responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 518
1- اهداف مادي و جسمي در تربيت انسان
2- اهداف اجتماعي و سياسي در تربيت
3- توجه اسلام به نيازهاي مادي و جسمي
4- هدف تربيت، خدايي شدن
5- نقش نيّت در تربيت
6- دور باطل در اهداف مادي
7- تلاش و همّت مظاعف براي رشد و كمال

موضوع: اهداف تعليم و تربيت در اسلام

تاريخ پخش:  24/05/89

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث رمضان 89 مسأله‌ي تعليم و تربيت است. گفتيم يك بحث سلسله‌اي باشد. كه همه‌ي مردم به خصوص آموزش و پرورش، امور تربيتي، طلبه‌هاي جوان، بالاخره پدرها، مادرها، اينهايي كه مسئول تربيت هستند، فرصتي هم هست و مدارس و دانشگاه‌ها تعطيل است، شايد بتوانيم. و بعد هم اين را به صورت سي‌دي در بياوريم در اختيار افراد باشد. موضوع اين بود كه هدف تربيت چيست؟

در جلسه‌ي قبل گفتيم كه دنيا تا چه نگاهي بكنيم. اگر كسي برود، پارچه بخرد، مي‌گويند: چه پارچه‌اي مي‌خواهي؟ پارچه‌ي كت و شلواري جنسش با پارچه‌ي پيراهني فرق مي‌كند. هدف تربيت چيست؟ تربيت براي زندگي بهتر، رفاه، آرامش، تأمين، نظم، برنامه، دقّت، اينها هست. اما فقط اينها نيست. فقط اينها نيست. انسان موجودي است، هم مادي و هم معنوي. ولذا ما در تربيت اين رقمي حساب كرديم.

در جلسات قبل معناي تربيت را گفتيم. حالا اهداف تربيت، ابعاد تربيت، ابزار تربيت، موانع تربيت، اينهايي كه گفتيم. اين جلسه ادامه‌ي جلسه‌ي قبل است كه اهداف تربيت چيست؟

1- اهداف مادي و جسمي در تربيت انسان

يك هدف‌هاي مادي داريم. هدف‌هاي جسمي، مثلاً اين انسان است. يك وقتي هدف‌هاي جسمي داريم. هدف‌هاي جسمي مثل تغذيه، مثل هواي سالم، مثل نظافت، كه اينها همه مربوط به جسم است. مثل تفريح و ورزش، مثل لباس، مسكن، همسر، لباس، همسر، مسكن. يكوقت در اين شعاع است. يعني فقط به ماديّات مي‌رسيم.

مي‌گويند: يكي از علما داشت عبور مي‌كرد، قديم. ديد در كوچه دو تا خانم به هم رسيدند، يكي از اين خانم‌ها، به آن خانم گفت كه: من تمام واجبات دخترم را درست كردم. اين آيت‌الله ايستاد گفت: ما يك عمر آيت‌الله هستيم. هنوز جرأت نمي‌كنيم بگوييم: به تمام واجبات عمل كرديم. بعد ديد مي‌گويد: كه لحاف كرسي برايش خريدم. مس خريدم. شكستني خريدم. گفت: خوب پس فهميدم واجبات تو چيست. تا ببينيم واجبات با چه نگاهي است.

دنيايي كه انسان را فقط از راه مادي مي‌بيند. خانم يا مردي كه خودش را برهنه مي‌كند، نيمه برهنه مي‌كند، اين اصل برايش تنش است. مي‌خواهد تنش را نشان بدهد. شكلش قشنگ است. سينه‌اش قشنگ است. بازويش قشنگ است. مي‌خواهد تنش را نشان بدهد. اين اصل برايش تنش است. اصل برايش حيا نيست. اصل برايش آرامش مردم نيست كه اين مردم بدن من را مي‌بينند، تحريك مي‌شوند و جايي ندارند ارضاء شوند، اذيّت مي‌شوند. مي‌گويد: به درك! من قشنگ هستم مي‌خواهم خودم را نشان بدهم. اصل برايش تنش است، روح نيست. يك اهداف جسمي است.

2- اهداف اجتماعي و سياسي در تربيت

يك اهداف سياسي است. كه مثلاً مي‌گوييم: مردم را تربيت كنيم، براي اهداف سياسي. اهداف سياسي يك مرحله بالاتر است. اهداف سياسي مثل چه؟ مثلاً ما بايد قانون داشته باشيم. ما بايد رهبر داشته باشيم. ما بايد استقلال داشته باشيم. بچه‌ها را تربيت كنيم براي قانون‌گرايي. رابطه با رهبر، استقلال، خودكفايي، ما بايد قدرت داشته باشيم. ما بايد خودكفا باشيم و… اينها هم يك اهدافي است يك خرده بالاتر از اهداف جسمي.

يك اهداف داريم، اهداف انساني. اين يك خرده مسأله‌اش بالاتر است. اهداف انساني، اين اهداف اجتماعي بود. اين هم اهداف انساني، مثلاً فقر زدايي، فقرزدايي، در جامعه‌ي ما فقير نباشد، خوب است. جهل زدايي، در جامعه‌ي ما بي‌سواد نباشد، خوب است. نوع‌دوستي، همديگر را دوست داشته باشيم، هدف خوبي است. عرض كنم به حضور جنابعالي كه مشورت، عزّت، تعاون، بايد با هم مشورت كنيم. بايد عزت داشته باشيم. بايد به هم كمك كنيم. اينها هدف‌هاي انساني است.

يك هدف داريم، هدف فكري. بالاتر است. هدف فكري اين است كه ما بايد به حكمت برسيم. به علم برسيم. به عقل جمعي برسيم. اينها هم هدف فكري است.

يك هدف داريم هدف نهايي. هدف نهايي اين است كه به خدا برسيم. هدف تربيت چيست؟ بچه‌مان را مدرسه مي‌گذاريم. كدام مدرسه مي‌گذاري؟ يكوقت مي‌گوييد: اين مدرسه معلم‌هايش خوب هستند. نمره‌هايش بيست است. حالا اين بچه، اين معلم‌ها، اين مدرسه‌اي كه بچه‌ات را مي‌فرستي، روي نماز بچه‌ها… من كاري به نمازشان ندارم! من مي‌خواهم بچه‌ام در كنكور قبول شود. اصول دينش كنكورش است. و لذا در تشويق هم مي‌گويند: اين رييس دبيرستان خوب است چون از دبيرستان ايشان بچه‌هاي زيادي به دانشگاه رفتند. خوب اين ارزش علمي دارد. ارزش اخلاقي چه؟ اين بچه‌هايي كه مثلاً درسشان خوب است، در كوچه همديگر را مسخره مي‌كنند يا نه؟ ادبشان در خانه چطور است؟ برخوردشان با استاد چيست؟ رابطه‌شان با خدا و نماز و مسجد و دين و قرآن چيست؟ ظلم ستيز هم هستند يا نه؟ حالا ممكن است نمره‌اش بيست باشد اما بگويد: ما كار نداريم. حالا آمريكا آمده تجاوز كرده به افغانستان، به عراق، حالا به ما چه؟ كشور ما كه نيست. من فعلاً فيزيكم بيست است. آمريكا هم هرجا مي‌خواهد… اصلاً كار ندارد. مثل اينكه مي‌گويد: من لباسم را اتو كنم ولو خانه‌ي همسايه زلزله مي‌شود. به درك! اين بچه را براي چه مي‌خواهيم تربيت كنيم؟

3- توجه اسلام به نيازهاي مادي و جسمي

مرادمان از تربيت، چشم‌انداز ما چيست؟ چشم‌انداز، چشم‌اندازهاي جسمي داريم. يعني تربيت براي اهداف جسمي، اهداف اجتماعي، اهداف انساني، اهداف فكري و علمي. همه‌ي اينها را ما قبول داريم. اسلام اينها را نفي نمي‌كند. براي همه‌ي اينها برنامه دارد. همين خوراك، شايد بگويم بيش از سه هزار حديث، بله خيلي بيش از سه هزار حديث ما براي غذا داريم. كه چه غذايي بخوريد. اين چيزهايي كه ما مي‌خوريم تك تك آن در روايات آمده است. مثلاً اسلام راجع به عدس چه مي‌گويد؟ راجع به لوبيا، راجع به باقالا، راجع به تره، راجع به پياز، راجع به سير، راجع به كاهو، راجع به كرفس، راجع به هويج، راجع به برنج، راجع به روغن، راجع به پنير، راجع به ماست، راجع به شير، راجع به خرما، راجع به انگور، چند هزار حديث براي تغذيه داريم.

