responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 676

موضوع: بهداشت و نماز

تاريخ پخش: 70/09/07

بسم الله الرحمن الرحيم

1- مشخصات يك بسيجي نمونه

بمناسبت هفته بسيج در خدمت برادراني هستيم که در پايگاه‌هاي مقاومت هستند، برادران بسيجي نمونه از سراسر ايران البته همه بسيج‌هاي مخلص نمونه هستند. يک نمونه واقعي روز قيامت معلوم مي‌شود، حالا فعلا با اين خط کش که سپاه دارد شما نمونه هستيد. حالا تازه شما الآن نمونه هستيد آيا تا آخر عمر نمونه خواهيد بود، انشاء الله تا آخر عمر نمونه باشيد، انشاء الله قيامت هم نمونه باشيد. ولي اين نمونه بودن‌ها هم موقت است و هم محدود است و هم سرش به خطر است اميدواريم که خداوند به ما توفيق دهد افکار و کردار‌مان جوري باشد که روز قيامت نمونه باشيم و به قول حديث «دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيماً» (كافى/ج‌1/ص‌35) روايات داريم بعضي‌ها توي دنيا گمنام هستند هيچ کس نامشان را هم نمي‌برد اما توي آسمانها، فرشته‌ها مي‌گويند فلاني نمونه است «دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيماً» يعني در آسمانها با عظمت نامش را ياد مي‌کنند، نامش با عظمت در آسمانها ياد مي‌شود.
حالا براي يک رزمنده نمونه قرآن صفاتي گفته، که اين صفات را من مي‌گويم، بعد هم بحثي را تعقيب مي‌کنم که براي همه خوب است، چه بسيجي، چه خواهر و برادر، زن و مرد، کوچک و بزرگ.
بحث عبادات و بهداشت. رابطه بين عبادت و بهداشت. بنابراين حالا به مناسبت هفته بسيج بحثمان اين خواهد بود، رزمنده نمونه موضوع اول، موضوع دوم، رابطه بهداشت و نظافت با نماز. دو تا بحث خوبي است.
اما بحث اول، قرآن مي‌فرمايد: (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‌ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ) (توبه /111) بحث اول را فعلا دنبال مي‌کنيم، «إِنَّ اللَّهَ» به درستي که خدا «اشْتَرى‌» مشتري است، مي‌خرد «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‌ مِنَ الْمُؤْمِنينَ» خداوند از مومنين مي‌خرد، چه چيز را مي‌خرد «أَنْفُسَهُمْ» جانشان را مي‌خرد «وَ أَمْوالَهُمْ» مالشان را مي‌خرد، «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» چند مي‌خرد، به بهشت مي‌خرد «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» خداوند قطعا خدا «اشْتَرى» مشتري، مي‌خرد از مومنين، خدا از مومنين تحويل مي‌گيرد، جانشان را مي‌گيرد، مالشان را مي‌گيرد، جان و مال را خدا مي‌خرد به بهشت، جان را مي‌گيرد، بهشت مي‌دهد، کساني که در جبهه شهيد شدند يا در راه خدا شهيد شدند يا در راه خدا از دنيا رفتند و جان دادن و فدا شدند اينها با خدا معامله کردند، حالا آيا هر کس رفت جبهه؟ مي‌گويد: نه نمونه‌اش اين است: آيه قرآن است (التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ) (توبه /112) نه هر رزمنده‌اي پهلوي خدا آبرو دارد و نه هر مجاهدي رزمنده و مجاهد را خدا طرف معامله‌اش است «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» هر جنسي در دنيا قابل فروش نيست، مي‌گويند جنس استاندارد، رزمنده استاندارد اين است، اين تمبر پشت پاکتش بچسبد، اگر اين مهر، اين مهر استاندارد است، عمري که خدا تحويل مي‌گيرد اين است، و اگر نه خدا تحويل نمي‌گيرد، شما خود که مي‌روي انار و گوجه بخري، اگر رسيده نباشد نمي‌خري، خدا که جنس آشغال نمي‌خرد، هر پولي را قبول نمي‌کند. بعضي آيه‌هاي قرآن مي‌گويد که اگر هم که پول دادند قبول نکنيد پول لياقت ندارد (ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ) (توبه /17) اگر يک مشرک پول فرستاد که مسجد را سنگ مرمر کن، چِکش را برگردان، «ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ» هر پولي ارزش ندارد، هر نمازي ارزش ندارد (فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ) (ماعون /4) قرآن مي‌گويد: واي بر نماز خوان‌ها با نمازشان، بابا نماز خوان است، واي به حالش. گفتند آقا خيلي نمازهاي خوبي مي‌خواند فرمود «كَيْفَ عَقْلُهُ» (كافى/ج‌1/ص‌24) فکرش چطور است چون ممکن است خيلي عبادت کند ولي خل باشد، بنابراين جنس، جنس استاندارد را خدا مي‌خرد، نمونه‌اش اينست، «التَّائِبُونَ» توبه اگر لغزشي کرده، لغزش خودش را اينطور نباشد که حالا من رزمنده هستم پس همه کارهايم درست است، شما رزمنده هستي اما کار بيخودي هم کرده‌اي، شما چه حقي داشتي پتوي من را روي خاک انداختي، چه حقي داشتي با ماشين اينطور رانندگي کردي، چه حقي داشتي از اينجا برداشتي دادي اونجا، از اونجا دادي به اينجا. حق و ناحق کردي رزمنده‌اي که غير از حضور در جبهه اگر هم خلافي کرده زود برگردد، يک دندگي نکند «التَّائِبُونَ» توبه کند، حتما شنيده‌ايد اين حديث را در جبهه تير توي سينه يک نفر خورد، افتاد، همه گفتند، برادر عزيزم شهادتت مبارک، رسول اکرم فرمود: ايشان شهيد نيست، ا، آقا از ياران شماست تير خورد، فرمود لباسي که پوشيده حق نداشته بپوشد، اين لباس از بيت المال است برداشته پوشيده است.
حضرت موسي گفت خدايا حال برادرم چه جور است، گفتند، خطاب آمد که توي جهنم است، ايشان در جبهه شهيد شد، فرمود: پدر و مادرش از آن راضي نبوده‌اند، عمري نماز خوانده، خط فکريش و سياسي آن درست نبوده، ولايت نداشته، «التَّائِبُونَ» غير از رزمندگي، انحرافاتش را درست کند، توبه کند «الْعابِدُونَ» عبد، عابد در پرتو نماز، خودسازي کند، اهل عبادت باشد، «الْحامِدُونَ» خدا را بر داده‌ها شکر کند، بگويد: خدا را شکر که جوانيم در راهي مي‌شود که تو مصرف مي‌کني، اصلا عمر، معناي عمر، به کجا مي‌گويند عمارت، عمارت به جايي مي‌گويند که ساخته شده باشد، به خرابه که نمي‌گويند عمارت، عمر و عمارت و تعمير مي‌گويند، کفش را تعمير کن، ساختمان را تعمير کن، ماشين را تعمير کن، ببين اينها همه يکي است، عمر، تعمير، عمارت، استعمار، استعمار، يعني آباد کردن، منتها از بس که ما مي‌گوييم استعمار، به اسم آباد کردن آمدند خراب کردند، اين کلمه استعمار هم پهلوي ما بد شد وگرنه کلمه استعمار، لغتش، لغت خوبي است.
مثل روز سه شنبه، از بس آدم روز سه شنبه پول گم مي‌کند، اين کلمه سه شنبه هم پهلويش بد مي‌شود، استعمار کلمه‌اش خوب است، مثل مي‌گويم، نه اينکه سه شنبه پول گم مي‌کنيد، مي‌گويند قرائتي هم گفت سه شنبه‌ها پول گم مي‌کنيد، نه اينطور نيست مثل گفتم، استعمار يعني آباد کردن، اين معنايش آبادي است، عمارت به چه مي‌گويند، به جايي مي‌گويند که آباد باشد، تعمير، يعني آبادش کن، پس عمر هم بايد يک چيزي درونش باشد، آبادي، اگر کسي عمر بکند و خودش و قيامتش را آباد نکند، در واقع عمر نکرده است «الْحامِدُونَ» خدا را شکر که با عمرم خودم را آباد کردم، چه جوري آباد کردي، يک آدم ترسو بودم، در سايه رهبري‌هاي حضرت امام(ره) شجاع شدم.
آدم‌هاي بي‌سوادي که سر کلاس نشسته‌اند اينها در واقع دارند خودشان را بازسازي مي‌کنند، اگر بناست بازسازي مناطق جنگي ارزش است و واقعا هم ارزش است، بازسازي انسان‌ها هم يک ارزش است، چون چه فرقي مي‌کند، خانه خراب را بسازيم يا آدم بي‌سواد را با سواد کنيم، آن هم يک رقم بازسازي است، ببينيد، عمر، تعمير، عمارت، استعمار، اين ريشه هايش يک واوي است، خدا را شکر کند، «الْحامِدُونَ»، «السَّائِحُونَ»، پيوسته در حال رفت و آمد در پايگاه‌هاي عبادت باشند، سائِحُون، تعبير شده به اينهايي که مسجد مي‌روند و مي‌آيند، به اميد روزي که اول اذان که شد اين پايگاه‌هاي مقاومت برنامه بريزند، مسجد‌ها را احيا کنند. ستاره‌ها توي آسمان باشد مردم بدوند بسوي مسجد، کشورهاي ديگه ورزش صبحگاهي مي‌دوند، زن و شوهري، خيلي از کشورها را ديدم، زن و شوهر توي تاريک و روشن پا مي‌شوند مي‌دوند توي خيابان، منتها مي‌دوند از پارک به پارک، از اين طرف خيابان و آن طرف خيابان «السَّائِحُونَ» يعني پا شود، بدود، از اين مرکز حق به آن مرکز حق، از مدرسه به کتابخانه، از کتابخانه به جبهه، از جبهه به مسجد، از مسجد به جبهه، از خانه اين عمو به خانه آن عمه، از خانه آن خاله به خانه آن دايي، رفت و آمدهايي که دويدنش جهت داشته باشد، الکي قدم زدن، پست رو و پيش رو نباشد، اگر هم پا مي‌شود پا مي‌شود، به نام حضرت مهدي (عج) پا مي‌شود، مي‌نشيند، براي خدا مي‌نشيند، براي خدا پا مي‌شود، براي خدا نفس مي‌کشد، «السَّائِحُونَ»، سياحت، حضرت فرمود: سياحت امت من در رفت و آمد به مسجد‌ها است «الرَّاكِعُونَ» رکوع مي‌کنند، «السَّاجِدُونَ» سجده مي‌کنند، «الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ» امر به معروف مي‌کنند، نهي از منکر مي‌کنند، «وَ الْحافِظُونَ»، الحمدلله حدود الهي را حفظ مي‌کنند، نمي‌گذارند حدود الهي شکسته شود، اگر ديدند در يک منطقه بي حجابي رشد مي‌کند، بسيج وار و با يک برنامه ريزي، با مشورت مسئولين و با پختگي، بدون اينکه سوء استفاده بکند، حالا يا راديو بي بي سي، يا راديو اسراييل، يا راديو آمريکا و يا منافقين داخلي، بدون اينکه، يک برنامه ريزي مي‌کند که حدود الهي حفظ شود، اينها، يعني يک همچين رزمنده‌اي، رزمنده است.
الآن وقتي مي‌گويند، مدير عامل نمونه است، ديروز هم يک جايي بوديم، مدير عامل‌هاي نمونه را، مدير عامل‌هاي کارخانه‌هاي نمونه را تشويق مي‌کردند و لوح مي‌دادند و اينها الآن به مدير عامل مي‌گويند مدير عامل نمونه که، کارخانه‌اي که تا پارسال ضرر مي‌زد، امسال سود بدهد اين را مي‌گويند شهردار نمونه يعني خرابه‌ها را گلکاري کند. کوچه‌هاي تنگ را توسعه دهد، شهردار نمونه يعني شهر را زيبا مي‌کند، مدير عامل نمونه يعني کارخانه را سودش را بالا مي‌برد، شما را هم که به عنوان نمونه جمع کردند حالا نمي‌دانم، معيار نمونه چي است اما قرآن نمونه را اين مي‌گويد، مي‌گه اينها نمونه هستند، رزمنده و بسيجي نمونه، پاسدار نمونه، ارتشي نمونه، نيروهاي انتظامي نمونه، اصولا قواي مسلحه نمونه اينست که بگويد من پنج سال جبهه بوده‌ام اما ده نفر را بيخود ترساندم، دو تا سيلي بيخود زدم، من بروم افرادي که ترساندم ازشان معذرت بخواهم و آنهايي را که الکي سيلي زدم از آنها معذرت بخواهم، اين نمونه است که ضمن اينکه فرمانده قوي است، تا حالا هم توي جبهه بوده در عين حال اجازه نداده که يک سيلي بيخود به يک کس بزند، اين نمونه است.

2- رابطه نظافت با نماز

حالا بحث ما که رابطه با نظافت و نماز است، اصولا طهارت از نعمت‌هاي الهي است از اينجا ديگه بحث يک خورده عمومي‌تر مي‌شود چون اينهايي که پاي تلويزيون هستند همه بسيجي نيستند که، ما يک بحثي بايد بکنيم که عمومي‌تر باشد. اين چند دقيقه به مناسبت هفته بسيج لازم بود صحبت کنم و شايد هم که کم باشد اين مقدار، اما اين بحثي که مي‌کنم بحث مفيدي است. هر چي از خدا و پيغمبر است مفيد است، اگر ديديد يک جايي فايده ندارد آنها حرفهاي من است، طهارت از نعمت‌هاي الهي است چون قرآن مي‌گويد (وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ) (مائده /6) قرآن مي‌فرمايد «لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ» کلمه نعمت در کنار کلمه «لِيُطَهِّرَكُمْ» طهارت از نعمت الهي است.
بايد بگويم خدا را شکر که براي ما مطهرات قرار داد، ما گاهي يک چيزهايي را ساده مي‌گيريم مثلا مي‌گوييم زمين از مطهرات است. به اين آساني، اصلا زمين يک هنري دارد. زمين خيلي هنر دارد، يک انسان، حالا کشور ما، تهران را حساب کن، حالا مثلا چند ميليون آدم، حالا هفت هشت ميليون آدم، هفت هشت ميليون ليتر آب مي‌ريزد در روز حالا آب ظرف شويي، آب صابون، آب دستشويي، آّب مستراح، آبهاي ماشين شويي، حياط شويي، اصولا آبهاي کثيفي که در خانه‌ها آب لباس شويي، ظرف شويي، وضو و… هر انساني چند ليتر… آنوقت اينهمه آب را اين خاک تهران حوش مي‌کشد و اين خاک مثل اسيدي که چشم را مي‌سوزاند، اين خاک ميکروبها را مي‌سوزاند، اگر خاک يک همچين هنري نداشت، زندگي براي ما فلج بود، شما چهار تا مرده را بيندازيد در هر استخري، آب استخر بدبو مي‌شود، آب استخر بد بو شود، منطقه بد بو مي‌شود، اما ميليونها مرده را اين زمين عزيز، در خود جاي مي‌دهد و هيچ بو و تعفني هم، يعني اين خاک يک همچين هنري دارد، خيلي خاک هنر دارد، خداوند اينچنين قرار داده صاف نگوييم که بله خاک از مطهرات است، و معناي آن و مفهوم آن، آن است که اگر شما با کفش نجس راه رفتي روي خاک بعد از مدتي کفشت پاک مي‌شود همين، به اين سادگي نيست، ما بحث طهارت که مي‌خواهيم بکنيم، پاکي دو قسم است، موضوع: پاکي، اول: پاکي فکر، فکر پاک، مال پاک، قلب پاک، رحم پاک، نسل پاک، محيط پاک، زبان پاک، چشم پاک، دست پاک، پاي پاک مسأله پاکي و طهارت يک مسأله عمومي است، فکر پاک، اميرالمؤمنين در مورد فکر پاک مي‌فرمايد که «فَرَضَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ» (من‌لايحضره‌الفقيه/ج‌3/ص‌567) خداوند ايمان را قرار داد براي اينکه «تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ» ايمان خودش از مطهرات است، انساني که ايمان ندارد. بت پرست است مشرک است، خدا پرست، ماده پرست است. اصولا شرک يک نوع آلودگي است. اعتقادات انحرافي و هر چه ايمان صحيح باشد، ايمان صحيح، داريم، در نهج البلاغه داريم، ايمان باعث مي‌شود که انسان فکرش از آلودگي‌ها پاک شود، قلب پاک، مي‌فرمايد (أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ) (احزاب /53) قلوب پاک، در فکرش سوء ظن نداشته باشد، کينه نداشته باشد، عقده نداشته باشد. آدم‌هاي عقده‌اي آدم‌هاي کينه‌اي، من باهاش قهر نمي‌کنم، من گفتم يک تا آخر بايد بگم يک، من نبايد بروم آن بايد بيايد، من نبايد بگويم او بايد بگويد، آدم‌هاي عقده‌اي، کينه‌اي اينها معلوم مي‌شود قلبشان (في‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) (بقره /10) اينها پاک نيستند مال پاک (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ) (توبه /103) يا رسول الله از مردم زکات بگير تا مردم را پاک کني، چه جوري پاک مي‌شوند، آدمي که زکات ندهد، روحش نجس است، يعني بخيل است، وقتي آمد با دست خودش زکات داد روحش را از بخل پاک مي‌کند، مالش هم پاک مي‌شود، کساني که خمس ندادند، زکات ندادند، مالشان پاک نيست، مخلوط است، رحم پاک، «ارحام مطهره» اوليا خدا در رحم‌هاي پاک، مطهره لقب ارحام است.
نسل پاک، در قرآن داريم (ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً) (آل‌عمران /38) نسل پاک، لقمه حرام به بچه‌مان ندهيم. پيرمردي به امام حسن مجتبي گفت يک خاطره از رسول الله سراغ داري، گفت بله، گفت: بگو، گفت: کوچک بودم زکات آورده بودند من يکي از اين خرماهايي که مال زکات بود يا چيز ديگه برداشتم دهانم گذاشتم فرار کردم، پيغمبر دويد از من بگيرد من دويدم و او دويد خيلي دويدم و بالاخره حضرت من را گرفت، فشار داد لب من را، دو سمت لب من را فشار داد، خرما را آورد بيرون و فرمود زکات بر سيد حرام است، و نبايد لقمه شبه ناک برود در دهان تو، نسل پاک، محيط پاک، آيه‌هايي داريم که اگر در محيطي مي‌بينيد آيات خدا (يُسْتَهْزَأُ بِها) (نساء /140) اگر يک جايي نشستيد ديديد يک حرفهاي غلطي زده مي‌شود بايد جلسه را عوض کنيد، اگر زورت نمي‌رسد جلسه را عوض کني، خودت از آنجا بلند شو برو، اينکه مي‌گويند هجرت از واجبات است، بخاطر اينست که آدم اگر هجرت نکند در محيط ناپاک زندگي مي‌کند گاهي آدم مي‌داند که اگر در اين محله و در اين اداره و توي اين مدرسه و توي اين کارخانه باشد بخاطر اين جو حاکم و اين رفيق و اين علاقه و اين و اين آلوده مي‌شود بايد جايش را عوض کند. من اگر توي اين خانه مستاجر باشم بخاطر اينکه مهر دختر صاحبخانه در دل من آمده يا مهر پسر صاحبخانه در دل دخترم رفته، من که دختر بزرگ دارم توي اين خانه که پسر بزرگ دارد، يا من که پسر بزرگ دارم توي اين خانه که دختر بزرگ دارد و اين آلودگي‌ها و چشم‌ها، نگران هستم که ديگر محيط خانه، محيط سالمي نيست، ممکن است اينها مسأله دار شوند، قبل از اين که (وَ إِنْ خِفْتُمْ) (نساء /3) اگر مي‌ترسيد که مسأله دار شوند از اين محيط برو بيرون، گاهي آدم لازم است خانه‌اش را عوض کند، گاهي لازم است مدرسه‌اش را عوض کند، گاهي لازم است شغلش را عوض کند، من توي اين شغل نمي‌توانم خودم را حفظ کنم، شغلت را عوض کن.
محيط پاک، اين که مي‌گويند هجرت کن، بخاطر محيط پاک است اينکه قرآن مي‌گويد (فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ) (نساء /140) حق نداري با اينها بنشيني، محيط را عوض کن، زبان پاک غيبت کردن مثل خوردن گوشت مرده مي‌ماند، چرا گوشت مرده گوشت زنده را بکني، جاش پر مي‌شود. و چون غيبت آبروي مردم را مي‌ريزي، آبرويي که رفت ديگر جاش پر نمي‌شود، گوشت زنده را بکني مي‌زند توي دهنت از خودش دفاع مي‌کند. مرده نمي‌تواند از خودش دفاع کند. اون کسي هم که نيست، پشت سرش حرف مي‌زني، نيست که از خودش دفاع کند، غيبت کردن تشبيه شده در قرآن، در قرآن مجيد خداوند متعال مي‌فرمايد: غيبت کردن مثل گوشت مرده خوردن مي‌ماند گوشت مرده دو اثر دارد، 1- مرده از خودش دفاع نمي‌کند او کسي هم که غيبتش را مي‌کني از خودش دفاع نمي‌کند چونکه نيست، مرده گوشتن را بکني جايش پر نمي‌شود غيبت کردن هم آبروي طرف را مي‌ريزد، جايش پر نمي‌شود، زبان پاک، گناهان زبان، چند جلسه سالهاي قبل بحث کردم، حدود هفتاد گناه از اين زبان سر مي‌زند، چشم پاک (قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ) (نور /30) به مردها بگو به خانمها، خيره نشوند، نگاه کردي سرت را پايين بينداز، مرد نگاه مي‌کند، خيز نگيرد، زن نگاه مي‌کند خيز نگيرد، چشمش خيز نگيرد يعني عميق نگاه نکند، چون بالاخره يک کسي ممکن است بگويد ما خواهر و برادريم، محرم و نامحرمي نداريم، فرقي نمي‌کند اما خواهر و برادري است، شوخي است، نه خير بسم الله الرحمن الرحيم، ما خواهر و برادر نيستيم، هي مي‌گويد ما خواهر و برادريم که هر کاري مي‌خواهد بکند، ما خواهر و برادر نيستيم، ما خواهر و برادر ايماني هستيم اما خواهر و برادريم اين يعني چه؟ اين کلمه که خواهر و برادريم مي‌خواهي راه را صاف کني بري چه کني؟ ما خواهر و برادريم اين کلمات را مي‌گوييم براي اينکه راه را صاف کنيم، قرآن مي‌گويد: (بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ) (قيامت /5) انسان مي‌خواهد راه صاف کند، حالا (يَسْئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ) (قيامت /6) حالا تا قيامت، حالا کي رفته خبر بياورد، اين زيرش مي‌زند تا هر کاري مي‌خواهد بکند مال مردم، ‌اي بابا، از کجاش آورده، مال خودش نيست، چون اگر بگويد مال خودش است بايد کلاه شود، مي‌گويد مال خودش نيست تا بلکه بتواند بنشيند، دست پاک امروز روايتي را من ديدم که سؤال کردند چرا وضو واجب شد حضرت فرمود به خاطر اينکه حضرت آدم، در بهشت که رفت خداوند فرمود که چي مي‌خورد، مي‌گويند گندم مي‌خورد مثلا حالا قرآن کلمه گندم را نگفته شما مي‌گوييد گندم، حالا گندم شما تعاوني حساب کنيد، (وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ) (بقره /35) البته در تفسيرها گفته‌اند که گندم است، حالا گفته‌اند گندم نخور.
بالاخره شيطان هم آمد گفت که خدا که گفته نخور براي اينکه اگر نخوري هميشه مي‌ماني و خلاصه اين گندم يک کارت سبزي است براي اينکه هميشه اينجا باشي، خدا چون مي‌خواهد بيرونت کند گفته نخور، حالا يک وسوسه‌هايي کرد و آدم هم يک نگاهي به گندم کرد و دستش را دراز کرد و گندم را هم خورد، حضرت فرمود وضو مي‌داني چرا واجب شد چون چشم افتاد چون صورت افتاد به گندم به نسلش گفت بايد صورت هاتان را بشوييد، چون با پا رفت سراغ گندم، بايد با پا خم شويد، مسح پا بکشيد و چون دست دراز کرديد بايد دستهايتان را هم در وضو بشوييد، اين يک جريمه ابدي براي نسل بشر يک روايت است،
البته حالا فايده وضو را مي‌گويم، اين يک روايت است وضو ابعاد مختلفي دارد وضو مربوط به اسلام نيست اديان قبل هم وضو داشته‌اند، روايتي داريم که حضرت موسي فرمود وضو فلسفه‌اش چيست؟ حالا پس پاکي يک معناي عمومي است، يکي از دعاهاي سحر ماه رمضان، دعا اين است، من ديدم بعضي‌ها در قنوتشان هم اين دعا را مي‌خوانند «اللّهُمَّ طَهِّر قَلّبِي مِنَ الشِّرْکِ» خدايا قلبم را از شرک پاک کن، و چشمم را از نگاه بد حفظ کن، طهر تطهير کن، حالا پاکي فکر، قلب، مال، رحم، نسل، محيط، زبان، چشم، پاکي يک چيزي است که گسترده است.

3- اقسام پاكي

پاکي دو رقم داريم، پاکي ظاهري، پاکي معنوي. درباره پاکي ظاهري آياتي داريم در قرآن مثلا مي‌فرمايد که (فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) (بقره /222) ماهي چند روز آميزش جنسي بين زن و شوهر ممنوع «حَتَّى يَطْهُرْنَ» تا اينکه خانم پاک شود، اين پاکي ظاهري است «يَطْهُرْنَ»، «فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ» يک پاکي ظاهري داريم (وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) (انفال /11) باران فرستاديم «لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ» باران فرستاديم تا شما را پاک کند اين پاکي ظاهري است (وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ) (مدثر /4) لباست را «فَطَهِّرْ» لباست را تميز کن که در تفسير امده لباس بلند بود کوتاه بکن لباس بلند هم آن زمان افتخار بوده است، يعني سرمايه دارها و آنهايي که مي‌خواستند پز بدهند، لباس بلندي مي‌پوشيدند نه بلندي که حالا بلندي که چند مترش روي زمين کشيده مي‌شد، آنوقت پول مي‌دادند به يک کسي آن دم لباسش را در سبد مي‌گذاشت و دنبالش مي‌دويد. اين مثلا نشان دهنده… بله خوب «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ»، (وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا) (مائده /6) جنب شديد تطهير کنيد غسل کنيد پاکي ظاهري وارد مسجد که مي‌شدند گفتند امام کجا نماز مي‌خواند گفتند برويد آن منطقه‌اي که بوي خوشش بيشتر است امام آنجا دارد نماز مي‌خواند، امروز حديثش را ديدم، در کافي جلد ششم داريم که از بوي عطر مکاني، آنجا که بوي عطر مي‌داد از آنجا مي‌فهميدند که آنجا جايگاه نماز امام است باز يک حديثي را امروز ديدم، رسول اکرم(ص) وارد شدند در مسجد ديدند يک کسي آب دهان انداخته است در مسجد، پيغمبر ديد توي مسجد آب دهان انداخته، فوري ايستاد ليف خرما آوردند خود حضرت با دست خودشان مسجد را تميز کردند، حتي داريم اگر وارد مسجد شدي نجس کردن مسجد حرام است و اگر ديدي مسجد نجس است حق نداري بروي سر نماز، اول پاکي و بعد عبادت، اول نظافت و بعد عبادت.

4- مقام نظافتچي مسجد

يک روز حضرت وارد شد، پرسيد يک پيرزني بود که يک خانمي بود که مسجد را تميز مي‌کرد چند روز است که نيستش گفتند: آقا مرحوم شد گفت: چرا به من نگفتيد، گفتند: شخصيتي نبود که بوق بوق کنيم و نمي‌دانم تشييع جنازه و پست رو، پيش رو هي يک آدم بدبختي بود. پيغمبر فرمود: بدبخت بود، اين مسئول نظافت مسجد بود، بد بخت بود همه شما جمع شويد برويد، تمام جمعيت را پيغمبر برداشت رفت سر خاکش. ايشان درست است پيرزن گمنامي بود اما نظافت چي بود، نظافت چي خيلي محترم است، اگر رسول اکرم در خيابانها راه برود به سوپورها پيش از هر کس ديگري سلام کند، چون اگر اينها نبودند، ميکروب من و شما را خورده بود، اصلا اينها حق حيات به گردن ما دارند ما فرهنگمان چپکي است، ما اصلا نمي‌دونم، ما نه شرقي هستيم نه غربي نه اسلامي يه چيز ديگر هستيم، اخلاق ما هنوز اخلاق اسلامي نيست، اخلاق اسلامي اخلاقي است که (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ) (حجرات /13) الآن داريم رو به اسلام مي‌رويم اين هست، يعني الآن افراد مستقيم تو جامعه ما خيلي هاشون محترم هستند، اما باز يک چيزي هست، به علاوه شهرت، اگر متقي باشد و گمنام باشد کسي به حسابش نمي‌آورد، يک کسي جوکي مي‌گفت، مي‌گفت ما زمان قديم هي مي‌گفتند فلاني اسم اعظم بلد است مي‌گويند خداوند داراي اسم اعظم است هي مي‌گفتيم اسم اعظم چي چي است؟ مي‌گفتند اسم اعظم چيزي است که به هر کسي مي‌گويي مشکل حل مي‌شود ما نمي‌فهميديم يعني چه، حالا مي‌فهميم يعني چه، اسم اعظم شهرت است، تا بگويند آقاي فلاني پشت خط است سلام… بله بله تا فلاني باشد گمنام باشد اصلا کسي گوشي را بر نمي‌دارد آقا توي جلسه است، البته خودم هم همينطور هستم با کم و زيادش يک خورده، همه ما به يک نحوي گرفتار شديم، تا نگويند فلاني پشت خط است، گوشي را بر نمي‌داريم، در را وا نمي‌کنيم، محلش نمي‌گذاريم، نانوا به همه نون سوخته مي‌دهد يک کسي که مي‌آيد سر شناس است نون خوب مي‌دهد تاکسي نگه نمي‌دارد اين را که مي‌شناسد، تاکسي‌ها حالا اسم اعظم‌شان اسکناس است، بعضي هاشون اسم اعظم هزاري، صدي، پنجاهي، اسم اعظم هر کسي چي چي که البته جوک مي‌گفت، اسم اعظم، يک اسم مبارکي است منتها ما چون شکمي فکر مي‌کنيم اسم اعظم‌مان اينها مي‌شود، چرا گفتند نماز در سلاخ خانه نخوانيد نماز با بهداشت رفيق است. سلاخ خانه جاي بهداشتي نيست نماز کنار طويله نخوانيد يک کسي رفته مثلا گاوش را بدوشد همان بغل طويله بغل مگس‌ها و کودها روي خاک يا گوني نماز مي‌خواند، نماز کنار طويله نماز در حمام، جايي که چرک و صابون و کوچه، خيابان، مطبخ، مزبله جايي که زباله است، در تمام مراکزي که آلودگي هست نماز مکروه است اين به خاطر اينکه نماز رابطه دارد با نظافت، نظافت نماز به همين خاطر گفتند اگر با بوي خوش و عطر زدي رفتي نماز خواندي اين يک رکعت هفتاد رکعت است «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِطَهُورٍ» (من‌لايحضره‌الفقيه/ج‌1/ص‌33) آدم از خواب که بلند مي‌شود اولين کار واجب، چه کاريش بهش واجب است، پس نظافت اولين واجب بر انسان است اولين واجب بر انسان صبح که از خواب پا مي‌شود وضو است، زنده باد ديني که اولين واجبش را نظافت قرار داده، تازه نظافت باطني و ظاهري شما دستت را مي‌شويي، اروپايي و آمريکايي هم دستش را مي‌شويد شما دستت را مي‌شويي با ياد خدا، قربة علي الله بنابراين هم دستت را از آلودگي پاک مي‌کني و هم توجه‌ات را به خدا مي‌کني، يعني اين دو رقم پاکي است دلي که مادي شود، دلي به سمت خدا… ممکن است يک آدم خارجي هم بگوييم، آقاجون آنهايي هم که مسلمان نيستند، وقتي جنب مي‌شوند مي‌روند دوش مي‌گيرند، بله آن هم دوش مي‌گيرد مسلمانها هم دوش مي‌گيرند، اما فرق مي‌کند دوش گرفتن، مسلمان وقتي زير دوش است ضمن اينکه بدن بي حال خودش را با آب نشاط مي‌دهد چون زير دوش قصد قربت مي‌کند، غسل مي‌کنم قربت علي الله، توجه‌اش هم به سمت خداست ولي يک چنين لحظه‌اي که توجه‌اش به شهوت بود حالا توجه‌اش به خداست يعني توجه به شهوت مي‌شود توجه به خدا، بدن بي حال مي‌شود بدن با حال. شهوت هم به قربة علي الله مي‌شود اين دو بعدي است يعني ما دو بال داريم آنها يک بال دارند، ما پيروز هستيم يعني ما علاوه بر آن اثري که صابون و دوش دارد، داريم ما يک چيزي هم داريم که آنها ندارند (وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ) (نساء /104) در جبهه مي‌گويد آقا ترکش خوردي اون هم ترکش خورده، شهيد دادي آن هم کشته داد، جنگ جنگ است اما منتها «وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ» شما يک اميدي به قيامت داريد که آنها ندارند.
اصولا اسلام ماديات و معنوياتش با هم است ادرار کردن يک کار بهداشتي است، در عين حال مي‌گويد مي‌نشيني ادرار مي‌کني، رو به قبله نباشد، يعني توجه به قداست‌ها هم داشته باشيد، نه يعني فعلا خودت راحت شوي، راحت شدن تو يک مسأله مادي و رفاهي است اما احترام به مقدسات هم، رو به قبله حرام است. اسلام مادياتش با توجه هاتش با هم است، غسل مي‌کني توجه به خدا، ادرار هست رو به قبله نباشد.
اسلام از امتيازاتش اين است که هميشه ابعاد مختلفي را در نظر دارد، خوب بهداشت به قدري مهم است که اگر مي‌گويي (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ) (فاتحه /5) يادت آمد وضو نداري، نمازت را قطع کن، اگر ادم وقتي ملاقات کسي مي‌رود هر چه شخصيت مهمتر است خودش را بهتر… شما پهلوي من که آمده‌ايد فقط کت و شلوار پوشيده‌ايد، اما گر پهلوي يک آدم حسابي‌تر مي‌خواستيد برويد، زلفتان را هم شانه مي‌کرديد حسابي‌تر بود کفشتان را هم واکس مي‌زديد، يعني هر چه شخصيت مهم‌تر باشد شما پزتان را بهتر… و ما وقتي نماز مي‌خواهيم بخوانيم بايد با بهترين وجه برويم در مسجد، با آب سرد چرا وضو بگيريم، ثوابش سي برابر است، زمستان باشد، لوله آب داغ توش است باشد زمستان است لوله هم آب داغ توش است اما شما با آب سرد وضو بگير، ثوابش سي برابر است چرا نمي‌دونم چرا، اما اين است که آب سرد اکسيژنش بيشتر است، خيلي اسلام روي بهداشت و نظافت عنايت دارد. مي‌گويد اگر نماز خواندي اگر آب، وضو ضرر دارد خوب تيمم کن و اگر وضو گرفتي و نماز خواندي بعد از نماز متوجه شدي که آب برايت ضرر داشته باز هم بايد تيمم کني و نمازت را از سر بخواني ضرر زدن اينها دقت‌هايي است که در اسلام است.
تمام شد وقت، خوب حرفهام مانده، خيلي از آنها مانده خوب آقا شما که مي‌گوييد اسلام دين تميزي است پس اين تيمم چي است تيمم هم بهداشتي است مي‌گه اگر آب ضرر دارد تيمم کن، اگر تيمم ضرر داشته باشد که نمي‌گويد، نمي‌گويد که آقا از چاه بيفتد توي يک چاه ديگر، اينکه مي‌گويد که اگر آب ضرر دارد تيمم کن از همين فتوا از همين حديث مي‌فهميم که خاک، منتها چه خاکي، «صَعيداً طَيِّباً» قرآن مي‌فرمايد (فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً) (نساء /43) خاک دلپسند خاک دلپسند، خاک کوچه و بازار نبايد باشد.
اميرالمومنين(ع) ديدن يک کسي با خاک کوچه تيمم مي‌کند فرمودند: چرا اينکار را مي‌کني؟ گفت: خوب آقا مي‌خواهم تيمم کنم، گفت آخه با خاک کوچه، خاک باغچه، اصلا تيمم يعني قصد کنيد. لغت تيمم يعني قصد کن، برو به سراغ خاک طيب، پيداست که خاک طيب اين خاکها نيست که زير پايمان است. يک تپه بلندي و بسياري از خانه‌ها يک مقداري خاک خوب مي‌آورند، توي شيشه، آرد مي‌کنند توي شيشه هر وقت مي‌خواهند تيمم کنند با آن خاک تميز تيمم مي‌کنند، با خاک کوچه و بازار نه، حالا بگذريم که بعضي‌ها خاک‌هاي فرش هاشون را مي‌تکانند آنها را ديگه نمي‌دونم چه بگويم؟ بله دو رقم است يک وقتي يک کسي زندگيش مثل عشاير است، زندگيش آسفالتي، کنار جاده‌اي، کار يک بيابان است، اصلا خاکي که روي فرش است خاکي است که باد از خيابان مي‌آورد اين يک خاک است. يک خاک هم هست که توي خانه‌هاي شهري است، که هر ذره خاکش ميليونها ميکروب دارد بنابراين فرق مي‌کند. گاهي آدم توي بيابان خاک به لباسش مي‌نشيند و توي چشم و حلقش مي‌رود اما مريض نمي‌شود چون خاک سالمي است خاک سالم با خاکي که با آشغال قاطي است. حسابش جداست، اروپايي‌ها خيلي کثيف هستند، نگاهشان مي‌کني سوپر دولوکس خيلي قشنگ پنجاه ميليون جمعيت است. چهل ميليون سگ در خانه‌هايشان است، آنوقت اين چهل ميليون سگ چقدر اين سگ‌ها ادرار دارند و زندگيشان با يک نکبتي است نگاه به کراواتشان نکن، قيافه سوپر دو لوکس کثيف خودشان و سگ‌شان با هم سر يک سفره، کثيف ترين مردم همين سوپردولوکس‌ها هستند، و تميزترين ما همين مسلمانها هستند اگر به حديث‌ها عمل کنيم، آخه اين هم مهم است جماعت خيلي ثوابش زياد است، ثواب جماعت اگر از ده تا بيشتر شد، فرشته‌ها هم نمي‌توانند حسابش را بکنند، اينقدر ثواب جماعت زيادتر است در عين حال براي حفظ بهداشت مي‌گويد اگر وارد شدي ادرار داري، برو ادرار کن، وضو بگير نمازت را فرادي بخوان. بگو آقا من بروم ادرار کنم و تجديد وضو کنم جماعت از دستم مي‌رود اين ثواب را از دست بده اما کار خلاف بهداشت نکن.
حالا بعضي از مقدسين ما براي اينکه هميشه با وضو باشند سه ساعت ادرارش را نگه مي‌دارد اين خيال مي‌کند… شنيده‌ايد مي‌گويند خر مقدس، اين را شنيده که با وضو بودن خوب است اما ديگر نمي‌داند که نگه داشتن ادرار ضررش بيشتر است، شنيده که مي‌گويند اسراف حرام است، مي‌گه مي‌دوني پنج تا لقمه ديگه هست، نخوريم اسراف مي‌شود پس بخوريم، بابا آخه اين معده، اين اسراف نيست به آن فشار مي‌آيد پرخوري اسرافش از دور ريختن غذا ضررش بيشتر است اين فکر مي‌کند، پنج تا لقمه غذا را دور بريزد، گناه است اما پنچ تا لقمه اضافه بخورد گناه نيست، خدا نکند که آدم بخواهد مذهبي باشد اما سواد نداشته باشد. اين قاطي، پاتي مي‌کند.
ديديد بعضي‌ها دو شاخه برق را مي‌زنند توي تلفن، دو شاخه تلفن را مي‌زنند توي برق، قاطي پاتي مي‌کند، اينهايي که مي‌خواهند مذهبي باشند، مايه نداشته باشند، قاطي پاتي مي‌کنند بنابراين حديث داريم که به بازاريها فرمود: «الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ» (كافى/ج‌5/ص‌150) اول مسأله ياد بگيريد و بعدا برويد در بازار يعني قاطي پاتي مي‌کنيد خوب ببخشيد ديگه اسلام خيلي روي بهداشت عنايت دارد چقدر غسل مستحبي دارد مبعث غدير، شبهاي قدر، جمعه، عيد قربان، عيد هر عيدي اسلام رابطه‌اش با نظافت خيلي مهم است، ناخنت بلند شود حتما بايد زيرش مثل آينه باشد، ناخنت بلند باشد زيرش سياه باشد، وضو باطل است، با آبي که ديگران وضو گرفته‌اند حق نداري وضو بگيري، آب يکبار مصرف بايد باشد توي خزينه حق نداري غسل کني، براي اينکه چند بار مصرف مي‌شود، اسلام مي‌گويد در غسل سه کيلو آب مصرف کن حداقل آدم توي خزينه که نيم کيلو آب هم مصرف نمي‌کند چون مي‌رود بدن آن خيس مي‌شود مگر چقدر آب به بدن ‌مي‌چسبد، يک ليتر آب هم مصرف نمي‌شود، اينکه مي‌گويد حداقل سه کيلو آب بريزيد اين پيداست که مي‌گويد آب بايد يکبار مصرف باشد اگر توي حوض وضو بگيريم خوب توي حوض هي آب مي‌ريزيم، خوب چند مثقال آب بيشتر به صورت من گرفتار نمي‌شود اين هم چون ريش دارم، اينکه اسلام مي‌گويد ده سير آب براي وضوت بريز، پيداست آب بايد يکبار مصرف باشد دم حوض وضو گرفتن اين يکبار مصرف نيست، بايد مراعات کنيم خيلي اسلام دقيق است.
خوب حرفهام را جمع کنم، آيه‌اي بود به مناسبت هفته بسيج گفتيم برادران نمونه جمع شدند از همه ايران، بعد گفتيم نمونه دنيا يک پارامتر دارد نمونه آخرت «دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيماً» (كافى/ج‌1/ص‌35) انشاء الله برادران و خواهراني که در اينجا نمونه شده‌اند، انشاء الله هميشه نمونه باشند و در قيامت نمونه باشند، گفتيم قرآن آيه دارد براي رزمنده‌هاي نمونه، آيه‌اش اينست يک توضيحي براي آيه داديم، بعد ادامه بحث در رابطه با نظافت و نماز نکاتي را گفتيم خدايا به ما توفيق بده آن اسلام نابي را که حضرت اما دم از آن مي‌زد، آن اسلام ناب را بشناسيم درست عمل کنيم خالص به ديگران منتقل کنيم قربة علي الله، خدايا به ما توفيق بده که روز قيامت در محضر شهدا عزيزاني که با هم رفتيم جبهه آنها رفتند و ما برگشتيم، خدايا ما را پهلوي خون آنها شرمنده قرار نده، دستهايي که به خون شهدا، خيانت مي‌کند اگر نا آگاهند، آگاه و اگر مي‌فهمند و خيانت مي‌کنند، دستشان را قطع کن، دستشان را قطع کن، رهبر ما، کشور ما، عقايد ما، نسل ما، ناموس ما، مرز ما، امت ما، حفظ بفرما همينطور که بسيج عزيز ايران، نيروهاي مسلح ايران توانستند با هشت سال جنگ عزت ايران را حفظ کنند، خدايا بر عزت نظام ما روز به روز بيفزا، همينطور که آمريکا را در ايران خوار کردي در جهان خوار کن، راه کربلا، راه مکه را براي علاقمندها براي همه باز بفرما، اموات ما را بيامرز.
خوب برادر‌ها، پايگاه‌هاي مقاومت مساجد دو تا تقاضا دارم، يک توي جماعت مسجد شرکت کنيد، غلط است بسيج توي مسجد باشد آقا هم سر نماز باشد بسيج توي اتاق خودش باشد، بسيج، بسيج نيست چون بسيج گفته است «الْعابِدُونَ» يعني عبادت کند، «الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ» اگر پايگاه‌هاي مقاومت وقت نماز، اقتدا نکند، نصف اين آيه را عمل کرده‌اند، يعني رزمنده ناقص هستند تا گفتند: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ»، تعطيل هر که هر کجا است شرکت در نماز‌ها يک در نماز جمعه با شکوه شرکت کنيد، امام صادق فرمود: ظهر که مي‌شود و مغرب که مي‌شود چنان بدويد در مسجد که مردم بگويند؛ اوه، اينها شيعه هستند، چه جوري مي‌دوند مسجد اينها شيعه هستند، و متاسفانه الآن بازار ما، خيابان ما اذان مغرب مي‌شود هيچ بويي از خواست امام صادق نيست اگر قرار باشد تحولي شود، شماها پيش قدم هستيد، شما در جنگ پيش قدم بوديد در همه کارها بايد پيش قدم باشيد،

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 676
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست