responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 460

موضوع: انسان، اراده انسان

تاریخ: 03/10/58

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد وعلی اهل بیته ولعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

در جلسه قبل بحثمان این بود محیط، نیاز مالی، دوست و رفیق، کتاب و جامعه و رژیم، طبقه، نظام در آدم اثر می تواند بگذارد اما اراده انسان نقشش از همه بیشتر است، بعد گفتیم قرآن در سوره تحریم مثل می زند می گوید الگوی کافر را برایتان می گویم، الگوی مؤمن را هم برایتان می گویم که چگونه اینها اراده داشتند بر خلاف مسیر حرکت کردند.
الگوی کافر چه کسی بود؟ زن نوح و زن لوط چطور شد الگوی کافرند؟ چون نوح پیامبر بود، بله در محیط مذهبی دائمأ به او می خواند، خصوصی و عمومی با زنش صحبت می کرد، زن نیاز به نوح داشت چون زن نخواست ایمان بیاورد با اینکه نیاز مالی و اقتصادی داشت و با اینکه مکرر نوح به او خواند با اینکه زن هم مهر و عاطفه اش از مرد بیشتر است این کپسول مهر، این موجود پر مهر که نیاز هم به نوح داشت و در خانه نوح بود چون نخواست، حرفهای نوح در زن اثر نگذاشت.
برعکس، زن با ایمان زن فرعون، فرعون دربار، طبقه طاغوتی، ظلم، جنایت، دیکتاتوری، خفقان، همه چیز در دربار فرعون بود ولی زن در این دربار اراده کرد تابع فرعون نباشد می بینی در دربار فرعون اراده می کند علیه فرعون، در خانه پیغمبر زن اراده می کند علیه پیغمبر.
از این قصه‌ها چه می فهمیم؟ می فهمیم که زیر بنا محیط و طبقه نیست، بلکه اراده من باید بخواهم، البته طبقه و محیط اثر دارد، معلم و کتاب اثر دارد، اما اثر مهم مربوط به اراده است.

1- در جامعه سرمايه‌دار و مستضعف است

در جامعه همیشه دو طبقه هست طبقه پولدار، سرمایه دار، برده دار، که اینها را قرآن می گوید ملأ هستند، یک دسته هم هستند در جامعه که طبقه ضعیف اینها را در قرآن می گوید مستضعف هستند، در جامعه دو دسته است یک جامعه مستکبر و پر خور، یک جامعه ضعیف، همیشه دین به سراغ این می آید «یا ایها الناس» دین توجه کرده به این طبقه پس اول این طبقه را در نظر می گیریم پس چند تا حرف می زنم یک نگاهی به حرفهای باطل.

2- برخي حرف‌ها و نتيجه‌گيري‌هاي باطل

یکی از حرفهای باطل این که دین توجه به طبقه محروم می کند، دو می گویند پیامبران از طبقه محروم هستند، سه می گویند مومنان متقیان از طبقه محرومند، و بعد از آن یک نتیجه می گیرند که همیشه طرفدار انبیاء محرومینند.
ولذا قرآن می گوید «يا أَيُّهَا النَّاسُ» ای پا برهنه ها، خود پیغمبر از میان پابرهنه‌ها بوده همیشه هم طرفدار آنها پا برهنه هستند، بعد می گویند ریشه طبقه است، یعنی محرومین را از پایه جدا کنیم بعد می آئیم برای این محرومین دین فرهنگ و فکر بوجود می آوریم با این منطق آنوقت نتیجه این می شود که می گویند آن که ماشین تاریخ را هُل می دهد…
اصل طبقات است آنها که درگیر می شوند تاریخ را راه می اندازند جریانات تاریخی در گیری طبقات است، دین و فکر وایدوئولوژی و مکتب هم براساس طبقه است، این حرف را می زنم ظاهرش هم شیرین است اما از نظر علمی عقلی و فکری درست نیست بخاطر اینکه ما میان افراد پا برهنه خیلی هم می بینیم که ایمان به پیغمبران ندارند اینطور نیست که هرکس که مستضعف شد گرایش فکری داشته باشد.
در این میان افرادی هم داریم که شکمشان سیر است ولی ایمان به پیغمبر هم دارند.

3- ناس در قرآن فقط به معني مردم محروم نيست

از همه گذشته شما می گویی «يا أَيُّهَا النَّاسُ» ای گروه پا برهنه، خدا رحمت کند مرحوم شهید مطهری را، می فرمود در هیچ لغتی «يا أَيُّهَا النَّاسُ» به معنی گروه پا برهنه نیست، اصلاً به مردم نمی گوید که چه کسی کفش پایش هست یا نیست، نظر ندارد به سیر و گرسنه، در «يا أَيُّهَا النَّاسُ» نیست «يا أَيُّهَا النَّاسُ» یعنی آی مردم، اگر گفتم مردم تهران یعنی پا برهنه های تهران؟ مردم شیراز یعنی پا برهنه های شیراز؟
(ناس) یعنی مردم اسلام طرفدار محرومین هست، ولی خطابش تنها به محرومین نیست، آخر اینها قاطی می کنند، دو شاخ تلفن را اگر زدی توی برق می سوزد نباید اشتباه زد.
اسلام طرفدار مستضعف هست اما خطابش تنها به مستضعف نیست اسلام توجه به محرومین دارد اما همه محرومین توجه به اسلام ندارند.
اینها گاهی اشتباه می کنند، پس اساس دین طبقه محرومند؟ می گویم جملات درست اما نتیجه گیری غلط، توجه به محروم دارد، دین محرومین هست اما براساس محرومیت نیست.
قرآن می گوید (وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ) (آل عمران /97) مردم بروند مکه، هر کدام که می توانند بروند مکه، یعنی پابرهنه‌ها بروند مکه، (ناس) یعنی مردم بروند مکه، ناس در قرآن به معنی پا برهنه‌ها نیست، پس این کلمه اول چون غلط است یک خط روی آن می کشیم.

4- انتخاب پيامبران از ميان پابرهنه‌ها، سخن غلطي است

می گوئیم پیغمبران از محرومینند و جالب این که می گویند (هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ) (جمعه /2) می فرماید برای امیین پیغمبر فرستادیم، یعنی در میان پا برهنه‌ها پیغمبران را انتخاب کردیم، پس انتخاب پیغمبر از میان پا برهنه هاست.
چند تا غلط اینجا شده، یکی امیین جمع « الْأُمِّيِّ» آقایان گفتهاند « الْأُمِّيِّينَ» جمع امت است، بعد امت معرفی کردیم، پا برهنه یعنی طبقه محروم هم کج معنی کرده، «الْأُمِّيِّينَ» گفته جمع امت.
هم امت را محروم معرفی کرده و هم «الْأُمِّيِّينَ» یعنی امی به معنای درس نخوانده، حالا درس نخواندها چه شکمشان سیر باشد چه گرسنه مسئله طبقه مطرح نیست، این هم حرف دوم.

5- مؤمنين از ميان محرومانند، سخن غلطي است

حالا سوم می گوید مومنین ومتقین میان محرومینند جواب این حرف هم درست نیست الان در خود ایران ما همه محرومین که گرایش مذهبی دارند نه، و همه اینها که سیرند ضد مذهبند این حرف هم تجربه تاریخی دارد هم در زمان خودمان می بینیم وچیزی که تجربه ملموس خارجی دارد با خطاب وشعارهای فریبنده نباید گول آن را بخوریم.
مثالی که هفته گذشته زدم، زن فرعون که گرایش مذهبی دارد می گوید «نجنی» نجات بده من را از دربار، فرار می کند و به موسی کشش پیدا می کند.
زن فرعون که از طبقه محروم نیست این هم از حرفهای بیخودی که می زنند. مثلاً می گویند افرادی که همیشه شکمشان سیر است و به زندگی مادی رسیدند اینها همه شان محافظه کارند و می خواهند رزیم سابق را حفظ کنند محافظه کاری و حفظ رژیم کار مردمی است که شکمشان سیر است.

6- اراده‌ي افراد محروم قوي‌تر است

جواب: این که پیغمبر شکمش سیر بود چون اموال خدیجه همه در اختیارش بود و وقتی که شکمش سیر بود دست به انقلاب زد، اگر پیغمبر از محرومین بود و باز آن زمانی که می خواست انقلاب کند آن زمانی که یتیم بود فقیر بود دست به انقلاب می زند نه آن وقت که ملیونها اموال خدیجه در دستش بود و به رفاه رسید وشکمش سیر بود. آنجا چرا دست به انقلاب زد؟ واز همه اموالش گذشت و آیا در همین ایران ما انقلاب از طبقه محروم بود یعنی افرادی که پول داشتند در تظاهرات نبودند؟ کشته نشدند؟ و البته مخفی نماند که هم در گذشته و هم در الان طبقه محروم گرایششان بیشتر بوده اما شما این را قبول نداری افرادی که می خواهند بگویند که تاریخ فکر و مذهب وایدئولوژی ریشه اش را در بیاورند می گویند، اساس طبقه است، ما می گوئیم اساس اراده است منتهی این اراده در افرادی که محرومند اراده شان قویتر است، چون دلبستگی ندارند.
افرادی که در یک وضع بهتری زندگی می کنند اینها آلودگی بیشتری دارند مثل آدمی که خوابیده هیچی رویش نیست تا می گویی برپا خیز بلند می شود ولی کسی که 5 تا 6 تا لحاف رویش هست تا بگویی از جا خیز، این یک مقداری طول می کشد یا از جا نمی خیزد یا دیر می خیزد یا بد می خیزد، بستگی دارند، علاقه دارند، به بار رویشان دل بسته شده، از دنیا و زر و زیور دل کندن مشکل است ولی محال نیست که اینهایی که دل به دنیا دارند اینها گرایش مذهبی ندارند این حرف منطقند درست نیست.

7- اهرم حركت انقلاب بايد رضايت الهي و دفاع از حق باشد

مسئله دیگر این که باید حساب کنیم این انقلابی که اهرم می خواهد این همه اهرم برای اینکه انقلاب را شکوفا کنیم حرکت بدهیم انقلاب را به پیش حرکت ببریم باید به اهرم فشار بیاریم، اگر دید دید مادی باشد اسلام باید همه اش بگویی که خوردن مالت را، بردن مالت را، زود بگیر مالت را، باید همه اش فشاری که به اهرم میاره بحث این باشد.
در فشارها مسئله محرومیت ومظلومیت را بگوئیم، عقیده را بگوئیم، هر چه بیشتر محرومیت مردم را بگوئیم و مظلومیت مردم را بگوئیم مردم را عقده ای کنیم، فشار به اهرم می آید انقلاب به جلو پیش می رود آیا اسلام، آیا انبیاء ما، که می خواستند انقلابی بوجود بیاورند آیا تکیه شان فقط روی محرومیت ومظلومیت وعقیده مردم بوده، یا هم اینها بوده وهم مسئله انسانیت بوده؟
بابا تو انسانی، کریمی، شریفی، عزیزی، چرا در برابر بت خم می شوی؟ انسانیت یکی رضوان الله، خدا از تو راضی می شود، پس حرکت کن پیغمبر وقتی می خواهد ارتش بفرستد به سربازها می گوید بروید بزنید مالتان را خوردند شما از طبقه محروم و مظلوم هستید سرباز را منفجر وعقده ای نمی کند تا انقلاب راه بیفتد، به سرباز می گوید (رضی الله عنه) خدا از تو راضی می شود، انسان تو شریفی، محرومیت و مظلومیت هم دفاع از حق… پس ببینید فشاری که روی اهرم می آید انقلاب الهی است فشار می آید.
انسانیت، دفاع از حق، با این کلمه سرباز را بسیجی می کنند تا انقلاب را پیش ببرد اگر انقلاب الهی نبود برای حرکت دادن همه اش می گویند محرومی، مظلومی، عقده ای هستی.
حدیث داریم که هر کس حمله به مالش شد یا حمله به ناموسش شد و دفاع کرد کسی آمده خانه اش به ناموس یا مالش حمله کرد کسی دفاع کند و در درگیری کشته شد امام می گوید کسی که کشته بشود در دفاع از مال و زن و دخترش این شهید است حالا اگر من شهید بشوم به خاطر مال به خاطر دفاع از مال یوقتی دیدی می گوید قالیچه را بردند دید دید قالیچه است.
اما مسلمان وقتی حرکت می کند دفاع از حق می کند، یعنی مسئله ای که برایش مطرح است حقیقت دفاع از حق، مسئله مال و شکم برایش اصالت ندارد.

8- انقلاب اسلامي ايران انتخابي است، نه انفجاري

از این می فهمیم انقلاب ایران، حرکت ایران، قیام ایران، قیام اسلامی، وانقلاب اسلامی، انتخابی است نه انفجاری، یک مثالی بزنم برای انتخابی وانفجاری من این را زیاد گفتم یک قصه کوچک است حضرت علی (ع) در جنگ با دشمن درگیر می شود دشمن را می گیرد می کوبد زمین حضرت علی می رود روی سینه اش می نشیند دشمن که این طور می بیند آب دهن پرت میکند به حضرت علی، حضرت علی ناراحت می شود منزجر می شود تا منفجر می شود بلند می شود یک خورده قدم بزند تا حالت طبیعی اش را بدست می آورد می رود دشمن را بکشد می گویند یا علی چرا حمله نکردی وقتی به تو توهین و جسارت کرد و آب دهن روی صورت شما انداخت؟ چرا اونوقت حمله نکردی؟ می گوید آنوقت من منفجر شدم ومن می خواستم حرکت من انفجاری نباشد می خواستم حرکتم انتخابی باشد اگر وقتی غیض کردم حمله کنم و دشمن خدا را بکشم این انفجار است و انقلاب انفجاری ارزش انقلابی وانسانی ندارد.
زودپز هم وقتی بخارش زیاد شد منفجر میشود، گربه و سگ و گرگ هم اگر پا رو دُمش بگذاری می پرد اگر غیض کرد وپرید خاصیت حیوان… اگر همه اش بگوئیم مردم محروم، ملت محروم، هی با محرومیت مردم را داغ کرده ایم سربازی که از محرومیت داغ بشود این سرباز انفجاری است، سرباز انفجاری ارزش الهی و انسانیش کم است.
اسلام می گوید «رَضِيَ اللَّهُ» خدا راضی می شود (ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفين) (نساء /75) چرا برای مستضعفین خون نمی دهید؟ بروید از مظلوم دفاع کنید، پس ببینید خدا راضی می شود حمایت از مظلوم کنید انسان تو شریفی و به شریف کسی نباید حکومت کند.
انقلاب‌های مادی ما را با انفجار وعقده حرکت می دهند، پس ما اگر بخواهیم انقلاب را حرکت بدهیم اسلام انقلاب را که بخواهد حرکت بدهد روی چی حرکت می دهد آنکه خدا راضی است مردم مظلوم شدن حرکت بده خدا راضی است ولی مادیون وقتی بخواهند انقلاب را حرکت بدهند مسئله محرومیت وطبقه وعقده خیلی فرق است بین انتخاب وانفجار رضایت خدا به ما انتخاب می دهد محرومت به ما انفجار می دهد پس اینطور نیست که هرکس که محروم شد گرایش دینی داشته باشد.
خیلی از محروم‌ها گرایش دینی ندارند و اینطور نیست که هرکس که نان به دهانش رسید و وضعش خوب شد گرایش مذهبی نداشته باشد دین ریشه اش اراده است.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 460
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست