نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 578
1- گنهكار بيحيا، احترام ندارد 2- تحيّر و سرگرداني، از آثار گناه 3- بيثباتي فكري و رفتاري، در اثر گناه 4- بهرهگيري از محتواهاي هنري، نه فقط ظواهر زيبا 5- جذب جوانان از راههاي درست و منطقي 6- عكسالعمل گناه در زندگي انسان 7- نقش گناه در انحراف انسان 8- بهترين راه سير و سلوك، انجام واجبات، ترك محرمات
موضوع: آثار و پيامدهاي گناه(5)
تاريخ پخش: 04/05/91
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحث امسال رمضان 91 در ساري ضبط ميشود. موضوع بحث گناه است. خيلي بحث مهمي است. گفتم كه من تقريباً 27 سال پيش، اين بحث را گفتم و كتاب هم شد به اسم گناهشناسي. اما خيلي حرف از 25 سال پيش تا حالا جمع شده كه من نگفتم. گفتم يكبار ديگر بگويم. هم نسل عوض شده و هم حرفهاي تازه زيادي گير ما آمده است.
چند جلسه دربارهي آثار گناه صحبت كرديم. حالا چرا اين بحث را ميگوييم؟ اميرالمؤمنين از پيغمبر پرسيد، بهترين كار در ماه رمضان چيست؟ فرمود: ورع! گناه نكردن. آثار گناه تا 50، 60 مورد در يادداشتهايم هست. هر جلسه چند مورد را گفتهام. سعي ميكنم امروز تمام شود. يا امروز يا جلسهي بعد. چون اگر خواسته باشيم مفصل بگوييم، خيلي حرفهاي ديگر ميماند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»، موضوع: آثار گناه. ده، پانزده مورد را گفتيم.
1- گنهكار بيحيا، احترام ندارد
15- يكي از آثار گناه اين است كه گناهكار بي حيا، ديگر احترام ندارد. بحث ما تقريباً 95 درصدش قرآن است. قرآن ميگويد: اگر كسي همسرش را طلاق داد، طلاق حلال است، ولي حديث داريم بدترين چيزها طلاق است. حديث داريم بدترين حلالها، طلاق است. حلال است، ولي بدترين حلالها است. مثل آب لجني كه در جوي است.آب لجني كه در جوي است پاك است، اما بدترين پاكهاست. يعني نميشود خورد.
اسلام هم براي طلاق خيلي گير گذاشته كه طلاق واقع نشود. يكي از گيرهايي كه گذاشته گفته طلاق به قهر نيست. گاهي وقتها چيزي با هم جفت نميشود. مثل اسفناج و گلابي. به هم جوش نميخورند، پيوند نميخورند. وقتي واقعاً كارد به استخوان رسيد، كه زن و مرد با هم توافق ندارند. هيچ جوري، يك وقت بهانه ميگيرند. تو شش ماه بزرگتر هستي. تو يك دندانت پشت دندان ديگرت است. تو مادرت چنين گفته. گفتم: شيراز برويم، تو گفتي: مشهد برويم. نميدانم گفتم: رنگ پرده اينطور باشد. اينها بچگي است. اينها سليقه است، اينها پيداست روح كوچك است كه زندگي را متلاشي ميكنند به خاطر يك چيز جزئي. واقعاً روح كوچك است. ولي بعضي وقتها نه، روح بزرگ است. ولي توافق نيست. فكر دو تاست. با هم جوش نميخورد. آنجا اگر ضرورت شد، طلاق بدهيد. در عين حال گفته: زن از خانه شوهر بيرون نرود. يعني حتي آن چند ماهي كه بعد از طلاق است، باز هم زن در خانه بايستد. بعد هم خدا ميگويد: خانه، خانهي خودت است. آيهاش اين است. ميگويد: (لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِن)(طلاق/1) مرد طلاقش دادي، ولي حق نداري از خانه بيرونش كني. در همان خانهي خودت كه خانهي خودش است بماند، يعني زن احترام دارد.
البته اگر اين زن، زن فاسدي بود. خواست به كوري چشم شوهري كه او را طلاق داده، تلفن كرد به مرد ديگر در خانه بيايد. يعني خانه را فاحشه خانه كرد. براي اينكه از مردش انتقام بگيرد، با مردهاي ديگر تماس گرفت، رو بروي شوهرش، كه بگويد: اگر تو نخواستي، به درك! اين از تو بهتر است. اگر زني، فاسد شد يعني گناهكار بيحيا كه مرد غريبه در خانهي شوهرش ميرود، اينجا ميگويد: ديگر احترام ندارد. (إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ) (طلاق/1) اگر يك زني، فاحشه يعني دريده و بيحيا شد! اگر كسي به بيحيايي گناه كرد، گاهي وقتها انسان در دلش حواسش به كس ديگر است، خوب آن لو نميرود. پيدا نيست. گاهي نه، اصلاً علناً مثلاً عكس معشوقهاش را روي موبايلش ميآورد و به خانمش ميگويد: ببين، اين مرا ميخواهد. تو نبودي اين هست. عكسش هم در موبايل من است. اگر رسيد به جايي كه زن فاسد شد، آنجا از خانه بيرونش كنيد. پس زن محترم است، مادامي كه… مرد هم همينطور است. ما در اسلام داريم مردي هم كه فاسد است بايد مواردي او را خواباند و شلاقش زد. اگر فساد، فساد علني شد، حتي داريم (وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنينَ) (نور/2) برويد كنار چهارراه بزنيد كه يك عده هم ببينند. يعني اگر گناه به بيحيايي رسيد، ديگر انسان احترام ندارد. اين از آثار گناه است.
دو جا در قرآن داريم: (إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ) يكي در سورهي طلاق آيهي يك. يكي هم در سورهي نساء آيهي 19. اينجا هم ميفرمايد: مرد حق ندارد زن را به خاطر سختي، تحت فشار قرار دهد، مانع ازدواجش شود. زني طلاق گرفته، يا دختري، يا زن اول است، مثلاً طلاق گرفته ميخواهد زن دوم قرار بدهد. آزاد است، شوهر دوم را انتخاب كند. اما اگر (يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ) شوهر دومش، شوهر نبود. خلافكار بود، اينجا ميفرمايد: شما آنجا حق داريد زن را مهار كنيد. اجمالاً زن آزاد متدين حتي در زمان عدّه طلاق عزيز است، محترم است، مرد بايد خرجياش را بدهد، مرد حق ندارد از خانه بيرونش كند. براي اينكه مرد هم منت سر زن نگذارد، ميگويد: خانم خانه، خانهي خودت است. بمان، محترم هم هستي، اما اگر زن خواست از اين قانون سوء استفاده كند، گفت: خيلي خوب، حالا كه اسلام گفته من تا چند ماه در خانهات باشم، يا الله به پسرعموهايش ميگويد: بيايند، به پسرداييهايش ميگويد: بيايند و بروند و خوش و بش، بزن و بكوب و مثلاً ميخواهد بگويد تو طلاقم دادي، طوري… بگوييد… نشد! از تو بهترها هستند. اگر خانه را عياش خانه كرد، مرد ميتواند اينجا خانم را از خانه بيرون كند. مانع ازدواجش شود.
مسألهي ديگر آثار گناه، گناه و گيجي!
2- تحيّر و سرگرداني، از آثار گناه
16- گناه و گيجي، گناه سبب گيجي است. يك چيزي ما در كاشان ميگوييم. به نظرم همهي ايران بگويند. ميگويند: دروغگو حافظه ندارد. يك چيزي ميگويد، بعد از دو سه دقيقه يك چيز ديگر ميگويد. يعني قاطي ميكند. گيج است! قرآن ميفرمايد: (إِنَّهُمْ لَفي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ) (حجر/72) (يَعْمَهُونَ)با عَمَهَ يعني تحيّر، (سَكرِ) سُكران، گيج، مست. گناه، گناهكار را مست ميكند. نميداند چه كند. و لذا گاهي به كسي ميپرد و گاهي هم خودش را ميزند. گاهي مردم را ميزند و گاهي خودش را ميزند. گاهي سر كسي را به ديوار ميزند، گاهي سر خودش را به ديوار ميزند. اصلاً نميداند چه تصميمي بگيرد. گناه عقل و هوش انسان را محو مي كند. شناخت او را از او ميگيرد. (إِنَّهُمْ لَفي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ) سورهي حجر، آيهي 72.
