نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 743
1- درك محضر چهار امام بزرگوار(عليهمالسلام) 2- عرضه عقايد ديني بر امام هادي(عليهالسلام) 3- برخورد امام باقر(عليهالسلام) با ناسزا به نامسلمان 4- پيام امام رضا(عليهالسلام) به شيعيان 5- وظيفهي معلمان و اساتيد در تربيت جوانان 6- دوري از تفرقه و تخريب شخصيت يكديگر 7- نفرين امام رضا به خاطر ريختن آبروي مؤمن
موضوع: پيام امام رضا(عليهالسلام) از طريق حضرت عبدالعظيم حسني
تاريخ پخش: 01/07/89
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
شب جمعهاي هستيم كه سه چهار تا مناسبت است. هر مناسبت هم يك بحث جدي دارد. يكي آموزش و پرورش و اول مهر، آغاز سال تحصيلي حوزه و دانشگاه و آموزش و پرورش، يك بحثي است براي معلم و شاگرد. يكي هم به مناسبت شهادت حضرت عبدالعظيم حسني كه من يك خرده راجع به عبدالعظيم حسني ميخواهم صحبت كنم. مهمتر از خودش يك پيامي امام رضا به حضرت عبدالعظيم داده است. فرموده اين پيام را به شيعيان من بگو. پيامي است كه نسخهي شفابخش همين امروز ما است. پيام امام رضا است. يكي هم آغاز هفتهي دفاع مقدس است بحث دفاع است. حالا من نميدانم كدام يك را بگويم. ديشب هر سه مورد را آماده كردم. حالا سعي ميكنم از حضرت عبدالعظيم شروع كنيم. كساني كه تشريف داريد و كساني كه پاي تلويزيون بحث را ميبينيد همين الآن صلواتي ميفرستيد ثواب صلوات هديه به روح حضرت عبدالعظيم. (صلوات حضار)
1- درك محضر چهار امام بزرگوار(عليهمالسلام)
ايشان در مدينه به دنيا آمد و به سامرا رفت و چهار امام را درك كرد. خدمت امام رضا(ع) رسيد. كه حالا پيام امام رضا را براي شما ميخوانم. بعد از امام رضا خدمت امام جواد رسيد. خدمت امام هادي رسيد، خدمت امام عسگري هم رسيد. اينكه ميگويند: عبدالعظيم حسني چون از نسل امام حسن مجتبي است. و به قول مرحوم صدوق شهيد شد، تحت تعقيب بود. غريب بود. هفت هشت امتياز ايشان دارد. 1- غريب بود. چون فراري بود. محرمانه كار ميكرد. و پرچمدار مكتب اهلبيت بود. بسياري از علوم ما و روايات ما از طريق حضرت عبدالعظيم حسني به ما رسيده است. يعني واسطهي فرهنگي و ميراث فرهنگ ما است. عالم بود و محدث بود. اين خصوصيات ايشان است. و كسي هم نميشناخت ايشان چه كسي است. فقط وقتي رفتند بدنش را در خاك كنند، بعد از شهادت دست در كيسهاش كردند. يك كاغذي درآوردند. در كاغذ نوشته بود من چه كسي هستم. يعني اين رقمي در خفا مكتب را ترويج ميكردند.
يك نفر از شهر ري خدمت امام هادي رفت. پرسيد از كجا آمدي؟ گفت: من شهر ري هستم. فرمود: شما كه زيارت عبدالعظيم بكني. ثواب زيارت كربلا دارد. براي هيچ امامزادهاي يك چنين ثوابي نشده است. بين امامزادهها حضرت عبدالعظيم چه خصوصيتي دارد كه ثواب زيارت عبدالعظيم ثواب زيارت كربلا دارد. حضرت امام آن زماني كه جزء علما و مدرسين بود و هنوز مثلاً خيلي مشهور نبود ايامي كه يكي از برنامهها زيارت امام حسين است، مثلاً شب قدر يا شب نيمه شعبان، شبهايي كه يكي از كارهايش زيارت امام حسين(ع) است حضرت عبدالعظيم ميرفت.
