نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 770
موضوع: پيامبر رحمت، مايه هدايت امّت
تاريخ پخش: 16/01/86
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندگان عزيز بحث در شبي پخش ميشود که شبِ عيد است، بينندهها بحث را شبِ عيد تماشا ميکنند، شبِ ميلاد باسعادت پيامبر اعظم و ميلاد باسعادت امام صادق (ع). اگر کسي خواسته باشد نقش انبياء را ببيند، پيغمبرها چه نقشي دارند، چه فايدهاي دارند، بايد ببينيم آنهايي که از پيغمبرها جدا شدند چه شدهاند. يک مثلي است در طلبهها ميگويند «تعرف الاشياء باضدادها» يعني اگر شما ميخواهيد ببينيد چشم چي است، چشمت را ببند، صد متر راه برو، اصلا در دنيا روي تو بسته ميشود. يعني ظاهرش اين است که درِ چشم بسته ميشود، اما وقتي چشمت بسته شد، درِ دنيا روي تو بسته ميشود. اگر ميخواهيد ببينيد اين آب چي است، فرض کنيد اين آب تلخ است، حالا اگر آبها تلخ بود، با چه قيمتي آن را شيرين ميکني؟ با چه امکاناتي؟ با چه بودجهاي؟ چقدر وقت ميخواهد، چقدر مغز ميخواهد، چقدر جا ميخواهد، چقدر دردسر دارد. راحت شير را باز ميکنيد ميخوريد، يک الحمدلله هم نميگوييد. اگر ميخواهيم ببينم پيغمبرها چه کردند ببينيم اينهايي که از پيغمبرها جدا هستند چه کردند. دستش را در دست کي گذاشتند؟ کسي که دستش را در دست پيغمبر معصوم نگذارد دستش را در دست يک طاغوت جنايتکار ميگذارد. اگر کسي شب خانه بابايش نيامد، پهلوي هرزهها بايد برود بخوابد. حالا. پيغمبر چه نقشي دارد؟
1- رسالت پيامبر، منّت خدا بر مؤمنان
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، خدا در قرآن خيلي به ما نعمت داده، خيلي خداوند به ما نعمت داده، اما بعد از اين نعمتها را ميگويد يادت نرود، («مَنَّ اللَّهُ» )(آلعمران/164) منت گذاشتيم، يعني در ميان همه نعمتها نعمت پيغمبر و هدايت را خدا گفته «مَنَّ» منت، يعني سنگين است، اين هم که به منّ ميگويند منّ، ميگويند منّ، چند منّ است؟ من يعني سنگيني، وزن. خوب. به مناسبت تولد پيامبر عزيز و امام صادق (ع). خوب.
1- در ميان تمام نعمتها نعمت رهبري معصوم با کلمه منّت آمده. (بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُم) (حجرات/17)منّت گذاشت که شما را هدايت کرد وگرنه اگر هدايت نباشد انسان يک حيوان است، نه حيوان است، از حيوان بدتر است. چون مثلا موش چند کيلو گندم ميدزدد در طول عمرش؟ يک سيلو هم گندم نميتواند بدزدد. يعني همه موشهاي يک کشور يک تشکيلاتي راه بيندازند تصميم بگيرند يک سال مرتب بدزدند، گندم بدزدند، هرگز دزدي يک موشهاي يک کشور به اندازه يک سيلو گندم نميرسد.
آقا به نظر شما همه گرگهاي ايران چند تا پرونده دارند. تمام گرگهاي ايران در دادگستري ده تا پرونده ندارند. اصلا مار چند نفر را ميگزد؟ در ايران در سال مار چند نفر را ميگزد؟ به بيست تا يا سي تا ميرسد؟ نميدانم. زبان من چند نفر را ميگزد؟ مار هرکه را بيايد بغلش ميگزد، زبان من از اين طرف ايران آن طرف ايران را ميگزد. غيبت ميکنيم. مار به جسم ميزند، زبان به آبرو ميزند، يعني با زبان آبروي کسي را ميبرد. يعني اگر هدايت نباشد، اين زبان ما از مار بدتر است. اگر هدايت نباشد، درندگي انسان از گرگ بيشتر است. ولذا خداوند راجع به انبياء ميگويد («مَنَّ اللَّهُ») در سوره آلعمران آيه 164 ميفرمايد («مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ») (آلعمران/164) خدا منّت گذاشت که شما را يک رهبر آسماني داد.
