responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 642

1- عزت و نفوذناپذیری ملت ایران
2- فقیه عادل به جای پادشاه فاسق
3- توسعه دانشگاه‌ها پس از انقلاب
4- صدور فرهنگ انقلاب به مظلومان جهان
5- انقلاب امام برای خدا، نه ریاست طلبی
6- سیاست، برگرفته از دین و قرآن
7- وظیفه ما در برابر ضعف‌های کشور

موضوع: برکات انقلاب اسلامی
تاريخ پخش: 05/11/96

بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

محضر مبارک نسل نو دبیرستانی هستیم، دخترخانم‌ها و آقازاده‌های تهران و جمعی از اساتید و مسئولین و مربیانشان. چون بحث در آستانه‌ی ایام دهه فجر است می‌خواهم بحثم در مورد نقاط قوت و نقاط ضعف باشد. چون آن سالی که انقلاب پیروز شد، شما نبودید. هرچه هست شنیده‌اید و یک چیزهایی هم در 27 دقیقه از ما بشنوید. بین 27 دقیقه تا نیم ساعت تقریباً…

1- عزت و نفوذناپذیری ملت ایران


1- پس موضوع بحث به مناسبت دهه فجر… بسم الله الرحمن الرحیم [پای تخته می‌نویسند] نقاط قوت: 1- مسأله‌ی عزت، عزت نه اینکه خانه و ماشین و تلفن، عزیز یعنی نمی‌شود سوراخش کرد و نفوذ ناپذیر. دستی که چرب است آب رویش می‌ریزد، این چربی آب را پس می‌زند. می‌گویند: این دست عزیز است، یعنی آب را پس می‌زند و به خود نمی‌گیرد. به زمین کلنگ می‌زنی، فرو نمی‌رود. می‌گویند: «ارضٌ عزاز» این زمین عزیز است. سر بیل و سر کلنگ در آن نمی‌رود. الآن شما نگاه کن از ایران بیرون می‌رویم، در بعضی کشورها، مثل بعضی کشورها نسبت به آمریکا نسبت سگ به دمش است. سگ هرطور بخواهد دمش را تکان می‌دهد. بعضی از کشورها رئیس‌هایشان، رئیس‌های نفر اولشان عین دم سگ هستند نسبت به آمریکا، آمریکا بگوید: به راست راست، به چپ چپ! اما ایران نه در رئیس جمهور و مجلس و نماینده‌ها، حتی آمریکا در یک روستا نمی‌تواند یک نماینده تعیین کند. یعنی ما نفود ناپذیر هستیم. این عزت است.
2- شجاعت؛ این مرگ بر آمریکا که ایران گفت، شاه ما جرأت نکرد مرگ بر نوکر آمریکا را بگوید. به نوکرش… یک قانونی در ایران تصویب شد. شنیده‌اید شاید هم نشنیده باشید. اگر آمریکایی‌های مقیم ایران هر جنایتی کردند، ایرانی‌ها دخالت نکنند. فقط گزارش بدهند و لذا اگر یک آمریکایی معمولی آب دهان انداخت به بهترین شخصیت‌های ایران، ایرانی حق شکایت ندارد. دادگاه آمریکا تذکر بدهد که دیگر آب دهان نیانداز. ذلت، ترس، بی سوادی، بنده فرض کنید اینجا تخصص دارم. رئیس بی‌سوادهای کشور هستم. پنجاه درصد تقریباً در ایران بی سواد بود. پنجاه درصد باسواد بود. الآن میانگین هشت درصد تا ده درصد بی‌سواد داریم.
مسأله‌ی    اقامه نماز، باز چون مسئول هستم بگویم. در زمان شاه ما در جاده‌ها که می‌خواستیم نماز بخوانیم، در رستوران‌ها یک اتاق کثیف تنگ یک جای نماز گذاشته بودند، دو متر سه متر، پنج متر، کمتر یا بیشتر، الآن شاید بشود گفت: 750 مسجد درجه یک در جاده‌هاست. در آموزش و پرورش نماز جماعت نبود. الآن دهها هزار نماز جماعت در آموزش و پرورش است و اجباری هم نیست. ظهر عاشورا همه سینه می‌زدند با اینکه خود امام حسین سر نماز بود. امام زمان سر نماز بود ولی این سینه می‌زند. الآن ظهر عاشورا عزادارها نماز خیابانی می‌خوانند. دانشجوهای ما، اسم نمی‌برم. در یکی از استان‌های ایران چهار تا لیسانس ریاضی داشت. الآن در نراق که بخشی از دلیجان است. تازه دلیجان یک شهر کوچکی است. نراق بخشی از آن است. گفته شد آنجا چند هزار لیسانس است. اینها نقاط ضعف هم هست. نقاط قوت را بعد خواهم گفت. هم نقاط ضعف را داشته باشیم و هم نقاط قوت را فهرست وار بگویم. جمعیت ما دو برابر شده است، اما ابتکار ما دو برابرنشده است، چند برابر شده است. به لطف خدا، جمعیت ما دو برابر شده ولی ابتکار و پیشرفت علمی ما چندین برابر شده است.

2- فقیه عادل به جای پادشاه فاسق


حرف آخر را ولی فقیه می‌زند. زمان شاه حرف آخر را باید شاه بزند. الآن در همه دنیا ولایت فقیه هست. ولایت فقیه برای ایران نیست. ولایت یعنی حکومت، والی شهر یعنی حکومت شهر، متولی مدرسه یعنی حکومت مدرسه دست اوست. والی، متولی، ولایت، ولایت فقیه یعنی حرف آخر را او بزند. در آمریکا ولایت فقیه هست. بین او و رقیبش درگیری شد. اختلاف شد، بالاخره همینطور گفتگوها بود تا رئیس قوه قضاییه آمریکا گفت: حق با اوست. تمام شد و رفت! یعنی در اختلافات باید یک نفر بیاید و حرف آخر را بزند. منتهی زنده باد جمهوری اسلامی که می‌گوییم: حرف آخر را یک مجتهد عادل باید بزند. وگرنه در باقی کشورها هم وقتی اختلاف می‌شود یک کسی حرف آخر را می‌زند و می‌گویند: حرف حرف اوست و داور است. قوای مسلح،فرمانده کل قوایشان که بود؟ یک خاطره دارم بگویم و شما هم بشنوید.
در هواپیما نشسته بودیم، جمعی بودند، یک دختر خانمی پشت سر من بود. نزدیک مشهد به من گفت: آقای قرائتی می‌شود سرت را عقب بیاوری یک چیزی بگویم؟ پدرم آن طرف نشسته می‌خواهم متوجه نشود. گفتم: خوب، بفرما! گفت: پدرم زمان شاه به شاه بله قربان می‌گفت. حالا هم به ولی فقیه باید بله قربان بگوییم. ما بله قربان گو هستیم حالا چه به شاه، چه به خمینی! ما باید بله قربان بگوییم. برای ما فرقی نکرد. پدرم نفهمد! گفتم: نه! دختر خانم قصه یوسف را دیدی؟ گفت: بله، گفتم: زلیخا وقتی علاقه‌مند به یوسف شد و درها را بست، یوسف چه کرد؟ یک لحظه فکر کرد و فرار کرد. گفتم: زلیخا چه کرد؟ گفت: زلیخا هم عقب او فرار کرد. گفتم: فرق بین این دو فرار چیست؟ او می‌دوید و من می‌دویدم! یوسف می‌دوید که گناه… نصفش را من می‌گویم و نصفش را شما بگویید. یوسف می‌دوید که گناه نکند. زلیخا می‌دوید که گناه بکند. فیزیکش این است که هردو می‌دویدند. یکی می‌دود گناه نکند و یکی می‌دود گناه بکند. بله قربان با بله قربان فیزیک هردو یکی است. لفظ هردو از نظر کلمه بله قربان است. اما بله قربان به عادل یا فاسق؟ برای رضای خدا یا رضای آمریکا؟ بله قربان به کسی که حرف خدا یا پیغمبر را می‌زند یا کسی که نفسش است؟ الآن ما جنگ کردیم با صدام، یعنی دفاع کردیم. در بدن ما ترکش رفت، در بدن صدامی‌ها هم ترکش رفت. منتهی این ویلچری جمهوری اسلامی می‌گوید: ترکش خوردم ولی روی هوس نبود. دنبال آدم هوس باز هم نبودم. به کشور ما حمله شد، مرجع تقلید من فرمود: دفاع واجب است. من رفتم به خاطر فتوا، این ترکش خورده دلش خوش است که ترکش برای چه خورد؟ اما عراقی‌ چه؟ عراقی می‌گوید: چه شد؟ صدام به سرش افتاد قهرمان عرب شود. سردار قادسیه، چون می‌خواست قهرمان شود، به ایران حمله کرد. ایرانی‌ها آمدند دفاع کنند ما ترکشی شدیم و الآن در ویلچر نشستیم. یعنی من ذلیل شدم بخاطر هوس صدام! یعنی ایرانی می‌گوید: من ویلچری شدم بخاطر عمل به دستور خدا، خیلی فرق می‌کند.
یکی از عزیزان و همکاران سی چهل ساله ما در نهضت سواد آموزی و نماز و تفسیر، ایشان دیگر بازنشست شده و سنش کمی از من بیشتر است، خیلی بیمار سخت است و الآن چندین ماه است در خانه خوابیده است. من دیروز به خانمش زنگ زدم که این همکار چهل ساله ما چطور است؟ بیش از چهل سال است چون قبل از انقلاب هم رفیق بودیم. گفت: خوشحالم چون این شوهر من است و باید از او پذیرایی کنم. حالا بستری شده، بستری بشود. حالا اگر شوهر من یک آدم فاسدی بود من باید از یک آدم فاسد پرستاری کنم. دلم خوش است که شوهرم عالم بود، روحانی بود، نوکر امام حسین بود، خادم قرآن و اسلام بود. دلم خوش است بالاخره حالا که خدمت می‌کنم، زنی که مدت‌های طولانی است در سخت‌ترین شرایط دارد از شوهرش پرستاری می‌کند. می‌گوید: دلم خوش است که شوهر من چرا اینطور شد؟ در راه خدا بود. حالا اگر شوهر من این کاره نبود، تاجر تریاک بود، تاجر هرویین بود. کارخانه شراب سازی داشت، قمار باز بود. رشوه گیر بود، ربا خوار بود. اگر شوهر من یک آدم نا اهلی بود، می‌افتاد، من باید پرستاری کنم. دلم خوش است که از یک مؤمن پرستاری می‌کنم نه از یک فاسق! این مهم است که ما کجا نفس می‌کشیم.
ایام جنگ گاهی جبهه کنار رزمنده‌ها می‌رفتیم. خاصیت نظامی نداشتم، می‌رفتیم کنار اینها باشیم. مثل پیرزن‌هایی که می‌آیند کنار عروس می‌ایستند، عروس می‌زاید ولی این پیرزن دلش خوش است که مادربزرگ آمده است. به سربازها، رزمنده‌ها و بسیجی‌های سپاه می‌گفتم: ببین اینجا خرمشهر است. چند کیلومتر به بصره نزدیک هستیم. اگر مادر شما در بصره می‌زایید چه می‌شد؟ اگر مادر ما ما را در بصره می‌زایید، فرمانده کل قوا صدام حسین بود. باید بگوییم: خدا را شکر مادر این طرف زایید. یک خرده آن طرف تر می‌زایید چه می‌شد؟ پدر شما زمان شاه بله قربان می‌گفت. حالا هم به امام بله قربان می‌گوید. لفظ بله قربان یکی است اما هدفش فرق می‌کند. چاقوکش و جراح هردو شکم پاره می‌کنند. منتهی چاقوکش می‌خواهد بکشد و جراح می‌خواهد عمل جراحی کند. این جایگاه اینهاست.