گناه آوارگي ميآورد. در قرآن يك قصهاي هست براي بني اسرائيل، ميگويد: برويد در جبهه بجنگيد، برويد منطقه را بگيريد، با دشمنان بجنگيد، گفتند: ما نميجنگيم. هرچه فرمود: جبهه، جنگ، دشمن، قيام، انقلاب، گفتند: (اذْهَبْ) برو، (أَنْتَ وَ رَبُّكَ) به موسي گفتند: تو و خدا برويد، دعواهايتان را بكنيد، (إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ) (مائده/24) ما اهل جبهه نيستيم. نتيجهاش چه شد؟ قرآن فرمود: (يَتِيهُونَ فىِ الْأَرْضِ) (مائده/26) چهل سال در بيابانها سرگردان بودم. چهل سال سرگردان بودم. الآن مشابه آن هست. ايران كه جنگ شد، بعضي به جاي اينكه جبهه بروند، گفتند: ما نيستيم و رفتند جزء منافقين شدند. الآن منافقين هيچ كشوري اينها را راه نميدهد. واقعاً اگر آدم ميخواهد چطور يك كسي چهل سال، البته اينها هنوز چهل سال نشدند. چند سال ديگر مانده است. خوب تا چند سال ديگر هم تمام ميشوند.
يك كسي يك خر نزد ملا نصر الدين آورد، گفت: اين را چيز يادش بده. گفت: خوب پول بده. گفت: برو بيست سال ديگر بيا.به او گفتند: خر كه چيزي ياد نميگيرد. گفت: ببين، من گفتم: برو بيست سال ديگر بيا. بيست سال ديگر يا من مردم، يا اين مرده، يا خره! حالا سي و دو سه سال دارد ميشود. يك هفت سال ديگر ميشود چهل سال! چهل سال ديگر هم نسلي از اين منافقين نيست. اما (يَتِيهُونَ فىِ الْأَرْضِ) كسي كه دستش را از دست امام بردارد، ولي خدا، فقيه عادل، جانشين امام زمان، دستش را از دست اين برميدارد، در دست منافقين ميگذارد. منافقين هم رهبرش دستش را در دست خانمش ميگذارد. اين (يَتِيهُونَ فىِ الْأَرْضِ)آيهي قرآن است. (يَتِيهُونَ) تيه يعني گيجي!
17- گناه آوارگي ميآورد. ما داريم افرادي كه در شهرشان يك گناهي ميكنند. بعد ميبينند بد شد، فرار ميكنند. از شهرشان جاي ديگر ميروند. بسياري از افرادي كه فرار ميكنند، يك منطقهي ديگر ميروند، اين به خاطر اين است كه اين يك گناهي كرده، لو رفته، در شهر خودش نميتواند، خوب… گناه و گيجي، گناه و آوارگي…
خيليها به خاطر درآمد زندگيشان را از هم ميپاشند. قناعت نميكنند. بابا يك خرده زندگيات را ساده بگير، در شهر خودت زندگي كن. اين به خاطر اينكه يك پول بيشتري پيدا كند، خودش را به آب و آتش ميزند، دست به يك كارهايي ميزند، از يك كشورهايي يك چيزهايي حمل و نقل و گمرك و زد و بند و رشوه اصلاً زندگي و همه چيزش را از دست ميدهد، به خاطر پول. گناه او را اين رقمي كرده است.
قانوني كه اخيراً گذاشته شد. ما مسؤولينمان خوب هستند فقط يك عدهشان دير تصميم ميگيرند. خيلي دير تصميم ميگيرند. از اول بايد اين قانون درست شود. يك دختر دانشجو شهر خودش درس بخواند. محلهاش را ميشناسد، خانهي بد اجاره نميكند. پدر و مادرش نظارت ميكنند. در محله بالاخره شناخته شده است، زودتر شوهر گيرش ميآيد. دختر را ميفرستند يكجا و پسر را به شهر ديگر ميفرستند. حالا به هواي اينكه يك ليسانس بگيرند. به خاطر ليسانس چقدر دختر و پسر آواره ميشوند و در اين آوارگيها چه چيزهايي كه پيدا نميشود. البته سالم هم خيلي داريم اما آوارگي و انحراف هم كم نداريم. محال نيست كه قانون يك طور تصويب شود كه هر كسي كنار سفره پدرش، در تغذيهشان مشكل دارند. در مسكنشان مشكل دارند. در آرامش مشكل دارند. در اعتياد مشكل دارند.
3- بيثباتي فكري و رفتاري، در اثر گناه
18- پراكندگي فكري، حالا پراكندگي فكري هم گيجي ميشود. اما، گيج يك لحظه نميفهمد، پراكندگي فكري هر ساعتي يك چيزي ميفهمد. گناه سبب پراكندگي فكري است. يعني هر دو ماهي، سه ماهي مريد يك كسي ميشود. در آستانهي انتخابات است، شب تصميم ميگيرند صبح يك حزب چي چي درست ميشود. ميگوييم: اين تا حالا كجا بود؟ ميگويند: ديشب… يا ده روز به انتخابات يك چيزي اصلاً خلق الساعه پيدا ميشود. قرآن راجع به اينها ميفرمايد: شعراي غير مكتبي، سورهي شعرا آيهي 225. ميگويد: (في كُلِّ وادٍ يَهيمُونَ) (شعرا/225)(يهيمون)يعني سرگشته و حيران است. يعني بين گفتار و رفتارشان تناسب نيست.
شعر البته هنر است، كسي نگويد قرائتي با شعر بد است. گاهي وقتها ما يك چيزي ميگوييم، يك چيز ديگر معنا ميشود. ما يك وقتها در تلويزيون گفتيم، شما كه پارك ميرويد، در پارك اگر اذان شد، همان، كنار همانجايي كه نشستي تفريح ميكني، يك جايي باشد نماز هم بخوانيد. نمازت را به خاطر تفريح عقب نيانداز. يا نماز را رها كني، يا بياندازي آخر شب بخواني. غروب رفتي پارك، دو سه ساعت در پارك بنشيني، وقت نماز، نماز هم بخوان. طوري نيست آدم در پارك نماز هم بخواند. ما اين را گفتيم. يك مرتبه ديديم در عمل چيز ديگر از آب درآمد. از مسجد مردم پارك آمدند، آنجا منبر گذاشتند، شعله زرد پختند، «انجز وحده، نصر عبده» گفتم: بابا اينجا حسينيه كه نيست! پارك است.
يك كسي داماد شد، رفت كنار عروس نشست. ميخواست بگويد: من خيلي مذهبي هستم، گفت: عروس خانم، توحيد يعني چه؟ گفت: معنياش را نميدانم. نبوت يعني چه؟ معاد يعني چه؟ بلند شد رفت. گفت: نفهميديم شب اول زفاف است، يا شب اول قبرمان!؟ (خنده حضار)
بالاخره پارك، پارك است. منتهي ما گفتيم در پارك نمازتان از بين نرود، آنها پارك را مسجد كردند. اصل نماز در مسجد است. ظهر عاشورا هم اگر كسي دور و برش مسجد است نبايد در خيابان نماز بخواند. بله، اگر فاصله با مسجد زياد داريد، كه خواسته باشيد مسجد برويد، عزاداريتان از بين ميرود، خوب همان در خيابان نماز بخوانيد. ما يك چيزي ميگوييم، چيز ديگري از آب درميآيد.
4- بهرهگيري از محتواهاي هنري، نه فقط ظواهر زيبا
ما يك وقتي گفتيم: تواشيح هنر است. اما تواشيح فارسي. چون تواشيح عربي را من نميفهمم. حالا نميدانم خودشان ميفهمند يا نه؟ لابد خودشان ميفهمند. من نميفهمم تواشيح عربي چه ميگويند. حتي من به طلبهها گفتم: خطبهي عربي براي زماني است كه مخاطب شما عرب است. اگر بنده منبر رفتم، يك مشت ايراني پاي منبر من است، بگويم: «خلق الخلائق بقدرته، و نشر الرياح برحمته» ميگويد: بابا، من نميفهمم چه ميگويي؟
ما تواشيح فارسي را ميپسنديم. چون يك هنر است. اما عربي را عربها براي عربها بخوانند. بعد گفتند: قرائتي با تواشيح مخالف است. نه من با تواشيح عربي مخالف هستم، اين هم براي خاطر اينكه نميفهمم.
من با كاشيكاريها هم مخالف هستم. چون هرچه نگاه ميكنم نميتوانم بخوانم. هيچ جنّي يك مترش را نميتواند بخواند! ميگويم: آخر چرا در هم نوشتند؟ ميگويد: خط كوفي است. خوب به من چه كه خط كوفي را احيا كنم. با چه پولي؟ مگر ما يكي از واجباتمان احياي خط كوفي است. مگر ما از مستحباتمان، احياي خط ميخي، سيخي است.
خوب تو چه ميگويي؟ فارسي بنويس، من بفهمم چه ميگويي. حالا شعر هم همينطور است. شعر هنر است، شعرهايي منسوب به اميرالمؤمنين است. خيلي از علما و مراجع ما طبع شعر داشتند. بزرگان حوزه خيليهايشان… اصلاً امام رضا لباسش را به دعبل شاعر داد، فرمود: اين لباس، لباس سادهاي نيست. هزار شب اين لباس را پوشيدم و هر شبي هزار ركعت نماز با آن خواندم. يك ميليون ركعت نماز امام رضا كه در عمر ما يك ركعتش گير ما نميآيد. به شاعر بدهيد، منتها او چه شاعري بود؟! شاعري بود كه بيست سال تحت تعقيب بني عباس بود، ميخواستند بگيرند و او را بكشند. در راه مكتب اهل بيت، يك شعرايي داشتيم كه امام رضا سلاح به آنها ميداده. شعر داشتيم كه صاحب جواهر گفته: من حاضرم ثواب كتاب جواهرم را با شعر او عوض كنم. اما يك شاعرهايي هم داريم هر ساعتي دنبال يك آدمي است. امروز براي اين شعر ميگويد. فردا براي او شعر ميگويد. از هركس خوشش آمد، شعر ميگويد.
نقل شد كه يك شاعري آمد، براي امام شعر گفت. وقتي آمد دست امام را ببوسد امام يك مبلغ كمي به او داد. اين ديد اِ… به امام نگاه كرد كه خيلي كم است. گفت: آقا ببخشيد، ميداني به او چقدر دادي؟ گفت: او از امام صادق گفت. در مدح امام صادق شعر خواند. تو در مدح من شعر خواندي! من خيلي كوچكتر از امام صادق هستم، پول تو هم بايد خيلي كمتر از او باشد. اگر به او هزار تومان دادم، بايد به تو پنج ريال بدهم. اين هركس رئيس شد، برايش شعر ميگويد. قرآن ميگويد: اينها (في كُلِّ وادٍ يَهيمُونَ).
5- جذب جوانان از راههاي درست و منطقي
جذب مردم اصل نيست. اصل اين است كه چه افرادي را جذب كنند براي چه هدفي؟ حالا لازم نيست كه حتماً يك جوري كنيم كه حتماً اشكش دربيايد. ميگوييم، اشك درآمد، آمد. در نيامد، نيامد. حالا حتماً كار را يك جوري انجام بدهيم كه اين…
يك كسي نزد من آمد، گفت: آقاي قرائتي تو مسؤول نماز هستي، من يك فيلمي براي نماز ميسازم كه اشك مردم را دربياورد. فقط بايد حمايت كني. گفتم: من مخلص شما هستم. حمايت ميكنم. هركاري بگويي، ميكنم. گفت: نه، ميترسم وسط راه ولم كني. گفتم: نه، آخر چرا ولت كنم؟ هي گفتم: مگر مسألهاي داري. ضد انقلابي هستي؟ طاغوتي هستي؟ فراري هستي؟ قاچاقچي هستي؟ اين رقمي كه تو ميگويي حمايت كن، مثل اينكه كاري كردهاي. گفت: نه، هيچ كدام از اينهايي كه گفتي، نيست. ولي بايد حمايت كني. گفتم: بابا حمايت ميكنم. گفت: حمايت نميكني. آخرش گفتم: بگو چته! گفت: من كليمي هستم. گفتم: به! كليمي بيايد براي مسلمانها فيلم نماز بسازد؟ ببينيد، جذب با چه قيمتي؟
گاهي وقتها اين آقا اصلاً شخصيتش، سابقهاش، شهرتش، منفي است. آنوقت اين مثلاً ميآيد فيلم مذهبي ميسازد. خوب آدم هروقت نگاه ميكند… قرآن ميفرمايد: (وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ) (شعرا/224) (في كُلِّ وادٍ يَهيمُونَ) يعني فكرشان پراكنده است.
اگر شعر در چهارچوب دين نباشد، احساسات و خيالات، در قالب هنر، شعر ميشود آنوقت به كجاها كشيده نميشود. امام باقر فرمود: كسي كه فقه را براي غير دين بياموزد يا عميق نياموخته باشد، آنها هم مثل اينها هستند. حديثش نورالثقلين است. ما دينمان را نميتوانيم از شعرا و از عرفا و از فيلسوفها و نميدانم از معبريني كه تعبير خواب ميكنند. از نميدانم آداب و رسوم، دين نبايد از اينها گرفته شود.
يك كسي منزل ما آمد، مهمان ما بود. يك چيزي گفت من حسابي در ذوق او زدم. گفت: يك نفر ميخواست مرجع تقليد انتخاب كند، بالاخره نميدانست از چه كسي تقليد كند. رفت نجف و به حضرت امير متوسل شد كه يا اميرالمؤمنين خودت بگو، مرجع من كيست؟ شب خواب ديد كه: از فلاني تقليد كن. حالا مقلد فلاني شده است. گفتم: از من طلبه سلام برسان بگو: غلط كردي. مرجع تقليد را كسي نبايد در خواب پيدا كند. يا بايد خودت فقيه باشي، يا بايد فقهاي عادل بگويند: فلاني لياقت مرجعيت دارد. خواب ديدي، مرجع تعيين كردي. باسمه تعالي غلط كردي. ما كه نميتوانيم دينمان را از خواب بگيريم. اين حسابش مهم است.
6- عكسالعمل گناه در زندگي انسان
19- گناه: ظلم به خود است. اين هم يك مورد، قرآن ميگويد: (وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها)(اسراء/7) گناه كردي، دودش در چشم خودت ميرود. (وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها) (فصلت/46) آيهي ديگر است. خلاف كني، دودش در چشم خودت ميرود. (وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُم)(شوري/30) خلاف كردي، گرفتار مصيبت ميشوي. اين هم يك مورد.
اينطور نيست كه من گناه كردم، به دختر مردم بد نگاه كردي، به دختر بد نگاه ميكنند. به خواهر مردم بد نگاه كردي…
كسي نزد حضرت آمد، گفت: آقا، ميشود به ما اجازه بدهي كه حالا يك دختري ديديم، يك زني ديديم، مثلاً حالا با او يك رابطهاي برقرار كنيم؟ گفت: شما اجازه ميدهي كه كسي با خواهر خودت رابطه برقرار كند؟ گفت: نه، اِ… گفت: خوب، همينطور كه تو غيرت داري، مردم هم غيرت دارند.كلك به كسي بزنيم، به ما كلك ميزنند. قانون است. «گندم از گندم برويد…» اين سنت خداست. خيانت كني، به تو خيانت ميكنند. مَنْ غَشَّ غُش (كافي/ج5/ص160) حديث را قبلاً خواندم. كسي كلك بزند، به او كلك ميزنند.
گناه سبب بدبختي خود انسان است. (وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُم) مصيبت اگر رسيد، به خاطر كار خودت است.
20- گناه سبب بياعتباري است. قرآن ميفرمايد: (لا تَقْبَلُوا) يعني قبول نكنيد، (لَهُمْ شَهادَةً أَبَدا) (نور/4) شهادتش را قبول نكنيد. يعني هرجا آمد گفت: من شاهدم، من گواه هستم. امضايش از اعتبار ميافتد. (لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَدا) (نور/4) يعني آدم گناهكار بياعتبار ميشود.
21- گناه، سبب سقوط است. به حضرت آدم گفتند: اين گياه را نخور، خورد. خدا گفت: (اهْبِطُوا)(بقره/38) برو بيرون. سبب سقوط است. سورهي بقره، آيهي 38.
22- گناه سبب شكست است. در جنگ بدر سال دوم، مسلمانها پيروز شدند. اولين جنگ در اسلام جنگ بدر بود. دومين جنگ، جنگ احد بود. اولي پيروز شدند و دومي شكست خوردند. آمدند گفتند: يا رسول الله! مگر شما نميگويي: خدا با متقين است؟ خدا با ماست؟ خدا با حق است؟ پس چرا ما كه حق هستيم، شكست خورديم؟ ميدانيد چه جواب داد؟ قرآن ميگويد: نه اينجا هم پيروز شديد. يادتان رفت، (تَحُسُّونَهُمْ) (آلعمران/152) حس دشمن را گرفتيد. شما اول در احد پيروز شديد. در بدر كه پارسال پيروز شديد. امسال هم مرحلهي اول عمليات را شما پيروز شديد. منتها ميدانيد چرا؟ گناه كرديد. (حَتَّى إِذا فَشِلْتُم) (آلعمران/152) از نظر روحي، شل شديد. از نظر اجتماعي، (تَنازَعْتُم) نزاع، اختلاف افتاد. از نظر عملي، (عَصَيْتُم) پيغمبر فرمود: اين دهانهي احد را حفظ كنيد. كسي سر شيفت محل حفاظتي را رها نكند. شما پنجاه نفر آن منطقه را حفظ كنيد تا جنگ تمام شود. وسط جنگ همينطور كه مشغول حفاظت منطقه بوديد، ديديد جنگ به نفع مسلمانها شد. ديديد كه اگر بخواهيد منطقه را حفظ كنيد، غنايم جنگي از دست ما درميرود، به عشق جمع آوري غنايم، منطقه حفاظتي را رها كرديد، دنبال غنايم جنگي رفتيد، دشمن از پشت آمد، كمين كرد، و شما را تار و مار كرد. (فَشِلتُم) شل شديد، (تنازعتم) در شما اختلاف افتاد. (عَصَيتُم) معصيت كرديد. در احد چرا شكست خورديم؟ رواني، (فشلتم). اجتماعي (تنازعتم) نزاع، مكتبي، معصيت رسول. معصيت سبب شكست است.
7- نقش گناه در انحراف انسان
23- گناه سبب انحراف است. آيهاش كدام است؟ (فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُم) سوره ي آل عمران، آيهي 152. گناه سبب انحراف است. آدم يك ذره يك ذره منحرف ميشود. اصلاً ديدش عوض ميشود. ديدش عوض ميشود. قرآن ميفرمايد: (وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَه) كسي كه معصيت خدا و رسول را كند، (فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً) (احزاب/36) (ضلالاً) منحرف ميشود. گناه آدم را منحرف ميكند. يعني فكر آدم را كج ميكند. اول عمل كج است، و بعد كم كم عمل كه كج شد، فكر هم كج ميشود.
زمان شاه شهرهايي مثل قم و كاشان و نيشابور و سبزوار و يزد و اين شهرها تقريباً بيحجاب نبود. شهرهاي مذهبي قديمي و سنتي. بعضي شهرها هم كم بود، تهران زياد بود. اين شهرهايي كه يا بيحجاب نبود، يا كم بود، وقتي ميآمدند تهران، زنهاي بيحجاب را ميديدند ميگفتند: يا الله! اوه اوه اوه، چطور تهران زير و رو نميشود!؟ ساعت اول قضاوتشان اين بود، كه با اين گناهها اصلاً بايد تهران زير و رو شود. يك مدتي خانهي دختر عمه و دختر خاله ميرفت، ميگفتند، ميخنديدند، يك مدتي كه ميگذشت ميگفت: ببين، درست است بيحجاب است، اما آدم خوب هم خيلي در تهران است. اول ميگفت: تهران زير و رو شود. حالا دست از حرفش برداشت. گفت: نه، يك مدتي كه با اينها خوش و بش ميكردند، ميگفت: ببين، بيحجابهاي تهران از با حجابهاي كاشان بهتر هستند. اينطور است. يعني انسان اهل گناه كه شد اصلاً نظرش برميگردد. انحراف، (وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَه).
8- بهترين راه سير و سلوك، انجام واجبات، ترك محرمات
خوب اميرالمؤمنين پرسيد: يا رسول الله اين ماه رمضاني كه ترويج گرديد، چه بود؟ چه كاري بهترين كار است؟ الان هم خيلي از جوانها ميگويند: راه خودسازي چيست؟ راه سلوك چيست؟ چله نشستن چيه؟ راه نجات اين است، انجام واجبات و ترك محرمات. هيچ سير و سلوك نميخواهد، خودسازي نميخواهد، ختم انعام نميخواهد، اَمن يُجيب نميخواهد، هيچ چيز نميخواهد. واجبات را انجام بدهيد، ولو هيچ مستحب انجام ندهيد. حرامها را ترك كنيد. بالاترين سير و سلوك و مقام معنوي را ميگيريم. متأسفانه آدمهايي هستند، قرآن ميخوانند، دعا ميخوانند، زيارت عاشورا ميخوانند، اما در مهمانيها يكوقت ميبيني اوه، خدا ميداند چقدر ولخرجي ميكنند. اسراف گناه كبيره است. گناه كبيره انجام ميدهند، ولي قرآن را خيلي ميخواند. آدمهايي هستند، سينه زني، عزاداري، چه كارهايي كه نميكنند. اما به گناه كه رسيدند، نميتوانند خودشان را نگه دارند. راحت گناه ميكنند. حديث داريم بهترين بندگان خدا كسي است كه اَعبَدُ النّاس عابدترين افراد كسي است كه واجبات را انجام بدهد. ما تصميم بگيريم، واجبات را انجام بدهيم، حرام را ترك كنيم، هيچ نيازي به سير و سلوك و درس اخلاق و عرفان و هيچي نياز نيست. البته در قدم اول. ممكن است در قدمهاي دوم يك سير و سلوكهايي براي اولياي خدا باشد. اما فعلاً در سطح من و شما همين جلوي گناه را بگيريم. منتها وقتي هم ميگوييم: گناه، اول روي خودمان پياده كنيم.
جوان در دانشگاه ميگفت: آقاي قرائتي، در تلويزيون بگو: مهريهي دخترها را كم بگيرند. يك خرده نگاهش كردم، گفتم: خودت هم خواهر داري؟ گفت: بله! گفتم: خودت، حاضر هستي خواهرت را به 14 سكه مهر كني؟ گفت: والله حرفي ندارم. پدر و مادرم معلوم نيست، خود دختر هم معلوم نيست. گفتم: اگر بنا است دخترها مهر را كنند، اول مهر خواهر خودت را كم كن. اين دلش ميخواهد دختر مردم را مفت بگيرد، خواهر خودش را هزار سكه، دختر مردم را چهارده سكه! راست نميگوييم. ميگوييم: بساز و بفروش است، بناها حقه باز هستند. ببين خانه ساخته بعد از يك ماه خراب ميشود. بعد ميبيني خودش هم در دكانش جنس قلابي ميدهد. اگر بناست، از خودمان شروع كنيم. خدا به پيغمبر ميگويد: اگر ميخواهي اصلاح كني، اول خانمت. (قُلْ لِأَزْواجِك) اول به خانمت بگو، (وَ بَناتِكَ) بعد به دخترهايت بگو. بعد ميگويد: (وَ نِساءِ الْمُؤْمِنين) (احزاب/59) بعد به ديگران بگو.
از ماه رمضان استفاده كنيم. در ماه رمضان، سي روز آدم سيگار نميكشد. بعد از ماه رمضان هم نكش. سي روز سحرخيزي كردي، بعد از ماه رمضان هم يك ربع به اذان بلند شو. چيزي ميشود! ميشود ماه رمضان را يك مقدمهاي قرار بدهيم براي گناه نكردن. قرآن هم گفته: روزه بگير، (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) (بقره/183) من گفتم: روزه بگيريد، تا تقوا. مثل آدمي كه ميگويند: لباست را بشوي. ميگوييم: چرا گفتي لباست را بشوي؟ ميگويد: خواستم دستهايت پاك شود. شما ميروي لباس بشويي، اما وقتي لباس ميشويي دستهاي خودت هم پاك ميشود. همين كه شما ماه رمضان در بستر دعا و قرآن و مسجد قرار گرفتي، اين يك مقدمهاي است كه ميشود خيلي از گناهها را نكرد. آقا دهانم روزه است وگرنه به تو ميگفتم. وقتهاي ديگر هم بگو: ميخواهم بگويم، ولي سي روز تمرين كردم، فحش ندهم، حالا روز سي و يكم هم نميدهم.
بچه بودم گفتم: ميخواهم بروم چراغاني. بابام گفت: لامپ را ببين. گفتم: ديدم. گفت: خوب آنجا هم صد تا مثل اين هست. اگر در ماه رمضان ميشود كنترل كرد، بعد از ماه رمضان هم ميشود كنترل كرد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 578