نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 710
موضوع: پرسش و پاسخ
تاريخ پخش: 72/06/25
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني تقوي»
بحثي كه در نظر گرفتم در آستانهي مهر بگويم، كه هم براي محصلها خوب است. هم براي معلمها خوب است. هم براي اولياء و مربيان خوب است.
1- ايجاد سؤال يكي از شيوههاي تربيتي است
بحث ما پرسش و پاسخ است. در بحث پرسش و پاسخ تيترهايي هست كه خدمت شما ميگويم. همهي مادرها در خانه مواجه هستند به اينكه بچه هايشان سؤال ميكنند. بحث پرسش و پاسخ مربوط به يك قشر و يك سن خاص نيست. بچه از دو سه سالگي كه به زبان ميآيد سؤال هايش شروع ميشود تا آخر عمر كه برايش سؤال مطرح است. اهميت سؤال، اهداف سؤال، موارد سؤال، از چه كسي سؤال كنيم؟ چگونه سؤال كنيم؟ چه موقع سؤال كنيم؟ قرآن ميفرمايد: در ميان مردم منحرف چند نفر جوانمرد بودند، اينها ديدند در شهر فاسد از بين ميروند رفتند هجرت كردند و در بيابان به دامنهي كوه و در غاري زندگي كردند كه گرفتار نشوند. يعني جامعهي فاسد آنها را آب نكند. ما هم خواب را بر آنها مسلط كرديم. اسم گروهي را كه در غار خوابيدند اصحاب كهف است. بعد ميفرمايد: ما 309 سال اينها را در خواب برديم و بعد از 309 سال بيدارشان كرديم (لِيَتَسائَلُوا) (كهف /19) از اين آيه چه ميفهميم؟ گاهي خداوند افراد را يك صحنههاي مهمي برايشان به وجود ميآورد كه ايجاد سؤال كند. ايجاد سؤال مهم است.
اميرالمؤمنين سخنراني ميكرد، مردم همينطور نشسته بودند. يك مرتبه اميرالمومنين در گوش خودش زد. محكم خودش را زد. گفتند: چه شد؟ با دقت نشستند و حرف اميرالمومنين را گوش كردند. قرآن گاهي براي اينكه ايجاد سؤال كند، ميگويد: «الم»، «ذلك الكتاب» گاهي براي اينكه ايجاد سؤال كند، شروع به قسم خوردن ميكند. مثلاً اگر من وارد شوم و بگويم: آقايان قصه چنان است. مهم نيست. اما اگر وارد شوم و همينطور قسم بخورم، شما ميگوييد: خوب بگو چه شده است؟ براي اينكه شما را تشنه كنم و ايجاد سؤال كنم قسم ميخورم. قرآن ميگويد: (وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ) (تين /1) (وَ طُورِ سِينِينَ) (تين /2)، (وَ الْفَجْرِ) (فجر /1)، (وَ لَيَالٍ عَشْرٍ) (فجر /2) يعني بعد از بسم الله شروع به قسم خوردن ميكند تا مردم را تشنه كند. حروف مقطعه رمزي است براي اينكه دهانها باز شود. برخي از سورههاي قرآن شروع به قسم خوردن ميكند. باز براي اينكه ايجاد تشنگي كند، قسم ميخورد. ايجاد سؤال خيلي مهم است.
گاهي مربي خوب، پدر و مادر خوب، براي اينكه بچهاش را دعوت به خيري بكند، يك كاري ميكند كه اين بچه سؤال كند. اذان ميگويد و بعد هم بين اذان و اقامه يك قدم راه ميرود. برمي گردد. بچه ميگويد: آقاجان! چرا بين اذان و اقامه يك قدم راه رفتي؟ ميگويد: مستحب است كه بين اذان و اقامه انسان يا دعا كند يا سجده كند، يا يك گامي بردارد. گاهي وقتها انسان يك عكسي را در خانهاش ميآورد. بچه ميگويد: اين عكس چه كسي است؟ آن وقت ميگويد: اين عكس فلاني است. اصلاً براي اينكه ايشان را با نواب صفوي آشنا كند، عكس نواب صفوي را ميزند. عكس شيخ فضل الله نوري را ميزند. عكس مدرس را ميزند تا بگويد: مدرس كسي بود كه رضاشاه را عاجز كرد. اگر همينطور بگويي: مدرس كسي بود كه رضا شاه را عاجز كرد. خيلي جا نميافتد. بچه با يك عكس براي شنيدن آماده ميشود. ايجاد سؤال يكي از شيوههاي خوب تربيتي است.
