نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 686
1- اهميت وقت در روايات 2- سوگند خداوند به همه زمانها 3- توجه به وقت، بيش از توجه به پول و ثروت 4- تفريح و شادي به جا، نه اتلاف وقت 5- كسب تجربه و هنر، همراه با تحصيل علم و دانش 6- ورزش كردن، نه تماشاي ورزش ديگران! 7- دنيا براي انسان، نه انسان براي دنيا! 8- بهرهگيري دانشمندان از فرصتهاي زمان
موضوع: بهرهگيري از وقت و فرصتهاي عمر
تاريخ پخش: 20/06/87
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در اين جلسه ميخواهم دربارهي زمان بحث كنم. عنصر زمان، بحث وقت در چند عنوان. يكي اهميت وقت، يكي زمانهاي خاص. هدر دادن وقت، نوابغ و بزرگان و استفاده از وقت. و اينها كه وقتشان را تلف كردند غصههايي كه، افرادي كه وقتشان را تلف كردند، غصههاي قيامت. موضوع بحثمان، بسم الله الرحمن الرحيم. 1- اهميت وقت، 2- هدر دادن وقت. 3- بهرهي بزرگان از وقت. 4- حسرت براي تلف، تلف وقت در قيامت. در اين چهار موضوع ميخواهيم صحبت كنيم. يكي هم بنويسم 5- وقتهاي حساس. وقتها و زمانهاي مهم.
1- اهميت وقت در روايات
اما اول اهميت وقت؛ تقريباً بيست حديث نوشتم، حديثهاي كوتاه. «الْمُؤْمِن…مَشْغُولٌ وَقْتُه»(شرحنهجالبلاغة/ج19/ص245) اميرالمومنين ميفرمايد: مومن وقتش را هدر نميدهد. «الْمُؤْمِن … مَشْغُولٌ وَقْتُه» عربي است ولي هر فارسي هم ميفهمد. چون از اين عربي آسانها است. مومن وقتش مشغول است. تلف نميكند. «للمُتَّقِي {ثلاث} عَلَامَات» آدم با تقوا چند نشانه دارد. يكي از نشانههايش اين است كه «اغتنام المُهل» (غررالحكم/ح274) يعني مهلتها را غنيمت ميشمارد. مهلتها را از دست نميدهد. «لو صحَّ العَقل لاغتنم كل امرئ مهلة» (غررالحكم/ح159) علامت اينكه ايشان عقلش كار ميكند يا بيعقل است اگر از دقيقههاي عمرش استفاده كرد عاقل است. اگر عمرش را هدر داد، معلوم ميشود كم عقل است. «لو صحَّ العَقل» «لو» يعني چه؟ «صحَّ العَقل» اگر عقل صحيح باشد، «لاغتنم كل امرئ مهلة» هر انساني از ثانيههاي عمرش استفاده ميكند. «اعْمَلْ لِكُلِّ يَوْمٍ بِمَا فِيهِ تَرْشُدْ» (مستدرك/ج1/ص122) هر روزي از وقتت طوري استفاده كن، كه در آن رشد باشد. يعني عمرت را صرف يك چيزي كه رشد در آن باشد. آخر در بعضي علمها هم رشد نيست. «أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَع» (مستدرك/ج5/ص69) در دعا داريم پناه ميبرم به تو از اطلاعات بيخاصيت. اطلاعات بيخاصيت. حالا بدانيم چه ميشود؟ ندانيم چه ميشود؟
2- سوگند خداوند به همه زمانها
وقت به قدري مهم است كه خداوند در قرآن به همهي زمانها قسم خورده است. از اول گفته: («والفجر») يعني قسم به طلوع فجر. بعد از طلوع فجر صبح ميشود يك آيه ديگر داريم ميگويد: («وَ الصُّبْح») (تكوير/18) يعني قسم به صبح. بعد از صبح چاشت ميشود. يك آيه داريم به چاشت هم قسم خورده است. («وَ الضُّحى») (ضحي/1)(«ضحي») يعني قسم به چاشت. بعد از چاشت روز ميشود. يك آيه داريم («وَ النَّهار») (ليل/2) يعني قسم به روز. بعد از ظهر عصر ميشود يك آيه داريم،… شما عصر را بگوييد. («وَ الْعَصْرِ») (عصر/1) بعد از عصر شب ميشود، داريم («وَ اللَّيْلِ») (ضحي/2) بعد از شب سحر ميشود. به سحر سه بار قسم خورده است. («وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَر») (مدثر/33) («وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَس») (تكوير/17)(«وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ»)(فجر/4)، («يَسْرِ»)، («عَسْعَس»)، («يَسْرِ»)، («أَدْبَر») يعني قسم به شب وقتي دارد تمام ميشود. يعني قسم به سحر. زمان مهم است. خدا به زمان قسم خورده است. ما خيلي زمان ها را از دست ميدهيم. خيلي زمانها را از دست ميدهيم. اميرالمومنين فرمود: مواظب باش! از سلامتي و قوت و فراغت و جواني و نشاطت يك چيزي براي قيامتت ذخيره كن. يعني هميشه سالم نيستي. در يك لحظههايي انسان، فرصتي پيدا ميكند، يك آني هم فرصت گرفته ميشود. يعني كافي است كه يك پشه بيايد روي بيني من بنشيند، بگزد، و بيني من باد كند، ديگر درسهايي از قرآن با سابقهي سي سالش تعطيل شود. چرا تعطيل شد؟ پشه دماغ ايشان را گزيد، دماغش باد كرده نمي تواند پشت دوربين بيايد. يعني سرنوشت سي سالهي من بند به يك پشه است. يك آدم قهرمان بند به يك پوست خيار است. پايش را روي پوست خيار بگذارد، از عقب زمين بيافتد، كمرش آسيب ببيند، روي ويلچر بنشيند. در يك آن ممكن است محفوظات شما فراموش شود. در قرآن بارها گفته: («بغتة») يعني يك مرتبه مرگ ميرسد. يك مرتبه وقت تمام ميشود. دقيقههاي وقت را پاس بداريم. نميخواهم بگويم: دائم درس بخوانيد. يا دائم نماز بخوانيد. يك كار مفيدي بكنيد، حالا كار مفيد هرچه بود. هرچه بود. يك كار مفيدي انجام بدهيد.
3- توجه به وقت، بيش از توجه به پول و ثروت
«كُنْ عَلَى عُمُرِكَ أَشَحَّ مِنْكَ عَلَى دِرْهَمِكَ وَ دِينَارِك» (بحارالانوار/ج74/ص78) اينقدر كه حواست جمع سكه و طلا هست، يك كسي اگر طلا داشته باشد يك جايي پنهان ميكند. حساسيت تو روي عمرت بيش از حساسيت روي طلا باشد. درهم و دينار باشد. «أَشَدُّ الْغُصَصِ فَوْتُ الْفُرَص» (مستدرك/ج12/ص142)«أَشَدُّ الْغُصَصِ» يعني سختترين غصهها، «فَوْتُ الْفُرَص» يعني فوت فرصتها است. كسي كه فرصتها را از دست بدهد بيشترين غصه را خواهد خورد. عجب! چه فرصتي داشتم؟ ماه رمضان بود. يك آيه قرآن ثواب يك ختم قرآن داشت؟ الله اكبر! («قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد») (اخلاص/1) يك ختم قرآن. («اللَّهُ الصَّمَد»)(اخلاص/2) يك ختم قرآن. («لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَد») (اخلاص/3) من قرآن هم ممكن است نتوانم بخوانم، ولي («قُلْ هُوَ اللَّه») را كه بلد بودم. يك آيهاي كه بلد بودم ميگفتم. («الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ») يك آيه قرآن ثواب يك ختم قرآن داشت. ماه رمضان خوب نهاري كه دو بعد از ظهر ميخوريم، غروب ميخورديم. مگر چه ميشد؟ مثلاً حالا روزه نگرفتيم چه گير ما آمد؟ شب عيد فطر آنهايي كه روزهشان را خوردند خيلي از درون، وجدان داشته باشند بايد بسوزند. تو بدن سالم، حالا مثلاً اينقدر پهلوي شكمت رودروايسي داري؟ خدا گفت: نخور! شكم گفت: بخور! به شكم گفتي: بله قربان! تو بله قربانگوي شكمت بودي. خوب بندهي خدا ميشدي.
من ميتوانستم، همينطور كه راه ميروم به هركس كه رسيدم سلام كنم. سلام خيلي ثواب دارد. تو از بغلش ميگذري، مثل اينكه دو تا آجر از بغل هم ميگذرد. گردو كه نيستي كه از بغل گردو گذشتي. سلام كن. پيغمبر به بچهها سلام ميكرد. خوب من كه آب روي صورتم ريختم، خوب قصد وضو ميكردم. كسي وضو بگيرد شب تا صبح برود بخوابد، ولو خواب است ثواب عبادت دارد. چرا گفتم: مرسي! دعايش ميكردم. ميگفتم: به سلامت! من كه براي فلاني كادو بردم، چرا مثلاً وقتي زايمان بود، بچهدار شد، مثلاً چرا گل بردم؟ خوب آخر گل پلاسيده ميشود. تمام ميشود.يك كتاب كودك آقاي فلسفي را ميبردم، كه اين بچه، مادري كه، عروسي كه بچهدار شده اين كتاب را بخواند آئين تربيت بچه را از كتاب كودك… يك كتاب ميبردم. چرا گل بردم؟ خوب اين گل پلاسيده ميشود. يك كتاب ميبردم. نميگويم: گل بد است. اما كتاب بهتر است. حالا گلفروشها ناراحت نشوند. من كه براي دخترم گوشواره خريدم، خوب ميگفتم: اگر نمازت درست بود. اگر نمرههاي درست خوب بود. ما كه ميخواستيم اردو ببريم، ميرفتيم يك جايي كه يك مرد خدايي را هم زيارت ميكرديم. مثلاً ميرفتيم… صحنههاي مختلف ديديم حالا يكي از دانشمندان، يكي از چهرههاي درخشان علمي را هم ميديديم. در خانه حمام بود خوب غسل جمعه ميكرديم. فرصتهايي كه از دست دادهايم، من كه صدقه دادم، چرا براي سلامتي خودم دادم؟ براي سلامتي همهي مسلمانها ميدادم. چرا دفع بلا از من؟ دفع بلا از همه. حالا نيتم عمومي بود. چرا نيت خصوصي براي خودت كردي؟ اينكه انسان بداند كه چه كند؟
امروز دنياي بهرهوري يك بحثي است در دولت هم مطرح است. اصلاً يك نيروهايي هم در دولت هستند، اصلاً متخصص… كارشان در اين است. بهرهوري. يعني چه كنيم از چيز كم بهرهي زياد ببريم؟ نماز جماعت همينطور است. نماز جماعت شما چيزي كم است ولي بهره زياد است. شما ميگويي: الله اكبر! ديگر چيزي نميگويي. نه حمد ميخواني. نه («قل هو الله») ميخواني. آقا براي همه حمد ميخواند. به جاي همه آقا ميخواند. شما با حرف كمتر ثواب بيشتر ميبري، از نماز بهرهوري را ياد بگيريم. استفادههاي ماه رمضان. حالا، درهم و دينار، طلا و نقره را كه حفظ ميكني خوب عمرت را بهتر حفظ كن. «انما انت عدد ايام» حديث داريم تو چند روز بيشتر نيستي. آقا تو چند روز هستي، هر روزي كه ميرود انگار يك قسمت از تو ميرود. انسان، چند روز است. انسان يعني چه؟ يعني انسان چند روز. هر ساعت و هر دقيقهاي كه… هر يك نفسي كه ميكشيم يك قدم به قبر نزديك ميشويم. پس از اين لحظهها استفاده كنيم. بيخودي تلف نكنيم.
4- تفريح و شادي به جا، نه اتلاف وقت
تفريحمان هم بايد جهت دار باشد. اسلام طرفدار لذت و تفريح است. منتهي تفريح هم بايد حساب شده باشد. چه تفريحي؟ چه ورزشي؟ چه دوستي؟ تمام لذتهاي حلال با لذتهاي حرام… ببينيد مثل زنا و ازدواج! كسي زنا كند، يا ازدواج كند. بايد برنامهريزي كنيم كه ما ميتوانيم بدون غيبت تفريح كنيم؟ آقا بياييد خانهيمان را هم ماه رمضان تصميم بگيريم كه بگوييم: آقا يك ماه رمضاني خانهي ما بيغيبت مي شود زندگي كرد؟ بعد مي بيند خوب ميشود. ميشود زن و شوهر با هم صحبت كنند، اصلاً حرف كسي را هم نزنند. اگر هم يك وقت عصباني هستند بگويند: بعضيها، منتهي نه بعضيهايي كه بفهمند چه كسي را ميگويد. چون اگر بفهمند اين بعضيها چه كسي است باز غيبت است. بله، آدمهايي هستند اينطوري. آدمهايي هستند آنطوري. لذت بي گناه. طراحي ميخواهد. مهندسي ميخواهد. جايزهي ابدي. جايزهي باقي. از دقيقهها چطور استفاده كنيم؟
«عمر برف است و آفتاب تموز» آفتاب تابستان. آفتاب تابستان با برف چه ميكند؟ عمرمان ميرود. «أَنَا يَوْمٌ جَدِيد» حديث داريم هر روزي به انسان ميگويد: من امروز، روز نو هستم. «وَ أَنَا عَلَيْكَ شَهِيد» (كافي/ج2/ص523) من شاهد كارهاي تو هستم. هركاري بكني روز قيامت شهادت ميدهم. «كن مشغول بما انت عنه مسئول» عمرت را صرف يك چيزي كن كه روز قيامت از تو ميپرسند. از تو ميپرسند. با عمرت چه كردي؟ ديپلم كف است. سقف نيست. ليسانس كف است. سقف نيست. يك دانشجو نبايد بگويد: بنده ميخواهم ليسانس بگيرم. ليسانس حد اقل است. شما كنار درسهايي كه در دانشگاه ميخواني بايد يك مطالعات جنبي هم داشته باشي. اينطور نيست كه شما ليسانس و فوق ليسانس داشته باشي استخدامت بكنند. اينقدر امروز به لطف خدا ليسانس و فوق ليسانس هست، كه بنده اگر خواسته باشم يك كسي را در نهضت سوادآموزي ببرم، ميگويم: يك فوق ليسانس البته من نميتوانم ببرم. يك وقت فردا به من نگويند، من نميتوانم ايجاد اشتغال بكنم. سوادآموزي الحمدالله ديگر 10 درصد بيشتر بي سواد نيست. دارد، داريم ميخواهيم يك طوري جمعش كنيم. ولي به هر حال بنده اگر… در دنياي اگر، اگر خواسته باشم يك نيرو براي همكارم ببرم، ميگويم: يك فوق ليسانسي كه چهار تا كتاب مطهري را هم خوانده و اطلاعات متفرقه هم داشته باشد.
5- كسب تجربه و هنر، همراه با تحصيل علم و دانش
از فرصتها استفاده كنيم. حوزه و دانشگاه، دبيرستاني و دانشجو، حساب طراحي… بهترين مهندس اين است كه روي عمرش مهندسي كند. اگر روي آهن مهندسي كنيم كه ماشين شود كه هنر نيست. اگر روي ساختمان مهندسي كنيم سالن شود كه هنر نيست. البته هنر هست، اما بالاترين مهندس اين است كه روي عمر خودش مهندسي كند. بعضي خانمها ميدانند، از پوست پرتقال مربا درست ميكنند. بعضي خانمها هم برنج، بهترين برنج را كوفته ميكنند. زن هاي هنرمندي هستند از سر قيچيها هستند، سر قيچي، چرخ خياطي، از آن پارچههاي ريز هنرمندانه كار ميكنند. از پوست گندم هنرمندانه كار ميكنند. صنايع دستي، با فندگيها، ريسندگيها، تمام صنايع دستي. ايجاد اشتغال ميكند، ايجاد درآمد ميكند. خيلي هم كارخانه و استخدام و اينها نيست. هركسي يك هنر بايد بلد باشد. از فرصت استفاده كنيم. اگر يك دختر و پسري فقط ليسانس و فوق ليسانس داشته باشد، هنر نداشته باشد اين فقط منتظر است دولت استخدامش كند. اما اگر هنر داشته باشد هنرش را دارد استخدام شد الحمدالله! نشد هم الحمدالله! يعني خيلي گير نيستيم كه اگر يك لقمه نان ميخواهيم بخوريم حتماً دولت بيايد ما را استخدام كند. اينكه الان بيكاري زياد شده به خاطر اين است كه بسياري از تحصيل كردگان ما و مردم ما يك هنر شخصي ندارند. ميشود از عمر استفاده كرد. «ان المغبون من غبن عمره» (غررالحكم/ح160) چه كسي مغبون است؟ ميگويند: فلاني مغبون شد. مغبون، «غبن» با (غين و نون) است. «غبن» مغبون، مي گويد: اگر ميخواهيد ببينيد چه كسي كلاه سرش رفت، نگوييد: آخ! ميگوييم: چه شد؟ سكه خريديم اين وقت، اين شد. آخ! چه شد؟ آخ! چه شد؟ فلان تيم باخت. گل خورد. حالا، براي چه چنين، شادي ما سر گل زدن است. در سرمان مي زنيم. سر گل نزدن است. ورزش اينقدر مهم نيست كه… سرنوشت شما به اين ورزش نيست كه… يك موج است ميگذرد. شما حساب كن جوانيات را بايد كجا مصرف كني؟ خيلي عمرها تلف ميشود.
6- ورزش كردن، نه تماشاي ورزش ديگران!
خودتان ورزش كنيد. اما تماشاي ورزش تلف است. تماشاي ورزش مثل تماشاي پول است. شما يك چهارپايه بگذار صبح تا شام به پولهاي بانك ملي نگاه كن. آخر شب گرسنه هستي. يك ريالش را به تو نميدهند. فردا چهارپايه ات را دَم بانك تجارت بگذار. هر روزي چهار پايه بگذار كنار بانك و همينطور نگاه به پولهاي بانك كن. يك قرانش را هم به تو نمي دهند. بابا بلند شو خودت پول پيدا كن. بلند شو ورزش كن. ورزش يك ارزش است. اما تماشاي ورزش، حالا ده دقيقه، يك ربع طوري نيست. جوان چهارساعت مينشيند، انگار هيچ مشكلي ندارد. هنر داري؟ نه! خطت خوب است؟ نه! شنا بلد هستي؟ نه! كامپيوتر بلد هستي؟ نه! نمازت درست است؟ نه! يك زير شلواري مي تواني بدوزي؟ نه! (خنده حضار) 120 كيلو است فقط چاي دم ميكند. (خنده حضار) يعني هيچ، تخم مرغ هم نمي تواند درست كند. يك مقداري عمرمان را تلف ميكنيم. باز من نميگويم ورزش نكنيد. ورزش كه حتماً بكنيد. تماشاي ورزش هم به مقدار رفع خستگي. اما نه ساعت مينشيند يك جواني كه هزار و يك مشكل دارد، و هزار و يك نياز دارد، تمام استعدادش را صرف يك كار ميكند. مثل آدمي كه هرچه پول دارد لحاف ميخرد. بابا تو چيز ديگري نميخواهي؟ تقسيم كنيد. ساعتي را براي… امام رضا فرمود: ساعتهايتان را تقسيم كنيد. ساعتي براي، ساعتي براي، ساعتي، بعد امام رضا فرمود: «و ساعة للذة» ساعتي هم براي لذت بگذاريد. ساعتي هم براي تفريح بگذاريد. ساعتي هم براي شادي بگذاريد.
خوب، «الدُّنْيَا سَاعَةٌ فَاجْعَلْهَا طَاعَة» چه حديث قشنگي! اين حديثهاي دو كلمهاي را حفظ كنيد. «الدُّنْيَا سَاعَةٌ» يعني دنيا يك ساعت است. «فَاجْعَلْهَا طَاعَة» سعي كن اين ساعت را تبديل به طاعتش كني. اطاعت خدا! مگر ميشود؟ بله ميشود. انسان مي تواند تمام كارهاي عادياش را هم قصد قربت بكند. يك وقت ميگوييم: كباب بخوريم چون خوشمزه است. يك وقت ميگوييم: كباب بخوريم كار بهتري انجام ميدهيم. يك وقت مي گويي: برويم خانهي عمه، آنجا باغچه دارد. انگور ميخوريم. يك وقت ميگويي: برويم خانهي عمه زيارت صله رحم. صله رحم كه رفتي انگور هم ميخوري. بنده كرمانشاه آمدم. بالاخره وقتي كه بايد غذا بخوريم، غذا ميخوريم. اما هيچ وقت براي غذا كرمانشاه… الان شما در اين سالن از اكسيژن استفاده ميكنيد. اما هيچ كدام به نيت اكسيژن وارد سالن نشديد. از اكسيژن استفاده بكنيد، اما براي اكسيژن وارد سالن نشويد.
7- دنيا براي انسان، نه انسان براي دنيا!
از دنيا استفاده بكنيد اما براي دنيا كار نكنيد. يك كلمهي سه حرفي است از اين طرف بخواني درست است. از اين طرف غلط است. دنيا براي شما. درست است. اما از اين طرف غلط است. شما براي دنيا. چون شما انسان هستي. دنيا خانه است. خانه جماد است. شما بايد يك كار حسابي بكني، براي خانه هم تلاش بكن. اما شما نبايد فداي خانه شوي. خانه بايد فداي شما شود. يك سري چيزها را ما بايد مواظب باشيم، «الدُّنْيَا سَاعَةٌ فَاجْعَلْهَا طَاعَة»(بحارالانوار/ج67/ ص68)
امام زين العابدين در دعاي مكارم الاخلاق، ميگويد: «وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَه» (الصحيفة/ص92) خدايا دقيقههاي عمرمان را در جايي قرار بده كه براي آن كار خلق كردي. حالا ميترسم بيش از اين بخوانم بگويند، اشاره كنند وقت تمام شد.
وقت خيلي مهم است. در اين وقتها يك زمان هايي حساسيت بيشتري دارد. مثل («ليلة القدر» )ماه رمضان، خيلي مهم است. شب جمعه، خيلي مهم است. ايام الله، خيلي مهم است. سحر خيلي مهم است. يك زمانهايي، زمانهاي ويژه است. «وبِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُون» (وسائلالشيعة/ج6/ص280) ما در طول سال سحرها خواب هستيم. حالا ماه رمضان، ماه رمضان هم كه بينندهها يك زماني بحث را ميبينند كه تقريباً يك سوم ماه رمضان رفت. يك بيست شبي مانده است. اينكه سحر براي سحري بلند مي شويم، خوب نماز شب هم بخوانيم. خيلي براي نماز شب حديث داريم. نماز شب تعاوني يازده ركعت نماز مثل نماز صبح. 5 تا دو ركعتي، يك، يك ركعتي. خلاص! اگر هم وقت كم است بدون («قلهوالله») بخوان. يازده تا حمد بدون («قلهوالله») چقدر طول مي كشد؟ با ركوع و سجودهايش يك ربع ميكشد. خوب سحري خورديم ده دقيقه ديگر اذان است. اين ده دقيقه نخوابيم.
آيت الله مشكيني خدا رحمتش كند. ميگفت: شيخ انصاري، كه آمد غذا بخورد، ديد يك خرده طول ميكشد تا غذا بيايد، كنار سفره گفت: الله اكبر! خانمش گفت: مگر نماز نخواندي؟ گفت: من ديدم دو دقيقه بايد صبر كنم تا غذا حاضر شود، اين دو دقيقه عمر من تلف ميشود. من ترسيدم كه به من بگويند: عمرت تلف شد. دكتر به امام گفته بود: شما بايد روزي دو سه بار قدم بزني، هر دفعه اي هم مثلاً بيست دقيقه. يا كمتر يا بيشتر! من يكبار رفتم در خانهي امام، امام را ببينم. ديدم امام در خانه تند راه ميرود ولي تسبيح دستش است ذكر ميگويد. يعني قدم ميزند ولي خوب چرا غافل؟ هم قدم ميزند هم ذكر ميگويد. اين پليسي كه ايستاده سر شيفت، يا اين سربازي كه ايستاده، چرا تو ايستادي؟ الله اكبر! سبحان الله! الله اكبر! ذكر خدا را هم بگويد. مگر نميشود انسان سر شيفت باشد ذكر خدا بگويد؟ اين بازاري الآن كه مشتري نيست. خوب يك كتاب بردار مطالعه كن. وقتي هم مشتري آمد كتاب را كنار بگذار، مشتري را راه بيانداز. همينطور نشسته تا يك مشتري بيايد. دقيقههاي عمر، در بازار، در كارخانه، در خانهها، يك زمانهايي، زمانهاي خاصي است.
به هدر دادن عمر، از كلام شهيد اول است. ميگويد: «من الخسران صرف الزمان في المباح» خسارت اين است كه انسان زمان صرف كند اما در كارهاي مباح. ما ميتوانيم مباحها را مستحب كنيم. مثلاً غذا ميخوريم، بگوييم: بفرماييد. بفرماييد. خوب بفرما مباح است. اما اگر گفتيم: بسم الله! بسم الله! بسم الله هم يعني بفرما، منتهي اين بسم الله يك بسم الله دارد. گوسفند را كه ميخواهيم بكشيم. اين طرف سرش را بكشيم، حرام است. رو به قبله حلال است. نيتها فرق ميكند. آب را به صورتت ميريزي براي خنك شدن، ثواب نيست مباح است. اما به قصد وضو عبادت ميشود. ميگويد: كارهايتان را رنگ الهي كنيد. («صِبْغَةَ اللَّهِ») (بقره/138) («صِبْغَةَ») با (صاد و غين) يعني رنگ آميزي الهي. از لحظههاي عمر استفاده كنيم. شايد ماه رمضان ديگر نبوديم. حديث داريم وقتي سر نماز ميروي، انگار نماز آخرت است. شايد تا نماز بعد من نبودم. حالا نماز را كه ما روزي چند بار ميخوانيم. از حالا اين ماه رمضان را از دست بدهيم تا ماه رمضان، حديث داريم اگر ماه رمضان تمام شود خدا كسي را نبخشد، معلوم ميشود خيلي آدم بدبختي است. كه تا كنار دريا آمد، آبي به صورت نريخت.
«مِنْ حُسْنِ إِسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ مَا لَا يَعْنِيهِ» (وسائلالشيعة/ج12/ص195) ميگويد: اگر ميخواهيد ببينيد طرف مسلمان خوبي است يا نه، ببينيد مشغول چيزهاي لغو است يا نه؟خيلي وقتها ما سر چيزهاي لغو بحث ميكنيم. مثلاً بحث ميكنيم كه بله فلان دختر چقدر مهر گرفت و جهازيهاش چيست و جهازيهاش اين را داشت. اين را داشت. اين را داشت. خانم! حالا اين جهازيهي دختر فلاني را براي من ميگويي، چه نقشي در من دارد؟ كه من عمرم را صرف كنم تو براي من جهازيهي دختر مردم رارديف كني. مثلاً كه چه؟ كه چه؟ آقا افطاري چه خورد؟ حرف ميخواهي بزنيد، گفتند: پدر شما چطوري از دنيا رفت؟ گفت: تب كرد و لرز كرد و مرد. دو ثانيه! بعضي وقتها هم ميخواهد يك آبگوشت بگويد. بله فكري بوديم چه بخوريم. اول گفتيم: حاضري. بعد گفتيم: پختني. رفتيم و گوشت هم كه گران شده است. يك مقدار ايستاديم. قصاب هم بسته بود. گوشتهايش هم خوب نيست. بالاخره ايستاديم يك خرده گوشت گرفتيم و آورديم… همينطور يك ساعت و نيم ميگويد كه من آبگوشت پختم. يك مقداري حرفهايي كه ميزنيم. يك مقداري نگاههايي كه مي كنيم. يك مقداري، علامت مسلمان خوب اين است كه حرفهاي زائد را حذف كند.
8- بهرهگيري دانشمندان از فرصتهاي زمان
نوابغ چگونه استفاده ميكردند؟ خدا به پيغمبر ميگويد: («فَإِذا فَرَغْت») وقتي فارغ شدي، («فَانْصَب») (شرح/7) يك كار شديدتري انجام بده. ما فارغ التحصيل در قرآن نداريم، اگر بنا باشد فارغ التحصيل داشتيم پيغمبرفارغ التحصيل بود. خدا به پيغمبر ميگويد: فارغ التحصيل نيستي. («وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْما»)(طه/114)، («وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْما») يعني پيغمبر هم فارغ التحصيل نيست. مدرك عالي و دكترا و آيت اللهي كه آخرش نيست. اينها وسط راه است. ابوريحان بيروني، در آستانهي مرگ، يك دانشمندي ديد، يك سوال كرد. گفت: آقا تو چند دقيقه ديگر بيشتر زنده نيستي. گفت: خوب بدانم بميرم. بهتر است كه ندانم بميرم. يعني در حال احتضار هم ابوريحان بيروني سوال ميكرد. زكرياي رازي نقل ميكنند از كثرت مطالعه نابينا شد. بوعلي سينا 238 كتاب و مقاله و رساله نوشت. امام بنيانگذار جمهوري اسلامي حتي فوت حاج آقا مصطفي پسرش، او را از علم و درس باز نداشت. كتابي داريم «معجم البلدان»، يك دوره كتاب مهمي است. كتاب بين المللي است. براي ايران هم نيست. بين المللي است. اين را يك برده نوشته. يك برده همراه آقايش در شهرها ميرفت، آقايش اين طرف و آنطرف ميرفت اين هم همراه خودش ميبرد. در شهر كه ميرفت ايشان عرض كنم به حضور جنابعالي كه خاطرات اين شهر كجاست. چطوري است؟ خاطرات شهرها را نوشته، اسمش را «معجم البلدان» گذاشته. يعني يك دور شهرها را، چند جلد كتاب نوشته. اصلاً كتابي داريم 5 دقيقههاي قبل از غذا. نويسندهاش نوشته، مينويسد كه من هروقت مينشستم غذا بخورم ميبينم چند دقيقه وقت است، از همان فرصتها استفاده ميكردم. اديسون، اديسون ميگويد كه: روزي 16 ساعت كار ميكرده است. يك مقداري از بزرگان، آنوقت وقتهايي كه تلف شده روز قيامت خيلي است. قرآن چند آيه داريم كه ميگويد: («رَبِّ ارْجِعُونِ»)(مؤمنون/99) لحظهي مرگ خدايا مرا برگردان. يك دقيقه، يك ساعت ديگر عمرم بده، جبران كنم. ديگر فايده ندارد. («لَوْ أَنَّ لي كَرَّة» )(زمر/58) اي كاش يكبار برگردم جبران كنم. فايده ندارد. («يا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا» )(انعام/31) حسرت ميخورد به عمرهايي كه تلف كرده. و روز قيامت از او ميپرسند («أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُم» )(فاطر/37) ما اينقدر به تو عمر نداديم كه يك لحظه بنشيني و فكر كني؟ روز قيامت قدم از قدم برداشته نميشود، از چهار چيز سؤال ميكنند. يكي ميگويند: «عن عمره فيما افني» عمرت را چه كردي؟ خيلي عمرمان را تلف كرديم. چه روزها و چه شبها. چه فيلمهايي ديديم كه هيچ اثري نداشت. چه مقالههايي خوانديم كه هيچ خروجي نداشت. مي خواهيم صله رحم كنيم. برويم يك نيم ساعت، يك ساعت بنشينيم، بس است ديگر. سعي كنيم در وقتمان صرفهجويي كنيم. ميلياردها ساعت عمر ما آتش گرفته.
خدايا ماه رمضان بينندهها گوش ميدهند. خدايا هرچه عمرمان تلف شده، تلفات گذشتهي ما را ببخش و بيامرز. از الآن تا ابد عرض كردم نميگويم: دائم نماز بخوانيد و درس بخوانيد. لذت هم داريم. تفريح هم داريم. اما تلف شدن عمر، تلف شدن عمر نداريم. تلف شدن عمر نداريم اما لذت داريم.تفريح داريم. خدايا از اين به بعد دقيقههاي عمرمان را مبارك كن. بهترين استفاده راتوفيق بده همهي ما از عمرمان بكنيم. آنچه در اين ماه رمضاني كه بينندهها بحث را مي بينند آنچه در اين ماه رمضان خير و بركت براي خوبان تاريخ مقدر ميكني شب قدر، همهي آنها را براي همهي ما مقدر بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 686