نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 458
موضوع: انتقاد، غيبت
تاريخ: 04/08/68
بسم الله الرحمن الرحيم
در خانه معلم خدمت برادران و خواهران فرهنگى هستيم. اما اين سالن زيبا براى معلمان فرانسه بوده است و به ما ارث رسيده است. و به آموزش و پرورش براى ساختمان مدارس و خانه براى فرهنگىها بايد كمك كرد. بحث ما، بحث انتقاد است كه بسيار كار مشكلى است و تهيه اين بحث جان ما را به لبمان رساند. چون انتقاد و غيبت خيلى به هم نزديك است و يكى حرام است و ديگرى جايز و تكان بخورى انتقاد مىشود غيبت و حرام است. پيرامون انتقاد چند مسأله وجود دارد: 1 – ارزش انتقاد 2 – انتقاد كننده بايد چه كسى باشد 3 – مردم در برابر انتقاد دو دستهاند: يك عده پذيرش دارند و دسته ديگر خير. 4 – روش انتقاد چون كار دقيق و روانى است. 5 – مورد انتقاد سابق كه طلا و مس مخلوط مىشد مىگفتند اين را نقدش كن يعنى طلا را از مس جدا كن و نقادى يعنى مته به خشخاش گذاشتن.
1- ارزش انتقاد
انتقاد كلاس سيار است. اگر انسان دور ميزى بنشيند كه كلى كارشناس باشند گاهى آنقدر چيزى بدست نمىآورد تا نسبت به وقتى در ميان مردم است. انتقاد عامل اصلاح و رشد است و بدون انتقاد جامعه اصلاح نمىشود. انتقاد وسيله شناخت و نشانه آزادى در اسلام است. انتقاد نشانه سوز فرد و عدم بى تفاوتى اوست. انتقاد نشانه نظارت ملى است. انتقاد ضامن اجرا است و اگر نباشد قانون اجرا نمىشود. البته وقتى من بحث انتقاد را بگويم شما خوش بينتر خواهيد شد كه اسلام چقدر نسبت به يك مسأله دقت داشته است. و اما انتقاد كننده
2- انتقاد كننده و شرايط آن
على(ع) مىفرمايد: «النُّصْحُ ثَمَرَةُ الْمَحَبَّةِ»(مستدركالوسائل، ج12، ص429) كسى كه محبت دارد انتقاد مىكند. «لا خير في قوم ليسوا بناصحين و لا يحبون الناصحين»(غررالحكم، ص225) جامعهاى كه هر چه مىبيند چيزى نمىگويد جامعه مرده و بى چيزى است. قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(ع): «مَنْ تَرَكَ إِنْكَارَ الْمُنْكَرِ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَيِّتٌ بَيْنَ الْأَحْيَاءِ»(تهذيبالأحكام، ج6، ص181) آدمى كه خوبيها را تشويق نكند و بدىها را انتقاد نكند «فَهُوَ مَيِّتٌ بَيْنَ الْأَحْيَاءِ» مردهاى عمودى است بين زندهها. شرايط انتقاد كننده 1- زياد نباشد چون اگر زياد شد طرف لجباز مىشود. «الْإِفْرَاطُ فِي الْمَلَامَةِ يَشِبُّ نِيرَانَ اللَّجَاجَة»(بحارالأنوار، ج74، ص212) آتش لجبازى بچه اين است كه پدر و مادر زياد انتقاد كنند. 2- خود انتقاد كننده بايد پاك باشد و آن عيب را نداشته باشد. پدر و معلم سيگارى نمىتواند منع از سيگار كند. معروف است كه به حضرت گفتند بگو خرما نخور گفت برو فردا بيا من امروز خودم خرما خوردهام. 3- شناخت كامل داشته باشد يعنى انتقاد بايد روى شناخت باشد. كسى امام باقر(ع) را در حال كشاورزى در هواى مدينه حجاز كه بسيار داغ بود ديد. گفت امام در اين هواى داغ به دنبال پول است و جلو رفت و گفت چرا در اين هوا كشاورزى مىكنى اگر الان بميرى چه؟ امام فرمود در بهترين حال مردهام. او مىخواست انتقاد كند ولى شناخت نداشت. كسى نزد امام صادق آمد و از جنس عمامه و پول عمامه امام از ايشان سؤال كرد و سپس فرمود اسراف نكردهاى؟ امام فرمود نه. لباس اسراف نيست به خصوص اگر بخواهى ميان مردم بيايى. ولى اگر لباس مهمانى را در خانه بپوشى حديث داريم اسراف است. امام رضا روى حصير مىنشست ولى وقتى مىخواست بيايد ميان مردم لباس خوب مىپوشيد. كسى خانه امام صادق خرماى خوبى ديد اين آيه را خواند كه (ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ) (تكاثر /8) يعنى روز قيامت از نعمتها سؤال مىشود ولى امام فرمود از اين خرما سؤال نمىشود بلكه مىپرسند تو چه رهبرى و حكومتى را پذيرفتى و تأييد كردى. خدا نمىپرسد خرما را كيلويى چند خريدى؟ ! امام صادق در شهرها نماينده داشت مثل مقام رهبرى. نماينده امام در مدينه مفضل نام داشت و با آدمهاى لات رفيق شده بود. زراره يكى از شاگردان خوب امام به ايشان گفت مىشود اين نماينده را عوض كنيد چون با لاتها رفيق است و صلاح نيست. امام نامهاى نوشت و به زراره داد تا ببرد براى مفضل. زراره گمان مىكرد امام نوشته است با لاتها كارى نداشته باش ولى وقتى نامه را ديد فهميد چنين خبرى نيست بلكه نوشته است مفضل 100 پتو و اينقدر بخارى و عدس و غيره مىخواهيم. زراره هم به مدينه رفت و نامه را به مفضل داد. مفضل هم نامه را گرفت و به لاتها داد و آنها نامه را بوسيدند و گفتند امام صادق از ما تقاضا كرده است. تا زراره نشسته بود و احوالپرسى مىكرد آنها بسيجى، تمام نيازهاى امام را فراهم كردند، بعد مفضل فرمود اگر من با اين لاتها رفيق هستم اينها مرد هستند. خيال كردهاى خدا نيازى به نماز و روزه تو دارد، رفتى از من شكايت كردى نزد امام صادق. البته معلوم نيست مفضل از كجا فهميده است. پس زراره انتقاد مىكند از مفضل ولى خبر ندارد و ما افرادى را پست مىشماريم در حالى كه نورانى هستند. قرآن مىفرمايد: (وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ) (ص /62) روز قيامت عدهاى مىگويند چرا اين لاتها به جاى بهشت در جهنم نيستند. مىگويند اينها ظاهرشان بد بود ولى باطنشان خوب بود. در دعا داريم خدايا باطن من را بهتر از ظاهرم قرار بده ولى اگر برعكس بود فرد منافق است. البته اين دستاويز نشود براى كسانى كه ظاهرشان فلان است و اگر باطنت خوب است، ظاهرت را هم خوب كن. پس نبايد زياد انتقاد كرد چون قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع): «كَثْرَةُ النُّصْحِ تَدْعُو إِلَى التُّهمه»(بحارالأنوار، ج72، ص66) زياد كه گفتى مىگويند تو مىخواهى طرف را خراب كنى و بكوبى. انتقاد كننده بايد بر اساس سوز و اخلاص و قصد قربت انتقاد كند. امام كاظم (ع) فرمود: «إِنَّ مِنْ وَاجِبِ حَقِّ أَخِيكَ أَنْ لَا تَكْتُمَهُ شَيْئاً تَنْفَعُهُ بِهِ لِأَمْرِ دُنْيَاهُ وَ آخِرَتِهِ»(كافى، ج8، ص125) از واجبترين سفارشات اين است كه وقتى ديدى برادرت نقطه ضعفى دارد به او بگويى. مسأله مردم در مقابل انتقاد:
3- برخى مردم انتقادپذيرند و برخى انتقاد پذير نيستند
انتقادپذير: امام صادق فرمود در بين دوستان من آن كسى را كه بيشتر از همه از من انتقاد مىكند او را دوست دارم. البته انتقاد نبايد، نيش، توهين، تضعيف، و. . . باشد. «أَحَبُّ إِخْوَانِي إِلَيَّ مَنْ أَهْدَى إِلَيَّ عُيُوبِي»(كافى، ج2، ص639) بهترين دوستان من كسى است كه عيبهاى من را به من هديه بدهد. علامه طباطبايى دوستى گرفته بود و خواهش كرده بود كه از من انتقاد كن. اميرالمؤمنين(ع) به مالك اشتر مىگويد در حكومت چند نفر را مسؤول قرار بده تا از تو انتقاد كنند. اگر بگوييم به توچه و يا چرا مردم به همديگر كار دارند كه مىشوند مثل دو آجر يا دو سيب زمينى كه به همديگر كار نداشته باشند. جامعه مثل يك كشتى است كه حيات همه به هم وابسته است. يك گران فروش بايد بداند كه (إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها) (اسراء /7) اگر دسته گل آب بدهيد دودش در چشم همه مىرود و اگر گرانفروشى كسى بكند به خود او هم آسيبش خواهد رسيد. امام كاظم (ع) فرمود: (اجْتَهِدُوا فِي أَنْ يَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَ يُخْلِصُونَ لَكُمْ فِي الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ) (تحفالعقول، ص409) عمر خود را برنامه ريزى كنيد و ساعتى را براى «لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ» رفيق خوب بگيريد و روزى چند دقيقه كنار كسى بنشينيد و بگوييد كسى اشكال من را بهم بگويد و انتقاد كردن را دوست داشته باشيد. منافقين هستند كه وقتى مىگويى «لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْض» (اعراف /56) مىگويند (إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ) (بقره /11)، (زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ) (توبه /37) بله قربان مىگويند گمان مىكنند همه كارهايشان درست است. مثل شاه كه نمىگذاشتند مسائل و مشكلات به گوشش برسد و او گمان مىكرد مملكت امن است و حتى تا اين آخر ازهارى مىگفت اينها نوار است و نمىگذاشتند حتى بشنود. قرآن مىفرمايد: (وَ كَذلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ) (غافر /37) يعنى جنايت مىكرد ولى اينقدر بله قربان مىگفتند گمان مىكرد همه كارهايش درست است. (أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ) (بقره /206) قرآن مىفرمايد تا به گروهى مىگويى اين كار را نكن، جوش مىآورد. (وَ إِذا قيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ) (بقره /206) يعنى متكبر هستند و وقتى به اينها انتقاد مىكنى با حالت متكبرانهاى دست از گناهشان برنمى دارند. ريشه بدبختى اين است كه عدهاى دوست دارند افراد متملق باشند. پس عدهاى انتقاد را نمىپذيرند و گروهى هم كه مىپذيرند دو دستهاند يا با تلخى مىپذيرند و يا شيرين مىپذيرند مثل امام صادق(ع).
4- انگيزههاى انتقاد
گاهى انتقاد از روى سوز و محبت است مثل انتقاد پدر و مادر از فرزند. در اين حالت آقازادهها انتقاد را بپذيرند. اما گاهى هم انتقاد از روى حسادت است. مىگويد مملكت دست بچهها افتاده است چون به خودش پستى ندادهاند. خدا رحمت كند شهيد مظلوم بهشتى را كه گفت ناشى مخلص را مىآوريم بعد از 2 سال مىشود متخصص ولى اگر تو را سر كار بگذاريم 30 سال دزديدهاى بازهم مىخواهى بدزدى. آقايى را آوردند كاشان سخنرانى كرد به او هزار تومان داديم و 20 هزار نفر آمده بودند يعنى نفرى 10 شاهى، ولى اگر به تو 20 تومان هم بدهيم 20 نفر مىآيند يعنى نفرى 1 تومان. پس او با هزار تومان از تو ارزانتر تمام مىشود. الآن هم فرق اين ناشى مخلص و اين متخصص دزد همين طور است. البته گاهى هم كار دست بچهها افتاده است. قرآن مىگويد برخى كه انتقاد مىكنند ريگ به كفش دارند. (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ) (توبه /58) به پيامبر مىگفتند تو با اين صدقات چه مىكنى؟ يعنى نيش مىزدند. (وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ) (همزه /1) صدقات يعنى ماليات يعنى نيش مىزدند كه پولها كجا مىرود. (فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا) (توبه /58) البته اگر پول به او بدهى راضى است. يعنى انگيزهاش اين است كه چرا به من ندادى. (أَ هذَا الَّذي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً) (فرقان /41) اين پيامبر است! از روى حسادت اينگونه مىگويد. گاهى هم از روى سوء ظن و بدبينى است. يعنى به طرف بدبين است و يك عينك سرخ به چشمانش زده است و همه شلغمها را لبو مىبيند. مىگويند كسى آمد مغازه ليوان فروشى و ليوانها دمر بود. دست به ليوانها كشيد گفت چرا در ليوانها بسته است و ته آنها سوراخ است. برخى هم كه انتقاد مىكنند واقعيت اين است كه چيزى را غلط مىبينند و طبق ديد خودشان قضاوت مىكنند. 4- گاهى هم انتقاد مىكند تا راه براى خودش باز بشود. على(ع) فرمود: «ذوو العيوب يحبون إشاعة معايب الناس ليتسع لهم العذر في معايبهم»(غررالحكم، ص421) انتقاد مىكند كه فلانى و فلانى خراب كردند تا بگويد اگر خودش هم خراب كرد طورى نيست و همه همين طور هستند.
5- موارد جواز انتقاد
عيبهاى جزئى و فردى و شخصى بايد كتمان بماند و افشاگرى گناه است و غيبت است اما گاهى مسأله حكومت است و اگر افشا نكنيم، فردا وزير و وكيل مىشود و حقوق مردم را پايمال مىكند. پس افشاگرى در مسائل شخصى گناه و در مسائل اجتماعى و حكومتى جايز است. در مسائل علمى رسم علما انتقاد است و خود فقيه به فقيه اشكال مىكند پس نگوييد مرگ بر ضد ولايت فقيه. و حتى نقل شده است امام(ره) در نجف درس مىگفت و اشكال نمىكردند و ايشان فرمود مگر روضه است كه اشكال نمىكنيد! يا نقل شده عالمى كه شاگردش جزوهاش را داد تا ايشان ببيند كه خوب است يا نه، گفت جزوه خوب است ولى ايراد تو اين است كه از من اشكال نگرفتهاى! پس اشكال علمى جايز است. درباره سند حديث كسى مىگويد فلانى نقل كرده من قبول ندارم، او را و ديگرى مىگويد من او را قبول دارم. پس نقادى و نقد كسانى كه حديث نقل مىكنند هم جايز است.
6- شيوه و روش انتقاد
1- بايد با صفا و محبت باشد. حضرت رسول فرمود: «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ»(تحفالعقول، ص171) آنقدر آينه جلا دارد از روى صفا و صافى عيب تو را نشان مىدهد و مؤمن هم بايد همين طور باشد چون على(ع) فرمود: «فَأَعِينُونِي بِمُنَاصَحَةٍ خَلِيَّةٍ مِنَ الْغِشِّ»(نهجالبلاغه، خطبه 118) كمكم كنيد طورى كه در انتقادتان غش و حيله و كلك نباشد. 2- انصاف. ذره بين انصاف ندارد و 1 سانتى متر را 10 سانتى متر مىكند اما آينه انصاف دارد و مو را طناب نمىكند. مىگويد مملكت پارتى بازى است و آقا 7 مورد پارتى بازى ديده است و آن را مىگذارد به حساب همه. 3- انتقاد مخفيانه باشد. على(ع) فرمود: (النصح بين الملأ تقريع) (شرح نهجالبلاغه ابنابىالحديد، ج20، ص341) اگر روبروى جمعيت انتقاد كنى طرف را شكستهاى. «الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ» (قارعه /2-1) يعنى كوبنده. آينه داد نمىزند. من نمىدانم چرا برخى انتقادها را به جامعه و روزنامه و مجلس مىكشند. 4 – با اشاره بگويد نه اين كه به اسم بگويد. رسول الله (ص) بود كه ناراحت شد گفت نرويد بگوييد فلانى فلان كار را كرده است بگوييد بعضى يا برخى. «ما بال أقوام يفعلون كذا و كذا و لا يعين»(كشفالريبة، ص15) اقوامى هستند كه چنين كارى مىكنند. 5- زيبايىها را هم بگويد. آينه اگر مىگويد اين طرف صورتت سياه است مىگويد آن طرف صورتت هم زيباست. نبايد مثل مگس فقط روى زخم نشست يا مثل زنبور عسل فقط روى گل خوشبو نشست و نه مثل آجر بى تفاوت بود و اگر اين طور باشد اثر نمىكند. اگر به همسرتان فقط بگوييد چرا سبزى گلى است و ايراد بگيريد او هم مىگويد مگر كلفت گرفتهاى ولى اگر خوبىها را هم بگويى بعد انتقاد كنى خواهد پذيرفت. اصولاً اگر با اشاره بتوان جلوى منكرى را گرفت، آيا مىتوان فرياد زد؟ مثلاً شما كه فرهنگى و معلم هستيد نبايد عيبى را فرياد بزنيد يا جلوى همه به دانشآموز بگوييد بلكه بايد پنهانى، با محبت و بعد از گفتن خوبىها و با اشاره و كنايه بگوييد تا اثر بكند. (اثر كند)
7- در انتقاد نبايد تجسس كرد
كسى كتاب آقايى را برده بود نزد آقايى ديگر و مىگفت اشكالهايش را بگو من مىخواهم روى منبر آبرويش را بريزم. اين خباثت است. اينقدر به ما مىگفتند آقاى قرائتى بگو اينقدر توى روزنامهها آيات قرآن را ننويسند. من گفتم چرا حضرت سليمان به يك زن كافر نامه نوشت و در آن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» نوشت؟ اگر آيه قرآن ديديد نگذاريد بى احترامى بشود اما نبايد تجسس كرد. (إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ) (نور /19) قرآن مىگويد كسانى كه دوست دارند اشكالات ديگران را به رخ بكشند عذاب دردناكى دارند. امام باقر (ع) فرمود مىدانيد كى آدم كافر مىشود: امام فرمود نزديكترين راه كفر اين است كه مسلمان با مسلمان ديگر رفيق شود و زير پايش را بكشد و عيبهايش را بيرون بكشد و نگهدارد تا يك زمان آبرويش را بريزد و امام فرمود اين مسلمانى است كه بسيار به كفر نزديك است. «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْكُفْرِ أَنْ يُوَاخِيَ الرَّجُلَ عَلَى الدِّينِ فَيُحْصِيَ عَلَيْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِيُعَنِّفَهُ بِهَا يَوْماً مَا»(كافى، ج2، ص354).
8- انتقاد بايد از عيب باشد نه از آدم
مسأله ديگر اين است كه انتقاد از عيب باشد نه از آدم. نگويد تو بدى بلكه بگويد تو خوبى و اين عمل تو بد است. درباره انسان قرآن مىفرمايد: (وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً) (فرقان /63) نسبت به جاهل خوب است و با جهل بد است. يك وقت اگر كسى به من بگويد تو به درد منبر نمىخورى من خرد مىشوم ولى اگر بگويد تو به درد منبر مىخورى ولى حديثى كه خواندى ضعيف بود من نمىشكنم. كسى كه مورد انتقاد سر دوراهى قرار مىگيرد، يك راه خود دوستى است و چون خودش رادوست دارد مىخواهد انتقاد را نپذيرد و از طرفى حق را دوست دارد و مىخواهد انتقاد را بپذيرد. راه چاره اين است كه شما او را از خود دوستى سير كنى و بگويى من تو را دوست دارم و تو آدم خوبى هستى و. . . آن وقت در اين حالت حق را خواهد پذيرفت.
9- انتقاد نبايد باعث سوء استفاده دشمن شود
يكى از شيوهها اين است كه طورى انتقاد كنيم كه سوژه در دست دشمن نشود و فردا راديو آمريكا و راديو بى بى سى توى بوق بكنند و نبايد بهانه دست دشمن داد. داستان: رسول الله بالاى منبر بود و در حالى كه به مردم مىنگريست مشغول سخنرانى بود. كسى پاى منبر نشسته بود و رسول الله به او نگاه نمىكرد. گفت: يا رسول الله «راعِنا، راعِنا» به ماهم نگاه كن. راعنا يعنى مراعات كن ما را ولى به زبان عبرى يعنى ما را خر كن. يهودىها گفتند مسلمانان به پيامبر پاى منبر مىگويند ما را خر كن. فوراً آيه نازل شد: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ أَليمٌ) (بقره /104) يعنى مسلمانان اين لفظ را به كار نبريد چون اگر اين طور انتقاد كنيد يهوديان اينگونه مىگويند. «وَ قُولُوا انْظُرْنا» يعنى به ما نظر كن. پس بايد در انتقاد كلماتى به كار ببريد كه دشمن سوء استفاده نكند. مىگويند وقت تمام شد ولى خيلى از بحث باقى مانده است. خدا وقتى از پيامبر انتقاد مىكند مىگويد (لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ) (توبه /43) يعنى چرا اجازه دادى يا (لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ) (تحريم /1) چرا اين را حرام كردى ولى ضمن انتقاد مىگويد (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً) (احزاب /56) يعنى تعريف مىكند و مىگويد خدا و پيامبر بر تو صلوات مىفرستند و من فرمان مىدهم مردم بر تو صلوات بفريتند.
10- انتقاد غير مستقيم و از طريق نمايش مؤثرتر است
انتقاد از طريق نمايش باشد بهتر است. امام حسن و امام حسين بچه بودند ولى براى اين كه پيرمرد از گفتن آنها ناراحت نشود، جنگ زرگرى راه انداختند و گفتند ما وضو مىگيريم و تو ببين و با نمايش به پير مرد گفتند وضوى تو غلط است. پس انتقاد غير مستقيم باشد. چون اشاره مىكنند وقت تمام شده است من به فهرستها اشاره كنم. انتقاد باشد ولى توهين نباشد، البته اگر كسى توهين كرد بايد به او توهين كرد. روزى معاويه به برادر حضرت على يعنى جعفر طيار كه در جنگ شهيد شد گفت ابولهب عموى توست كه خدا فرمود: (تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَ تَبَّ ) (مسد /1) جعفر فورى گفت زن ابولهب هم عمه تو است و خدا فرموده (وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ) (مسد /4).
11- انتقاد از خود
انسان از خودش انتقاد كند كه من يك ركعت نماز با توجه نخواندم. ما در اتوبان تهران – قم مىخوانديم نماز بخوانيم، نمازخانه نبود و مىاندازيم تقصير دولت، بله دولت وظيفه دارد ولى شايد بسيارى مسائل به خاطر گناهان خود ما باشد و يكسرى مشكلات به خاطر گناه خود ما باشد. هم از گناهان خود، هم از ضعفهاى خود كه چند روز است قرآن نخواندهايم يا چند روزى گذشته است و حرف ياوه نگفتهايم و نشنيدهايم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 458