3- توسعه دانشگاه‌ها پس از انقلاب


توسعه دانشگاه، دانشگاه ما زمان شاه پنج تا قفل داشت، 1- دانشگاه در شهرهای بزرگ، جمهوری اسلامی گفت: چه کسی گفت؟ در شهرهای کوچک هم باشد. دانشگاه وسط شهر، چه کسی گفت؟ بیرون شهر باشد. دانشجو کمتر از هجده سال نباید باشد. چه کسی گفت؟ هرکس درس را می‌فهمد ولو سیزده ساله بیاید بنشیند. استاد دانشگاه نباید بالای 65 سال داشته باشد. چه کسی گفت؟ هرکس می‌تواند درس بدهد حالا من 74 سال دارم، نمی‌توانم درس بدهم؟ چه کسی گفت: 65 سال استاد، هجده سال شاگرد؟ دانشگاه باید شنبه تا چهارشنبه باشد. چه کسی گفت؟ کسی شنبه تا چهارشنبه کار می‌کند، ترم را پنج‌شنبه و جمعه می‌گیرد. دانشگاه باید مجانی باشد، چه کسی گفت؟ پول بده درس بخوان. تو برای کفشت پول می‌دهی، برای مخت هم پول بده. خیلی قفل روی ما خورده بود. البته هنوز هم قفل هست. هنوز هم چند هزار قفل در ایران است یکی یکی باید اینها را باز کرد. ازدواج ما قفل شده است. خانم لیسانس نگرفته است. باسمه تعالی نگیرد، ازدواج ربطی به لیسانس ندارد. یک کسی تشنه است، می‌گوییم: آب، جنابعالی آب می‌خواهی؟ انشاءالله بعد از لیسانس آبت می‌دهم. همه خندیدید. تشنه است آب می‌خواهد. و لذا من پسر ندارم، بچه‌های من همه دختر هستند. یکی از دخترهایم پایش به دانشگاه باز شد، بقیه را در دبیرستان شوهر دادم. یعنی چه که لیسانس بگیرد؟ دختر و پسر هرچه زودتر، بله یکوقت نمی‌تواند و نمی‌شود. یک کسی در چاه افتاد، به او گفتند: صبر کن. بروم طناب بیاورم. گفت: صبر نکنم چه کنم؟ در چاه هستم. گاهی وقت‌ها شرایطی است که امکان ندارد. اما یک کسی هست پدرش اتاق دارد. طبقه پایین و بالا، وضع مالی‌اش خوب است و می‌تواند دامادش کند. حالا باشد لیسانس بگیرد. لیسانس بگیرد که چه شود؟ فکر می‌کنید لیسانس بگیرید شغل است؟ اکثر این کسانی که در ایران شغل ندارند، لیسانسه هستند. بیشترین بیکار لیسانس‌های کشور هستند علتش هم این است که آموزش و پرورش و دانشگاه به فکر کله اینها بوده و به فکر بازوی اینها نبوده است. یعنی یک چیزهایی حفظ کردند، نمره و مدرک گرفتند و بازویشان هیچ هنری ندارد. فقط باید گفت: من فقط لیسانس هستم. چه بازویی داری؟ من بارها گفتم: اجازه بدهید صد بار دیگر هم تا زنده هستم بگویم. نجات کشور ما این است که دخترهایش هنر داشته باشند، پسرهایش هنر داشته باشند، براساس مهارت نمره بگیرند نه براساس محفوظات، یک چیزهایی حفظ می‌کنی نمره می‌گیری سواد نیست. حفظ هم نکنی و نمره هم نگیری طوری نمی‌شود. چه هنری داری؟ بگویند: اگر هنر داری مدرکت می‌دهیم. هر دختری باید یک هنر داشته باشد. هر پسری باید یک هنر داشته باشد. در دبیرستان، دانشگاه هم رفت یک هنر دیگر.
توسعه دانشگاه، توسعه‌ی حوزه‌های علمیه، الحمدلله… البته طلبه کم داریم ولی نسبت به قبل و نسبت به جمعیت خیلی بیشتر شده است. جایگاه بین المللی، اینها نقاط قوت است. ایران امروز در دنیا با ایران دیروز فرق می‌کند. ایران امروز ایران عزیزی است. الآن ما در مقابل آمریکا، رئیس جمهور آمریکا می‌خوابد و بلند می‌شود و می‌خوابد و بلند می‌شود، از ایران حرف می‌زند. مثل اینکه دیگر هیچ مشکلی در آمریکا ندارد. همین که بالاخره در دنیا ما در مقابل بالاترین قدرت مطرح هستیم. خیلی جاها ما پیروز می‌شویم. همین اغتشاشات اخیر را خواستند به شورای امنیت بکشانند. بسیاری از نمایندگان کشورها گفتند: نخیر، بی‌خود! آمریکا رأی نیاورد. نظر ایران بود. اغتشاش هست، کمبود و گرانی هست. همه مشکلات هست اما این به شورای امنیت نمی‌رسد. شورای امنیت برای  مسائل کلی است نه اینکه در کدام کوچه،کدام آجر شکسته است.

4- صدور فرهنگ انقلاب به مظلومان جهان


نفوذ در منطقه، ما الآن در افغانستان، در کشورهای عربی، غیر از سعودی، سعودی‌ها هم غیر از رئیس‌هایشان، حمایت همه جانبه از مستضعفین، ما مرز نمی‌شناسیم. در نماز نمی‌گوییم: السلام علینا و علی ایرانی‌ها!    و علی عبادالله الصالحین! هرجای کره زمین هستی باش. میانمار هم اگر کشته شدند، داد می‌زنیم. فلسطین هم داد می‌زنیم. لبنان هم داد می‌زنیم. افغانستان، پاکستان، هرجای دنیا مظلوم باشد این افتخار ما است. مرزها پایش به قرآن و حدیث بند نیست. تا کجا، تا این طرف کرمانشاه، این طرف قصر شیرین، مرزهایی که نشستند و گرفتند. ما هم چون قراردادی بستند به قرارداد بین المللی معتقد هستیم. احترام می‌گذاریم. اما اینها خدا و پیغمبری نیست. خدا و پیغمبر گفته: هرجا مستضعفی بود، «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ‏ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ» (نساء/75) اگر یک مستضعفی ناله می‌زند، چرا بیکار نشستید؟ یک شعری هست:
چو عضوی به درد آورد روزگار *** دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی *** نشاید که نامت نهند آدمی

شعر برای سعدی است؟ حالا برای هرکس باشد. حرف خوبی است. اگر نگفته بعد خواهد گفت. یک کسی گفت: فلانی گفته است. گفتیم: بابا فلانی نگفته است. گفت: حرف حسابی است. بعداً خواهد گفت. شعر خوبی است برای هرکس می‌خواهد باشد.
مسأله‌ی دیگر مسأله‌ی این است که رفاقت را می‌پذیریم، ولایت را نمی‌پذیریم. با همه دنیا رفیق هستیم. ایران تا به حال به هیچ کشوری حمله نکرده است. برعکس هر کشوری به ایران حمله کرده یک تکه از ایران را گرفته است. تنها زمانی که به ایران حمله کردند و یک وجب از ایران را نگرفتند، زمانی بود که جمهوری اسلامی بود و مردم دستشان در دست ولایت فقیه بود. یکبار دیگر بگویم. 1- ایران تا کنون به کشوری حمله نکرده است. 2- هروقت به ایران حمله کردند یک تکه از ایران را گرفتند. جز زمانی که ایرانی‌ها دستشان در دست جمهوری اسلامی بود. رفاقت هست و ولایت را قبول نمی‌کنیم.
مردمی بودن؛ دیگر کودتای نظامی نبود. همه بودند، همه مردم بودند. شهر و روستا نداشت. ترک و لر و عرب و بلوچ، هیچی نبود. امت جوشید. مردمی بود.
زن نه کالاست و نه دکور، زمان شاه زن‌های ما خودشان را آرایش می‌کردند. الآن هم متأسفانه هستند. ولی یا دکور بود یا تبلیغات، یا کالا بود یا دکور بود. زن در جمهوری اسلامی عضو فعال است. اسلام خیلی قدر زن‌ها را دانسته است.
من یک سؤال می کنم شما جواب بدهید. هستی برای بشر آفریده شده است. قرآن می‌گوید: «خلق لکم»، «سخر لکم»، «متاعاً لکم» لکم یعنی برای شما. «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند» هستی برای بشر است. بشر برای چیست؟ قرآن می‌گوید: هستی برای بشر است. بشر برای چیست؟ بشر برای این است که خدایی شود. «وَ ما خَلَقْتُ‏ الْجِنَ‏ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاریات/56) هستی برای بشر و بشر برای هستی است. در عبادت‌ها مهمترین عبادت کدام است؟ بلند بگویید… نماز، در نماز چه چیزی از همه جای نماز مهمتر است؟ سجده. در سجده گفته: خانم یادت نرود. خدا خانم را در سجده گذاشته است. دعای سجده می‌دانید چیست؟ «و ارزق لی و لعیالی» خدایا خرجی خانم را بده بیاید. یکبار دیگر، نصفش را من می‌گویم و نصفش را شما بگویید. هستی برای بشر است. بشر برای… عبادت است. بهترین عبادت، نماز است. بهترین جای نماز سجده است. در دعای سجده می‌گویند: خرجی خانم را از خدا بخواه. حتی این ازدواج در نماز ما هم اثر دارد. اگر کسی ازدواج کند، یک رکعتش ثواب هفتاد رکعت را دارد. اگر دو تا سه تا بگیرد ببینید چند رکعت می‌شود… (خنده حضار) ولی خب… کلمه آخر شوخی بود. منتهی شوخی‌های من ریشه‌اش جدی است. زن کالا نیست. دکور هم نیست، عضو فعال جامعه است. این انقلاب ما نه شرقی بود، نه غربی! این از امتیازات ما هست. وابسته به شرق و غرب نبودیم. رهبر ما مرجع دینی بود. آدم ریاست طلبی نبود.

5- انقلاب امام برای خدا، نه ریاست طلبی


یک مرتبه امام فرمود: من در انقلاب سهمی ندارم. خیلی مهم است. رهبر انقلاب بود ولی فرمود: من سهمی ندارم. چون بعضی آن زمان می‌گفتند: سهم ما چه شد؟ فرمود: من هم سهمی ندارم. یکبار این کلمه را فرمود. خیلی هم گریه کردند. در مدرسه فیضیه فرمود. یادم هست، شاید شما هم شنیده باشید. امام فرمود: خاک بر سر من اگر هدف من از انقلاب این باشد که من رئیس باشم! خاک بر سر من اگر هدفم ریاست طلبی باشد. خیلی مهم است. رهبر انقلاب مرجع دینی باشد، آن هم مرجع بی هوس!   
پشتوانه‌ی ما قرآن و حدیث، مجتهدین اعلم و برتر، رزمندگان ما بصیرت داشتند. وقتی می‌گفت: بزن، ما خلبان داشتیم وقتی در ایام جنگ می‌خواست بمباران کند دید یک انسانی روی پل بغداد راه می‌رود هی تاب خورد تا این انسان از روی پل برود، پل را بزند. روی کره زمین یک چنین خلبانی هست؟ الآن به خلبان می‌گویند: یمن را بمباران کنید. چرا بمباران کنیم؟ دلیل اینکه باید یمن را بمباران کنیم چیست؟ خلبان‌های کشورهای دیگر رزمندگانشان کور و کر هستند. اینجا می‌گوید: به چه دلیل و چرا؟ می‌پرسد. اعتقاد و بصیرت رزمندگان، وحدت رهبری، فداکاری همه جانبه، استفاده از ابزار حلال، نخواستیم پیروز شویم به هر قیمتی که می‌خواهد باشد.

6- سیاست، برگرفته از دین و قرآن


رابطه با اقلیت‌ها، شنیدید که مقام معظم رهبری خانه مسیحی‌ها رفت، گفت: حدود دهها مسیحی شهید شدند و من خانه اکثرشان رفتم. رابطه با اقلیت‌ها، دین و سیاست تلفیق شد. قبلاً می‌گفتند: دین به سیاست ربطی ندارد. سیاست هم به دین ربطی ندارد. ما در نماز می‌گوییم: السلام علیک، السلام علینا، صراط الذین انعمت، اهدنا الصراط المستقیم. راه ما این است. با چه کسانی مخالف هستی؟ «غیرالمغضوب» با مغضوبین، غضب شده‌ها موافق نیستیم. با منحرفین میانه‌ای نداریم. اصلاً قرآن ما بسیاری از آیات، حدود پانصد آیه سیاسی در قرآن است. من یک کتابی دارم به نام سیمای سیاست در قرآن، حدود پانصد آیه سیاسی در قرآن داریم. اگر کسی بگوید: دین از سیاست جداست، یعنی پانصد تا از آیه‌های قرآن را باید حذف کنیم. اصلاً اگر دین از سیاست جدا بود که امامان ما شهید نمی‌شدند. ما یازده اماممان شهید شد برای اینکه اینها کار به سیاست داشتند. وگرنه اگر در خانه نماز می‌خواندند که حکومت کارشان نداشت. نه بنی امیه کار داشت. امام حسین شب تا صبح نماز بخواند. یزید کاری ندارد. یکبار دیگر بگویم. این کلمات مرا نگه دارید. حدود پانصد آیه مربوط به سیاست است. کسی بگوید: دین از سیاست جداست یعنی باید پانصد آیه قرآن را حذف کند.
خیلی از حرف‌هایی که می‌زنیم پایش به جایی بند نیست و همینطور شعار می‌دهیم. تلفیق دین از سیاست، در نماز ما سیاست است. اصلاً مهر کربلا سیاست است. چرا؟ برای اینکه بنی امیه گفت: امام حسین را طوری بکشید محو شود. و لذا هیچ کشته‌ای را بدنش را زیرسم اسب نمی‌کنند. بردن زیر اسب که ذره ذره شود. شد؟ بعد هم گفتند: آبیاری کنید. آنجا را مزرعه کنید که قبر امام حسین محو شود. اسلام چه گفت؟ مهر کربلا، در نماز مهر کربلا باشد. یعنی این خاک امام حسین در همه خانه‌ها باشد. بچه به دنیا می‌آید لبش را به مهر کربلا بمالید. وقتی مرد در قبر یک مهر کربلا زیر چانه‌اش بگذارید. یعنی کربلا از زایشگاه که متولد می‌شود تا قبرستان. آنوقت نماز اگر روی مهر کربلا باشد قبول می‌شود. چون وقت‌های دیگر نماز قبول نمی‌شود مگر حضور قلب، اگر حضور قلب داشتی ودلت با نماز بود قبول است. اگر حضور قلب نداشتی نافله، اگر نه حال حضور قلب دارد، نه حال نافله دارد، می‌گوید: لااقل مهر کربلا. این تسبیح تربت یعنی چه؟ یعنی بنی امیه تو فکر کردی تمام شد. خاک کربلا را دون دون می‌کنیم در دست‌ها می‌چرخانیم. همه نگاه سیاسی داریم. اینها نقاط قوت است. نقاط ضعف هم خیلی است. این را دیگر… یک صلوات بفرستید نقاط ضعف را بگویم. (صلوات حضار)

7- وظیفه ما در برابر ضعف‌های کشور


این نقاط ضعف را باید حل کنیم. وقتی می‌گوییم بیست تا نقاط قوت را برای نظام گفتیم، در حد 27، 28 دقیقه بنده، توجیه نمی‌خواهیم بکنیم. توجیه حماقت است. یعنی خیلی آدم باید احمق باشد که عیب‌ها را نبیند. خوب عیب‌ها را می‌بینیم. از گرانی، تورم، ربا، رشوه، همه اینها را می‌بینیم. توجیه حماقت است. اما نباید بگوییم حالا که مملکت اینطور است ما تضعیف کنیم. بگوییم: باید ما دیگر در نماز جمعه، راهپیمایی شرکت نمی‌کنیم. در انتخابات نمی‌آییم، تضعیف جنایت است. برای اینکه صدها هزار شهید کشته شد، اسیر و جانباز شد، تا یک نظام درست کنند. تکمیل رسالت ما است. یعنی تا اینجا را آوردیم [پای تخته می‌نویسد] تکمیل رسالت است. این جمله‌ها یادمان نرود. خوب است در همه دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها این جمله را بنویسند. این را یکی از علما که پدر شهید است به من گفت. من رفتم خانه‌اش تسلیت بگویم برای پسرش، دیدم این کلمه از کلمات آن است. می‌گفت: توجیه نمی‌کنیم. مملکت ما عیب دارد. بعضی از مسئولین کارهایشان عیب دارد. بعضی از کارهای ما عیب دارد. توجیه نمی‌کنیم! اما نباید بگوییم: حالا که عیب دارد پس ما نیستیم. تکمیل رسالت است. مسئولیت ما تکمیل است.
به یک نفر گفتند: شما سخنرانی می‌کنی مخاطبین شما با کفش داخل حسینیه آمدند. فرمود: من هنر داشتم، اینها را از درون خیابان به حسینیه آوردم. تو هم بیا یک حدیث بخوان که کفش‌هایشان را بکنند. باقی‌اش را تو انجام بده، تکمیلش کن. نور چشمی‌ها، سوء استفاده شده است. قرآن یک آیه داریم «ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُون‏» (آل‌عمران/79) می‌ترسم اشتباه بگویم… ترجمه‌اش این است. بشر بخاطر اینکه پیغمبر است حق ندارد به مردم بگوید: نوکر من باشید. یعنی انبیاء حق ندارند بگویند: من پیغمبر هستم دو تا نان بیاور در خانه ما بده. اینجا را جارو کن. حتی آیه قرآن هست «أن یوتیَهُ الله» تا نبوت، کلمه نبوت را از کامپیوتر بگیرید. پیغمبر هم حق ندارد سوء استفاده کند. سوء استفاده خیلی شده است. اسراف زیاد می‌شود.
گاهی یک سالن آمفی تئاتر می‌سازیم و صدها میلیون خرج می‌کنیم، برای اینکه سالی سه تا مراسم برگزار شود. سالن را صاف بساز، در سالن صاف هم می‌شود سخنرانی گوش داد. صاف که شد می‌شود نماز جماعت هم خواند. میز پینگ پونگ هم گذاشت. عروس و عزا هم گرفت. اگر سالن صاف باشد چند رقم استفاده می‌شود. اما شما کج که می‌کنی فقط باید برای سخنرانی باشد. آدم یک سالن دارد برای اینکه سالی سه تا مراسم و سالی پنج تا مراسم دارد. اسراف در بنایی، در کاغذ، آب و برق و گاز و تلفن، کتاب، کاغذ، اسراف… زودباوری، همین که یک چیزی در سایت‌ها و اینترنت می‌بینیم فکر می‌کنیم راست است. خیلی از اینها دشمن ما هستند. زودباوری، هر چیزی شنیدید تحقیق کنید. قرآن می‌گوید: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ‏ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» (حجرات/6) حرف شنیدی تحقیق کن. من یک چیز دیگر می‌گویم. می‌گویم: عادل هم اگر حرف شنیدی تحقیق کن. ممکن است عادل دو نفر فاسق در گوشش بگویند. بعد معلوم شود دروغ بوده است. زود باوری!
دلسوزی‌های نا به جا، آقا این را ببخش، در قرآن هم داریم «وَ اغْلُظْ عَلَيْهِم‏» (توبه/73) نسبت به بعضی‌ها خشن باش. هم داریم پیغمبر رئوف بود. رحیم بود. هم رأفت و رحمت در قرآن آمده است برای انسان و هم «و اغلُظ» غلیظ! جاهایی باید غلیظ بود، خشن بود. یک جاهایی باید نرم بود. دلسوزی بی‌جا! فرد پرستی، یک کسی مرید یک کسی می‌شود. مرید حزبی می‌شود. مرید هیچکس نشوید. طوری شود، من رابطه این را به طلبه‌ها گفتم. رابطه همه شما با مسئولین مملکتی، با همه احزاب سیاسی، رابطه شما یک رابطه ملحفه باشد با پتو! پتو و ملحفه رابطه‌شان چیست؟ با یک سنجاق وصل می‌شوند. هروقت هم کثیف شد ملحفه را جدا می‌کنند. چنان در دل یک حزبی نروید، در دل یک شخصی نروید. می‌گوید: من قرائتی را قبول دارم! اگر فقط مرید من شدی، فردا یک دسته گلی از من می‌بینی و می‌گویی: بیا، این هم آخوندها! ول کن بابا… دیگر اصلاً مسجد هم نمی‌رود. تو بی‌خود مرید من شدی. بگو: آقا قرائتی تا امروز خوب است. فردا خلافی کرد خلاص! چرا از اول بی‌خود مرید من شدی تا نقطه ضعف مرا دیدی از دین دست بکشی؟ خیلی اینجا نوشتم… دیگر حالا…
خدایا شما نسل نو هستید. آمین شما مستجاب می‌شود انشاءالله. آمین یعنی خدایا این دعا را مستجاب کن. خدایا جمهوری اسلامی را که در اثر خون شهدا و جانبازان و اسرا و رهبری امام و فداکاری مردم با زحمت جمهوری اسلامی را درست کردند، خدایا این جمهوری اسلامی را روز به روز بر قدرت و بصیرت و امکانات و ابتکاراتش بیافزا و روز به روز جمهوری اسلامی را محکمتر بفرما. ضعف‌های نظام و ضعف‌های افراد نظام را برطرف بفرما. بدخواهان ما را شاد و ما را دشمن شاد قرار نده. قلب امام زمان(ع) را از ما راضی بفرما. ما را نسبت به خون شهدا خائن قرار نده. از اینکه چند دقیقه با شما صحبت کردم، خوشحالم. بار دیگر از چند دقیقه تأخیر عذرخواهی می‌کنم.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


 «سؤالات مسابقه»

1- اولین هدف انقلاب اسلامی چه بود؟
1) نفی نظام شاهنشاهی
2) نفی سلطه آمریکا
3) هر دو مورد
2- آیه 75 سوره نساء به چه امری اشاره دارد؟
1) اسلام مرز ندارد
2) اسلام به دنبال صلح است
3) اسلام به دنبال جنگ است
3- چه میزان از آیات قرآن در ارتباط با مسایل سیاسی است؟
1) یکصد آیه
2) سیصد آیه
3) پانصد آیه
4- وظیفه ما در برابر نقاط ضعف کشورمان چیست؟
1) توجیه
2) تضعیف
3) تکمیل
5- از نظر قرآن، برخورد مسؤولان با مسایل جامعه، باید چگونه باشد؟
1) رأفت و رحمت به جای خود
2) شدّت و خشونت به جای خود
3) هر دو مورد

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 642
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست