نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 955
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
این جلسه هم در خدمت دانشجویان عزیز هستیم که در دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی. در آن جلسه برای طبیعت یه چیزی گفتم و در این جلسه هم برای کشاورزی یک حدیث بخوانم بعد بحثم را رسماً ادامه بدهم. یک حدیث میخوانم من این حدیث را تقریباً سی سال پیش از حفظ بودهام. یادم هست در زمان طاغوت ما را بردند دانشکده کشاورزی برای دانشجوها صحبت کنیم. طلبه نویی بودم و این حدیث را آنجا خواندم، این حدیث از آن حدیث هایی است که خیلی سال است من حفظم. امام (علیه السلام) فرمود، «اذا قامت الساعة»، «اذا» زمانی که «قامت» بپا شد، «الساعة» یعنی قیامت، اگر قیامت بپا شد. قیامت که به پا میشود طبیعی که بپا نمیشود. «اذَا الشَمْسُ کوِّرَت وَ اِذَا النُّجُومُ انکدَرَت وَ اِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ»، کوهها از زمین کنده میشود به حرکت بیافتد بعد از «سیِّرت»، «دکت» بعد از «دکت» سنگهایش بهم میخورد، شن میشود، شنها به هم فشار میآورد، لِه میشود. «کالْعِهنَ الْمَنقُوشٌ» پنبه میشود، نور خورشید گرفته و نظام دیگری میشود، زمین همه یک سطح میشود. مغز زمین گداختگی اش به شکم دریاها میخورد، دریاها به جوش میآید «وَ اِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَت» یک شرائط خاصی است.
غرس نهال، حتی در آستانه قیامت
حدیث داریم: اگر در همان شرایط خاص که قیامت دارد بپا میشود، «وَ فی یَد اَحَدَکم» و حال آنکه در دست یکی از شماها «الفصیله» اگر دیدید قیامت بپا میشود و در دست یکی از شماها نهالی است. اگر میتوانید بکارید، بکارید، یعنی در خطرناکترین شرائط دست از کشت و کار برندارید. « اِذَا قامت الساعه و فی یَد اَیْدیکم الفصیله» حالا باقی جملهاش را «فَلِیَغرسَها»، غرس، این نهال را بکارید. یعنی چیزی مانع چیزی نباید بشود. ما یک دوستی داشتیم، شب عروسی دخترش، که عروس میبردند خانه داماد، ماشین گل و کذا، در شب عروسی گفتند: آقا پسر شما در جبهه شهید شد، یک مرتبه وا رفت و فکر کرد و گفت شهادت برای پسرم خیر بود و عروسی هم برای دخترم خیر است و نباید آن خیر جلوی این خیر را بگیرد. یکی از سنتهای غلطی که در جامعه ما هست این است که یک مادربزرگی از دنیا میرود، میگویند تا یک سال عروس و دامادها فاصله بیاندازند، خوب مرگ او خدا رحمتش کند و عروس و داماد هم خدا سلامتش بدارد، یعنی خدا رحمتش کند ضرری به سلامتش بدارد، ندارد. یک کسی سرما خورده بود گفتند! سرما خوردهای خربزه نخور، گفت: مرا میبینی هم سرما میخورم و هم خربزه. البته این با هم منافات دارد، البته این شوخی میکرد. به هر حال این شرایطی که، ما یه خورده مِن و مِن میکنیم توی تحصیلات، الان هوا گرم است یا عید است. نمیدونم بین دو ترم یا هوا سرد است، این رقمی آدم دانشمند نمیشود. هم حوزه و هم دانشگاه باید یک نهضتی بکنند. تعطیلات را کم کنند. علاوه بر اینکه مقام معظم رهبری فرمودند: دولت باید یک قیامی بکند، تعطیلات را کم کند. ما خیلی تعطیلات داریم من نمیدونم دانشگاه و حوزه سالی صد و چند روز درس میخوانند، یعنی بالاخره فکر نمیکنم نصف سال را درس بخوانند. سال 365 روز است مثلاً در سال 180 روز جدّی درس میخوانیم؟ حالا نمیدونم حوزه یا دانشگاه تعطیلات زیاد است. ما باید از عمرمان استفاده کنیم (من حدیثی را تکرار میکنم بعضی وقتها میگویند این حدیث را خواندهاید، چه اشکال دارد، بگذار ده بار بخوانم، خیلی حدیث مهم و عجیبی است ببینید زیادی گوش بدهید. آرایشگاهی آمد صورت آقا را اصلاح کند، لبهای امیرالمؤمنین تکان میخورد این قیچی دستش بود، گفت آقا لبهایت را نگهدار، من این موی روی لب را بزنم، فرمود میخواهی بزن یا نزن. من لبم را نگه دارم یک «سبحان اللّه» عقب میافتم یعنی یک آن نباید من عمرم تلف بشود. ما همینطور راحت عمرمان را تلف میکنیم جوانی شب یلدا بنشینیم هندوانه بخوریم، هیچکاری دیگه. این شبهای 14 ساعتی اینقدر این عروسهای باسواد میتوانند خاطرات علمی شان را برای مادرشوهرها برای پدربزرگها بگویند و اینقدر مادر شوهرها میتوانند خاطرات تجربیشان را برای نسل نو بگویند. چه خاطراتی از گذشته میشود منتقل کرد. منتهی ما حرام میکنیم، خیلی عمرمان حرام میشود. نه)
تأکید پیامبر (ص) بر توجّه به کشاورزی
راجع به کشاورزی حدیث داریم: اگر جمعیتی آب دارد، خاک هم دارد، ولی گندم میخرد، نفرین بر این جمعیت و اللّه اکبر، پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نفرین کرد، بگذار بنویسم حدیث را. «مَنْ» کسی که «وَجَد» یافت «ماء» آب «و تراباً» خاک، کسی که آب و خاک دراد «ثُمَ افتَقر» اما گندم میخرد. «فَاَبعده اللّه» خدا او را دور کند از رحمت خودش. خیلی است که رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نفرین کند به کسی که آب و خاک دارد ولی حال کار ندارد. یا علم دارند ولی عمل ندارد. و ما از 20 متر زمین باید 50 کیلوگرم برداریم. علم کشاورزی، به هر حال برویم سراغ بحثمان یک صلواتی بفرستید.
امام نور، امام نار، پیشوایان حقّ و باطل
موضوع بحث سوره قصص بود. ادامه تفسیر سوره قصص بعد از مدتی که، آیه 40 فاصله شد. میفرماید: «وَ جَعَلناهُم اَئِمةً یَدْعُونَ اِلَی النَّار» بحث فرعون است و قرار دادیم آنها را امامانی که دعوت میکنند «و یَومَ القیانه لا یَنصُرون». در قرآن «ائمة» دو جور آمده یعنی امامها منتهی امام نار داریم. میگوید امامی است که دعوت میکند به نار، امام آتش، امام نور داریم که در جائی دیگر داریم که: «ائمة» پس ما دو تا امام داریم، امام نور که قرآن میفرماید: «ائمة یَهدُون بِاَمْرِنا» و امام نار این آیه «ائمة یدعون الی النار»، امام نور و امام نار، رهبر حق و باطل. مسئله انتخاب رهبری که دنبال چه کسی برویم خیلی مهم است این بحث ولایتی که میگویند، روز قیامت نه یک حدیث و دو حدیث و سی حدیث و پنجاه حدیث یک هیأت حدیث داریم که اولین سئوالی که میکنند میگویند پشت سر چه کسی سینه زدی؟ دلت را به چه کسی سپردی و خودت را به چه کسی فروختی؟
بهشت، بهای جان بشر
حدیثی داریم: امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید: «بشر انَّ ثَمَنُک الجَنة» تو قیمتت بهشت است خودت را مفت نفروش «ولا تبعها» معامله نکنید به غیر بهشت. حیف هستید دنیا چیزی نیست، خودتان را به دنیا نفروشید. نمیگویم دنیا ارزش ندارد، خیلی هم ارزش دارد. در قرآن 115 مرتبه کلمه دینا و 115 مرتبه آخرت و این دلیل آن است که میخواهد بگوید دنیا را جدّی بگیرید. اما جدی بگیریم معنایش این نیست که خود را بفروشیم، استفاده از دنیا غیر از خود فروختن است. ما استفاده از شرق و غرب میکنیم، اما شرق زده و غرب زده غلط است و بد است. در استفاده از علم هم شرقی باید باشیم و هم غربی. روایت میگوید: «اطلبوا العِلم وَلو بالصین» برو چین چیزی یاد بگیر در آن زمان. مگر فقیه بود و حوزه علمیه که ما برویم چیزی یاد بگیریم یک علومی داشت، علوم مادی میگوید برو یاد بگیر. ما در بهرههای علمی هم از شرق و هم از غرب باید استفاده کنیم. اما در خودباختگی نه، من از علم شما استفاده میکنم، اما تسلیم شما نمیشوم. قیمتت بهشت است ارزان نفروشی. اول سئوال قیامت این است که پشت سر چه کسی سینه زدی؟ بله قربان گوی چه کسی بودی؟ «ائمة یدعون الی النار» یا «ائمة یَهدُون بِاَمْرِنا» خیلی خبر است روز قیامت حدود هزار آیه داریم درباره قیامت، یک جَرّ و بحث هایی است، روز قیامت اون میگوید تو بودی، اون میگوید تقصیر تو بود. آیات عجیبی توی قیامت است. یک جا مجرمین میگویند: «لولاء انتم لکنا مؤمنین» اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم شما جو را آلوده کردید. شما فضا را جوری کردید که من حجابم اینطور شد. که من گول خوردم، من هم هُل خوردم، اگر شما نبودید ما ایمان داشتیم. تقصیر شماست جامعه مرا به شکل خودش در آورد، گفتیم: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
کار شیطان، دعوت به گناه
قرآن میگوید: این جواب نیست، میگویند: «بل»، نه خیر، «لم تکن»، بلکه شما خودتان مؤمن نبودید. حتی آیهای داریم که روز قیامت به شیطان میگویند تقصیر توست. خدا لعنتت کند، مرگ بر تو. میگوید: چرا مرگ بر من، مرگ بر خودت، «لا تلامونی» مرا ملامت نکن. عربیها از قرآن است: «لاتلامونی انفسکم» خودتان را ملامت کنید من کاری نکردم «الاّ اَن دَعوَتکم فَاستَجبکم» من دعوتت کردم، خودت آمدی. من هُلت که ندادم. کیش کیشت کردم و برای سرازیری درست کردم. باید کفش عاج دار بپوشی، لیز نشوی. من سرما آوردم، باید جبّه بپوشی. یخبندان، لاستیک و چرخ را زنجیر میبستی، یخ که دلیل بر این نیست که حتّی ماشین سُر بخورد. و سرازیری دلیل بر سرنگونی حتمی نیست. سرازیری زمینه و بستر هُل خوردن است. یخ بستر است، اما این بسترها هیچ کدام اجبار نیست، انسان میتواند با اضافه نمودن تدارکات مثل جبّه با سرما مقابله کند. شما وقتی دیدی دور تا دورت آدمهای منحرفی هستند. شما تلفن یک اسلام شناس را هم داشتی. وقتی در جلسه همه دارند مَچَل میکنند و هر کس چیری میگوید، میگویی شما محققید یا بهانهگر، هیچ کس نمیگوید «بسم اللّه الرحمن الرحیم» اینجانب بهانه گیرم. یعنی تمام جلسات چرت و پرت میگویند. هیچ کس چنین چیزی نمیگوید که من میگویم من محققم. میگویی اسلام شناس سراغ دارم با تلفنی از همینجا زنگ میزنیم و میگذاریم روی آیفن، صدای آن هم پخش بشود. آقا من در یک جلسهای هستم و چنین مسئلهای مطرح است، شما لطفاً به عنوان یک دانشمند جوابش را بگو، شما حاضر شدی صدها ساعت گوشت را در اختیار هر صدایی بگذاری، یک تلفن نکردی. هوا وقتی سرد است آدم یک بلوز میپوشد، همینطور راحت عقیدهات را دادی؟ عقیده خیلی مهم است. امام حسین (علیه السلام) همه چیزش را داد ولی عقیدهاش را نداد. خوراکش را داد، حتی آب نداشت، پوشاک، حتی جبّهاش را کندند، مسکن، خیمه هایش را آتش زندند، اما نگذاشت عقیدهاش سوارخ بشود. قرآن میفرماید: اگر در جلسهای نشستهاید که در آن آیات خدا مسخره میشود، حق نداری بنشینی، نگو حالا به ما چه، جلسه بهم میخورد. عیسی به دین خود، موسی به دین خود. من نمیدانم این حرف غلط است، آنقدر ضرب المثل غلط ما داریم. «بسم اللّه الرحمن الرحیم» این حرف غلط است. اگر این حرف، معنایش میدانی چیست؟ یعنی هر کس هر کاری کرد هیچ کس هیچ چی نگوید، معنایش این است که امر به معروف و نهی از منکر تعطیل شود. شعرهای غلطی داریم. دید موسی آن شبانی را به راه از شعرهای غلط است، که هر چوپان هر چه میخواهد بگوید موسی هم میبیند که خرافه میگوید، هیچ نگوید، هر چه دل تنگت میخواهد بگو. بله میشود گفت آرام بگو که این آمپرش نپرد بیرون. با زبان نرم بگو، به لسان قوم بگو و تدریجی، چشم، شیوه گفتن ممکن است بگوئیم بله آقا چون با کودک سر و کار. اما اگر بگوئیم تو حق نداری برو بهش بگو هر چه دل تنگت میخواهد بگو. این که بگوئیم چوپان هر چه میخواهد بگو و پیغمبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هم هیچی نگوید. معنایش این است که بعثت انبیاء کشک است.
نقش پیامبران در خرافه زدایی از عقاید
یعنی انبیاء مبعوث شدهاند که جلو خرافه را بگیرند و اینجا هم پیامبر رفت جلو خرافه را بگیرد خدا گفت دعوا میشه. گفت نه بگذار. یک سری حرفها تعطیل شدن بعثت است و تعطیل شدن امر به معروف، و با یک ضرب المثل هم نمیشود همه چیز را رو هوا کرد. حالا دو تا امام داریم، امام نور «یَهدُونَ بأمرنا» (یعنی هدایت البته علامه طباطبائی یک معنای سنگینی کرده که حالا من نمیدانم که اون معنا خیلی فنی است، حالا خدا میخواهد اینقدر فنّی صحبت کند، بنده که یک طلبهای هستم «یَهدُونَ بأمرنا». خدا رحمت کند مرحوم آیة اللّه سید مهدی روحانی را. گفتم این آیه را علاّمه طباطبائی خیلی پیچش داده، به این پیچی هم نیست یعنی هدایت میکند به امر ما، یعنی هدایتش به امر الهی است. گفت: بله معنایش همین است و ایشان میگفت ما هم با علاّمه طباطبائی کلنجار رفتیم که اینقدر هم که شما فنّیاش کردهای نیست، خیلی روانتر است «یَهدُونَ بأمرنا») یعنی هدایتشان طبق امر الهی است یعنی شکمی و سلیقهای نیست. آخه الان خیلی هدایتها سلیقهای است. (این یخچال بیچاره در زمان بنده که خیلی هم پیر نیستم پنج تا حکم کرده به خاطر اینکه سلیقهای بوده. اول که یخچال آمد حرام بود. میگفتند اسراف است. یک مدتی که کارخانه و یخچال فراوان شد حرامی کم رنگ و شد مکروه. دیگر اسراف نبود، تشریفات بود. بعد از مدتی توی بورس آمده و مباح شد. نه حرام و نه مکروه، بعد شد مستحب. یخچال لازم است. الان یخچال شده جزء واجبات. آخر این چه دینی است (؟!). دین به خاطر این است که نه توی قرآن داریم که یخچال وظیفهاش چیست نه در حدیث؟ مردم از قرآن و حدیث حکم را نگرفتهاند. خودشان سلیقه شان این است که این اشرافی و طاغوتی است. یادم هست روزهای اول انقلاب در هر خانهای مستراح فرنگی بود میزدند، تق میشکستند، حالا یکی یکی میروند میخرند و کار میگذارند. آخه مستراح فرنگی، یک کسی پا درد دارد، اینکه بد نیست که میزنی، میشکنی، یه بار ساعت مچی زدم یک پیرمردی به من گفت: اگر میخواهی من پشت سرت نماز بخوانم باید ساعتت را در بیاوری. گفتم: چرا. گفت: ساعت آقا مثل سطل چاه باید پائین برود بالا. گفتم این فرق میکند که اینجا باشد یا توی کیسه، این کجایش دین است؟ نه دین گفته در کیسه و نه، ببین سلیقهای است. خیلی چیزها سلیقهای است. حالا هر چه سلیقه بیشتر میشود. چقدر دین ما، دین خوبی است).
قرآن و سنّت، میزان اصیل دین
فرمود: مواظب باشید «انّی تارَک فیکم الثَقَلَین کتابِ اللّه و عِترَتی». دینتان را از قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) بگیرید. غیر از قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) هر کس برود حرف بزند، یک خورده سلیقه قاطی اش میکند. دعا میخواند که: «یحیی و یمیت». امام مچش را گرفت، گفت: یحیی و یمیت را من نگفتم. سلیقه قاطی اش کردی آن چه من گفتم این است: «یحیی و یمیت» از جیب خودت میگویی «یحیی و یمیت» بله خدا «یمیت» خدا «یحیی» اما آن را که گفتهام «یحیی و یمیت» است. تو معلوم است از خودت قاطی اش میکنی. روضههای ما چقدر قاطی دارد و شهرها و تاریخ ما چقدر قاطی دارد و به همین خاطر حوزههای علمیه وجودشان ضروری است، چون یک حدیث را کارشناسی میکنند که تا امام صادق (علیه السلام) 18 تا واسطه است یکی یکی بادی آدم هایش شناخته بشود و مُهر فقه بخورد، بشود استاندارد. بابا گوشت گاو یخی باید مهر بخورد. آخر عقاید هم باید مهر بخورد. نظر بنده این است. ببخشید شما چه کارهاید که نظر میدهید؟ شما در رشته خودت نظر بدهی روی چشم، اما در غیر رشته خودت نمیتوانی نظر بدهی. یکی مجتهد تاریخ و یکی مجتهد بحثهای عقلی است و یکی در فقه و هر کس کارشناس خاصّی دارد. «ائمة یدعون الی» (امامانی که به نار دعوت میکنند)، نار سلیقه خودش هست، سلیقه شخصی من دوست دارم اینطور باشد. «و جعلناهم یهدون الی النار» «یهدون بأمرنا» یعنی هدایت اولیاء خدا به امر الهی است. ولی هدایت غیر اولیاء خدا. چند تا چیز خیلی سلیقهای شده است. یکی طب یک کسی مریض میشود هر کس وارد میشود به خانه میگوید این چیز را بخور، توی بنّایی هر کس وارد میشود، میگوید همچینش کن. هر چیزی را باید از خودش «ائمة یهدون بأمرنا» حتی گاهی از پیامبر سئوال میکردند، میفرمود: بَلَد نیستم. گاهی خدا به پیامبر میگوید: به مردم بگو بلد نیستم «قُل اَن اَدری» بگو بلد نیستم. خدا به پیامبر میگوید، بگو بلد نیستم، گاهی خود پیامبر بدون امر خدا میگفت بلد نیستم. گاهی خدا میفرمود: بگو بلد نیست. حالا وقتی پیامبر میگوید، بگو بلد نیستم، یک خورده چیزها دقیق است و حساب و کتاب دارد. «یَهدون بأمرنا» هدایت باید به أمر ما باشد. آقا من فقیر را میشناسم و خمسم را میدهم. بسم اللّه الرحمن الرحیم: قبول نیست. شما میتوانی بگوئی به شهردار که من نقشه را اینطور میسازم؟ نه خیر نقشه باید برود شهرداری، کارشناسهای شهرداری امضاء کنند. وضع خاک و خیابان و شهرسازی و محیط زیست، با یک سری قوانین کنترل کنند. بگویند «بسم اللّه» پروانه ساختمان بدهند. چطور شد که در همه کارها باید مراجعه کنیم. خمس مال کیست؟ مال امام زمان (علیه السلام) است. پول امام زمان (علیه السلام) را به سلیقه خودت خرج میکنی؟ نه خوب تشخیص میدهم شما میتوانی تشخیصت را به مرجع تقلیدت بگویی من خمس دارم و در محله ما فقیر هم هست، شما مرا وکیل کن که این پول را بدهم. میگوید برو بده، نصف یا ثلث یا همهاش را. تشخیص را باید بدهی مهر بزنند، بعد بروی اجرا کنی، عین ساختمان بگو من میخواهم خانهام دو طبقه با درب اینطوری. بگو کارشناسی شود مهر بزنند. «یهدون بأمرنا» هدایت باید به امر ما باشد، به خاطر هدایتهای سلیقهای خیلی، خیلیها را کافر میدانند. و خیلیها به همدیگر بدبین هستند، مثلاً من فکر میکنم اسلام ناب این است، که من دارم. همه اینها که طبق سلیقه من نیستند. میگویم تند رو، کند رو، چرا. میگویم یعنی میزان هستی منم هرکس جلو رفت تندرو و هرکس عقب رفت کندرو است. این لقبها که به هم میدهیم، شاید لازم باشد که تند باشد. کارهایش احساساتی است معقول نیست هر کس تو وارفتهای. امروز یک جایی بودیم گفت باید کارها عقلی باشد. این فکر میکرد حالا خودش میجنبد هر کس تکان خورد احساساتی. و هرکس وارفت عقلی است. خیلی اتهامات، ریشه اتهامات این است «یهدون بأمرنا» این الان بازارش نایاب است. هدایت طبق امر الهی. هدایتهای سلیقهای و اضافی و الی آخر. یک خاطره از یکی از افراد قوّه قضائیه یعنی یکی از مجریانش شاید هم قاضی هر کس بوده قاضی یا مجری میخواهد باش. مجرمی را میخواستند شلاق بزنند بردند درب مغازه بابایش توی بازار. یک پیرمرد نجّاری بود. پسرش هم یک خلافی کرده بود. درب دکان پدر شلاق زدند، پدر رفت در خانه غصه خورد و سکته کرد و مرد. من گفتم کدام آیه و حدیث داریم که اگر یک مجرمی را میخواهید شلاق بزنید، ببرید درب دکان بابایش. خوب در یک خیابان دیگر، من مجرم بابایم چه گناهی کرده؟ مگر قرآن نمیگوید: «و لاتزروازة وزر اخری» بابا بار همدیگر را به گردن هم نگذارید. بعد هم وقتی میخواهد شلاق بزند. شلاق را تاب میداد مثل اینکه کلید فتح هندوستان است. داریم: اگر شلاق دارید میزنید غصه بخورید که چرا این مجرم است نه اینکه کیف کنید. بعد هم که شلاق میزد میگفت «هن» میگفتم آقا این «هنش» را از کجا آوردی؟ ما داریم مجرم را بزنید، حالا در یک کاری که میخواهی بکنی. بعد هم گاهی اضافه میزنیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) خواست شلاق بزند به یکی گفت: بزن همینطور که میزد گفت چند تا. گفت اینقدر. گفت زیادی زدی، بده شلاق را، او را خوابانید و سه تا اضافه را به خودش زد. گاهی وقتها فرض کن عرق میخورد میگوئیم بابا ول کن فلانی عرق خور و تارک الصلوة است و قمارباز. بیا ببخشید ایشان عرق میخورد، قمارش را از کجا گفتی آقا این خلاف را کرد شما باقی خلافها را هم به ایشان نسبت دادی. ممکن است دروغ بگوید شما میگویی کلاهبردار، از کجا گفتی؟ خیلی کیلویی حرف میزنیم. ببخشید تنی، آبرو و عزت مردم، چیزهایی که از خودمان. امام نور «یهدون بأمرنا» امام نار «یدعون الی النار» خیلی باید مواظب باشیم در تصمیمها، در فکرها و امضاها، یک ذره پرت نشویم همین طور که: آمپول اگر در رگ بخورد مفید است، بغل اش بخورد مضر، این شماره یک گوشی و شماره دیگر فرد دیگری گوشی برمیدارد. و همینطور که در سیم برق و بحث شمیایی با این شرائط و این درخت توی این خاک همینطور که هر چیز یک شرایطی دراد. دیم و عقاید هم شرایط و استدلال دارد. برهان و کارشناسی دارد. نمیشود گفت: آقا حدیث دیدم، حتی کتابهای استخاره. دیروز یک کتابی دستم آمد کتاب استخاره. طبق قرآن عثمان طه مثلاً نوشته این آیه صفحه 263 اگر همچین کنی، من نگاه کردم دیدم دروغ است. بعضیها نوشته بود شیطان. مگر هر جا شیطان است بد است. گاهی وقتها یک چیزی در یک جا بد و در یک جا خوب است. مثلاً اگر الولهب سینه دیوار نوشته باشد میتوانی لجن بهش بریزی، اما اگر این توی سوره قرآن «تبت یدا ابی لهب» بود. دست بی وضو به همین ابی لهب هم نمیشود گذاشت. چون فعلاً بله به سینه دیوار میشود جسارت کرد، اما تا مادامی که در قرآن است حسابش فرق میکند. این زمین تا مسجد نیست میشود از توی آن رفت اسم مسجد شد حساب دیگری پیدا میکند. گاهی وقتها زمان چیزی را عوض میکند و مکان و عنوان و شرایط. به امام جواد (علیه السلام) گفتند: یک کسی در حال مکه شکار کرده. فرمود شب بوده یا روز، مرد بوده یا زن، دفعه اول بوده یا چندم، در حرم یا بیرون، مسئله میدانسته یا نه؟ طرف گفت آقا ببخشید اصلاً گیج شدم. بله گفت: «یهدون بأمرنا» معنایش این است. به همین خاطر ما باید دقت کنیم و کیلویی حرف نزنیم. خدایا! تو را به حق محمّد و آل محمّد به ما عمق دقت، تقوا، هدایت به امر، هدایت شدن به اونیکه میخواهی، دوری از سلیقههای شخصی، خرمی، خطّی، جناحی، دروی از همه سلیقههای نفسی، دوری از شرایط سیاسی و اقتصادی که در عقاید اثر میگذارد. ما آن اسلام نابی را که امام خمینی (ره) فرمود یعنی دور از همه چیز فقط رضا و فرمان خدا دیگه همه چیزها را بگذاریم کنار. «قل اللّه ثم ذرهم» خدایا آن اسلام ناب را توفیق شناخت و پیروی و تبلیغ به ما مرحمت بفرما. «والسلام علیکم و رحمة الله »
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 955