راجع به جسم، چقدر حديث براي ورزش داريم. انشاءالله من يكي دو جلسه اسلام و تربيت بدني را صحبت خواهم كرد. اسلام و تربيت بدني. ما تربيت بدني را قبول داريم. تربيت جسمي را قبول داريم. راجع به هواي سالم، رواياتي داريم. راجع به همسر خوب، مسكن خوب، لباس خوب، راجع به تفريح، خيلي حديث داريم. آيه داريم، حديث داريم. ما همه‌ي اين اهداف را قبول داريم، منتهي مي‌گوييم: اينها هدف نهايي نيست. بنا نيست لباس من قشنگ باشد. چون اگر لباس من قشنگ باشد، پلنگ هم لباسش قشنگ است. خيلي پولدارهاي ما يك تكه از اين پارچه‌ها مثلاً پوست آهويي، يك چيزي مي‌گيرند فقط يقه‌شان را با پوست آهو درست مي‌كنند. آن كل و همه‌ي بدنش پوست آهو است. شما حالا يك چند سانت پوست آهو گرفته‌اي، مثلاً اين يقه‌ات را با پوست آهو…

مگر كمال به طلا است؟ خوب اگر كمال به طلا است، همين نزديك اراك شما يك جايي يك معدن طلا است. در همين استان شما است. موته! در راه گلپايگان و دليجان و آنجاست. سنگ طلا را هم من ديدم. سنگ است و داخلش برق مي‌زند. مثل اينكه مثلاً كسي ذراّت طلا را پوش داده است. اين خانم كمالش به اين است كه مثلاً يك كيلو طلا داشته باشد، يك سنگ شده است. بنا بود سنگ شويم؟ مثلاً دلم مي‌خواهد در دنيا يك باشم. كشتي‌گير دنيا شوم. وزنه‌بردار دنيا شوم. نمي‌دانم فوتباليست دنيا شوم. خوب خيلي مي‌خواهي مشهور شوي. كوه هيماليا از همه مشهورتر است. يعني شهرت هدف نهايي نيست. كسي بگويد: آقاي قرائتي خوشا به حالت! مي‌گويم: چرا؟ مي‌گويد: براي اينكه در ايران تو را مي‌شناسند. خوب كوه هيماليا را هم همه‌ي دنيا مي‌شناسند. بنا است قرائتي حديث بخواند كه هيماليا شود؟ بنا است خانم طلا جمع كند كه كوه موته شود؟ بپريم! خوب گنجشگ بيش از اين خلبان‌ها مي‌پرد. ببينيم! حيوان‌ها زير برف هم مي‌بينند. همسر داشته باشيم. اصلاً مرغ و خروس روزي چند بار با هم آميزش جنسي دارند. بدون دفتر ازدواج، عقد، اتاق خالي، ترس، هيچي! اگر بنا است شهوت باشد، كاش خروس بوديم! اگر بنا است مي‌پريديم، كاش گنجشك بوديم. اگر بنا است زيبايي باشد، كاش طاووس بوديم. اگر بنا است مشهور باشيم، كاش كوه هيماليا بوديم. اگر بنا است بالا برويم مگر دود بالا نمي‌رود، دود هم بالا مي‌رود. رو سياه است. ما انسان هستيم. اين هدف‌ها همه جزيي است. همه‌ي اين هدف‌ها بايد به يك هدف نهايي برسد. ما بايد بي‌نهايت شويم. مگر انسان مي‌تواند بي‌نهايت شود، بله! قرآن مي‌گويد: انسان ظرفيت را دارد. («وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها») (بقره/31) آيه‌ي قرآن است. («كُلَّها») يعني انسان ظرفيت بسياري از علوم را دارد. همه‌ي علوم را دارد. همه‌ي علوم را دارد. ظرفيت ما خيلي بالا است.

اين فِلَش كامپيوتر را برايتان مثل زدم. يكبار ديگر هم مي‌زنم. كسي فِلَش كامپيوتر در جيبش هست؟ به من بده. چون الآن خيلي‌ها در جيبشان است. ببينيد اين فلش به كامپيوتر مي‌زنيد. اين به اندازه‌ي يك تخم‌ كدو است. چند ثانيه صبر مي‌كنيم، ده‌ها هزار مطلب به اين منتقل مي‌شود. تازه جماد است. چند هزار مطلب در چند ثانيه به يك فلز منتقل مي‌شود. آنوقت خدا نمي‌تواند علوم را به مخ من و شما منتقل كند؟ پس ظرفيت ما ديپلم و ليسانس نيست. ما تا بي‌نهايت پيش مي‌رويم. تا بي‌نهايت پيش مي‌رويم. ديگر هم كسي نگويد: امام زمان چطور 5 ساله امام شد؟ اگر بشر توانست علوم را به اين فلش منتقل كند، خداي بشر هم اميرالمؤمنين، و علم امام حسن عسگري و علم امام صادق را به بچه‌ي 5 ساله به نام امام زمان منتقل مي‌كند. چطور بچه به امامت رسيد؟ انسان تا بي‌نهايت است. اين مثال را قبلاً هم زده بودم. حالا تكرار هم هست، ببخشيد.

4- هدف تربيت، خدايي شدن

هدف تربيت چيست؟ هدف تربيت، خدايي شدن. چون اگر آدم هدف باشد، ما بچه‌هايمان را طوري تربيت كنيم، كه جامعه بپسندد. خوب است. مراعات جامعه را دارد. مثلاً در تشييع جنازه نخند. چون همه دارند عزاداري مي‌كنند، غمناك هستند، حالا تو مي‌خندي؟ اگر جامعه وضع اقتصادي‌شان ضعيف است، شما زندگي‌ات را مرفّه قرار نده. به امام صادق (ع) گفتند: وضع گندم بد شد. فرمود: اگر وضع گندم بد است، چرا ما نان گندم مي‌خوريم؟ جو و گندم را قاطي كنيد. گفتند: وضع بدتر شد. فرمود: نان جو بخوريد. يعني ما بايد مراعات جامعه را بكنيم. توجه به جامعه در اسلام سفارش شده است. گفته: مثل مردم باشيد. («أَفيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النَّاس‏») (بقره/199) همان راهي كه مردم مي‌روند، برويد. خيلي جاها در فقه ما مي‌گويد: به عرف، ببينيد مردم چه مي‌گويند؟

ما جامعه را قبول داريم. اما جامعه براي ما هدف نهايي نيست. ليسانس و فوق ليسانس را قبول داريم، اما ليسانس و فوق ليسانس هدف نهايي نيست. علم را قبول داريم، اما اين مدرك‌ها علم نهايي نيست. هدف نهايي! چشم‌انداز ما بايد چشم‌انداز تا بي‌نهايت باشد. من براي سلامتي خودم صدقه مي‌دهم، خودم را قبول دارم. براي سلامتي مردم، آن را هم قبول دارم. چه اشكال دارد، نيت را چنين كنيم. من به يك فقير صدقه مي‌دهم، براي دفع بلا از همه‌ي زنده‌ها و مرده‌ها! هدف را بالاتر ببر. آب كه روي صورتت مي‌ريزي، خوب است براي اينكه صورتت نشاط پيدا كند. اما خوب وقتي نشاط پيدا مي‌كني، هدفت مادي است. وضو بگير، آب كه در صورتت مي‌زني، نيت وضو كن. نيّت وضو كردي، همان نشاط گير تو مي‌آيد، يك ثواب هم گير تو مي‌آيد. مگر براي خانم چادر نمي‌خري؟ خوب اگر براي خانم بخري، زنداري مي‌شود. عيد نوروز بخري، عيدي مي‌شود. براي عروسي بخري، مي‌شود عروسي. اما اگر تولد زهرا (س) اگر روز زن چادر خريدي، اين غير از اينكه خانمت چادر دار مي‌شود، با همان چادر عروسي هم مي‌رود، خوب براي خانمت هم چيزي خريدي، اما رنگ حضرت زهرا هم پيدا مي‌كند. اين عبادت مي‌شود. ما مي‌توانيم تمام كارهايمان را با نيت توسعه بدهيم.

5- نقش نيّت در تربيت

امام ديد يك كسي خانه‌‌اش را خراب مي‌كند. گفت: چرا خراب مي‌كني؟ گفت: خراب مي‌كنم كه دودها از آشپزخانه بيرون برود. گفت: خوب شما كه آشپزخانه را سوراخ مي‌كني، چرا مي‌گويي: سوراخ مي‌كنم كه دود بيرون برود؟ بگو: سوراخ مي‌كنم كه نور داخل بيايد. چون از همين سوراخي كه دود بيرون مي‌رود، از همين سوراخ هم نور داخل مي‌آيد. منتهي براي خروج دود ارزشي نيست. اما براي ورود نور، مي‌گويي: مي‌خواهم ببينم طلوع كرد يا غروب كرد. اين خيلي مهم است.

تو كه شيرجه مي‌روي، خوب قصد غسل جمعه هم بكن. روز جمعه در خانه‌شان حمام است، حمام مي‌رود، دوش هم مي‌گيرد، اما نيت غسل جمعه نمي‌كند. اين خسارت است. مگر نمي‌خواهي بنشيني، خوب آنطرف بنشين كه سمت قبله است. لازم نيست نماز بخواني. آدم وقتي مي‌نشيند صندلي‌اش رو به قبله باشد، ولو عبادت نكند، انگار عبادت است. شما شب وضو بگير، بخواب. خواب هم كه هستي، انگار عبادت مي‌كني. تا صبح خوابي، ولي انگار عبادت مي‌كني، چون با وضو خوابيدي. انسان مي‌تواند تا بي‌نهايت، دعا كه مي‌كني مثلاً بعضي‌ها نماز شب كه مي‌خوانند، در نماز شب به چهل تا مؤمن، مثلاً مي‌گويد: «اللهم اغفر ل…» بنده اگر نماز شب بخوانم، توفيقم بده، مي‌گويم: «اللهم اغفر لعلي و من أَحَبَّ» هركس او را دوست دارد. چون شما در نماز نمي‌گويي: «سمع الله لحمدي» مي‌گويي: «سمع الله لمن حمده» يعني هركس حمد مي‌كند. اگر بگويم: «سمع الله لحمدي» يعني خدايا تو الحمدلله مرا شنيدي. من مي‌گويم: «سمع الله لمن حمده» يعني خدايا تو همه‌ي حمدها را مي‌شنوي. نه حمد مرا مي‌شنوي. چرا مي‌گويي: («اياك نعبد») زشت است بگوييم: «اياك اعبد» يعني تنهايي هم كه نماز مي‌خواني حق نداري بگويي: «اياك اعبد و اياك استعين» ولو يكي هستي، بايد بگويي: («نعبد و نستعين») يعني يكي هم هستي، نگاهت نگاه جمعي باشد.

ببين امام چطور دعا مي‌كند. «اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَان‏ٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوب‏» (بحارالانوار/ج95/ص120) همه‌ي گرفتارها، همه‌ي مريض‌ها، همه‌ي مرده‌ها، همه‌ي فقيرها، همه، همه، همه… اي خدا يك داماد خوب قسمت دختر من كن! (خنده حضار) دخترهاي ديگر آدم نيستند؟ بگو: خدايا براي همه بي‌همسرها، كدام يك از ما هستيم كه به مردم چين دعا مي‌كنيم؟ يك ميليارد كافر آنجاست. خدايا وسيله‌ي هدايت همه‌ي منحرفين را هدايت كن.

آدم‌هايي كه زن ندارند، فردگرا هستند. مي‌گويد: خودم، كُتم، شلوارم، كيفم، كفشم (خنده حضار) اما زن كه گرفت يك خرده باز مي‌شود. مي‌گويد: خودم، زنم، مادر زنم، بچه‌ام (خنده حضار) اين خودم باز مي‌شود. يكي از بركات ازدواج اين است كه آدمي كه همسر ندارد، تا دَم دماغش را مي‌بيند.  خودم، كتم، شلوارم، كفشم، كيفم، تا ازدواج كرد مي‌شود: خودم، پدر زنم، مادرزنم، بچه‌ام، خواهر زنم، باز مي‌شود. انسان تا بي‌نهايت مي‌تواند پرواز كند.

در همين اراك چه زمين‌هايي براي زوّارهاي امام حسين وقف شده است. تا صدام بود كه نمي‌دادند، مي‌گفتند: خوب گلوله مي‌آيد در سر خودمان مي‌خورد. الآن يكي از مسئولين اوقاف مي‌گفت: پول‌ها جمع شده، براي امام حسين صحن درست كنيم. خدا مي‌داند چه وقت از دنيا رفته، بعد حالا اين صحن را بسازند ممكن است،  پانصد سال بعد افرادي كه كربلا مي‌روند، در صحن جديد يا در هر صحني درست كنند، آن سلام كه مي‌كنند، آن آقاي اراكي هم درثوابش شريك باشد. ما مي‌توانيم. ولذا در دعا داريم خدايا مرا شريك در همه‌ي خيرهاي هستي قرار بده. الله اكبر! اين را هدف مي‌گويند. بعد مي‌گويد: خدايا اگر كار من هم خوب است، همه‌ي مردم را در كار من، اگر كار من خوب است، همه‌ي مردم در كار من شريك باشند. اگر كار مردم خوب است، من در كار خير مردم… اين تربيت اسلامي اين است.

شما در نماز حق نداري بگويي: «السلام عليَّ و علي عباد الله» بايد بگويي: «السلام علينا» چرا «عليَّ»، «علينا» همه! شما در نماز حق نداري «اِهدني» بگويي. بايد بگويي: «اهدنا»، «السلام علينا»، «اهدنا» هدف بلند باشد. تربيت اسلامي چون آخرت را مي‌بيند، چشم‌اندازش دور است. تربيت غير اسلامي چون هدف را نمي‌بيند، همين خودم، دخترم، دامادم، عروسم، خانه‌ام، همسايه‌ام، اين چشم‌انداز. اينكه مي‌گويند: نيت خالص معنايش اين است. قصد قربت يعني هركاري مي‌كني نيت تو رضاي خدا باشد. معناي قصد قربت اين است. و اگر قصد قربت نباشد، نماز باطل است. شما نماز بخوان ولي قصد قربت نكن، باطل است. اين قصد قربت كه دائم گفتند، مي‌خواهد تو را از خاك به ماوراء ببرد. هدف تربيت چيست؟ چشم‌انداز بي‌نهايت!

6- دور باطل در اهداف مادي

چشم‌انداز بي‌نهايت. آرزويت چيست؟ والله اين كنكور را بگيريم. سربازي هم برويم. بلكه انشاءالله در مثلاً دانشگاه مدركي بگيريم، بالاخره وارد زندگي شويم. خوب براي چه؟ خوب هيچي زندگي كنيم ديگر! ببين ديدگاه ديگران. ديگران مي‌گويند كه كار بكن. كار براي چه؟ خوب براي اينكه يك لقمه گير بياوري بخوري. خوب براي چه مي‌خوري؟ خوب بخوريم كه جان داشته باشيم كار بكنيم. كار كن براي اينكه يك چيزي گير بياوري، بخوري. بخور براي اينكه جان داشته باشي، كار كني. كار كردن براي خوردن، خوردن براي كار كردن. اين هدف، اين يك هدف مادي است.

اما هدف الهي، («إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ») (بقره/156) من نظرم، اگر نظرخدا بود، شما ديگر قهر نمي‌كني. مردم قدر ما را ندانستند. ما اين همه به او درس داديم، اين بچه مدرسه‌اي ما را در كوچه ديد، سلام نكرد. نكند! تو براي خدا درس دادي، اجر تو با خداست. سلام بكند يا نكند. در عروسي ما را دعوت نكرد. نكند! آخر ما عروسي‌مان دعوتش كرديم. تو براي خدا دعوتش كردي. اگر آدم براي خدا كار بكند، هيچو‌قت غصّه نمي‌خورد. چون من با مردم كار ندارم. من براي خدا آمدم سخنراني بكنم. كمك بكنيد يا نكنيد فرقي نمي‌كند. اگر آدم براي خدا بود، قهر نمي‌كند. اگر براي خدا بود، استعفا نمي‌دهد. اگر براي خدا بود، عقده‌اي نمي‌شود. من بارها اين مثل را زدم. اين همه مردم ظهر عاشورا حسين حسين مي‌كنند. حسين، حسين، حسين، حسين، حسين، حسين، امام حسن قهر نمي‌كند. بگويد: خوب يكبار هم حسن، حسن بگوييد! خوب ما هم در اين مملكت امام هستيم. برادر بزرگتر هم هستيم. اگر همه‌ي كره‌ي زمين حسين حسين كنند، امام حسن قهر نمي‌كند. اما اگر براي او چاي بياورند، براي من نياورند، من قهر مي‌كنم. يعني ما وقتي هدف ما مادي بود، سر چاي قهر مي‌كنيم. سر اينكه من براي او نيم سكه آوردم. او براي من ربع سكه آورد. من افطاري دعوتش كردم، او دعوت نكرد. من ديدن او رفتم. او ديدن من نرفت. من برايش سوغاتي آوردم. او براي من نياورد. اگر هدف دنيايي باشد، سر يك پارچه، سر يك روسري با هم قهر مي‌كنند. امام در هواپيما مي‌نشيند. از ايشان مي‌پرسند، قيافه‌ي امام هم اينطوري است. از ايشان مي‌پرسند چه احساسي داري؟ خوب ممكن است هواپيما سرنگون شود. مي‌فرمايد: هيچ! ما مي‌خواهيم به وظيفه عمل كنيم. اگر رفتيم و حكومت اسلامي تشكيل داديم، الحمدلله! اگر هم هواپيما را بختيار و شاه‌ و طرفدارهاي شاه و آمريكا هواپيما را سرنگون كردند و باز هم شهيد شديم، الحمدلله!

قرآن يك آيه دارد، مي‌گويد: («يَقْتُلُون‏») پشت سرش مي‌گويد: («يُقَتِّلُون‏») (توبه/111) («يَقْتُلُون‏») يعني اين دشمن خدا را مي‌كشد. («يُقَتِّلُون‏») يعني دشمن خدا اين را مي‌كشد. بعد مي‌گويد: هردو قشنگ است. من دشمن خدا را بكشم، الحمدلله پيروز شدم دشمن خدا من را بكشد، الحمدلله شهيد شدم. ولذا قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: («إِحْدَى الْحُسْنَيَيْن‏») (توبه/52) اين كلمه در قرآن است. («إِحْدَى الْحُسْنَيَيْن»)

يك پيرمردي كاشان بود، خيلي نوه و نتيجه و اولاد داشت. عيد بود و همه ريختند، اين هم شروع كرد همه‌ي نوه‌هايش را بوسيد. وسط اينكه همه را مي‌بوسيد يك خانمي هم نامحرم بود، او را هم بوسيد. (خنده حضار) منتهي پيرمرد بود. هشتاد سالش بود. بالاي هشتاد سالش بود. گفتند: پدر بزرگ اين را بي‌خود بوسيدي! گفتند: چرا؟ گفت: اين نامحرم بود! گفت: اِ… بيا پس بده. (خنده حضار) يعني مي‌خواست بگويد: دو سمتش مشكل است. خوب پيرمرد بود. اين را يكوقت شما جوان‌ها ياد نگيريد. (خنده حضار)

عرض كنم به حضور شما كه قرآن بخوانم. نصفش را من مي‌گويم ببينم گرفتيد يا نه؟ قرآن كنار («يَقْتُلُون») چه دارد؟ («يُقْتُلُون»). يعني («يَقْتُلُون») در قرآن است. چسبيده، كنار («يَقْتُلُون»)، («يُقْتُلُون») است. قرآن مي‌گويد: («إِحْدَى الْحُسْنَيَيْن») حُسني يعني نيكو. («إِحْدَى الْحُسْنَيَيْن») يعني هردو نيكو است. جمهوري اسلامي تشكيل داديم، يك هواپيما سرنگون شد. آدم وقتي هدفش خدا شد، نه قهر مي‌كند. نه عقده‌اي مي‌شود. نه استعفا مي‌دهد. نه چشم‌داشتي به اينكه حالا ما چه كرديم. خوب آنها كه براي ما نياوردند كه ما ببريم. او براي بچه‌هاي من چه آورد كه برايش ببرم؟ اين معامله است. اهداف، هدف بلند.

7- تلاش و همّت مظاعف براي رشد و كمال

ارزش هر كسي به همتش است. اينكه مقام معظم رهبري فرمود: همت مضاعف، اين همت مضاعف در قرآن است. قرآن مي‌گويد: («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا») (نسا/136) يكبار ديگر برايتان بگويم. «آمَ» «آمِ» («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا») آيه‌ي قرآن است. اي كسي كه ايمان داري، قانع به ايمان نباش. برو ايمانت را قوي‌تر كن. قران يك آيه دارد، مي‌گويد: («وَ بَشِّرِ الصَّابِرين‏») (بقره/155) بعد مي‌گويد: صابر كم است. («لِكُلِّ صَبَّار») (ابراهيم/5) «صابر» يعني صبر كن. («صبّار») يعني خيلي صبر كن. يعني مضاعف. خدا به پيغمبرش مي‌گويد: («مِنْ لَدُنَّا عِلْماً») (كهف/65) يعني علم تو لَدُني است. يعني علم تو وصل به علم خداست. اما در عين حال («وَ قُلْ رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً») (طه/114) با اينكه علم تو بند به علم خداست، علم مضاعف، همت مضاعف، همت بلند!

برادرهاي يوسف گفتند: غلط كرديم. يوسف گفت: همين الآن شما را بخشيدم. («لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»)، (يوسف/92) («الْيَوْمَ») يعني همين الآن، همين الآن همه شما را بخشيدم. اين را روح بزرگ مي‌گويند. خانم غيبت تو را كردم. تو را بخشيدم. ماه رمضان است. ماه رمضان ماه عفو است. خدا همه را مي‌بخشد، من نبخشم. من مي‌خواهم خدايي شوم. خدايا همينطور كه همه را مي‌بخشي، من هم هركس به من ظلم كرده است را بخشيدم. اين مي‌شود خدايي. نخير!من روز قيامت مي‌خواهم يقه‌اش را بگيرم. پشت سر من بد گفته است. آبروي مرا ريخته است. بيا! كسي مي‌تواند آبروي تو را بريزد. پس امامان چه مي‌گفتند؟ امام (رضوان الله تعالي عليه) سفارش مي‌كرد روي مناجات شعبانيه. در مناجات شعبانيه اين جمله هست. «الهي بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي‏» (بحارالانوار/ج91/ص96) زيادي ما دست خداست. نقص ما هم… اينطور نيست كه او بخواهد، مگر مردم هرچه بخواهند، مگر شاه هرچه خواست توانست. شاه خواست اسم امام خميني را نبرند. برايش سه صلوات فرستاديم. به كوري چشمش! زليخا خواست هيچ‌كس نفهمد. درها را سفت بست كه هيچ‌كس نفهمد. همه فهميدند! اينطور نيست كه اگر زليخا درها را ببندد، خدا كار خودش را مي‌كند. تو درها را ببند. اما من لو مي‌دهم. تو قانوني وضع كن كه عكس امام خميني نباشد. هيچ مرجع تقليدي به اندازه‌ي امام خميني عكسش چاپ نشد. روي همه‌ي اسكناس‌ها هست. خدا دارد خدايي مي كند. حالا اين مثلاً غيبت تو را كرده است، نمي‌گذري. نه آبروي مرا ريخته است. آبروي تو دست اين نيست. اگر خدا خواسته باشد به تو آبرو بدهد، هرچه مردم بيشتر به تو بد بگويند…

من دانمارك بودم. رفتم نزد… حالا اسمش را نمي‌گويم. يكوقت او را نگيرند. گفتم: وضع چطور است؟ گفت: از وقتي كاريكاتور كشيدند، به پيغمبر اسلام جسارت كردند، آمار مسلمان‌ها در دانمارك بيشتر شد. اينطور نيست. فيلم مارمولك را كه ساختند، يك كسي گفت: آقاي قرائتي آبروي روحانيّت رفت. گفتم: چرا؟ گفتم: مارمولك كه حيواني كوچولو است. مي‌تواند آبروي ما را بريزد. يك نهنگ هم يك آخوند را خورد، حضرت يونس را پس داد. (خنده حضار) مگر آخوند يك وجودي است كه با يك مارمولك از بين برود. امام حسين را زير سم اسب كردند، تازه گنبدش طلا شده است. اگر شما طرفدار حق باشي، هرچه بيشتر تهمت بزنند، («إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ») قرآن بخوانم. («إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا») (حج/38) ما بايد با خدا گره بخوريم. همه چيز حل مي‌شود. هركس خدا دارد، همه چيز دارد. هركس خدا ندارد، هيچ چيز ندارد.

هدف‌هاي مادي، شكمي، شهوتي، حقوقي، پُستي، مقامي، رياستي، چيزي نيست. رييس جمهور شد آقاي رجايي خدا رحمتش كند. امام فرمود: آقاي رجايي! رييس جمهور ايران شدي؟ ايران يك تكه از آسيا است. آسيا يك تكه از كره‌ي زمين است. كره‌ي زمين يك تكه از منظومه‌ي شمسي است. منظومه‌ي شمسي يك تكه از فلان كهكشان است. اين كهكشان يك تكه از كهكشان‌هاي ديگر است. چيزي نيست. كه حالا براي رييس جمهوري اينقدر جنايت و اينقدر هاي و هوي و چه چيزي است؟ حالا يا چهار سال يا هشت سال، چه خبر است! آقاي قرائتي، مي‌دانيد سخنراني مي‌كنيد چند هزار نفر، گفتم: بله، بنده سخنراني مي‌كنم، پنج هزار نفر مي‌نشينند، دو هزار نفر مي‌نشينند. اما اگر بگويند: قرائتي را اعدام مي‌كنيم. ده هزار نفر مي‌آيند. يعني نگاه مردم كه دليل عزت نيست. مردم سخنراني كني گوش مي‌دهند. يك ميمون هم در تلويزيون برقصد، ممكن است نگاهش كنند. من نبايد بگويم همه پاي تلويزيون نشستند. من هم كنار بروم، يك ميمون برقصد. همه نگاهش مي‌كنند. (خنده حضار) من اگر خدا در كارم نباشم، قرائتي و ميمون يكسان است. اين كلمه براي آيت‌الله بهاءالديني است. گفت: قرائتي نگويي: در تلويزيون هستم. اگر هدفت گم شود، خدا را فراموش كني، اگر براي خدا كار نكني، همه‌ي ايران تو را مي‌بينند، همه‌ي ايران رقص ميمون را هم مي‌بينند. تو و ميمون يكسان هستيد. «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِك‏» (بحارالانوار/ج95/ص389) در دعاي ماه رجب است. باختند آنهايي كه براي غير خدا كار كردند.

خدايا تو را به آبروي آنها كه فهميدند و خودشان را به غير تو نفروختند، و هدف را از شكم و شهوت و پول و پست و خودشان را از اينها بيرون كشيدند، با تو گره خوردند. به آبروي آنها توفيق بده ما هدف را گم نكنيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 518
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست