responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 640

موضوع: برزخ، مقدمه حضور در قیامت(2)

تاريخ پخش: 22/02/1400

عناوين:

1- خاموش شدن خورشید و ستارگان

2- خارج شدن کرات آسمانی از مدار خود

3- زلزله سهمگین در تمام مناطق زمین

4- خورد شدن کوه‌های عظیم و از هم پاشیدن آنها

5- لزوم توجه دائمی به آیات قیامت در قرآن

6- استمرار برنامه‌های عبادی بعد از ماه مبارک رمضان

7- لزوم انس با قرآن و آشنایی با معارف آن

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه

اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحثمان بحث معاد بود در رمضان 1400. دلایل معاد را گفتیم. مطالبی را گفتیم. حالا این‌که انسان بعد از مرگ هم می‌تواند خیری ببیند یا نه؟ بله. پس از مرگ هم انسان می‌تواند خیر ببیند، به قول روایات می‌تواند خیر ببیند. مثل چی؟ مثل یک آدم تا زنده هست دست به یک کاری بزند، کار خیری، بعد از مرگش هم هر کس از آن کار خیر استفاده کند، اجرش را به آن مرحوم هم می‌دهند. درختی بکارد، کتابخانه‌ای، یک کارخانه‌ای، یک عمل صالحی، یک وقفی. یعنی انسان می‌تواند یک کاری کند که بعد از خودش هم این باشد. یادداشت‌هایش را بدهد به کس دیگر بخواند. یک حرف زشتی است، می‌شنوم من، می‌گویند فلانی کتاب‌ها از خودش نیست، سرقت علمی کرده، دزدی کرده، به اسم خودش چاپ کرده. من این را معنایش را نمی‌فهمم، اگر این یادداشت من است، کس دیگری بردارد، طلبه‌ی دیگری بردارد، در یک مسجدی، در یک کلاسی، دانشگاهی بگوید، این سرقت است؟ چرا کلمه‌ی سرقت را روی این می‌گذارید؟ بله، اگر تحریف کرده، تصرف کرده، خیانت کرده، خب باید بگویی آقا من این را ننوشتم، تو چیز دیگری تفسیر کردی، سوء‌استفاده کردی از نوشته‌ی من، از شهرت من، اما اگر، من باید افتخار کنم این یادداشت من را کس دیگر، چون هر چه خودم بخوانم معلوم نیست خدا باشد، شاید به خاطر پول باشد، شاید به خاطر شهرت باشد، شاید رودربایستی باشد، اما اگر نوشته‌ی من را کس دیگری برداشت بخواند، این قال الصادقی که در این نوشته است، مردم یاد می‌گیرند، مردم هم دیگر قرائتی را نمی‌بینند، او را می‌بینند، برای قیامت روی آن‌ها حساب کن، که حرف‌های شما را دیگران نقل کنند و خودت پیدا نباشی. آن که خودت با زبان خودت می‌گویی، شاید خدا نباشد. از کجا عبادت باشد، قبول شده باشد. به هر حال.
زیارت قبور خیلی سفارش شده که رد می‌شویم. به خصوص اگر کسی قبر پدر و مادر یا یکی از این‌ها را زیارت کند، در هر جمعه‌ای، آن را «کُتِبَ عند الله علیه بارّاً»، این را (وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ) (مریم /14) می‌گویند، به خصوص صبح جمعه سفارش شده است. سلامی که به مُرده‌هایتان می‌کنید، این هدیه است، عبرت است. پیغمبر فرمود: قبر مرا زیارت کنید، من روز قیامت حتماً شما را شفاعت می‌کنم.
یکی از مقدمات قیامت صور است. دو تا صور دمیده می‌شود. برای اینکه ما بمیریم یک صور دمیده می‌شود. برای این که بعد از مُردن با یک صور دیگر زنده می‌شویم، چند تا نُفِخَ فی الصور است، یعنی نفخه‌ی در صور، دمیدن در صور، هم با صور می‌میریم، هم با صور دیگر زنده می‌شویم. مگر می‌شود؟ آره، مثل فوت. شما با فوت هم می‌توانید آتش را روشن کنید، هم می‌توانید آتش را خاموش کنید. شما با صور، همه می‌میرند، آیه قرآن می‌گوید و با صور همه بیدار می‌شوند، منتها صوری که همه می‌میرند یک صور است، صوری که همه زنده می‌شوند ،چند تا صور است، چند بار در قرآن گفته است.
حالا قیامت چه‌طور به پا می‌شود؟. آسمان‌ها به هم می‌خورد، وضع آسمان‌ها. آسمان‌ها خیلی محکم است. قرآن می‌گوید: «سَبْعاً شِداداً». بفرمایید:
1- خاموش شدن خورشید و ستارگان
اعوذ بالله من الشطان الرجیم
(سَبْعاً شِداداً) (نبأ /12)
آسمان‌ها که سخت است، می‌شود (يَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً) (طور /9) نرم و شل می‌شود، آسمان سفت. آسمان‌ها طبقه طبقه است، (سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً) (ملک /3). آسمان‌ها که طبقه طبقه است، مثل (كَطَيِّ السِّجِل‌) (انبیاء /104) مثل نامه‌ی، من را ببیند همچین می‌شود، «كَطَيِّ السِّجِل‌» این‌طور می‌شود. آسمان‌های طبقه طبقه و گسترده، در هم پیچیده می‌شود. این‌ها در آستانه‌ی قیامت است، متن قرآن هم هست. دیگر چی؟ (فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماوات‌) (بقره /29). جای دیگر می‌فرماید: (وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً) (انبیاء /32) آسمانی که محفوظ است، «فُروج» شکاف پیدا می‌کند.
آسمان‌هایی که قرآن می‌گوید که: (بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها) (رعد /2)، آسمان‌ها با پایه است، منتها پایه‌ای که (لَمْ تَرَوْها) (احزاب /9) شما نمی‌بینید ولی پایه دارد که همان گریز از مرکز و جاذبه‌ها و دافعه‌ها و شاید اشاره به این باشد. آسمان‌ها پایه دارد منتها پایه‌اش را شما نمی‌بیند، نوآوری هست «بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها».
آسمان‌هایی که زینت دارد: (إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ) (صافات /6) آسمان‌هایی که با ستاره‌ها زینت هست، (وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَت‌) (تکویر /2) نورش گرفته می‌شود. خورشید (إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَت‌) (تکویر /1) نورش گرفته می‌شود. نور ستاره‌ها گرفته می‌شود، نور خورشید گرفته می‌شود، این‌ها همه متن قرآن است. آسمان‌هایی که (سَقْفاً مَحْفُوظا) (انبیاء /32) بود، محکم بود، (فَهِيَ يَوْمَئِذٍ واهِيَةٌ) (حاقه /16) به جای استحکام گسسته می‌شود، شل می‌شود (و اذا السماء انشقت) (انشقاق /1) زمانی که آسمان‌ها گسسته می‌شود. آسمان که زیبا بود، دود می‌شود: (يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبين‌) (دخان /10) آسمان‌هایی که آب ما را، باران ما را تأمین می‌کرد، مس گداخته می‌شود: (يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْل‌) (معارج /8)، آسمان‌ها مثل مس گذاخته می‌شود. آسمان‌هایی که هیچ شکاف نداشت، حالا: (وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَت‌) (مرسلات /9) شکاف برمی‌دارند. آسمان (كُشِطَتْ) (تکویر /11) یعنی به جای استواری از جا کنده می‌شود: (وَ إِذَا السَّماءُ كُشِطَتْ) (تکویر /11). آسمان گسترده که خداوند می‌گوید: ( وَ إِنَّا لَمُوسِعُون‌) (ذاریات /47) دائماً آسمان‌ها را گسترش می‌دهیم، آنجا گسترش را در هم می‌پیچیم: (يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِل‌) (انبیاء /104) این نظام به هم می‌خورد، مثل نخی که از دانه ها می‌کشی، همه‌ی دانه‌ها پخش می‌شود، خداوند این نخی که در این هستی گردش داده، قوایی که قرار داده و نظام را به وجود آورده، این نظام به هم می‌خورد. زمین جور دیگر می‌شود، ستاره‌ها جور دیگر می‌شود، همه چیزی عوض می‌شود.
خورشید چه‌طور می‌شود، خورشید نور داشت: (سِراجاً وَهَّاجاً) (نبأ /13) نورش به قدری بود که خدا به نورش قسم می‌خورد: (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها) (شمس /1). نوری که حساب و کتاب دارد: (الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبان‌) (الرحمن /5) خورشیدی که حرکتش حساب شده بود: (وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها) (یس /38). این خورشید پایان عمرش می‌رسد، چون اجل دارد: (كُلٌّ يَجْري لِأَجَلٍ مُسَمًّى‌) (زمر /5) این خورشید پرستاره ، محفوظ، زیبا، مرکز آب‌رسانی تبدیل می‌شود به: (إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَت‌) (تکویر /1)، در هم پیچیده می‌شود.

2- خارج شدن کرات آسمانی از مدار خود

بساط به هم می‌خورد، نور ماه هم گرفته می‌شود: (وَ خَسَفَ الْقَمَرُ) (قیامة /8) خورشید و ماه هر یک از مدار خودشان خارج می‌شوند: (لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي‌ لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْل‌) (یس /40) این خورشید و ماه قانون بود، نه خورشید جلو می‌افتاد، نه ماه جلو می‌افتاد، هر کدام در مدار خودش بودند، ولی این مدارها به هم می‌خورد، خورشید و ماه به هم می‌خورد: (وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ) (قیامة /9) خورشید و ماه در هم جمع می‌شوند، چه می‌شود؟ نمی‌دانیم چه می‌شود، ولی فقط این را می‌دانم که گاهی پیغمبر بعضی از آیات جهنم که می‌آمد، بعضی از آیات قیامت که می‌آمد، تا صبح گریه می‌کرد، تا صبح گریه می‌کرد. بعضی اصحاب می‌گفتند که: به حضرت زهرا بگوییم بپرسد چی بود دیشب؟ می‌رفتند می‌پرسیدند، می‌گفت: دیشب این آیه نازل شد. ما این آیه‌ها را خواندیم، فکرش را کردیم، حسابش را کردیم؟ همه‌ی ستاره‌ها مدار دارند: (كُلٌّ في‌ فَلَكٍ يَسْبَحُونَ) (یس /40). هر ستاره‌ای در مدار خودش هست، ولی همه ی ستاره‌ها از هم می‌پاشد: (وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ) (انفطار /2). نور این‌ها تبدیل به تاریکی می‌شود: (وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ) (تکویر /2). ستاره‌ها که راهنمای ما بودند در دریا و خشکی که می‌فرماید که: (وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها في‌ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْر) (انعام /97) ستاره‌هایی که در دریا و صحرا راهنمای ما بودند، این به جای راهنمایی چی می‌شوند؟: (فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَت‌) (مرسلات /8) هدایت آن‌ها و نور آن‌ها نابود می‌شود. آن خورشید، این هم ستاره‌ها.

3- زلزله سهمگین در تمام مناطق زمین

زمین چه می‌شود؟ زمین گهواره بود: (أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً) (نبأ /6) این زمین مهد شما بود، یعنی گهواره‌ی شما بود، محل استراحت شما بود، ولی این محل استراحت زلزله شد: (إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها) (زلزله /1)، (إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‌ءٌ عَظيمٌ) (حج /1). زمینی که رام شما بود، بیل به سرش می‌زدی، آخ نمی‌گفت، یک دانه می‌گرفت، یک خوشه تحویل می‌داد، همان زمینی که: (هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً) (ملک /15)، این مثل یک حیوان وحشی می‌شود: (يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْض‌) (مزمل /19) زمین لرزه می‌شود، زمین آرام، می‌لرزد.
این زمین به شدت در هم کوبیده می‌شود: (كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكّاً دَكّاً) (فجر /21). زمین آرام چموش می‌شود، زمین ساکت متزلزل می‌شود. زینت‌های زمین همه به هم می‌خورد: (إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً) (کهف /7)زمین زینت دارد، درخت‌ها، گل‌ها، آبشارها، رنگ‌ها، میوه‌ها، زمینی که انواع زینت‌ها در آن است، این زمین زیبا، تبدیل می‌شود به یک: (إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجّاً) (واقعه /4). زمینی که هر چه به آن می‌گفتیم، هیچی نمی‌گفت، رویش عبادت می‌کردیم، هیچی نمی‌گفت، گناه می‌کردیم، هیچی نمی‌گفت، روز قیامت زمین دهان باز می‌کند، حرف می‌زند: (يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها) (زلزله /4). چه‌طور شما یک ضبط‌صوتی که ساکت است، دگمه‌اش را فشار بدهی، برایت می‌خواند؟ یعنی شما توانستی دستت را روی آهن جماد بگذاری، یک فشار بدهی، ضبط‌صوت برای شما می‌خواند. خدا این کار را می‌کند. انسان به زمین می‌گوید چرا؟ ای وای گناهانی که من روی تو کردم چرا حالا می‌گویی؟! می‌گوید: دست خودم نیست: (يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها) (زلزله /4) تمام اخبار را نقل می‌کند که چه کرد، چه کرد، چه کرد. زمین شاهد است، زمان شاهد است، فرشته‌ها شاهدند، خود اعضای بدن شاهد است. چه خبر است قیامت؟!
چیزی را ساده نگیرید. این زمین آرام، کوه‌های آرام، درخت‌های آرام، یک زمانی همه حرف می‌زنند. اصلاً حیات واقعی برای قیامت است. دنیا یک موجوداتی حرف می‌زنند، باقی‌ها هم ساکت‌اند: (وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان‌) (عنکبوت /64) قرآن می‌گوید حیات واقعی برای قیامت است که همه چیز زنده است. (قُطُوفُها دانِيَةٌ) (حاقة /23) شما نشستی، نگاهت به درخت بخورد، شاخه‌های درخت خم می‌شود، فقط شما نیستی که یک اشاره می‌کنی آسانسور از همکف به طبقه‌ی پنجم، دهم، کمتر و بیشتر می‌رود، چه‌طور شما توانستی با یک اشاره وزن خودت را بکشی بالا، مشکلی هست خداوند با یک اشاره هر مؤمنی در بهشت هر میوه‌ای می‌خواست بخورد، شاخه پهلوی او خم می‌شود؟! الآن در اداره‌ها که می‌روی بعضی از اداره‌ها هنوز نرسیده به در اداره، خودش در باز می‌شود. یعنی دستگاهی تعبیه شده که پایت را که می‌گذاری دو متری به در، خودش در کنار می‌رود، در باز می‌شود، دومرتبه شما رفتی در اداره، در بسته می‌شود. کجایش محال است؟ کجایش نمی‌شود؟ کجایش باور نکردنی هست؟

4- خورد شدن کوه‌های عظیم و از هم پاشیدن آنها

منتها ما سرگرم هستیم، از این‌ها غافل هستیم، حساب غفلت ما حساب دیگری است. زمین کوه دارد: (وَ الْجِبالَ أَوْتاداً) (نبأ /7). کوه‌ها میخ هستند، میخ چه‌قدرش فرو می‌رود، همه‌ی میخ فرو می‌رود، فقط نوکش بیرون می‌ماند، این کوه انقدر که بیرون است، چند برابر این مقداری که بیرون است، داخل زمین است و این زمین را کوه‌ها نگه داشته است، درون زمین گداختگی است که این گداختگی دائماً باید پوست زمین را تکان بدهد و لذا نمی‌گوید: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلزالاً» می‌گوید: «زِلزالَهـا». «زِلزالَهـا» یعنی باید زمین زلزله بشود، اگر زلزله مال زمین نبود، می‌گفت: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلزالاً». «زِلزالَهـا» یعنی این زلزله مال خود زمین است، مثل کُره باید قطر داشته باشد، آب جوش باید بخار داشته باشد، زمین با وضع درونی گداختگی درونی‌اش باید بلرزد. چه‌طوری این زمین را از اضطراب نگه داریم؟ می‌گوید کوه را قرار دادیم، یک ذره‌اش بیرون است، ریشه‌ی این کوه در دل زمین این را نگه داشته، چنان زمین‌لرزه می‌شود که کوه از زمین کنده می‌شود: (وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَت‌) (تکویر /3) کوه کنده می‌شود، راه می‌افتد. بعد کوه که کنده شد، این کوه‌ها به هم می‌خورد، قطعه سنگ می‌شود، این را اشاره کردم قبلاً، قطعه سنگ‌ها به هم می‌خورد، شن می‌شود، شن‌ها به هم فشار می‌آورد: (كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ) (قارعه /5) پنبه‌ی زده می‌شود. یعنی کوه به پنبه تبدیل می‌شود. خلاصه قرآن می‌گوید: (يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ) (ابراهیم /48). این زمین آن زمین دیگر نیست. کوه‌ها (زُلْزِلَت) (زلزله /1)، جبال: (نُسِفَت‌) (مرسلات /10)، (دُكَّت‌) (فجر /21)، (كَثيباً مَهيلاً) (مزمل /14)، (كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ) (قارعه /5). وضع کوه‌ها می‌شود.

5- لزوم توجه دائمی به آیات قیامت در قرآن

این قیامت دور است یا نزدیک؟ شاید فردا شب، شب اول قبر ما بود: «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً * وَ نَراهُ قَريباً» (معارج/ 6 و 7). کسی نگوید حالا آقای قرائتی این حرف‌ها برای چه زمانی است؟ این حرف‌ها را من هم عذرخواهی می‌کنم از خداوند که هم به خودم باید تلقین کنم و هم این را باید بیشتر در تلویزیون مطرح کنم. وقتی هزار تا آیه با کم و زیادش مربوط به قیامت است و هزار تا آیه نسبت به باقی آیات با کم و زیادش یک ششم است، یک ششم آیه قرآن برای قیامت است، پس باید یک ششم سخنرانی‌ها هم مربوط به قیامت باشد. بحث قیامت نیست، نادر است، نادر است. به پوست قرآن ور رفتیم. قرآن می‌گوید، قرآن می‌خوانید معنایش را هم بفهمید، مست سر نماز نروید: (لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‌ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ) (نساء /43). آیه قرآن است می‌گوید: مست سر نماز نروید تا بفهمید چه می‌گویید. ما جلسه‌ی قرآن درست می‌کنیم، ببینیم قرآن چه به ما می‌گوید. تفسیر قرآن. مگر پیغمبر نفرمود: قرآن و اهل بیت نباید از هم جدا بشوند؟ «لَن یَفتَرِقَا» اگر قرآن و اهل بیت نباید جدا بشوند، همین‌طور که جلسه‌ی عزاداری هر شهری، صدها جلسه‌ی عزاداری هست، بعضی شهرها، پس باید صدها جلسه‌ی قرآن هم باشد. هر رئیس هیئت باید یک جلسه قرائت هم داشته باشد.
سر امام حسین روی نِی قرآن خواند، یعنی چه؟ یعنی سرم از تنم جدا می‌شود، ولی سرم از قرآن جدا نمی‌شود. پیام دارد این‌ها. امام حسین وقتی به خیمه‌ها حمله کردند که عصر تاسوعا جنگ شروع بشود، فرمود: جنگ را بیندازید فردا، روز عاشورا: «إنّی أحِبُّ الصَّلوة وَ تِلاوة القُرآن» من نماز را دوست دارم، من تلاوت قرآن را دوست دارم. تلاوت قرآن به چند شرط: تلاوت و تدبر. الآن قرآن کتاب زینتی شده، با خط کوفی، با خط سیخی، با خط میخی، نمی‌دانم کاشی‌کاری، منبت‌کاری. یک وقت شنیدم می‌خواستند یک قراردادی امضا کنند الحمدلله جلویش گرفته شد، یک قرآنی چاپ کنند که سوره‌ی قل هو الله آن با چوب انار باشد. سوره‌ی «و التّین و الزَّیتون» با چوب زیتون باشد، یعنی هر سوره‌اش با چوب یک درختی باشد. گفتیم: خب این قرآن چند کیلو می‌شود؟! چه کسی می‌خواهد این را ورق بزند؟! چه کسی می‌خواهد این را بخواند؟! گفتند: آخه عوضش در یونسکو ثبت می‌دهیم. گفتم: خب حالا ثبت می‌دهید بدهید در یونسکو، خیلی چیزها ثبت است، خب که چی؟ قرآن چاپ شد که ما با چوب انار بنویسیم، بعد در یونسکو ثبت کنیم؟! منحرف شدیم، منحرف شدیم.
خیلی سهم‌مان جایی که باید حساس باشیم، حساس نبودیم و جایی که نباید خیلی حساس باشیم، حساس شدیم. فعلاً بازار اقتصاد و خطوط سیاسی در کشور داغ است.

6- استمرار برنامه‌های عبادی بعد از ماه مبارک رمضان

ماه رمضان تمام می‌شود. یکی از علائم آخرالزمان این هست که مردم ماه رمضان عبادت می‌کنند، ماه رمضان که تمام شد، عبادت را کم رنگش می‌کنند. پدران شما، شما را مسجدی تربیت کردند، خدا جزای خیرشان بدهد، آیا ما هم بچه‌هایمان را مذهبی تربیت کردیم؟! اگر کفش بچه‌مان هر مبلغی باشد می‌خریم، اما اگر یک کتاب مفید هم گران باشد می‌خریم؟! برای فیزیک و شیمی بچه‌مان معلم خصوصی می‌گیریم، آیا برای شبهات دینی بچه‌مان هم یک استاد خصوصی گرفتیم؟ نمی‌دانم ما که «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً * وَ نَراهُ قَريباً» (معارج/ 6 و 7) شاید نزدیک باشد، آدم نمی‌داند، آدم قبرستان که می‌رود، عکس جوان‌ها بیش از پیرهاست، خیلی جاها. مزه‌ی قرآن را نچشیدیم. در دعاها داریم: «اللَّهُمَّ أذِقنا حَلاوَةَ ذِکرِک» شیرینی قرآن را به ما بچشان.
ببینید اگر مدیریت باشد، خیلی استفاده می‌شود، مشکل ما مدیریت است. نمی‌دانم این مسئله در حرف‌هایم بوده، حالا تلویزیون گفته‌ام یا جای دیگری، یادم نیست. چوب کبریت چه ارزشی دارد؟ چند سانت است، نوکش هم دو، سه میلی‌متر گوگرد است، چوب کبریت نه حرارتی دارد، نه نوری، خیلی چیز جزئی است، اما اگر این مدیریت بشود، یعنی کبریت که روشن شد، نگذاریم خاموش بشود، تا روشن شد، این را وصل به گازش کنیم، چراغ گاز روشن بشود، گاز وصل به غذا بشود، غذا پخته بشود، غذا وصل به انسان بشود، انسان غذا را بخورد، انسان برای در راه خدا گام بردارد، این چوب کبریت تا خدا پیش می‌رود.
یک بار دیگر بگویم. چوب کبریت وصل بشود به گاز، گاز وصل بشود به غذا، غذا وصل بشود به انسان، انسان وصل بشود به خدا. این چوب تا خدا پیش می‌رود. ما هم از ماه رمضان و محرم و ایام عزیز و عیدها و مراسم و سوگواری باید این‌ها را به عنوان چوب کبریت به چراغ گاز وصل کنیم. چراغ گاز این نیست که ماه رمضان تمام شد هیچی به هیچی.
راه‌هایی را باید نشست فکر کرد که چه کار کنیم مسجدها رونق پیدا بکند: (حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ) (نساء /43)، بدانیم چه می‌گوییم. گاهی بعضی کارها، واقعاً من که نفهمیدم بالاخره ما شصت ساله طلبه هستم، بعد شصت سال نفهمیدم این مبنای این کار چه هست، مثلاً یک قاری می‌آورند می‌گویند این قاری آیت الکرسی را با یک نفس می‌خواند. چه کسی گفته آیت‌الکرسی را با یک نفس بخوانی؟! مبنایش چه هست؟ ما خودمان در ایران لات‌هایی داریم که با یک نفس سه کیلو آبغوره سر می‌کشند. آیا دنیا حاضرند این لات‌های ما را ببرند نشانشان بدهند، بگویند در ایران یک آدمی هست با یک نفس سه کیلو آبغوره را سرمی‌کشد؟! آخه چرا ما با یک نفس یک آیت‌الکرسی را می‌خوانیم؟ واجب است؟ مستحب است، نیاز جامعه هست؟ که چی؟ گاهی هم که کار فرهنگی می‌کنیم کارهای احمقانه می‌کنیم. ما را بردند در یک استانی، در یک مراسمی، گفتند: جایزه‌ی این هفت نفر را تو بده. گفتیم: این‌ها چه کردند؟ گفتند: کارهای قرآنی کردند. من یک خورده حساس شدم، گفتم نمی‌شود من هم بفهمم؟! گفتند: یک آیه داریم در قرآن یازده تا قاف دارد، گفتم هر کس این آیه را پیدا کرد، جایزه بگیرد. این‌ها از اول تابستان تا آخر تابستان رفتند قاف شماری!! اصلاً نباید این را شلاق زد، خل نیست این؟! قرآن نازل شد که ما قاف بشماریم؟! گاهی وقت‌ها دستمان را که از توی دست اسلام‌شناس برداشتیم، به حماقت می‌افتیم، به حماقت می‌افتیم. باید مواظب باشیم.

7- لزوم انس با قرآن و آشنایی با معارف آن

شما می‌دانید در قرآن چند تا پایان‌نامه‌ی دکترا هست؟ حسابش را نمی‌شود کرد. در هر کلمه‌ی قرآن یک نکته هست. در هر کلمه‌ی قرآن، نه، در هر حرف قرآن، در هر حرف قرآن یک نکته هست. یک وقت از ما دعوت کردند مسجد دانشگاه تهران امام جماعت بشویم. همان جمعه که نماز جمعه می‌شود، گفتند: شنبه، یکشنبه، دوشنبه تو بیا. گفتم: به شرطی می‌آیم که تفسیر هم بگویم. گفتند: آخه این‌ها صبح تا ظهر سر کلاسند، خسته‌اند، گفتم: تفسیر ده دقیقه‌ای، پنج دقیقه‌ای، یک دقیقه‌ای، نیم دقیقه‌ای. گفتند: نیم دقیقه تفسیر! گفتم: بله، نمونه‌اش را گفتم و گفتند: خب قبول است. نیم دقیقه‌ای را برای شما هم بگویم. گفتم: در قرآن چند دفعه گفته: «کُلُوا»: بخورید. تنها آیه‌ای که همه‌ی مردم دنیا به آن عمل می‌کنند، همین «کُلُوا» است بخورید. هر جایی که می‌گوید بخورید، یک مسئولیتی دارد. یک جا می‌گوید: «کُلُوا … اَنفِقُوا» خوردی، به فقرا هم بده، (کُلُوا … أَطْعِمُوا) (حج /36) خوردی، اطعام کن، به دیگران هم بده، (کُلُوا َ… لا تُسْرِفُوا) (اعراف /31): خوردی پرخوری نکن. (کُلُوا … وَ اعْمَلُوا صالِحاً) (مؤمنون /51): خوردی از انرژی‌اش یک عمل صالحی انجام بده، (کُلُوا … لا تَطْغَوْا) (طه /81): خوردی خوردی طغیان و بدمستی نکنید. «کُلُوا» هست اما بخور، بخور نیست. کنار هر خوردنی یک مسئولیتی است، و السلام علیکم و رحمة الله. نیم دقیقه.
ما اگر روزی نیم دقیقه با قرآن آشنا باشیم، با قرآن انس پیدا می‌کنیم. گفتم: خیلی خب حالا پس، تفسیر علمی بگو. گفتم: من طلبه‌ام، علمی می‌خواهی برو در حوزه‌ها، من طلبه‌ام، نه آیت الله هستم، نه فقیهم، نه فیلسوفم. گفت: مثلاً می‌خواهی اینجا دانشگاه تهران با حدود شصت هزار دانشجو و بسیاری از اساتیدش پروفسورند، استاد تمامند، می‌خواهی (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً) (نساء /36) بگویی؟ گفتم: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» علمی نیست؟ گفتند: نه دیگر، این آبکی است.
رفتم دانشگاه، گفتم: به من گفتند علمی حرف بزن، من می‌خواهم امروز آبکی حرف بزنم. روی تخته سیاه نوشتم: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» از این کلمه‌ی «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» بیست تا نکته بیرون کشیدیم، بیست تا نکته. گفته: «بِالْوالِدَيْنِ»، این «بـِ» یعنی به دست خودت، به قول طلبه‌ها می‌گویند بای الصاق، یعنی بچسبد، یعنی خودت قاشق غذا دهان مادرت بگذار، نگو این برنج را بپز بخور. خودت مادرت را ببر دکتر، نگو این پول تاکسی، برو دکتر. «بِالْوالِدَيْنِ» این «بـِ» یعنی خدمتت بچسبد به پدر و مادر، نه با واسطه، بی‌واسطه. گفته: «بِالْوالِدَيْنِ»، نگفته: «بِالأبَوَین»، والدین، «أب» را عرب‌ها به پنج، شش گروه می‌گویند، والدین را «أبَوَین» می‌گویند، عمو را می‌گویند «أب»، پدرزن را«أب» می‌گویند، معلم را «أب» می‌گویند، رهبر را «أب» می‌گویند، نگفته «بِالأبَوَین إِحْساناً» گفته: «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً». نگفته: «بِالْوالِدَيْنِ مُؤمِناً» پدر و مادر کافر هم باشد باید به او احسان کرد. بله، اگر دعوت به شرک کردند، گوش نده اما به آن‌ها محبت کن. نگفته: «بِالْوالِدَيْنِ اِنفاقاً» نگفته به پدر و مادرت پول بده، پدر و مادر پول نمی‌خواهند، محبت می‌خواهند. نگفته تا کی، تا لیسانس. نماز زمان دارد، روزه زمان دارد، زکات زمان دارد، حج زمان دارد، «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» تا کجا؟ رهبری، آیت‌اللهی، فوق لیسانس، دکتر، زمان دارد. یک بیست تا نکته، الآن در ذهنم هست که نوزده تا نکته روی تخته سیاه نوشتم. گفتم آقایان این را بلد هستید؟! گفتند: نه، نمی‌دانستیم. گفتم: نگویید قرآن کتاب ساده‌ای است، قرآن کلمات کوچکش پر از راز است، کلمات بزرگش پر از راز است. نچشیدیم مزه‌ی قرآن را، نچشیدیم. امیدوارم که.
خدایا هر جا کوتاه آمدیم، تقصیر و قصور ما را ببخش و بیامرز.
و توفیق جبران مرحمت بفرما.

«و السلام علیکم و رحمة الله»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 640
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست