نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 644
1- فقر و غنای واقعی در قیامت 2- آفات کارهای خیر در دنیا 3- خطر ریا و حبط عمل 4- اخلاص، شرط قبولی عمل 5- دعای امام جواد علیهالسلام برای دوری از بخل 6- قهر و کینه، ناسازگار با ایمان به خدا 7- بهرهگیری از فرصت عید برای کمک به همنوعان
موضوع: برکات ایمان به خدا تاريخ پخش: 22/12/98
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحثمان راجع به برکات ایمان بود، چیزهایی گفتیم و چیزهایی ماند، از چیزهایی که ماند این بود که ایمان امتیازهای پوشالی را به هم میریزد. پدرم کیه؟ مادرم کیه؟ شهرم کیه، این پزهایی که به هم میدهیم (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم) (حجرات /13) نقل شد که به سلمان فارسی گفتند: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ خواستند سلمان را بشکنند، ایشان خیلی آرام گفت: هرکدام از پل صراط بگذرند. یعنی کسی که دلش به پل صراط است کار ندارد که اینجا قیمتش چند است. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» من این را شنیده بودم ولی بعد حدیث دیدم که امام رضا هم یک اصلی دارد شبیه این جمله.
1- فقر و غنای واقعی در قیامت
از امام رضا پرسیدند: چه کسی پولدار است و چه کسی فقیر است؟ فرمود: (الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ) (نهجالبلاغه، حكمت 452) بگذارید قیامت شود تا ببینیم چه کسی غنی است و چه کسی پولدار است. اینقدر کارهایی که کردیم فکر میکنیم پر است، چند فقیر جهاز دادیم، چند تا کتاب خواندیم و چند تا سخنرانی کردیم، چند تا افطاری دادیم، چند تا مسجد ساختیم، همه آمارها میبینی پوک میشود. چرا؟ مگر میشود؟ بله، اعمال ما آفت دارد یا اولش ریا است، «یراءون الناس» ریا که هست عمل منعقد نمیشود. مثل لیوانی که ته ندارد. لیوان اگر ته نداشت، شما هرچه هم آب درونش بریزی خالی است چون ته ندارد. گاهی وقتها ته دارد، آب درونش هست منتهی آب را خالی میکنیم، چنین شد «حَبِطَتْ أَعْمالُهُم» (بقره /217) یعنی چپه میکنیم. گاهی وقتها آب دارد و چپه هم نمیکنیم یک مگس درونش میافتد. نه دیگر، عمل خوب است یک آفتی درونش است. یک غروری، تکبری، نیشی، نوشی، قرآن میگوید: (لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى) (بقره /264) اگر صدقه به فقیری دادید، سرش منت نگذارید و اذیتش نکنید. میخواهید به او بدهید با کرامت بدهید، گاهی کمک میکنیم اما اذیت هم میکنیم. میگویند: یک بنده خدایی به هرکس میخواست کمک کند، اول دینش را میپرسید. میگفت: شما فقیر هستی؟ کمک میخواهی؟ اول بگو ببینم نماز میخوانی؟ حمدت را بخوان ببینم نمازت درست است؟ یکی دیگر میگفت: شما فقیر هستید؟ حجابت خوب است؟ حجابت خوب نباشد کمک شما نمیکنم. آن چیه؟ سیگاری هستی؟ من به سیگاری کمک نمیکنم. دیگر چیه؟ یک مرده شوری بی پول شد، رفت پهلوی این آقا گفت: آقا مدتی است کسی نمرده و ما بی پول شدیم. گفت: کمک میخواهی؟ گفت: بله، گفت: نماز میخوانی؟ گفت: بله، نماز میخوانم و مسلمان هستم. گفت: بخوان حمد و سورهات را. گفت: خوب کفن، غسل که میکنی غسل مرده چطور است؟ خوب… وقتی مرده را خاک کردی تلقین هم میخوانی؟ تلقین چطوری است؟ این مرده شور خسته شد و گفت: آقا دم آخر بعد از تلقین، یک چیزی هم داریم در گوشش میگوییم. گفت: چه میگویی؟ گفت: میگویم مرده خوشا به حالت رفتی نیازت به این حاج آقا نیفتاد. (خنده حضار) که یک قران که میدهد از سیر تا پیاز ما میپرسد.
2- آفات کارهای خیر در دنیا
مگر خدا رزق که میدهد گزینش میکند. بنابراین این لیوان آب مثل خوبی است. این لیوان آب الآن به ذهن من آمد. این لیوان آب نگویید من لیوان آب دارم، 1- ممکن است عطش شما به قدری باشد که این لیوان کافی نباشد. یعنی ممکن است نیاز شما اینقدر باشد که این کمکها به درد آنجا نخورد. 2- ممکن است این ظرف آلوده باشد، چون قرآن میگوید: اگر در بلور بود من آب میخورم. «بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»، (بِقَلْبٍ مُنِيبٍ) (ق /33) اما اگر «فی قلوبهم…» بگویید… (فِي قُلُوبِهِمْ مَرَض) (بقره /10) نه، به شرطی آب میخورم که این لیوان تمیز باشد. گاهی ممکن است خود آب بد باشد، عمل ناقص باشد. گاهی آب تمیز است، یک منتی، نیشی، نوشی، گاهی ممکن است ریا باشد و گاهی ممکن است حبط باشد. یعنی یک گناهی میکنیم مثل فرض کنید… نمیدانم شنیدم البته، من در عمرم اهل این حرف ها نیستم. ولی میگویند: اگر کسی تریاک کشید و رویش لیموترش خورد، نعشگی میپرد. راست است یا دروغ؟ شما شنیدهاید؟ [یکی از حضار حرف میزند…] گاهی وقتها میگویند… یک گربه و شیر با هم بحثشان شد. شیر به گربه گفت… آخر شیر و گربه شکلشان مثل هم است. شیر به گربه گفت: من و تو شکلمان مثل هم هست. شیر و گربه شکلشان مثل هم است، من برگ زرد در جنگلها میخورم و شیر هستم ولی تو خانه حاجیها جوجه کباب میخوری ولی مثل هروئینیها مردنی هستی. گربه گفت: راست میگویی، تو برگ زرد میخوری و کسی با تو کاری ندارد. من جوجه کباب میخورم ولی گاهی صاحبخانه میگوید: پیش… هرچه خوردم آب میشود. (خنده حضار) گاهی وقتها یک عبادتی میکنیم ولی یک پیش میگوییم، این پیش که میکنیم این دیگر… پیش که میکنیم.. چیزی مانده یا نمانده؟ قرآن نمیگوید: هرکس کار خوب بکند، ده تا… نمیگوید: «من عمل بالحسنه فله عشر امثالها» میگوید: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ) (انعام /160) جاء یعنی چه؟ بیاورد. میگوید: هرکس عمل خیرش را تا قیامت بیاورد، ده تا. نمیگوید: هرکس خوب عملی انجام بدهد، چون ممکن است عمل خوب انجام بدهد اما نتواند برود تا قیامت و وسط کار خراب شود، اگر مثل تریاکیها، میگویند: آقا تریاک میدان شوش چند؟ نمیگویند: کرمان چند؟ چون کرمان نزدیک مرز است، آنجا ارزان است، اگر از این پلیسها رد کردی و تهران دست ما رساندی، فلان میدان، فلان خیابان، بالای شهر و پایین شهر، هرجا، اگر در خانه تحویل دادی چند. این مهم است. «من جاء بالحسنه» یعنی توانستی از این گمرگها رد شوی. یعنی ریا نبود، عجب نبود، غرور نبود، حبط نبود، (لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى) (بقره /264) منت و اذیت نبود، خیلی کار خوب میشود اما چیزی به درد قیامت نمیخورد چون وسط کار خیلیهایش خراب میشود. ایمان به خدا، وقتی آدم با خدا معامله کرد مردم توقعی ندارند. ما این همه زحمت کشیدیم ولی اگر برای خدا نباشد همهاش غصه میخورد. یکی از دوستان ما، استاد هست و مجتهد هست، میگفت: جوانی عیادت یک مریضی رفتیم و دو تا جعبه گز با خودمان بیمارستان بردیم. دور تخت شلوغ بود و افراد زیادی آمده بودند، ما هم این دو تا جعبه را گذاشتیم در کمد کنار بیمار، عیادت کردیم و بیرون آمدیم و گفتم: ما دو تا جعبه خریدیم گذاشتم در این کمد، بیمار نفهمید. میگفت: فهمیدم عجب، من میخواستم بفهمد که من دادم. نمیخواستم او گز بخورد، میخواستم بگویم: من دادم. جعبه گز را او میخورد یا مهمانش یا خودش، ولی میگفت: غصه خوردم و بعد فهمیدم کار من خراب است. یعنی برای خدا نیست. میخواستم او بفهمد.
3- خطر ریا و حبط عمل
ما گاهی وقتها دوربین که میبینیم، یک کسی نماز میخواند وسط نماز متوجه دوربین شد، وسط قنوتش یکباره چنین کرد، (خنده حضار) یا در هیأت اسم پنج نفر را میبرند، اسم ششمی، آقا بنویسید بدهید من هم آمدم، چرا اسم مرا نبردند؟ بگویند در این خط من هم آمدم. ایمان به خدا باعث میشود انسان عملش سوراخ سوراخ نشود. یکی از دعاها این است که میگوید: «اللهم سددنی» سددنی همان سد سازی است، یعنی خدایا سوراخهای مرا بگیر. چون ما سوراخ سوراخ هستیم. چون سوراخ سوراخ هستیم، کار خیر که میکنیم از این سوراخها در میرود مثل آبکش، در آب پر است بالا میکشیم چیزی ندارد. چرا؟ برای اینکه این آبکش… شما هم آبکش میگویید؟ آبکش است دیگر، چیز دیگر نگویم من… آبکش را در آب میگذاری پر است و بالا میکشی چیزی نیست. ما خیلی نماز خواندیم ولی… یکبار پیغمبر فرمود: هرکس «لا اله الا الله» و «سبحان الله» بگوید، یک درخت در بهشت به درختهایش اضافه میشود. یکی از اصحاب گفت: پس بهشت ما چقدر درخت خواهد داشت. چون ما صبح تا شب سبحان الله میگوییم، چه باغی خواهیم داشت و چقدر درخت دارد! حضرت فرمود: بله، گاهی هم یک آتش میفرستید و همه را میسوزاند. لذا در قرآن آیاتی داریم (هَباءً مَنْثُورا) (فرقان /23) یعنی کارهایش دود میشود، آیه قرآن است. آیاتی داریم «حَبِطَتْ أَعْمالُهُم» تمام کارهایش حبط میشود. عجب! «لا تُفْسِدُوا» کار خوب کردی اما فاسدش کردی. «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» صدقه دادی اما با منت و اذیت باطل کردی. آیا کسی جرأت دارد به شما بگوید: آقا یک کار خوب کردم، یک کار خوب بود. کارهای خوب را خوشمان میآید انجام میدهیم، اینها را روی خدا نمیشود حساب کرد. یعنی کارهای خودمان، روی کارهای خودمان نمیشود حساب کرد. یک زمانی جوان بودیم هرسال مکه میرفتیم. سه گروه زیاد مکه میروند، آخوند و آشپز و دکتر، ما چون آخوند بودیم برای تبلیغات ما را میبردند. ما که چند بار مکه رفتیم، گفتیم: این سفر حج را به نیابت امام زمان برو. گفتیم: اگر به جای امام زمان و به نیابت از امام زمان حج میروی پس حواست جمع باشد، آیات حج را ببین، روایات را ببین، غسل توبه کن، وصیت کن، یک خرده از این کارها کن که حج یک حج آبداری باشد. در پلههای هواپیما، پناه بر خدا… گفتم: آقای قرائتی! اگر خود امام زمان بگوید: آقای قرائتی از پلهها پایین بیا، من خودم امام زمان هستم، هرسال مکه هستم، تو فلان روستا برو مسأله بگو. روستا مسأله بگویم؟ آقا اجازه بدهید ما مکه برویم. نگو امام زمان، بگو هوس است. اگر خود امام زمان بگوید: نه، گوش میدهیم؟ حتی خمس که میدهیم بعضیهایمان خمس دادنمان مشکل دارد. خمس هم میدهیم ولی معلوم نیست قبول شده باشد چون این سیدی که دوستش دارم میدهم نه آن کسی که نیازش بیشتر است. میگویم: بله ولی دوستش دارم. محلهی خودمان باشد خرج میکنم، محلههای دیگر خرج نمیکنم به من چه! یعنی اگر کسی کارش محلی شد، فامیلی شد، قبیلهای شد، دوستش دارم شد، اینها که شد، اینها را پای خدا نگذارید. من به کارمندهای دولت هم دیروز در ارشاد سخنرانی داشتم، گفتم: آقایان ارشادیها ظهر که مسجد میروید این را جزء دین حساب نکنید. اذان میگویند، از پشت میز خسته شدی، میروی یک آب به صورتت میزنی تازه میشوی، دولا و راست میشوی و برمیگردی سر کارت. اگر هم نماز نروی لو میروی، میگویند: فلانی نماز نمیخواند. حفاظت و حراست و دوربین مخفی، اگر غروب در خانه صدای اذان شنیدی و مسجد رفتی، نماز غروبت قبول است. چون آنجا هیچ دوربینی نیست، هیچ اجباری نیست. ما خیلی کارها را فوت کنیم خدا درونش نیست. این خیلی مهم است.
4- اخلاص، شرط قبولی عمل
خدا رحمت کند یکی از مراجع درجه یک، آ سید عبدالهادی شیرازی بود هم دوره آقای حکیم و خویی و شاهرودی و امام و اینها بود. از امام بزرگتر بود، بله. از مراجع درجه یک بود. به ایشان گفتند: اخلاص پیدا میشود؟ گفت: پیدا میشود ولی میپرد. تا مالک یوم الدین حواسم جمع است از مالک یوم الدین مثلاً خودم را میگویم، میپرد. تا غیر المغضوب است. «والضالین» میپرد. مثل ماهی لیز است. در میرود. گاهی وقتها اول کار اخلاص است ولی بعد میگوید… یکوقت آدم آشپزخانه ندارد، کنار خیابان دیگ بار میگذارد و طوری نیست. یکوقت میگوید: نه، برویم وسط خیابان که مردم 43 دیگ، آنوقت رئیس هیأت به هرکس بگوید: پول بده، دیگر میلیونی پول میدهد، چون میگوید: دیگهایش را من کنار خیابان دیدم. یعنی دیگهایش می بیند که پول بیشتری جمع کند. نزد من میآید، اصرار میکند که بروم محلهشان سخنرانی کنم. میگویم: راستش را بگو، مثل میگویم، مثل است. چرا اینقدر اصرار میکنی که من بیایم. گفت: نشستیم حساب کردیم اگر هیچی ندهیم، پنجاه نفر میآیند، اگر صبحانه بدهیم صد نفر میآیند، نهار بدهیم دویست نفر میآیند، ظرف کنیم غذا را بدهیم ببرند خانه بیشتر میآیند، بگوییم: قرائتی میآید، پانصد نفر میآیند. لذا قرائتی، شله زرد، قیمه، چای شیرین و نان و پنیر و همه را کنار هم گذاشتیم، تو بیایی شلوغ میشود، پس میگوییم: قرائتی بیاید، اصلاً کار ندارد من چه میگویم. من و شله زرد را کنار هم میگذارد و میخواهد حسینیه پر شود. ما هم همینطور هستیم. یادم هست جوان بودم رفتم نجف درس بخوانم. امام ترکیه تبعید بود. آن زمان ما یکسالی نجف بودیم. میخواستیم بیاییم، بعضی دوستان گفتند: نرو، تو یک سال هست آمدی، یک چند سالی بایست که وقتی رفتی ایران بگویند: ایشان ده سال نجف بوده است. گفتم: بابا آخر محرم درسها تعطیل است، اینجا کاظمین است میروم پدر و مادرم را میبینم، نه دیگر نجف هستی نمیشود. اگر می خواهی بگویی مکی مدنی نجفیِ قمی الغروی… اگر میخواهی این القاب را داشته باشی باید یک ضرب ده بیست سال… من هرچه نگاه کردم که من چند سال نجف بایستم، پدر و مادرم دارد گریه میکند، صله رحم انجام ندهم برای اینکه بگویند: قرائتی یک ضرب… مثل اینکه بگوید: من با یک نفس دو کیلو آبقوره میخورم. خوب غلط کردی خوردی! ما از این کارها میکنیم. از این کارها که پوستش دین است و مغزش شرک است. پوستش خداست و مغزش خدا نیست. هرچه هم به خودمان ناخنک میزنیم بدتر میشود. میگوییم: خدایا ما همین هستیم که هستیم. بارها من این را در تلویزیون گفتم. به نظرم… حالا چند بار در تلویزیون بوده نمیدانم. از من توقع حرف جدید نداشته باشید. چون من اخیراً هم حرفهایم یاد میرود و هم روزی چند سخنرانی دارم و گاهی قاطی میکنم. از حرم امام رضا بیرون آمدم درهای طلایی را بوسیدم. در صحن آمدم درهای چوبی را حال نداشتم ببوسم. فهمیدم امامت من با طلا قاطی است. بعد نگاه کردیم دیدیم قرآن به شیر خالص میگوید. «لبناً خالصا» شیر خالص است. میگوییم: چرا؟ (مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً) (نحل /66) این شیر از لا به لای پهن و خون رد میشود، نه بوی پهن میگیرد و نه رنگ خون. میگوید: این شیر خالص است. اگر از لا به لای خطوط سیاسی رد شدی، جزء این حزب و آن حزب نشدی، با پول خودت را نفروختی، با زور خودت را نفروختی، با فامیل خودت را نفروختی، اگر از لا به لای اینها رد شدی رنگی نشدی، معلوم میشود تو آدم خالصی هستی. گاهی وقتها آدم فکر میکند خالص است ولی یک صحنه پیش میآید نه، خیلی هم خالص نیست. اول میگوید: نه، هدف من از ازدواج انشاءالله فرمان خدا و فلان و فلان است، بعد که میشود میگوید: به شرط اینکه خانه پدرت نباشی، خانه مادرت نباشی، به شرط اینکه، به شرط اینکه، اینقدر شرط میکند پیداست که حرفهایی که زد دروغ گفت. ایمان به خدا آدم را نگه میدارد و هرچه هم نباشد، میگوید: خدا هست. قرآن میگوید: در ازدواج نترسید که پول ندارید، (إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ) (نور /32) ایمان به خدا دارد، میگوید: پول نیست، خدا که هست، میرساند.
5- دعای امام جواد علیهالسلام برای دوری از بخل
این آثار ایمان به خداست و در جلسه قبل در مورد امام جواد گفتیم، دو سه جمله هم باز از امام جواد بگویم. یک شب دیدند امام جواد(ع) از شب تا صبح یک دعا کرد، گفت: «اللهم قنی شح نفسی» قنی یعنی مرا حفظ کن. «شح نفس» یعنی بخل، خدایا مرا از بخل حفظ کن! مرا از بخل حفظ کن! مرا از بخل حفظ کن! شما ثانیه بگذار ده ثانیه ببین چند بار این جمله میشود. مرا از بخل حفظ کن! مرا از بخل حفظ کن! مرا از بخل حفظ کن! مرا از بخل حفظ کن! مرا از بخل حفظ کن! مرا از بخل حفظ کن! مرا از بخل حفظ کن! ده ثانیه شد؟ نه مورد شد. حالا ده ثانیه بگو: ده تا! یعنی ثانیهای یک مرتبه مرا از بخل حفظ کن! آنوقت شصت ثانیهاش میشود یک دقیقه، شصت دقیقه میشود یک ساعت، آنوقت شب تا صبح چند ساعت است. ماشین حساب میخواهد. شب را حساب کنیم ده ساعت، ده ساعت هر ساعتی شصت دقیقه، چقدر شد؟ شش هزار… سی و شش هزار. سی و شش هزار هر ثانیهای هم ده تا، باز ده تا اضافه شود، میشود 360 هزار. یعنی 360 هزار بار امام جواد فرمود: بخل، بخل، بخل، چیه؟ به امام جواد گفتند: آقا، دیگر دعای دیگری نیست؟ آخر یک شب 360 هزار بار خدا این را… گفت: بله بخل خیلی… بخل است. کتابش را به کسی نمیدهد. سیدیاش را قفل میگذارد. یک آیه داریم میگوید: دیگش را بخل میکند. همسایه میگوید: ما نذری داریم، این دیگ را بده ما شله زرد بگذاریم، دیگش را میگوید: (وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ) (ماعون /7) ماعون چیزهایی که به هم همسایهها قرض میدهند، مثل نردبان، دیگ، میگوید: حتی دیگش را برای شلهزرد به همسایه نمیدهد. جنس خریده، جنس خوب ارزان است، همسایهها فلانی الآن جنس آورده و جنسش هم خوب است، برو بخر! به من چه، پولدار است، بگذار برود گران بخرد چشمش کور شود. ما شانس داریم. این بحث آخرین برنامه سال 98 است. بسیار خوب… بله تذکر خوبی است. به هر حال مسأله بخل خیلی مهم است. قرآن میگوید: کسانی هستند حق را میفهمند ولی کتمان میکنند. «یکتُمون» کتمان میکنند، یعنی حق را میفهمد ولی به دیگران حق را نمیگوید. بیاییم هرچه داریم در اختیار دیگران هم بگذاریم. حتی بعضی در دعا بخل میکنند، یکی از علمای درجه یک قم، میگفت: یک بنده خدایی در مدینه بود، در مسجدالنبی بود، نزد قبر پیغمبر داشت با رفقایش دعا میکرد، خدایا مشکل فلانی را حل کن، بیمار فلانی را شفا بده. هی به فلانی و فلانی دعا کرد. یکی از رفیقهایش یادش آمد گفت: نه نه، برو برو! این با او در دنیا که بودند جنگ داشتند، هرچه در ذهنش آمد، باز دعا کرد به باقی رفیقها، باز آن رفیقی که با هم دعوا داشتند در ذهنش آمد. شب به خوابش آمد و گفت: آقا تو در مسجدالنبی بودی، مدینه بودی، به رفقایت دعا میکردی، من هی آمدم بال بال زدم و خودم را نشانت دادم، یک دعا به من میکردی. گیرم در دنیا با هم دعوا داشتیم، دیگر بعد از مرگ ببخشید. این عالم بزرگوار خدا رحمت کند آ سید مهدی روحانی از علمای درجه یک جامعه مدرسین بود. میگفت: معلوم میشود آنهایی که به ذهن آدم میآید که دعایش کنی، دعایش کن. این لابد در شرایطی است که دارد بال بال میزند، میگوید: یک دعایی به من بکن. نه! کینه، بعضی قلبشان صاف نیست. «فی قلبه… فی قلوب.. فی قلوبهم مرض»
6- قهر و کینه، ناسازگار با ایمان به خدا
قرآن یک آیه دارد میگوید: «لا تجعل… و لا تجعل…» یادم رفتم. کینه، (غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا) (حشر /10) غل یعنی کینه، خدایا کینه کسی در دلم نباشد. حالا یک فحش داده، بگذر دیگر. آخر آبروی مرا ریخته، مگر آبروی تو دست فلانی است که بریزد. او با یک کلمه آبروی تو را ریخته است. خواسته باشی خدا آبرویت را بدهد، با اینکه او فحش داده باز هم آبرویت میدهد. مگر 43 رادیو به امام خمینی زمان جنگ جسارت نمیکردند؟ از صدام تعریف کردند و به امام جسارت میکردند. حالا آبروی صدام بیشتر است یا امام خمینی؟ این مسأله کینه نداشته باشید. هرکس هر ظلمی کرده حلالش کنید. حالا یک غلطی کرده فحشت داده و عصبانی شده است. یک کسی نزد یکی از علما آمد و گفت: من پشت سر شما حرف زدم، حلال کن. این عالم بدون اینکه نگاه کند، گفت: حلال! گفت: نگاه نکردی من چه کسی هستم و چه گفتم. گفت: بابا قیامت اینقدر گیر هستی که دیگر گیر من یکی نباشی. من بخشیدم برو باقیاش را حل کن. نگاه نکن چی چی گفتی. حالا نگاه میکنی خجالت میکشد، گفتند: فلانی آدم خری است، حالا باید بگویم گفتم آدم خری هستی؟ میگوید: خودت خری، ننهات خر است. بابایت خر است. بدتر میشود. اصلاً یک کسی میگوید: غیبتت را کردم، نگو چه گفتی، رویش نمیشود بگوید، فحش داده است دیگر. بعد هم نگو چرا گفتی، نگو به کی گفتی، نگو چند بار گفتی، هرکس غیبت کرده از دم حلال، خدا خواسته باشد عزت بدهد میدهد. خدا خواسته باشد ذلیل کند میکند. «الهی بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی» کی بزرگ شد، کی کوچک شد. بزرگ و کوچکی دست مردم نیست. همه مردم هم بخواهند، مگر بدن امام حسین را زیر سم اسب نکردند؟ چرا زیر سم اسب کردند؟ میخواستند از بدن اثری نماند. چرا کشاورزی کردند قبر امام حسین را؟ میخواستند از کربلا اثری نماند. چرا شاه گفت: عکس خمینی نباشد؟ میخواستند خمینی در تاریخ محو شود. چرا زلیخا درها را بست؟ میخواست هیچکس نفهمد. همه درها را بست هیچکس نفهمد، همه فهمیدند. با خدا نمیشود کشتی گرفت. کینه نداشته باشید، بخل نداشته باشید. خدا یک نعمتی داد، کمک کنید. من زحمت کشیدم درس خواندم. به شکرانه اینکه تو درست خوب است، کمک دخترخالهات هم بکن. کمک دخترخاله و دخترعمویت هم بکن. این آقای جوان به شکرانه اینکه کارش خوب است کمک بچههای محله هم بکند.
7- بهرهگیری از فرصت عید برای کمک به همنوعان
چون آخر سال بحث را گوش میدهید عید تعطیل است. ماشین حساب دم دست دارید؟ هان… ما پنج میلیون دانشجو داریم، یک میلیون معلم داریم میشود شش میلیون، دو میلیون هم دبیرستانی داریم، هشت میلیون. هشت میلیون ضرب در بیست روز تعطیلی، 160 میلیون؟ 160 میلیون روز میشود. 160 میلیون نفر میشود. آقا تعطیلات عید، عید که صله رحم میروی، ده پانزده روز هم تعطیل است. عاشورا و تاسوعا دو روز است. اما ایام عید پانزده روز تعطیل هستند. محرم هم مذهبیها میروند سینه میزنند و ماه رمضان هم مذهبیها مسجد میروند، ولی عید دیگر مذهبی و غیر مذهبی همه با هم دید و بازدید میکنند. این دانشجو بگوید: امسال عید من دو تا از بچههای فامیل را که در درس ضعیف هستند، دو تا دو ساعت کمکشان میکنم. آنوقت نتیجه چند میلیارد میشود که آموزش و پرورش دیگر آخر سال بچه رفوزه نشود، ما از تعطیلات استفاده نمیکنیم. آقا جمع شویم امسال صله رحم در هر فامیل صد نفری، فرض کنید پنج نفر پولدار هستند و پنج نفر فقیر هستند و باقیها متوسط هستند، آن پنج پولدار یک جلسه بگیرند کنار این دید و بازدیدها بگویند: آقا در فامیل ما دو تا دختر بی بضاعت است، دو تا پسر بی پول است. بیاییم مشکل این پسر و دختر را حل کنیم. هر فامیلی یک مشکل را حل کند، هر مسجدی یک مشکل را حل کند، همین تهران بیش از دو هزار مسجد است، 2500 مسجد 2500 مشکل را حل کند. هر مسجدی یک مشکل را میتواند حل کند. ما عید نشستیم تخمه میشکنیم. تخمه که اروپا و آمریکا هم میشود شکست. یک مؤمن واقعی وقتی بیست روز تعطیلات دارد به شکرانه اینکه بیست روز تعطیل است و حال و هوا خوب است و فامیل دور هم جمع میشوند، یک کاری کنیم، یک گرهای باز کنیم حالا که دور هم جمع میشویم. امتیاز شما این است که این سال را… خدا هم برکت میدهد. الآن عید که میشود با زبان میگوییم مبارک باشد، اما اگر میخواهیم عملاً مبارک باشد، یک گرهای را باز کنیم آن سال برای ما مبارک است. آنچه گذشت خدایا، گذشتهها، غفلتها، لغزشها و تقصیر و قصور گذشته ما را ببخش و بیامرز، سال نو را هم برای ما سال مبارک برای اسلام و مسلمین سال مبارک قرار بده، منحرفین هدایت و هدایت شدهها را حفظ بفرما. قلب امام زمان را برای همیشه از ما راضی بفرما.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- بر اساس قرآن، چه کسانی در نزد خداوند کرامت دارند؟ 1) اهل انفاق 2) اهل جهاد 3) اهل تقوا 2- آیه 217 سوره بقره، به کدام آفت کارهای خیر اشاره دارد؟ 1) حبط عمل 2) بیفایده بودن عمل 3) عدم قبولی عمل 3- بر اساس آیه 160 سوره انعام، پاداش ده برابری برای چه کسی است؟ 1) کسی که کار نیک انجام دهد 2) کسی که کار نیکش را به قیامت برساند 3) کسی که به ده نفر خدمت کند 4- قرآن، چه چیز را به عنوان ماده خالص معرفی کرده است؟ 1) شیر حیوان 2) آب باران 3) عسل طبیعی 5- در آیه 10 سوره حشر، مؤمنان از خدا چه میخواهند؟ 1) دوری از کینهی مؤمنان 2) دوری از ظلم به مؤمنان 3) دوری از غیبت مؤمنان
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 644