نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 807
موضوع: تربيت، برخوردهاي فرهنگي
تاريخ پخش: 70/08/16
بسم الله الرحمن الرحيم
1- توجه به مسائل فرهنگي كشور
خوشحالم و افتخار ميکنم که در خدمت پدر و مادرهاي عزيز هستم که به خاطر رسيدگي به مسائل آموزش و پرورش منطقهشان احوالپرسي از معلم و مدير و مسئول منطقهشان جمع شدهاند و اگر در تمام ايران افراد مثل من نباشند و مثل شما باشند احوال بچهشان را از آموزش و پرورش بپرسند و کمبودهاي آموزش و پرورش را جبران کنند. تعاون و همفکري و همدلي باشد. آموزش و پرورش هيچ مشکلي ندارد و اگر آموزش و پرورش هيچ مشکلي نداشت، موتور جمهوري اسلامي قوي است. بيشترين بودجه و همت بايد صرف آموزش و پرورش شود. من به عنوان يک طلبه اين جا شهادت ميدهم که اگر حساب کنند سخنرانيهايي که من براي بزرگسالها در خيابان بازار کردم در کل عمر 46 سالهام شايد 20 تا 30 تا باشد اما سخنرانيهايي که براي نسل نو حالا يا در جبهه يا در پادگان يا در دانشگاه يا در دبيرستان کردم چندين برابر باشد و من خوشحالم و خدا رحمت کند شهيد مظلوم بهشتي را يک روز زنگ زدند منزل ما تشريف آوردند منزل ما و فرمود که: من از تو خوشحالم به دليلي و از تو نگرانم از دليلي. خوشحالم که تو در معلمي، معلم قوي هستي. نگرانم تو را ببرند يک مسئوليتي بدهند دست از گچ و تخته سياه و نسل نو برداري. آمدهام به شما بگويم دست از کارت برندار که مقدسترين کار اين است. مقدسترين کار نسل نو و تربيت نسل نو است و شما هم که در اين کار حمايت ميکنيد من از همه انجمن اولياء و مربيان و از همه شماها که اين کار را کرديد و ميکنيد و همه ايرانيها که در اين راه قدم بر ميدارند تشکر ميکنم. اين کار، کار حسيني است امام حسين(ع) وقتي فهميد معلمي به بچهاش کلمهاي ياد داده شما ميدانيد که چقدر تشکر کرد. و اما بحث ما، بحث ما راجع به بر خوردهاي فرهنگي و تربيتي است. اين بحث براي پدرها و مادرها طلبهها معلمين امور تربيتي آموزشيارها هر کسي که افرادي تحت سرپرستي آنها هستند. برخوردهاي تربيتي. من 30 تا نکته در اين يادداشت نوشتهام تند تند ميگويم اما حالا از اين 30 تا نکته روش کلاسداري هست. روش تربيت هست روش پيش نمازي هست اصلا هر پدري و هر مادري مفيد است برايشان چون اين حرف من نيست اگر از من بود خوب نبود مال قرآن است.
2- توجه به خداوند در كارها
اول مسأله جهت الهي داشتن. اين قدم اول است که «اقْرَأْ» مهم نيست «بِاسْمِ رَبِّكَ» مهم است. دنياي اقرا ديديم چه کرد يعني دنياي با سواد چه کرد مهمترين کشورهاي با سواد اروپا و آمريکاست که آمار باسوادهايش و تخصصش خيلي بالاست. نتيجه تمدنها و تجددها و تخصصها اين شد که چند تا با هم شريک شدند آمريکا و چند کشورها براي تنبيه صدام به خاطر حمله به کويت عراق را بمباران کردند زير پاي صدام شل شد. گفتند: اين جانور را برداريم و گفتند اگر برداريم شايد عالمي بيايد در عراقي نظير شهيد آيت الله صدر. گفتند: اگر بنا است شهيد آيت الله صدر و امثال او سرنوشت مردم را تعيين کنند. صدام از او بهتر است. اين خلاصه سوادي است که جهت الهي ندارد بنابراين آدم اگر انتقاد ميکند براي خدا کند تعريف ميکند براي خدا کند چون اگر چيزي براي خدا بود ميماند در عروس و داماد، ازدواج، حديث داريم: اگر کسي زني را انتخاب کند براي شکلش يا براي پول و جهازيه و ارث پدرش پول و جهاز و شکل قابل تغيير است پس علاقه هم قابل تغيير است. اما اگر ازدواج بر اساس يک کمالي باشد، کمال ثابت است حق ثابت است علاقه هم ثابت ميماند. بنابراين اصل اين است که زير بناي حرکتها جهت خدايي داشته باشد. من اگر شما را به خاطر خدا دوست داشته باشم پولي بدهي يا ندهي جواب مرا بدهي يا ندهي چون اين دوست داشتن به خاطر خداست، ثابت است نه عقدهاي ميشوم نه قهر ميکنم نه انتقام ميگيرم. اما اگر خدا نبود، ذرات اگر دو تا ذرات اگر دو تا پارچه بودي ميگويي نه من براي اين کادو پارچه برده بودم متري فلان تومان اين براي من آورد فلان مبلغ يک خورده نرخ کم و زياد شود، علاقهها دشمني ميشود دشمني که دوستي ميشود دوستيها دشمني ميشود اولين برخورد اين است که جهت يک برخورد اساسي داشته باشد چرا ايشان را دوست داري؟ چرا اين کار را ميکني؟ معلم اگر براي خدا درس ميدهد، قداست کارش او را نگه ميدارد اگر هم از فقر بسوزد و خيلي از آنها بندگان خدا صورت خود را با سيلي سرخ نگه ميدارند اما چون کار مقدس است دست نميکشد. اما اگر جهت الهي نباشد بگويد براي امرار معاش. بعد ميگويد ميداني برويم سيگار فروشي در آمدش بيشتر است جهت الهي که نباشد زود آدم تغيير شغل ميدهد. تغيير فکر ميدهد. تغيير فکر – تغيير سليقه – تغيير شغل – تغيير همسر يک همسري گرفته براي خدا حالا يک مسئلهاي پيش آمده زود، ما داشتيم آدمي که سازمان زمين و شهري وقتي ميخواسته زمين بده گفته زمين به کسي ميدهد که هم خودش هم خانمش زمين نداشته باشد. اين به عشق زمين خانمش را طلاق داده يعني همچين جانورهايي ميشود يعني علاقه وقتي اساس علاقه، زمين بود آدم دست از خانه و زندگياش هم برميدارد. و به اين بلا مبتلا ميشود که غرب مبتلا شده که در يک همه پرسي که کرده بودند 85 درصد در يکي از کشورهاي غربي گفتند ما امنيت خانوادگي نداريم. چون اساس بر لذت فوري است. لذت فوري هر کس بهتر امروز شيرينتر، خلاص.
3- زبان خوب داشتن
نرم گويي، نرم خويي در برخوردها، نرمي خيلي مهم است که آدم با چه زباني بگويد. حديث داريم: اگر ميخواهي دخترت گوش به حرفت بدهد، خانم بگو يعني به جاي اينکه بگويي فاطمه بيا. بگويي فاطمه خانم بيا کلمه خانم در انجام ماموريت سرعتش بيشتر است. من خودم گاهي وقتها خيلي خسته هستم. تلفن ميکنند، بله، اگر احوالپرسي گرم و نرمي بکند بعد حرفش را بزند؛ خود خدا، خدا اگر صاف حرف ميزد شايد گوش نميدادند. اول ميگويد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» انبياء ميگفتند: (أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمينٌ) (اعراف /68). داريم که: به فرعون هم که حرف ميزنيد نه ما از موسي بهتريم نه طرف ما از فرعون بدتر. موسي بزرگ به آن فرعون کذايي. خدا ميگويد: با او نرم حرف بزن. بسياري از برخوردها به خاطر اينکه خشن است البته ما در اسلام خشونت داريم در اسلام کتک داريم در اسلام شلاق داريم در اسلام (وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ) (توبه /73) داريم خشونتهاي قرآن را بنويسم: (مِائَةَ جَلْدَةٍ) (نور /2) يعني صد شلاق؛ اضرب در قرآن هست «وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ» در قرآن هست (مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في دينِ اللَّهِ) (نور /2). يعني غصهات نشود. يک خشونتهايي داريم اما اين خشونتها معمولا مال مجرمين است. مجرم و منافق و قاتل. خوديها به خاطر مسأله جزيي، اصل بر نرمي است. قرآن ميگويد: (وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك) (آلعمران /159). اگر زشت حرف ميزدي از دورت فرار ميکردند در بعضي شهرها و روستاها هست. وقتي صدا ميزنند همديگر را مثلا ميگويند فلان احمق تعبيرات زشتي است. توقع نداشته باشيم اگر زشت حرف ميزنيم زمان شاه در ارتش گاهي از افسران ارشد به سربازها زشترين حرف را ميزدند. حرفهاي مادر فلان خواهر اصلا خيلي لات. حرف زشت به دشمن هم نبايد زد. در لشگر طرفداران حضرت علي(ع) يک حرف زشتي زدند به طرفداران معاويه. اميرالمؤمنين فرمود: چرا حرف زشت زديد. گفتند: آقا دشمن است شمشير آورده ما را بکشد. گفت: جنگ ميکنيم اما حرف زشت نميزنيم. حرف زشت اثرش از چاقو بيشتر است. گاهي دو نفر با هم دعوا ميکنند مشت و لگد و پاشنه کش و هر چه گيرش آمد به هم ميزنند وسط کتک کاري ميگويد دزد ضمن اينکه ميگويد دزد کتک کاري هم ميکنند. بعد هم ميآيند آشتي ميکنند در آشتي کنان ميگويد شما وسط کتک کاري گفتي دزد. من مگر چه دزديده بودم. ميبيني جاي سيلي خوب شده آن کلمه دزد مانده. ما حق نداريم زشت حرف بزنيم مادر حق ندارد با بچهاش زشت حرف بزند. زن با شوهر حق ندارد زشت حرف بزند. آيت الله حاج آقا رضا همداني از علماي بسيار مهمي است کتابي مهم هم نوشته علما کتابش را ميخوانند. بسيار مهم است آيت الله عظمي حاج آقا رضا همداني ايشان ميآمد مسجد يک بار به مسجد نيامد. گفتند: چرا نيامدي گفت: من فکر ميکنم از عدالت افتادهام. براي اينکه خانم من از من راضي نيست. اگر برويد خانم را راضي کنيد من ميآيم مسجد. مردم آمدند سراغ حاج خانم که چه بوده قصه. بعد معلوم شد که يک برخورد بدي کرده بعد هم پشيمان شده که چرا همچين برخوردي کرده مردم واسطه شدند خانم از آيت الله راضي شد آيت الله پاشد آمد مسجد. اميدوارم خانم من امشب پاي تلويزيون نباشد.
4- روان و ساده حرف بزنيم
مسأله ساده گويي. در برخوردها روان حرف زدن. خيليها که موفق نيستند در سخنراني در منبر در کلاس داري روان حرف نميزنند. آسان حرف نميزنند. آسان گفتن ارزش است چه دليل دارد که ميگويي مباني ايدئولوژي. خوب بگو اصول عقايد. اصول دين چه دليل دارد که بگويي جهان بيني. خوب بگو ديد. جهان بيني يعني ديد. جهان بيني الهي يعني ديد الهي جهان بيني مادي يعني ديد مادي ما خودمان هم به هم ميگوييم و آقا نظرت چيست؟ ديدت چيست؟ اوضاع را چگونه ميبيني؟ اين هستي بند به قدرتي هست يا نيست؟ اگر معتقدي اگر بند به يک قدرتي است. ميشود، ديد الهي. خيلي ميشود جهان بيني و ايدئولوژي را آسان گفت. در اين مقطع زماني. خوب بگو حالا. خيلي از افرادي که نميتوانند تماس برقرار کنند، سنگين حرف ميزنند. به مقدار فهم حرف زدن. هر کسي يک ديدي دارد يک فهمي دارد. هر کسي يک چيزي براي جاذبه دارد هر کسي به يک چيزي علاقه دارد. قرآن ميفرمايد: به بت پرستها فحش ندهيد. براي اينکه آنها هم فحش به خداي شما ميدهند. اين بت براي آنها مقدس است به مقدسات مردم فحش ندهيد. من که بچه بودم در کاشان، يهودي بود. بعضي از اين مسلمانهاي چه بگويم بعضي از مسلمانها من ميديدم يک يهودي را ميگرفتند ميگفتند که به حضرت موسي يک جسارت کن ما ولت ميکنيم. بابا حضرت موسي(ع) پيامبر ما هم هست. ما حضرت موسي را خيلي دوست داريم. حالا چون او يک يهودي است. فکر ميکنيم بايد مقدسات او را فحش بدهيم. يا مثلا فرض کنيد اين مادر عصباني ميشود. دفتر بچهاش را پاره ميکند. اين خيلي اثر تربيتي دارد اين مشق بچه است به مشق خود عشق ميورزد. کتاب او را پرت ميکند يک کسي که يک چيزي را دوست دارد وقتي عروسک دختر بچه عروسک درست کرده مسخرهاش که ميکني تحقير ميشود. اين عروسک همان اندازه که بچه براي شما ارزش دارد اين عروسک براي آن بچه ارزش دارد. لذا اگر عروسک او را بوسيدي به عروسک او احترام گذاشتي به مقدسات او احترام گذاشتي او هم به حرفهاي شما گوش ميدهد اما اگر شما به او احترام نگذاشتي گفتي اين عروسک چيست؟ برو فلان کار را بکن. به مقدسات توهين کردن ولو مقدسات موهومي. بله تدريجا بايد فرهنگ را برد بالا. تا خودش کنار بگذارد.
5- اخلاقيات را از خودمان شروع كنيم
مسئله ديگر از خود شروع کردن. ما اگر خواستيم مردم راه بيفتند بايد از خودمان شروع کنيم قرآن اول ميگويد: «ثِيابَک» پيامبر اگر ميخواهي مسأله بهداشت را در جامعه راه بيندازي (وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ) (مدثر /4) لباسهاي خودت را اول تميز کن. حديث داريم: رسول اکرم(ص) گاهي که ميخواست لباسهايش را بشويد در آب جوش ميجوشاند همين ضد عفوني که الآن ميکنند. خيلي پيامبر(ص) به اين مسائل دقت ميکرد. حديث داريم: گاهي که حضرت ميخواست مرغ ميل کند مرغ را ميآورد در خانه خودش نگه ميداشت مدتها. آب و دانه ميداد که تغذيه مرغ…، اصلا ميدانيد چرا حيوانهاي گوشت خوار براي ما حرام است چون حيوانهاي گوشتخوار هر لاشهاي را ميخورند. ما بايد يا سبزي بخوريم يا اگر گوشت مصرف ميکنيم گوشت حيوان علفخوار را مصرف کنيم. يعني يا مستقيم به سبزي يا با يک واسطه به سبزي ميرسيم. اگر ميخواهي مسأله تغذيه بهداشتي باشد اول لباس خودت بعد (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ) (احزاب /59) اول به دخترهايت بگو. اول به دخترهاي خودت بگو و بعد به خانمت بگو. بعد و بعد به زن مردم بگو. مردم حواسشان جمع است. در فرودگاه چين ميخواستم سوار هواپيما بشوم بيايم ايران مسافرهاي ژاپن هم بودند مسافرهاي ژاپن با مسافرهاي چين ملحق شدند در سالن که بيايند ايران. ما تا وارد سالن شديم يک صلوات فرستادند ما قيافهها را ديديم اين قيافهها صلوات فرست نيست. خوب از سفارتخانه هم يکي دو نفر براي بدرقه ما آمده بودند. گفتيم بالاخره اين صلوات، صلوات چه بود. به خودم گفتم برويم جلو ببينيم چه ميشود. رفتيم ديديم جمعيت دورم را گرفتند. آقاي قرائتي. احوال شما فلان. زمان جنگ بود در چين هم يک سري چيزها ارزان بود مثلا دسته عينک اينجا مثلا 700 تومان بود آنجا ده تومان. که اگر نيم کيلو دسته عينک در ساک ما بود چند هزار تومان گيرمان ميآمد. و لذا خيليها را مجاني ميبردند چين که ساک خود را طرف بياورد. بازاريها ميفهمند که من چه ميگويم. يعني دلالها بيشتر گفتند: آقاي قرائتي يک چيزي بگوييم ناراحت نميشويد؟ گفتم: نميدانم چه ميخواهي بگويي. حالا بگو. گفتند: اگر اجازه بدهي ما ساک شما را بگرديم. ساک ما را ريختند وسط و ديدند چيزي نيست. ساک را بستيم بعد سلام و عليک و خيلي. ما ديديم که اگر ما ميخواهيم بگوييم يک حرفي بزنيم مردم حساس هستند که بنده که حديث ميگويم در ساکم چه چيزي است. البته من نميخواهم بگويم من عمل ميکنم. من به آيت الله مدني شهيد محراب گفتم: آقا من ميخواهم در تلويزيون حرفهايي را بزنم خودم در عمل ميلنگم. گفت: يک هفته لااقل عمل کن. که خيلي چيز نباشد. مثلا ميخواهي نماز شب بگويي مثلا يک هفته نماز شب بخوان بعد بگو. اگر ميخواهيد بگوييد پذيرايي ساده باشد که رفت و آمدها بيشتر باشد بايد دو سه نمونه خودت ساده پذيرايي کني بالاخره کنارش بايد لااقل يک جفت کفش با خودش باشد. حالا درست نيست کنارش پابرهنه باشد. کوزه گر از کوزه شکسه نباشد. يک خورده از خودت شروع کن.
6- نقاط قوت را قبول كنيم و با بدها مبارزه كنيم
مسئله ديگر در برخوردهاي تربيتي نقاط قوت را بايد يادمان نرود. گاهي وقتها افرادي ميرسند از يک چيزي بدشان ميآيد حمله ميکنند اين حمله بد آموزي دارد. آقا ول کن بازي را. خوب بازي را دوست دارد. او به بازي عشق ميورزد بازي محبوب اوست شما به عاشق ميگويي معشوقت را ول کن مگر ميشود. اگر به تو بگويند اسکناس را ول کن مگر ول ميکني. ولي بايد نقاط قوت او را گرفت. پيامبر ما در قرآن وقتي ميخواهد در باره آبجو صحبت کند ميگويد: ببينيد شراب و قمار يک فايدههايي دارد بالاخره برد و باخت ايام فراغت را پر ميکند آدم را سرگرم ميکند تمرکز فکر ميآورد قمار شراب، کشاورز به نان و آبي ميرسد که انگور ميکارد کارخانه شراب سازي يک مشت کارگر دارد. دولت کلي ماليات ميگيرد بالاخره شراب دهها هزار نفر را به نان ميرساند ميگويد اين درست است. يک منفعتهايي دارد. بعد ميگويد (وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ) (بقره /219) ولي ضرر آن بيشتر است و جالب اينکه يک نکته قرآني به شما بگويم. نکتههاي قرآني غوغا ميکند. الله اکبر هرچه در قرآن فکر ميکني چيز نو گيرت ميآيد. ما هفته گذشته (خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ) (اعراف /31) را تا حالا سه تا معنا ميکرديم. آيه قرآن است يعني وقتي ميرويد مسجد زينت هم با خودتان ببريد. آيه قرآن است ميرويد مسجد با لباس کثيف نرويد. حتي حديث داريم که زن وقتي ميخواهد نماز بخواند طلا گردن کند. طلا ندارد نقره اگر نقره ندارند حديث داريم حتي اگر يک چرمي هست يک نخي هست هر چه هست زن با زينت نماز بخواند. داريم هر که ميرود مسجد زينتهاي خود را به مسجد ببرد. ما زينت را در تفسيرها تا حالا سه تا معنا کرديم بعد اخيرا يک معناي نو گيرمان آمد. زينت را معنا کرديم: 1- لباس و عطر 2- يک تفسير گفت زينت مسجد امام است يعني براي مسجد امام خوب انتخاب کنيد 3- وقار اما اخيراً يک معناي نو تفسير شده است و به دلم چسبيد اين است زينت يعني وقتي ميرويد مسجد پول با خودتان ببريد. خشک و خالي نرويد. 10 تومان 50 تومان 20 تومان، 100 تومان. پول بگذار در جيبت. دست بچهات را هم بگير. چون قرآن ميگويد: (الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا) (كهف /46). مال و بچه زينت است وقتي ميروي مسجد هم بچهات را ببر که بچهات نماز خواندن تو را ببيند هم پول در جيبت باشد که اگر آنجا خواستند به فقيري کمک کنند تو هم کمک کني. در يک جا قرآن ميگويد مال و بچه زينت است در جاي ديگر ميگويد هر دو زينت يعني مال و بچه را ببر مسجد. يعني اسکناس و فرزند. مشروبات الکلي براي مغز و اعصاب و نسل و کليه و قلب براي دستگاه تنفس و… مشروبات الکلي براي همه اينها مضر است به اتفاق دوست و دشمن و مسلمان و بيگانه اما در عين حال قرآن نميگويد شراب نخور براي اعصاب و چشم و گوشات ميگويد شراب نخور چون علاقهها تبديل به کينه ميشود. يعني اسلام نظرش به مسائل اجتماعي و اخلاقي و معنوي بيش از مسائل چشم و گوش و اعصاب و اينهاست. خوب از خود شروع کنيم نقاط قوت را قبول کنيم. حتي اگر از مشروبات الکلي (مشروبات الکلي در همه اديان حرام است) حالا بگذريم که مسيحيها به خاطر اينکه تحريف شده انجيل آنها يک حرفهاي چرندي ميزنند متاسفانه که ميگويند حضرت عيسي(ع) با مريم رفت عروسي شراب کم آمد آبروي صاحبخانه داشت ميريخت آمدند به حضرت عيسي گفتند در عروسي شراب کم آمده گفت غصه نخوريد خمرهها را پر آب کنيد من با معجزه شراب ميسازم. خوب متاسفانه اين چرنديات هست. شراب در همه اديان حرام اما اسلام وقتي ميخواهد بگويد شراب حرام است منافعش را ميگويد. (وَ مَنافِعُ لِلنَّاس) (بقره /219). مسئله ديگر که در برخوردهاي تربيتي لازم است قبول کنيم. سنتهاي خوب را تعقيب کنيم. سنت پذيري و سنت شکني. بعضي سنتها را بايد بپذيريم بعضي سنتها را بايد بشکانيم. درباره سنت پذيري قرآن يک آيه دارد درباره سنت شکني هم يک آيه دارد. سنت يعني عادت. بعضي عادتها را ما بايد قبول کنيم عادات خوبي است. عيد نوروز همه لباس نو ميپوشند ميروند صله رحم ديد و بازديد. خوب يک کار خوبي است حالا ما چه دليل دارد که بگوييم نه. يک سنتي که خوب است انجام بدهيد حالا اگر به عقيده خودت هم نيست. حديث داريم: يک کسي يک جک گفت. همه خنديدند. پيامبر هم لبخندي زد بعد فرمودند: من خندهام نگرفت ولي براي اينکه طرف خيط نشود ما هم لبخند زديم. بالاخره يک سري جاها بايد مماشات کرد حالا تابوتي را دارند ميبرند همه عزا دارند حالا شما خندهات گرفته خوب خودت را نگه دارد. يک جاهايي بايد انسان… مريض هستي بايد روزه بخوري خوب بخور اما حالا که ماه رمضان است همه روزه هستند شما علني روزه نخور يعني يک جاهايي بايد مراعات جامعه و مردم را کرد يعني بايد به سنتها احترام گذاشت قرآن درباره سنت پذيري ميگويد: (فَبِهُداهُمُ اقْتَدِه) (انعام /90). يعني يا رسول الله نگو من پيامبر اولواالعزم هستم با اينکه از همه پيامبرها مهمتر هستي اما قبل از تو پيامبراني بودند عادات خوبي را آوردهاند شما آن سنتهاي انبياء پيشين را قبول کن. يک سري جاها بايد سنتها را شکست. يک آيه درباره سنت شکني داريم، اين است: شما ميدانيد که پدر حق ندارد زن پسرش را بگيرد اما زن پسر خوانده را که ميشود گرفت. شخصي بود به نام آقاي زيد. اين زيد پسر پيامبر نبود پيامبر پسري نداشت پسر کوچکي داشت در کوچکي از دنيا رفت. اين زيد پسر خوانده بود داماد شد بعد خانم خود را طلاق داد. ميگفتند همينطور که آدم زن پسر را نميتواند بگيرد زن پسر خوانده را هم نميشود گرفت. رسول خدا مامور شد از طرف خدا. گفت: يا رسول الله اين زن پسر خوانده را بگير تا اين سنت بشکند. (سنت شکني) يک سنتهايي را بايد شکست يک سنتهايي را بايد حفظ کرد. مسأله ديگر، مسأله را بايد عادي جلوه داد. گاهي وقتها در برخوردهاي تربيتي آدم فکر ميکند چه سخت است؟ نه سخت نيست. خيلي هم آسان است. چيزي نيست پدر خوب و معلم خوب وقتي ميخواهد يک کسي را تربيت کند قصه نمونههايي را بايد بگويد. وقتي آدم نمونههايي را ديد قصه برايش طبيعي ميشود. در يک خوابگاهي رختخواب نيست شوفاژ نيست مشکلاتي هست اول زندگي عروس و دامادها هزار تا مسأله دارند. اول طلبگي اول هر کاري اول کاسبي اول کارمندي کارمندان اداره انسان وقتي به مشکلات رسيد بايد عادي برخورد کند. آقا اين قرآن است پيامبر مشکلي داري طوري نيست تمام مشکلاتي که تو داري همه دارند عادي است. مکه ميرفتم يک کسي رسيد شروع کرد به گريه کردن گفتم: چه شده است. گفت: گم شدهام… گفتم: خوشا به حالت تو تنها گمشدهاي من با کاروانم و قافله همه گم شدهايم او خنديد راحت شد. گاهي وقتها در برخوردهاي تربيتي آدم بايد بگويد آقا جان اين مشکل. طوري نيست. اين مشکلاتي که تو داري ما هم داشتيم. انسان خوب است مشکلاتش را برود به ديگران بگويد تا يک مقدار تسکين شود سختيها را بگويد تا ديگران تسکين شود. امروز بعد از ظهر من ميخواندم که علامه مجلسي يک پدر دارد يک پسر. پسرش گفت: من در چهار سالگي نماز ميخواندم و حديثهايي را بلد بودم و به بچه حديثها را ميگفتم. نمونههايي را آدم داشته باشد نمونه پسر خوب نمونه دختر خوب ما همه چيز نمونه داريم. اگر خواستيد طرف را جذب کنيد بايد قصه را آسان کنيد. اگر يک مدير دبيرستان رفت در صف اول ايستاد و در نماز جماعت دبيرستان. وقتي مدير ايستاده براي نماز بچهها هم براي نماز ميايستند. وقتي تيمسار ايستاده براي نماز سرباز هم براي نماز ميايستد. وقتي تاجر بايستد کاسب هم ميايستد براي نماز. (عادي سازي) دعوت به تملق نکشد. در برخوردها بعضي وقتها در برخورد آقا خدا سايهات را از سر ما کم نکند آقا واقعا… آقا چه خبر است؟ دعوت بکنيد اما ناز نکشيد. خداوند در قرآن بارها ما را دعوت کرده «وَ اعْبُدُوا». چشم. «وَ اتَّقُوا». چشم. «آمِنُوا». چشم… اينقدر دعوت کرده به تقوي، ايمان آخر اين هم گفته: نميخوابي به درک. ان تکفروا اگر کافر بشويد (إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً) (ابراهيم /8). اگر همهتان سجده نکنيد هيچ خدا کمبودي… من که ميگويم سجده کن براي اين است که تو رشد کني. ما وقتي بررسي ميکنيم بعضي از پسرها و دخترهايي که نماز نميخوانند ميبينيم بابا و مادرش نماز نميخواند. شما پدر و مادر اگر نماز نخواندن شما يا کاهلي نماز شما يعني اگر شما با هر لباس نماز خواندي، بچهات هم ياد ميگيرد. با چشمهايش فيلم برداري ميکند تمام حرکات شما را انجام ميدهد. نماز خواندن پدر و مادر بچه را نماز خوان ميکند. نگذاريم بچههاي ما به توسط ما که نماز ميخوانيم، کاهلي نکنيم. و من درباره نماز بخصوص نماز جمعه اين را بگويم چون به من گفتند که: شما چرا اخيرا درباره نماز جمعه حرف نزدي. راست ميگويند من قبلا ميگفتم نماز جمعه يادتان نرود، ولي اخيرا نگفتهام يادتان نرود. اما حالا يک چيز نو برايتان بگويم. در همه واجبات (نماز را بگذاريم کنار) روزه و خمس و زکات و جهاد و امر به معروف و نهي از منکر و تولي و تبري اينها واجبات ما است در همه اين واجبات از همه واجبتر نماز است. باز نمازهاي واجب چند تا داريم نماز آيات، نماز ميت، نمازهاي يوميه. در همه اين نمازها نمازهاي يوميه مهم است. در نمازهاي شبانه روزي قرآن يک آيه دارد مال نماز ظهر ميگويد: (حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى) (بقره /238). روي نماز وسطي خيلي دقت کنيد يعني قرآن روي نماز ظهر يک خورده عنايت بيشتري دارد. بعد سؤال ميکند جمعه چه؟ ميگويد: نماز جمعه. مثلا حج واجب است. جهاد واجب است. شما که جبهه بوديد شما که حج ميخواهي بروي در همه واجبات نماز واجبتر است. در همه نمازهاي واجب نمازهاي يوميه واجب است. در نمازهاي يوميه نماز ظهر در نماز ظهر نماز جمعه. حالا اگر اين را حساب کنيد آن وقت در نماز جمعههاي همه کشورها نماز جمعه ايران از همه فازش بيشتر است. چون باقي نماز جمعهها خيلي بي خاصيت است کشورهاي عربي نماز جمعهشان يخ يخ است. البته حرف ديگري هم هست يک خورده مال نوافل آن باشد براي بعد.
7- خوبي را تشويق كنيم
در برخوردها جهت الهي داشتن، نرم گفتن، آسان گفتن، به مقدار فهم حرف زدن، احترام به مقدسات، از خود شروع کردن. گاهي وقتها اگر پدري پاي سفره نشسته کمک ميخواهد. بگويد سر سفره نمک نيست. خود پدر و مادر بلند شود نمک را بياورد. بچه ياد ميگيرد که دستور ندهد. اما اگر بابا گفت: بلند شو نمک را بياور يا الله. تو هم پا شو آب بياور. اين امر و نهي کردن بچه را مستبد بار ميآورد. چون در خانهاي بار آمده که پدر و مادر استبداد داشتند. مادر اگر به شوهر خود گفت دست شما درد نکند دختر هم به شوهرش در آينده خواهد گفت دستت درد نکند. اما اگر خانم نشسته جنس را آوردند به جاي دستت درد نکند بگويد کور نرود بازار بازار ميگندد. خوب اين بچهات ميبيند و فردا اين دختر کوچولو به شوهرش ميگويد کور نرود بازار… گناه آن بچه کوچولو به گردن اين مادر است. چون هرچه دارد از اين مادر دارد. تشويقها؛ دزد حرفهاي را که بارها دزدي کرده و رفته زندان آخر بنا شد اعدام کنند او را. لحظه اعدام گفت ميخواهم يک کلمه بگويم. خداحافظي کنم با مادر. مادر را آوردند زبان مادرش را گفت بگذار در دهان من. مادر خيال کرد خداحافظي است زبانش را گاز گرفت. گفت: اگر بچگي که رفتم تخم مرغ دزديدم نميگفتي آفرين. اگر آن روز لبخند نميزدي من دزد حرفهاي نميشدم. برخوردها خيلي اثر ميکند. خدا ميداند سجده مادر روبروي دختر چقدر اثر دارد. يک زن و شوهر اگر به هم اقتدا کنند يعني زن شوهر را عادل بداند دختر نگاه ميکند بابا جلو ايستاده، مملکت اسلامي بايد همينطور باشد. رئيس اداره رئيسي است که هم پرسنل پشت سراو نماز بخوانند. آن وقت اسلامي هست. مسئله ديگر دعوت بکند ولي ناز نکشد، تملق نکشد.
8- تداوم و پشتكار داشتن
تدريجي باشد مسأله تدريج. ببينيد آقا اين قرآن مدت 23 سال نازل شد گاهي به يک بچه امور تربيتي ميگويد آقا ميخواهم روزي 40 تا آيه حفظ کني خوب روزي 40 تا تدريجي نيست پيامبر ما حديث داريم: بيش از 10 تا آيه نميگفت حفظ کنند. متاسفانه رفتم مسجد الحرام ديدم از اين معلمهاي سعودي نشسته و يک چوب دست گرفته با چوب ميگويد اين را حفظ کنيد. اولين کلمه «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» (بحارالانوار/ج18/ص202) کم کم. پشتکار؛ در برخوردها گاهي وقتها طرف حرف ميزند ميگويد برو بابا ما که گفتيم گوش نداد. خوب چند بار گفتي. يک لبو فروش که لبو ميفروشد مثلا ميگويداي لبو ميبيند هيچ کس نخريد از صبح ميايستد تا شب. اصلا ميدانيد براي چه پيامبرها چوپان بودند غير از چند تا پيامبر بقيه پيامبرها چوپاني ميکردند. براي اينکه رسول اکرم(ص) بايد بايستد 12 ساعت تا يک بزغاله سير شود. بايد تمرين حوصله کند. مي گويد: (وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها) (طه /132). (مقاومت کن). گاهي ممکن است چوب سفت را تبر اول نشکند. تبر دوم. گاهي ممکن است از کانال محبت نشکند از کانال تهديد بشکند. گاهي از هيچ کانالي نميشکند کانال سومي بايد پيدا شود. خيلي از افراد در برخوردهاي تربيتي ميگويند ما گفتيم گوش نداد. مسئله تشويق خيلي مهم است. قرآن درباره تشويق ميفرمايد: (هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ) (احزاب /43).
9- تشويق و تنبيه با هم باشد
اگر خواستيد مردم را از ظلمات به نور دعوت کنيد، راهش تشويق است. معلم نمره 20 ميدهد آن وقتي که نمره 20 ميدهد. ميگويد آفرين فرزندم آن وقت کنار اين جمله بگويد دختر عزيزم و يک نصيحت بکند. اين نصيحتي که زير نمره 20 است اثر ميکند. اما اگر يک معلم يک صفر بدهد اين هم صفر قد در قوري بعد بنويسيد دختر عزيزم بابا آخر نصيحت زير نمره صفر. کاشي بايد پشت آن سيمان باشد تا بچسبد آن شبي که شما براي دخترت گوشواره ميخري حرفهايت اثر دارد. آن شبي که شما با خانمت ميروي بازار خريد آن شب سفارش به تقوا مهم است. و لذا حديث داريم وقت مسافرت مرد خانم را سفارش به تقوا کند. چون مرد که ميخواهد برود بيرون خانم تا لب در خانه ميآيد حالا ولو براي گرفتن اسکناس. مرد که ميخواهد برود بيرون چون خانم ميآيد لحظه خداحافظي به خانم بگويد من رفتم مواظب خودت و دخترهايت باش و پسرهايت باش آن کلمه آخر، مواظب باش ميماند در ذهن. پيامبر ما وقتي به پيامبري رسيد سه سال مخفيانه تبليغ کرد. آخرش آيه آمد که ديگر بس است علني بگو. يک حيواني يک بزغالهاي خانه پيامبر بود. به اميرالمؤمنين دستور داد يک آبگوشتي راه بينداز. آبگوشت را خوردند بعد از آبگوشت رفت صحبت کند ابولهب بلند شد رقصيد. و بازي درآورد و جلسه را از موقعيت انداخت که ديگر بعد از اين حرکات زشت ابولهب ديگر حرف نميچسبد. پيامبر فرمود: اين سور هدر رفت يک آبگوشت ديگر راه بينداز. الآن ديگر آمادگي نيست. من خوشم آمد از يک آخوندي. بردنش نماز بخوانند براي ميتي. گفت: اين زن هست يا مرد گفتند مرد است. گفت: اگر مرد هست لطف کنيد کفن را باز کنيد. گفتند: آقا لازم نيست. گفت: حالا باز کنيد من خواهش ميکنم باز کنيد. کفن را باز کردند و صورت را نشان داد به همه اينهايي که آمده بودند تشييع جنازه گفت: ببينيد ديگر چشمها نميبيند تا چشمهايتان ميبيند گناه نکنيد. زبان بسته شد تا زبان تکان ميخورد يک رکعت نماز بخوانيد. گوش ديگر نميشوند حالا که گوش شما ميشوند پشت سر مردم بد نگوييد. نشنويد. ميگفت: ده دقيقه سخنراني ميکرد اين ده دقيقه ويتامين يک ده شب سخنراني را دارد (استفاده از بزنگاههاي تبليغي)
10- استفاده از مسائل عاطفي
دوستمان ميگفت: زمان شاه که سوار ماشين ميشديم رانندهها موسيقي روشن ميکردند اول يک جعبه شيريني سوهان از قم ميگرفتم زير عبايم ميگذاشتيم بعد وقتي مينشستيم ماشين راه ميافتاد اين شريني را باز ميکرديم و به راننده و به همه شيريني ميداديم ميآمديم مينشستيم. اين ديگر خجالت ميکشيد موسيقي روشن نميکرد. يا اگر روشن ميکرد من دم اينها را با سوهان و شيريني ديده بودم مهره چيني کرده بودم بعد هم وقتي ميگفتم آقاي راننده قبول ميکرد. آخر يک وقتي آقا نشسته ميگويد آقاي راننده خاموش کن. او هم از آينه نگاه ميکند ميگويد: بنشين آقايي ميگفت: بالاي منبر سخنراني ميکردم همه گريه ميکردند يک کسي همينطور سيخ نگاه ميکرد من ديدم همه مردم سرشان پايين است و اين سيخ نگاه ميکند. برخوردهاي تربيتي بايد همراه با عاطفه باشد. فرعون وقتي ميخواهد با موسي حرف بزند ميگويد: (هَلْ لَكَ إِلى أَنْ تَزَكَّى) (نازعات /18). خيلي فرق ميکند من زمان شاه يک وقت قباي نويي ميپوشيدم بيايم تهران. و قباي کهنه را گذاشتم ولي يادم رفت در قباي نوام پول بگذارم. ماشين که از قم رفت بيرون شاگرد شوفر گفت: آقايان پولهايتان را حاضر کنيد. ما ديديم قباي نو پوشيديم ولي پول داخل آن نگذاشتهايم. رفتم به آقاي راننده گفتم: آقاي راننده شما شده که لباس عوض کني پول داخل آن نگذاري. من لباسم را عوض کردهام پول در آن نگذاشتهام. حالا شما مرا محبت کنيد اينجا پياده کنيد. گفت: چرا؟ گفتم: لباسم را عوض کردهام پول داخل آن نگذاشتهام. گفت: خيلي خوب ميهمان ما باش. گفتم: نه من حالا اگر به تهران برسم اول بدبختي من است. يا همين جا پياده کن من بروم خانه يا خرجي تهران را هم به من بده. گفت: چقدر پول ميخواهي گفتم: 20 تومان ميخواهم برسم تا به يک جايي. هم ميشود موسيقي را خاموش کرد هم ميشود پول را از شوفر گرفت. منتها يک جو عاطفه و هنر ميخواهد. گفتم: ميدانيد چرا به آخوند پول ميدهند و دست او را ميبوسند، ولي به شهردار پول ميدهند و فحش ميدهند. به شهردار تهران گفتم: من و تو هر دو پول ميگيريم ولي من پول ميگيرم دستم را ميبوسند به تو پول ميدهند و فحش ميدهند. گفتم: براي اينکه ما حديث ميخوانيم برايشان اين قصد قربت ميکنند. ولي تو با زور ميخواهي بگيري. با زور نميشود. پاي منبر نميشود با زور کسي را گرياند. اصلا هر چه به انسان بگويي حتما ميگويد: نه. لجباز است. انسان وجودي است که گاهي وقتها اينطوري است. اگر ميخواهيد در برخوردهاي تربيتي موفق باشيد. مسأله خشونت و لجبازي را بگذاريد کنار. به بچه بگويي نخند بيشتر ميخندد. خيلي بايد برخوردها لطيف باشد. خيلي هنر ميخواهد برخورد با مردم. کار انبياء است کار ديپلم و حوزه و دانشگاه و… اينها نيست ما الآن پيش نماز داريم با خادم مسجد دعوا دارد. يعني نتوانسته خادم مسجد را راضي کند. يک نفر هم آقا داريم مثل امام که جوانهاي پاکستان را عاشق خودش کرده. ما آمار داريم که چقدر از پاکستان از کشورهاي ديگر رفتند جبهه. يعني يک کسي را داريم امام را نديده عاشق او ميشود و جان خود را ميدهد. و يک کسي هم داريم که خادم مسجد با او دعوا دارد. هنر برخورد خيلي هنر دقيقي است. اگر بچهها يک وقت در خانه يا دبيرستان گوش به حرف ما ندادند بنشينيم فکر کنيم کجاي کار ما گير است. خوب من از همه پدران و مادران به مناسبت اينکه اين جلسه پدر و مادر آقازادهها و دختر خانمهايي هستند که مسئولين منطقهاي از تهران اينها را جمع کردهاند در دانشگاه و با اينها صحبت کرديم. همه پدرها و مادرها اگر به مدارس سر کشي کنند و اگر کمبودها را تامين کنند. و اگر تشکر از معلم کنند و اگر رسيدگي کنند جامعه ما خيلي خوب ميشود. خدايا تو را به حق محمد و آل محمد به ما توفيق فهم اسلام عمل اسلام نشر اسلام مرحمت بفرما. الهي آمين. نماز جمعه را برويد.
«والسلام عليکم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 807