يكي از دوستان ما كه پيشنماز حضرت عبدالعظيم است آقاي عظيما الآن هم امام جماعت است در مصلاّي حضرت عبدالعظيم، از دوستان ما است. ميگفت كه يكي از بزرگان به من رسيد گفت: يك خوابي براي تو ديدم. گفتم: چه خوابي ديدي؟ گفت: خواب ديدم شما پيشنماز حرم امام حسين شدي. ميگفت: او نميدانست كه من پيشنماز حرم عبدالعظيم هستم. البته من عقيده به هر خوابي ندارم. اما بعضي خوابها فتوكپي حديث است. يعني هرچه در حديث آمده در خواب هم همان است.
2- عرضه عقايد ديني بر امام هادي(عليهالسلام)
ميخواهم دو كار مهم را براي شما بگويم. يكي اينكه ايشان عقايد خودش را به امام هادي عرضه كرد. حضرت عبدالعظيم حسني… نزد امام دهم آمد. گفت: من عقيدهام راجع به خدا اين است. راجع به پيغمبر، راجع به معاد، راجع به كتاب، يك دوره عقايدش را گفت. و حضرت فرمود كه: «هَذَا وَ اللَّهِ دِينُ اللَّه» والله قسم دين خدا همين است كه تو گفتي. «الَّذِي ارْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ» آن ديني كه خدا از مردم («وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا») (مائده/3) آنچه خدا ميخواهد همين است. «أَنْتَ وَلِيُّنَا حَقّا»(بحارالانوار/ج3/ص268) حقاً تو ولي ما هستي. اين خودش يك درس است. شما نگو: عقيده من اين است. ممكن است عقيدهات غلط باشد. من فلاني را قبول دارم. باسمه تعالي بيخود قبولش داري.
من از كسي پرسيدم تو مقلّد چه كسي هستي؟ گفت: مقلّد فلان آقا! گفتم: آدم مُلاّيي است اما به چه دليل ايشان مرجع است؟ آخر هيچكس تقليدش را نميكند. گفت: من دوستش دارم. گفتم: اي بابا!
در سفر حج يك خانمي را ديدم گفتيم: شما مقلّد چه كسي هستي؟ گفت: من تقليد نميكنم. يك عارفي هست مريد او هستم. گفتم: تو اگر شيعه هستي، و مسلمان هستي نميتواني دنبال يك عارف بروي. مگر آنكه آن عارف فقيه هم باشد. اگر فقيه است طوري نيست اما عارف بودن مبنا نيست. اينكه من دوستش دارم. حرفهايم را از اين ميگيرم. افرادي به خود بنده گفتند: آقاي قرائتي زنگ زده ميگويد: هرچه تو بگويي من قبول ميكنم. ميگويم:آقا اين يك مسألهي فقهي است. بايد به مرجعت مراجعه كني. تو بيخود مريد من شدي. ميگويد: من تو را قبول دارم. گفتم: باسمه تعالي بيخود من را قبول داري. من به عنوان معلم درسهايي از قرآن مخلص شما هستم. اما يك مسألهي فقهي را بايد ببيني مرجع تو چه ميگويد. آقا من خودم تشخيص ميدهم خمسم را به فلاني بدهم. سهم امام را هم به فلاني بدهم. من اصلاً كمك به فقرا ميكنم. كاري به آخوندها ندارم. مثل اينكه كسي بگويد من كاري به آمپولزنها ندارم. خودم آمپول را در بدنم ميزنم. خوب كجا ميزني؟
اينكه انسان هر عقيدهاي دارد بايد عقيدهاش مبنا داشته باشد. شما هندوانه را با كيلو وزن ميكني. هوا را با هواسنج، پارچه را با متر، بالاخره هر چيزي… پايه را با شاقول، خط را با خطكش. هرچيزي يك ميزاني دارد. شما به چه دليل اين عقيدهات درست است؟ مقاومت هم روي عقيدهي خودش ميكند. ميگويد: نه من اين را دوست دارم، حالا هم دوستش دارم. هرچه دلش ميخواهد بگويد، بگويد. مبنا دارد. ممكن است آدم يك كسي را بيست سال دوستش داشته باشد، در يك لحظه بايد قيچي كنيم.
3- برخورد امام باقر(عليهالسلام) با ناسزا به نامسلمان
امام باقر(ع) ديد يكي از يارانش به نوكرش فحش مادر داد. يكي از ياران امام باقر(ع) به نوكرش گفت: برو مادر فلان! امام باقر گفت: چه گفتي؟! گفت: آقا اين مادرش مسلمان نيست. من فحش مادر دادم اما اين مادرش مسلمان نيست. فرمود: تو حق داري به يك زن غير مسلمان فحش بدهي؟ بگويي: زنا كار! امام باقر فرمود: بيست سال است با تو رفيق هستم. الآن قيچي شد. رفاقت قيچي دارد.
ممكن است آدم يك رفيق چهل ساله داشته باشد. در يك لحظه بايد قيچي كند. بگذاريد قرآن بخوانم. قرآن ميگويد: («فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ») (توبه/114) همين كه روشن شد كه عموي ابراهيم كج ميرود، گفت: من از تو جدا هستم. اسلام مرز دارد. تا كجا؟ قرآن يك آيه دارد ميگويد: («لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ») (توبه/23) بابايت را هم اگر ديدي كج ميرود… احسان به او بكن. («وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً») (بقره/83) ولي اطاعت نكن. محبت بكن. روابط عاطفي، پدرت اگر كافر هم هست روابط عاطفي محفوظ باشد، اما هرچه گفت نبايد گوش بدهيد. بابا منحرف است. مادر منحرف است. اينطور نيست كه چون فاميل هستيم. با هم نان و نمك خورديم. از ما توقع دارد. ايشان صلاحيت ندارد به او رأي بدهيد. رأي نده. آخر از ما دعوت كرده است. فاميل هستيم. در دانشگاه هم دوره بوديم. سيد است. شيخ است. آخوند است. همشهري است. هم محلهاي است. اينها هيچ كدام ملاك نيست. ابو لهب عموي پيغمبراست. قرآن ميگويد: («تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَ تَبَّ») (مسد/1) ما بايد عقايدمان معنا داشته باشد.
اين حضرت عبدالعظيم است كه نزد امام هادي رفت. امام دهم، گفت: آقا من يك دوره عقايدم را ميگويم عقايد را چك كنيد. عقيدهي من اين است. عقيدهي شما مبنايش چيست؟ چه كسي گفت: عقيدهات درست است؟ استدلال شما چيست؟ خوب…
4- پيام امام رضا(عليهالسلام) به شيعيان
اما پيام امام رضا. خيلي پيام مهمي است. انگار اين شفاي دردهاي امروز جامعهي ما است. بسم الله الرحمن الرحيم. امام رضا پيام ميدهد. واسطه چه كسي است؟ عبدالعظيم حسني. «أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ [السَّلَام]» سلام مرا به شيعيان و دوستان ما برسان. «وَ قُلْ لَهُمْ» به آنها بگو «لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلا» (مستدرك/ ج9/ ص102) راه شيطان را در خودشان باز نكنند. اين ماهواره راه شيطان است. اين سيدي راه شيطان است. اين رفيق راه شيطان است. اين كتابي كه آمد راه شيطان است. اين علايقي كه با فلاني پيدا كردي اين راه شيطان است. «لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلا» يعني شيطان را در روحشان نفوذ ندهند. از طريق علايق شخصي، كتاب، فيلم، مجله، دوست و غيره. مال حرام! يك درآمد حرام است. اين درآمد حرام براي شيطان است.چون درآمد حرام هم خودت را خراب ميكند، هم نسل تو را. «كَسْبُ الْحَرَامِ يَبِينُ فِي الذُّرِّيَّةِ» (كافي/ ج5/ ص124) نگو: آقا يك راهي پيدا شده درآمد خوبي دارد. بله راهي پيدا شده، درآمد هم است، اما اين درآمد حرام است.
يك مهمان منزل ما آمد. خدا همهي اموات را رحمت كند. پدرم به او گفت: غذا خوردي؟ گفت: بله حاج آقا! آقاي من گفت: راست ميگويي يا دروغ؟ گفت: دروغ! راست بگوييد. حرف ميزنيم راست بگوييم. بازاري راست بگويد. بنا راست بگويد. نجار راست بگويد. معلم راست بگويد. همه بگويند: بلد نيستم. سؤال از من ميكني؟ راستش را ميخواهي بلد نيستم. («قُلْ») به مردم بگو. («إِنْ أَدْري») (جن/25) به پيغمبر ميگويد: به مردم بگو: («إِنْ أَدْري» )بلد نيستم. خدا به پيغمبر ميگويد: بگو بلد نيستم. چه اشكالي دارد؟ آقا من اين را نميدانم. وارسي ميكنم ميبينم. «وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة» امام رضا فرمود: به مردم بگو: خيانت به امانت نكنند.
