ماه رمضان امسال سر سفره امام سجاد(ع) هستيم و سفره زيبايي است و انسان اگر بداند سر چه سفرهاي است كلافه ميشود، چند سال است يك كار خيري در بعضي جاها از جمله تهران شروع شده و آن، اين كه شب نيمه ماه رمضان و شب تولد امام حسن(ع) به نانوا پول ميدهند. ميگويند امشب نان مجاني به مردم بدهيد و بگوييد سر سفره امام حسن(ع) هستيد. خواهري ميآيد نان بگيرد حجابش خوب نيست ولي خانم خوبي است، اهل نماز و روزه هست ولي نمازش كمرنگ است، فكلهايش بيرون است، خانم روزه است وقتي ميرود به نانوا پول بدهد، شاطر به او ميگويد: شما سر سفره امام حسن(ع) هستيد، اين خانم نان گرفته و نگرفته چنان متحول ميشود كه احساس ميكند امشب ميهمان امام حسن(ع) است. و ما هم امسال سر سفره امام سجاد(ع) هستيم و دعاي مكارم را جمله، جمله معني ميكنيم.
2- هدف و دليل خداوند از خلقت هستي
رسيديم به اين جمله: « وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ، وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ، وَ أَعِزَّنِي وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ، وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ» (صحيفه سجاديه/دعاى 20) خدايا: روزگار و ايام مرا براي آن هدفي كه مرا براي آن آفريدهاي فارغ كن. و مهلت بده تا به آن هدف برسم. و نكند كه من عمر را صرف جايي كنم که براي آن آفريده نشدهام. سؤال: هدف از خلقت چيست؟ جواب: اگر كسي از استادش سؤال كند و او جواب نداده و نگاه كند و اتفاقاً يكي همين سؤال (هدف از خلقت چيست؟) را از من كرد و من ساكت شده و فقط نگاه كردم او ناراحت شد، گفت: حاج آقا چرا جواب نميدهي بخل ميكني؟ گفتم: اتفاقاً جواب شما همين است. كه شما كه ميتواني جواب بدهي چرا جواب نميدهي؟ خداوند كه ميتواند خاك درست كرده و از خاك گندم و از گندم برنج و سبزي و از اينها اسپرم درست كند و از يك اسپرم انسان درست كند پس حال كه ميتواند اگر نكند بخل است. پس هدف خلقت: الف: چون در او بخل نيست: پس بايد از قدرت حكيمانه خودش استفاده كند. ب: اگر خلق نميكرد جاي اشكال بود كه ميتوانستي پس چرا انجام ندادي؟ اگر كسي ميتواند ماشين بخرد ولي مسافت طولاني را پياده ميرود، ميگويند: شما كه توان خريدن ماشين داري چرا نميخري؟ و كسي كه ميتواند غذاي خوب و مفصل بدهد ولي ساده ميدهد. ميگويند تو كه ميتواني چرا سفرهات ساده است؟ اگر مراد از خلقت، خلقت هستي است؟ قرآن ميفرمايد: هستي براي بشر خلق شده: (ابر و باد و مه و خورشيد فلك در كارند) تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري)
3- علت خلقت بشر عبادت است
هستي براي بشر خلق شده و اما بشر براي چيست؟ قرآن ميفرمايد: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ) (ذاريات /56). و من جن و انسان را خلق نكردهام مگر اينكه عبادت كنند. عبادت را معني كردهاند: براي شناخت و رنگ الهي دادن. هر چيز كه رنگ الهي داشته باشد عبادت است. پس شاعري كه ميگويد: عبادت به جز خدمت خلق نيست، بايد گفت اشتباه كرده است، عبادت شامل خدمت به خلق و نماز و جبهه، اختراع و هر كاري است كه براي خدا انجام دهيم و اگر بگوييم عبادت به جز اين نيست اشتباه است. عبادت يك مجموعه است. خداوند در جاي ديگر ميفرمايد: (إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ) (هود /119) خداوند خلق نكرد مگر براي رحمت. در حديث داريم که: عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: «سَأَلْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(ع) فَقُلْتُ لَهُ لِمَ خَلَقَ اللَّهُ الْخَلْقَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَخْلُقْ خَلْقَهُ عَبَثاً وَ لَمْ يَتْرُكْهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ لِإِظْهَارِ قُدْرَتِهِ وَ لِيُكَلِّفَهُمْ طَاعَتَهُ فَيَسْتَوْجِبُوا بِذَلِكَ رِضْوَانَهُ وَ مَا خَلَقَهُمْ لِيَجْلِبَ مِنْهُمْ مَنْفَعَةً وَ لَا لِيَدْفَعَ بِهِمْ مَضَرَّةً بَلْ خَلَقَهُمْ لِيَنْفَعَهُمْ وَ يُوصِلَهُمْ إِلَى نَعِيمِ الْأَبَدِ» (عللالشرائع/ج1/ص9) از امام صادق سؤال شد: خداوند براي چه خلق را آفريد؟ حضرت فرمود: «لَمْ يَخْلُقْ خَلْقَهُ عَبَثاً وَ لَمْ يَتْرُكْهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ لِإِظْهَارِ قُدْرَتِهِ وَ لِيُكَلِّفَهُمْ طَاعَتَهُ» خداوند خلق خودش را بيهوده نيافريده و به حال خود رها نكرده، خلق كرد تا خدا پرست شوند و به آنها تكليف كند: «فَيَسْتَوْجِبُوا بِذَلِكَ رِضْوَانَهُ» تا رضايت و خوشنودي خدا را جلب كنند و به درجات عالي برسند: «بَلْ خَلَقَهُمْ لِيَنْفَعَهُمْ وَ يُوصِلَهُمْ إِلَى نَعِيمِ الْأَبَدِ» ميگويند: من نكردم خلق تا سودي كنم *** بلكه بر بندگان جودي كنم
4- لزوم و علت هدف داشتن براي انسانها
حديث: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «يَا أَبَا ذَرٍّ كُنْ عَلَى عُمُرِكَ أَشَحَّ مِنْكَ عَلَى دِرْهَمِكَ وَ دِينَارِكَ» (امالي طوسي/ص527) «نسبت به عمرت از برخورد با درهم و دينار سختگيرتر باش. » نگاه ميكنيم مرحوم مجلسي 110جلد بحار را نوشته و شيخ مفيد(ره)؟ جلد كتاب و فيض كاشاني و الغدير و در عصر خود ما يكي از همشاگرديهاي خودم در سن من است که تا حالا 140 جلد كتاب نوشته و لازم نيست كتابها در سطح بالا باشد ولي مفيد است. و خداوند به بعضيها بركت ميدهد، بركت را از خدا بخواهيد ولي بعضي هم عمرشان هدر ميرود. (مثل يك زنجير 40 سانتي هست بعضي جوانها دست ميگيرند دور انگشت ميچرخانند و باز هم…) در ماه رمضان بيشترين كتابي كه خوانده ميشود مفاتيح الجنان از مرحوم شيخ عباس قمي(ره) است که تقريبا 55 سال قبل آن را نوشته و ايشان هم خيلي كتاب نوشته ماشاءالله. آيت الله مرواريد يكي از علماي مشهد ميفرمود: من با شيخ عباس قمي به انبران دعوت شديم كه يكي از تجار مشهد در باغي مفاتيح الجنان كتاب علمي نيست، كتاب دعاست ولي همه كتابها را كنار زد و هر كجا قرآن هست كنارش يك مفاتيح هم هست، اين بركت است. ايشان وقتي به باغ رسيديم كمي احوال پرسي و سلام و عليك كرد و نشست به نوشتن. ميزبان خطاب به ايشان گفت كه ما شما را يك روز براي استراحت و تفريح آوردهايم. شما مشغول نوشتن شدي. ايشان فرمودند: شما به من ميگوييد نان امام زمان(ع) را بخورم و كار نكنم، ميزبان گفت: پذيرايي امروز كه سهم امام نيست مال و ملك شخصي خودم است، ايشان فرمودند: ميگوييد من از خدا عمر بگيرم و به بطالت بگذرانم. البته نميخواهم بگويم همهاش مطالعه كنيد ولي ميشود که ورزش هم يك هدفي داشته باشد وقتي هدف مقدس باشد ورزش هم ميشود عبادت، در عمر دقت كنيم، داريم به شبهاي قدر هم نزديك ميشويم كه (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) (قدر /3) يك شب قدر از هزار ماه بهتر است، هزار ماه تقسيم بر 12 ماه ميشود84 سال. يك شب بهتر از 84 سال، و در ماه رمضاني كه يك آيه قرآن، ثواب يك ختم قرآن دارد چقدر قرآن خواندهايم؟ ميگويد: سواد ندارم، سوره حمد را كه ميتواني بخواني. ماه رمضان آمد و گذشت، هنوز نمازش غلط دارد، نماز مگر چند كلمه است؟ حل كنيد، چه خانههاي بزرگي كه يك افطاري در آن داده نميشود، با چه قاليها و مبلمانهايي، خداوند بركت را برداشته. من به آفريقا رفتم يك خانهاي10 متر بود. صاحب آن به من گفت: 1000 جوان آفريقايي را آوردهام در همين جا و اصول عقايد به آنها ياد دادهام.
5- انواع فقر و خوب يا بد بودن آن
جمله بعد را بخوانيد: «وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ» خدايا مرا بي نياز كرده (و روزي مرا فراخ و وسعت بده. ) سؤال: آيا در اسلام فقر خوب است يا نه؟ جواب: فقر خوب نيست. انواع فقر: الف) فقر تحميلي: اين بد است، مثل اين كه يك كشور كشور ديگر را استعمار كند، طلا و نفت آن را برده و جلو نبوغ و استعدادش را ميگيرد. ب) گاهي فقر بر اثر تن پروري است: فقير است چون حال كار كردن ندارد. ج) فقر انتخابي: ميتواند پول در بياورد ولي ميگويد: درس بخوانم بهتر است، طلبه و دانشمند بشوم بهتر است. فقر انتخابي، مثلا خوب است كه انسان به جاي کفش، دمپايي داشته ولي پول كفش را كتاب بخرد و مطالعه كند يا ساعت مچي نداشته ولي كتاب لازم و مفيد تهيه كند، پنكه استفاده ميكند و پول كولر را براي تحصيل فرزند ميدهد. در جلسه قبل گفتم معني اين كه خدايا مرا بي نياز كرده و كفايت كن نه اينكه كار نكن، «وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ» خدايا توسعه رزق به من بده. سؤال: رفاه خوب است يا بد؟ جواب: بله رفاه خوب است البته رفاهي كه بد است و امام خميني(ره) ميفرمود، مربوط به مرفههاي بي درد است. جامعه بايد از برق و گاز وتلفن و اتوبان و… بهره مند باشند. (حديث: مردي كه وضعش خوب است ولي به زن و بچه تنگ ميگيرد خيلي مرد نامردي است با اينكه خدا داده به زن و بچه نميرسد.) امام ميفرمايد: تا وقتي ما داريم، خيلي خرج ميكنيم و هر وقت هم كم داشتيم، كم خرج ميكنيم و زماني كه نداريم خرج نميكنيم. اما افرادي هستند كه چه داشته باشند يا نداشته باشند، سيگارشان روشن است) ادامه دعا: «وَ لَا تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ، وَ أَعِزَّنِي وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ» در اين جا هم «بطر» خواندهاند و هم «نظر» هر دو هم به معنا درست است. يعني خدا مرا بي نياز كن تا چشمم به دست كسي نباشد، تمام يا بخشي از مشكلات ما روي چشم و هم چشمي است، حال كه خواهرم فلان افطار يا فلان جلسه عروسي را داشته من هم ميخواهم مثل او برگزار کنم، حتي زنهايي كه براي اين منظور همسران را به قرض و رشوه دادن مجبور كرده و قرآن هم در اين باره ميفرمايد: (وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ) (نحل /71). ميبينيد فلاني دارد آه ميكشد، چه خبر است، او منزل دارد ولي بچههاي او 16 تجديدي دارند ولي فرزندان تو چه هوش و استعدادي و شاگرد اول شدهاند. همهاش نگاه نكنيد كه ديگران چه دارند، نگاه كنيد خداوند به شماها هم چه سرمايههايي داده، كنار هر گلي تيغي هم هست چرا تيغ را ميبيني ولي گل را نميبيني، علي(ع) ميفرمايد: «وَ مَادُّ الْقَامَةِ قَصِيرُ الْهمه» (نهجالبلاغه/خطبه234) قدش بلند ولي همتش كوتاه است. «وَ طَلِيقُ اللِّسَانِ حَدِيدُ الْجَنَانِ» (نهجالبلاغه/خطبه234) زبان نرمي دارد ولي دل سنگي دارد. «قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِيلَ فَاقَتِهَا» (نهجالبلاغه/خطبه91) كنار خوشيها ناخوشي هم هست. (آهي ميكشيدند كه شاه چه كيفي ميكند! و هويدا چه پيپي ميكشدد! جاويد شاه را ديدي صبر كن مرگ بر شاه هم بيايد. بعلاوه جاويد شاه ضربدر مرگ بر شاه مساوي ميشود با هيچي. بايد با هم حساب كرد).
6- تكيه و توكل به خدا و روزي رساني او
مطلبي را قبلا گفتهام الآن نزديك افطار است شايد تشنه و گرسنه باشيد و قبلا شنيدهايد ولي بد نيست بگويم حالا من هم نميدانم كه تكرار چه اشكالي دارد، گل خوشبو است انسان دو بار بو ميكند اگر تكراري است باشد و اگر نيست كه نيست طنز است ولي يك حقيقتي است. گفت: يكي تلگراف كرد به خدا كه يك كاميون اسكناس بفرست ما چند روزي خوش باشيم. جواب آمد دو كاميون را ميدهم با دو پسر هروئيني. فكري كرد و گفت: يك وانت اسكناس، جواب آمد ميدهم با يك دختر كچل. دفعه سوم يگ گوني اسكناس، جواب آمد: ميدهم با تنگي سينه، فكري كرد و گفت خدا نميخواهم همان روزي هزار تومان قبل را ميخواهم جواب آمد تدريجي ميرسد فضولي موقوف. اين يك حقيقتي است. واقعاً اگر ميبيني خوش است ناراحتيهايي هم دارد و تا ميگويي عسل از چه زنبوري ميبيني آن طرف هم نيش است.
7- احساس بينيازي از سرمايه و روزي عامل طغيان انسان
اين معني که از اين فراز از دعا نموديم در صورتي بود که كلمه را «نظر» بخوانيم؛ ولي اگر«بطر» خوانديم، «بطر» به معناي ياغي گري، معناي دعا اين ميشود: خدا به من وسعت روزي بده ولي مواظب من باش ياغي گري نكنم، چون قرآن ميفرمايد: (كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى) (علق /7-6) انسان به هنگام بي نيازي طغيان و سركشي ميكند. زمان شاه چپيها بودند و ماركسيستها که تكههايي از آيات قرآن را گرفته به هم جوش ميدادند. يكي از آنها كه فكر چپي و ادعاي مسلماني داشت ميگفت: ببينيد ماركس ميگويد: سرمايه عامل طغيان است. قرآن هم ميگويد: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى». گفتم: بله ولي يكجا اشتباه کردي كه خداوند در قرآن ميفرمايد: «رَآهُ» يعني در صورتي که خودش را بي نياز ببيند، ممكن است پولدار باشد ولي چون خودش را بي نياز نميبيند خطرناك نباشد، ممكن است عبد صالح خدا باشد ولي خودش خود را عبد صالح نداند. پس آن طور كه ماركس ميگويد همه جا سرمايه خطرناك و طغيان آور نيست و حال اين كه او به صورت كلي ميگويد: سرمايه عامل طغيان است.
8- در نظر داشتن خداوند در عين قدرت داشتن
محور انقلاب حضرت امام خميني(ره) بود ولي ميفرمود: من براي انقلاب كاري نكردهام، رهبر بود ولي ميفرمود به من رهبر نگوييد، رهبر ما آن بچه 13 ساله است. ممكن است دانشمند باشد ولي نگاه ميكند به آن چه نميداند ميگويد: سواد من چيزي نيست، اين خطر ندارد. الآن من در تلويزيون هستم يك لحظه ممكن است همه چيز يادم برود، انسان چيزي نيست تمام قدرتها لحظهاي است. سليمان ملک عالم را داشت ولي ميگفت: (هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني أَ أَشْكُرُام أَكْفُرُ) (نمل /40). اين از فضل خداست. با اينكه او صاحب حكومت مهمي بود بعد ميگفت: «لِيَبْلُوَني أَ أَشْكُرُام أَكْفُرُ» خدا ميخواهد مرا امتحان كند كه شكر ميكنم يا كفران نعمت. اما قارون هم پولدار بود ولي ميگفت: (قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدي) (قصص /78) سرمايهام بر اثر فكر و برنامه ريزي خودم هست. سليمان ميگفت: «مِنْ فَضْلِ رَبِّي». قارون ميگفت: «عَلى عِلْمٍ عِنْدي». چرا به من خدا داده است. در هر چيز انسان نبايد خدا را فراموش كند و رفاهي كه انسان خدا را فراموش نكند عيبي ندارد. جمله بعد: «وَ أَعِزَّنِي وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ، وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ» خدايا عزت بده به شرطي كه گرفتار كبر نشوم. خيلي از ماها و يا بعضي از ما متوجه نيستم، اين مطلب در هيچ كجاي قرآن نيست که بگو: خدايا بچه به من بده. ميگويد: (ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً) (آلعمران /38) خدايا به من نسل پاک عطا کن. ما ميگوييم: «رِزْقٌ واسِعٌ». امام صادق(ع) ميفرمايد: «رِزْقاً وَاسِعاً حَلَالًا» (كافي/ج2/ص550) عزت خوب است ولي آفت دارد و آن اين كه ممکن است گرفتار تكبر شود.
9- عجب آفت عبادت است
جمله بعد «وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ» مرا عبد خود قرار بده، اما عبادت هم آفت دارد، آفت عبادت عجب است. گويند: دو نفر وارد مسجد شدند و حال آن كه از نظر اعمال و رفتار يكي اهل بهشت و ديگر اهل دوزخ بود ولي زماني كه خواستند از مسجد بيرون آيند، بهشتي، دوزخي، و دوزخي، بهشتي شده بود. به اين صورت كه آن آدم خوب عجب او را گرفت كه بله ما هم اهل مسجد و عبادت و نماز هستيم و بهشت از آن ماست ولي انسان مجرم مرتب خودش را ملامت ميكرد كه من انسان صالحي نيستم و اهل آتش و دوزخم، يكي مغرور شد خداوند او را شكست، ديگر خودش را شكست خداوند دستش را گرفت و بالا آورد، هيچ زماني خود را بهتر از ديگران ندانيم شايد او مورد قبول واقع شد و ما رد شديم، يك نفر از خواب بيدار شد نماز واجب بخواند نياز به غسل داشت، دسترسي به آب هم نداشت خاك پاك خشك هم پيدا نكرد بالاخره با بدن و لباس نجس تيمم كرد و نماز را خواند ولي از خودش، بدش ميآمد بعد از نماز زد به سرش و گفت: خاك به سرت با اين نماز، بعد گفت: خدايا اگر مردي اين نماز را قبول كن. بعد از مرگ خوابش را ديده، حالش را پرسيدند گفت: خداوند همان نماز را قبول كرد، چون بعد آن نماز، عجب نداشت و چه بسا نمازهايي كه انسان عبا و سجاده و انگشتر عقيق و سجاده، سبوح قدوس بخواند اما… امشب مسجد نبودي گرفت كلي گريه كرديم و ديشب سيم وصل شد… گاهي خيال ميكنيم سيم وصل است، ولي سيم قطع است. با دو قطره اشك و كتاب خواندن و وام دادن و جهاز عروس و با اين اعمال فكر نكنيم علي آباد شهري است، خدايا توفيق عبادت بده ولي با عجب فاسد نشود. خدايا به آبروي آن كسي كه آن قدر دقيق بود، آنچه همت ما را مشغول خود ميكند دور كن و بارهاي سنگين را از دوش ما بردار. عمر ما را در راهي خرج كن كه روز قيامت بايد جواب بدهيم. ما و امت و كشور ما را، غني و مستغني نسبت به بيگانه قرار داده و جامعه و افراد ما را در رفاه قرار بده و رفاه ما را به غفلت گرفتار نکن و عزت بدون تكبر و عبادت بدون عجب عنايت بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 611