در این رمضان هشتاد و پنج خدمت برادران سیرجانی در استان کرمان هستیم و بحثمان چند جلسه ای راجع به قرآن بود و چند جلسه ای راجع به انسان. در اینجا می خواهم دو تا تابلو نصب کنیم، در این تابلو بنویسیم که نگاه اسلام به انسان، یکی هم نگاه غیر اسلام، یعنی مادیون به اسلام. این دو تا تابلو را نگاه کنیم، بعد کرامت خودمان را اثبات کنیم. موضوع بحث: انسان؛ موضوع ریز: انسان از نگاه اسلام و انسان از نگاه مادیّون.
1- انسان، رها نیست
دو تا تابلو، این دو تا تابلو را ببینیم، یک، اسلام می گوید چه؟ اسلام می گوید انسان رها نیست، ول نیست، انسان رها نیست، به چه دلیل؟ به دلیل اینکه قرآن می فرماید: (;أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَنْ یُتْرَكَ سُدًى) (القیامة/36) شما خیال می کنید ول شدید؟ حساب و کتابی ندارد؟ ولی مادیون می گویند نه، انسان رهاست، هرکاری نکنی از دستت رفته. چطور؟ چون شما وقتی وارد یک خانه شدی اگر گفتی این خانه حساب دارد، در این خانه دوربین زیر نظر دارد، این خانه صاحب و حساب دارد، این خانه دوربین کار گذاشتهاند، دوربین مخفی است، در این خانه آرام زندگی می کنی، اما اگر گفتی خانه بی صاحب است، خانه صاحب ندارد، دوربینی نیست، حسابی هم نیست، در این خانه بی صاحب و بی حساب تو هم آزاد هستی، اصلا هدفی نیست، همین طوری بوجود آمده ای. کره زمین یک قطعه از خورشید جدا شد و تاب خورد و رویش سرد شد و تویش هم هنوز داغ است و بعد هم پستی و بلندی و پیدایش و آب و تک سلول و کم کم کم کم همین طور ما پیدا شدیم، هیچ خدایی، تدبیری، طرحی، حکمتی در ما نیست. حالا در این خانه بی صاحب و بی حساب هرچه نچاپیم از جیبمان رفته. آیا ما رها هستیم، هرچه نچاپیم از جیبمان رفته یا رها نیستیم؟ این یک نگاه است. 2- (;أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا) (المؤمنون/115)، «أَفَحَسِبْتُمْ» آیا حساب می کنید پهلوی خودتان که ما شما را بی حساب و بی هدف خلق کردیم؟ همین طور مثل دو تا گردو که طور طور می شوند تا به هم می خورند. اینطور است؟
2- راه سعادت انسان، روشن است
در نظر اسلام راه روشن است. قرآنمان راه است، راه روشن، نور مبین، پیغمبرمان هدایتش روشن است، اصلا خدا بر خودش واجب کرده که ما را هدایت کند، (;إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى) (اللیل/12) آیه قرآن است، یعنی بر ما لازم است که شما را هدایت کنیم. در زیارت امین الله می خوانیم که(و اعلام القاصدین الیک واضحه) هر که می خواهد بیاید رو به تو گیج نیست، پیداست چطوری، راه روشن است. بعضی افراد می آیند می گویند آقای قرائتی، راه سیر و سلوک چی است؟ راه عرفان چی است؟ راه خودسازی چی است؟ می گویم راست می گویی و یا دنبال بازی هستی؟ می گوید نه آقا خواهش می کنم، چرا شما اینطوری با من صحبت می کنی، من راست می گویم. خوب راست می گویی، راه خدا و راه پیغمبر است، پیغمبر هم در غدیرخم معین کرد، امام زمان هم یکی یکی معین شدند، امام زمان هم فرمودند تا وقتی من نیستم مجتهد عادلی که هوس ندارد، شما رساله مرجع تقلید را ببین، هرچه گفته گوش بده، نه سیری، نه سلوکی، نه عرفانی، نه خانقاهی، نه سوتی، نه فوتی، نه آهی، نه وردی، هیچی نمی خواهد، نه چله نشینی، هیچ کدام از این مراجع ما در این وادیها نبودند، راه روشن است، امام صادق چی گفته، خدا هم چی گفته، چرا اینقدر تابش می دهی؟ راه روشن است. راهمان هم از طرف غیب است، راه سالم است، راه روشن و سالم، چون راه های دیگر گیر است، یک راه ممکن است، مثلا این راه است، این راهی که روشن است یک وقت راه مستقیم است، یک وقت راه هوس، غریزه، پول، شهوت، تهدید، دوستان، اعتیاد، تبلیغات، یک وقت ممکن است هزار تا چیز دیگر هم آدم را وادار کنند به یک راهی، اما راهی که خدا برای من گذاشته، نه غریزه شهوت داشته، نه اقتصاد داشته، نه حزبی بوده، قانون خدا نه قانون حزبی است که بگوییم به نفع حزبش است، نه قانون سیاسی است که بگوییم خط سیاسی حاکم است، نه بخاطر پول است، نه بخاطر. . . راهی است که هیچ آلودگی ندارد، راههای دیگر آفت دارد، آلودگی دارد، ویروس دارد، انسان وقتی معتقد شد، 1- خودش هدفمند است، در دنیایی زندگی می کند که دنیا هم روی هدف است، راهش هم روشن است، اینهایی که می گویم نتیجهاش این است که، می گویند آقای قرائتی، حرف هایی که می زنی فایدهاش چی است؟ فایده این است که جوان های امروز خودشان را به آب و آتش می زنند، برای اینکه گیج هستند، خودشان را با ماهواره و سی دی و تریاک و سکس و شراب و رفیق و نمی دانم قرص اعصاب و. . . تمام اینها بخاطر این است که انسان هدفش را گم کرده، یک آدمی که می داند خانه دارد، بچه دارد، همسر دارد، غروب صاف می رود خانه خودش، یک آدمی که همسر ندارد، خانه ندارد، تعهدی هم ندارد، همین طور پرسه می زند، هر شب یک قهوه خانه ای، برو برویم، امشب این طرف برویم، برویم، این هم مثل کاه است هر طوری باد آمد می رود، ولی وقتی انسان. . . شما سرِ نماز راهت روشن است، می گویی(الله اکبر) زنگ در خانه، «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، موبایل زنگ می زند، (;الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ) (الحمد/2) بچه گریه می کند، (;الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ) (الحمد/3) وقتی دستت را گذاشتی در دست خدا هیچ سروصدایی نماز شما را نمی شکند. اما اگر سرِ نماز نبودی با یک پچ به طرف نگاه می کنی، ما بهرحال باید بند به یک منبعی بشویم، وگرنه هر ساعتی. . . . خوب، راه روشن است.
3- خلقت انسان، احسن است
در نظام احسن هستم، یعنی خداوند هرچه آفریده احسن است، شما یک اشکال بکن مثلا چی چی احسن نیست؟ کف پای شتر باید پهن باشد، چون در شن راه می رود، گردن شتر باید دراز باشد، چون حیوانی که نشسته بار رویش است، مگر می شود یک مرتبه با بار سنگین بلند شود، مگر اینکه یک اهرم باشد، شما یک سنگ بزرگ را می خواهی بلند کنی یک دسته بیل می کنی زیرش، آن طرف دسته بیل را فشار می دهی آن بلند می شود، باید یک گردن درازی باشد که آن کله همچین کند به سمت پائین، آن وقت کله که همچین کرد بار بلند می شود. خروس همین طور که هست باید باشد، مرغ همین طور که هست باید باشد. باید جغد در فاصله دور با بو شکار خودش را بفهمد که همین طور در آن مسافت طولانی صاف می آید خود همان موش را می گیرد. مهر مادر همین مقدار باید باشد. زن همین طور که هست باید باشد. مرد همین طور که هست باید باشد. شما طراحی کن برای معده خودت، نمی خواهد کاری به کره زمین داشته باشی. مثلا معده شما چطور بود بهتر بود؟ به یک کسی گفتند آقا راجع به اعضا فکر کنید اعضا چطوری بود بهتر بود؟ مدتها طول کشید یکی آمد گفت به نظر من اگر معده ما زیپ داشت، زیپش را می کشیدیم، ساندویچ را می گذاشتیم تویش، زیپش را می دادیم بالا، آخرین فکری که به نظر، بهترین حرف هایی بود گفت خوب آن وقت مزه غذا را چطور درک می کنی؟ اگر سیخی، میخی، استخوانی در غذا بود، کی؟ بعد آب دهانی که این را آماده می کند که به معده بفرستد، آن را چه می کنی؟ آخر آب دهان مقداری آماده می کند، دندان مقداری آماده می کند، همه فشارها روی معده نیست، این ستون روی چهار تا سقف است، شما می گویی سقفها را بزن روی یک پایه؟ خوب یک پایه می افتد پائین، معده به تنهایی که نمی تواند غذا را هضم کند، آبِ دهان مؤثر است، جویدن مؤثر است، بعد زبان سه تا کار می کند. گفت آقا ببخشید. مثلا کدام عضو شما کجا بود بهتر بود؟ این دندان عقب اگر جلو بود و این دندان جلو اگر عقب بود چی می شد؟ این ابروی ما اگر سفید بود چه می شد؟ جلوی فشار نور را نمی گرفت، چشممان اذیت می شد. آب چشم ما اگر شور نبود کور می شدیم، آبِ دهان ما اگر شور بود زندگی فلج بود. اگر آبِ دهان ما زیاد تولید می شد، هرکسی وارد سالن می شد باید یک سطل هم زیر چانهاش باشد چک چک، زیادی هایش بچکد. اگر درختها خشک می شود پائیز دیگر سبز نشود، چه می کردیم؟ اگر آبی که می خوریم شور شود چه؟ اگر حافظه را از ما بگیرد چه؟ اگر بچه وقتی به دنیا آمد عقل می داشت چه خاکی به سرش می کرد؟ بچه به دنیا آمده عقل دارد، تا مادر صبح به صبح قنداقش را باز می کند کلی باید خجالت بکشد، هر روز این بچه باید خجالت بکشد. یعنی آن وقتی که عقل ندارد نعمت است، آن وقتی هم که عقل دارد نعمت است، داشتنها نعمت است، نداشتنها نعمت است. تندی فلفل نعمت است، شما وقتی کلمه ادب می نویسی، هم صافی الف نعمت است، هم دولا بودن دال نمت است، هم افقی بودن ب، اگر بگویی حالا این بیچاره این را هم صاف کن، بیا، این هم نگذار بخوابد، این هم مثل باقی بلندش کن، خوب این چی می شود، این ادب می شود؟ در نوشتن ادب، یعنی یک باید پیچ گوشتی شود، یکی لاستیک شود، این سلول این طور باشد، آن سلول این طور باشد، این انگشت این طور باشد، آن عاطفه این طور باشد، این قضیه این طور باشد، زن باید زن باشد، مرد باید مرد باشد، همین طور که هست، نظام احسن معنایش این است که: جهان چون چشم و خدّ و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست سرِ سفره ترشی زیباست. مربا هم زیباست. ولی بچه از ترشی بدش می آید از مربا خوشش می آید، اما مادر بچه وقتی نگاه می کند به سفره، ترشی و شیرینی هر دو پهلویش زیباست. بچه ترشی را بد می داند، فلفل را بد می داند، شیرینی و حلوا را خوب می داند، اما مادر بچه همه. . . . به زینب کبری گفتند اوضاع چطور است؟ فرمود(ما رأیت الا جمیلا) یعنی پهلوی منِ زینب همه چیز زیباست. کربلا هم یک تابلوی زیبایی بود. کربلا بی غیرتها را غیرتمند کرد، بعد از ماجرای کربلا جوش آمدند که ما چه غلطی کردیم، (توابون) پیدا شد و(توابین) پیدا شد و بعد مختار پیدا شد و بعد مرگ بر معاویه، مرگ بر یزید، مرگ بر بنی امیه، مرگ، مرگ، مرگ، راه افتاد و راهپیمائی و حرکت هایی انجام شد و بعد بنی امیه سقوط کرد و یعنی. . . چون گاهی وقتها فنری که نشان می دهیم به نظرمان بد است ولی همین فشاری که به آن می آید، دستت را که برداشتی اولش یک جهش می کند، باید حسابها را همه را با هم کرد، زمستان جای خودش، تابستان جای خودش. ظرافت زن برای زن زیباست، خشونت مرد برای مرد زیباست. نه همه اگر مثل زن باشند دنیا می گذرد، نه همه اگر مثل مرد باشند دنیا می گذرد. بهترین موجودند. تمام موجودات دمر راه می روند، حیوانات صحرائی، دریائی، هوائی، همه اینطور هستند، تنها موجودی که سیخکی است انسان است، ساختمان هم، «فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» التین/4. خدا راجع به من به خودش گفت (;أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ) (المؤمنون/14) یعنی انی انسان وقتی قفلها را باز می کند می گوید ببین رها نیستی، راهت روشن است، همه هستی سرِ جایش است، تو بهترین موجودات هستی، ابر و باد و مه و خورشید برای تو هستند.
4- آینده انسان، روشن است
آینده دارم. کجا می روی؟ (;إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ) (البقرة/156) من قیامت دارم، هدر نمی روم، جایم عوض می شود، لباسم عوض می شود. یک جوان مؤمن وقتی می خواهد داماد شود نمی گوید فردا چه کنم؟ می گوید خوب من ازدواج می کنم، عروس جایش عوض می شود، خانه پدرش است، می آید خانه ما، رزقش که قطع نمی شود. آخر آدم یک بار یک کسی را یک بار تجربه می کند، چند میلیارد ما باید خدا را تجربه کنیم؟ چند میلیارد تجربه داریم؟ به عدد هر آدمی که ازدواج کرده، با آنها مصاحبه کن، تمام ازدواج کردهها می گویند بعد از ازدواج وضع ما از قبل از ازدواج بهتر است، قبل از ازدواج ما چیزی نداشتیم، الان ازدواج کردیم، چند تا هم بچه داریم، یک چیزی هم داریم. آن زمانی که داماد بودی شما چی چی داشتی؟ یک نفر را پیدا کن که بگوید آقا من اول ازدواجم وضعم خوب بود، بعد از ازدواج وضعم بد شد. بله، ممکن است یک بار یک حادثه ای نمی دانم، حادثه ای رخ دهد، چیزیاش بسوزد، نمی دانم سیلی، زلزله ای، ورشکستگی، تصادف می شود، اما بدنه امت نشان داده که همه ازدواج کردهها بعد از ازدواج وضعشان از قبل از ازدواج. . . خوب وقتی دو سه میلیارد بار خدا را امتحان کردی، دیگر باز هم ما باید شک کنیم؟ خوب؛ مثلا الان بنده بیست و هفت سال است در تلویزیون هستم تقریبا، یک نفر بگوید آقای قرائتی یک حدیث بخوانم بلد هستی؟ خوب به من بر می خورد، خیلی به من برمی خورد، من بیست و هفت سال است حرف می زنم تو تازه می خواهی من را امتحان کنی؟ بعد از چند میلیارد باید خدا را امتحان کرد؟ خدا گفته بابا یک دانه بده یک خوشه به تو می دهم، چقدر، به عدد هر دانه گندمی که خوشه شده خدا را امتحان کردیم، می گوید بده من قیامت چند برابر به تو می دهم، در همین دنیا جبران می کنم، قرآن می گوید (;فَهُوَ یُخْلِفُهُ) (سبأ/39)، «فَهُوَ» یعنی او، «یُخْلِفُهُ» خلیفه، جانشین، یعنی پولت را بده من جایش را پر می کنم. امام جواد فرمود به شیعیان بگویید، شما اگر خمس بدهید من امام جواد، ضامن هستم مالتان کم نشود، آخر امام جواد ضامن شده، یعنی ما دین نداریم؟ باز هم می ترسیم خمس بدهیم، امام جواد فرموده ضامن هستم مالتان کم نشود، امام صادق فرمود اگر خمس و زکات ندهید خدا جوری زندگیتان را تاب می دهد که دو برابر آن مقداری که باید بدهی در راه باطل خرج کنی، یعنی چهار میلیون خمست می شد، ندادی، خدا یک خرج هشت میلیونی جلوی پایت سبز می کند، قیامت هم سر جایش کتک می خوری. امام های ما گفتند آن صف نماز نمی ایستیم، در صف نماز نمی ایستیم بعد می رویم در صف تخم مرغ می ایستیم، کیفر کسی که در صف نماز نایستد این است که برود در صف. . . یک کسی آمد پهلوی منصور دوانقی گفت بده دستت را بیعت کنم، گفت من حال ندارم دستم را دراز کنم، با پایم بیعت کن، پایش را گرفت و با پایش بیعت کرد، گفتم خاک بر سرت کنند، کسی که با دست علی بیعت نکرد باید با پای منصور دوانقی بیعت کند. اگر کاری را که خدا می پسندد انجام ندهیم، اگر رضای خدا را حساب نکنیم، یعنی من اگر با این قیافه بیایم بیرون، با این حجاب بیایم بیرون خدا راضی است، اما اگر با آن قیافه بیرون خدا راضی نیست، اما جوان های چشم چران خوششان می آید. آن وقت خدا را ول می کنیم، به جای رضای خدا، رضای چهار تا جوان چشم چران، دلت را به آن جوان خوش می کنی، این جوانها هم دوستمان ندارند، در حد یک بستنی و چشمک و گفتگو است. فردا خواسته باشد ازدواج کند می گوید نه این دختر همین طور که من با او رفیق هستم لابد ده تا دیگر هم. . . . ولش کن برویم سراغ یک دختر آکبندی که هیچ کس نگاهش نکرده باشد. اینها هرزه هستند. این فکر می کند که اگر خودش را ول کند محبوب است، هرزهها هم بعضی هایشان یا خیلی هایشان وقتی می خواهند داماد شوند می روند دنبال دختری که حیا و عفتش. . . اینطور نیست که اگر کسی خودش را ول کند زود خواستگار گیرش می آید، آخر بعضی دخترها می گویند مثلا این رقمی ممکن است زودتر مشتری پیدا کنم، اینطور نیست، بله حلوا نذری هم ممکن است یک انگشت بخورند ولی زندگیشان را با شما تطبیق نمی کنند خیلی هایشان، اینکه می گویم من حواسم جمع است چه می گویم چون بیشترین سخنرانی را در کشور من دارم، سالی صد تا سفر دارم تقریبا، نامه هایی دارم از دخترها، از پسرها، گول می خورید، نمی دانید، بنابراین آینده دارند، کی راضی می شود، دیگر چه؟ زیر نظر هستم، زیر نظر را هم گفتم «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ» الفجر/14. هستی برای من است، نگاه اسلام، دیگر چه؟ هستی برای من است. کتاب هم، کتاب و قانون هم روشن است، مگر نمی گوییم آقا قوانین بین الملل، نمی دانم چی تصویب شد، چی تصویب شد، می گوییم خدا چه گفته، شما کار نداشته باش به این دخترعموها، پسرعموها، برای ازدواج خدا چه گفته، آقا کار نداشته باشیم به قوانین بین الملل، من و ایشان با هم دعوا داریم، قانون خدا، خالق ما نسبت به آن دو تا چی گفته، آن وقت روشن است. انتخاب با من است، حق انتخاب دارم، انتخاب با من است، آزاد هستم، می توانم انجام دهم، می توانم انجام ندهم. قابل تغییر هستم، می توانم محیط را عوض کنم، نمی شود گفت بابا حالا شرایط بد است، نخیر، انسان می تواند محیط را عوض کند، تاریخ را عوض کند، در چشم خودتان شما دیدید، امام خمینی تاریخ را عوض کرد، گاهی وقتها یک جوان دبیرستانی وضع دبیرستان را عوض می کند، گاهی یک طومار صداوسیما را عوض می کند، یک نفر بانی می شود یک طوماری می نویسد، یک موجی راه می اندازد، اصلا برنامه های صدا و سیما را تغییر می دهد، گاهی یک نفر کتاب های درسی را عوض می کند، اینطور که مجبور و جبر تاریخ و جبر محیط و جبر فامیل و این طور نیست، همه از این طرف بروید، من از این طرف می روم، من می توانم، قابل تغییر هستم.
5- عقل و وحی، ابزار رشد و هدایت انسان
ابزار رشد دارم، هم عقل دارم، هم چشم و گوش دارم، هم از بیرون امدادهای غیبی و فرشته دارم. هم الگو دارم، پیغمبر الگوی من است، امامان الگوی من است، آدم های خوب الگوی من هستند. هم خودم می توام الگو باشم، (;وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا) (الفرقان/74) هم می توانم الگو بپذیرم، هم می توانم قالب ساز باشم، هم می توانم قالب پذیر باشم. هر دویش را هم قرآن داریم، از دیگران الگو بگیر، (;فَبِهُدَاهُمْ اقْتَدِهِ) (الأنعام/90) خدا به پیغمبرش می گوید خط پیشینیان را که خوب است خط انبیای قبل را اقتدا کن. ببین انبیای قبل چه کردند تو هم. . . . (;فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنْ الرُّسُلِ) (الأحقاف/35) چطور انبیای قبل سختی کشیدند، تو هم سختی بکش، صبر کن، تحمل کن، از دیگران الگو بگیر، هم می توان الگو باشم برای دیگران، «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا» خدایا به من توفیق بده جوری عمل کنم که دیگران از من یاد بگیرند، بگویند ببین این دختر هم باسواد است، هم عفتش سالم است، این جوان هم تحصیلکرده است، هم تقوایش درست است.
6- هر عملی، کیفر و پاداش دارد
هیچ کارم هدر نمی رود. (;فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ) (الزلزلة/7) هیچ کارم هدر نمی رود. پاداشم چند برابر است، یک کار خوب بکنم قرآن گفته ده تا ثواب می دهم. لغزشم قابل عفو است، هر خلافی بکنم بگویم خدایا من را ببخش می بخشد، صادقانه بگویم(العفو، العفو، العفو) خدایا من را ببخش، می بخشد. (;قَابِلِ التَّوْبِ) (غافر/3)، (;یَقْبَلُ التَّوْبَةَ) (الشورى/25)، (;یُحِبُّ التَّوَّابِینَ) (البقرة/222) توبه را قبول می کند، توبه کنندگان را دوست دارد. از غیب کمک می شوم، گاهی وقتها عقلم نمی رسد ولی یک الهامی، یک جرقه ای، یک مدد غیبی گاهی به ذهنم می رسد. معصومین برای من دعا می کنند. حدیث داریم امام زمان فرمود روزی صد بار، تکرار می کنم، امام زمان فرمود روزی صد بار من به شما دعا می کنم. و قرآن می گوید: (;یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ) (الشورى/5) فرشته های معصوم برای اهل زمین دعا می کنند، عجب، پس من ول نیستم، بده و بستان دارم با هستی. در همه کارهای خوب می توانم شریک باشم، در جلسه قبل گفتم می توانم همین طور که اینجا نشستهام، پول هم ندارم، زور هم ندارم، اما چون با کار خیر دیگران راضی هستم، خدا ثوابی که به دیگران می دهد به من هم می دهد. مادری بچه را نگه می دارد، به همسایه می گوید خانم، شما بچهات را پهلوی من بگذار برو کلاس نهضت سوادآموزی، من روزی یک ساعت، دو ساعت که می روی کلاس این بچه را نگه می دارم، این بچه نگه می دارد، او می رود آنجا، در ثواب آن شریک است. کفش هایشان را گذاشتند پهلوی یک نفر رفتند طواف کنند در مکه، امام فرمود تو که پهلوی کفشها نشستی ثوابت از آن هایی که طواف می کنند کمتر نیست. در مدینه یکی مریض شد، یکی ایستاد سوپ درست کند، غذا درست کند، امام فرمود آن کسی که ایستاده پرستاری می کند ثوابش از آنهایی که در حرم هستند کمتر نیست، آن پلیسی که حالا ماه رمضان، شب احیاء نمی تواند پهلوی زن و بچهاش افطار کند، شیفتش است، پستش است، در درمانگاه، در آتش نشانی، یک سر سوزن غصه نخورد، تمام آنهایی که پست دارند لبِ مرز، دور از همه چیز است، نه مسجدی، نه اذانی، نه سیزده به دری، نه سال تحویلی، نه سفره هفت سینی، خیلی وقتها می گوید ای کاش من هم پهلوی. . . آن آقایی که مرز را حفظ می کند، شما می خوابی، درس می خوانی، این کار را می کنی، آن آقایی که امنیت را حفظ می کند در همه عبادت های مردم ایران شریک است، چون اگر کشور امن نباشد نه کسی می تواند برود مسجد، نه کسی می تواند برود دانشگاه، پس این آقا فکر می کند لبِ مرز دارد پست می دهد، در همه عبادتها شریک است.
7- پاداش بر اساس توان و امکانات است
آدم هیچ وقت عقده ای نمی شود، هیچ غصه ای نمی خورد. آقا ما بدبخت هستیم، چرا بدبختی؟ پول نداریم، ببخشید چقدر داری؟ هزار تومان، خوب هزار تومان ده تومانش را صدقه بده، او خوشبخت است، چقدر دارد؟ صد میلیون، خوب شما از صد تومان یک تومانش را بدهی یک صدم دادی، او هم از صد میلیون باید یک میلیون بدهد تا به تو برسد، چون شما یک صدم دادی، صد تومان یک تومان دادی، یک صدم، او هم از صد میلیون اگر یک میلیون داد به شما، یعنی خدا نگاه نمی کند کی صد تومان داد، کی صد میلیون، خدا نگاه می کند اینکه داد نسبت به درآمدش، شما صد تومان داری یک تومان می دهی، یک صدم دادی، آن هم صد میلیون، یک میلیون باید بدهد تا به شما برسد. بنابراین(یا من سوّی التوفیق بین الضعیف والقوی) این یک انسان است که، یعنی خدا انسان را گفته در این، بخشش است، گناهانت را می بخشم، عبادت هایت را ده برابر، راهت روشن است، الگوی معصوم برایت فرستادم، میلیاردها بار من را امتحان کردی در هر دانه گندم، میلیاردها بار من را امتحان کردی در ازدواج که بعد از ازدواج وضع بهتر است، عرض کنم به حضور شما، بهترین ساختمان را به تو دادند، بهترین قدرت انتخاب را به تو دادند، حق انتخاب داری، آیندهات روشن است، راهت روشن است، در نظام احسن هستی، قابل تغییر هستی، می توانی برای دیگران الگو باشی، این نگاه اسلام به انسان، اما برعکسش آدمی که خدا را قبول ندارد همه چیزش برعکس است. می گوییم کجا بودی؟ می گوید تصادف، نمی دانم چطور آمدم، قبلت؟ هیچی، بعد از مردن؟ هیچی، این ورش هیچی، آن طرفش هیچی، الگویت چی است؟ نمی دانم، دنبال کی می روی؟ هوی و هوس، رهبرت کی است؟ هرکه طاغوت است، هرکه رئیس است، هرکه زور دارد، هرکه پول دارد. چه می توانی انتخاب کنی؟ کاری دستمان نیست، خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت. . . هرطور زدند ما هم همان طور می رقصیم. من که نمی توانم محیط را عوض کنم، ما همین طور تابع محیطیم، تابع پولها، زورها، موجها، موج زدن هستیم، خیلی فرق است بین انسان اسلام و انسان مادیون. ما کریمیم، عزیزیم، حالا که عزیزیم خودمان را مفت نفروشیم، از لحظه های عمرمان استفاده کنیم، از شبها، از روزها، هفته ای یک کتاب مطالعه کنیم، یک نماز باحالی بخوانیم، شاید سال دیگر آدم نباشد، به امام صادق گفتند بعضی مردهها چشمشان باز است، بعضیها چشمشان بسته، دلیلش چی است؟ گفت آنکه باز است نتوانسته هم بگذارد، آن هم که هم گذاشته فرصت نکرده باز کند، فکر نکن آدم پیر می میرد، در قبرستانی که آدم می رود عکس جوان بیش از پیرهاست، بنابراین از لحظه های عمرمان بهترین استفاده را بکنیم، و معنای استفاده هم این نیست که آدم نگوید، نخندد، تفریح نکند، ورزش نکند، با همه لذت های حلال می شود بهترین استفادهها را کرد، اینطور نیست که اگر مسلمان شویم باید از خیلی چیزها بگذریم، خیلی چیزها را می گذریم عوضش خدا جبران می کند. اگر نگاه به حرام نکنیم، حدیث داریم جوانی اگر به حرام رسید چشمش را انداخت پائین، گفت خدایا من ناراحت هستم، از حلال من را تأمین کن، خداوند دعایش را مستجاب می کند. خدایا ما را با حلال جوری بی نیاز کن که نیاز به حرام نداشته باشیم. (الهی آمین) به بی همسرها همسر خوب، مقدر بفرما. (الهی آمین) به بیکارها شغل حلال مقدر بفرما. (الهی آمین) به مریضها شفا مرحمت بفرما. (الهی آمین) اموات ما بیامرز. (الهی آمین) روز به روز بر فهم و عزت و درایت ما و قدردانی ما بیفزا. (الهی آمین) هرچه تا حالا تلف کردیم، تلفات گذشته ما را ببخش. (الهی آمین) از این به بعد توفیق بده خودمان را کشف کنیم، خودمان را هدر ندهیم. والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 466