2- اهداف سؤال كننده
مسئلهي ديگر كه خيلي مهم است، هدف سؤال است. بعضي سؤال ميكنند براي اينكه بفهمند. اهداف سؤال:
1- براي فهميدن است. براي اينكه بفهمند سؤال ميكنند. «يسئلونك»
2- گاهي سؤال ميكنند براي اينكه آزمايش كنند. ميخواهد ببيند بچهاش رشد كرده است يا نه؟ ميگويد: من را بيشتر دوست داري يا شكلات؟ ميگويد: شكلات! ميفهمد كه هنوز بچه رشد نكرده است. خدا براي اينكه بگويد: بعضي از انسانها رشد نكردهاند. ميگويد: (يُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَراءَهُمْ يَوْماً ثَقيلاً) (انسان /27) دنيا را دوست دارند. آخرت را دوست ندارند. بعضيها ريششان سفيد شده است، اما مثل بچه هستند. وقتي ميپرسي: پدر را را دوست داري يا شكلات؟ ميگويد: شكلات دوست دارم. قرآن ميگويد: «وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى»(اعلي/17) بعضي وقتها سؤال براي آزمايش است. مثل سؤال معلم از شاگرد.
3- گاهي سؤال براي خودنمايي است. تا در حضور ديگران جلوه كنند. مداري از قرآن را حفظ است. تا به يك نفر ميرسد، ميگويد: شما چقدر از قرآن را حفظ هستي؟ اول طلبگي نزد بعضي از افراد ميرفتيم. يك نفر پرسيد: اين صيغه چه صيغهاي است؟ عرب به كلمه صيغه ميگويد. مثلاً ميخواهد بگويد: چه كلمهاي است؟ ميگويد: چه صيغهاي است؟ گاهي يك سؤالي ميكند براي اينكه بگويد: من ميدانم و تو نميداني. اين دوخت، دوخت بلژيكي است. گاهي وقتها افراد چون خودشان ارزش ندارند به ديگران ميچسبند تا از آنها يك ارزشي پيدا كنند. مثلاً ميگويد: اين پشم است. نخ نيست. ميداني يعني چه؟ يعني خودم ارزش ندارم. با زور پشم ميخواهم خودم را با ارزش كنم. انسان اگر ارزش داشته باشد، لباس نخي هم بپوشد ارزش دارد. آن خانمي كه ميگويد: اين كفش چرم است. اين لباس پشم است. اين دوخت فلان است. اينها ميخواهند خودشان را با ارزش كنند. من در جايي ديدم كه نوشته بود: ساندويچ مكزيك! مثلاً حالا تخم مرغ و گوجهي مكزيك با اينجا فرق ميكند. اين يك نوع خودباختگي است. اينها يك كمبودهايي دارند. مشكل روحي دارند. ميخواهند مشكل روحي خود را با چسبيدن به اين وآن حل كنند.
4- گاهي سؤال براي تحقير است. يك سؤال ميكند تا طرف نتواند جواب بدهد و خوار شود.
5- گاهي سؤال براي وسوسه است. مثلاً ميبيند پاي تلويزيون نشسته است و حرف من را گوش ميدهد. گاهي بهترين چهرههاي ما را زير سؤال ميبرند. تا مثلاً ميبينند كه در طول سال در تابستان برنامهي اخلاق خانواده تعطيل است، يك حرفي را در ميآورند. يك وسوسهاي ميكنند. مثلاً دارد برنامهي ما را ميبيند. ميگويد: اين آقاي قرائتي يك باغ دارد 16000 متر است. خانهي ما يك باغچه دارد كه 11 متر است. من يكبار در تلويزيون گفتم. آنچه من غير از يك خانه و يك ماشين دارم، شما مصادره كنيد. قرائتي آنچه كارخانه و سرمايه دارد، غير از خانه و غير از پيكاني كه دارم مصادره كنيد. ميگفتند: (أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَل) (اعراف /75) حضرت صالح حرف ميزد، يك عده ميگفتند: خبر داري. ميداني اين چه كسي است؟ براي اينكه ايجاد وسوسه كند كه طرف حرفش از ارزش بيفتد. گاهي سؤال ميكند خبر داري يا نه؟ فلاني چند تا بنز دارد. چند تا كاخ دارد. چند تا باغ دارد؟ زندگي كردن براي آدمهاي مشهور خيلي مشكل است. هرجا ميرويم بايد قسم بخوريم كه اينجا خانهي عمهي من است. اينجا مغازهي عموي من است.
6- گاهي سؤال براي جاسوسي است. سؤال ميكنند، براي اينكه جاسوسي كنند كه قصه چيست؟ چند نفر بودند؟ بسيار بد است. اينقدر زشت است كه زنها يا مردها وقتي مهماني ميروند، ميپرسند: خوب چه كسي بود؟ غذا چه دادند؟ از آن زشتتر اين است كه ميگويد: برنجش را دود داده بود. نانش شور بود. بد آن است كه بپرسي. بدتر آن است كه جواب بدهي. آدم چيزي ميبيند نگويد. گاهي سؤال براي شايعه و جوسازي است. البته وسوسه و جوسازي يكي است. سؤال براي فهميدن، سؤال براي امتحان، سؤال براي اينكه بفهماند من ميدانم و تو نميداني. سؤال براي تحقير، اينها اهداف سؤال بود.
يك پيرمردي بود، هروقت شيخ را ميديد يك سؤالي ميكرد كه شيخ گيج شود. ميگفت: اگر دختر عمهي زن برادر شير خواهر زن نوهي خالهاش را بخورد، با پسر دايي فلاني محرم است يا نه؟ يك سؤالي ميكرد كه جن هم نميدانست.
3- سؤال را بايد از عالم پرسيد
در سؤال از چه كسي سؤال كنيم؟ حضرت مهدي(عج) ميفرمايد: سؤال كه پيش آمد، تا مادامي كه دست شما به من نميرسد و من غائب هستم، به مجتهد عادل مراجعه كنيد. ما در مملكتمان مجتهد عادل داريم. ولايت فقيه داريم. سؤالهاي علمي را از استاد دانشگاه ميپرسيم. فقهي و مذهبي و سؤالهاي سياسي را از مجتهد ميپرسيم. قرآن انتقاد ميكند، ميگويد: يك عده از افراد كم ظرفيت هرچه به دستشان آمد پخش ميكنند. ميفرمايد: (لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ) (نساء /83) يعني سؤال را به كسي بدهيد كه اهل استنباط است. يعني عمق مسائل را ميفهمد. گاهي وقتها يك چيزي ظاهر است ولي يك چيزي پشت پرده است. هم ميشود يك چيزي ظاهر باشد و هم ميشود پشت پرده باشد.
ديشب يك نامهاي را يك خانمي براي من نوشته بود. كه من 5، 6 بچه داشتم. بچهي هفتم در راه بود. ميخواستم سقط كنم. ديدم شما در تلويزيون ميگويي: رازق خداست. حرفهاي تو من را تحت تاثير قرار داد و من بچهام را سقط نكردم. بعد از دنيا آمدن بچهي هفتم وضع ما خيلي خوب شد. ما بعد از اين بچه از لحاظ مالي خيلي رشد كرديم. من گفتم: ممكن است اين زن حرف هايش راست باشد و خيلي زن پاك و مقدسي باشد. ممكن هم است اين خانم اين را نوشته تا من اين را بگويم و بگويم: ببينيد سياست عمومي اين است كه اولاد كم باشد، شيخ ميگويد: اولاد زياد شود. خيليها كه دست آدم را ميبوسند براي اين است كه سر آدم كلاه بگذارند. همهي سيلها ديوار را ميبوسند. ولي ميبوسند كه ديوار را خراب كنند. گاهي وقتها يك نفر ميگويد: ميداني من در ايران فقط تو را قبول دارم. اين يك هندوانه زير بغل من ميگذارد. اول يك هندوانه ميگذارد كه بعد يك پتكي پيدا كند و من را بكوبد. آن آدم بايد عاقل باشد و با تمام گريهها گول نخورد.
اگر به خانه آمدي و ديدي مادرشوهر سه ليتر گريه ميكند كه شوهر را عليه عروس يا عروس عليه مادر تحريك كند. به هيچ گريهاي اطمينان نكن. تا منطق و استدلال هست ما نيازي به گريه نداريم. اين حرف درست است. گريه ندارد. آدمي كه حرف منطقي ميزند قسم هم نميخورد. قسم خوردن براي جاهايي است كه اضطرار باشد. قسم يا به خاطر اين است كه مسئله مهم است يا طرف عاجز است.
از چه كسي سؤال كنيم؟ اگر ميگويند: فلاني چطور است؟ از خودش بپرسيد. براي نمايندهاي حرف ميزنند. به مجلس زنگ بزن و از خود نماينده بپرس. گاهي ممكن است براي اينكه بين عروس و دامادي را شكرآب كنند نزد داماد بيايند و عليه عروس بگويند. عروسها عليه داماد بگويند. از خودش كه ميپرسي مي بيني قصه يك چيز ديگر است. به شما بگويند: اگر كسي گناهي را شنيد، نقل كرد گناه كسي كه اين را نقل ميكند از كسي كه خود گناه را انجام داده است، گناهش كمتر نيست. بنده گناهي كردم. بعد شما ميآيي و گناه من را بازگو ميكني. گناه نقل شما از گناه من كمتر نيست. حتي اگر نقل نكردي، دوست داشتي كه نقل شود. خودت چيزي نگفتي، اما گفتي: عجب! قرائتي را ميگويي؟ هيچ چيزي هم نميگويي. نه ميگويي: بله! نه ميگويي خوب است. فقط يك آهي ميكشي. اين آه شما ويتامين صد گناه را دارد. از خود طرف سؤال كنيم. از كسي سؤال كنيم كه بداند.
4- شيوه سؤال كردن
1- سؤال را خوب طرح كنيم. 2- با ادب سؤال كنيم. 3- از پرسيدن خجالت نكشيم. 4- به موقع سؤال كنيم. هرچيزي يك روانشناسي دارد. گدايي روانشناسي دارد. يك گدا خوش سليقه است. كنار تالار عروسي ميرود و گدايي ميكند. همه شيك و تميز هستند، ايشان ميگويد: انشاءالله عروسي شما مبارك باشد. به من هم كمك كنيد. من فقير هستم. همه يك پولي كم و زياد به اين ميدهند. اين گدا خوش سليقه است. يك گدا هم كنار حمام ميايستد. هركس از حمام بيرون ميآيد تميز است. يك گدا هم كنار دفتر طلاق ميايستد. زن و شوهر با هم دعوا ميكنند و حرف ميزنند، اين گدا ميگويد: در راه رضاي خدا بده. ميگويد: برو ديگر حوصلهي تو را ندارم. يعني گدايي فوت و فن ميخواهد. به ما گفتند: هميشه وقت گدايي نيست.
5- زمان استجابت دعا
گرچه هميشه دعا كردن خوب است. اما بهترين وقت دعا سحر است. حالا كه شبها طولاني ميشود آدم قبل از ذان بلند شود و دو ركعت نماز بخواند. لازم نيست كه نماز شب يازده ركعت باشد. يك دوركعتي و يك، يك ركعتي هم بخواني كافي است. ديگر از اين ارزانتر نيست. نشسته و خوابيده هم قبول است. بدون قل هو الله هم قبول است. بخوان! هرطور كه ميخواهي بخوان. نماز شبي كه يازده ركعت است و سيصد «العفو» دارد براي اوليا خداست. آدمهايي كه اينقدر بي حوصله هستند، ساندويچ و آبميوه ميخورند خوب بايد نماز شب را هم دو ركعتي بخوانند. چه موقع سؤال كنيم؟ سني و شيعه ميگويند: ساعات آخر روز جمعه دعا مستجاب ميشود. وقتي باران ميآيد. سر قبر پدر و مادر دعا مستجاب است.
خدا همهي اموات را رحمت كند. پدرم به من گفت: محسن! نميشود ما را يك مكه ببري؟ گفتم: قانوني يا پارتي بازي؟ گفت: قانوني. گفتم: شما پنجاه سال پيش مكه رفتي. الآن هم پول نريختي كه در نوبت باشي. پارتي بازي هم كه حرام است. گفت: خيلي خوب من هم يك كاري ميكنم. گفتم: چه كار ميكني؟ گفت: جمعه قبل از ظهر سر قبر پدرم ميروم و آنجا يك سوره قرآن ميخوانم. كسي كه پدرش از دنيا رفته باشد، قبل از ظهر جمعه سر قبر پدرش برود، و قرآني بخواند، خدا ثواب حج مستحبي و عمره مستحبي به او ميدهد. چه ساعتي دعا مستجاب است؟
6- وقت و زمان سؤال كردن را بايد دانست
گاهي وقتها شرايط يك شرايطي است كه الآن وقت سؤال نيست. گاهي كار سعد است اما در وقت نحسي است. چون ايام نحسات داريم. گاهي زمان، زمان بدي است. ميگويند: عروس ميبري مواظب باش قمر در عقرب نشود. از آقا بپرس كه ميخواهيم عروسي كنيم. زمان دارد. سؤال در چه زمان و مكاني باشد؟ وسط جبههي جنگ يك نفر گفت: يا علي! نظر شما دربارهي ابوبكر و خليفهي دوم چيست؟ فرمود: الآن وقت اين حرف هاست؟ كنار برو. فهميد كه وسط جنگ اين آمده يك سؤالي مطرح كند و اختلاف بياندازد. فرمود: اين سؤال تو عامل فتنه است.
بله يك موقع دشمني به نام آمريكا و اسرائيل نداشتيم. مينشستيم بحث ميكرديم كه اين عقيده درست است؟ يا آن عقيده درست است؟ الآن كه يك دشمن ميآيد ريشهي اسلام را تحريك كند بكند. اينجا نبايد شيعه و سني مطرح شود. وقتي بازار آزاد است، هر انگشت ما يك كاري ميكند. وقتي دشمن مشترك آمد اينها متحد ميشوند تا در سينهي دشمن بخورند. در برابر دشمن نميگويد: من شست هستم. من سبابه هستم. سؤال كردن هنر ميخواهد. از چه كسي سؤال كنيم؟ چه زماني سؤال كنيم؟ چه مكاني سؤال كنيم؟
من اينجا يك چيزي هم براي همكاران طلبه بگويم. مسئله گفتن هنر ميخواهد. گاهي آب كر است. يك مقدار يخ ميزند. ميپرسد: چون يخ زده است، از كر بودن ميافتد يا هنوز هم كر است؟ اين مسئله را ميشود در يخبندان گفت. ميشود هم وسط مرداد گفت. بعضي از مسائل توضيح المسائل را بايد روز سيزده بدر گفت. ولذا قرآن ميگويد: (إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْت) (بقره /133) گاهي وقتها در آستانهي مرگ يك حرفهايي اثر دارد كه وقتي بگويد: آن اثر را ندارد. ساعت آخر كه معلم ميخواهد از شاگرد خداحافظي كند. بنابراين سليقه چيز خوبي است كه آدم چه موقع اين حرف را بزند؟ يك جوان مقدسي داماد شد. نزد عروس رفت و گفت: توحيد يعني چه؟ نبوت يعني چه؟ معاد يعني چه؟ عروس بلند شد و رفت. گفت: نفهميديم كه شب اول عروسي ما است يا شب اول قبر ما است؟ زمان سؤال مهم است. مكان سؤال مهم است.
سؤال از افراد نااهل خطرناك است. بايد از افراد بي غرض سؤال كنيم. در انتخابات وقتي ميگويي: به چه كسي رأي بدهيم، ممكن است اين خودش يك باندي، يك خطي باشد كه شما را به سمت خودش سوق ميدهد. بي غرض نيست. از افراد با تقوا، عادل، كارشناس سؤال بپرسيم. كتابهايي هست كه همه سؤال و جواب است. هزار سال پيش كتابي نوشته شده است كه دربارهي سؤال و جوابها است. جر و بحثها است. «المراجعات» همه سؤال و جواب است. «پرسش و پاسخ» و «سؤال شما پاسخ ما» همه دربارهي سؤال و جواب است. اول مهر آشنايي شاگرد و استاد است. خوب است كه معلم روز اول از شاگردها سؤال كند، اسم شما چيست؟ شغل پدران شما چيست؟ منزلتان كجاست؟ تابستان را چگونه گذرانديد؟ اين در جريان باشد. من وقتي در سبزوار سخنراني ميكنم، در سخنرانيام به يكي از كوچههاي سبزوار مثال بزنم، سبزواريها خوشحال ميشوند كه قرائتي كوچهي ما را ميشناسد. بچهها بايد سؤالات درسيشان را از استاد بپرسند، منتهي باز بايد زمان را در نظر بگيرند. سؤال كننده را تشويق كنيم.
7- استاد بايد شاگردان را تشويق به سؤال كند
شخصي خدمت حضرت امير رسيد، گفت: آقا چهار سؤال دارم. فرمود: «سَلْ وَ إِنْ كَانَ أَرْبَعِين» (بحارالانوار/ج/75ص31) سؤالت را بپرس اگرچه 40 تا باشد. يعني استاد شاگردها را تشويق كند به جاي اينكه آنها را خاموش كند. نگويد: چرا اين سؤالها را ميكنيد؟ اين سؤالها به تو چه ارتباطي دارد؟ ما در اسلام چيزي به نام به تو چه نداريم. گاهي يك سؤالهايي بايد مخفي باشد. مريض ميگويد: آقاي دكتر من خوب ميشوم؟ دكتر ميداند اين مريضي خوب شدني نيست. نگويد: نه خير، شما دو روز ديگر ميميري. گاهي وقتها نبايد سؤال را جواب داد. سؤال را زود جواب بدهيد. افرادي هستند ميگويند: جواب سؤال در جلسهي بعد گفته ميشود. اين كار خيلي غلط است. ما هرجلسه كه سؤال ميكنيم جوابش را هم بايد بدهيم. در جواب سؤال تكلف نداشته باشيم. براي سؤال و جواب يك مقداري حريم قائل شويم. از امام رضا(ع) سؤال كردند، امام رضا سرش را پايين انداخت. بعد جواب داد. گفت: آقا جواب را نميدانستي؟ شما كه امام رضا هستي. داشتي فكر ميكردي؟ فرمود: ميدانستم، اما تا اينكه سؤال كنيد جواب بدهم، ارزشش از بين ميرود. بايد يك مقداري صبر كرد.
8- استفاده از هنر در جواب سؤال
مسئلهي ديگر اين است كه گاهي سؤالها را علني جواب بدهيم. يك نفر خدمت امام آمد و گفت: چرا قيام نميكني؟ بلند شو كودتا كن و رژيم بني عباس را سرنگون كن. خيلي آتشش تند بود. حضرت فرمود: برويم يك مقدار قدم بزنيم. ايشان با آن مرد رفتند قدم زدند و به يك گله رسيدند. امام فرمود: ببخشيد، اين گله را شمارش كنيد. رفت و گفت: هفده تا هستند. فرمود: من اگر 17 يار واقعي داشتم قيام ميكردم. اينها همه دوستان سلام و عليكي هستند. هيچ كدام وفادار نيستند. امام ميتوانست همان اول جواب او را بدهد و بگويد: يار ندارم. او هم ميگفت: چرا يار داريد. يك مقدار قدم زدند و آتشش خوابيد. گاهي وقتها بايد اين طور جواب داد. در جواب گاهي از هنر استفاده كنيم.
شخصي خدمت اميرالمؤمنين آمد و فرمود: يك چيزي اضافه به ما بده. پول ما كم است. حضرت امير مرد را به پشت بام برد. گفت: آنها چيست؟ فرمود: آنجا بازار است؟ به او گفت: ميشود كاري بكني؟ آن مغازه را كه قفل است، قفلش را پاره كن و يك چيزي بردار و بياور. گفت: آخر دزدي است؟ فرمود: چرا تو از دكان فرد نميدزدي؟ به من ميگويي: من از بيت المال دزدي كنم؟ اين را ميشود همان اول گفت. ولي حضرت او را بالا ميبرد و اينچنين به او ميگويد.
9- بعضي سؤالها را نبايد جواب داد
هر سؤالي را نبايد جواب داد. در قرآن داريم (قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى إِخْوَتِكَ فَيَكيدُوا لَكَ كَيْدا) (يوسف /5) اگر يك چيزي را بگويي دشمن نقشه ميكشد، نگو. اينقدر به اسم كارشناس آمدند و كارخانهها و توليد ما را زير نظر گرفتند. اينقدر به اسم جهانگردي آمدند و وجب به وجب زمين ما را متر كردند. اينقدر به اسم سم پاشي آمدند و باغهاي ميوهي ما را سوزاندند. به اسم مستشار خارجي ميآمدند و از پادگانهاي ما اطلاعات ميگرفتند. به اسم مستشار اقتصادي، به اسم جهانگردي، به اسم ديپلمات، به اسم خبرنگار ميآمدند و اطلاعات ميگرفتند. همهي سؤالها را نبايد جواب داد.
از امام رضا سؤال كردند. جواب نداد. گفتند: چرا جواب نداديد؟ فرمود: مگر هر سؤالي را بايد جواب داد؟ قرآن يك آيه دارد ميگويد: اين هديهي ما به تو است. خواستي از آن استفاده كن. معني علامه اين نيست كه همه چيزي را بگويد. گاهي طرف كه سؤال ميكند، بايد مسيرش را عوض كرد. آقا نظر شما در مورد فلاني چيست؟
شايد يكي از دلايلي كه خداوند من را حفظ كرده است اين باشد كه من دربارهي هيچ كسي نظر نميدهم. ميدانم اين يك غرضي دارد و ميخواهد از من يك چيزي داشته باشد. اين مريد او است. ميخواهد ببيند من چه ميگويم؟ اگر مخالف است ميخواهد من را هم به مخالفان اضافه كند. اگر مريد است ميخواهد من را با او شاخ به شاخ كند. بايد مواظب سؤالها بود.
اگر جواب سؤالي را نميدانيم، بگوييم: نميدانيم. در قرآن داريم كه پيغمبر ميگويد: «لا اعلم»، «ان ادري»، «علمه عند ربي» من نميدانم. اشكالي ندارد كه آدم بگويد: نميدانم. از علامه طباطبايي سؤال ميكردند. ميگفت: نميدانم. آنهايي كه هر سؤالي را جواب ميدهند، پيداست كه كم ظرفيت هستند. مثل پول خرد كه دائم صدا ميدهد. اما اسكناس صدا ندارد. هرچه مايه كمتر است، هيجان براي سؤالش بيشتر است. روز قيامت سه چيز از انسان شكايت ميكند. مسجدي كه در آن نماز خوانده نميشود. قرآني كه تلاوت نميشود. عالمي كه مردم از او سؤال نميپرسند. روز قيامت ميگويد: خدايا من عالمي در ميان مردم بودم، از من استفاده نكردند.
10- نياز جامعه به طلبههاي باهوش
ضمناً من بايد بگويم: ما كمبود آخوند داريم. در كل كشورهاي اسلامي گُلش ايران است. ما ديگر مطهري و بهشتي نداريم. ما صد هزار طلبهي دانشمند ميخواهيم. هركس پسر خوش استعدادي دارد، اول مهر او را بفرستد تا طلبه شود. ما الآن طلبه ميخواهيم كه بتواند كامل به زبان چيني، اردو، اسپانيايي، فرانسوي، ژاپني، حرف بزند. دنيا به مبلغين زبان دان نياز دارد و ما نداريم. دنيا به مجتهد نياز دارد و ما نداريم. دنيا به قاضي نياز دارد و ما نداريم. هر كدام هوشتان خوب است و زمينه هست از افتخار شما اين باشد كه بچهي شما يكي از شاگردان امام زمان(ع) است. منتهي گير اين است كه دانشگاه زود نتيجه ميدهد. چهارسال كه رفتي مهندس ميشوي. شش سال كه رفتي دكتر ميشوي. ميوهي آخوندي ديررس است. در همه جا 25 سالگي استخدام است و 50 سالگي در خانه است. اما آخوندي 90 سالگي تازه كارها شروع ميشود. آيت الله عظمي اراكي نود و خردهاي سن دارد و تازه مرجعيتش شروع شده است. يعني مشكل آخوندي اين است. يكي اينكه دير باسواد ميشود. حوض نيست كه آدم شيرجه بزند و بيرون بيايد. اقيانوس اطلسي است كه آدم هرچه ميرود تازه ميبيند سه متر رفته است. در عوض خيلي ارزش دارد. فقط كمي حوصله ميخواهد. لذت دارد. اميرالمؤمنين در نهج البلاغه دارد هركسي لحظهي مردن فكر ميكند كه با عمرش چه كرده است؟ طلبه اگر موفق باشد فكر ميكند عمرش را چه كرده است، ميگويد: مثلاً جمعيتي را نجات دادم. پزشك ميگويد: من جمعيتي را از مرگ نجات دادم. مهندس، خلبان، كشاورز همه يك چيزي را ميگويند. كشاورز ميگويد: همه گندم مرا خوردند و درس خواندند. اگر گندم من نبود كسي درس نميخواند. بعضي شغلها بي خود است. شغلهاي كاذب است. شغل بايد شغلي باشد كه وقتي پير شد و از وجدانش پرسيد با عمرت چه كردي؟ بتواند پاسخ دهد. كار بايد كليدي باشد.
اول مهر است. مدارس باز ميشود. نسل نو امانتي در اختيار ما هستند. سؤالاتي ميكنند. كتابي به نام «سؤال شما پاسخ ما» است. ما بايد مؤسساتي داشته باشيم كه در جمهوري اسلامي جايش خالي است. مثلاً ده تلفن براي مسائل سياسي داشته باشيم. ده تلفن براي مسائل فقهي داشته باشيم. تا هركس سؤال دارد بپرسد. ما يك تلفنهايي ميخواهيم كه سؤال كنيم و جواب را بگيريم. در هر مدرسهاي بايد يك كتابخانه باشد. ما بايد زياد پول كتاب بدهيم. براي پول دادن كتاب غصه نخوريد. من از افرادي كه براي پول كفشي كه ميدهند غصه نميخورند، اما براي كتابي كه به مغز كمك ميكند غصه ميخورند. ما بايد به مغز بچهها برسيم. كتابها، كتابهاي شناخته شده باشد. اميدوارم كه خداوند به همهي ما توفيق بدهد كه هرچه به عمر ما اضافه ميشود بر بينش و علم و ايمان و تقوا و توفيقات ما بيفزايد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 710