نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 456
1- الگوهاي فاسد، عامل گسترش گناه 2- درس گرفتن از زندگي الگوهاي برتر 3- انتخاب الگوي درست در همه امور زندگي 4- جوانان فداكار جبههها، الگوي جوانان امروز 5- همسر فرعون، الگوي زندگي مؤمنان 6- پيامبران، الگوهاي صبر و مقاومت در برابر مشكلات 7- ياري مؤمنان، يكي از سنتهاي قطعي خداوند 8- غرور و تكبّر، عامل فساد و انحراف
موضوع: انتخاب الگوهاي درست در زندگي
تاريخ پخش: 03/12/91
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
جلسهي قبل بحثمان راجع به اين بود كه اخلاق به قدري مهم است كه رستگار كسي است كه اخلاقش خوب باشد. دچار فساد اخلاق نباشد، خود را تزكيه كند. خدا يازده تا قسم خورده است: (وَ الشَّمْسِ) قسم به خورشيد، (وَ ضُحاها) (شمس/1)، (وَ الْقَمَرِ)(شمس/2)، (وَ الْأَرْض)(شمس/6)، (وَ نَفْس) (شمس/7)، بعد از يازده تا قسم ميگويد: رستگار كسي است كه آدم خوبي باشد، نه اينكه پول داشته باشد و پست و مقام. (قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّئهَا)(شمس/9) رستگار كسي است كه آدم باشد ولو روي نمد بنشيند. روي موكت و زيلو و گوني بنشيند، رستگار كسي نيست كه روي فلان قالي و فلان مبلمان، (قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّئهَا) چه آدمي است، نه اينكه چه دارد و چه لقبي و چه عنواني دارد؟ بعد بحث شد كه بسياري از گناهاني كه ما ميكنيم ريشهاش در ضعف ايمان است، ايمان نداريم كه رزق دست خداست، عقب اين ميدويم كه رزق را از اين بگيريم. قرآن ميگويد كه: (أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّة) (نساء/139) تو عقب او ميدوي كه عزت را از او بگيري؟ عزت دست خداست. رزق را ميخواهي از او بگيري؟ رزق دست خداست. عزت و ذلت دست خداست، دست القاب نيست. دست پستها نيست. روي اين زمينه ما يك بحثي داشتيم.
1- الگوهاي فاسد، عامل گسترش گناه
در اين جلسه ميخواهيم بگوييم كه يكي از عوامل فساد اخلاق الگوگرفتن است. الگوي ما كيست؟ يعني آن مدل، ميخواهيم به چه مدلي باشيم؟ اگر مدلت را درست كني اخلاقت هم درست ميشود. مدلت خراب شود، اخلاقت هم خراب ميشود. پس موضوع بحث ريشههاي فساد اخلاق.
1- عدم ايمان كه در جلسهي قبل گفتم. عدم ايمان به خداوند و معاد.
2- اشتباه در الگوها. اگر الگويمان را درست تشخيص بدهيم، خوب ميشويم. اگر الگو را از ماهواره گرفتيم. اين دختر نشسته ببيند دنيا چطور قيافه درست ميكند، فردا در خيابان بيايد، قيافهاش را مثل همان درست كند كه در ماهواره ديده است. از چه كسي الگو ميگيرد؟ قرآن بخوانم.
قارون خيلي پولدار بود. يك روز با يك دنگ و فنگي در خيابان آمد و فقرا كه نگاهش كردند گفتند: اوه… عربيهايي كه ميخوانم آيهي قرآن است. (يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُون) (قصص/79) مثل پولي كه قارون دارد، كاش ما هم داشته باشيم. فكر كردند اگر مثل قارون باشند همه مشكلشان حل ميشود. وقتي قارون به زمين فرو رفت گفتند: خوب شد كه ما مثل قارون نبوديم.
خيليها الگويشان غرب است. غير از تكنولوژي، غرب در بسياري از چيزها عقب است. نه عقب است، خيلي عقب است. در عاطفه نمرهي غرب صفر است. گول نخوريد اينها ادارههايي درست كردند براي حمايت از حيوانها. به همان اداره بگويي: فلان كشور مردم از گرسنگي ميميرند، كمك نميكند. به سگ خودشان رحم ميكند نه به انسان كشور ديگر. دروغ ميگويند. ميگويد: مادرت مرد، به احترام خدمات مادر يك دقيقه سكوت ميكند. يعني واقعاً حق مادر يك دقيقه سكوت است؟ خيلي آدمها و خيلي كشورها سرطان اخلاقي دارند. يعني مرض بدخيمي دارند. حالا اين جوان دلش ميخواهد مثل آنها باشد. ما بايد ببينيم الگويمان كيست.
2- درس گرفتن از زندگي الگوهاي برتر
ما يك الگوهايي داريم، خيلي عجيب و غريبي. من تقريباً از 15 سالگي طلبه شدم. بالاي نيم قرن است من طلبه هستم. يك اساتيدي را ديدم، نمونهاش را بگويم ببينيد آيا مثلاً الآن اين نمونهها هست. آيت اللهي در قم بود كه دهها هزار طلبه نزد او درس خواندند. ميفهمم چه ميگويم. نميگويم هزارها، ميگويم دهها هزار طلبه در طول اين پنجاه سال نزد او درس خواندند. به نام آيت الله ستوده كه مرحوم شد. ايشان ميآيد سر درس به طلبهها ميگويد: معذرت ميخواهم دير آمدم. خانم من مدتها مريض بود، حالا كه ميخواستم بيايم خانم من از دنيا رفت. گفتم: حالا اگر من درس نروم خانم من زنده ميشود؟ اصلاً روح خانم من راضي است كه طلبهها بيايند و من نباشم. عمرشان تلف شود و درس نخوانند؟ فكر كردم بيايم درس بدهم و بعد تشييع جنازه بروم. روي كرهي زمين استادي هست كه زنش جلوي چشمش از دنيا برود و اين درسش را تعطيل نكند. من تا آخر عمرم هم در تلويزيون درس بدهم، هميشه نگاه ميكنم عجب، او كجا و من كجا؟ من به گرد پاي او هم نميرسم. خيلي مهم است.
يكي از مدرسين كه خدا او را شفا بدهد، آيت الله اعتمادي است در قم، او هم از مدرسين چهل، پنجاه ساله است. ايشان يك روز پايان درسش گفت: ببخشيد. من مادرم امروز از دنيا رفته، فكر كردم درس شما را تعطيل نكنم. من الآن درس ميدهم بعد ميروم تشييع جنازه، هر كدام درس نداريد و ضربه به درستان نميخورد، خانهي ما نزديك است، تشريف بياوريد تشييع جنازهي مادر من. در كشورهاي غربي، در ايران يك چنين استادهايي هست؟
استاد همه مراجع آ شيخ عبدالكريم حائري، كه حوزهي علميهي قم را او درست كرد. ميآيد فيضيه ميبيند يك طلبه خوابيده، ميگويد: چرا خوابيدي؟ چرا بلند نميشوي درس بخواني؟ ميگويد: آقا من بيمار هستم. ميرود خانهاش سوپ درست ميكند، برميدارد براي اين طلبه ميآورد. اصلاً ما يك چنين چيزي داريم يا نداريم؟ البته يك استادي را هم در آموزش و پرورش ديديم كه كليهاش را به شاگردش هديه كرد. منتهي اينها خيلي نادر است. آدم ببيند الگويش كه باشد؟ ما اگر الگوهايمان را تشخيص بدهيم، اخلاقمان خوب ميشود. الگويت اين باشد مثل اين ميشوي، الگويت آن باشد مثل آن ميشوي.
قرآن ميگويد: روز قيامت به افرادي ميگويند: چرا ظلم كردي؟ چرا منحرف شدي؟ ميگويد: راستش را بخواهيد ما در الگو اشتباه كرديم. (إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا)(احزاب/67)، (إِنَّا) يعني ما، (أَطَعْنا) اطاعت كرديم، (سادَتَنا وَ كُبَراءَنا) ما دنبال رئيسهايمان رفتيم، الگوي ما رئيسها بودند. چون الگوي ما رئيسها بودند، به اينجا كشيديم. همه عروسيها اين آهنگ را ميگذارند. خوب حالا مگر شما الگويت آهنگ فلان عروسي است. تو چه كار داري آن آهنگ حرام است، نگذار. آخر وقتي ميخواهند ببرند، يك بعد از نصف شب بوق ميزنند. خوب ما عروس ميبريم چون وقت گذشته بوق نميزنيم. آخر يك شب است. خوب يك شب مردم آزاري ميكني، اين مردم آزاريها جزا دارد. خدا در قرآن گفته: (ذُو انْتِقامٍ)(آلعمران/4) ميگويد: من انتقام ميكشم. مردم آزاري ميكني، مردم آزارت ميدهند. چه كار داريم كه فلان عروس را چه طور بردند؟ فلاني چقدر مهر كرد؟ آخر حالا كسي اين مهرها را نميگيرد. چرا نميگيرد؟چهارده سكه ورافتاد، چرا ور افتاده؟
دو تا از نوههاي خود بنده، از سه ماه پيش تا دو سال پيش، در همين اواخر يكي عروس شد، يكي داماد شد، همه هم چهارده سكه بودند. چه شده ورافتاده؟ آخر جهازيه گران است، چه كسي گفت ما اينقدر جهازيه بدهيم؟ ما الگويمان چه كسي است؟ زنها ميروند در آشپزخانه وارسي ميكنند قوطيها را ميبينند. هان! عدسش سه تير است. زرد چوبهاش، هلش، شكرش، اصلاً سانتي متر ميگيرند كه اگر او هم… چه كار داري به كسي؟ داري بده نداري هيچي! ما يك سري كه خودمان را به آب و آتش ميزنيم، نگاه به هم ميكنيم، چشم و هم چشمي. رقابت منفي، اشتباه در الگو، آنوقت خودمان را آتش ميزنيم.
اخيراً يك آدم محترمي را گرفتند. اِ… شما هم اِ اِ اِ… از تو توقع نبود. تو در انبار كليد انداختي چيزي را برداشتي رفتي. اين كار دزدهاست. تو يك عمري… زد به گريه. گفت:خودم هم فهميدم چه غلطي كردم. تو آخر يك سابقهي خوب داشتي. گفت: دخترم عروس شد. من نتوانستم مثل باقي دخترها برايش جهازيه بگيرم. سر سفره غذا نميخورد، كنار ميرفت و گريه ميكرد. چند شب كه اين دختر عروس گريه كرد كه چرا جهيزيهي من مثل باقي دخترها نيست، من ديگر پوكيدم، يك چند قلمي جنس از انبار بردم فروختم و جهيزيهي دخترم را گرفتم. آخر يك آبرومند شصت ساله را آتش ميزنيم براي اين كمدش مثل كمد دختر عمهاش باشد. آخر كمد چوبي، صندلي چوبي، رختخواب فلان، چقدر ارزش دارد كه يك پدر هفتاد ساله در جمهوري اسلامي نابود ميشود. چه خبر است؟ يك مرد نيست بگويد: من كار به هيچي ندارم. من دستم را به زانوي خودم ميگيرم بلند ميشوم. داشتم ميروم، نداشتم نميروم. گاهي يك چيزهايي را ضروري احساس ميكنيم. ضروري نيست.
يك كسي نزد من آمده كه آقا به من وام بده. گفتم «وَ اللَّهُ»من كه وام ندارم. حديث است. يك كسي به يك بازاري گفت كه صد هزار تومان با شش ماه مدت. گفت: پول ندارم، مدت هرچه ميخواهي به تو ميدهم. حالا من حديث هرچه ميخواهي ميخوانم، اهل وام نيستم. حالا براي اينكه بفهمم الگوي تو چه كسي است، ميشود بگويي اين ضروري چيه؟ گفت: ميخواهم تلويزيونم را رنگي كنم. يعني ميارزد كه يك پدر قرض كند براي اينكه تلويزيونش… البته تلويزيون رنگي خوب است. ما خودمان هم در خانهمان تلويزيونمان رنگي است. ولي ميخواهم بگويم، اينقدر نميارزد كه يك پدر وام بگيرد براي اينكه مثلاً خانهاش چنين باشد، لباسش اينطور، طوري نيست. يكي از راههايي كه ما به خلاف ميافتيم، الگوهايمان را درست تشخيص نميدهيم.
3- انتخاب الگوي درست در همه امور زندگي
همه رفتند ليسانس شدند، من نميدانم چه خبر است؟ ما الآن «الْحَمْدُ لِلَّه»مشكل ليسانس نداريم. يك زماني بود كه دكترهاي ما از هند و پاكستان ميآمد الآن پزشك ما تأمين است، پزشكي ما بالا است. ما الآن مشكل دانشجو نداريم. خيلي تحصيل كرده داريم. همينطور روي رقابت، بعد هم درس ميخواند شبانه روز كه كنكور برود. ميگوييم: خانم حالا مجبور هستي كه… يا ميخواهد قرآن را حفظ كند. حفظ قرآن هم گرچه مقام معظم رهبري فرمود: ما ده ميليون حافظ قرآن ميخواهيم. ولي مقام معظم رهبري كه ميفرمايد: ما ده ميليون ميخواهيم، به شرطي كه فشار به مغزتان نيايد. قرآن ميگويد: قرآن ميخواني (فَاقْرَؤُا) (مزمل/20) يعني قرائت كن. (فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّر)(مزمل/20)، يُسر يعني هرچه آسان است. مثلاً دعاي كميل را ميخوانيد خسته شدي كنار بگذار. كسي نگفت تا آخر دعا بخوان. يك صفحه را خواندي حالا خسته شدي كنار بگذار. فشار به خودتان نياوريد.
يك بابي داريم باب الاقتصاد في العبادة يعني عبادت هم كه ميكني ميانه رو باش. تحميل نكنيد، بله حفظ قرآن يك ارزش است. ارزش مهمي هم هست، نعمت خداست. آنچه بر قلب پيغمبر نازل شده در سينه تو هم باشد. خيلي لطف است، خيلي لطف است، اما به شرط آنكه طرف بتواند، به او فشار نيايد.
گاهي وقتها به خود فشار ميآورد و حرص ميخورد، بعد هم چون حافظهاش قوي نيست يادش ميرود. اين از قرآن يك خاطرهي بدي پيدا ميكند. نگذاريم خاطرهي بدي داشته باشيم. الگوي ما، آقا فلاني قرآن را حفظ است. اگر الگوها درست باشد، مثلاً الآن براي يك فوتباليست چقدر ارزش قائل ميشوند. شما الآن نزد مسؤولين مملكتي برو، بگو من يك دوره تاريخ ايران را حفظ هستم، اگر مذهبي باشد ميگويد: وفقكم الله! اگر سوپر دولوكس باشد ميگويد: مرسي! بابا يك دور تاريخ ايران را حفظ هستم. هيچي! ولي اگر مثلاً يك گل بزنيم. ببينيد وقتي الگو را، فوتبال را مطرح كرديم، يك سري ورزشها كمرنگ ميشود. وقتي دانشگاه را مطرح كرديم ميبيني الآن در يك منطقهاي مثل پيشوا بسياري از روحانيهايش قرضي است، مثل خيلي از شهرهاي ديگر. امام جمعه قرضي است. هرچه آخوند در پيشوا است قرضي است. و حال آنكه پيشوا همين امامزادهاي كه دارد، پسر امام كاظم، برادر امام رضا خوب اينجاست. چه آدمهايي هستند. نيروي هوايي الگويش بايد اردستاني باشد. روحاني الگويش بايد آقاي جنيدي باشد. يك روحاني است در پيشوا چهار تا بچههايش شهيد شدند. ما الگوهايمان را عوض كنيم. الگوي ما مدل فلان كفش، فلان رختخواب و فلان پرده نيست. خودمان تصميم بگيريم. تغيير الگوها آدم را به گناه وادار ميكند.
بچههاي يعقوب علت اينكه منحرف شدند، اين بود كه هي گفتند: (وَ نَحْنُ عُصْبَة) (يوسف/8) ما يك جمعي هستيم، يوسف تك است.آنوقت اين يوسف پيش بابا ارزشش بيش از ماست. (وَ نَحْنُ عُصْبَة). گفتند: (نحن) يعني ما هستيم كه به هم متصل شديم. (عُصبة) يعني به هم چفت هستيم. ما به هم چفت هستيم، او يكي است. آنوقت پدر او را بيشتر دوست دارد. اين فكر ميكند كه مثلاً سنش بالاست خيلي چنين… اين بچه را برداشتند فلان پست را به اين دادند. خوب اشكالي دارد يك بچه پستي داشته باشد. ممكن است خوب اداره كند.
4- جوانان فداكار جبههها، الگوي جوانان امروز
شما فيلم شهيد باقري را در تلويزيون ديديد؟ شهيد باقري! يك جواني بود هرچه من اين را نگاه كردم، اين باقري چقدر سنش بوده است؟ اين فيلمي كه ما ديديم يك جوان دارد در مقابل ارتش عراق طراحي ميكند كه ارتش عراق يعني ارتش دنيا. همه دنيا كمك كردند به عراق، اين يك پسر بيست و چند ساله در مقابل طراحيها شرق و غرب دارد طراحي ميكند. اگر در مملكت ما الگوها مثل شهيد باقري باشد آنوقت نه آمريكا، همه دنيا هم جمع شوند نميتوانند حريف ايران شوند. اما الگوها عوض ميشود. (وَ نَحْنُ عُصْبَة).
«نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ» (نمل/33) حضرت سليمان نامهاي به بلقيس نوشت. بلقيس يك خانمي بود، حكومت داشت. كه بيا ايمان بياور. چون بلقيس و مردم خورشيد پرست بودند. حضرت سليمان يك نامه نوشت كه بيا ايمان بياور. نامه كه نوشت بالقيس يارانش را جمع كرد گفتند: يك نامهاي از حضرت سليمان آمده كه ما برويم ايمان بياوريم. دست از خورشيد پرستي برداريم. شما نظرتان چيه؟ گفتند: (نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَديد) ما جمعيت قوي هستيم او كيه؟ خودش را بزرگ ميداند و ديگران را كوچك.
قرآن ميگويد: (لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ) (احزاب/21) الگوي ما پيغمبر است. الگوي ما اهل بيت است. الگوي شما افراد متقين هستند. عباد الرحمن است. قرآن ميگويد: عبادالرحمن، بندگان خوب خدا ميگويند: (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً)(فرقان/74) بندگان خوب خدا الگوي ما باشند. بخواهيم مهماني برويم نمونهي مهماني سادگي مهماني است. نگو آقا او سه رقم غذا داشت، من چهار رقم. او چه كرد، پس من هم. عرض كردم يك سري از گناهاني كه ما ميكنيم انحراف در الگو داريم. الگوي خوب كيه؟
5- همسر فرعون، الگوي زندگي مؤمنان
پيغمبر الگوي خوب است. (لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ)، (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً) بندگان خوب خدا ميگويند: ما الگو باشيم. قرآن ميگويد: (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ) (تحريم/11) خانمها از زن فرعون ياد بگيريد. زن فرعون طلا داشت، كاخ داشت، باغ داشت، ناز فرعون را داشت. اما گفت: خدايا، چن فرعون منحرف است مرا از شر فرعون نجات بده. يعنيد پشت پا زد به همهي اين كه ميگويند: فرعون طلا داشت، نه ده مثقال و بيست مثقال. فرعون كاخي داشت، كه ميگفت: (أَ لَيْسَ لي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي) (زخرف/51) نهرهاي مختلف در باغش تاب ميخورد. نه يك جوب آب و يك استخر. (وَ هذِهِ الْأَنْهارُ) نهرهاي متعدد، (تَجْري مِنْ تَحْتي) نهرهاي متعدد در اين باغ تاب ميخورد، ولي زنش ميگويد: (نَجِّني) (تحريم/11) نجاتم بده. من طلا نميخواهم. كاخش را نميخواهم. باغش را نميخواهم. نازش را نميخواهم. طلاهايش را نميخواهم. اين فرق ميكند با كسي كه يك سكه ميدهي 32 تا دروغ ميگويد. الگوي ما كه باشد؟ ميگويد: (ضَرَبَ اللَّهُ)
تازه نگفته الگو براي زنهاست. ميگويد: مردها هم از اين خانم ياد بگيريد. (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا)، نگفته: «ضرب الله للاتي»، «الذين» يعني مردها، «اللاتي» يعني زنها. نميگويد: الگوي زنها زن فرعون است. ميگويد: زن فرعون هم الگوي زنهاست. هم الگوي مردهاست. همه از اين خانم ياد بگيريد. همه شما از اين خانم ياد بگيريد.
فلاني طلاق گرفته، من هم ميخواهم طلاق بگيرم. بابا چرا از آن زن طلاق گرفته الگو ميگيري؟ از زني ياد بگير كه انواع سختيها را چشيد و از شوهرش جدا نشد. الگويمان را درست كنيم.
6- پيامبران، الگوهاي صبر و مقاومت در برابر مشكلات
«وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ» (آلعمران/146) يك آيه داريم در قرآن ميگويد: ميخواهيد الگو بگيريد، از انبيا ياد بگيريد، كه چه مقاومتهايي كردند (وَ يُؤْثِرُون) (حشر/9) ايثارها داشتند. (يُنْفِقُون)، (يُؤْثِرُون)، «وَ أُوذُوا في سَبيلي» (آلعمران/195) در راه خدا اذيت شدند. (وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا) (ابراهيم/12) به شكنجهگرها ميگفتند هرچه شكنجه كنيد ما دست از مكتبمان برنميداريم. به حجربن عدي كه يكي از ياران اميرالمؤمنين است گفتند: يا تو را ميكشيم يا دست از علي بردار. گفت: اقطعوا قطع كنيد، اقطعوا رأسي سر مرا از گردن جدا كنيد. فوالله به خدا قسم! لا اتبرء من علي بن ابي طالب به خدا قسم دست از علي برنميدارم. فوالله لا اتبرء من علي بن ابي طالب الگوي مقاومت، الگوي ثبات، الگوي تقوا، الگوي ايثار…
يك خانمي در قم، يك مسجدي ساخت و وقف كرد. نزديك حرم هم هست. آقا اين مسجد چقدر با بركت است… يك خانم هم هست. مسجدش هيچ كاشي كاري ندارد. يك مسجد آجري ساده، 40 سال تقريباً آيت الله بهجت پيش نماز اين مسجد بود. مسجد پر ميشد، سه وقت نماز جماعت بود. غير از وقتهاي نماز هم دائماً درس بود. خانم سرمايه ارث پدرت است، يا ارث شوهرت است، يا خودت پول داري، بيا يك مسجد بساز. الگوي ما آن خانم باشد. مردهايي كه پير شدند. پسرهايت را داماد كردي، «الْحَمْدُ لِلَّه». دخترهايت را هم عروس كردي «الْحَمْدُ لِلَّه»! يك سرمايه داري يك مسجد بساز. بيا يك مدرسه بساز، هرجا مدرسه نيست. بيا يك درمانگاه بساز هرجا درمانگاه نيست. بيا يك پنجاه نفر بيهمسر را همسر دار كن. الگوي ما قارون نباشد. الگوي ما ايثارگران باشند.
يكي از عوامل اين كه ما گناه ميكنيم چون دَم دماغمان را ميبينيم. يعني نزديك بين هستيم.
رمز اينكه ما به گناه ميافتيم، كوتاه بيني است. فقط جلوي پايمان را ميبينيم. عميق نميبينيم. ديديد دو تا آهن را به هم جوش ميدهند؟ دو تا آهن را كه به هم جوش ميدهند، يك برقي از اينها پيدا ميشود. آدم دوست دارد اين برق را ببيند. ولي چشمت آسيب ميبيند. اين الآن جاذبه دارد اين برق، ولي چشمت از بين ميرود. خود آن آقايي كه جوش ميدهد جلوي چشمش مانع گذاشته است. نگاه كردن به اين برقها الآن شيرين است، بعد پير تو را درميآورد. ليمو شيرين الآن شيرين است، 5 دقيقه بعد تلخ ميشود. خيلي وقتها لذت لحظهاي است. كوتاه بيني، نزديك بيني.
آينده را نميبينيم. از آينده غفلت داريم. توجه به عاقبت كنيم. (وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ) (اعراف/128) قرآن ميگويد. خدا قول داده، آخر اين شكست ميخورد. ميگويد: ببين اگر راهش حق است، خدا قول داده پيروزش ميكند. آيه قرآن ميفرمايد: (إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا)(غافر/51)(إِنَّا) يعني قطعاً، شك نكن. بعد هم ميگويد: (لَ)، (لَنَنْصُرُ) اين لام مفتوحه يعني حتماً. (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ) (عصر/2)، (إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى)(علق/6) اين (لَ) يعني حتماً. (إِنَّا لَنَنْصُرُ)، (إِنَّا) يعني قطعاً، لام (لَ)هم يعني قطعاً. يعني دو بار در اين كلمه قطعاً گفته است. قطعاً قطعاً (َنَنْصُرُ) فعل مضارع است، يعني براي هميشه، قطعاً قطعاً براي هميشه ما مؤمنين را ياري ميكنيم. ممكن است يكجا مثل كربلا امام حسين شهيد شود. مظلوم هستند اما بالاخره قبر حسين كجاست و قبر يزيد كجاست؟ چه كسي برنده شد و چه كسي باخت؟ نگاه كنيد به پايان كار. ميگويند: جوجهها را بايد آخر پاييز شمرد. اميرالمؤمنين ميفرمايد: لا خير في لذة من بعدها النار(شرح نهج البلاغه/ج18/ص310) ممكن است امروز شيرين است، بعدش چه؟ به آينده توجه كنيم.
7- ياري مؤمنان، يكي از سنتهاي قطعي خداوند
«وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنينَ» (روم/47) يكي از سنتهاي خدا، ميگويد: (حَقًّا عَلَيْنا) يعني بر ما واجب است. من اين كلمهي سنتهاي الهي را معنا كنم. بگذاريد يك مثل بزنم. احكام الهي، سنتهاي الهي.
مجلس شوراي اسلامي، روزهاي اولي كه درست ميشود، يك احكامي براي خود مجلس مينويسد. احكام مجلس براي خود مجلس. مثلاً چه كسي رئيس شود؟ ميگويند: ساعت اول رئيس سني، بعداً رئيس انتخاباتي. نمايندهها چند تا باشند تا به حد نصاب برسد؟ دو سوم، سه چهارم، اين كار خود مجلس است. مرخصي نماينده مجلس چقدر باشد؟ حقوق و اياب و ذهابش براي اينكه نمايندهها از استانها ميآيند بايد بروند و بيايند، پول هواپيماهايشان را چه كسي ميهد؟ هر هفته ميخواهد سر بزند. مرخصي مجلس چقدر باشد؟ قوانيني كه مجلس براي خودش تعيين ميكند، چه كسي رئيس باشد، چه كسي هيأت رئيسه باشد؟ حقوقش چقدر باشد؟ مرخصياش، حد نصابش، يك قوانيني هم مجلس براي مردم تعيين ميكند. خدا هم يك قوانيني را براي خود تعيين كرده است. يك قوانيني براي ما انسانها.
قوانين الهي براي چه كسي؟ قوانين الهي براي خودش، براي مردم. قوانيني كه براي خودش تعيين كرده ميگويند: سنتهاي الهي. يعني قوانيني كه خدا تعيين كرده براي خودش. مثلاً خدا گفته وظيفهي من رزق شماست. (عَلَى اللَّهِ رِزْقُها) (هود/6) يعني چه؟ يعني بر من واجب است كه رزق شما را بدهم. (حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنينَ) بر من واجب است كه مؤمنين را ياري كنم، ولو ممكن است شهيد شوند، اما (وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ). من قول دادم جبههي حق را پيروز كنم ولو در يك مرحلهاي از زمان ضربه ببينم. عاقبت با اينهاست.
در ورامين و پيشوا اول حركتي كه شد جوانها و مردم بيرون ريختند و شاه اينها را قلع و قمع كرد. پيشوا و ورامين در تاريخ ماند، شاه محو شد. خدا قول داده كه جبهه حق را پيروز كند. اين قوانين است براي خودش.
قوانيني را كه خدا براي مردم قرار داده، ميگويند: احكام الهي. خيلي وقتها ميگويند: احكام الهي، سنتهاي الهي. سنتهاي الهي يعني تكليفي كه خدا براي خودش تعيين كرده است. مثل اينكه مجلس قوانيني را براي خودش وضع ميكند، رئيس چه، حقوق چه، رفت و آمد چه، نصاب چه، سنتهاي الهي يعني برنامههايي كه خدا براي خودش تعيين كرده، احكام الهي يعني برنامههايي كه خدا براي مردم تعيين كرده است. به سنتهاي الهي توجه داشته باشيم.
8- غرور و تكبّر، عامل فساد و انحراف
يكي از مسائلي كه ما را به گناه مياندازد غرور و تكبر است. ما چند تا (أنا) در قرآن داريم. يعني من! هركس گفت: من، دماغش به خاك ماليده شد. (أنا) يعني من، (أَنَا خَيْرٌ)(اعراف/12) ابليس گفت: من بهتر از او هستم. (أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى)(نازعات/24) فرعون گفت: من پروردگار شما هستم. (أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً) (كهف/34) من مال و ثروت و بچههايم از شما بيشتر است. (عِلْمٍ عِنْدي) (قصص/78) به خاطر علمي كه نزد من است پولدار شدم. قارون ميگفت: خدا كه به من پول نداده، مغز طراح من، به خاطر زرنگي اين پول را پيدا كردم.گفتند: بابا خدا به تو داده به فقرا كمك كن. گفت: خدا به من نداده، روي فكر خودم، روي زحمتهاي خودم بود. من بهتر هستم. من پروردگار شما هستم. فرعون به مردم ميگفت. من پروردگار شما هستم. يكي گفت: (أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً)من مالم بيشتر است، من بچههايم بيشتر است. قارون ميگفت: من يك علمي دارم كه ديگران ندارند، توانستم پول جمع كنم. گاهي وقتها انسان را غرور ميگيرد. وقتي آدم گفت من، گرفتار ميشود. غرور و تكبر باعث ميشود انسان گناه كند.و حال آنكه قرآن ميگويد: تو كيستي؟ ما آدمهايي را داريم ده برابر تو زور داشتند، دماغشان را به خاك ماليديم. (وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُم) (سبأ/45) معشار از عشر است، عشر يعني ده. (وَ ما بَلَغُوا) يعني اينهايي كه من من ميكنند، (ما بَلَغُوا) نرسيدند، (مِعْشارَ ما آتَيْناهُم) يعني يك دهم فلاني هم نبود. آن كه ده برابر تو بود، دماغش را به خاك ماليديم، تو كه چيزي نيستي. توجه داشته باشيم، (الَّذِينَ طَغَوْاْ فىِ الْبِلَدِ، فَأَكْثَرُواْ فِيهَا الْفَسَادَ)(فجر/11و12) آنها چون ميگفتند: (وَ فِرْعَوْنَ ذِى الْأَوْتَادِ) (فجر/10) چون فرعون خودش را صاحب قدرت ميدانست، (فَأَكْثَرُواْ فِيهَا الْفَسَادَ) يك سري از گناهان به خاطر اين است كه انسان ميگويد: من قدرت دارم. ما دستور ميدهيم. ما چنين ميكنيم. ما، ما، ما، ما… من اين را عروس كردم. من اين را داماد كردم. من به او وام دادم. من كمك او كردم. هي ميگويد: من، من، من، من… اين من، منهايي كه ميگويد و غروري كه گرفته بايستي كه يا منت بگذارد و الي آخر…
خدايا روز به روز ايمان ما را كاملتر بفرما. خدايا در انتخاب الگوها و مدلها دست ما را بگير، الگوهاي ما بندگان صالح تو باشند. نگاه ما را نگاه زود گذر و كوتاه بين قرار نده. ما آخوربين نباشيم، آخر بين باشيم. خدايا ما را از انواع من من گفتنها و غرورها، خدايا ريشههاي فساد اخلاق را در ما بخشكان. قلب امام زمان را از ما راضي بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آيه 67 سوره احزاب، به كدام عامل انحراف مردم اشاره دارد؟
1) پيروي از هواي نفس
2) پيروي از شيطان
3) پيروي از بزرگان منحرف
2- در روايات، چه ميزان عبادت سفارش شده است؟
1) در حدّ اعتدال و ميانه
2) به مقدار توان و امكان
3) در حدّ رياضت و سختي
3- آيه 33 سوره نمل، عامل انحراف حكومتها را چه ميداند؟
1) تكيه به مردم
2) تكيه به قدرت خود
3) تكيه به قدرتهاي خارجي
4- قرآن كريم، كدام زن را الگوي همه مردان و زنان با ايمان معرفي ميكند؟
1) همسر حضرت ابراهيم
2) همسر فرعون
3) همسر حضرت موسي
5- عامل اخراج شيطان از درگاه الهي چه بود؟
1) ترك عبادت خدا
2) تكبّر و خود برتر بيني
3) شرك به خداوند
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 456