2- پيامبر اسلام، رحمت خداوند براي جهانيان
خوب؛ ديگر چه؟ پيغمبر براي همه رحمت است، («رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ») (انبياء/107) رهبري معصوم، («وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ»)، پيامبر نيست مگر براي رحمت. باقي نعمتها ممکن است رحمت باشد، ممکن است غير رحمت باشد، مثلا آب رحمت است، اما همين آبي که رحمت است ممکن است کسي در آن غرق شود. غذا رحمت است، اما همين غذا ممکن است مسموم باشد کسي را بکشد. ماشين براي گروهي رحمت است، همين ماشين قاتل يک گروه ديگر هم هست. پول براي بعضي رحمت است، همين پول باعث ميشود يک کسي که پول دارد سوءقصد برايش ميکنند، دزد ميآيد خانهاش، يعني بخاطر همين پول به او حمله شد. پس پول هم ميشود رحمت شود، هم قاتل، ماشين رحمت است، قاتل هم هست، آب رحمت است، قاتل هم هست، برادر و خواهر ممکن است رحمت باشند، ممکن است همين برادر و خواهر بخاطر حسادت، خوب برادرهاي يوسف، يوسف را در چاه انداختند. تنها چيزي که فقط رحمت است و هيچ خطر ندارد پيغمبر است، ميفرمايد: («وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً»)، («إِلَّا رَحْمَةً») يعني پيغمبر تو رحمت هستي و ديگر هيچ، آتش رحمت است غذا را ميپزد ولي همين آتش ممکن است خانه را هم بسوزاند. تمام رحمتها ممکن است هم رحمت باشد هم نقمت، يعني هم نعمت هم نقمت، بد نيست اين کلمه را بنويسم، خيليها هم ميدانند ولي بد نيست، بعضي چيزها ميشود رحمت باشد، نعمت يا نقمت. اما پيغمبر فقط رحمت است. الگو است.
3- سيره پيامبر، الگوي گفتار و رفتار مردم
پيامبر الگو است. («لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ») (احزاب/21) در پيغمبر الگو است، («اسوه») يعني الگو، يک کلمه به شما بگويم يک خورده لطيفه ادبي است، نگفته: «لقد کان رسول الله اسوه»، گفته («فِي رَسُولِ اللَّهِ») ميداني («فِي») يعني چه؟ در پيغمبر الگو است، اگر ميگفت: پيغمبر الگو است پدرِ ما در ميآمد، ميگفت خودتان را مثل پيغمبر کنيد، اوه، ما کجا، پيغمبر کجا؟ ميگويد ببين شما که نميتواني مثل پيغمبر باشي، منتهي از کارهاي پيغمبر الگوبرداري کنيد، يعني يک گوشه کارتان لااقل به پيغمبر نزديک بشود. يک وقت ميگويم پولهايت را بده، نميشود، يک وقت ميگويم از پولهايت بده، از پولهايت بده يعني صد ميليون داري هزار تومانش را بده. نگفته پولهايت را بده که مردم سوت بکشند، گفته از پولهايت بده، نگفته: «رسول الله اسوه» گفته: («فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ») يعني در همه کارهاي پيغمبر نگاه کن يک گوشهاش را لااقل يک چيزيات به پيغمبر بخورد، آخر تو هيچ چيزت به پيغمبر نميخورد. پيغمبر راست ميگفت تو دروغ ميگويي، پيغمبر امين بود من خيانت ميکنم، پيغمبر نماز ميخواند باحال، من اصلا نماز نميخوانم يا نماز ميخوانم بيحال. پيغمبر چقدر تميز بود. صبح ميخواندم که يک کسي درِ خانه پيغمبر را زد، پيغمبر ميخواست برود در را باز کند، فوري رفت در آينه خودش را درست کند، ديد آينه دستش نيست، توي ظرف آب خودش را درست کرد و رفت در را باز کرد. آن خانمي که در خانه بود گفت يا رسول الله برو در را باز کن، گفت ميخواهم آرايش کنم، گفت حالا براي در باز کردن هم آرايش؟ گفت بالاخره اين که آمده در را ميزند آدم است، حق به گردن من دارد، آمده تا پشتِ درِ خانه، آن که آدم است حق به گردن من دارد، من نبايد با قيافه ژوليده بروم، آرايش. بيشترين پولِ پيغمبر خرج عطر ميشد.
4- توجه ويژه پيامبر به بهداشت و نظافت
يک روز پيغمبر يک نفر را ديد، ديد موهايش شانه نشده، گفت بيا، اگر حال نداري شانه کني تيغ بزن، اگر ميخواهي زلف داشته باشي شانه کن، اين که هم زلف داري هم شانه نميکني، پيداست تو مديريت مو هم نداري، کسي که براي پشمهاي سرش مديريت ندارد، چطور ميخواهد مدير مملکت شود. تو مدير پشمهاي سرت هم نيستي. يا شانه کن، اگر حالش را نداري ماشين کن.
آبِ دهان را پرتاب نکن. يک بار حضرت ديد يک کسي رفته توي چشمه دارد خودش را ميشويد، فرمود تو چه حقي داري رفتي توي آب آشاميدني مردم داري خودت را ميشويي؟ «لا تفسد» چه حديث قشنگي، «لا تفسد» فاسد نکن، «علي الناس» بر ضرر مردم، «لا تفسد علي الناس مائهم» آب مردم را چرا فاسد ميکني؟ شما حق نداري، بايد بيائي بيرون. نظافتش، عدالتش، حتي شبهايي هم که مريض بود، بستر بيمارياش را امشب اگر نوبت اين خانم بود ميرفت توي اين اتاق بستري بود، فردا شب در بستر ديگر، عدالت. ما يک زن هم داريم عادل نيستيم. منتهي همه ازدواجهاي پيغمبر بعد از پنجاه و دو سالگي بود. پيغمبر براي هوس و عياشي ازدواج نکرد، چون اگر کسي خواسته باشد براي هوس ازدواج کند، در جوانيهايش داماد ميشود. پيغمبر از 52 سالگي تا 63 سالگي چند سال ميشود؟ 11 سال، هفتاد دفعه هم جبهه داشت توي ده سال، ده سال هفتاد تا جبهه، ميانگين ميشود سالي هفت تا، يک کسي که سالي هفت بار بايد برود جبهه يا خودش حضور داشته باشد يا مديريت کند، سنش هم بالاي 52 سال است، به همين خاطر پيغمبر از هيچ کدام هم بچهدار نشد. زنهاي داغديده، شوهرکرده، يتيمدار،
حالا؛ چه دارم ميگويم؟ بحثم اين است. پيغمبر با کلمه «مَنّ»آمده، نميگويد منّت گذاشتيم هوا، اکسيژن، آب داديم، زمين سبز شود، منت، منت، منت داديم چشم به تو داديم، منت داديم، منت داديم، خدا براي هيچ نعمتي نميگويد «مَنّ» ولي براي «هَداکُم» يعني هدايت، براي رسول الله ميگويد منت گذاشتيم، چون چشم را حيوانها هم دارند، اصلا حيوانها چشمشان از ما بهتر است، بعضي حيوانها زير برف هم ميبينند. پرواز ميکني؟ پرواز فرودگاه ميخواهد، حيوانها بدون فرودگاه همه جا ميپرند. ميخوري؟ گاو بيشتر ميخورد، راحتتر ميخورد، پوست کندن و سرخ کردن و ظرفشويي هم ندارد.
5- هدايت پذيري، امتياز انسان بر حيوان
ارزش انسان به تفکر انسان است، به هدايت انسان است، ولذا راجع به پيغمبر ميگويد «مَنّ» همه نعمتها نعمت باشد ميشود نقمت، اما پيغمبر فقط رحمت است، («رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ») يک حديث صبح ديدم، نه ديشب ديدم، جبرئيل به پيغمبر گفت يا رسول الله تو براي من هم رحمتي، چون ميگويد («رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ»)، عالمين يعني جن و انس و فرشته. حتي دستورهاي سخت هم رحمت است. آنجا که ميگويد دستِ دزد را چهار تا انگشتش را قطع کن، اين هم رحمت است، اين معلوم ميشود ناامني است و براي ايجاد امنيت ميارزد دو تا آدم دستش قطع شود ولي منطقه امن شود. پس دست قطع کردن هم امن است. حدود و قصاص هم امن است. يعني پيغمبر مثل معلم، معلم آن وقتي هم که تشر ميزند، پدر آن وقتي هم که داد ميزند، داد پدر هم رحمت است.
خوب؛ در قرآن دو تا صفت براي خدا آمده، صفت که خيلي آمده، دو تا با هم آمده، همان دوتا براي پيامبر آمده، درباره خدا داريم («رَءُوفٌ رَحِيمٌ») (توبه/117) عين («رَءُوفٌ رَحِيمٌ») (توبه/128) هم براي پيغمبر آمده. پيغمبر کيست؟
6- درود مدام خدا و فرشتگان بر پيامبر
بحث را شبي ميشنويم که شب ميلاد پيغمبر است. پيغمبر کسي است که خدا و تمام فرشتهها دائماً بر پيغمبر صلوات ميفرستند. يک آيهاي است که همه ايرانيها بلد هستند، من اين آيه را امروز بگويم. («بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا») (احزاب/56) اين را خيليها فکر ميکنند دعاست، اين دعا نيست، آيه قرآن است، جايش هم سوره احزاب است، در اين آيه هم هفت هشت تا از اصول مديريت آمده، حالا پاي تلويزيون افرادي هستند مديرند، از مديرهاي بالاي مملکت تا يک مدير مدرسه تا يک مدير شهر تا مدير يک کارخانه، مدير در منطقه کوچک يا مدير در کلّ دنيا. مدير يکي از دستورهايش اين است که ميخواهد دستورالعمل صادر کند، براي صدور دستورالعمل چه شرائطي است؟ شرائط دستورالعمل: اگر خواستيد دستورالعمل صادر کنيد چند تا شرط دارد. 1- دستورالعمل بايد قاطعانه و شفاف باشد، يعني در دستور مردم گيج نشوند. اين يک. دوم، دستور دهنده خودش هم به دستورش عمل کند، اگر رئيس پليس ميگويد موتورسواران عزيز کلاه ايمني سرگيرند، خودِ پليس هم اگر سوار موتور شد بايد کلاه بگذارد. 3- مطرح کردن ديگران، ديگران را طرح کن، بگو آقا جان اين قانون را ديگران هم عمل کردهاند. تمام کشورهاي پيشرفته موتورسوارهايش کلاه ايمني دارند. آتش نشاني بيايد بگويد در تمام خانههاي فلان، کپسول آتشنشاني است. محيط زيست بيايد بگويد در تمام دنيا کشورهاي پيشرفته اگر درخت جنگلي را يا درختي را قطع کند بايد جريمه شود، يعني بگوييد ديگران هم به اين عمل کردهاند. آخر يک وقت ميگويي همه بچهها ناخنشان را گرفتهاند، تو چرا نگرفتي؟ همه جوراب پا کردند، تو چرا نکردي؟ اگر گفتي ديگران عمل کردند، اين هم عمل ميکند. پس طرح کن که ديگران هم عمل کردهاند که مردم تشويق شوند. 4- با احترام نام ببر. نگو هوي، يک ليوان آب بده، بگو آقا جان، سلام عليکم حالتان خوب است؟ محبت کنيد يک ليوان آب بدهيد. حسن، پاشو نماز بخوان، بگو حسن جون، فاطي! فاطي چي است؟ فاطمه خانم. با احترام اسم ببريد، اگر ميخواهي مردم گوش به حرفت بدهند، به مردم احترام بگذار. 5- مقابله به مثل؛ اگر خواستي مردم به حرفت گوش بدهند، بگو تو اين کار را بکن، من هم براي تو اين کار را ميکنم. تو بيا منزل ما، من هم ميآيم خانهتان. اين تلفن من است زنگ بزن، خودم تلفني جوابت را ميدهم. بگو من هم ميآيم خانهتان، من هم با تو حرف ميزنم. تو مشکل من را حل کن، من هم مشکل تو را حل ميکنم. 6- دستور بايد جامع باشد، اينطور نباشد که سرش تميز شود پايش بو بدهد، پايش را بشويد سرش بو بدهد، دستور بايد جامع باشد. بدنش تميز است، لباسش کثيف، لباسش تميز است، بدنش کثيف، دستور بايد جامع باشد. فيزيکش خوب است، اما نماز نميخواند، نماز ميخواند، شانزده تا تجديدي دارد. جامع باشد. 7- دستور بايد عاشقانه عمل بشود نه با زور.
حالا؛ من فارسي نوشتم، امتحان هوش، شما دبيرستاني هستيد، امتحان هوش، ببينم شما تفسير ميکنيد به آيه. امتحان هوش، همه اينها که پاي تلويزيون هستند خودشان را امشب امتحان کنند. يک مدير، يک وزير، يک رئيس جمهور، يک مدير مدرسه، استاندارد، فرماندار، هر کي، وقتي ميخواهد دستورالعمل صادر کند، 1- بايد دستورش قاطع و شفاف باشد، 2- خودش هم به دستور عمل کند، 3- به مردم بگويد ديگران هم اين کارها را کردهاند، 4- با احترام اسم مردم را ببرد، 5- به مردم دلخوشي بدهد که شما عمل کنيد، من هم در مقابل يک کاري برايتان انجام ميدهم، دستورش جامع باشد، از مردم هم بخواهد عاشقانه عمل شود، اين هفت تا دستور، يعني اگر يک کسي بخواهد دستورالعمل، آئين نامه، بخشنامه، تمام اينها در آيه هست، اما يک بار ديگر آيه را با هم بخوانيم، («إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا») به مناسبت شبِ ميلاد اين آيه را تکرار کنيم.
7- دقت در نکات و پيامهاي آيات قرآن
اما اول، دستور بايد قاطع و شفاف باشد، از کجا درميآيد؟ از کلمه («اِنَّ»)، («اِنَّ») يعني چه؟ يعني قطعاً، يعني شوخي و برفک ندارد، يعني اين دستور قطعي است، ترجمه کنم، («إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ») يعني همانا، قطعاً خدا و ملائکه به طور دائمي صلوات ميفرستند بر پيغمبر، («يُصَلُّونَ») فعل مضارع است، صلّ، يصلّي، فعل مضارع براي استمرار است، اين را هم ننوشتم، پس شد هشت تا، يعني اگر خواستي مردم هزار تومان کمک کنند، شما خودت بايد ده هزار تومان کمک کني تا مردم هزار تومان بدهند. اگر خواستي مردم سرِ وقت بيايند، خودت بايد قبل از وقت بيايي. اگر خواست يک وکيل و وزيري مردم به حرفش گوش بدهند، بايد بيش از مردم عمل کند، («يُصَلُّونَ») فعل مضارع است، يعني هميشه صلوات ميفرستند، خدا و فرشته هميشه صلوات ميفرستند، تو لااقل يک لحظه يک صلوات بفرست، («يُصَلُّونَ»). دستور بايد قاطع باشد، کلمه («اِنَّ»)، دستور دهنده بايد خودش عمل کند، («اِنَّ اللهَ»)، («اللهَ») خودِ خدا دارد صلوات ميفرستد، يعني خدايي که دستور ميدهد خودش هم دارد صلوات ميفرستد. بگويد از شما بهترها ديگران را هم طرح کند، («ملائکه») ملائکهاي که از شما بهتر هستند دارند صلوات ميفرستند. اسم مردم را با احترام ببر، («يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا») نگفته («يا ايها النّاس») چون («يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا») کلاسش از («يا ايها النّاس») بيشتر است. مقابله به مثل، اينجا ميگويد («صَلّوا»)، اينجا به مردم ميگويد («صلّوا») مردم صلوات، در يک جاي ديگر به پيغمبر ميگويد پيغمبر، تو هم به مردم صلوات بفرست. («خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً… وَصَلِّ عَلَيْهِمْ») (توبه/103) يعني مقابله به مثل کن، اگر به مردم ميگويد («صَلّوا عَلَيهِ») مردم صلوات بفرستيد بر پيغمبر، در جاي ديگر ميگويد پيغمبر، تو هم به مردم صلوات بفرست. يعني حکومت اسلامي حکومتي است که رهبرش به مردم درود بفرستد، مردم هم به رهبر. اگر همه به هم دعا کردند، امّت اسلامي است، امّا اگر همه به هم فحش دادند… در يک خانه اگر همه («قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا») (واقعه/26) اگر همه به هم سلام کردند، اين خانه، خانه بهشتي است، چون («سَلَامًا سَلَامًا») اين بهشت است، اگر همه به هم فحش دادند، معلوم ميشود خانه جهنمي است، چون قرآن راجع به جهنم ميگويد («كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا») (اعراف/38) آن به آن فحش ميدهد، آن به آن فحش ميدهد، اگر در يک خانه و کارخانه و بازار و مزرعه، اگر بد با هم حرف ميزنند، معلوم ميشود اين مدرسه جهنمي است، چون همه با هم بد حرف ميزنند، اگر همه با هم خوب حرف زدند، معلوم ميشود مدرسه، مدرسه بهشتي است، («صَلّوا»)، («صَلِّ» )همه به هم درود بفرستيد.
8- درود به زبان، تسليم در عمل
خوب؛ دستور بايد جامع باشد. نگفته («صَلّوا») با زبان، گفته هم با زبان («صلوا») هم در عمل تسليم («سَلِّموا»). ممکن است کسي با زبان («صَلّوا») ولي در عمل تسليم نيست، يعني ميگويد اسلام را قبول دارم اما خمسش را قبول ندارم. اسلام را قبول دارم، حجاب را گوش نميدهم، اسلام را قبول دارم، زکات نميدهم. اسلام را قبول دارم، نمازش را نميخوانم. ماشين را قبول دارم، اين چرخش را قبول ندارم. ماشين خوب است، چرخ عقبش را باز کن. هر کدام از چرخهايش را باز کني نميرود. يعني («صَلّوا») در زبان، در عمل هم تسليم باشد. تسليمتان هم تسليم باشد، يعني عاشقانه، نه زورکي. حالا که شنيديد من تند تند ميگويم شما بگوييد، امتحان هوش، تمام اينهايي هم که پاي تلويزيون هستند درس امشب را با هم زمزمه کنيد، من فارسي ميگويم شما عربياش را بگوييد، دستور بايد قاطعانه باشد، («اِنَّ»). دستوردهنده خودش هم عمل کند، («اللهَ»). بهتر از شما عمل کردند، پس شما هم عمل کنيد، («مَلَائِکَه»). بهتر از شما هميشه عمل ميکنند، شما لااقل براي يک لحظه عمل کنيد، («يصَلّونَ»)، فعل مضارع، يعني هميشه. اسم مردم را خوب ببر تا به دستورت عمل کنند، («يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»). دستورت ظاهر و باطن باشد، يعني جامع باشد، هم زبان («صَلُّوا»)، هم در عمل («سَلِّمُوا»). تسليمت عاشقانه باشد، نه زورکي و ترس و اجبار، («تسليما»). پس ببينيد اين آيهاي که ما در مسجدها ميخوانيم. ديديد در مسجدها، بعضي مسجدها، («إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا… ») چهار تا ميگويند («اللهم صل…») يعني خيلي بد، اين آيه در سوره احزاب است، آداب مديريت در صدور بخشنامه است، هنوز مزه قرآن را نه چشيدند، نه چشيديم، نه به نسل نو چشانديم. يک بار ديگر، مزه قرآن را نچشيدند، نچشيديم، نچشانديم، شما باور ميکرديد اين آيه سادهاي که در مسجدها ميخوانيم فرمولهاي صدور بخشنامه براي وزير و رئيس جمهور بکند؟ قرآن را بايد برويم سراغش. پيغمبر کيست؟ پيغمبر کسي است که براي ما قرآن آورد، از سادهترين کار، از اينکه بچه ميرود توي اتاق بابايش، در را باز نکن برو، اتاق بابايم است، اتاق بابايت باشد، در بزن، بچههاي سه ساله، چهار ساله حق ندارند درِ اتاق را باز کنند، در بزنند، اگر گفتند بيا بروند تو، از در زدن تا آيهاي ميگويد («فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ») (توبه/12) رهبران کفر را بکشيد. از کشتن رهبران کفر تا تربيت بچه سه ساله پشتِ اتاق ننه، يعني از جزئيترين کار تا کلّيترين کار، پيغمبر يک همچين شبي به دنيا آمد، ميلاد پيغمبر را با ميلاد امام صادق که مروّج مکتب بود با آغاز سالِ نو به همه تبريک ميگويم.
خدايا ما را از بهترين امّت پيغمبر قرار بده. مزه قرآن را توفيق بده بچشيم و به نسل نو بچشانيم. دستِ ما را از دستِ انبياء و اوليا برندار و در دست نااهلان قرار نده. آنهايي که به جاي پيغمبر دستشان را در دست ديگران گذاشتند، قانون از شرق و غرب ميگيرند، خدايا آنها را هم بيدار و نجات مرحمت بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 770