5- وظيفهي معلمان و اساتيد در تربيت جوانان
آموزش پرورشي نميتواند بگويد: من معلم هستم. يا دبير هستم. بايد بگويد: 14 ميليون بچه در اختيار من است و اينها امانت هستند. اينها سرمايه هستند. سرمايهدار كسي نيست كه سكه و برج وقالي دارد. سرمايهدار كسي نيست كه مزرعه و خانه و ماشين دارد. سرمايهدار كسي است كه مخ در اختيار دارد. الآن ميدانيد در ايران يكي از سرمايهدارها بنده هستم. چرا؟ براي اينكه شب جمعه وقتي حرف ميزنم، ميليونها، صدها هزار نفر مخ در اختيار حرفهاي من است. آن كسي كه مغز مردم را دارد سرمايهدار است. نه آن كسي كه طلا دارد. آموزش و پرورشيها قدر خودشان را داشته باشند. اساتيد دانشگاه، منبريها، قلم به دستها، فيلمسازها كه با يك فيلم افرادي را پاي تلويزيون مينشانند. هركس مغز را در اختيار دارد، سرمايه، مغز مردم است. قالي كه پشم است و ابريشم جماد است. طلا جماد است. جماد داشتن سرمايه نيست. انسان داشتن جماد است. يكوقت خودتان را با يك… آموزش و پرورشيها خودشان را با ادارهي دخانيات مخلوط نكنند. ادارهي دخانيات دود را به ريهها ميرساند. آموزش و پرورش و دانشگاه علم به مغز ميرساند. فرق است بين كاري كه علم به مغز برسانيم يا دود به ريه برسانيم. بله ممكن است شما ادارهي دخانيات باشي حقوقت بيشتر شود. باجناق من، برادر خانم من ادارهي دخانيات است حقوقش فلان بيشتر از من است. بله، خوب او چه ميكند. تو چه ميكني؟ امام رضا فرمود: عبدالعظيم به شيعيان من بگو: 1- حرفهايشان راست باشد. 2- امانت را خيانت نكنند.
3- «مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِم» بگو حرف نزنند. مگر لازم است هرچه است در اينترنت بيايد؟ مگر لازم است هرچه هست بنويسيم. حرف نداري نزن. جدال نكنيد. چيزهايي كه اطلاعات شما عميق نيست و بصير نيست چانه نزنيد. مينشينيم كه آقا اين سالن چند متر است؟ يكي ميگويد: چهارصد متر! ميگوييم: نه! سيصد متر هم نيست. بابا حالا! خانهي فلاني چند ميارزد؟ چه كار داري كه خانهي مردم را قيمت ميكني؟ بگو كه حرفهايي را كه به دردشان نميخورد، نگويند.
«وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَة» بگو ديدن همديگر بروند. در جامعه قهر نكنند. الآن جامعهي ما تكه تكه شده است. خطهاي سياسي حتي افطاريها سياسي شده است. وقتي يك آقا افطاري ميدهد، يكي از آن جناح دعوت نميكند. آن جناح هم افطاري ميدهد، يكي از آن جناح دعوت نميكند. يعني حتي خط سياسي در خرما و شله زرد افطاري هم نفوذ كرده است. بگو ديدن همديگر بروند. «مُزاوِرِه» زيارت كنند. «فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيّ» امام رضا فرمود: ديدن همديگر كه ميرويد، به من نزديك ميشويد. ولو سليقههاي شما مختلف است. اما كنار هم مينشينيد من لذت ميبرم. مثل بابايي كه نگاه ميكند ميبيند بچّههايش دارند با هم با محبت حرف ميزنند. اصلاً اگر خواستيد ببينيد بهشتي هستيد يا جهنمي، علامت بهشتيها اين است كه به هم درود ميگويند.(«إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً») (واقعه/26) سلام سلام سلام! همه با هم. اما اگر ديديد به هم فحش ميدهند. قرآن ميگويد: اينها جهنمي هستند. («كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها») (اعراف/38) اين به او لعنت ميكند، او به او لعنت ميكند. وقتي جامعه بد شد، اصلاً ديگر هر حرفي بزني كسي گوش نميدهد. همهي حرفها را تحليل سياسي ميكنند.
يك جمله هست من سي سال است قبل از سخنرانيهايم ميگويم. براي من نيست براي امام زينالعابدين است. دعاي مكارمالاخلاق است. ميگويد: «الهي انطقني بالهدي» يعني نطق من هدايت شود. «و الهمني التقوي» يك كسي گفت: ميدانيد اين قرائتي براي چه ميگويد «الهي انطقني بالهدي»؟ چون يكي از نوههايش هدي است. يكي از نوههايش هم الهام است. ميگويد: «الهي انطقني بالهدي و الهمني» اسم نوههايش را ميبرد. اي بيانصافها! آخر من چيزي كه به ذهنم نيامده تحليل ميكنند. ميداني چرا دور او شلوغ است؟ ميداني چرا رأي آورد؟ ميداني چرا نميدانم كاسبي او گرفت؟ ميداني چرا خانهاش گران شد؟ ميداني چرا شركتش موفق شد؟ همينطور مينشينند… ميداني چرا فلاني خانهي فلاني رفت؟ روحش خبر ندارد. همينطور مينشينند.
6- دوري از تفرقه و تخريب شخصيت يكديگر
امام رضا(ع) به عبدالعظيم حسني فرمود: به شيعهها بگو بروند ديدن همديگر. «فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَي» اگر ميخواهيد به من نزديك شويد، ديدن همديگر برويد. «وَ لَا يَشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا»«تَمزيق»، («كُلَّ مُمَزَّق») (سبا/7) در قرآن است. «تمزيق» يعني تخريب. «وَ لَا يَشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» همديگر را خراب نكنيد. «وَ لَا يَشْغَلُوا» مشغول نكنيد «تَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» او اين را خراب ميكند. اين او را خراب ميكند. همديگر را خراب نكنيد. اگر كسي به شما بگويد من شما را مكه ميبرم به شرطي كه يك لجن به كعبه بماليد. هيچكس حاضر نيست. امام صادق فرمود: كعبه عزيز هستي. بعد فرمود: آبروي مؤمن از تو هم عزيزتر است. چطور حاضر نيستي لجن به كعبه بمالي؟ خوب لجن به آبروي مردم هم نمال. هرچه دلت ميخواهد بگويي. هركس هرچه ميخواهد ميگويد. من نه وزير هستيم. نه وكيل هستم. نه سفير هستم. يك معلم قرآني هستم. منتها مشهور هستم. اينقدر كارخانه به من وصل ميكنند كه من ذرهاي در آن شركت ندارم. مزرعه، اين برج براي فلاني است.اين پاساژ، مرغداري، گاوداري، من همه چيز دارم خودم هم نميدانم. حالا اينكه طوري نيست. من چند تا زن دارم خودم نميدانم. (خنده حضار) چون پليس جلوي خانم را گرفته گفته: چرا يك طرفه ميروي؟ ميگويد: به شما ربطي ندارد. من خانم آقاي قرائتي هستم. (خنده حضار) او را بگيريد. همينطور ميگويند. حالا من اصلاً كسي نيستم. حالا خراب هم شوم در انتخابات اينكه رأي بخواهم… من يك معلم قرآن هستم. ولي مردم ول نميكنند. هرچه دلشان بخواهد ميگويند. هرچه دارم براي همهي مردم جز خانهاي كه در آن نشستم.
همينطور ميگويند: اين كارخانه براي چه كسي است. نه كه حالا ندارم. از اول عمرم تا حالا با كسي شريك نبودم. آخر ممكن است بگويند: تا ديروز شريك بوده فروخته، در تلويزيون آمده ميگويد: من شريك نيستم. نه از اول عمرم تا حالا با كسي هيچ شراكتي نداشتم. حالا از همه گذشته آبروي من دست تو نيست. فكر ميكني اگر غيبت بكني من خراب ميشوم؟ اتفاقاً هيچ طوري نميشود. 43 تا راديو اين همه تهمت زدند، طوري نيست. چون خدا قول داده ميگويد: («إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا») (حج/38) خدا از مؤمن دفاع ميكند. من اگر («الَّذينَ آمَنُوا») باشم خدا از من دفاع ميكند. من كسي هم نيستم. ما چه مسئولين عزيزي در مملكت داشتيم، الكي الكي خراب شدند. بردند، خوردند. بيا ببينيم پروندهاش كجاست؟ پروندهاش كجاست؟ به چه دليل ميگويي برد؟ چه كسي ثابت كرده است؟ آبروي همديگر را نبريد.
7- نفرين امام رضا به خاطر ريختن آبروي مؤمن
«فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي أَنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ أَسْخَطَ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي دَعَوْتُ اللَّهَ لِيُعَذِّبَه» امام رضا فرمود: من نفرين ميكنم به كسي كه آبروي شيعيان را بريزد. تعهد كردم. كه كسي كه آبروي مؤمني را بريزد، «دَعَوْتُ اللَّهَ» دعا ميكنم، كه چه؟ «لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَاب» در دنيا به زندگي نكبتي گرفتار شود، «وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِين» خيلي امام رضا دلش درد ميآيد. امام رضا به عبدالعظيم حسني فرمود: به شيعيان من بگو آبروي همديگر را نريزيد. من امام رضا نفرين كردم به كسي كه آبروي كسي را بدون دليل بريزد. تازه دليل داري، شما حق نداري آبرويش را بريزي. بايد به قوهي قضاييه بگويي: بابا اين پرونده! برد و خورد و هرچه دليل داري از مسيرش اقدام كنيد. در اينترنت نميشود گفت: بله! آقا در سايتها آمده! باسمه تعالي سايت غلط كرده است. مگر سايت عادل است؟ آن كسي كه اين را وارد سايت ميكند دروغ گفته است. ديروز گفتند: آقا در سايت راجع به فلان چيز چنين گفته است. من زنگ زدم. گفت: آقا اصلاً خريدي از ما نكرده است. فلان وزارت با فلان تأسيسات فلان معامله را كرده است. من به رييس هر دو زنگ زدم گفت: والله دروغ است. گفتيم: در سايت آمده است. گفت: خوب سايت دروغ ميگويد. به رييس سايت زنگ زدم كه آقا، دين داري يا نداري؟ چه چيز گير تو از اين تهمتها ميآيد؟ امام رضا فرمود: من تعهد كردم نفرين ميكنم به كسي كه آبروي شيعه را بريزد. «وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَك بِه» خداوند خوبها را ميبخشد، از بدهاي شيعيان بد هم ميبخشد، مگر كسي كه يا مشرك باشد، «أَوْ آذَى وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي» الله اكبر! امام رضا فرمود: خدا همهي شيعيان را ميبخشد جز دو رقم شيعه! شيعهاي كه مشرك شود. شيعهاي كه مؤمني را اذيت كند. «آذَى وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي»
شب جمعهاي است كه شب شهادت حضرت عبدالعظيم حسني است. پيام از امام رضا دارد. امام رضا فرمود: خدا شيعه را ميبخشد جز دو گروه! شيعهاي كه مشرك شود، «أَشْرَكَ بِه»، «أَوْ آذَى وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي»، «أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءا» يا در دلش بدخواه باشد. اصلاً دلش بخواهد فلاني خراب شود. يعني در دلش بدخواه باشد. «فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَرْجِع» خدا يك چنين آدمي را نميبخشد، جز اينكه از اذيت كردن برگردد. «وَ إِلَّا نُزِعَ رُوحُ الْإِيمَانِ عَنْ قَلْبِهِ» كسي كه مؤمني را اذيت كند، مؤمني را تخريب كند «نُزِعَ رُوحُ الْإِيمَانِ عَنْ قَلْبِهِ» خداوند روح ايمان را از قلبش ميگيرد. كار به آيتالله و فوق ديپلم و ليسانس و دكتر ندارد.
كسي كه در دلش بدخواه است. يعني دوست دارد، قلباً دوست دارد فلاني خراب شود. شما به من رسيدي ميگويي: آقاي قرائتي من برنامههاي تو را گوش ميدهم. باقي آخوندها را گوش نميدهم. تا ميگويي: باقي آخوندها را گوش نميدهم اگر در دلم خوشم ميآيد معلوم ميشود من دين ندارم. حالا تو برنامهي مرا گوش ميدهي، متشكرم! چرا باقيها را ميگويي، نه من باقيها را خاموش ميكنم. بگو: نه خوب باقيها هم سواد دارند. باقيها خيليهايشان سوادشان از من بيشتر است. سابقهي انقلابيشان، علميشان بيشتر است. حالا ممكن است من گاهي در حرفهايم يك چيزي ميگويم، لبخندي ميزنند. يا روي تخته سياه مينويسم. حالا به يك دليلي مثلاً چهار نفر پاي بحث من مينشينند، اما اينكه فلاني را خاموش ميكني، و من از اينكه شما به من ميگويي آن را خاموش ميكنم، خوشحال ميشوم. اين خوشحالياش بد است. مدرسهي تو خوب مدرسهاي است. مدرسههاي ديگر را ول كن. شعر تو خوب است. باقي را ول كن. غذاي فلاني خوب است، باقيها را ول كن. يعني كساني كه لذت ميبرند از اينكه ديگران سقوط ميكنند. و خودشان مطرح ميشوند «نُزِعَ رُوحُ الْإِيمَانِ عَنْ قَلْبِهِ»، «وَ خَرَجَ عَنْ وَلَايَتِي» امام رضا فرمود: اينها از ولايت اهلبيت بيرون هستند. «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ نُصِيبٌ فِي وَلَايَتِنَا» در ولايت ما هيچ نصيب و بهرهاي ندارند. «وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِكَ» پناه ميبرم كه كسي به اينجا رسيده باشد. چطوري آدم از دين خارج ميشود؟
سؤال و جواب. چگونه از دين خارج ميشويم؟ مشرك بشويم. مؤمني را بدون دليل خراب كنيم. خراب كردن مسلمان خروج از مدار ولايت است. امام رضا نفرين ميكند. «لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَاب» سختترين عذاب، يعني در دنيا يك بلاي بدي گرفتار ميشود. اينها همه نتيجهي تخريب است.
آغاز سال است همديگر را تخريب نكنيم. اگر يك چيزي شنيديم بگوييم: آقا چرا به من ميگويي؟ سند داري برو به دادگستري بگو. دادگاه بگو. سند نداري چرا در اتاق به من ميگويي؟ حرفهاي شما يا با دليل است، يا بيدليل. اگر با دليل است، چرا دادگستري نرفتي؟ اگر بي دليل است، چرا در اين اتاق ميگويي؟
يك كسي آمد پهلوي يك كسي گفت: آقا فلان جا آش ميپزند. گفت: خوب بپزند. به من چه؟ گفت: آخر براي تو ميپزند. گفت: اگر براي من ميپزند به تو چه! آش ميپزند به من چه. براي من ميپزند به تو چه! دليل داري چرا در اتاق من ميگويي؟ برو دادگستري بگو. دليل نداري چرا باز به من ميگويي؟
يك زني را به يك شوهر كوري دادند، اين خانم هر شب مينشست. ميگفت: آقا نميداني من چقدر قشنگ هستم. اگر بداني چه صورتي دارم. اگر بداني من چه شكلي دارم. اين زن هر شب از زيبايي خودش براي اين مرد ميگفت. يك شب شوهر خسته شد. گفت: خانم چند ماه است هرشب كه كنار من مينشيني از زيباييهاي خودت ميگويي. من كه چشم ندارم ببينم. اما اگر تو اينقدر خوشگل بودي چشمدارها تو را برده بودند. همين كه تو را براي من گذاشتند پيداست خوشگل نيستي.
حالا افرادي هستند ميآيند مثلاً سر كلاس، معلم استاد دانشگاه است. يا در يك جلسهاي ميآيد ميگويد: فلاني چه كرد و چه كرد و چه كرد. ميگوييم: آقا ببين اگر تو واقعاً دليل داري، خوب برو نزد قاضي اين حرفها را بگو. بگو: آقا پروندهاش اين است. همين كه به من ميگويي پيداست خوشگل نيستي. همين كه آمدي به من ميگويي، خوب من نه قاضي هستم، نه دادستان، نه تو پرونده دستت است. پس پيداست حرف تو پايه ندارد. اگر حرف تو پايه دارد، قوه قضاييه است. اگر هم پايه ندارد، چرا به من ميگويي؟ اصلاً دليل اينكه اين حرفها را در سايت مينويسند به جاي اينكه به قوهي قضاييه بگويند: فلاني برد و خورد و فلان قرارداد، فلان معامله، همين كه ميگويند.
به هر حال… امام رضا پيغام داد، آبروي همديگر را نريزيد. آبروي همديگر را بريزيد، نفرينتان ميكنند. از ولايت خدا دور هستيد. در همين دنيا عذاب شديد ميشويد. در آخرت نصيبي نداريد. آبرو ريختن خيلي خطر دارد. اين نكتهاي است كه امام رضا فرمود از طريق عبدالعظيم حسني.
خوب خدايا هرچه آبروي كسي را ريختيم گذشتهي ما را ببخش و بيامرز. يك تقوايي به ما بده كه آبروي همديگر را حفظ كنيم. آبرو ريختن مثل خوردن گوشت مرده است. گوشت زنده را بكني جايش پر ميشود. اما گوشت مرده جايش پر نميشود. ولذا قرآن گفته: غيبت اين است كه گوشت مرده را بخوري. گوشت مرده از مرده بكني، جايش پر نميشود. آبرو هم كه ريخت، پول گم شود جايش پيدا ميشود. خانه خراب شود ساخته ميشود. ولي آبرو كه رفت ديگر جايش پر نميشود. ولذا قرآن آبرو ريختن را مثل كندن گوشت مرده و خوردن گوشت مرده ميداند.
ما خيلي مرده خوري ميكنيم. گرگ، گرگ را نميخورد. اما آدمها همديگر را گاز ميگيرند. مواظب باشيم بيخود دين فروشي نكنيم. هركس دليل دارد قوهي قضاييه. هركس دليل ندارد، بگويد: آقا من چون دليل نيست از اينكه حرفهاي شما را گوش بدهم معذور هستم. هر سايتي را نبينيد. هر روزنامهاي را نخوانيد. هر حرفي را گوش ندهيد. قرآن ميگويد: («إِنَّ السَّمْع») گوش، («وَ الْبَصَرَ») چشم، («وَ الْفُؤاد») قلب و روح، («كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً») (مؤمنون/36) اينطور نيست كه حالا گفت و ما شنيديم. نبايد بنشينيم. بايد بلند شوي بروي. بايد جلسه را به هم بزني. حالا او گفت و ما هم شنيديم. مگر ميشود پاي هر راديويي نشست؟ مگر ميشود پاي هر اخباري نشست؟ اصلاً بعضي از كشورها نميخواهند سر به تن جمهوري اسلامي باشد. دشمن ما هستند. دشمن ما… ما نميگوييم عيب نداريم. هزار و يك عيب داريم. اما اينكه ميگويد غرضش اصلاح نيست. آن غرضش اين است كه مردم را مأيوس كند. نا اميد كند. نظام را تضعيف كند. مردم را از چشم همديگر بياندازد. او دشمن ما است.
خدايا به ما بصيرتي مرحمت كن كه آبروي همديگر را بدون جهت نريزيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- حضرت عبدالعظیم حسنی كدام امامان را درك كرد؟ 1) امام رضا و امام جواد 2 ) امام هادی و امام عسگری 3) هرچهار امام 2- امام هادی(علیهالسلام) دربارهی چه كسی فرمودند: زیارت او ثواب زیارت امام حسین دارد؟ 1) حضرت معصومه 2) حضرت عبدالعظیم 3) حضرت شاه چراغ 3- امام باقر(علیهالسلام) به چه دلیل دوست قدیمیاش را طرد كرد؟ 1) ناسزا به یك نامسلمان 2) تهمت به یك مسلمان 3) قهر با همسر و خانواده 4- از نظر قرآن، لعن و نفرین به یكدیگر نشانه چه كسانی است؟ 1) كافران 2) منافقان 3) دوزخیان 5- امام رضا(علیهالسلام) برای چه كسی عذاب الهی را در دنیا طلب كرده است؟ 1) كسی كه صلهی رحم را ترك كند 2) كسی كه آبروی مؤمنی را بریزد 3) كسی كه رعایت عفاف را نكند
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 743