responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 682


1- فرصت انفاق در ماه رمضان
2- مغرور نشدن به شفاعت در قیامت
3- وساطت در امر ازدواج جوانان
4- رمضان، ماه گریه و تضرّع و توبه
5- انفاق مخفی مقدم بر انفاق علنی
6- بهره‌گیری از فرصت عمر و سلامتی
7- حفظ وحدت مسلمانان در برابر دشمن مشرک

موضوع: بهره‌گیری از فرصت‌های معنوی
تاريخ پخش: 14/03/97
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث امشب در مورد استفاده از فرصت است. همه نعمت‌های خداوند یک فرصت است. فرصت‌های طلایی، شب قدر یک فرصت است. رمضان یک فرصت است. سلامتی، جوانی، ایمان، امنیت، یک نگاهی به فرصت‌ها بکنیم تا یکوقت خدای نکرده غصه نخوریم که اِ… از دست ما در رفت. قرآن می‌فرماید: تا فرصت را از دست ندادید، یک کمکی بکنید به محرومین. (اَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ‌ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ) (بقره /254) قاری: «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ‌ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» احسنتم…

1- فرصت انفاق در ماه رمضان

«أَنْفِقُوا» انفاق کنید. «مِمَّا» نگفته هرچه داری بده. «ممّا» یعنی یک قسمتی، هرچه به تو دادیم، بخشی را، بعد هم می‌گوید: از تو نیست. لخت به دنیا آمدی و لخت هم می‌روی. من به تو دادم، «رَزَقْناكُمْ»، «ممّا» یعنی نه همه را، یک خرده را، «رَزَقنا» من برایت رزق قرار دادم. لخت آمدی، لخت می‌روی. اگر انفاق نکنی یک روزی می‌آید که هیچ دوستی «لا بَيْعٌ» معامله نمی‌شود کرد که آقا چه بگوییم و چه نگوییم. نمی‌شود داد و ستد کرد. «وَ لا خُلَّةٌ» خُله همان خلیل است. دوستی هم نیست. زمانی می‌آید بده و بستانی نیست، دوستی نیست. «وَ لا شَفاعَةٌ» شفاعتی هم نیست. البته شفاعت برای بعضی‌ها هست و برای بعضی هم شفاعت فایده ندارد. (فَما تَنْفَعُهُمْ‌ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ) (مدثر /48) قیامت شفاعت هست، اما چند سؤال، چه کسی شفاعت می‌کند؟ 2- برای چه کسی شفاعت می‌کند؟ 3- کی شفاعت می‌کند؟ 4- نسبت به چه گناهی شفاعت می‌کند؟ ممکن است امام رضا بیاید بگوید: گناهان ایشان را پای من حساب کنید. من شفیع گناهان هستم. غیبت‌ها چطور؟ نمی‌شود به هوای اینکه ما شفاعت می‌کنیم…

2- مغرور نشدن به شفاعت در قیامت

ببینید بانک یا مؤسسه، شرکتی اعلام می‌کند جایزه می‌دهیم. دروغ هم نمی‌گویند، واقعاً یک مسابقاتی گاهی جایزه می‌دهند. در تلویزیون گفت، تبلیغات رادیو و تلویزیونی بود، بنرش را دیدم، پوسترش را دیدم. بانک جایزه می‌دهد، پس برویم خرید کنیم. یعنی چه خرید کنیم؟ چهار تا گیر درونش داریم. 1- بانک به چه کسی جایزه می‌دهد؟ ممکن است جایزه می‌دهد ولی به تو ندهند. مثل اینکه امام صادق فرمود: اگر کسی نماز را سبک بشمارد ما شفاعت او را نمی‌کنیم. بعد از کی؟ قیامت چه کنیم؟ برزخ را چه کنیم؟ در برزخ شفاعت نیست. شفاعت برای روز قیامت است. در دوران برزخ که معلوم نیست چند سال است، آنجا شفاعت خبری نیست.
بعد هم شفاعت از بعضی گناهان ممکن است باشد نه همه گناهان، پس نمی‌شود آقا بانک جایزه می‌دهد، به چه کسی، کی؟ چقدر جایزه می‌دهد؟ هیچی معلوم نیست. بنابراین جایزه بانک دروغ نیست. اما ابهام دارد، چون ابهام دارد نمی‌شود پیش خرید کرد که ما از حالا برویم خرید کنیم، چه خبر است؟ جایزه خواهد داد. به چه کسی خواهد داد، کی خواهد است؟ روزی می‌آید که شفاعت، واسطه‌گری هم «فَما تَنْفَعُهُمْ‌ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ» محروم کردن امروز، محروم شدن فرداست. می‌گوید: «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ‌ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ» یعنی اگر امروز به فقرا ندهی، امروز محروم کردی، فردا محروم شدی. عجب تابلویی است. محروم کردن امروز محروم شدن فرداست.
بعد هم نمی‌گوید: پول دارد. ممکن است کسی بگوید: من پول ندارم آقای قرائتی، حرف‌هایی که می‌زنی به به تاجرها بگو که پول دارند. نگفته پول بدهید، «مِمَّا رَزَقْناكُمْ» هرچه داری، آبرو که داری. زور که داری، زبان که داری، جوانی هست می‌خواهد داماد شود، پدر و مادرش می‌گویند: زود است. چقدر ما از این مشتری جوان‌ها داریم. می‌آیند می‌گویند: حاج آقا ما همسر می‌خواهیم، پدر و مادرم می‌گویند: زود است. بالاخره عمو پایش را وسط بگذارد. دایی پایش را وسط بگذارد. بعضی دخترها را باید واسطه گری کرد. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: (هُنَ‌ لِباسٌ‌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن‌) (بقره /187) این آیه قرآن است. یعنی زن و شوهر برای همدیگر لباس هستند. لباس را بچه‌ها نمی‌پوشند. باید با زور پوشاند. گاهی بچه می‌خواهد لخت در خیابان بدود. باید لباس را با زور پوشاند، افرادی را باید با زور زن داد. شوهر داد، خوب این دختر می‌گوید: من ازدواج نمی‌کنم. دختر دومی و سومی پشت خط گیر کردند. این دختر جلویی به خواهرهایش ظلم می‌کند. برادر بزرگ داماد نمی‌شود، راهبندان کرده برای باقی برادرها، اینها از آنهایی هستند که باید «هُنَ‌ لِباسٌ‌ لَكُمْ» با زور باید لباس پوشاند. باید دلالی کرد.

3- وساطت در امر ازدواج جوانان

یک آیه داریم «مَنْ يَشْفَعْ‌ شَفاعَةً حَسَنَةً» قاری: (مَنْ يَشْفَعْ‌ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْها) (نساء /85) هرکس واسطه گری خوبی بکند، اجر دارد. حدیث داریم بهترین واسطه‌گری، واسطه گری در زن و شوهرهاست. آدم برای دخترها پسر معرفی کند و برای پسرها، دختر معرفی کند. حتی برای زن‌های پیر، آنها هم شوهر می‌خواهند. شوهر را که آدم فقط برای مسأله جنسی و شهوت نمی‌خواهد. همدم می‌خواهد. هزاران نفر پیرمرد و پیرزن داریم. چون همدم ندارند و تنها هستند، مرض افسردگی، مرض روانی گرفتند. آنها هم همسر می‌خواهند. قرآن می‌گوید: دلالی کنید. حدیث داریم بهترین دلالی، دلالی برای ازدواج است. می‌توانی با زبانت انفاق کنی. «مِمَّا رَزَقْناكُمْ»
«مافات‌ مضي» از فرصت استفاده کنیم. آنچه گذشت که گذشت. یک دقیقه‌اش هم نمی‌شود برگرداند. «و ما سياتيك فاين» آن هم که نیامده، کجاست؟ گذشته که پرید، آینده هم خبر نداریم. «قم» بلند شو بایست. «قم فاغتنم الفرصة بين العدمين»‌ (بحارالانوار، ج 75، ص 238) بلند شو قیام کن این فرصت را بین دو تا عَدم. گذشته پرید، آینده هم نیامده، فقط امروز را شما فرصت داری. چقدر فرصت دارید شما مشهد؟ این یک فرصتی است. دو روز، ده روز، کمتر و بیشتر. آنوقت شما چقدر در حرم هستید و چقدر بیرون حرم هستید؟ چقدر با امام رضا حرف می‌زنید و چقدر پای تلویزیون فیلم می‌بینی؟ فرصت را از دست ندهید.
نقل شد که آرایشگر آمد ریش‌های حضرت علی را اصلاح کند، لب‌ها تکان می‌خورد. گفت: یا علی لبت را نگه دار موی روی لب را قیچی کنم. فرمود: لب را نگه می‌دارم اما یک سبحان الله عقب می‌افتم. صد هزار هسته خرما بار شتر بود، از امیرالمؤمنین پرسیدند: چیه؟ نگفت: صد هزار هسته خرما. فرمود: صد هزار درخت خرما، این یعنی چه؟ یعنی از هر هسته، باید شما نگاهتان به هسته، نگاه به یک درخت باشد. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «الْفُرَصُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ‌» (غررالحكم، ص 473) فرصت‌ها مثل ابرها از بالای سرت رد می‌شوند. «فانتهزوا فرص الخیر» تکان بخورید. فرصت‌ها را از دست ندهید. آدم همیشه فرصت مطالعه ندارد.
من عالمی را سراغ دارم که وقتی وارد مسجد می‌شد، بگویم او را می‌شناسید. مرحوم شد. ولی معروف بود. یکی از شاگردانش می‌گفت: آقایان کسی سلام نکند. آقایان هیچی نگویید. فقط آقا که می‌آید نگاهش کنید، سلام نکنید. گفتیم: این چه پیامی است؟ گفت: سلام که می‌کنند مستحب است، جواب سلام واجب است. ایشان همین که می‌آید افراد زیادی به ایشان سلام می‌کنند، حال جواب دادن ندارد. لذا خواهش می‌کنیم مستحبی انجام ندهید که آقا گرفتار واجب شود. سلام نکنید، سلام نکنید. انسان به اینجا می‌رسد. آب هست حال ندارد برود بردارد بخورد. معده ما همیشه سالم نیست. غذای حرام در آن نریزیم.

4- رمضان، ماه گریه و تضرّع و توبه

توجه داشته باشیم که هرچیزی نعمت هست، هر نعمتی فرصت هست، فرصت‌ها هم رفتنی است. توجه داشته باشیم، قرآن یک آیه دارد می‌گوید: (وَ أَنِيبُوا إِلى‌ رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ) (زمر /5) قاری: «وَ أَنِيبُوا إِلى‌ رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»
«وَ أَنِيبُوا» انابه کنید. گریه کنید، تضرع کنید. توبه و استغفار کنید. «وَ أَنِيبُوا إِلى‌ رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ» تسلیم خدا شوید. «مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ» قبل از اینکه عذاب بیاید، گناهانتان را عذرخواهی کنید. شب قدر جلو است. سه شب قدر دعای الغوث معروف است، می‌خوانند. هر دعا صد بار می‌گوییم: «الغوث، الغوث خلصنا من النار» این نار و آتش جهنم چیست که شب قدر سیصد بار باید بگوییم: «خلصنا من النار» شاید سال دیگر آدم نباشد. یک فرصتی است. شب قدر یک بازارچه است. چه کسانی در این بازارچه می‌روند، چه می‌خرند و چند می‌خرند؟ دعا که می‌کنید میلیاردی دعا کنید. «اللهم اغن کل فقیر» همه فقیرها غنی شوند. همه بی همسرها، همسردار شوند. «اللهم اکس کل عریان» همه برهنه‌ها پوشیده شوند، با توجه به اینکه همسر لباس است. نگو: آقا به جوان من دعا کن. اصلاً بعضی می‌گویند: آقا، التماس دعای مخصوص!
پریروز داشتم می‌رفتم، یک خانم دوید، آقای قرائتی التماس دعای مخصوص داریم! گفتم: باشد. گفت: حاج آقا مخصوص، مخصوص! گفتم: کباب که نیست بگویی: کباب مخصوص، خوب بگذار همه دعا کنیم. چه فرقی می‌کند تو با دیگران؟ اگر تو گرفتار هستی، دیگران هم گرفتار هستند. چرا مخصوص؟ دیدی بعضی‌ها چه می‌کنند؟ می‌گویند: خدایا، کسانی که در این هیأت سینه زدند، کسانی که در این مسجد نماز خواندند، ببخش. حالا کسی در یک مسجد دیگر نماز خوانده است، خدا او را نبخشد؟ دست تو که نیست. خدا می‌خواهد ببخشد. خدا هم که خواست ببخشد، چرا می‌گویی: آنهایی که در این مسجد، بگو: همه! یک مقدار در دعاها به ما یاد دادند میلیاردی دعا کنیم. «اللهم اغن کل فقیر، کل جائع، کل مریض»، «کل مریض» یعنی چه؟ همه مریض‌ها نه مریض من، «وَ أَنِيبُوا إِلى‌ رَبِّكُمْ» شب قدر دارد می‌آید، به استقبالش برویم. راهش انابه است. بهترین راهی که خدا ما را ببخشد این است که ما مردم را ببخشیم.
تابلو دیدم در عراق نوشته بود: «احترم تحترم» احترام بگیر، احترام تو را بگیرند. آیه قرآن هست (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُم‌) (بقره /152) یاد من باشید، یاد شما هستم. (إِنْ أَحْسَنْتُمْ‌ أَحْسَنْتُمْ‌ لِأَنْفُسِكُمْ) (اسراء /7) خیر برسانی، خیر می‌بینی. «وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» شر بزنی، شر می‌بینی. (فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ) (صف /5) کج بروی، تو را کج می‌کنم. مثل اینکه در فارسی هم می‌گوییم: آدم خوش حساب شریک مال مردم است. خوش حسابی کنید باز هم جنس به شما می‌دهند. اول یک مبلغ نسیه می‌دهند. خوش حساب باشی، دو میلیون، می‌رسی به جایی که هر مبلغی نسیه بخواهی، بازار به دستت می‌رساند. خوش حساب باشی، آدم خوش حساب شریک مال مردم است، این مضمون دعاست.
5- انفاق مخفی مقدم بر انفاق علنی

حالا پول می‌دهیم یواشکی بدهیم یا علنی؟ قرآن می‌گوید: هم یواشکی و هم علنی. (قُلْ لِعِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً) (ابراهیم /31) هروقت در قرآن دو کلمه کنار هم هست، آنکه اول آمده است، اولویت دارد. مثلاً در انفاق بهتر سر است. یعنی یواشکی، کسی نفهمد. البته علانیه هم خوب است. فایده سر اخلاص است که جز خدا کسی نمی‌داند، ثوابش بیشتر است. فایده علانیه هم این است که اگر علنی بدهی، دیگران تشویق می‌‌شوند. وقتی شما پول دادی، بقیه هم پول می‌دهند. جلوی تهمت هم گرفته می‌شود. نمی‌گویند: فلانی گداست، خسیس است، دستش در جیبش نمی‌رود. بخیل است. پول علنی دادن دیگران را وادار می‌کند، یک رقم امر به معروف عملی است. مخفی دادن اخلاص رشد می‌کند، علنی دادن جامعه رشد می‌کند. «سِرًّا وَ عَلانِيَةً»
باز می‌گوید: (مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خِلالٌ) (ابراهیم /31) قاری: «مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلة» حاج آقا: « و لا خِلالٌ» قاری: «مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خِلالٌ» باز اینجا بیع، داد و ستد. «خِلال» خلیل، یعنی دوست نیست. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: روز قیامت منحرفین به مؤمنین می‌گویند: (انْظُرُونا نَقْتَبِسْ‌ مِنْ نُورِكُمْ) (حدید /13) قاری: «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ‌ مِنْ نُورِكُمْ» رویتان را برگردانید، ما از نور شما استفاده کنیم. آنها می‌گویند: اینجا جای قرض دادن نور نیست. «قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» بروید از دنیا نور بیاورید. اینجا جایی نیست که به کسی نور قرض بدهند. می‌گویند: (أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ) (حدید /14) ما در یک مزرعه و کارخانه و مزرعه و دانشگاه و بازار و شهر و روستا نبودیم؟ «أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ» با هم نبودیم؟ م دوره نبودیم در پادگان، در دانشگاه. می‌گوید: چرا با هم بودیم. من وقت نماز سر نماز می‌رفتم، شما هم مِن و مِن می‌کردید. دختر من شوهر می‌خواست اقدام کردم، شما در ازدواج من و من کردید تا دختر شما فاسد شد. پسر شما فاسد شد. من این درآمد حرام بود نگرفتم. شما من و من کردید. من و من در قرآن یعنی «تَرَبَّصْتُمْ». علت اینکه «قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً». چرا؟ برای اینکه شما «تَرَبَّصْتُمْ». «تَرَبُّص» یعنی هی مِن و مِن کردید. یک کاری که خیر است، عجله کنید. «حی علی الصلاة» حیّ یعنی عجله کن. «حیّ علی الفلاح» حیّ یعنی عجله کن. «سارعوا» سبقت بگیر. «سابقوا» سبقت بگیر. «فَاسْتَبِقُوا». من و من نکنید. همین که کار خیر است، انجام بدهید.
استفاده از فرصت، رمضان فرصت است. مشهد فرصت است. شب قدر فرصت است. سلامتی فرصت است. توفیق فرصت است. همینکه شما اهل‌بیت را دوست داری. همینکه خوبی‌ها را دوست داری و از بدی‌ها بدت می‌آید. این فرصت است. انسان پول می‌دهد سیگار می‌خرد و می‌کشد. یعنی پول می‌دهد. هرکس می‌خواهد سیگار بکشد، اسکناسش را آتش بزند. چون اگر اسکناس را آتش بزنی پولت آتش گرفته ولی ریه‌ات سالم است. تو پول می‌دهی سیگار می‌خری، سیگار را آتش می‌زنی، هم پولت رفت، هم ریه‌ات می‌رود. هرکس می‌خواهد سیگار بکشد، اسکناس را آتش بزند. دلت می‌آید اسکناس را آتش بزنی؟ پس چرا دلت می‌آید ریه‌ات را خراب کنی؟ سیگار را نکش!
این آقا وجودش کج شده است. مثل درختی که کج بار می‌آید. عوض اینکه پول بدهد هوای سالم بخورد، پول می‌هد دود می‌خورد. پول می‌دهد شراب می‌خورد. یک زمانی می‌آید نه پول هست، نه معده هست و نه زمانی هست. قرآن یک آیه دارد می‌گوید، لحظه مرگ انسان می‌گوید: «رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلِّي‌ أَعْمَلُ صالِحاً» (مؤمنون/99 و100) خدایا جان مرا نگیر، مرا به دنیا برگردان عمل صالح انجام می‌دهم و آدم خوبی می‌شوم. می‌گوید: چند سال زندگی کردی؟ شصت سال، هفتاد سال، هشتاد سال، هشتاد سال فرصت نبود؟ حالا می‌خواهی برگردی؟ در این هشتاد سال فرصت نکردی برگردی؟ «فالله الله معشر العباد» شما را به خدا، شما را به خدا ای مردم! شما مواظب باشید، «و انتم سالمون» الآن سالم هستید، «فاسعوا فى فكاك رقابكم من قبل ان تغلق ‌رهائنها» (نهج‌البلاغه/خطبه183) تلاش کنید مسأله مهم شما هم نجات از قهر خدا باشد.

6- بهره‌گیری از فرصت عمر و سلامتی

حدیثی داریم «اغْتَنِمْ‌ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ» پنج چیز را قدر بدانید. استفاده از فرصت، بحث امشب ما استفاده از فرصت است. «شَبَابَكَ قَبْلَ هَرَمِكَ» قدر جوانی‌ات را داشته باش. قبل از اینکه پیر شوی. «وَ صِحَّتَكَ قَبْلَ سُقْمِكَ» سلامتی قبل از اینکه بیمار شوی. «وَ غِنَاكَ قَبْلَ فَقْرِكَ» تا وضعت خوب است قبل از اینکه فقیر شوی. «وَ فَرَاغَكَ قَبْلَ شُغْلِكَ» الآن فراغت داری، بعداً گرفتار می‌شوی. «وَ حَيَاتَكَ قَبْلَ مَوْتِكَ‌» (أمالي طوسي، ص 525) استفاده از فرصت. یک آیه در قرآن داریم آنهایی که قبل از فتح مکه پول خرج اسلام کردند، اجرشان بیش از کسانی است که بعد از فتح مکه پول خرج اسلام کردند. «من قبل الفتح و بعد الفتح»
یک جوانی به یک پیرمرد دولا رسید. پیرمرد دولا دولا راه می‌رفت. یک متلکی به او گفت. گفت: پیرمرد! گفت: بله. گفت: این کمان ا چند خریدی؟ این کمان یعنی کمر دولا، کمان دولا است. گفت: غصه نخور، چرخ روزگار این کمان را به تو هم مجانی می‌دهد.
تازه جوانی ز سر ریش خند *** گفت: به پیری که کمانت به چند؟
پیر بخندید و بگفت: ای جوان *** چرخ تو را نیز دهد رایگان
نمی‌خواهد قیمت کنی، به من متلک نگو. کمان را چند خریدی؟ این دنیا… یک چیزی در فارسی می‌گوییم. می‌گوییم: این شتر در خانه همه می‌خوابد. درست است. خیلی خوب… توجه داشته باشیم روی کل کره زمین، طاغوت حکومت می‌کند. شما پادشاهان سعودی را نگاه کن. 1- نفت مسلمان‌ها را بفروش. 2- از آمریکا اسلحه بخر. 3- مسلمان یمن را بکش. این حکومت است؟ کفران نعمت است. ما نمی‌گوییم: مملکت ما اشکال ندارد. اشکال دارد، خیلی جاها، در اقتصادش، در سیاستش، در روابطش، در مسائل خانواگی و فرهنگی، دست به هرجا می‌زنی بی اشکال نیستیم. اما اسکلت ماشین سالم است. خود کشور ما، نشستید در مورد ایران شکر کنید؟ ایران دریا دارد. خیلی از کشورها راه به دریا ندارند. جنگل دارد، خیلی از کشورها جنگل ندارند. معادن مختلف دارد. خیلی از کشورها معادن ندارند. استعدادهای متوسط به بالا دارد. خیلی از کشورها استعدادهایشان متوسط به پایین است. این مذهب تشیع و امیرالمؤمنین، این نعمتی است منتهی ما توجه نداریم. مقصر ما هستیم.
یک چیزی را چند سال پیش من گفتم، در موبایل‌ها هم آمده است. از حرف‌هایی است که خودم نبودم، گاهی آدم می‌فهمد خودش نیست. رفتیم پاکستان یک سخنرانی کنیم، این را هرکس ندارد ضبط کند. چون در آستانه ضربت خوردن حضرت علی هستیم، در ماه رمضان و در آستانه شب قدر هستیم، به ما گفتند: قرائتی چه می‌خواهی بگویی؟ گفتم: همه حرف‌هایی که همه جا می‌زنم برای اینها هم می‌زنم. گفت: نه اینجا باید حواست را جمع کنی. گفتیم: چرا؟ گفت: اینها همه استاد دانشگاه هستند. گفتم: باشند. من خودم هم استاد دانشگاه هستم. من خودم هم در دانشگاه تدریس دارم، در مسجد دانشگاه پیشنماز هستم. گفت: سنی هستند. گفتم: ما با سنی‌ها مسأله نداریم. میلیون‌ها سنی در ایران بحث‌های تلویزیونی ما را گوش می‌دهند. گفت: وهابی هستند. دیگر وهابی قابل تحمل نیست. چون وهابی می‌گوید: کشتن مؤمن ثواب دارد. ولی نمی‌گوید: کشتن یهودی ثواب دارد.
یک چیزی برای شما بگویم در عمرتان نشنیده باشید. از روز تولد وهابیت تا امروز یک وهابی، یک سیلی به یک اسرائیلی نزده است. یکبار دیگر از روز پیدایش بگویید… وهابیت تا امروز هیچ وهابی یک تلنگر به یک اسرائیلی نزده است ولی کشتن شیعه علی را عبادت می‌داند. می‌گوییم: حالا کشتن ما عبادت است برای اینکه کافر هستیم. می‌گوید: شما کافر هستید. می‌گوییم: اسرائیل کافر نیست؟ همه کافرها من هستم؟ بگذریم. گفتم: اصلاً می‌دانی، ما پاکستان آمدیم یک سخنرانی قرآنی می‌کنم. نه کار به شیعه و سنی دارم و نه کار به وهابیت دارم. ما یک بحثی کردیم، آنجا هم می‌دانید یک چهره شیعه می‌رود بین اساتید دانشگاه وهابی پاکستان صحبت کند، من از بحث‌های درجه یک آنجا گفتم. اینها چند بار برای من کف زدند. مرا تشویق کردند. آخر سخنرانی من یک کسی نتوانست خودش را نگه دارد، بلند شد نعره کشید و گفت: احسنت! احسنت! حیف که تو شیعه هستی! گفتم: من به شما گفتم: حیف سنی هستید؟ شیعه شیعه باشد و سنی هم سنی باشد. ما اصلاً در ایران با هم زندگی می‌کنیم. مگر من چه کردم که تو می‌گویی: حیف و غصه می‌خوری؟ حالا که غصه مرا خوردی به ساعتت نگاه کن، روی ساعت یک دقیقه ثابت می‌کنم چرا شیعه هستم؟ با شعر هم ثابت نمی‌کنم، چون شعر خیلی‌هایش تخیلات شاعر است. حدیث هم ثابت نمی‌کند. چون حدیث ضعیف و حدیث قلابی هم داریم. با تاریخ هم ثابت نمی‌کنم، چون تاریخ ممکن است راست باشد و ممکن است دروغ باشد. با متن قرآن حرف می‌زنم که یک نقطه و واو آن تحریف نشود. کسی حال دارد یک دقیقه صبر کند من بگویم. گفتند بگو. گفتم: ساعت را ببینید. یک دو سه…
باسمه تعالی تا پیغمبر بود شیعه و سنی نبود. رهبر همه خود پیغمبر بود. (لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) (احزاب /21) پیغمبر الگوی همه هست، شیعه و سنی نیست. بعد از رحلت پیغمبر مسلمان‌ها دو دسته شدند، یک دسته دینشان را از اهل بیت گرفتند، مثل ما شیعه‌ها. یک دسته دینشان را از چهار تا ملا و فقیه دیگر گرفتند. مثل ابوحنیفه، مالکی و شافعی و جنبلی، چهار تا فقیه که اهل سنت دینشان را از این چهار تا گرفتند. هنوز یک دقیقه نشده است. من که دینم را از اهل‌بیت گرفت سه تا آیه از قرآن دارم. 1- قرآن در مورد اهل‌بیت می‌گوید: (وَ يُطَهِّرَكُمْ‌ تَطْهِيراً) (احزاب /33) اینها معصوم هستند. هیچکس نگفته: «یطهرکم ابو حنیفه و مالکی و شافعی» نه شیعه گفتند و نه سنی! ما دینمان را از کسی می‌گیریم که قرآن گفته: «یطهرکم» معصوم هستند.
2- اهل‌بیت قرن اول بودند. چهار تا آیت الله و ملا شما قرن دوم هجری از مادر متولد شدند. ما یک قرن جلوتر هستیم. امام حسن قرن اول بوده و ابوحنیفه قرن دوم، صد سال ما جلوتر هستیم. قرآن می‌گوید: «وَ السَّابِقُونَ‌ السَّابِقُونَ، أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/10 و11) چون سابقه ما بیشتر است، عرضه ما بیشتر است. 3- تمام اهل بیت شهید شدند. یکی از آیت الله‌های شما یک سیلی نخورد. قرآن می‌گوید: «فَضَّلَ‌ اللَّهُ‌ الْمُجاهِدِينَ» قاری:‌ (فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى‌ الْقاعِدِينَ‌ دَرَجَة) (نساء /95)] پس من شیعه هستم به سه دلیل. دینم را از چه کسی گرفتم؟ از اهل‌بیت پیغمبر، اهل‌بیت پیغمبر چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که «وَ يُطَهِّرَكُمْ‌ تَطْهِيراً» معصوم هستند. 2- صد سال سابقه‌شان بیشتر است. «وَ السَّابِقُونَ‌ السَّابِقُونَ» 3- «قُتِلُوا فِي‌ سَبِيلِ اللَّه‌» در راه خدا شهید شدند. من به دلیل این سه آیه دینم را از اهل‌بیت گرفتم. شما دینت را از آن عالمی که گرفتی، یک آیه بخوان ببینم. یک آیه بخوان. اگر یک آیه خواندی، من دست از سه آیه‌ام برمی‌دارم. بعد هم در تلویزیون پاکستان مصاحبه می‌کنم که قرلئتی شیعه آمد پاکستان سنی شد. آقا سالن پر از استاد دانشگاه وهابی، همینطور نگاه کردند. ما به لطف خدا از نظر منطق خیلی جایگاه قوی داریم. کسی نمی‌تواند پنج دقیقه با ما صحبت کند. آیت الله العظمی مکارم و آیت الله العظمی وحید پیغام دادند و گفتند: اعلم علمای شما، با سواد ترین علمای شما بیایند بدون جسارت و بدون سبّ و لعنت بحث تلویزیونی کنیم. یک دقیقه تو بگو و یک دقیقه ما تا مردم بفهمند حق با چه کسی است. در عین حال برادر هستیم.

7- حفظ وحدت مسلمانان در برابر دشمن مشرک

ما الآن چون دشمن مشترک داریم وحدت برای ما واجب است. این انگشت‌ها پنج تا هستند. انگشت شصت حق ندارد بگوید: زنده باد من! می‌گویم: تو کیستی؟ می‌گوید: من شصت، من نباشم. نمی‌توانی دکمه یقه‌ات را ببندی. نمی‌توانی بیل دست بگیری. خودکار و پیچ گوشتی، تمام فن و حرفه برای من است. زنده باد من، می‌گوییم: خوب باشد. این می‌گوید: زنده باد من، می‌گویم: تو کیستی؟ می‌گوید: اِ… رئیس جمهور توسط من انتخاب می‌شود. این می‌گوید: زنده باد من! می‌گوییم: تو کیستی؟ می‌گوید: من از همه درشت‌تر هستم، وسطی هستم، قوی‌تر و قلدر تر هستم. این می‌گوید: زنده باد من، می‌گوییم: تو دیگر چه می‌گویی؟ می‌گوید: انگشتر به من قشنگ است. شما انگشتر را به این انگشت‌ها کنی قشنگ نیست. هر انگشتی یک امتیاز دارد اما وقتی در مقابل دشمن مشترک باشی، اینها جمع می‌شوند، مشت در سینه کسی می‌خوابانند. حالا ما جعفری، شافعی، حنبلی و حنفی، بله، ولی در مقابل دشمن مشترک باید متحد شویم. یک حرف است. هم باید وحدت را حفظ کنیم. هم باید عقیده‌مان را حفظ کنیم. هردو… هم وحدت را حفظ کنیم و هم عقیده‌مان را حفظ کنیم.
به همه دعا کنید، دعای شما میلیونی باشد. میلیاردی باشد. افرادی هستند صدها میلیون آدم هستند، امام رضا را نمی‌شناسند. دعا کنیم یک وسیله‌ای شود اینها هم هدایت شوند. دهها میلیون آدم هستند نمی‌توانند به زیارت بیایند. چه افرادی، یک مرض‌هایی هست که آدم می‌گوید: اِ… من نمی دانستم چنین مرضی هم داریم. یک جوان نزد من آمد و گفت: آقای قرائتی من خانه دارم، شکل و سواد و ماشین و پس انداز و همه چیز دارم. ولی کسی زن من نمی‌شود. گفتم: چرا؟ گفت: بدن من بو می‌دهد. گفتم: یعنی چه؟ گفت: دست مرا بو کن. اوه اوه اوه… پوست بدنش بو می‌داد. گفت: این درد بی درمانی است. هیچکس زن من نمی‌شود. گفتم: خدایا ما تا حالا نگفتیم: الحمدلله پوست بدن ما بو نمی‌دهد. یک نعمت‌هایی هست تا خدا نگیرد، تا حالا گفتی: الحمدلله چشم من فنر دارد؟ ما آدم سراغ داریم از رفقای خودمان است، چشمش سالم است اما فنر پلکش پاره شده است. هرکس را می‌خواهد ببیند، پلکش را بالا می‌زند و می‌گوید: احوال شما خوب است؟ خیلی خوشحالم، خوش آمدید. دوباره چنین می‌کند، چای را نخوردید بفرمایید. یعنی هر یک کلمه باید… تا حالا گفتیم: الحمدلله پلک من فنر دارد؟ ما از نعمت‌های خدا غافل هستیم.
خدایا آن نعمت‌هایی که از آن غافل هستیم، الحمدلله رب العالمین، هرچه شب قدر برای خوب‌ها مقدر می‌کنی همه آنها را برای همه ما مقدر بفرما. کسانی که سالهای قبل شب احیاء بودند و استفاده کردند، اسیر خاک هستند، همه را و نسل آنها را بیامرز. به ما توفیق بده روز قیامت بخاطر از دست دادن فرصت‌‌ها حسرت و خسارت نداشته باشیم.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 682
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست