه نگاه كرد ديد، سليمان با لشگرش ميآيند. الآن زير پا له ميشوند. تا ديد امنيت باقي مورچهها در خطر است، «وَ قالت» من از قرآن ميخوانم، شما بعضي از كلماتش را ميفهميد. «قالَ» يعني چه؟ (قالَتْ نَمْلَة) (نمل /18) نمل يعني مورچه. «قالَتْ نَمْلَةٌ» يكي از مورچهها گفت: «يا أَيُّهَا النَّمْل» آي مورچهها! «ادْخُلُوا» يعني داخل شويد، «ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ» برويد در لانهها. «لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ» سليمان و لشگرش همه شما را له خواهند كرد، «وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ» حاليشان نيست. يعني يك مورچه وقتي احساس ناامني كرد، هشدار داد، گفت: مورچهها در لانهها برويد، اينكه ميآيد سليمان است. آنها هم كه دنبالش هستند، لشكرش هستند، الآن له ميشويد. يعني مورچه غيرت دارد. وقتي ديد باقي مورچهها له ميشودجيغ كشيد. آنوقت يك مسلمان ميبيند يك آقايي پشت موتور نشسته، خانمش هم پشت موتور است. اين چادر خانم تكان ميخورد، و ممكن است لاي پرههاي موتور برود و خانم بيفتد. ميگوييم: برو برو بگو: نگهدار! ول كن بابا ميافتد ميفهمد. (خنده حضار) حضرت عباسي اين از حيوان پستتر است.چون حيوان وقتي ديد خطر است، گفت: «ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ» در لانهها برويد، الآن له ميشويد. اين ميبيند كه دارد ميافتد. بگذار در جوي برود بعد ميخنديم! (خنده حضار)
داريم: «مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِيهِ وَقَعَ فِيهَا» (بحارالانوار/ج72/ص321) كسي كه براي مردم چاه بكند خودش در آن ميافتد. خدا در قرآن يك آيه داريم ميگويد: (ذُو انْتِقامٍ) (آلعمران /4) يعني من انتقام ميكشم. يعني چه؟ يعني اگر يك شن در ديگ آش بياندازي همينطور لا به لاي گردش ايام ميرود، ميرود تا يك شني زير دندان تو برود. ميگويد: اين شن به جاي آن شن. يك شن در ديگ آش انداختي، برود زير دندان. در صد تا ديگ هم اگر باشد، يك شن زير دندانت ميرود، اين عوض آن.
5- حفظ امنيت مرزهاي آبي و خاكي
مرز خيلي مهم است. حالا يك چيزي هم براي شما بگويم. يكوقت ديدم حديثي را كه كسي كه امنيت آب را بر عهده دارد، پاداشش بيش از كسي است كه امنيت خاك را بر عهده دارد. يعني مرز آبي ثوابش از مرز خاكي بيشتر است. آن هم در جزيرهي سيري كه كسي گير كند تا 24 ساعت ميگويند: هواپيما نيست. يعني انگار جزيره بچهها را گروگان گرفته است. ولي آدم دلش خوش است كه من براي چه كسي بيدار هستم. براي 75 ميليون مسلمان.
به يك هلي كوپتر اين را گفته بودند، من اين را شنيدم. كه شاه و خانمش رفته بود كنار دريا لباس شنا يادشان رفته بود. هلي كوپتر را تهران فرستادند لباس شناي شاه و فرح را بياورد. يك وقت يك هلي كوپتر ميپرد، براي تفريح يك آدم جنايتكار. يك وقت يك هلي كوپتر ميپرد براي آموزش، يا مهندسي، يا پزشكي، يا خدمت، يا حفاظت، حراست، يك چيزي. آدم دلش خوش است كه براي چه كسي كار ميكند. براي فرد نيست، براي امت است. حالا شما حفاظت ميكنيد، نفت صادر شود. اين نفت چيه؟ انرژي دنيا است. بگذاريد يك مثال بزنم.
شما يك لامپ داشته باشي ممكن است در مستراح بزني براي ادرار، هم فرد است همان هم ميخواهد ادرار كند. يك وقت نه اين لامپ يك خرده مقامش بالاتر است، در كتابخانه ميزنند. يك نفر مطالعه ميكند ولي خوب اين ادرار نيست، فهميدن است. يكوقت اين را از كتابخانه شخصي ميبرد در كتابخانهي عمومي كه نور اين لامپ به ده نفر برسد. يك نفر اين لامپ را ميبرد در يك فلكهي پر جمعيت شهر، در يك فلكه كه از نورش دهها هزار نفر استفاده كنند. لامپ، لامپ است. آيا نور مستراح، نور اتاق شخصي، نور كتابخانه يا ميدان عمومي شهر، همه حفاظت است. اينكه انسان نخوابد، از زن و بچهاش دور باشد، از پدر و مادرش دور باشد، اما براي انرژي دادن به كرهي زمين، تنگه هرمز فقط به ايران كه انرژي نميدهد، آنچه نفت صادر ميشود انرژي دنيا است. پس شما هم اگر زحمت ميكشيد، غصه نخوريد. مثل مادري كه ميزايد. مادري كه ميزايد غصه نميخورد كه چه خاكي بر سرم كنم بايد درد ببرم. نه! ميگويد: يك مدتي درد ميبري، در عوض تا ابد يك اولاد خوب داري. درد ميبرد اما در عوض نتيجهاش چيست. نتيجهاش اين است كه اولاد تا ابد. چون اولادش هم اولادي دارد. اولادش هم اولادي دارد. اوه! ممكن است اين تا سي قرن بعد هم اين زاد و ولد كش پيدا كند. انسان مسؤول امنيت است منتهي نتيجهاش انرژي دنيا است. اين خيلي مهم است.
ميشد شما از كسي پول بگيري، در جايي كه مربوط به يك شخصي بود، بگويند: آقا اين پول را بگير، شما هم شبها اينجا پست بده، براي اينكه مثلاً فلان سرمايهدار اجناسش را دزد نبرد. خوب آن هم عبادت است. ولي اين عبادت، با آن عبادت خيلي فرق دارد كه آدم لامپي براي يك نفر ميخواهد مطالعه كند يا لامپي كه صد نفر در كتابخانه مطالعه ميكنند يا لامپي كه در ميدان است صد هزار نفر ميروند.
خلاصه ميخواهم بگويم يك خرده دقت كنيم ببينيم جايگاه ما كجاست. آخر ما ناني كه ميخوريم همينطور ميگوييم: چه كسي كار كرد؟ نان، كشاورز گندمش را كاشت. بعد هم اين گندم آرد شد، آرد هم خمير شد، خمير هم نان شد. ميشود چهار تا، كشاورز، خميرگير و نانوا و بنده. ولي يكي از مسؤولين رده بالاي مملكت ميگفت: يك روز نشستم حساب كردم اين گندمي كه من ميخورم، 262 نفر روي اين كار كردند. گفت: بله! شما نگو: گندم. اين گندم تراكتور ميخواهد. تراكتور چند جزء است و چطور ساخته شد. اين گندم كه سيلو آمد، جاده ميخواهد. سيلو ميخواهد، سيلو را چند نفر بايد كار كنند تا سيلو شود. كود شيميايي، سمپاشي، آبياري، آبياري چند نفر ميخواهد. كود شيميايي چند نفر ميخواهد. خريدش، خريد گندم چند تا نيرو ميخواهد؟ نانوا چطور حمل و نقل كند… ميگفت: نشستم نخ نخ كردم، يك لقمه نان كه ميخوريم، 262 نفر دارند كار ميكنند.
اين فرشهايي كه زير پاي ما است، يك رفيق داشتيم رسيد، كفشش را كند. گفتم: رسم نيست، با كفش روي آن ميآيند. گفت: خوب علتش اين است كه بنده هم قبلاً با كفش ميآمدم. يك زماني گذر من به قالي بافي افتاد. خودم شروع كردم قالي بافي، فهميدم كه اين قاليها چطوري بافته ميشود. از وقتي فهميدم چطور بافته ميشود ديگر با كفش پايم را روي قالي نميگذارم. ما بدانيم كه، مردم ايران بدانند كه اگر انرژي دارند، صدقه سر همين عزيزان است كه اينجا در دريا، در خليج فارس حافظ سكوها و حافظ جزيره و حالا… يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
اگر يك كسي يك فرشي دزديد. چهار تا از انگشتهايش را قطع ميكنند. ميگوييم: چهار تا انگشت براي يك فرش؟ ميگوييم: نه فرش ارزش ندارد. امنيت به هم خورده است. چون اگر يك سرقت يكجا باشد، ديگر هيچ زن و مردي ميخواهد بخوابد، امنيتش دغدغه دارد. مسألهي امنيت دست را قطع ميكنند.
6- حفظ آبروي مردم، امنيت عِرضي
اگر كسي اسلحه كشيد، اسلحه كشيد ولي نزد. اسلام ميگويد: اين مفسد في الارض است. همين كه امنيت را بر هم زده و كسي را ترسانده مفسد في الارض است و بايد او را كشت. الله اكبر! نزدم، ميگويد: نزدي ولي امنيت را در خطر انداختي.
راجع به امنيت خيلي حرف داريم. من نميدانم چطور در اين هفت، هشت دقيقه بزنم. نكاتش را بگويم. 1- امنيت عِرضي، آدم آبروي كسي را ميتواند بريزد. آبرو ريزي از چاقو كشي بدتر است. چون چاقو اگر گوش مرا بريد و جويد و خورد، پوست بدن مرا پاره كرد، خون جايش ميآيد. كسي اگر خون از بدنش بيايد، مقداري شير و مايعات بخورد خون سازي ميشود. خون جايش ميآيد. گوشت را اگر بكني ممكن است جايش پر شود، اما با غيبت آبرو را ميريزي. آبرو ديگر جايش پر نميشود. ولذا در قرآن يك آيه داريم ميگويد: كسي كه غيبت ميكند، انگار گوشت … با هم بگوييد… گوشت مرده را ميخورد. چرا گفته گوشت مرده؟ چون گوشت زنده جايش پر ميشود. اما گوشت مرده جايش پر نميشود. آبرو هم كه رفت ديگر آبرو جايش پر نميشود. پول گم شود آدم جايش ميگذارد. خانه خراب شود جايش ميسازيم. اما آبرو كه رفت ديگر نميشود كاري كرد. ولذا گفتند: آبروي كسي را بريزي، مثل گوشت مرده است گوشت مرده جايش پر نميشود آبرو هم جايش پر نميشود. امنيت عرضي!
امنيت شغلي، حضرت ديد يك فقيري، كنار جاده فقيري ميكند. گفتند: ايشان نجار بوده مثلاً وقتي جوان بوده نجاري ميكرده، حالا پير شده به گدايي افتاده است. فرمود: چرا حكومت اسلامي نبايد مردمش را بيمه كند؟ تا جوان هست از او كار بكشد، پيري به گدايي بيفتد. اين سيستم اسلام نيست. امنيت شغلي، پيرمردها هم كه بازنشست ميشوند، بايد امنيت شغلي داشته باشند.
امنيت مالي، دست دزد بايد قطع شود. شاهد بگير. گرو بگير، بگو: آقا من فلان مبلغ به شما ميدهم به شرطي كه خانهات را به من گرو بدهي. امنيت شغلي!
امنيت ناموسي، اصلاً نگاه كردن به دختر. بنده يك وقت يك چيزي را يك جاي ديگر هم گفتم. گفتم: بنده حالا حكومت كه دستم نيست. من اگر خدا قبول كند معلم قرآن هستم. اما اگر يك زماني قدرت پيدا كنم ميگويم: در دانشگاه بايد حتماً حجاب باشد. چرا؟ براي اينكه اين جوان ميخواهد درس بخواند، درس خواندن امنيت ميخواهد. اگر بنا باشد هر دختري هرطور بنا باشد خودش را درست كند، بيايد از بغل اين جوان برود. اين دارد درس ميخواند يك مرتبه دلش رفت كه رفت. يك مدتي بعد هم ميگويد: اوه… يك دختر ديگر از جلويش ميرود. بابا كار به حلال و حرامياش ندارم. اصلاً اگر حجاب واجب هم نبود در مدرسه كه آدم ميخواهد درس بخواند، در دانشگاهي كه آدم ميخواهد درس بخواند، بايد در آرامش باشد. اين قلقلكهاي شهوتي، جوانها اصلاً حلال هم باشد به دختر نگاه نكنند. ببينيد من كار به حرام ندارم. حرام كه هست، ميگويم: اگر حلال هم بود نگاهش نكن. چرا؟ براي اينكه وقتي نگاهش ميكني. اينكه خيلي خوشگل است. هو… (خنده حضار) هي به خودت استرس ميزني. چه كار داري چه كسي خوشگل است و چه كسي زشت است، رد شو برو. اصلاً نگاه كردن ايجاد استرس است. آرايش دختر و جلوهگري و تبرّج، يعني خودش را برج كند، اين ايجاد استرس است. دستورات اسلام حكمت دارد. اسلام ميگويد: اين را شنيديد. ده بار بشنويد. چه اشكالي دارد؟ آدم گلي كه خوشبو است ده بار بو ميكند. اسلام ميگويد: اگر كفش قاضي تنگ است قضاوت نكند. براي اينكه فشاري كه به پايش ميآيد ممكن است در قضاوتش… يا الله! اثر بگذارد. حتي داريم اگر قاضي ادرار دارد قضاوت نكند. فشاري كه ادرار به آدم ميآورد… اصلاً ميگويد: اگر نماز جماعت است، و شما وضو داري، منتهي اگر بروي وضويت را تازه كني، نماز تمام ميشود. ميگويد: تمام شود. شما حق نداري ادرارت را نگه داري. چون همين نگه داشتن ادرار آرامش نماز را از شما ميگيرد. امنيت شغلي!
7- برخورد شديد اسلام با افراد باغي
امنيت سياسي، يك «بَقي» داريم كه با (ق) است. «بَقي» باقي. مثل بقية الله! يك «بغي» داريم با (غين). «بَغي» يعني زورگو! كسي اگر بر يك حكومت عدلي زور آورد، ميگويد: بايد كشته شود. چون جمهوري اسلامي كودتا نبود كه بگوييم حالا يك گروه ارتشي آمدند يك كودتا كردند پستي گرفتند. از هر شهر و روستايي تقريباً، از هر كوچهاي تقريباً يك شهيد رفته است. صدها هزار جوان از شما بهترها، يا شهيد شده يا جانباز يا اسير، اين انقلاب مردمي است. حالا يك چهار نفر با پول خارج يا تحريك داخل يا احمقي، آمدند خروج كردند. اين را ميگويند: «بَاغي» با (غ) است. اين هم بايد اعدام شود چرا؟ براي اينكه امنيت سياسي را از بين برد. مردم خودشان قيام كردند. خودشان در انتخابات گفتند: جمهوري اسلامي، نه يك كلمه كمتر، نه يك كلمه بيشتر. خودشان هم به رئيس جمهور رأي دادند، خودشان هم به نمايندههاي مجلس رأي دادند. خودشان هم به خبرگان رأي دادند، خودشان خبرگان به رهبري رأي دادند. همه خودشان بودند، مملكتي كه روي قانون حق درست شده، نميخواهم بگويم همه كارها حق است. من كه ميگويم: مملكت حق نگوييد آقا خبر نداري، فلاني دزدي كرد، برد و خورد. من نميگويم همه كارها حق است. ميگويم نظام حق است.
