نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 495
موضوع بحث: انقلاب الهی، امتیازات
تاريخ پخش: 07/12/61
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
وارد پنجمين سال ميشويم، سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي است. شب عيد ماست(عيد حقيقي) يك انقلاب الهي با انقلابهاي ديگر فرق زيادي دارد و ما اين فرقها را بررسي ميكنيم. 1 – انگيزهها و هوسها 2 – عقيدهها و بينشها 3 – ابزار و وسايل پيشرفت هواداران و مخالفان زمينهها وروش ها
1- انگيزه الهي از امتيازات انقلاب ما
1 – انگيزهها: در قرآن مجيد آيهي في سبيل الله زياد ديده ميشود. يعني حركت بايد خدايي باشد. اين انقلابي كه ماركسيستها ميگويند كه انقلاب ريشهي اقتصادي دارد و در جامعه هميشه دو طبقهي سير و گرسنه هستند و اين گرسنگي آنها را به حالت انفجار در ميآورد و آنها بلند ميشوند تا حق خود را اگر كشاورزند از زمين داران بگيرند واگر كارگرند از سرمايه داران بگيرند. اين ماركسيستها بودند كه ميگفتند هر جا انقلاب شد ريشه اقتصاد بوده وتحليلشان پر شد يعني طبقهي محروم حقشان را از پرخورها ميگيرند و پرخورها نداده و گرسنهها حمله ميكنند وانقلاب ميشود. امام از امتيازاتش اين است كه حرفهاي خيلي بزرگ را در بيانات خيلي ساده بيان ميكند. ميگويند ما انقلاب نكرديم كه خربزه ارزان شود و دليلش اين ميباشد كه سال به سال اجناس ما گرانتر شد و سال به سال وضع گراني بيشتر شد، اما عقيدهي ما نه از انقلاب كم شد و نه قدرت ارتش ما كمتر شد و نه عشق مردم به انقلاب كم شد. اگر انقلاب براي اين بود كه وضع اقتصاد ما خوب شود و چند سال گذشت و خوبتر شد بايد از انقلاب فرار كند. اما اگر انقلاب براي خدا بود، تا خدا هست، انقلاب هم هست. و دليل دست نكشيدن انقلابيون ما از انقلاب نيز همين بود. يك حديث براي ازدواج: اگر خواستي دختري بگيري و اگر دختري خواست پسري را انتخاب كند فقط از روي شكل نباشد، چون اگر يك نفر فقط به خاطر شكل دختر، يا جهازيه و مال دختر با او ازدواج كند اين دو يعني شكل دختر زردمي شود و مال او نيز از مد افتاده و كهنه ميشود و تمام ميشود. ولي اگر كساني براي خدا ازدواج كنند تا خدا هست ازدواج و زن و شوهر با هم هستند و اگر پسري، دختري را گرفت به خاطر موقعيت پدر زن تا پدر زن از موقعيت نيفتدهمه چيز به هم ميخورد. انگيزهي انقلاب خداست و چون خدا بود نتيجه ميدهد. نتايج انقلاب براي خدا «في سَبيلِ اللَّهِ»
2- نتايج انگيزه الهي داشتن انقلاب
1 – انقلاب به سردي نگراييده است(اگر من شما را به خاطر خدا دوست دارم، تا خدا هست شما را دوست دارم، ولي اگر براي مثلاً پلو بود، اگر پلو تمام شود شما را دوست ندارم) 2 – عقده مطرح نيست(عقده براي هوس است، بنده براي هوس كاري ميكنم به هوسم نميرسم و انتظاري دارم ومردم به انتظار من گوش نميدهند. من كارهاي اجتماعي و انقلابي و سخنراني كردم تا خودم را كانديدا كنم، وقتي كسي رأي نداد عقدهاي ميشوم. يا ميخواستم امام جمعه شوم، امام حكم امام جمعهاي نداده، عقدهاي ميشوم. يا ازرئيسي به معاوني رسيدم اما اگر خدا بود عقدهاي نميشوم، چون خداي شهر و ده و خداي رئيس و معاون فرقي نميكند و يكي است. اگر قهر كرديد در اخلاص خود شك كنيد) 3 – وحدت حفظ ميشود. اگر خدا شد همه دور خط خدا ميچرخيم (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً) (آل عمران /103) اما اگر خدا نشد (إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ) (مومنون /91) من كنار ميكشم. من آتش را به طرف نان خودم ميكشم. در مسجد وقتي فرش نجس شد، همه گوشهي قالي را ميكشند و ميشورند، ولي وقتي فرش من نجس شد، همه ميگويند خودش بره پيش پدرش و فرشش را بشويد. اگر خدا بود همه دور خط اويند، اما اگر نبود همه من ميشوند ومنها زياد ميشود. خدا به آبروي شهداي ما اين اخلاص در كارهايمان(براي خدا بودن) را به همه اعطا فرمايد.
3- از امتيازات انقلاب ما عقيده الهي داشتن
2- بينشها و عقيدهها: (به قول امروزيها جهان بيني) عقيدهي يك مجاهد در انقلاب الهي با عقيدهي ديگري درانقلاب غير الهي فرق دارد. مؤمن به خدا، اجل و مرگ را در دست خدا ميداند (لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ) (احزاب /16) كجا فرار ميكني؟ فرارنكن كه فرار فايده ندارد (إِحْدَى الْحُسْنَيَيْن) (توبه /52) انقلابيون الهي ميفرمايند: ما چه كشته شويم و چه بكشيم، هر دو حسن است. خبر پيروزي گردان فجر را كه شنيديم. گروهي را تشكيل داده بودند، تيپ و گردان شهدا، جواناني بودند كه حاضربودند براي سر شكستن جلوي سپاهيان و سربازان و گردان بروند. از هر جا كه برق و مين و. . . دارد عبور كنند و اين هاكساني هستند كه نود و نه و صد در صد اينها شهيدند و اينها افراد زياد و انبوهي بودند كه براي انتخاب شدن دعوامي كردند. ولي بالاخره یک نفر از ميان آنها انتخاب شد و اين همان جواني است كه خواب ميبيند امام حسين درحال جارو كردن حرم هستند، آمدم جارو را بگيرم ولي ايشان گفتند: نه ياران با وفاي من ميآيند، من ميخواهم خودم حرمم را جارو كنم. كسي كه اين گونه جلو بيايد، امام حسين نيز به استقبالش ميآيد(گردان شهدا) 1 – و اين مؤمن خدا اجل را دست خدا ميداند. 2 – دنيا را كوچك و كم ميداند (مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ) (نساء /77) و اگر از جوان بپرسند براي چه به گردان شهدا ميروي؟ ميگويد: براي اين كه دنيا كوچك است و من در آن به تنگ آمدم(شيعهي علي بن ابيطالب) (فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَة) (خصائصالأئمة، ص63) از دنيا راحت شدم. «الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِن»(كافى، ج2، ص250) دنیا زندان مؤمن است. دنيا غنچه است «زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا» (طه /131) زيرا كه اين دنيا كه غنچه است، هيچ وقت براي كسي گل نشده است و همه منتظر گل شدن آن هستند(همه ميليارد جمعيت دنيا) مثل مادري كه منتظر بزرگ شدن بچه هايش است. وقتي بزرگ شدند ميگويد: كوچك بودند، بهتر بود. و نيز مثل زن فقيري كه خانمي را با كيف در حال دويدن ميبيند، در كيفش را باز كنيم نسخهي بچهاش در آن است و فقير ميگفته خوش به حالش. ميگويند جوان براي چه خودت را داوطلب ميكني؟ ميگويد: اگر بروم، نيم ساعت ديگر كنار پيغمبر هستم. در كربلاهر كه شهيد ميشد ميگفت من رفتم و ديگري ميگفت: سلام من را به رسول الله برسان و اين باورشان بود. و اين كه ابرقدرتها(آمريكايي ها) نميتوانند حريف اين انقلابيها شوند، به خاطر اين باور در ميان آن هاست و از تانك نميترسند، چون آخرش را شهادت ميدانند و آنها شهادت را دوست دارند. يك نفر زياد مسخره ميكرد، او را پيش رسول الله آوردند. پرسيدند براي چه اين قدر مسخره ميكني؟ ميداني اگرمسخره كني خدا آن دنيا به تو چه ميدهد؟ يك گردن مثل مو و يك سر مثل كوه. گفت گردن اين قدر باريك و كله آن طور؟ گفتند: بله. گفت: خوب گردنم و كلهام چنان است و روز قيامت همه به من ميخندند. (وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى) (اعلى /17) (وَ فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُن) (زخرف /71) در دنيا انسان هر چه كه خوش مزه بود و او يك يا دو بار خورد از آن دل زده ميشود مثل منظرهي زيبا يا موزه كه ده تومان ميدهي و ميبيني و ميگويي چقدر زيبا بود ولي حاضر نيستي دوباره ده تومان بدهي و ببيني. ميگويي اگر دو تومان بود حاضر بودم برم و ببينم. اگر چهار بار ببيني دفعهي پنجم نميروي. اگر بگويند مجاني برو ميگويي ديگر حال ندارم. دنيا طوري است كه بعد از چند بار از آن زده ميشوي، ولي قرآن ميگويد: بهشت طوري است كه هر چه آن را ببيني، ازآن زده نميشوي. ساختمانهاي عتيقه و قديمي را اگر آدم يك بار ببيند سير ميشود. «فِيهَا مَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَت»(منلايحضرهالفقيه، ج1، ص295) اين گونه ميباشد. نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده. و اميرالمؤمنين ميفرمايد كه: هر چه تعريف كني بالاتر از آن هست. آدم بايد جبهه را ببيند، جواني كه ميخواهد خط را بشكند ابداً رنگش نپريده است مثل گل است و انگار ميخواهد به خانهي عروس برود. به امام زين العابدين گفتند تو چرا شيك ميپوشي وقت نماز، مگر ميخواهي به خانهي عروس بروي؟ ميگويند: بله، وقتي انسان نماز ميخواند يكي از ثمراتش اين است كه حورالعين ميدهند و حورالعين از اين عروسها بهتر است.
4- يكي ديگر از امتيازات انقلاب استفاده از ابزار حق
3- ابزار و وسائل: انقلابهاي غير الهي كه صنفي و اقتصادي و شكمي است و يا استعماري و انتقامي است از هروسيلهاي انتخاب ميكنند اما انقلاب الهي ابزار و وسايل پيشرفتش خدا است. در تمام دنيا اگر ارتشي بگويد ايست بايد بايستد ولي در جبهههاي ما جهل و اجباري وجود ندارد، آگاه و بصير است و خود انتخاب كرده است. از ابزار حق استفاده ميكنند و مثل اين نامردها نيستند كه بگويند هدف وسيله را توجيه ميكند. پيغمبر ما وقتي بچهي كوچكي به نام ابراهيم داشت و او از دنيا رفت، اتفاقاً همان شب از دنيا رفتن بچه، سنگهايي كه از كرات بالا جدا ميشود(شهاب) كه آتش ميگيرد، همان شب آمد و مردم گفتند: قربان پيغمبرمان برويم، بچهي كوچكش كه ميميرد، كرات آسماني به هم ميريزد و اگر پيامبر ميخواستند از ابزار خرافي استفاده كنند ميگفتند: خوب شخصيت و عنوان ما جا افتاده است. ولي پيامبر بالاي منبر رفتند و گفتند: بچهي من مرد كه مرد. كرات آسماني به خاطر بچهي من كه مثل همهي بچه هاست تغيير نميكنند. مثلاً بچهاي را پيش آقاي قرائتي ميبرند و ميگويند اين مريض است و نفس تو شفاست و اگر آخوند دكان داري باشدمي گويد: خوب بده دعايي بكنم. ولي اگر آدم با تقوايي باشد ميگويد: نفس من با نفس بقيه فرقي نميكند و ميگويد: سورهي حمد ميخوانم اثر دارد. شايد قداست قرآن اثر كند و اين اخلاص است. مثلاً به حضرت علي گفتند: اگر ميخواهي حكومتت را نگه داري اينها را عزل نكن. بايد كنار بيايي(چهار تا سبيل راچرب كني) فرمود: «أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ»(نهجالبلاغه، خطبه 126) يعني شما ميخواهيد من با پاي شرك به توحيد برسم(رفتن به مكه باالاغ دزدي) با سازش با طاغوت و ظالم، پايههاي حكومتم را محكم كنم. تمام انقلابها براي اين كه پايههاي حكومتشان را محكم كنند، يك قراردادي با يك ابرقدرتي دارند ولي انقلاب الهي با هيچ ابرقدرتي زد و بند سري ومخفي و ظاهري ندارد. گروهي از قوم بني عامر آمدند پيش پيغمبر و گفتند ما به تو ايمان ميآوريم، ولي شرط دارد كه بعد از خودت حكومت را به دست ما بدهي. پيامبر اگر غير الهي ميخواست كار بكند، ميگفت: در اين اوضاع بي كسي اينها را جذب كنيم(خر ما از پل بگذرد) بعداً كاري نداريم. ولي گفتند اگر ميخواهيد ايمان بياوريد ولي من قول حكومت بعد ازخودم را به كسي نميدهم. گفتند: ايمان ميآوريم اما در مورد نماز كوتاه بيا. ولي پيامبر گفتند: اگر ميخواهيد مسلمان شويد بايد نماز هم بخوانيد. يعني پيامبر حاضر نيستند به خاطر بيشتر شدن مريدهايشان، گوشهي دين را بسابد. مسلمان با كسي سازش و مداهنه نميكند، ولي مدارا ميكند. و اين دو فرق دارند. مداهنه يعني: از مكتبت كوتاه بيا واز هدفت دست بكش(موضع ضعف) ترس، سكوت سياسي موقت، مدارا: مكتب قوي ولي از موضع مدارا و قوت ماتو را ميبخشيم. در اسلام مداهنه نداشته ولي مدارا داريم. با چه وسيلهاي انقلاب الهي پيش ميرود؟ با حقيقت نه با خرافات (یکی از دوستان ما رفته بود منبر، ديد مردم ميروند، گفت در را ببنديد بعد گفت فرق من و مرحوم كافي اين است كه پای منبر مرحوم كافي چون مردم زياد ميآمدند ميگفت در را ببنديد كسي نيايد و من چون كسي نميآيد در رامي بندم كه كسي خارج نشود مثال براي چانه زدن كه وقت برنامه را زياد كنند در بقالي چانه براي كم كردن و در اين جاچانه براي زياد كردن است)
5- هواداران انقلاب ما مؤمنين و پا برهنهها هستند
4- هواداران: در انقلاب الهي محرومان مؤمن هستند و در اين جا ميگويند اسلام به ماركسيست نزديك است، ولي خيلي دور است. 181 درجه از هم دورند. اين مكتبي است الحادي و غير خدا و در اين جا ممكن است اشتباه شود چون ماركسيست يك انقلاب كارگري، سوسياليستي و در اين جا ميگويند در انقلاب الهي مستضعفان حاكم ميشوند و در مالكيت كارگران. ولي مستضعفان كارگران نيستند، زيرا مستضعفان «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» (وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ) (اعراف /128) (وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى) (طه /132) هستند. يعني انقلاب آنها صنفي و شكمي ميباشد ولي انقلاب ما(الهي) مكتبي ميباشد. هواداران انقلاب الهي مؤمنين پابرهنهاي هستند كه ميخواهند حق را بگويند ولي جلويشان را ميگيرند. و در قرآن مواردي داريم كه ميگويند: اينهايي كه آمدند خل هستند، اينها سفيه هستند (أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ) (بقره /13) ما روشن فكران مثل اين سفيهان ايمان بياوريم و خدا ميگويد: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ» روشن فكران خودشان سفيه هستند (وَ لكِنْ لا يَشْعُرُون) (بقره /12) اينها سفيهي هستند كه شعور ندارند. زيرا گاهي سفيهي داريم كه خودش ميفهمد سفيه است، ولي اينها خودشان نميدانندسفيهاند «وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ» و نميداند كه سفيه است. به حضرت نوح ميگفتند اينهايي كه دور تو هستند و هوادار تو هستند يك مشت اراذل ميباشند. گفتند: اينها را كنار بگذار تا ما كه درجهي يك هستيم به تو ايمان بياوريم. فرمودند: (وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذينَ آمَنُوا) (هود /29) من مؤمنين را طرد نميكنم. هواداران انقلاب الهي محرومان دل سوخته و فطرت پاك هستند.
6- زمينههاي انقلاب ما اوامر الهي بود
5 – زمينههاي انقلاب: ماركسيستها ميگويند فشار است. يعني هر چه بيشتر به مردم فشار بيايد، مردم بيشتر آمادهي انقلاب ميشوند(مثل فنر كه اگر بخواهيم بيشتر بالا بپرد بايد بيشتر فشارش داد) ولي ما زمينهي انقلاب را فشارنمي دانيم. زمينه انقلاب را اوامر خدا ميدانيم. ميگوييم خدا گفته قيام كن كه زندگيت در فشار نباشد. مثل زن فرعون كه در كاخ فرعون بود و در فشار نبود ولي خدا ميگويد بايد بر عليه او قيام كني. به امام حسين (ع) گفتند هر چه ميخواهي(كاخ و طلا و باغ و. . .) به تو ميدهيم ولي قيام نكن، ولي امام حسين نپذيرفت زيرا حكم خداست كه نبايدطاغوت بر مردم حكومت كند. يعني اگر تمام طلاهاي روي زمين را به حزب اللهيها بدهند و بگويند ريگان باشد، ميگويند نه و دست نميكشند.
7- روش انقلاب ما الهي است
6 – روشها: روش غير الهيها اين است كه شهرهاي ما را بمباران ميكنند ولي ما چنين روشي نداريم. روش آنها اين است كه اسيران ما را زير شكنجه ميزنند ولي ما آب و غذا هم به آنها ميدهيم. روش ما اين است كه اسيران آنها را مشهد و پيش امام رضا (ع) ميبريم ولي آنها اسيران ما را كربلا نميبرند. روش ما اين است كه وقتي شير آوردند، حضرت علي به ابن ملجم كه قاتل او بود گفتند مقداري از اين شير را بدهيد، گفتند او قاتل است. امام فرمودند: ولي چون اسير است بايد به او مقداري شير بدهيد. ايران روي تمام كرهي زمين روسفيد است كه عراق شهرهاي ما را بمباران كرد. آباديهاي ما را ويران كرد. مامي توانستيم آباديهاي عراق را ويران كنيم و نكرديم. در مكتب ماركسيستيها، اين را بدانند كه اسلام اين گونه است كه حضرت علي به دشمنان وقتي پيروزي شد آب ميداد ولي دشمنان او آب را برويش ميبستند. ما مَرديم و روسفيد و ديگران نامرد و روسياه. «إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً»(المناقب، ج4، ص68) سلام ما به شهدائ اول انقلاب بشريت، كساني كه قيام كردند و به شهداء كربلا. و سلام و درود خدا و فرشتهها و اولياء وانبيا به رزمندگان ما در جبهه كه آبروي پيغمبر و اسلام ما را زنده نگاه داشتند وخدايا به ما توفيق بده كه پيش اين شهدا عزيز شرمنده نباشيم و آرزو و حال آنها برايشان نگه دار. و اگر جان ما را هم خواستي خط شكن باشيم كه اگر جان و مال ما را خواستي با كمال عشق بدهيم. واي كساني كه گوش ميدهيد. جوانهاي ما جانشان را دادند و تو و من هنوز از كمك تكان نخوردهايم و ما مسئوليم كه هر چه جان جواني گرفته شد ه و شهيد ميشود و گلي بر زمين ميافتد، مسئوليت ما سنگينتر ميشود. سواد دارها مسئوليت سواد دار كردن بي سوادها و پول دارها مسئول پول دار كردن بي پولها و قويها مسئولند به ضعيفها كمك كنند و همه مسئوليم به هر نحوي كمك كنيم. خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 495