بگذاريد يك مثل براي شما بزنم. شما يك ماشيني كه ميخواهي سوار شوي، اگر ماشين سالم است، راننده هم سالم است. كافي است. نميخواهيم بگوييم: همه مسافرها هم سالم هستند. ممكن است مسافرها يكي سيگار بكشد، اتوبوس را پر از دود كند. يكي تخمه بشكند، پوست تخمه بريزد. يك كسي پرتقال بخورد، پوست پرتقال بريزد. يك كسي سير و پياز خورده باشد دهانش بوي سير ميدهد. من نميگويم كار مسافرها درست است، ممكن است يكي رشوه گرفته، يكي كم فروشي كرده و حقهبازي كرده، غيبت كرده، ممكن است هر مسافري يك غلطي بكند، اما ماشين درست است. جاده درست است، راننده هم درست است. جاده ما اسلام است. ماشين ما قانون است. رهبر ما امام است. الآن هم مقام معظم رهبري است. وقتي ماشين و جاده سالم است ديگر لازم نيست دانه دانه، بگوييد… با هم بگوييد… دانه دانه مسافرها را لازم نيست…
هيچ وقت ديديد كه يك مسافر ميخواهد سوار شود، بگويد: آقا توجه، من مسافر هستم ميخواهم سوار شوم! كسي سيگار نميكشد. كسي پوست تخمه، پوست پرتقال، كسي پياز و سير نخورد، ميگويند: اوه، برو گمشو ديگر! (خنده حضار) حالا ميخواهد سوار شود. ميخواهد همه مسافرها را دانه دانه كنترل كند. ما نميخواهيم بگوييم: همه كارهاي ما درست است. ولي ميخواهيم بگوييم: راه ما درست است. كودتا نبوده. هوس نبوده، امام روي هوس حكومت تشكيل نداد. روي كودتا نبود. يك حزب و باند خاصي نبودند. پول از خارج براي انقلاب ما نيامد. زد و بندي نبود، امت جوشيد گفتند: شاه نميخواهيم. امت جوشيد گفتند: ولايت فقيه را ميخواهيم. امت جوشيد مسؤولين رده اول را با انتخابات درست كرد. اين نظام حق است ولو دانه دانه آدمها ممكن است يك خلافي هم بكنند. وقتي نظام حق است اگر يك گروهي تجاوز كردند، امنيت سياسي به هم ميخورد. برخورد انقلابي!
امنيت مرزها، حالا شما هم چون لب مرز هستيد، اين جزيره سيري آخرين نقطهي بندرعباس است. يك چيزي براي شما بگويم، به نظرم خوشمزه باشد. زيادي گوش بدهيد. اول يك صلوات بفرستيد براي امام زين العابدين كه اين جمله را گفته است. (صلوات حضار)
8- دعاي امام سجاد عليه السلام براي مرزداران
امام زين العابدين(ع) با چشمانش ديد كه در كربلا، امام حسين، پدرش را كشتند. خوب اينها كه كشتند كه بودند؟ لشگر يزيد بودند. همين حكومت يزيد كه حسين را كشت، همين حكومت ميآمد لب مرز، امام سجاد به مرزدارها دعا ميكرد. مرزدارها كه شيعهي علي بن ابي طالب نبودند. ممكن است بين آنها شيعه باشد، ولي بدنهي آنها بني اميه بود. همان نان خورهاي معاويه و يزيد بودند. ولي امام زين العابدين نميگويد: شما نامردها باباي مرا لب تشنه بين دو نهر آب، روبروي چشم بچههايش كشتيد. ميگويد: فعلاً اينها ارتش نظام هستند. لب مرز هستند، امام زين العابدين به مرزدارها دعا ميكند. اين يعني چه؟ يعني مرز اينقدر مهم است همه مردم بايد دعا كنند. و من از همينجا به همه همكاران عزيز، منبريها، مداحها، مسجدها، از همينجا ميگويم. به مرزدارها بايد دعا كنيد.
واقعيتش من خودم در آستانهي 70 سالگي هستم. بايد از مرزدارها عذرخواهي كنم. اين جزيرهها زن درونش نيست. اين جزيره كه يك زن و شوهر درونش نباشد. آنوقت مردها چهارده روز ميآيند اينجا كار ميكنند، چهارده روز نزد زن و بچهشان ميروند. يعني در سال شش ماه زن و بچهي اينها بيكس هستند. بيشوهر هستند. بيهمسر هستند. بيهمدم هستند.
تلفنهاي تلخي كه برايشان ميرسد. مادر چه شد. پدر چه شد. بچه دستش لاي در رفت. خانم چه شد. استرسها و ناراحتيها، ولي در اين هواي داغ و شرجي، بدون امكانات لازم اينها لب مرز هستند. همه مردم ايران بايد به مرزدارها دعا كنند. نه به پيروي از حرف من، من كسي نيستم. من هيچكسي نيستم. به پيروي از امام زينالعابدين. اينها كه بچه مسلمان هستند. حتي اگر اينها بچههاي منحرفي هم باشند خداي نكرده، چون مرز را حفظ ميكنند، بايد در حقشان دعا كرد. مرز!
امنيت در جلسهها، شما حق نداريد دوربين مخفي كار بگذاريد فيلم برداري كني. بابا نشستيم داريم حرف ميزنيم. دوربين ميگذارند ببينند ما چه ميگوييم. يك چيزي را در يك جلسهاي گفتيم، شما حق داري بروي در يك مجلس ديگر بگويي؟ حديث داريم «الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَة» (وسايلالشيعه/ج12/ص104) دو نفر اگر با هم صحبت كردند، اين مجلس امانت است. تو حق نداري حرفهاي اين جلسه را جاي ديگر ببري. من تعجب ميكنم چطور بعضيها به خودشان اجازه ميدهند كه يواشكي يك دوربيني جايي بگذارند حرف كسي را يواشكي ضبط كنند، و بعد بروند الم شنگه راه بياندازند. حرام است. حرام قطعي است.
آقا بنده عصباني شدم يك چيزي به همسرم گفتم. گفتم: برادر من چنين است. همسر من چنين است. خواهر من چنين است. خواستم از بستگانم انتقاد كنم. حالا شما اين را نوار ميكني ميروي ميگويي: ببين، چه برايت گفت. مينشيند فتنه درست ميكند. دو آيه در قرآن است، دلم ميخواهد اين دو آيه را حفظ كنيد. دو تا كلمه است. آيه هم نيست، دو تا كلمه است.
1- (الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْل) (بقره /217) 2- (الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل) (بقره /191) دو تا آيه است. فتنه از كشتن بدتر است. شديدتر است، «الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ»، «الْفِتْنَةُ أَشَدُّ» شديدتر است. خوب اين نوار گرفتن يعني چه؟ حرفها را نقل ميكني يعني چه؟ فحشت داد. پشت سر تو حرف گفت. بعضي هستند تا يك چيزي شنيدند، زنگ ميزنند به طرف كه الو! فهميدي چه شد؟ فلاني چنين گفت. بابا يك چيزي عصباني شده و گفته. خدا ميگويد: اگر كسي در حال عصبانيت قسم خورد كاري با او نداشته باش. مثلاً ميگويد: والله نميفهمد! بابا ميفهمد، تو چرا گفتي والله نميفهمد؟ ببخشيد از زبانم پريد، معذرت ميخواهم. قرآن ميگويد: اين جريمه ندارد. ولو گفت: والله، ولي كفاره ندارد، جريمه ندارد. (لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في أَيْمانِكُم) (بقره /225) يعني اگر والله گفتي، از روي عصبانيت و هيجان اين كفاره ندارد.
بابا اگر به خدا جسارت كردي، عصباني بودي كفاره ندارد. حالا يك كسي در يك جلسه بگويد: عصباني شده و يك چيزي گفته است. به چه دليل عكس ميگيري؟ نوار ميگيري و فتنه درست ميكني؟ امنيت در مجالس، امنيت شغلي، امنيت سياسي، امنيت اقتصادي، امنيت مرزها.
به هر حال دست شما درد نكند. من از تقصير و قصوري كه در عمرم راجع به مرزدارها كردم از خداوند معذرت ميخواهم، از شما هم معذرت ميخواهم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 448